عاشورا کلاس درس تقوى و اخلاق است. اين مجالس مهد پرورش انسان هاى حق طلب و عدالت گستر و شجاع و يكى از مؤثّرترين پايگاه هاى خودسازى ، تهذيب نفوس و تربيت اخلاق بوده است.[1]
با این تفاسیر تبیین و ترسیم اخلاق كريمه و سیرۀ اخلاقی امام حسين عليهما السلام به عنوان فضيلت فوق العاده و جلالت عظيم آن حضرت بیش از پیش ضروری است[2]، به ویژه آنکه بدانیم تقویت اخلاق حسنه و ايثار و فداكارى و اصلاح اخلاقی جامعۀ اسلامی از جمله مهمترین اهداف قيام ابى عبداللّه الحسين عليه السلام بوده است.[3]
احیای ارزشهای اخلاقی؛ مهمترین فلسفۀ قیام امام حسین(علیه السلام)
پس از رحلت پيامبر عظيم الشأن اسلام، حضرت محمد صلى الله عليه و آله، و انحراف خلافت از مسير اصلى اش، ارزش هاى اخلاقى كه پيامبر صلى الله عليه و آله براى رواج آن خون دل خورده بود، به تدريج كمرنگ شد و جاى خود را به بعضى از مفاسد زمان جاهليّت داد.[4]
با مرگ معاويه در نيمه رجب سال شصتم هجرى قمرى، فرزندش يزيد خلافت را، همچون پدر، به زور و بدون هيچ ضابطه اى در اختيار گرفت، فساد و فحشا و ظلم در عصر يزيد به مراتب بدتر از عصر پدرش فراگير شد، و تمام شهرهاى اسلامى حتى مدينه منوّره را فرا گرفت. و البتّه اين طبيعى بود، چرا كه مردم پيرو زمامداران و سردمداران خود هستند[5]«النّاسُ عَلَى دِينِ مُلُوكِهِم»[6] ،حال وقتى رييس حكومت شراب خوار، قمارباز، ميمون باز، سگ باز و خلاصه آلوده به انواع گناهان باشد[7]، جامعه نيز دچار فساد اعتقادى، اجتماعى، اخلاقى مى شود. [8]
به عنوان نمونه رييس گروه تحقيق اعزامى از مدينه به شام مى رود و پس از تحقيق به مدينه باز مى گردد، در گزارش خود به مردم مدينه [9]مى گويد: «به خدا قسم ما در حالى از نزد يزيد بيرون آمديم كه خوف آن داشتيم كه (بر اثر گناهان فراوان وى) از آسمان سنگ بر سر ما ببارد. او مردى است كه با مادران و دختران و خواهران نيز زنا مى كند، وى شراب مى نوشد و نماز نمى خواند!».[10]،[11]
حال امام حسين عليه السلام به قصد اصلاح مفاسدى كه در طول اين مدّت و پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله در جامعه رخ داده بود دست ردّ بر سينه يزيد براى بيعت با او زد،[12] و با هدف تشکیل حکومت اسلامی در پی آن بود تا همه انسانها در زندگى، بيش از هر چيز به اخلاق الهى متخلق شوند.[13]
آرى؛ فلسفۀ اصلی قیام امام حسین(علیه السلام) و تشكيل حكومت دينى ؛اجراى احكام الهى و ارتقای اخلاق و احكام شريعت در امت اسلامی بود.[14]
جلوه هایی از عطوفت و مهرباني امام حسين عليه السلام در واقعۀ عاشورا
گفتنی است سيره پيامبران و ائمّه عليهم السلام و بزرگان ما محبّت و مهربانى بوده است [15]،روش پيامبر(ص) و سيره ائمه هدى (علیه السلام) نشان مى دهد كه آنها در مواجهه با دیگران با نهایت لطف و محبت برخورد می کردند، و به همين دليل سرسخت ترين افراد به زودى در برابر آنها تسليم مى شدند.[16]لذا ائمّه عليهم السلام و پيامبر صلى الله عليه و آله چنين بودند و دشمن را با محبّت خود شرمنده مى كردند.[17]
شکوه محبت حسینی به قاسم بن الحسن(علیه السلام)
برش های تاریخی در قیام عاشورا، بیانگر اوج عطوفت و مهربانی حضرت سیدالهشدا است؛ به عنوان نمونه در آن هنگام که قاسم بن حسن به امام عليه السلام عرض كرد: «أَنَا فِي مَنْ يُقْتَلْ؟؛ آيا من هم فردا در شمار شهيدان خواهم بود؟».امام عليه السلام با مهربانى و عطوفت فرمود: «يا بُنَىَّ كَيْفَ الْمَوْتُ عِنْدَكَ؟؛ فرزندم! مرگ در نزد تو چگونه است؟». عرض كرد: «يا عَمِّ أَحْلى مِنَ الْعَسَلِ؛عموجان! از عسل شيرين تر!».[18]
امام فرمود:«إي وَاللَّهِ فِداكَ عَمُّكَ إِنَّكَ لَأَحَدُ مَنْ يُقْتَلُ مِنَ الرِّجالِ.. ؛ آرى به خدا! عمويت به فداى تو باد! تو نيز از شهيدان خواهى بود...»[19]
و یا در فراز دیگر امام عليه السلام در پاسخ به قاسم بن الحسن از واژۀ«فِداكَ عَمُّكَ يُقْتَلُ عَبْدُاللَّهِ؛«عمويت به فداى تو باد!» استفاده کرد که مبین نهایت مهربانی آن حضرت در واقعۀ کربلاست.[20]
هم چنین در فراز دیگر می خوانیم: مطابق برخى از روايات وقتی قاسم بن حسن آماده پيكار شد. هنگامى كه نزد امام عليه السلام آمد و نگاه آن حضرت به او افتاد وى را در آغوش گرفت، با هم چنان گريستند كه از حال رفتند.[21]
گذشت حسینی؛ راز سعادتمندی حربن یزید ریاحی
یا بنا به نقل «ابن اثير» در تاريخ خود، هنگامى كه «حرّ» خدمت امام عليه السلام رسيد، عرضه داشت: من فكر نمى كردم كه اين جماعت كار را به اينجا برسانند والّا هيچگاه با آنان همراهى نمى كردم. اينك براى توبه به نزدت آمده ام و تصميم دارم تا پاى مرگ از شما[22]حمايت كنم و در پيش رويت كشته شوم، آيا توبه من پذيرفته است؟![23]
امام عليه السلام با مهربانى پاسخ داد: «نَعَمْ، يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْكَ وَيَغْفِرُ لَكَ ؛ آرى خداوند توبه ات را مى پذيرد و گناهانت را مى بخشد».[24]،[25]
گفت و گوی محبت آمیز امام حسین (علیه السلام)و علی اکبر (علیه السلام)
بی شک سیرۀ محبت آمیز آن حضرت بی بدیل است وقتی که على اكبر عليه السلام عرض كرد: «إذاً لَانُبالي بِالْمَوتِ؛پس، از مردن باكى نداريم».لذا امام حسين عليه السلام فرمود: «جَزاكَ اللَّهُ يا بُنَىَّ خَيْرَ ما جَزى بِهِ وَلَداً عَنْ والِدٍ؛ خداوند به تو بهترين پاداشى كه از ناحيه پدرى به فرزندش داده مى شود، عطا فرمايد».[26]،[27]
اینگونه است که امام عليه السلام با شنيدن صداى على اكبر عليه السلام چون بازشكارى خود را كنار پيكر غرقه به خون فرزندش رساند.بنا به نقل سيد بن طاووس: «فَجاءَ الْحُسَيْنُ عليه السلام حَتَّى وَقَفَ عَلَيْهِ، وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلى خَدِّهِ ؛ امام عليه السلام بر بالين على اكبر حاضر شد و صورت به صورت فرزندش نهاد».[28]،[29]
اکسیر محبت حسینی بر روح و جان اسلم بن ترکی
هم چنین شکوه محبت ورزی از سوی امام حسین (علیه السلام) به یارانشان مثال زدنی است، لذا وقتی اسَلم بن عمرو، غلام تركى [30]که از نژاد ترك و خادم و كاتب امام حسين عليه السلام بود.[31] و با زبان عربى آشنايى داشت.[32] از امام اذن گرفت و به ميدان رهسپار شد لیکن پس از آنكه به زمين افتاد امام عليه السلام بر بالينش حاضر شد و چون مشاهده كرد غلام نسبت به آن حضرت اظهار علاقه مى كند، امام گريان شد و در كنارش نشست و[33]صورت بر جبينش نهاد. غلام كه ازاين همه محبت به وجد آمده بود، شادمان شد و فرياد زد: «مَنْ مِثْلي وَابْنُ رَسُولِ اللَّهِ واضِعٌ خَدَّهُ عَلى خَدِّي ؛ كيست همانند من كه پسر پيامبر صورتش را بر صورتم قرار داده است» اين را گفت و به درجه رفيع شهادت نايل آمد.[34]،[35]
در اينجا مى بينيم امام عليه السلام در لحظه شهادت صورت بر صورت غلامش مى گذارد يعنى همان ابراز محبتى را كه درباره فرزند شجاع و دلبندش على اكبر عليه السلام مى كند، درباره غلامش نيز روا داشت. يعنى اينها همه مجاهدان وشهيدان راه خدا هستند و همه آنها عزيز و گرامى اند، و همه در يك مسير و براى يك هدف جهاد كردند و شربت شهادت نوشيدند.[36]
اینچنین است که بنابر قول مرحوم سيد بن طاووس در حوادث عصر تاسوعا ؛ حسين عليه السلام زنان را دلدارى مى دهد، آن حضرت امّ كلثوم، زينب، رقيه، فاطمه و رباب را مورد خطاب قرار داد و آنها را به صبر و بردبارى دعوت كرد[37].[38]
امام حسین(علیه السلام) و نوازش دختر مسلم بن عقیل
در روايتى آمده است كه امام به دختر مسلم بن عقيل رو كرد و فرمود:«يا ابْنَتِي، أَنَا أَبُوكِ وَ بَناتِي أَخَواتُكِ ؛ دخترم! من به جاى پدرت و دخترانم به جاى خواهران تو هستند!».[39]،[40]
صبر و استقامت؛ مهمترین جلوۀ اخلاقی سیدالشهدا(علیه السلام)
حضرت حسين بن على عليهما السلام سيدالشهدا اسوه صبر و استقامت بود، در يكى از زيارت نامه ها آمده است: «ولقد عجبت من صبرك ملائكة السماوات ».[41]،[42]
لذا در وصيّت آن حضرت به برادرش محمّد، معروف به ابن حنفيّه آمده است:و هر كس دعوت مرا نپذيرفت، صبر مى كنم تا خداوند ميان من و اين مردم به حق داورى كند كه او بهترين داوران است.[43]
و یا در فرازی دیگر آمده است: اى عموزادگانم! صبر پيشه سازيد! اى اهل بيتم! صبر كنيد! بعد از اين روز هرگز خوارى نبينيد!».[44]،[45]
در ماجراى نهضت عاشورا فرزندان و نوادگان عقيل در يارى امام حسين عليه السلام از خودگذشتگى فوق العاده اى به خرج دادند به گونه اى كه مورد تمجيد و تحسين امام حسين عليه السلام قرار گرفتند. حضرت در برابر ايستادگى و نثار آنها فرمود: «صَبْراً آلَ عَقيلٍ إِنَّ مَوْعِدَكُمُ الْجَنَّةُ، اللَّهُمَّ اقْتُلَ قاتِلَ آلِ عَقيل ؛ خاندان عقيل! شكيبايى پيشه كنيد كه جايگاه شما بهشت است، خدايا كشندگان آل عقيل را نابود كن».[46]،[47]
سخن آخر
در خاتمه باید گفت رفتار و کردار ما بايد متخلّق به اخلاق حضرت امام حسين عليه السلام و يارانش باشيد تا ما نیز به مصداق «كونوا دعاة للناس بغير السنتكم»[48] همگان را در راستای الگوپذیری از آن حضرت سوق دهیم.[49]
پروردگارا! خلقت ما را در بهترين صورت قرار داده اى، توفيقى مرحمت كن تا عمل و اخلاق ما نيز در بهترين صورت باشد.ما را در اين راه مشمول الطافت فرما.آمين يا رب العالمين .[50]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص75.
[2] پيام قرآن ؛ ج 9 ؛ ص313.
[3] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص86.
[4] اهداف قيام حسينى ؛ ص29.
[5] همان ؛ ص31.
[6] اين جمله همان طور كه در تذكرة الموضوعات ص 183، و كشف الخفاء، ج 2، ص 311 آمده حديث نيست.
[7] ابن كثير مورّخ و دانشمند متعصّب و معروف اهل سنّت مى گويد:« يزيد به نوازندگى، شرابخوارى، خوانندگى، شكار( تفريحى)، به خدمت گرفتن غلامان و كنيزان خنياگر، سگ بازى، و به جان هم انداختن قوچ ها، چهارپايان و بوزينه ها شهرت داشت. هر روز صبحگاهان مست و مى زده بر مى خواست. او بوزينه اى را بر پشت اسب زين شده اى سوار مى كرد و مى گرداند و بر بوزينه و غلامان كلاه هاى زرين مى پوشاند، و هنگامى كه بوزينه اش مُرد بر او اندوهگين شد.( عاشورا، ص 219).
[8] اهداف قيام حسينى ؛ ص31.
[9] همان.
[10] المنتظم، ج 4، ص 179( حوادث سال 63 ه. ق) به نقل از عاشورا، ص 217.
[11] اهداف قيام حسينى، ص 32.
[12] همان.
[13] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 1 ؛ ص30.
[14] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص248.
[15] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص363.
[16] تفسير نمونه ؛ ج 3 ؛ ص42.
[17] مشكات هدايت ؛ ص187.
[18] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص399.
[19] همان.
[20] همان.
[21] همان ؛ ص482.
[22] همان ؛ ص439.
[23] همان؛ ص 440.
[24] كامل ابن اثير، ج 4، ص 64.
[25] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، ص 440.
[26] مقتل الحسين خوارزمى، ج 1، ص 226.
[27] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص359.
[28] ملهوف( لهوف)، ص 167.
[29] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص480.
[30] برخى از اهل مقاتل غلام تركى ديگرى را به نام« واضح تركى» ثبت كردند كه برخى از مطالب به صورت مشترك يا مختلط نقل شده است.
[31] منتهى الآمال، ج 1، ص 654 ، تنقيح المقال، ج 1، ص 125.
[32] مقتل الحسين خوارزمى، ج 2، ص 24.
[33] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص458.
[34] ر.ک: ابصار العين، ص 54 ، مقتل الحسين مقرّم، ص 249. در برخى از مقاتل آمده است كه پس از آنكه امام به بالينش آمد و صورت به صورتش نهاد، اسلم چشمش را باز نمود و همين كه امام را ديد تبسمى كرد و به فيض شهادت نايل آمد. بحارالانوار؛ ج 45؛ ص 30 ، مقتل الحسين خوارزمى؛ ج 2؛ ص 24.
[35] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، ص: 459.
[36] همان.
[37] ملهوف( لهوف)؛ص 141.
[38] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص615.
[39] مثيرالاحزان؛ص 45.
[40] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص363.
[41] بحارالانوار؛ ج 98؛ ص 240.
[42] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص181.
[43] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص329
[44] مقتل الحسين خوارزمى؛ ج 2؛ ص 27- 28 ، بحارالانوار؛ ج 45؛ ص 34- 36.
[45] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص484.
[46] ر.ک: عقيل بن ابى طالب؛ ص 71 ، ينابيع المودّة؛ ج 3؛ ص 73.
[47] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص484.
[48] اصول كافى؛ باب الورع؛ ح 14.
[49] احكام عزادارى ؛ ص142.
[50] تفسير نمونه ؛ ج 27 ؛ ص147.