تبیین گزاره های معرفتی در مکتب حسینی از منظر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

تبیین گزاره های معرفتی در مکتب حسینی از منظر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی


ولادت امام حسین علیه السلام / جلوه هایی از شخصیت امام حسین علیه السلام / شخصیت ممتاز امام حسین علیه السلام در زمان خلفاى سه گانه / امام حسین علیه السلام در زمان خلافت امیر مؤمنان على علیه السلام / امام حسین علیه السلام در دوران امام حسن علیه السلام / گزاره های معرفتی؛ آثار و برکات معرفت گرایی / خدا گرایی؛ شاخصۀ معرفتی در عزتمندی / ناتواتی انسان از شکر نعمت های الهی / اجتناب از رذایل اخلاقی مایۀ عزتمندی انسان / دنیا گرایی؛ شاخصۀ مهم تفکیک «دینداران از مدعیان دین»‌

در سالروز پر خیر و برکت میلاد امام حسین علیه السلام و روز پاسدار اهمیت واکاوی  تاریخ زندگى آن حضرت که به صورت یکى از شورانگیزترین حماسه‏ هاى تاریخ بشریت درآمده، نه تنها از این نظر مهم و راهبردی است که همه ساله نیرومندترین امواج احساسات میلیون‏ها انسان را در اطراف خود بر می انگیزد، بلکه اهمیت آن بیشتر از این جهت است که: هیچ‏گونه «محرکى» جز عواطف پاک دینى و انسانى و مردمى ندارد و از این جهت در نوع خود بى ‏نظیر است.[1]

لذا یک بار دیگر این معارف والا و پرشکوه به بازار دانشوری و فضیلت آورده شود و چشم­ های جویایی حقیقت به سوی آن راه یابد و دل­های عاشق ارزش­های والای خدایی از جویبار این حماسه سیراب شوند و زاد معاش و معاد خود را از آن برگیرند [2]به نحوی که باید در رثای آن مولود پرخیر و برکت گفت:

شاهکار آفرینش، قامت دلجوی توست،               کی دهم بر عالمی یک تار مویت یا حسین
رازها در سینه دارم از صفا و لطف تو                   آتشی در دل نهفته، عشق رویت یا حسین
شعر «ناصر» هم نوا با ناله مرغ سحر                  می­ کشد دل­های مشتاقان به سویت یا حسین[3]

ولادت امام حسین علیه السلام‏

روز سوم ماه شعبان بنا بر نقل شیخ طوسى در «مصباح»، روز ولادت‏ با سعادت حسین‏ بن على علیهما السلام است.[4] از این رو مطابق نقل‏ مشهور ولادت امام حسین علیه السلام در سال سوم هجرى روز سوم شعبان بوده است.[5] ،[6]  بدین ترتیب به دستور رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم نام آن حضرت را حسین علیه السلام نامیدند، که به گفته برخى از مورخان: «مردم آن محیط پیش از آن با نام حسن علیه السلام و حسین علیه السلام آشنا نبودند تا فرزندان خود را به این دو اسم نام­گذارى کنند و این دو نام از جانب خداوند بر پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم وحى شد،[7] تا آن حضرت بر فرزندان على علیه السلام و فاطمه علیها السلام این نام‏ها را بنهد».[8]،[9]

جلال الدین سیوطى (از علماى معروف اهل سنت در قرن دهم) نقل کرده است که: «حسن و حسین دو نام از نام ‏هاى اهل بهشت است و مردم عرب پیش از این، این دو نام را بر فرزندان خویش نمى ‏نهادند».[10]

هم چنین از «قاسم بن علاء همدانى» وکیل امام حسن عسکرى علیه السلام نامه اى رسید که در آن آمده بود: مولاى ما امام حسین علیه السلام در روز پنجشنبه، سوم شعبان متولد شد؛ لذا آن روز را روزه بگیر و این دعا را بخوان: «اللهم انى اسئلک بحق المولود فى هذا الیوم، الموعود بشهادته قبل‏....خدایا از تو می خواهم به حق فرزندى که در این روز متولد شده، و قبل از ولادت وعده به شهادتش‏...»[11]

جلوه ­هایی از شخصیت امام حسین علیه السلام

امام حسین علیه السلام در میان جامعه اسلامى و مسلمانان در همان زمان، به سبب آنچه که از اصالت خانوادگى، عظمت روحى و محبوبیتش نزد رسول خدا، برخوردار بود، مورد محبت و احترام خاص همه اقشار مسلمین قرار داشت،[12] چرا که فرزند فاطمه زهرا علیها السلام بود و از این رو فرزند رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم نیز نامیده مى ‏شد. این دو بزرگوار (حسن و حسین) به سبب محبت ویژه رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم و کلمات ارزشمندى که حضرت درباره آنان فرموده بود، مورد توجه ویژه همه مسلمین قرار داشتند.[13]

رسول گرامى اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم درباره امام حسن و امام حسین علیهما السلام این جمله معروف را فرمود:«الحسن و الحسین سیدا شباب أهل الجنة؛ حسن و حسین سرور جوانان بهشتند».[14]

در حدیث دیگرى آمده است که: گروهى با رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم به مهمانى می رفتند، آن حضرت پیشاپیش آن جمع حرکت می کرد. در اثناى راه، حسین علیه السلام را دید. رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم خواست او را در آغوش بگیرد، ولى حسین علیه السلام به این سو و آن سو می دوید؛ پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم از مشاهده این حالت تبسم کرد، تا آن‏که او را در آغوش گرفته، یک دست‏ خود را به پشت سر او و دست دیگر را به زیر چانه او نهاد و لب‏هاى مبارکش را بر لب‏هاى حسین قرار داد، بوسه زد و فرمود: «حسین منی و أنا من حسین أحب الله من أحب حسینا؛ حسین از من است و من از حسینم. هر کس حسین را دوست دارد، خداوند وى را دوست مى ‏دارد».[15]،[16]

پیامبر اعظم صلّی الله علیه وآله وسلّم گاه در پاسخ این سؤال که کدام یک از افراد خانواده، نزد شما محبوبتر است؟ می فرمود: «حسن و حسین» و همواره آن دو را می بویید و به (سینه) خویش می چسبانید.[17]

شخصیت ممتاز امام حسین علیه السلام در زمان خلفاى سه گانه‏

امام حسین علیه السلام به سبب شخصیت ممتاز و نسب برجسته‏ اش، در زمان خلفاى سه گانه مورد احترام دستگاه خلافت بود، تا آنجا که انتقادات سخت آن حضرت را با بردبارى تحمل می کردند و سعى در حفظ حرمت وى داشتند.[18]

به عنوان نمونه در زمان عثمان، در چند ماجرا حضور امام حسین علیه السلام ثبت شده است که هر کدام به گونه‏ اى نشان احترام و عظمت آن حضرت میان عموم مسلمانان و مراعات حریم آن حضرت از سوى دستگاه حاکمیت بود.[19]

هم چنین در ماجراى بدرقه ابوذر آن هنگام که عثمان وى را به سرزمین ربذه تبعید کرد و همگان را از بدرقه و همراهى ابوذر ممنوع ساخت امام حسین علیه السلام همراه پدر و برادرش در مراسم بدرقه حاضر شدند و سخنانى با این مضمون براى تقویت ابوذر و تسلاى خاطر وى بیان کرد؛ فرمود: عموجان! خداوند تواناست که این اوضاع را دگرگون سازد و هر روز در کار تازه‏ اى است. این گروه دنیاى خویش را از تو دریغ داشتند و تو دین خود را از (دستبرد) آنان بازداشتى! پس چقدر تو از دنیاى آنان بى نیازى؛ ولى آنان به دین تو سخت نیازمندند، صبر پیشه کن! چرا که خیر در صبر و شکیبایى است و شکیبایى نشانه شخصیت است».[20]،[21]

بنابراین امام حسین علیه السلام به وظیفه خویش بدون توجه به تهدیدات مخالفان عمل می کرد و در عین حال مورد تعرض دستگاه خلافت قرار نمی گرفت.[22]

امام حسین علیه السلام در زمان خلافت امیر مؤمنان على علیه السلام‏

امام حسین علیه السلام در زمان خلافت پدر بزرگوارش، همراه آن حضرت در جنگ‏ هایش علیه ناکثین و قاسطین و مارقین شرکت مؤثر داشت‏[23]؛ در جنگ جمل فرماندهى جناح چپ سپاه امیرمؤمنان علیه السلام به عهده وى بود[24]، و در جنگ صفین، چه از راه سخنرانى‏ هاى پرشور و تشویق یاران على علیه السلام براى شرکت در جنگ و چه در مسیر پیکار با قاسطین حضور فعال داشت.[25] در ماجراى حکمیت نیز یکى از شاهدان این ماجرا از طرف على علیه السلام بود.[26]

امام حسین علیه السلام در دوران امام حسن علیه السلام‏

امام حسین علیه السلام پس از شهادت پدرش امیرمؤمنان علیه السلام در کنار برادرش امام حسن علیه السلام که امام و پیشواى زمان خود بود، قرار گرفت و به هنگام حرکت نیروهاى امام مجتبى علیه السلام به سمت شام، همراه آن حضرت بود و هنگامى که امام حسن علیه السلام با پیشنهاد صلح از سوى معاویه مواجه شد، در این باره، با امام حسین علیه السلام و عبدالله بن‏ جعفر به گفتگو پرداخت‏[27] و پس از انعقاد پیمان صلح، همراه برادرش به مدینه بازگشت و در همانجا اقامت گزید.[28]،[29]

گزاره ­های معرفتی؛ آثار و برکات معرفت گرایی

بی تردید در تببین این مسأله باید به دعاى عرفه توجه نمود که آن حضرت چه فرازهای عجیبى دارد[30]. انسان وقتى جانبازى روز عاشورا را می بیند تعجب می کند، اما دعاى عرفه امام حسین‏ علیه السلام را که می خواند در مى ‏یابد. جانبازى بر اثر این معرفت است، چون اعمال برخاسته از اعتقاد و معرفت است.[31] می فهمد که آن حضرت در دعاى عرفه عرض مى ‏کند: خدایا، این انسانى که اگر به خوبى‏ هایش نیک بنگریم و آن را بشکافیم، در واقع عیب و نقص است، چگونه عیب ‏هایش عیب نباشد!» و این انسانى که اگر حقایق و علومش را بشکافیم آمیخته با جهل است، چگونه جهلش جهل نباشد. نیروهاى ما را وقتى بشکافند همه‏ اش ضعف است.[32]

حضرت امام حسین علیه السلام در همین دعاى عرفه عرض می کند: اى خداى من، مردم مى ‏آیند سراغ این آثار که از آنها تو را بشناسند، مگر تو از من دور شده ‏اى که بخواهم با آثار تو را پیدا کنم: «عمیت عین لا تراک ولا تزال علیها رقیبا و خسرت صفقة عبد لم تجعل له من حبک نصیبا؛ کور باد چشمى که جمال پاک تو را نبیند و زیانکار باد آن بنده ‏اى که سهمى از عشق و محبت در دل او نیست». مگر تو کى از من دور شده‏اى که بخواهم تو را از میان آثار پیدا کنم.[33]

لذا باید اذعان کرد در صورتى که خدا و جهان و خودمان را بشناسیم تکبر و غرور از بین می رود و بنده مى ‏شویم. از این رو باید عظمت خدا را از عالم هستى بشناسیم.[34]

لازم به ذکر است در روایتی مى ‏خوانیم که امام حسین‏ بن على علیه السلام به یارانش فرمود: «ایها الناس ان الله جل ذکره ما خلق‏ العباد الا لیعرفوه، فاذا عرفوه عبدوه، فاذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عبادة ماسواه؛ اى مردم! خداوند متعال بندگان را نیافرید مگر براى این‏که او را بشناسند، هنگامى که او را شناختند او را عبادت می کنند، و هنگامى که عبادتش کردند از بندگى غیر او بى نیاز می شوند»[35].

حال در مجموع باید گفت که معرفت و شناخت انسان هرچند در حد ذات خود زیاد باشد، و علوم و دانش‏ هاى بشر روز به روز گسترده‏ تر شود، دنیا پر از مدرسه و دانشگاه و کتابخانه و مراکز تحقیقات گردد، باز حجم این معلومات نسبت به مجهولات قطره‏ اى در برابر دریاست.[36]

جایى که انسان خیر و شر خود را نمی داند، و از سود و زیان خود آگاه نیست، جایى که جوهر روح خویش را که از همه چیز به او نزدیکتر است هنوز نشناخته، جایى که از حوادث فردا و لحظه مگر خود بى‏خبر است، چگونه می توان انتظار داشت که از حوادثى که در کهکشان‏ هاى دور دست و این عالم گسترده بى‏ انتها می گذرد آگاه باشد.[37]

بدون شک اینها به خاطر آن نیست که انسان از معرفت و شناخت عاجز است، بلکه به خاطر وسعت عالم هستى است، و شاید بسیارى از کسانى که منکر شناخت شده ‏اند این محدودیت علم بشر و آلودگى بعضى از علومش را با خطاها با اصل مسأله شناخت اشتباه کرده ‏اند.[38]

به هر حال قرآن مجید همان‏گونه که راه معرفت را به روى همگان باز می شمرد و با تأکید هرچه بیشتر انسان‏ها را به آن دعوت می کند، علم بشر را محدود مى ‏خواند، محدودیتى که او را وادار به اعتراف به عظمت این جهان و خداى آن و نیاز به پیغمبران و صاحبان وحى مى ‏کند.[39]

هم چنین در زیارت وارث‏ نیز در مورد امام حسین‏ علیه السلام می خوانیم:«اشهد انک کنت نورا فى الاصلاب الشامخة، و الارحام المطهرة، لم تنجسک الجاهلیة بانجاسها، و لم تلبسک من مدلهمات ثیابها؛ شهادت می دهم که تو اى امام حسین در صلب هاى شامخ و رحم هاى پاک و پاکیزه قرار داشتى، و جاهلیت (با تمام آلودگی­ هایش) تو را آلوده نساخت، و تاریکى و ظلمات جاهلیت لباسى بر قامت تو نپوشانید».[40]

خدا گرایی؛ شاخصۀ معرفتی در عزتمندی

گفتنی است امام حسین‏ علیه السلام در این باب فرمود:من حاول أمرا بمعصیة الله کان أفوت لما یرجوا و اسرع لما یحذر[41]؛ آن کس که انجام کارى را از طریق عصیان پروردگار بطلبد، آنچه را که امید دارد، زودتر از دست مى ‏دهد؛ و از آنچه مى ‏ترسد زودتر در آن واقع می شود!.[42]

بعضى چنین مى ‏پندارند که اگر از وسایل نامشروع براى رسیدن به اهدافشان بهره بگیرند، زودتر به مراد می رسند، در حالى که حدیث فوق می گوید، مراد خود را زودتر از دست مى ‏دهند و در چاله‏ هایى که از آن وحشت دارند زودتر مى ‏افتند، فى ‏المثل از تحصیل ثروت نامشروع آرامش می طلبد در حالى که قبل از هر چیز در شعاع آن آرامش را از دست می دهد، و گرفتار پریشانى‏ ها و اضطراب‏ هایى که از آن وحشت داشت، می شود.[43]

ناتواتی انسان از شکر نعمت­های الهی

در وهلۀ نخست باید گفت «شکر» همان تصور نعمت‏ و اظهار آن است.[44]بر خی برای تعریف شکر آن را به سه قسمت  «شکر قلب» یعنى اندیشه درباره نعمت، و «شکر زبان» یعنى ثنا گفتن بر منعم، و «شکر سایر اعضا» یعنى قدردانى و پاسخگوئى در برابر نعمت، پرداخته است.[45]

لیکن همین قدر باید دانست که سر تا پاى ما انسان­ها غرق نعمت اوست و از اداى حق شکرش عاجزید لیکن اگر عذر تقصیر به پیشگاهش برید، نهایت شکر او را انجام داده اید.[46]

لذا در فرازى از دعاى امام حسین‏ علیه السلام در روز عرفه آمده: «اگر تصمیم بگیرم و تلاش کنم در تمام عصرها و روزگاران، به فرض اینکه در تمام این اعصار و روزگارها زنده باشم و زندگى کنم و خواسته باشم یکى از نعمت‏هایت را شکرگذارى نمایم، توان آن را نخواهم داشت».[47]

اجتناب از رذایل اخلاقی مایۀ عزتمندی انسان

بدیهی است از هرکسى خطا ممکن است سر زند، ولى افراد با ایمان و منافق در این‏جا یک فرق دارند، افراد با ایمان می کوشند کمتر خلاف کنند تا نیازى به عذر خواستن نداشته باشند؛ زیرا می دانند عذرخواهى بالاخره رو را سفید نمی کند، ولى منافقان پروایى از بدى و تخلف ندارند و پى در پى پوزش مى ‏طلبند، و این خود یکى از نشانه‏ هاى نفاق است که ظاهرش به حکم عذر خواهى دلیل ندامت است، و باطنش به حکم تکرار دلیل عدم پشیمانى.[48]

لذا امام حسین علیه السلام در یک روایت مهم فرمود؛ کار بدى مکن که ناگریز از عذرخواهى باشد، زیرا انسان با ایمان، نه بدى می کند و نه عذر می خواهد؛ ولى منافق همه روز بد مى کند و پوزش می طلبد.[49]

دنیا گرایی؛ شاخصۀ مهم تفکیک «دینداران از مدعیان دین»

دین و مذهب آن هم مذهبى هم­چون اسلام- حافظ حقوق مردم جامعه و حامى منافع واقعى و عادلانه آنهاست، ولى گاهى دین مزاحم منافع شخصى و خصوصى افراد است؛ این‏جاست که «دینداران از مدعیان دین»، شناخته می شوند، بسیارى از مردم که به هر چیز از دریچه سود شخصى خود می نگرد تا آن‏جا با دین همراهند که حافظ حقوق شخصى آنها باشد، اما بر سر دو راهى‏ها که دین از منافع خصوصى آنها جدا می شود، بکلى آن را رها می کنند و مصداق «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» مى ‏شوند؛ اما دینداران واقعى آنها هستند که در هر حال به آن وفا دارند و دین وایمان خطوط اصلى زندگى آنها را ترسیم می کند نه منافع شخصى.[50]

لذا امام حسین علیه السلام فرمود؛ بسیارى از مردم بنده دنیا هستند و دین تنها بر زبان آنهاست، مادامى که زندگى آنان در پرتو دین و روبراه است از آن حمایت مى ‏کنند؛ ولى آن روز که با حوادث سختى آزموده شوند، دینداران اندکند.[51]

سخن آخر

در خاتمه باید گفت امروزه جریان های وهابی و تکفیری وارثان اسلام بدلی هستند که حاکمان بنی امیه و اتباع آنان ساختند و پرداختند! [52] به عنوان مثال می­بینیم که دولت عربستان سعودی، هم صدا با دشمن صهیونیستی علیه ایران، حزب ا...لبنان و دولت قانونی در عراق و سوریه.. توطئه می­ کند.[53] از این رو صحنه رویارویی بین ارزش های اصیل اسلامی که حسین بن علی علیه السلام منادی آن بود و ارزش­ های جاهلی که لباس اسلام را به تن کرده و بنی امیه منادی آن بودند، همچنان جریان دارد.[54]

حال با این تفاسیر و نامگذاری تولد آن امام به روز پاسدار باید گفت خدمات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در طول تاریخ بعد از انقلاب اسلامی بر کسی مخفی نیست، حضور سپاه در برابر دشمنان، عرصه سازندگی، حفاظت از شخصیت­ ها، خنثی کردن توطئه­ ها و جنگ نرم دشمن بر همگان روشن و همین مساله سبب علاقه مندی مردم به سپاه است.[55]

لذا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خاری در چشم دشمنان و معاندان نظام مقدس اسلامی است[56] دشمنان به شدت از سپاه هراس دارند، آنها بخوبی می ­دانند فرهنگی بر سپاه و پاسداران حاکم است که در مقابل دشمن از هیچ چیز فروگذار نخواهند کرد لذا از این مساله وحشت دارند،[57]  که این نتیجه یک هزار و 400 سال برنامه شهادت شهیدان راه خداست که به صورت فرهنگ از زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ساخته شده و در زمان امام حسین علیه السلام به اوج خود رهنمون شده و اکنون به دست ما رسیده است. [58]

لذا باید گفت ما وارث چنین فرهنگی هستیم[59] و تا فرهنگ ما حسینی است٬ دشمن نمی ­تواند کاری انجام دهد،[60]

اما آنچه بر پاسداران لازم است این است که آموزش های دینی را مرتب ببیند و غزوات اسلام و پیروزی های پیامبر صلی الله علیه و آله، جنگ های علی علیه السلام و فداکاری های شهیدان کربلا برای آنان تشریح شود.[61]

هم چنین باید متذکر شد عدم آمادگی برای فداکاری، سربلندی و آزادی، سبب شده که برخی دولت­ های به ظاهر اسلامی، تن به ذلت، تسلیم و تحقیر در برابر دولت­ های سلطه گر مثل آمریکا بدهند، که این مسأله هم با رجوع به مکتب انسان ساز امام حسین علیه السلام قابل حل است.

به امید آن روز که بیدار شویم و شاگردان خوبی در مکتب سالار شهیدان، حضرت ابا عبد الله الحسین علیه السلام باشیم.[62]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظلّه
makarem.ir


[1] احکام عزادارى، ص13.

[2] پیام حضرت آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی به دومین کنگره حماسه حسینی؛8/10/91.

[3] شمیم کربلا؛ شعر آیت الله العظمی مکارم شیرازی، فرهنگ کوثر - زمستان1386، شماره 72 - شعر حسینی .

[4] کلیات مفاتیح نوین، ص678.

[5] اقبال سید بن طاووس، ج 3، ص 303. مرحوم کلینى نیز در کافى( ج 1، ص 201) بدون اشاره به ماه تولد، روز میلاد آن حضرت را سوم شعبان دانسته است.

[6] مرحوم علامه مجلسى معتقد است که: «مشهورتر آن است که ولادت آن حضرت سوم شعبان است».

[7] عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، ص41.

[8]  اسد الغابة، ج 2، ص 9.

[9] عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، ص42.

[10] تاریخ الخلفاء، ص 209.

[11] کلیات مفاتیح نوین، ص678.

[12] عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، ص46.

[13] همان، ص42.

[14] این حدیث با تعبیرات مختلف در منابع سنى و شیعه نقل شده است از جمله: مسند احمد، ج 3، ص 3، 62، 64 و 82؛ سنن ترمذى، ج 5، ص 321؛ مستدرک حاکم، ج 3، ص 167؛ بحارالانوار، ج 43، ص 21، 25، 124، 191- 192.

[15] مسند احمد، ج 4، ص 172؛ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 51 و مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 226.

[16] عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، ص43.

[17] سئل رسول الله أى أهل بیتک أحب إلیک؟ قال: الحسن و الحسین. و کان یشمهما و یضمهما إلیه.( سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 382).

[18] عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، ص43.

[19] همان، ص44.

[20]  یا عماه إن الله تبارک و تعالى قادر أن یغیر ما ترى و هو کل یوم فی شأن. إن القوم منعوک دنیاهم ومنعتهم دینک. فما أغناک عما منعوک و ما أحوجهم إلى ما منعتهم. فعلیک بالصبر فإن الخیر فی الصبر والصبر من الکرم.( کافى، ج 8، ص 207 و شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 8، ص 131).

[21] عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، ص44.

[22] همان، ص45.

[23] الاصابة، ج 1، ص 333.

[24] تاریخ ابن عساکر، شرح حال امام حسین علیه السلام.

[25] صفین نصر بن مزاحم، ص 114، 249 و 530.

[26] همان مدرک، ص 507.

[27] کامل ابن اثیر، ج 3، ص 405.

[28] الاصابة، ج 1، ص 333.

[29] عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، ص46.

[30] انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقى، ص310.

[31] همان .

[32] همان.

[33] همان.

[34] انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقى، ص310.

[35] بحار الانوار، جلد 5، صفحه 312.

[36] پیام قرآن، ج‏1، ص116.

[37] همان.

[38] همان.

[39] همان.

[40]. مفاتیح نوین، ص 372.

[41] از کتاب تحف العقول، صفحه 977.

[42] یکصد و پنجاه درس زندگى (فارسى)، ص102.

[43] همان.

[44] لغات در تفسیر نمونه، ص317.

[45] آل عمران، آیه 115( ج 3، ص 83)؛ سبأ، آیه 13( ج 18، ص 64).

[46] برگزیده تفسیر نمونه ؛ ج‏2، ص559.

[47] مفاتیح الجنان، اعمال ماه ذیحجه.

[48] یکصد و پنجاه درس زندگى (فارسى)، ص96.

[49] همان.

[50] همان، ص67.

[51] همان.

[52] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار جمعی از فرماندهان و مدیران سپاه علی  بن ابیطالب(ع)؛11/2/1389.

[53] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرای؛روزنامۀ قدس؛6/10/1389.

[54] پیام آیت‌الله مکارم شیرازی به دومین کنگره حماسه حسینی؛8/10/91.

[55] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار جمعی از فرماندهان و مدیران سپاه علی  بن ابیطالب(ع)؛11/2/1389.

[56] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار فرمانده و مسؤولان سپاه علی بن ابی طالب(ع) استان قم؛5/2/1391.

[57] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار با پرویز فتاح رییس بنیاد تعاون سپاه پاسداران انقلاب اسلامی؛7/7/1391.

[58] همان

[59] همان

[60] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﻳﺎﻥ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﮔﺮﮔﺎﻥ؛30/9/1388.

[61]  بیانات حضرت آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی، در دیدار مسؤولان نمایندگی ولی فقیه، فرماندهان و معاونان سپاه امام رضا(علیه السلا)؛ 1391/04/13.

[62] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرای، روزنامۀ قدس؛6/10/1389.

captcha