هميشه وجود الگوها و سرمشق هاى بزرگ در زندگى انسان ها، وسيله مؤثرى براى تربيت آنها بوده است، به همين دليل، پيامبر و پيشوايان معصوم مهمترين شاخه هدايت را با عمل خود نشان مى دادند[1] زیرا امامان رهبران الهى و هاديان راه سعادت هستند كه مردم به وسيله آنها در تاريكي هاى زندگى از گمراهى نجات مى يابند،[2] از آن جهت که امام همچون انسان هاى ديگر طبق سنن عادى انسانى زندگى مى كند.[3]
لذا از آنجا که منابع تاریخی و حدیثی در باره سبک زندگی ائمه معصومین علیهم السلام و بزرگان فراوان است و می توان با استفاده از این منابع اصیل و معتبر، سبک زندگی را تبیین و بعنوان الگو و اسوه به جامعه معرفی کرد[4] لذا باید گفت تبیین سبک زندگی اسلامی، تحول عظیمی را در جامعه ایجاد می کند.[5]
با این تفاسیر و در سالروز شهادت امام کاظم علیه السلام باید گفت پس از امام صادق عليه السلام به سبب تثبيت حكومت بنى عباس، بار ديگر فشارها و تنگناها بر امامان اهل بيت عليهم السلام شروع شد و از اين رو، مدرسه تعليم و تدريس اهل بيت دچار مشكل گرديد؛ ولى با اين حال، امام كاظم و امام رضا عليهما السلام نيز در همان شرايط به ترويج فرهنگ اهل بيت و فقه آل محمد صلى الله عليه و آله پرداختند.[6]
سيد بن طاووس مى نويسد: «گروه زيادى از ياران و شيعيان خاص امام كاظم عليه السلام و رجال خاندان هاشمى در محضر آن حضرت گرد مى آمدند و سخنان و پاسخ هاى آن حضرت به پرسش هاى حاضران را، يادداشت مى كردند و هر حكمى را كه در مورد هر حادثه اى صادر مى كرد، ثبت و ضبط مى نمودند».[7]
ابن حجر هيتمى، دانشمند و محدث معروف اهل سنت مى نويسد: «موسى كاظم وارث علوم و دانش هاى پدر و داراى فضل و كمال او بود. وى در پرتو عفو و گذشت و بردبارى فوق العاده اى كه (در برخورد با نادانان) از خود نشان مى داد، لقب كاظم گرفت. در زمان او كسى در معارف الهى و دانش و بخشش به پايه او نمى رسيد».[8]
اینچنین است که وجود روایات متعددی از امام موسی کاظم علیه السلام، انسان را به این فکر وا می دارد که اگر این مدت طولانی ایشان در زندان نبودند، چه بسیار آثار و برکات از ایشان بر جای می ماند[9] که در ادامه این نگاشته أهم آموزه های آن حضرت در سبک زندگی اسلامی مورد اشاره قرار خواهد گرفت.
محبت، مودت و کمک به مردم؛ شاخصه ای از سبک زندگی اسلامی
بی تردید اسلام آيينى سراسر محبت و مودت و رحمت است،[10] لذا ائمه معصومین علیهم السلام محبت، مودت و کمک به یکدیگر را یکی از اصول اساسی می دانستند و اهمیت فوق العاده ای به ارحام، بستگان و همسایگان می دادند و اصرار داشتند با دست خود به آنها کمک کنند.[11]
امام كاظم عليه السلام نیز در پرسشى كه از مردى به نام عاصم در همين ارتباط داشته، آن را به روشنى توضيح داده است، فرمود: «كيف أنتم في التواصل والتواسي؟؛ نحوه محبت و رسيدگى و مواسات ميان شما (مسلمانان) چگونه است؟». عاصم گفت: «على أفضل ما كان عليه أحد؛ به بهترين صورتى كه تصور شود». فرمود: آيا چنين پيش آمده كه اگر يكى از شما در فشار اقتصادى باشد و دسترسى به برادر مسلمانش نداشته باشد مجاز باشد از اموال برادر مسلمانش به اندازه نيازش بردارد و صاحب مال از اين كار ناراحت نشود؟ عاصم گفت: نه. فرمود: «فلستم على ما احب فى التواصل؛ پس شما آن گونه كه من دوست دارم با يكديگر پيوند و صميميت نداريد».[12]،[13]
تأکید بر روزی حلال در سایۀ اقتصاد کار محور
اساساً از یک سو خداوند متعال به جز روزى حلال را براى بندگان خود تجويز نكرده است، گرچه همه چيز از او است ولى حق استفاده را فقط در امور طيب و حلال و پاكيزه داده است.[14] در سوی دیگر تحقق این مهم در گرو اقتصاد سالم است که بايد بر اساس حكومت «كار» بنيان شود، نه بر اساس حكومت سرمايه!.[15]
لذا در روایتی از امام كاظم عليه السلام مى خوانيم: «إن لله عبادا في الأرض يسعون في حوائج الناس هم الآمنون يوم القيامة؛ خداوند بندگانى در زمين دارد كه براى رفع نيازهاى مردم تلاش مى كنند. آن ها در روز قيامت در امنيت اند».[16]،[17]
هم چنین شخصى مى گويد: امام كاظم عليه السلام را ديدم كه در مزرعه اش كار مى كرد، به گونه اى كه عرق سر تا پايش را گرفته بود. عرض كردم: كارگران شما كجا هستند (كه شما خود به كار مى پردازيد؟) فرمود: «قد عمل باليد من هو خير مني و من أبي في أرضه؛ كسانى كه بهتر از من و پدرم بودند، در زمين خود (با دست خود) كار مى كردند. پرسيدم: چه كسانى بودند؟ فرمود: «رسول الله وأميرالمؤمنين وآبائي كلهم كانوا قد عملوا بأيديهم وهو من عمل النبيين والمرسلين والأوصياء والصالحين ».[18]
امام على بن الحسين عليه السلام صبحگاهان براى طلب روزى و كار و تلاش از منزل خارج مى شد[19] و امام صادق عليه السلام بيل به دست مى گرفت و در باغ خويش كار مى كرد و عرق مى ريخت.[20]
گفتنی است در صنعت، كشاورزى، دامدارى و تجارت سالم همه جا كار بايد حكومت كند،[21] از این رو اقتصاد اسلامى از اقتصاد سرمايه دارى و اشتراكى شناخته مى شود، زيرا در نظام سرمايه دارى، سرمايه و ابزار، اساس مالكيت است و كارگر در رديف ابزار توليد قرار دارد؛ ولى در نظام اقتصادى اسلام، كار كارگر، ملاك مالكيت در ثروت هاى طبيعى است و براى ابزار و سرمايه در آن، سهمى نيست.[22]
لذا در روایتی از امام كاظم عليه السلام مى خوانيم: «من عطل أرضا ثلاث سنين متوالية بغير علة أخرجت من يده ودفعت إلى غيره؛ هر كس زمينى را بدون دليل سه سال متوالى رها كند از دستش درآورده و به ديگرى سپرده مى شود».[23]،[24]
در مقابل، اگر كسى زمين مواتى را آباد كند و يا معدنى را احيا نمايد و به مرحله بهره بردارى و توليد برساند، حقوق مالكيت وى محفوظ است.[25] بدین ترتیب اسلام، درآمدهاى بدون كار را تحريم كرده است؛ مثلا اگر شخصى زمينى را اجاره كند و آن را با مبلغ بيشترى به ديگرى اجاره دهد و مابه التفاوت را خود بر دارد، حرام است.[26] روشن است كه با حذف واسطه ها، سطح توليد، افزايش يافته و راه براى كارهاى غير توليدى تدريجا مسدود مى گردد.[27]
تحقق روزی حلال در گرو حذف واسطه ها و دلالان
باید دانست مراعات اخلاق در مراحل مختلف توليد و توزيع، به همراه رعايت احكام ويژه باب تجارت، به روزى حلال منتهى مى شود، هر چند رعايت اخلاق مستحبى در تجارت، الزامى نيست، و عدم رعايت آن حرمتى را در پى ندارد؛ ولى مراعاتش بركات معنوى[28] و مادى[29] به همراه دارد و ترغيب اسلام به اين امور، امتيازى ديگر براى اقتصاد اسلامى نسبت به اقتصاد دنياى امروز است.[30]
در واقع با حذف واسطه يا لااقل كم شدن واسطه ها، هم توليد كننده روستايى سود بيشترى مى برد و هم اجناس، با قيمت مناسب ترى به دست مصرف كنندگان مى رسد.[31]
بدین ترتیب امام كاظم عليه السلام می فرماید؛«إن الله لم يترك شيئا من صنوف الأموال إلاوقد قسمه و أعطى كل ذي حق حقه ... لو عدل في الناس لاستغنوا؛ خداوند چيزى از اموال و امكانات را فروگذار نكرده، مگر آنكه آن را ميان مردم تقسيم كرده، حق هر كس را داده است، اگر به عدالت رفتار شود همه بى نياز مى گردند».[32]،[33] روشن است با سيطره و رسوخ عدالت در تار و پود جامعه دينى، ديگر جايى براى مال اندوزى طبقه خاص باقى نمى ماند.[34]
اسراف چالش اساسی در سبک زندگی جامعه
«إسراف» از ماده «سرف» كلمه بسيار جامعى است كه هر گونه زياده روى در كميت، كيفيت، بيهوده گرايى، اتلاف و مانند آن را شامل مى شود؛ و اين روش قرآن است كه به هنگام تشويق به استفاده كردن از مواهب آفرينش، فورا جلو سوء استفاده را گرفته و به اعتدال توصيه مى كند. بنابراين به معناى وسيع كلمه، هر گونه تجاوز از حد در كارى است كه انسان انجام مى دهد؛ ولى غالباً اين كلمه در مورد هزينه ها و خرج ها گفته مى شود.[35]
امام كاظم عليه السلام در این زمینه مى فرماید: «من بذر و أسرف زالت عنه النعمة؛ هر كس بى رويه اسراف كند، نعمت از وى زايل شود»[36]،[37]
همچنين آن حضرت در فراز دیگر و در تبیین پیوند ناگسستنی اصل میانه روی و تحقق سلامتی فرمود:«لو أن الناس قصدوا في الطعام لاستقامت أبدانهم؛ اگر مردم در خوردن ميانه روى را رعايت كنند بدن هايشان سالم و استوار مى ماند».[38]،[39]
امروز ثابت شده است كه يكى از مهمترين دستورات بهداشتى همين است، زيرا تحقيقات دانشمندان به اين نتيجه رسيده كه سر چشمه بسيارى از بيماري ها، غذاهاى اضافى است كه به صورت جذب نشده در بدن انسان باقى مى ماند، اين مواد اضافى هم بار سنگينى است براى قلب و ساير دستگاه هاى بدن و هم منبع آماده اى است براى انواع عفونت ها و بيماري ها! عامل اصلى تشكيل اين مواد مزاحم، اسراف و زياده روى در تغذيه و به اصطلاح «پرخورى» است، و راهى براى جلوگيرى از آن جز رعايت اعتدال در غذا نيست، كسانى كه اين دستور را ساده فكر مى كنند خوب است در زندگى خود آن را بيازمايند تا اهميت رعايت اين دستور را در سلامت جسم و تن خود ببينند.[40]
لزوم مدیریت صحیح مصرف
در حديثى آمده است: اسحاق بن عمار از امام كاظم عليه السلام پرسيد: «الرجل يكون له عشرة أقمصة؛ أيكون ذلك من السرف؟؛ آيا اگر انسان داراى ده پيراهن باشد اسراف است؟» امام در پاسخ فرمود:«لا و لكن ذلك أبقى لثيابه و لكن السرف أن تلبس ثوب صونك في مكان القذر؛ فرمود: نه، و اين خود موجب حفظ لباس هاى اوست، ولى اسراف آن است كه لباس آبرومند (مهمانى) خود را در جاهاى كثيف (مثلا هنگام كار) بپوشى»[41]،[42]
چنان كه ملاحظه شد، در اين روايت داشتن لباس متعدد، خود نوعى رعايت اعتدال و اقتصاد است، زيرا پوشيدن يك لباس به طور مداوم باعث كهنگى و فرسودگى مى شود، و لباس هاى متعدد داراى دوام بيشترى است، بايد لباس هايى كه براى حفظ آبرو و شخصيت اجتماعى افراد است به درستى نگهدارى شود و در هر جا نپوشد تا دوام بيشترى پيدا كند.[43]
بدین ترتیب از اين روايت استفاده مى شود اسراف تنها به جنبه كمى محدود نمى شود، بلكه درست و بهينه مصرف نكردن نيز از مصاديق اسراف است.
حال با این اوصاف بهتر می توان در این کلام نورانی امام کاظم عليه السلام تأمل نمود که فرمود؛ «ليس من دواء إلا وهو يهيج داء وليس شيء في البدن أنفع من إمساك اليد إلا عما يحتاج إليه؛ هيچ دارويى نيست مگر اين كه دردى را تحريك مى كند و هيچ چيز در بدن سودمندتر از امساك جز نسبت به چيزى كه به آن نياز دارد نيست»[44]
مراقبه و محاسبۀ نفس
بدیهی است مسأله محاسبه نفس در اسلام از اهميت والائى برخوردار است، و كسانى كه اهل محاسبه نفس نيستند، از پيروان راستين ائمه اهل بيت عليهم السلام محسوب نمى شوند![45] لذا امام كاظم عليه السلام در تبیین ضرورت محاسبۀ نفس اینگونه می فرماید: «ياهشام ليس منا من لم يحاسب نفسه فى كل يوم فان عمل حسنة استزاد منه و ان عمل سيئا استغفر الله منه و تاب؛ كسى كه هر روز به حساب خويش نرسد از ما نيست، اگر كار خوبى انجام داده از خدا توفيق فزونى طلبد (و خدا را بر آن سپاس گويد) و اگر عمل بدى انجام داده استغفار كند و به سوى خدا برگردد و توبه كند!»[46]
لازم به ذکر است پيشگيرى از زيان و كوشش براى سود بيشتر، در هيچ مؤسسه اى چه كوچك و چه بزرگ در اين جهان، بدون رسيدگى مستمر و محاسبه و بيلان ممكن نيست. و راستى حيرت آور است كه مردم در حساب سرمايه هاى مادى خود اين قدر دقيقند، و يا نسبت به كم و زياد شدن چند گرم وزن بدن خويش حساسيت دارند، اما گاهى در تمامى عمر حتى يك بار به حساب هاى انسانى و اخلاقى و معنوى خويش نمى رسند چه غفلت وحشتناكى![47]
ولى يك مسلمان مسئوول و بيدار كسى است كه به گفته امام كاظم عليه السلام در حديث فوق، همه روز بدون استثنا به حساب خويشتن رسيدگى مى كند. «ان عمل حسنا استزاد منه و ان عمل سيئا استغفر الله منه؛ اگر كار نيكى كرده كوشش مى كند بيشتر كند و اگر كار بدى انجام داده از آن توبه مى نمايد».
فايده محاسبه، طبق آنچه در ذيل روايت آمده، اين است كه اگر كار خيرى انجام داده آن را تكرار كند، و اگر آلوده كار بدى شده از آن توبه نموده، و آن را جبران نمايد. ضمنا تعبير به «از ما نيست» نسبت به كسانى كه اهل محاسبه نيستند، تعبير ظريفى است.[48]
همه روز محاسبه كن[49]
اما پرسش این است که چگونه محاسبه نفس كنيم؟[50] در پاسخ به این مسأله می توان گفت شب هنگام به اعمالى كه در روز انجام داديد نگاهى حسابگرانه بيفكنيد؛ اگر خطايى بوده توبه كنيد و اگر كار خوبى بوده شكر خدا به جا آوريد و آن را تكرار نماييد.[51] بدین نحو که فرد ساعتى براى محاسبه نفس . يعنى در بخشى از شبانه روز فكر كند كه در چه مرحله اى است. بينديشد كه سال گذشته در چه مرحله اى از ايمان و اخلاق بوده ام و امسال چگونه ام؟ آيا در اين بازار تجارت (دنيا) سود برده ام يا زيان كرده ام و يا در حالت ركود بوده ام؟ آيا كارى كه باعث جلب رضايت الهى باشد از من سرزده است؟ آيا زندگى تكرارى را ادامه داده ام يا برنامه و راه تازه اى به سوى خدا گشوده ام؟ آيا گرهى از مشكل مردم باز كرده ام؟ و هزاران اگر ديگر. خلاصه همان گونه كه تاجر همه روزه تجارتش را محاسبه مى كند، كسانى كه دقيق اند براى محاسبه نفسشان هم وقت مى گذارند و كارهاى شبانه روزشان را محاسبه مى كنند.[52]
آراستگی ظاهری در سبک زندگی امام کاظم علیه السلام
از منظر اسلام، استفاده از مواهب خداوند در عرصه هاى گوناگون زندگى نه تنها اسراف شمرده نمى شود، بلكه ممكن است از حقوق اوليه انسان ها، خصوصا خانواده محسوب گردد و كوتاهى از آن مستوجب عذاب خداوند باشد.[53]
لذا در آموزه های اسلامی نیز آراستگى و رسيدگى به ظاهر سر و صورت و استعمال بوى خوش از ويژگى هاى مؤمنان شمرده شده است که قطعا هزينه هايى كه بابت اين امور پرداخته مى شود، اسراف نيست.[54]
على بن جعفر عليه السلام مى گويد: از برادرم امام كاظم عليه السلام در مورد كوتاه نمودن شارب پرسيدم كه آيا از سنت است؟ فرمود: آرى.[55]،[56]
هم چنین باید اذعان نمود در اسلام استفاده كردن از زيبائي هاى طبيعت، لباس هاى زيبا و متناسب، به كار بردن انواع عطرها و امثال آن، نه تنها مجاز شمرده شده، بلكه به آن توصيه و سفارش نيز شده است، و روايات زيادى در اين زمينه از پيشوايان مذهبى در كتب معتبر نقل شده است،[57] به عنوان نمونه امام كاظم عليه السلام فرمود: «العطر من سنن المرسلين؛ استفاده از عطر، از شيوه هاى رسولان خداست»[58]،[59]
لذا حسن بن جهم مى گويد: «به محضر امام كاظم عليه السلام رفتم، ديدم موى صورتش را با رنگ سياه، رنگين نموده است، عرض كردم: فدايت شوم، محاسنت را رنگ كرده اى؟ فرمود: همانا خضاب كردن پاداش دارد، خضاب و آراستگى موجب افزايش حفظ عفت زنان مى گردد، زيرا بعضى از زنان بر اثر آن كه همسرانشان خود را نمى آرايند، به فساد و بى عفتى كشيده مى شوند».[60]،[61]
همسایه داری در مکتب امام کاظم علیه السلام
بی شک ائمه معصومین علیهم السلام با اخلاق خوب با مردم برخورد و ناملایمت ها را تحمل می کردند، زیرا برخورد خوب، مودبانه و محبت داشتن به مردم عامل موفقیت در تمام زمینه هاست، که تجلی این مهم را می توان در تواضع فوق العاده پیامبران و ائمه معصومین علیهم السلام در نظر داشت که این ویژگی بارز از زمان حضرت آدم علیه السلام تا ائمه معصومین علیهم السلام، به عنوان رکن مهم اصول آنها مطرح بود.[62]
لذا در حديثى از على بن يقطين از امام كاظم علیه السلام مى خوانيم: در بنى اسرائيل مرد با ايمانى بود كه همسايه كافرى داشت، مرد بى ايمان نسبت به همسايه با ايمان خود نيك رفتارى مى كرد، وقتى كه از دنيا رفت خدا براى او خانه اى بنا كرد كه مانع از گرماى آتش شود ... و به او گفته شد اين به سبب نيك رفتاريت نسبت به همسايه مؤمنت مى باشد.[63]،[64]
پس باید گفت اى برادر نه تنها ضرر و زيان به همسايه نزن، بلكه به او احسان كن، و بلكه ضرر اورا تحمل نما و به او دعا كن، چنانكه اهل بیت علیهم السلام اول به همسايه دعا مى كردند، و سپس به خود و اين را موجب سرعت استجابت دعا در حق خود مى دانستند.[65]
سخن آخر
در خاتمه باید کلام امام كاظم عليه السلام در برابر هارون الرشيد را بيان كرد که آن حضرت در بيانى كوتاه و پر معنا فرمود: «ما من شى ء تراه عينيك إلا و فيه موعظة؛ هيچ چيزى را چشمت نمى بيند جز آنكه در آن موعظه اى است».[66]
يكى از وسوسه هاى شيطان كه دامن بزرگ و كوچك و حتى بعضى از بزرگان را هم مى گيرد، اين است كه انسان بگويد زمانه فاسد شده و ما مأيوسيم و وظيفه اى نداريم؛ اين در واقع براى برداشتن بار مسئوليت از روى دوش است كه مى گويد انسان ها نجات پيدا نمى كنند.[67]
در حالی که بايد احساس كنيم بنده هستيم و از خود چيزى نداريم و هميشه خود را بدهكار درگاه خداوند بدانيم نه طلب كار.[68]
لذا خطيب بغدادى از علماى معروف اهل سنت مى نويسد: ابوعلى خلال (م 242) مى گفت: «هيچ گاه مشكلى برايم پيش نمى آمد، مگر آنكه آهنگ قبر موسى بن جعفر عليهما السلام مى كردم و به او توسل مى جستم و آنگونه كه من دوست داشتم مشكلم را خداوند بر طرف مى ساخت».[69]
امید است پیوند محبت عاشقانه ما با امام کاظم علیه السلام محکم تر شود و در سایه عنایات آنها در دنیا سربلند و در آخرت سعادتمند شویم.[70]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظلّه) makarem.ir
[1] تفسير نمونه؛ ج 24؛ ص 24.
[2] همان؛ ج 5؛ ص 364.
[3] پاسخ به پرسش هاى مذهبى؛ ص 227.
[4] پیام تصویری حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به همایش ˈسبک زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها؛ 30/7/1392.
[5] همان.
[6] دائرة المعارف فقه مقارن؛ ج 1؛ ص 103.
[7] انوار البهيه، شيخ عباس قمى، ص 170.
[8] الصواعق المحرقه، ص 203.
[9] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، درس خارج فقه، مسجد اعظم قم، 3/3/1393.
[10] سوگندهاى پر بار قرآن؛ ص 422.
[11] پیام تصویری حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به همایش ˈسبک زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها ؛ 30/7/1392.
[12] بحارالانوار، ج 71، ص 231 و 232.
[13] دائرة المعارف فقه مقارن؛ ج 2؛ ص 384.
[14] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)؛ ج 2؛ ص 201.
[15] خطوط اقتصاد اسلامى؛ ص 130.
[16] بحارالانوار، ج 71، ص 319، ح 84.
[17] پيام امام امير المومنين عليه السلام؛ ج 11؛ ص 71.
[18] بحارالانوار، ج 71، ص 23، ح 6.
[19] وسائل الشيعه، ج 12، ص 43، ح 4.
[20] دائرة المعارف فقه مقارن، ج 2، ص 486.
[21] خطوط اقتصاد اسلامى؛ ص 130.
[22] دائرة المعارف فقه مقارن؛ ج 2؛ ص 318.
[23] كافى، ج 5، ص 297. در اينكه اين حكم جنبه وجوبى دارد يا استحبابى، مورد بحث است ولى هر كدام باشد مى تواند گواه مسأله مورد نظر گردد.
[24] دائرة المعارف فقه مقارن؛ ج 2؛ ص 322.
[25] ر. ك: وسائل الشيعه، ج 17، ص 326 به بعد. كتاب احياء الموات؛ كنز العمال، ج 3، ص 892، ح 9048-/ 9053.
[26] ر. ك: جواهرالكلام، ج 27، ص 222.
[27] دائرة المعارف فقه مقارن؛ ج 2؛ ص 322.
[28] مثلا در ارتباط با پذيرش اقاله در روايتى امام صادق عليه السلام فرمود: «هر كس تقاضاى فسخ معامله مسلمانى را بپذيرد، خداوند از لغزش هاى او در قيامت در گذرد». (وسائل الشيعة، ج 12، ص 286، ح 2).
[29] به عنوان نمونه در روايتى از على عليه السلام مى خوانيم كه «سوگند در معامله بركت را مى برد». ( ر. ك: بحارالانوار، ج 100، ص 102، ح 44).
[30] دائرة المعارف فقه مقارن، ج 2، ص 369.
[31] همان؛ ج 2؛ ص 375.
[32] كافى، ج 1، ص 542، ح 4.
[33] دائرة المعارف فقه مقارن؛ ج 2؛ ص 453.
[34] همان.
[35] لغات در تفسير نمونه؛ ص 44.
[36] تحف العقول، ص 403.
[37] دائرة المعارف فقه مقارن؛ ج 2؛ ص 403.
[38] محاسن برقى، ج 2، ص 439، ح 296.
[39] دائرة المعارف فقه مقارن؛ ج 2؛ ص 408.
[40] برگزيده تفسير نمونه؛ ج 2؛ ص 41.
[41] مكارم الاخلاق، ص 112.
[42] دائرة المعارف فقه مقارن؛ ج 2؛ ص 411.
[43] همان.
[44] بحارالانوار، ج 59، ص 68، ح 18.
[45] اخلاق در قرآن؛ ج 1؛ ص 256.
[46] مستدرك الوسائل، جلد 12، صفحه 153.
[47] يكصد و پنجاه درس زندگى (فارسى)؛ ص 51.
[48] سوگندهاى پر بار قرآن؛ ص 98.
[49] يكصد و پنجاه درس زندگى (فارسى)؛ ص 51.
[50] گفتار معصومين علیهم السلام؛ ج 2؛ ص 115.
[51] پيام امام امير المومنين عليه السلام؛ ج 13؛ ص 601.
[52] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى؛ ص 450.
[53] دائرة المعارف فقه مقارن؛ ج 2؛ ص 415.
[54] همان؛ ج 2؛ ص 414.
[55] فروع كافى، ج 6، ص 478.
[56] گفتار معصومين علیهم السلام؛ ج 1؛ ص 87.
[57] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)؛ ج 1؛ ص 306.
[58] فروع كافى، ج 6، ص 511.
[59] گفتار معصومين علیهم السلام؛ ج 1؛ ص 88.
[60] بحارالانوار، ج 76، ص 100.
[61] گفتار معصومين علیهم السلام؛ ج 1؛ ص 89.
[62] پیام تصویری حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به همایش "سبک زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها"؛ 30/7/1392.
[63] بحار الانوار؛ ج 3، چاپ كمپانى، صفحه 377.
[64] تفسير نمونه؛ ج 10؛ ص 316.
[65] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)؛ ج 2؛ ص 556.
[66] بحار الانوار، ج 68، ص 324.
[67] مشكات هدايت؛ ص 79.
[68] گفتار معصومين علیهم السلام؛ ج 2؛ ص 37.
[69] تاريخ بغداد، ج 1، ص 133.
[70] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه، مسجد اعظم قم، 3/7/1393.