دهم محرّم (عاشورا)؛ روز پرحماسه و فراموش نشدنى تاريخ اسلام و تشيّع؛ روز فداكارى، جانبازى و[1]شهادت سرور و سالار شهيدان حضرت اباعبداللَّه الحسين عليه السلام و ياران باوفايش، در سرزمين كربلا (در سال 61 هجرى قمرى) است.[2]
مناجات صبح عاشورا
از امام على بن الحسين عليه السلام نقل شده است كه فرمود: در روز عاشورا آن هنگام كه سپاه دشمن حمله ور شد، امام عليه السلام دستهاى خود را به دعا بلند كرد و به پيشگاه الهى عرض كرد:[3]«اللَّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتي في كُلِّ كَرْبٍ، وَ أَنْتَ رَجائي في كُلِّ شِدَّةٍ...؛ خداوندا! تو تكيه گاه من در هر اندوه، و اميد من در هر شدّت و ناراحتى هستى، و تو در هر مشكلى كه براى من پيش آيد، پشت و پناه منى...».[4]
خطبه امام حسین(علیه السلام) در صبح عاشورا
پس از آن امام عليه السلام برابر سپاه دشمن آمد در حالى كه به صفوف سيل آساى آنان و[5]عمربن سعد كه ميان اشراف كوفه ايستاده بود مىنگريست، فرمود:« حمد و ستايش خدايى راست كه دنيا را آفريد و آن را، خانه فنا و زوال قرار داد، كه همواره اهلش را از حالى به حال ديگر درآورد، فريب خورده كسى است كه دنيا او را فريب دهد...».[6]
خطبه حماسى امام عليه السلام در برابر سپاه دشمن
هنگامی که«عمر بن سعد» سپاه خود را براى جنگ با امام حسين عليه السلام آراست.[7] و سپاه ابن سعد از هر طرف بر امام حسين عليه السلام احاطه كردند و حلقه محاصره را بر آن حضرت و يارانش تنگ كردند.[8]
امام عليه السلام در برابر سپاه كوفه ايستاد و به آنها فرمود: «…اى مردم! هلاكت و اندوه هميشگى بر شما باد! آيا با آن شور و شوق فراوان كه ما را به يارى خويش طلبيديد، و ما براى فرياد رسى به سوى شما شتافتيم و به يارىتان برخاستيم، روا بود شمشيرى را كه براى دفاع از ما به دست گرفته بوديد به روى ما بكشيد؟ و آتش فتنه اى كه دشمن شما و ما فراهم ساخته بود بر ضدّ ما شعله ور سازيد؟! يك پارچه بر ضدّ دوستانتان و به يارى دشمنانتان برخاستيد. بى آنكه آنان در ميان شما به عدل رفتار كرده باشند و آرزويى از شما برآورده سازند به جز اندك مال حرام و زندگى پستى كه بدان طمع داريد و بى آن كه از ما گناهى سرزده باشد، يا سخن ناروايى گفته باشيم؟…»[9]
پشیمانی حُر بن یزید ریاحی
«حرّ» از مردان شريف كوفه و بزرگ قبيله خود بود. ابن زياد او را به فرماندهى هزار نفر مأمور جلوگيرى از امام حسين عليه السلام نمود. ولى در روز عاشورا چون تصميم «ابن سعد» را بر جنگيدن جدى يافت، لرزه بر پيكرش افتاد و آرام آرام از سپاه يزيد كناره گرفت[10] و به سوى اردوگاه امام حسين عليه السلام شتافت وخدمت امام عليه السلام رسيد و عرضه داشت: براى توبه به نزدت آمدهام و تصميم دارم تا پاى مرگ از شما[11]حمايت كنم و در پيش رويت كشته شوم، آيا توبه من پذيرفته است؟![12]
امام عليه السلام با مهربانى پاسخ داد: «نَعَمْ، يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْكَ وَيَغْفِرُ لَكَ؛ آرى خداوند توبهات را مى پذيرد و گناهانت را مىبخشد».[13]،[14]
آغاز نبرد و شهادت گروهی از سپاه امام حسین (علیه السلام)
روز عاشورا عمر بن سعد تير را بر كمان نهاد و به سوى ياران امام هدف گرفت و رها ساخت و گفت: همگى نزد امير (عبيداللَّه بن زياد) گواهى دهيد اوّل كسى كه به سوى آنان تير انداخت من بودم! به دنبال او لشكرش سپاه امام را تيرباران كردند.[15]
پس اصحاب آن حضرت (شجاعانه با دشمن درگير شدند و) بخشى از روز را پيكار كردند تا آن كه گروهى از ياران امام عليه السلام شربت شهادت نوشيدند.[16]
شهداى حمله اول واقعه عاشورا
مورّخين تعداد شهداى حمله اوّل را تا چهل نفر ثبت كردهاند. در مناقب ابن شهر آشوب نام 28 تن از اين شهدا آمده است.[17]
اينان ياران فداكار و از جان گذشتهاى بودند كه دفاع از امام عليه السلام و خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله را وظيفه خود مىدانستند و با آگاهى و شناخت كامل از خطراتى كه در اين مسير بود جان بر[18]كف در اين راه قدم نهاده بودند.[19]
آغاز نبرد تن به تن و شهادت اصحاب امام حسین(علیه السلام)
باقیمانده سپاه تک تک عازم میدان شده و پس از مبارزه به شهادت رسیدند. یکى از چهره های کربلا بُرَیر بن حضیر هَمْدانى است، او مردى عابد و زاهد و باوقار و از اصحاب اميرمؤمنان عليه السلام بود. وى بزرگ قرّاء كوفه بود كه در مسجد كوفه مىنشست و به ديگران قرآن مى آموخت![20] برير در روز عاشورا به سپاه دشمن حملهور شد و بر سينه يكى از دشمنان نشست و مىخواست او را بكشد كه مردى از پشت نيزهاش را بر پشت وى فرو كرد و برير در اثر ضربات پى در پى، به فيض عظيم شهادت نائل آمد.[21]
هم چنین عمرو بن حجاج كه در ميسره لشكر ابن سعد قرار داشت، بر ميمنه سپاه امام كه زهير بن قين فرماندهى آن را به عهده داشت حمله ور شد. در اين درگيرىِ سخت مسلم بن عوسجه حضور داشت.[22]چون تب جنگ فروكش كرد حاضران ديدند كه مسلم بن عوسجه با تن خون آلود بر روى خاك افتاده است، و حسين بن على عليه السلام به اتفاق حبيب بن مظاهر به بالين وى حاضر شده است.[23]
و یا «زهير» که به ميدان شتافت و جنگ نمايانى كرد[24]تا آنكه در اثر جراحات زياد به زمين افتاد و به شهادت رسيد.[25]
نبرد ادامه یافت. اصحاب امام حسین(علیه السلام) یک یک به شهادت میرسیدند و هر کدام که شهید میشدند، نبود آنان کاملا احساس میشد؛ در حالى که کشتههاى دشمن به دلیل فراوانى آنان، نمودى نداشت. این حوادث تا ظهر عاشورا ادامه یافت. نزدیکى ظهر بود که حبيب بن مظاهر که افتخار فرماندهى جناح چپ سپاه توسط امام عليه السلام به ايشان اعطا گرديد به شهادت رسید.[26]
ظهر عاشورا و آخرین نماز
هنگام نماز ظهر، امام بدون توجه به تيرهاى دشمن به نماز ايستاد، عمرو بن قرظة به اتفاق چند تن از اصحاب امام در پيش روى امام ايستادند و سينه خود را سپر ساختند تا نماز امام به پايان برسد. چندين چوبه تير به سر و سينه عمرو اصابت كرد و همزمان با سعيد بن عبداللَّه به خاك افتاد. در آن هنگام به امام عليه السلام عرض كرد: «أَوَفَيْتُ يا ابْنَ رَسُولِ اللَّه؛ اى پسر رسول خدا، آيا به عهد خود وفا كردم؟».[27]
امام فرمود: «نَعَمْ، أَنْتَ أَمامِي فِي الْجَنَّةِ فَاقْرَءْ رَسُولَ اللَّهَ مِنّي السَّلامُ وَأَعْلِمْهُ أَنّي فِي الْأَثَرِ؛ آرى تو وظيفه ات را انجام دادى، و جلوتر از من در بهشت خواهى بود، سلام مرا به رسول[28]خدا صلى الله عليه و آله برسان و بگو كه من هم به دنبال تو خواهم آمد».[29] عمرو پس از شنيدن اين سخنان بشارتآميز بسيار شاد شد و چشم بر هم نهاد و به فيض شهادت نائل آمد.[30]،[31]
شهادت سایر یاران
پس از نماز، یاران امام حسین علیه السلام روحیه رزمى تازه اى یافته و به سوى دشمن هجوم آوردند. تمام یاران امام علیه السلام ، از جمله جوانان برومند بنى هاشم و فرزندان ، برادران ، برادرزادگان ، خواهر زادگان و عموزادگان آن حضرت به جهاد و دفاع پرداخته و به شهادت رسیدند.نبرد دلاور مردانى چون زهیر بن قین ، نافع بن هلال ، مسلم بن عوسجه ، حبیب بن مظاهر، حر بن یزید از میان یاران امام حسین علیه السلام و شیرمردانى چون على اکبر علیه السلام ، عباس بن على علیه السلام ، قاسم بن حسین علیه السلام و عبدالله بن مسلم علیه السلام از جوانان بنى هاشم به یاد ماندنى و فراموش نشدنى است .نبرد هر یک از آنان ، لرزه اى در ارکان سپاه کفر به وجود آورد و شهادت آنان تاثیر شکننده اى در وجود مبارک امام حسین علیه السلام پدید آورد. در این میان امام حسين عليه السلام به آن قوم نگاهى كرده و پيوسته به راست و چپ مى نگريست و هيچ يك از اصحاب و ياران خود را نديد جز آنان كه پيشانى به خاك ساييده و صدايى از آنها به گوش نمى رسيد، پس ندا داد:[32]
«اى مسلم بن عقيل! اى هانى بن عروة! اى حبيب بن مظاهر! اى زهير بن قين! اى يزيد بن مظاهر! اى يحيى بن كثير! اى هلال بن نافع! اى ابراهيم بن حُصَين! اى عمير بن مطاع! اى اسد كلبى! اى عبداللَّه بن عقيل! اى مسلم بن عوسجه! اى داود بن طرمّاح! اى حرّ رياحى! اى على بن الحسين! اى دلاورمردان خالص! و اى سواران ميدان نبرد! چه شده است شما را صدا مىزنم ولى پاسخم را نمى دهيد؟ و شما را مىخوانم ولى ديگر سخنم را نمى شنويد؟ آيا به خواب رفته ايد كه به بيدارىتان اميدوار باشم؟ يا از محبّت امامتان دست كشيده ايد كه او را يارى نمى كنيد؟...»[33]
مبارزه و شهادت امام حسین علیه السلام
آن حضرت در اين لحظات حسّاس، تنها فرزندش امام سجّاد عليه السلام را آماده پذيرش مسئوليّت عظيم به ثمر رساندن نهال برومندى را كه در كربلا نشانده و با خون عزيزانش آبيارى كرده بود مىساخت. آخرين وصايايش را با او در ميان مىگذارد و سفارش اطاعت از او را به خواهران و دخترانش مى كرد.[34]
هنگامى كه امام حسين عليه السلام عزم ميدان كرد، فرمود: «برايم جامه كهنه اى بياوريد كه كسى به آن رغبت نكند تا آن را زير لباس هايم بپوشم و بعد از شهادتم مرا برهنه نكنند، زيرا مىدانم پس از شهادت لباس هايم ربوده خواهد شد».[35]
در تاريخ آمده است: امام حسين عليه السلام هنگامى كه به هفتاد و دو تن از يارانش نگريست كه به خاك و خون افتاده اند به سوى خيمه رفت و ندا داد:«يا سَكينَةُ! يا فاطِمَةُ! يا زَيْنَبُ! يا امَّ كُلْثُومِ! عَلَيْكُنَّ مِنِّي السَّلامُ؛ اى سكينه! اى فاطمه! اى زينب! اى امّ كلثوم! خداحافظ من هم رفتم».[36]
آنگاه امام عليه السلام بر مركب خود سوار شده و در برابر سپاه دشمن قرار گرفت[37] امام عليه السلام به ميدان آمد و مبارز طلبيد، هر كس از پهلوانان سپاه دشمن پيش آمد او را به خاك افكند، تا آنجا كه بسيارى از آنان را به هلاكت رساند [38] آن حضرت همانند شير خشمگين به آنان حمله كرد، و به هر كس كه مىرسيد او را با شمشيرش بر خاك مى افكند، اين در حالى بود كه تيرها از هر سو مىباريد و بر بدن امام عليه السلام مى نشست.[39]
امام عليه السلام همچنان مى جنگيد تا آن كه زخم هاى بسيارى بر بدن مباركش وارد شد.[40]،[41]در روايتى آمده است: هنگامى كه دشمنان، امام را آماج تيرها قرار دادند تير به گلوى امام اصابت كرد و فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلّا بِاللَّهِ، وَ هذا قَتيلٌ في رِضَى اللَّهِ؛ به نام خداوند و هيچ حركت و نيرويى جز از جانب خدا نيست و اين شهيدى است در راه رضاى خدا!».[42]
امام عليه السلام خسته شد، خواست اندكى بياسايد كه ناگاه سنگى آمد و به پيشانى امام رسيد، خون جارى شد. امام دامن پيراهنش را بالا زد تا خون از چهره اش پاك كند كه تير سه شعبه مسمومى آمد و به سينه امام عليه السلام فرو نشست.[43]
در این بین شمر بن ذى الجوشن روى سينه مبارك امام عليه السلام نشست و محاسن آن حضرت را به دست گرفت و چون خواست امام را به قتل برساند، آن حضرت لبخندى زد و فرمود: آيا مرا مىكشى در حالى كه مى دانى من كيستم؟ شمر گفت: آرى، تو را خوب مى شناسم، مادرت فاطمه زهرا عليها السلام و پدرت على مرتضى عليه السلام و جدت محمد مصطفى صلى الله عليه و آله است، تو را مىكشم و باكى ندارم!! پس با دوازده ضربه سر مبارك امام عليه السلام را از بدن جدا ساخت.[44]،[45]
درود و رحمت بيكران خداوند بر او و يارانش باد كه همه چيز خود را دادند و نقاب از صورت دشمنان اسلام برداشتند و خون تازه در رگ هاى مسلمين جارى كردند و به دنبال آن قيام ها بر ضد بن ىاميه همان تفاله هاى عصر جاهليت شروع شد و سرانجام ريشه اين شجره خبيثه از سرزمين اسلام كنده شد.[46]
پس از شهادت امام حسین علیه السلام
دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) پس از شهادت جان سوز امام حسین علیه السلام و یارانش ، دست از جنایات خویش برنداشتند، بلکه در این روز غم آلود جنایت هاى دیگرى مرتکب شدند.[47]
غارت لباس و سلاح امام حسین(علیه السلام)
سپاه غارتگر ابن سعد، پس از شهادت امام عليه السلام براى غارت لباس ها و سلاح امام عليه السلام هجوم آوردند. حتى برخى آنقدر رذالت و پستى به خرج دادند كه پيش از شهادت امام عليه السلام به اين كار اقدام نمودند.[48]
غارت خیمه ها
سپاه روسياه كوفه به فرماندهى «شمر» خيمه گاه را محاصره كرد. شمر دستور داد وارد خيمه ها شوند، و هر چه به دستشان مى رسد غارت كنند.[49]
هم چنین شمر با گروهى از پياده نظام به خيمه امام على بن الحسين عليه السلام آمد، امام از شدت بيمارى در بسترى آرميده بود، همراهان شمر گفتند: آيا اين بيمار را نمىكشى؟حميد بن مسلم واقعه نگار روز عاشورا گفت: سبحان اللَّه! آيا نوجوان بيمار هم كشته مى شود؟! او را همين بيمارى بس است. پس اصرار كرد تا آنان را از كشتن امام بازداشت.[50]،[51]
آتش زدن خيمه ها
از حوادث بسيار تكان دهنده در غروب عاشورا، سوزاندن خيمه هاى آل رسول اللَّه صلى الله عليه و آله بود. اين صحنه جانسوز در شرايطى اتفاق مىافتاد كه بدن هاى پاره پاره امام مظلومان و ياران ايثارگر و شهيدش در بيابان رها شده و قبل از آن خيمه ها غارت شده بود و جامه ها و زيورها از زنان پاك دامن هاشمى ربوده شده بود و آفتاب آن روز كه شاهد شگفت آورترين حادثه تاريخ بود به سرعت رو به غروب مىشتافت و شب سياه از راه مى رسيد. در چنين وضعيت اسفبارى كه غم و اندوه از هر طرف بر ذريه رسول خدا احاطه كرده بود، دشمن به قصد آتش زدن آشيانه هاى آن زنان مصيبت ديده، با شعله هايى از آتش به خيمه ها يورش بردند.[52]
تاختن اسب بر پیکر شهیدان
برابر فرمانى كه ابن زياد صادر كرده بود، «ابن سعد» مأمور بود پس از شهادت امام حسين عليه السلام بدن مباركش را زير سمّ اسبان قرار دهد؛ وى كه به خاطر تقرّب به ابن زياد و در خيال خامش براى رسيدن به حكومت رى از هيچ جنايتى خوددارى نمى كرد، در ميان اصحابش فرياد زد: «مَنْ يَنْتَدِبُ لِلْحُسَيْن عليه السلام فَيُوطِيَ الْخَيْلَ صَدْرَهُ وَ ظَهْرَهُ؛ كيست كه داوطلبانه بر پيكر حسين اسب بتازد تا سينه و پشت وى را زير سم اسبان پايمال كند؟!».[53]،[54]
شمر كه قساوت فوقالعاده اى داشت با شنيدن اين فرمان، پيشقدم شد و بر بدن پاك زاده زهرا عليها السلام اسب تاخت. ده نفر ديگر نيز از وى تعبيت كردند.[55]
ارسال سر مقدس امام حسین علیه السلام به کوفه
«ابن سعد» براى اينكه خبر پيروزى ظاهرى خويش را هر چه زودتر به عبيداللَّه بن زياد برساند در عصر همان روز عاشورا سر امام عليه السلام را توسط «خولى بن يزيد» و «حميد بن مسلم» به كوفه فرستاد.[56]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظلّه) makarem.ir
[1] كليات مفاتيح نوين ؛ ص599
[2] كليات مفاتيح نوين، ص: 600
[3] عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها ؛ ص411
[4] ( 1). ارشاد مفيد، ص 447- 488؛ تاريخ طبرى، ج 4، ص 321( با مختصر تفاوت) و بحارالانوار، ج 45، ص 4.
[5] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص411
[6] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص412
[7] عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها ؛ ص420
[8] عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها ؛ ص420
[9]عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها ؛ ص420
[10] عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها ؛ ص439
[11] عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها ؛ ص439
[12] عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها، ص: 440
[13] ( 1). كامل ابناثير، ج 4، ص 64.
[14] عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها، ص: 440
[15] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص428
[16] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، ص: 429
[17] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص430
[18] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص434
[19] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، ص: 435
[20] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص442
[21] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص443
[22] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص444
[23] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص444
[24] عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها ؛ ص451
[25] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص451
[26] عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها ؛ ص454
[27] عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها ؛ ص456
[28] عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها ؛ ص456
[29] عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها، ص: 457
[30] ( 1). رجوع شود به: ملهوف( لهوف)، ص 162؛ تاريخ طبرى، ج 4، ص 330؛ ابصار العين، ص 92 و بحارالانوار، ج 45، ص 22.
[31] عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها، ص: 457
[32] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص500
[33] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص501
[34] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص505
[35] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص506
[36] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص507
[37] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص514
[38] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص520
[39] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص523
[40] ( 1). مقتل الحسين خوارزمى، ج 4، ص 34 و بحارالانوار، ج 45، ص 51- 52.
[41] عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها ؛ ص524
[42] ( 2). مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 120.
[43] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص525
[44] ( 2). بحارالانوار، ج 45، ص 56.
[45] عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها ؛ ص532
[46] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص533
[47] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص533
[48] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص535
[49] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص537
[50] ( 2). ارشاد مفيد، ص 468 و بحارالانوار، ج 45، ص 61.
[51] عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها ؛ ص539
[52] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص540
[53] ( 1). مقتل الحسين مقرّم، ص 302.
[54] عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها ؛ ص542
[55] عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها ؛ ص542
[56] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص543