ورود کاروان امام حسین علیه السلام به کربلا
امام حسین(علیه السلام) در دوم محرّم سال 61 هجرى به اتّفاق ياران خويش به سرزمين كربلا وارد شد[1]،که سرآغاز حماسه هاى عظيم عاشوراست.[2] مصائب اهل بيت عليهم السلام از روز دوم محرّم كه وارد كربلا شدند شروع شد و روز به روز كار را بر آنها سخت تر گردید.[3]
سخنان امام حسین (علیه السلام) هنگام ورود به كربلا
آن حضرت هنگام ورود به سرزمین كربلا ابتدا به يارانش رو كرد و فرمود:«النَّاسُ عَبيدُ الدُّنْيا وَ الدِّينُ لَعِقٌ عَلى أَلْسِنَتِهِمْ، يَحُوطُونَهُ ما دَرَّتْ مَعايِشُهُمْ، فَإِذا مُحِّصُوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّيَّانُونَ ؛ مردم، بندگان دنيا هستند و دين همانند چيزى است كه بر زبانشان باشد، تا آنگاه كه زندگى شان (به وسيله آن) پر رونق است آن را نگه مى دارند، ولى هنگامى كه با مشكلات آزموده شوند عدد دين داران اندك مى شود».[4]
آنگاه پرسيد: آيا اينجا كربلا است!پاسخ دادند: آرى، اى پسر پيغمبر!آن حضرت فرمود:«هذا مَوْضِعُ كَرْبٍ وَ بَلاءٍ، ههُنا مَناخُ رِكابِنا، وَ مَحَطُّ رِحالِنا، وَ مَقْتَلُ رِجالِنا، وَ مَسْفَكُ دِمائِنا؛ اين ديار، جايگاه اندوه و بلا (و سرزمين گرفتارى و آزمون) است، اينجا محلّ خوابيدن شتران ما، و بارانداز كاروان ما، و محلّ شهادت مردان ما و جارى شدن خون ماست».[5]،[6]
عبیدالله بن زیاد و اطلاع از ورود امام(علیه السلام) به کربلا
پس از اینکه اصحاب امام عليه السلام پياده شدند «حرّ» نيز با هزار سوار جنگى در ناحيه ديگرى در مقابل امام عليه السلام اردو زد و نامه اى به عبيداللَّه بن زياد نوشت و در آن نامه او را از ورود امام حسين عليه السلام به كربلا باخبر ساخت.[7]
نامه عبیدالله به امام حسین(علیه السلام) در روز دوم محرم
ابن زياد نیز نامه اى به اين مضمون براى امام حسين عليه السلام نوشت: «امّا بعد! اى حسين! خبر ورودت به كربلا به من رسيد، اميرالمؤمنين يزيد! به من نوشته است كه سر بر بالين ننهم و غذاى سيرى نخورم تا تو را به قتل برسانم و به خداوند لطيف و خبير ملحق كنم و يا به فرمان من و يزيد بن معاويه گردن نهى».[8]
پاسخ کوبنده امام حسین(علیه السلام) به ابن زیاد
چون اين نامه به امام حسين عليه السلام رسيد و آن را خواند، نامه را به دور افكند و فرمود:«لا أَفْلَحَ قَوْمٌ آثَرُوا مَرْضاةَ أَنْفُسِهِمْ عَلى مَرْضاةِ الْخالِقِ ؛ گروهى كه خشنودى خود را بر خشنودى خداوند برگزيدند، هرگز رستگار نخواهند شد».[9]
فرستاده «عبيداللَّه» پرسيد: «اى اباعبداللَّه! جواب نامه چه شد؟»امام عليه السلام فرمود:«ما لَهُ عِنْدِي جَوابٌ؛ لِأَنَّهُ قَدْ حَقَّتْ عَلَيْهِ كَلِمَةُ الْعَذابِ ؛ اين نامه نزد من جوابى ندارد، زيرا عبيداللَّه مستحقّ عذاب الهى شده است!».[10]
چون قاصد نزد عبيداللَّه بازگشت و جريان را گفت، ابن زياد به شدّت برآشفت (ولى پاسخى نداشت).[11]،[12]
سازش ناپذیری امام حسین(علیه السلام) در برابر ظالمان
امام عليه السلام با اين سخن كوتاه و پر معنى نشان داد كه با كسانى كه خشنودى بندگان طاغى و ياغى را بر خشنودى خدا مقدّم مى شمرند، هيچ سر سازش ندارد و نامه امثال ابن زياد را كه جزو اين گروهند، لايق و شايسته پاسخ نمى داند، آن را مى خواند و به دور مى افكند، هر چند جان شريفش در خطر باشد.[13]
نامه امام حسین علیه السلام به اهل کوفه
در این روز امام عليه السلام قلم و كاغذى طلب كرد و نامه اى براى بزرگان كوفه كه مى دانست بر رأى خود استوار مانده اند، و در واقع خطاب به عموم مردم كوفه، به اين مضمون نوشت:««بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، مِنَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِىٍّ إِلى سُلَيمانِ بْنِ صُرَدٍ، وَ الْمُسَيِّبِ بْنِ نَجْبَةَ، وَ رُفاعَةِ بْنِ شَدّادٍ، وَ عَبْدِاللَّهِ بْنِ والٍ...،[14]فَمَنْ نَّكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَى نَفْسِهِ،وَ سَيُغْنِى اللَّهُ عَنْكُمْ، وَ السَّلامُ؛«به نام خداوند بخشنده مهربان؛ از حسين بن على عليه السلام به سليمان بن صرد، مسيّب بن نجبه، رفاعة بن شداد، عبداللَّه بن وال و همه مؤمنين، امّا بعد: شما مى دانيد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در زمان حيات خود فرمود:«هر كس سلطان ستمگرى را ببيند كه حرام خداوند را حلال شمرده و پيمان خدا را شكسته و با سنّت پيامبر اكرم مخالفت ورزيده و در ميان بندگان خدا به ظلم و ستم رفتار نموده، ولى با او به مبارزه عملى و گفتارى برنخيزد، سزاوار است كه خداى متعال او را در جايگاه آن سلطان ستمگر (جهنّم) وارد كند...[15]هر كس پيمان شكنى كند، تنها به زيان خود پيمان شكسته است». و خداوند به زودى مرا از شما بى نياز خواهد كرد. والسلام».[16]،[17]
امام عليه السلام نامه را مهر كرد و پيچيد و به «قيس بن مسهّر صيداوى» داد تا به مردم كوفه برساند و چون امام از خبر كشته شدن قيس مطّلع شد، اشكش جارى گشت و عرضه داشت:«اللَّهُمَّ اجْعَلْ لَنا و لِشيعَتِنا عِنْدَكَ مَنْزِلًا كَريماً، وَ اجْمَعْ بَيْنَنا وَ بَيْنَهُمْ فِي مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِكَ إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْ ءٍ قَديرٍ؛ خداوندا! براى ما و شيعيان ما در نزد خود جايگاه والايى قرار ده و ما را با آنان در جوار رحمت خود گردآور كه تو بر انجام هر كارى توانايى».[18]
اتمام حجت سیدالشهدا(علیه السلام)با کوفیان
امام عليه السلام در اين نامه كه براى عموم مردم كوفه مخصوصاً بزرگان آنها نوشته است بار ديگر اتمام حجّت مى كند. از يك سو وظيفه سنگين آنها را در قيام بر ضدّ جنود شيطان و سردمداران فساد و كفر و طغيان، روشن مى سازد، و از سويى ديگر عهد و پيمان و بيعت مؤكّد آنان را در حمايت از آرمان هاى خود يادآور مى شود.[19]
جالب اين كه هرگز قيام و مبارزه خود را مشروط به قيام آنها نمى كند وعزم و جزم خود را براى مبارزه تا آخرين نفس با توكّل بر خداوند آشكار مى سازد.[20]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص379.
[2] كليات مفاتيح نوين ؛ ص599.
[3] احكام عزادارى ؛ ص114.
[4] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص379.
[5] مقتل الحسين خوارزمى، ج 1، ص 237 و بحارالانوار، ج 44، ص 383.
[6] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص379.
[7] همان.
[8] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص382.
[9] همان.
[10] همان.
[11] فتوح ابن اعثم؛ ج 5؛ ص 150- 151، مقتل الحسين خوارزمى؛ ج 1؛ ص 239 ، بحارالانوار؛ ج 44؛ ص 383.
[12] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص382.
[13] همان ؛ ص383.
[14] همان.
[15] همان؛ ص 384.
[16] فتوح ابن اعثم؛ج 5؛ ص 143- 145، مقتل الحسين خوارزمى؛ ج 1؛ص 234- 235 ، بحارالانوار؛ ج 44؛ ص 381- 382.
[17] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، ص 385.
[18] فتوح ابن اعثم؛ ج 5؛ ص 147 ، بحارالانوار؛ ج 44؛ ص 382.
[19] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص385.
[20] همان.