اهمیت فریضۀ حج از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدّ ظلّه العالی

اهمیت فریضۀ حج از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدّ ظلّه العالی


معنای حجّ / اقسام حجّ / حجّ در قرآن / اهمیت حجّ در میان وظایف اسلامى! / عقوبت ترک حجّ / پاداش حجّ / در ملکوت حجّ / بازتاب فرصت ها / باید قدر فرصت حجّ دانسته شود‌

حجّ یکى از ارکان مهمّ اسلام، و از بزرگ ترین فرائض دینى است.[1] که همه سال، میلیون ها نفر از مسلمانان را از سراسر جهان به سوى خود فرا مى ‏خواند و در یک کنگره عظیم جمع مى ‏کند و آموزش هاى زیادى را در جهات معنوى و مادّى به آنها مى‏ دهد.[2]

[آیات] و روایات زیادی درباره اهمّیت حجّ و زیارت خانه خدا [و احکام حجّ] بیان شده است[3] در اینجا به چند نکته که از اهمیت خاصى برخوردار است قناعت مى‏ کنیم:[4]

معنای حجّ

«حجّ‏» در اصل، به معناى «قصد» است و به همین جهت به جاده و راه، «مَحَجّة» (بر وزن مودّة) گفته مى‏ شود؛ زیرا انسان را به مقصد مى‏ رساند. و به دلیل و برهان، «حُجَّت» مى ‏گویند؛ زیرا مقصود را در بحث روشن مى ‏سازد. و اما اینکه این مراسم مخصوص را «حجّ‏» نامیده ‏اند براى این است که به هنگام حرکت براى شرکت در این مراسم «قصد زیارت خانه خدا» مى ‏کنند و به همین دلیل اضافه به «بیت» (خانه کعبه) شده است؛ «حجّ البَیت».[5]

اقسام حجّ

فقهاى بزرگ ما با الهام از آیات قرآن و سنت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم و ائمه اهل بیت علیهم السلام، حجّ را به سه قسم تقسیم کرده ‏اند: حجّ تمتع، حجّ قران و حجّ افراد. حجّ تمتع مخصوص کسانى است که فاصله آنها از مکه 48 میل یا بیشتر باشد (16 فرسخ حدود 96 کیلومتر). حجّ قران و افراد، مربوط به کسانى است که در کمتر از این فاصله زندگى مى‏ کنند.

در حجّ تمتع، نخست عمره را بجا مى ‏آورند، سپس از احرام بیرون مى ‏آیند، بعدا مراسم حجّ را در ایام مخصوصش انجام مى ‏دهند، ولى در حجّ قران و افراد، اول مراسم حجّ بجا آورده مى‏ شود، و بعد از پایان آن مراسم عمره، با این تفاوت که در حجّ قران، قربانى همراه مى‏ آورند و در حجّ افراد این قربانى نیست.[6]

حجّ در قرآن

در اهمیت حجّ همین بس که قسمت مهمّى از احکام حجّ در قرآن مجید آمده، در حالى که ریزه‏ کارى ‏هاى دیگر احکام در قرآن نیامده است. به نمونه ‏اى از عناوینى که قرآن متعرّض آن شده توجّه فرمایید:

1. احرام؛ که در آیه 197 سوره بقره و آیه 96 سوره مائده آمده است.

2. کفّارات احرام؛ که آیه 158 سوره بقره به آن پرداخته است.

3. طواف؛ که در آیه 29 سوره حجّ مورد توجّه قرار گرفته است.

4. وقوف در عرفات و مشعر؛ در آیه 198 سوره بقره آمده است.

5. حلق یا تقصیر؛ که در آیه 29 سوره حجّ آمده است.

6. نماز طواف؛ که در آیه 125 سوره بقره مورد بحث قرار گرفته است.

7. سعى صفا و مروه؛ که حکم آن را مى‏توانید در آیه 158 سوره بقره مطالعه کنید.

8. نحوه خروج از احرام؛ شخصى که پس از احرام بیمار شود و نتواند اعمالش را بجا آورد، در آیه 196 سوره بقره بیان شده است.

9. امنیت حرم مکه؛ که در آیه 67 سوره عنکبوت آمده است.[7]

اهمیت حجّ در میان وظایف اسلامى!

حجّ از مهم ‏ترین عباداتى است که در اسلام تشریع شده و داراى آثار و برکات فراوان و بى‏ شمارى است حجّ مایه عظمت اسلام، قوت دین و اتحاد مسلمین است حجّ مراسمى است که پشت دشمنان را مى ‏لرزاند و هر سال‏ خون‏ تازه ‏اى‏ در عروق‏ مسلمانان‏ جارى‏ مى ‏سازد.

حجّ همان عبادتى است که امیرمؤمنان آن را «پرچم» و شعار مهم اسلام نامیده و در وصیت خویش در آخرین ساعت عمرش فرموده: «وَاللَّهَ اللَّهَ فِی بَیتِ رَبِّکمْ لَاتُخَلُّوهُ مَابَقِیتُمْ، فَإِنَّهُ انْ تُرِک لَمْ تُنَاظَرُوا؛ خدا را خدا را [در نظر داشته باشید] در مورد خانه کعبه، تا آن هنگام که [زنده] هستید آن را خالى نگذارید که اگر خالى گذارده شود مهلت داده نمى ‏شوید [و بلاى الهى بر شما نازل مى‏گردد]».[8]

و نیز به خاطر اهمّیت این موضوع است که فصلى در روایات اسلامى تحت این عنوان گشوده است که اگر یک سال مسلمانان بخواهند حجّ را تعطیل کنند بر حکومت اسلامى واجب است که به ‏اجبار آنها را به مکه بفرستد.[9]

در حدیث معروفى که على علیه السلام در زمینه فلسفه احکام - طبق نقل نهج البلاغه حکمت 252 - بیان فرموده، اشاره پر معنایى به اهمیت حجّ شده است؛ مى ‏فرماید: «فَرَضَ اللّهُ الْایمانَ تَطْهِیراً مِنَ الشِّرْکِ... ‏ وَ الْحجّ تَقْوِیةً لِلدِّینِ؛ خداوند ایمان را وسیله پاک سازى مردم از شرک ... و حجّ را سبب قوت دین قرار داده است».[10]

بدون شک در موسم حج‏، مسلمانان پاکدلى از سراسر دنیا و جهان اسلام به سوى مرکز توحید مى ‏آیند و یک ‏صدا لبیک مى‏ گویند و اطراف خانه خدا طواف مى ‏کنند و با هم نماز مى ‏گزارند و با هم به منا و مشعر و عرفات مى ‏روند و شیطان را سنگسار مى ‏کنند. از اخبار و حالات یکدیگر باخبر مى ‏شوند و روابط دوستى در میان آن ‏ها عمیق ‏تر مى ‏گردد و براى حل مشکلات یکدیگر مى ‏اندیشند و مجموع اینها سبب تقویت اسلام مى ‏شود، از این ‏رو دشمنان همواره از این عبادت بزرگ وحشت داشتند و مى ‏کوشیدند بر آن ضربه ‏اى وارد کنند تا هر سال از طریق این عبادت بزرگ روح تازه ‏اى در کالبد اسلام در آن کانون وحدت دمیده نشود.[11]

گویا بعضى از دشمنان قسم خورده اسلام به خوبى قدرت عظیم حجّ را در مسائل سیاسى دریافته ‏اند که شدیدترین موضع‏ گیرى را در برابر آن داشته ‏اند.[12]

«گلادستون» نخست ‏وزیر سیاستمدار انگلستان در گفتار معروفى در مجلس عوام آن کشور گفت: «ما دام که نام محمّد در مأذنه ‏ها [صبح و شام] به عظمت یاد مى ‏شود و قرآن برنامه زندگى مسلمانان است و حجّ [هر سال با شکوه تمام] برگزار مى‏گردد، جهان مسیحیت در خطر بزرگى است و ما از اصلاح جهان [البته اصلاح از دیدگاه خودشان که مساوى با استعمار است] عاجز خواهیم بود».[13] در بعضى از نقل ها جمله ‏هاى دیگرى نیز بر آن افزوده شده و آن این است که «گلادستون» در ذیل این سخن افزود: «بر شما سیاستمداران مسیحى واجب است که نام محمّد را از اذان مسلمانان حذف کنید و یاد او را از خاطره ‏ها ببرید و قرآن را بسوزانید و کعبه را ویران کنید»!

بدیهى است آنها قرآن را به صورت ظاهر هرگز نمى ‏سوزانند و براى ویران کردن کعبه هرگز موفّق نمى‏ شوند ولى مى ‏توانند در صورت غفلت مسلمین، احکام اسلام را از بین ببرند و حجّ را از محتوا خالى کنند.[14]

این جمله از دشمنان اسلام معروف است که مى ‏گویند: «ما دام که حجّ رونق دارد ما بر آنها پیروز نمى ‏شویم»[15] این جمله نیز معروف است که یکى از رجال مسیحیت و غرب مى‏ گوید: «واى بر مسلمانان اگر معنى حجّ را نفهمند و واى بر دیگران اگر مسلمانان معنى حجّ را بفهمند».[16]

عقوبت ترک حجّ

قرآن مجید در یک عبارت کوتاه و پرمعنا مى ‏فرماید: «وَللَّهِ عَلَى النَّاسِ حجّ الْبَیتِ‏ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیهِ سَبِیلًا؛ و براى خدا بر مردم [واجب] است که آهنگ خانه [او] کنند، آنها که توانایى رفتن به سوى آن را دارند».[17] و در ذیل همین آیه مى ‏فرماید: «وَمَنْ کفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِىٌّ عَنْ الْعَالَمِینَ؛ و هر کس کفر ورزد [و حجّ را ترک کند، به خود زیان رسانده]، و خداوند از همه جهانیان بى ‏نیاز است».[18]

از آیه فوق دو مطلب استفاده مى ‏شود: نخست اهمیت فوق العاده حجّ است که از ترک آن تعبیر به «کفر» شده است، دیگر اینکه: انجام این فریضه مهم الهى مانند همه فرائض و برنامه ‏هاى دینى به سود مردم و براى تربیت آن ها است و هیچگونه تاثیرى براى خداوند که از همگان بى نیاز است نخواهد داشت.[19]

واژه کفر در اصل به معنى پوشانیدن است و از نظر اصطلاح دینى معنى وسیعى دارد و هر گونه مخالفتى را با حق، چه در مرحله اصولى، و چه در مرحله دستورات فرعى باشد، شامل مى ‏شود.[20]

جمله «براى خداست بر مردم ...» به ضمیمه تعبیر به «کفر» در مورد کسانى که حجّ واجب را ترک مى ‏کنند، اهمیت فوق ‏العاده آنرا در اسلام کاملًا روشن مى ‏سازد.[21]

قابل توجّه این که در تفسیر آیه شریفه 72 سوره إسراء «وَمَنْ کانَ فِى هَذِهِ أَعْمَى‏ فَهُوَ فِى الْآخِرَةِ أَعْمَى‏ وَأَضَلُّ سَبِیلًا»[22] از امام صادق علیه السلام روایت شده که یکى از معانى آیه، کسى است که حجّ واجب خود را پیوسته به تأخیر مى ‏اندازد، تا مرگ او فرا مى ‏رسد [او در قیامت نابینا خواهد بود].[23]

مرحوم صدوق در کتاب «من لا یحضر» از پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم نقل مى ‏کند که: به على علیه السلام فرمود: «یا عَلی! تارِکُ الحجّ وَ هُوَ یستَطیعُ کافِرٌ، قالَ اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالی: "وَ لِلهِ عَلَی النَّاسِ حجّ البَیتِ مَنِ استَطَاعَ إِلَیهِ سَبیلاً وَ مَن کَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِی عَنِ العَالَمینَ"‏، یا عَلی! مَن سَوَّفَ الحجّ حَتّی یموتَ بَعَثَهُ اللهُ یومَ القِیامَةِ یهودِیاً أو نَصرانِیاً؛ اى على! کسى که حجّ را ترک کند با اینکه توانایى دارد کافر محسوب مى ‏شود، زیرا خداوند مى‏ فرماید: "بر مردمى که استطاعت دارند به سوى خانه خدا بروند لازم است حجّ بجا بیاورند و کسى که کفر بورزد (آن را ترک کند) به خود زیان رسانیده است، و خداوند از آنان بى نیاز است"، اى على! کسى که حجّ را به تاخیر بیاندازد تا این که از دنیا برود خداوند او را در قیامت یهودى یا نصرانى محشور مى ‏کند.[24]

یکى از یاران امام صادق علیه السلام مى ‏گوید: به آن حضرت عرض کردم کسى با من درباره زیارت خانه خدا مشورت کرد در حالى که [از نظر مالى یا جسمى] ضعیف ‏الحال بود، من به او گفتم: حجّ بجا نیاور! امام علیه السلام به من فرمود: «مَا أَخْلَقَک‏[25] أَنْ تَمْرَضَ سَنَةً قَالَ فَمَرِضْتُ سَنَةً؛ چقدر سزاوار است که [به موجب گفتن این سخن نادرست] یک‏سال بیمار شوى [و همین ‏گونه شد] من یک ‏سال بیمار شدم».[26]

کیفرهاى سختى که براى ترک آن در قرآن مجید و روایات اسلامى ذکر شده، همه به خاطر اسرار و فلسفه‏ هاى مهمّى است که این عبادت بزرگ اسلامى دارد.[27]

همچنین در روایات اسلامى آمده است که «اگر زمانى افراد مستطیع به اندازه کافى براى زیارت خانه خدا وجود نداشته باشد، بر حکومت اسلامى لازم است از بودجه‏ بیت ‏المال عدّه ‏اى را به زیارت خانه خدا بفرستد، تا اطراف خانه خدا هرگز خلوت نشود».[28]

البته تاریخ تشیع، و مطالعه حالات شیعه در گذشته و حال، به خوبى نشان مى‏ دهد که آنها همواره اهمیت خاصى به حجّ مى ‏دادند، و همه ساله هزاران نفر از آن ها به افتخار انجام این فریضه بزرگ اسلامى به مکه نایل مى ‏شدند، با اینکه انواع خطرات و ناراحتی ها از ناحیه کسانى که اموال و حتى خون آنها را بر خود مباح مى ‏دانستند، در انتظار آن بود! ولى هیچ یک از این مشکلات طاقت فرسا آنها را از انجام این فریضه بزرگ باز نمى‏ داشت، در این راه قربانی ها دادند، و از هر گونه بذل جان و مال دریغ ننمودند، عجبا! با این همه باز مى ‏گویند اینها مى ‏خواهند اساس اسلام را در هم بکوبند!![29]

پاداش حجّ

و در مقابل، براى حجّ پاداش‏ هاى عظیمى در روایات اسلامى وارد شده، که درباره کمتر عملى دیده مى ‏شود.[30]

چنانکه در حدیثى از امام صادق علیه السلام مى‏ خوانیم: «الْحَاجُّ وَ الْمُعْتَمِرُ وَفْدُاللَّهِ، انْ سَأَلُوهُ اعْطاهُمْ، وَانْ دَعَوْهُ اجَابَهُمْ، وَ انْ شَفَعُوا شَفَّعَهُمْ، وَ انْ سَکتُوا ابْتَدَئَهُمْ، وَ یعَوَّضُونَ بِالدِّرْهَمِ الْفَ الْفَ دِرْهَمٍ‏؛ کسانى که حجّ و عمره بجا آورند میهمان خدا هستند، هر چه بخواهند خدا به آنها مى ‏دهد، و هر دعایى کنند به اجابت مى ‏رسد، و اگر درباره کسى شفاعت کنند پذیرفته مى ‏شود، و اگر سکوت کنند [و خواسته‏ هاى خود را بر زبان نیاورند] خداوند حوائج ناگفته آنها را برآورده مى‏ کند، و هر مقدار که هزینه کنند خداوند یک میلیون برابر به آن ها پاداش مى‏ دهد».[31]

در حدیث دیگر از امام صادق علیه السلام می خوانیم: «صَلَاةُ فَرِیضَةٍ افْضَلُ مِنْ عِشْرینَ حِجَّةً، وَ حِجَّةٌ خَیرٌ مِنْ بَیتٍ مَمْلُوءٍ مِنْ ذَهَبٍ یتَصَدَّقُ بِهِ‏ حَتَّى‏ لَایبْقَى‏ مِنْهُ شَىْ‏ءٌ؛ نماز واجب برتر از بیست حجّ مستحبّى است؛ و حجّ واجب، از خانه ‏اى که مملوّ از طلا باشد، و تمام طلاهاى آن [تا مثقال ‏آخر] صدقه داده شود، بهتراست».[32]

آن حضرت در روایت سوم فرمودند: «وَدَّ مَنْ فِى الْقُبُورِ لَوْ انَّ لَهُ حِجَّةً واحِدَةً بِالدُّنْیا وَ مَا فِیها؛ اسیران خاک دوست دارند که اگر مالک دنیا و آنچه در آن هست بودند، آن را با ثواب یک حجّ مبادله کنند».[33]

امام سجّاد علیه السلام فرمودند: «حِجُّوا وَاعْتَمِرُوا، تَصِحُّ اجْسامُکمْ، وَ تَتَّسِعُ ارْزاقُکمْ، وَ یصْلِحُ ایمانُکمْ، وَتَکفُوا مَؤُنَةَ النَّاسِ، وَمَؤُنَةَ عَیالَاتِکمْ؛ حجّ واجب و عمره مفرده بجاى آورید [که این‏ دو فریضه الهى]، موجب 1- سلامتى جسم شما، 2- توسعه در زندگى شما، 3- اصلاح و تقویت ایمانتان، 4- روزى رساندن به دیگر مردم، 5- همچنین خانواده خود شما مى ‏گردد».[34]

از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله مى ‏خوانیم: «الْحجّ المَبْرُورُ لَیسَ لَهُ جَزاءٌ الَّا الجَنَّة؛ حجّ مقبول پاداشى جز بهشت ندارد!».[35]

و در حدیث دیگر از همان حضرت مى ‏خوانیم: «مَنْ حجّ الْبَیتَ ... خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ کیومٍ وَلَدَتْهُ امُّهُ؛ کسى که حجّ بجا آورد ... از گناه پاک مى‏شود، همانند روزى که از مادر متولّد شده است». و این بزرگترین موهبت، و برترین افتخار و بالاترین پاداش است.

بدون شک ثواب ‏هاى عظیم و فوق العاده ‏اى که براى حجّ در روایات آمده همه به خاطر اسرار و فلسفه ‏هاى مهمّى است که این عبادت بزرگ اسلامى دارد.[36]

در ملکوت حجّ

در اهمیت حجّ همین بس که روح انسان در ضمن چند روز از عالم مادّه خارج شده، و به ملکوت اعلى مى ‏رود. یکى از افسران رده بالاى ارتش که مدال ‏هاى فراوان روى سینه ‏اش سنگینى مى ‏کرد، گفت: «وقتى که به میقات رسیده، و لباس ‏هاى عادى و معمولى روزمرّه را از تن بیرون کرده، و دو حوله احرام پوشیدم، احساس سبکى و راحتى عجیبى کردم».

آرى، پس از احرام و یکسان شدن همه انسان ‏ها، و به دست فراموشى سپردن کبر و غرور و خودخواهى و تکبّر و خودبرتربینى، انسان احساس دیگرى پیدا مى ‏کند. در آنجا علاوه بر خداحافظى با لباس ‏هاى دوختنى و زینتى، موهایت را نیز شانه نمى ‏زنى، از کرِم هم استفاده نمى‏ کنى، از همسرت که بر تو حلال است نیز فاصله مى ‏گیرى، و حتّى نگاه عاشقانه و همراه با لذّت جنسى به او را ترک مى ‏کنى.

آن قدر روحانى و ملکوتى مى ‏شوى که آزارت به حشرات هم نخواهد رسید، یک مورچه هم زیر پایت له نمى‏شود، با دیگران جرّ و بحث و مجادله و مفاخره نمى ‏کنى، در حرم صید نمى ‏کنى، گیاه حرم را نمى ‏کنى، خون از بدنت خارج نمى‏ نمایى، و حتّى قیافه ‏ات را در آیینه و هر جسم صیقلى دیگر به نظاره نمى‏ نشینى.

راستى که آدمى از دنیاى پست و مملوّ از پلیدى و زرق و برق، دل‏ مى ‏کند و در عالمى دیگر سیر مى ‏کند. به راستى چنین برنامه ‏اى براى انسان مؤثّر است، و در حقیقت وى را تربیت مى ‏کند.

افسوس که عدّه ‏اى از مردم در آن مکان مقدّس به دنبال چیزهایى مى ‏روند که همه جا یافت مى ‏شود، و از آنچه که فقط در آن مکان با ارزش و در آن اجتماع عظیم مى‏ توان بدست آورد غفلت مى ‏کنند، و پس از بازگشت همانند انسان ‏هایى که تازه از خواب بیدار شده، متوجّه مى ‏شوند که چه اشتباه بزرگى کرده، و چه کلاهى سرشان رفته است. بدین جهت، معتقدیم زوّار خانه خدا قبل از سفر و در هنگام اقامت در مدینه منوّره باید آموزش ‏هاى لازم را ببینند، و روحانیون محترم کاروان‏ ها به آن ها بفهمانند که به چه سرزمین مقدّسى پا نهاده و در آنجا پا جاى پاى چه بزرگانى مى ‏نهند، و عزم سفر به خانه ‏اى دارند که قدیمى ‏ترین معبد جهان است. که اگر این تعلیمات را ببینند و در این عبادت بزرگ اندیشه نمایند، انسان دیگرى خواهند شد.[37]

بازتاب فرصت ها

حجّ خانه خدا؛ اجتماعى عظیم‏ است که سالانه برگزار مى‏گردد و مسلمانان از سراسر کشورهاى اسلامى و مسلمان‏نشین، از تمام نژاد ها، زبان‏ ها، و از والامقام ‏ترین افراد تا افراد بسیار عادى در این کنگره عظیم، گرد هم مى ‏آیند و همه با هم به زیارت خانه خدا مى ‏پردازند.

این اجتماع سالانه بسیار مهم و ارزشمند است. به‏ خصوص نماز جمعه ‏اى که قبل از عزیمت به عرفات در مسجدالحرام اقامه مى ‏شود، که همه حجّاج در آن شرکت مى ‏کنند، و مسجد الحرام با آن عظمت و خیابان ‏هاى اطراف را پر مى ‏کند، چه فرصت گران بهایى براى طرح مشکلات جهان اسلام و نحوه حلّ آن ایجاد مى‏ کند. آرى در خطبه ‏هاى این نماز مى ‏توان مهمترین مسائل جهان اسلام را بیان کرد.

امّا افسوس که این نماز جمعه به دست عدّه ‏اى وهّابى سلفى جیره‏خوار افتاده‏ که بدون اجازه اربابان خود نمى ‏توانند سخنى بگویند، و باید متنى که حکومت براى آن ها تنظیم کرده را قرائت کنند. و گاه متن سخنرانى آنان مسائل بسیار ساده و پیش پا افتاده ‏اى بیش نیست.

مسائل اجتماعى از دیدگاه اسلام به قدرى اهمیت دارد، که هر چیز در راستاى آن باشد و به وحدت و آشتى میان مسلمین کمک کند مطلوب است. و آنچه سبب جدایى و اختلاف مسلمانان گردد، منفور است. بنابراین آشتى دادن و اصلاح ذات البین آن قدر اهمیت دارد که در ردیف جهاد در خط مقدم جبهه شمرده شده است: «اجر المصلح بین الناس کالمجاهد بین الناس».[38] کنگره عظیم الهى، بهترین فرصت را براى تقویت پایه ‏هاى اخوّت و برادرى در طول یکسال مى ‏دهد.[39]

از سوی دیگر مسلمانان مى ‏توانند در کنار مراسم حج‏، بازارهاى خوبى جهت مبادلات اقتصادى به وجود آورند و نوعى تجارت جهانى در میان خود دائر سازند؛ آن گونه که در اعصار نخستین به صورت محدودترى در میان قبایل عرب وجود داشت و اگر مسلمین امروز از این فرصت براى تقویت بنیه ‏هاى اقتصادى کشورهاى اسلامى استفاده کنند، به یقین موفقیت‏ هاى خوبى از جهت فقر زدایى نصیب آنان خواهد گشت. در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مى ‏خوانیم: «ما رأیتُ شَیئا أسْرَعَ غِنىً و لا أنْفى للفَقرِ مِن إدْمانِ حجّ هذا البَیتِ؛ چیزى را سریع ‏تر در جلب بى ‏نیازى و نفى فقر از تداوم حج‏، ندیدم».[40]

در روایات اسلامى مى‏ خوانیم: یکى از فوائد حجّ نشر اخبار و آثار رسول اللَّه صلّی الله علیه وآله وسلّم به تمام جهان اسلامى است. «هشام بن حکم» که از دوستان دانشمند «امام صادق علیه السلام» است مى ‏گوید: از آن حضرت در باره فلسفه حجّ و طواف کعبه سؤال کردم، فرمود: «إنَّ اللّه تعالى خَلقَ الخَلْقَ··· و أمَرهُم وَ نَهاهُم ما یکونُ مِن أمرِ الطّاعَةِ فی الدِّینِ، و مَصْلَحتِهِم مِن أمرِ دُنیاهُم، فجَعلَ فیهِ الاجْتِماعَ مِن المَشرِقِ و المَغرِبِ لِیتعارَفوا، و لِیتَربَّحَ کلُّ قَومٍ مِن التِّجاراتِ مِن بَلدٍ إلى بَلدٍ، و لِینْتفِعَ بذلک المُکاری و الجَمّالُ، و لتُعْرَفَ آثارُ رسولِ اللّهِ صلّی الله علیه وآله وسلّم أخْبارُهُ و یذْکرَ و لا ینْسى؛ خداوند این بندگان را آفرید ... و فرمانهایى در طریق مصلحت دین و دنیا به آنها داد، از جمله اجتماع مردم شرق و غرب را [در آئین حج] مقرر داشت تا مسلمانان به خوبى یکدیگر را بشناسند و از حال هم آگاه شوند، و هر گروهى سرمایه‏ هاى تجارى را از شهرى به شهر دیگر منتقل کنند ... و براى اینکه آثار پیامبر صلى الله علیه و آله و اخبار او شناخته شود، مردم آنها را به خاطر آوردند و هرگز فراموش نکنند».[41]

به همین دلیل در دوران ها خفقان بارى که خلفا و سلاطین جور اجازه نشر این احکام را به مسلمانان نمى ‏دادند آنها با استفاده از این فرصت، مشکلات خود را حل مى‏ کردند و با تماس گرفتن با ائمه هدى علیهم السلام و علماى بزرگ دین پرده از چهره قوانین اسلام و سنت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم بر مى ‏داشتند.[42]

بنابراین حضور دانشمندان بزرگ اسلامى از تمام کشورها، فرصت خوبى به همه مسلمین جهان براى مبادله اطّلاعات و دانستنى‏ ها در تمام زمینه‏ هاى دینى و علمى مى ‏دهد.[43]

از سوى دیگر، حجّ مى ‏تواند، مبدل به یک کنگره عظیم فرهنگى شود و اندیشمندان جهان اسلام در ایامى که در مکه هستند گرد هم آیند و افکار و ابتکارات خویش را به دیگران عرضه کنند.

اصولا یکى از بدبختی هاى بزرگ این است که مرزهاى کشور اسلامى سبب جدایى فرهنگى آنها شود، مسلمانان هر کشور تنها به خود بیندیشند، که در این صورت جامعه واحد اسلامى پاره پاره و نابود مى‏ گردد، آرى حجّ مى‏تواند جلو این سرنوشت شوم را بگیرد.

و چه جالب مى‏ فرماید: امام صادق علیه السلام در ذیل همان روایت هشام بن حکم: «و لَو کانَ کلُّ قومٍ إنَّما یتَّکلونَ على بِلادِهِم و ما فیها هَلَکوا، و خَرِبَتِ البِلادُ، و سَقَط الجَلَبُ و الأرْباحُ، و عُمِّیتِ الأخْبارُ...؛ اگر هر قوم و ملتى تنها از کشور و بلاد خویش سخن بگویند و تنها به مسائلى که در آن است بیندیشند همگى نابود مى ‏گردند و کشورهایشان ویران مى‏ شود، منافع آن ها ساقط مى‏ گردد و اخبار واقعى در پشت پرده قرار مى ‏گیرد».[44]

سخن آخر: (باید قدر فرصت حجّ دانسته شود)

مختصر اینکه عبادت بزرگ حجّ اگر به ‏طور صحیح و کامل بهره‏ بردارى شود و زائران خانه خدا در آن ایام که در آن سرزمین مقدّس حضور فعّال دارند و دل‏ هایشان آماده است، از این فرصت بزرگ براى حلّ مشکلات گوناگون جامعه اسلامى با تشکیل کنگره‏ هاى مختلف سیاسى و فرهنگى و اقتصادى استفاده کنند. این عبادت مى‏ تواند از هر نظر مشکل‏گشا باشد. شاید به همین دلیل است که امام صادق علیه السلام مى ‏فرماید: «لَا یزَالُ الدِّینُ قَائِماً مَا قَامَتِ الْکعْبَةُ؛ مادامى که کعبه برپاست اسلام هم برپاست».[45]

افسوس و صد افسوس که از این اجتماع بزرگ و بى ‏نظیر حساب شده سالانه، بهره‏ گیرى لازم نمى ‏شود، که اگر چنین بود، قطعاً وضع مسلمانان به شکل دیگرى بود.[46]

حجّ با این اهمیت و عظمت باید محور وحدت مسلمانان، و عامل رفع اختلافات شود.[47]

پژوهش، تهیه و تنظیم، معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
 makarem.ir

منابع:
1. قهرمان توحید، شرح و تفسیر آیات مربوط به حضرت ابراهیم علیه السلام

2. تفسیر نمونه


[1] قهرمان توحید، شرح و تفسیر آیات مربوط به حضرت ابراهیم علیه السلام، ص172.

[2] پیام قرآن، ج‏10، ص271.

[3] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏10، ص278.

[4] همان، ج‏1، ص259.

[5] سورۀ آل عمران، آیه97؛ (تفسیر نمونه، ج 3، ص 25)؛ (لغات در تفسیر نمونه، ص178).

[6] تفسیر نمونه، ج‏2، ص49.

[7] قهرمان توحید، شرح و تفسیر آیات مربوط به حضرت ابراهیم علیه السلام، ص177.

[8] نهج البلاغه، نامه 47؛ (تفسیر نمونه، ج‏2، ص47).

[9] انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقى، ص406.

[10] در بعضى از نسخ «نهج البلاغه» از جمله متن«ابن ابى الحدید» حدیث فوق به همان صورت كه در بالا آوردیم بیان شده ولى در بعضى نسخ دیگر «تقربة للدین» است كه مفهوم آن سبب نزدیكى صفوف مسلمانان و وحدت امت اسلامى است؛ (تفسیر نمونه، ج‏2، ص48).

[11] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏14، ص87..

[12] همان، ج‏1، ص263.

[13] راهنماى حرمین شریفین، ج1، ص54 (به نقل از گفتار ماه).

[14] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏1، ص263.

[15] نقل از كتاب «شبهات حول الاسلام»؛ (تفسیر نمونه، ج‏2، ص48).

[16] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏1، ص263.

[17] سوره آل عمران، آیه 97.

[18] همان؛ (قهرمان توحید، شرح و تفسیر آیات مربوط به حضرت ابراهیم علیه السلام، ص173).

[19] تفسیر نمونه، ج‏3، ص19.

[20] همان، ص18.

[21] قهرمان توحید، شرح و تفسیر آیات مربوط به حضرت ابراهیم علیه السلام، ص173.

[22] «امّا كسى كه در این جهان [از دیدن چهره حق] نابینا بوده، در آخرت نیز نابینا و گمراه تر است».

[23] وسائل الشیعه، ج8، ابواب وجوب الحج، باب6، ح5؛ (قهرمان توحید، شرح و تفسیر آیات مربوط به حضرت ابراهیم علیه السلام، ص173).

[24] تفسیر نمونه، ج‏3، ص19.

[25] در بعضى از نسخ وسائل «ما أخْلَفَكَ» نقل شده است.

[26] كافى، ج4، ص271، ح1؛ (پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏10، ص279).

[27] قهرمان توحید، شرح و تفسیر آیات مربوط به حضرت ابراهیم علیه السلام، ص180.

[28] وسایل الشیعه، ج8، ص15، باب5، ح1 و2؛ (داستان یاران: مجموعه بحث هاى تفسیرى حضرت آیت الله العظمى مكارم شیرازى (مدظله)، ص118).

[29] آیین ما (اصل الشیعة)، ص202.

[30] قهرمان توحید، شرح و تفسیر آیات مربوط به حضرت ابراهیم علیه السلام، ص180.

[31] تهذیب الاحكام، ج5، باب ثواب الحج، ح17.

[32] همان، ح7.

[33] وسائل الشیعه، ج8، ص77.

[34] میزان الحكمه، ج2، ص266، ح3271؛ (همراه زائر، ص17).

[35] عوالى اللئالى، ج1، ص427، ح114؛ صحیح بخارى، ج3، ص2.

[36] همان، ص426، ح113؛ ( قهرمان توحید، شرح و تفسیر آیات مربوط به حضرت ابراهیم علیه السلام، ص174).

[37] همان، ص175.

[38] تفسیر ثعلبى، ج9، ص80؛ (قهرمان توحید، شرح و تفسیر آیات مربوط به حضرت ابراهیم علیه السلام، ص180).

[39] همان، ص181.

[40] بحار الانوار، ج66، ص406؛ (پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏4، ص625).

[41] وسائل الشیعه، ج8، ص9.

[42] تفسیر نمونه، ج‏14، ص80.

[43] قهرمان توحید، شرح و تفسیر آیات مربوط به حضرت ابراهیم علیه السلام، ص182.

[44] وسائل الشیعه، ج8، ص9.

[45] كافى، ج4، ص271، ح4؛ (تفسیر نمونه، ج‏14، ص81).

[46] سوگندهاى پر بار قرآن، ص162.

[47] قهرمان توحید، شرح و تفسیر آیات مربوط به حضرت ابراهیم علیه السلام، ص175.

captcha