پیامدهای «شایعه پراکنی» در جامعۀ اسلامی از منظر معظم له

پیامدهای «شایعه پراکنی» در جامعۀ اسلامی از منظر معظم له


شایعات؛ شاه کلید آفات زبانی/ شایعه پراکنی؛ عامل اصلی هتک آبروی مومن/ ایجاد بدبینی در جامعۀ اسلامی در سایۀ شایعه پراکنی/ تضعیف و تزلزل اعتماد عمومی/ شایعات ؛ابزار جنگ نرم دشمنان در دین ستیزی/ شایعات و تهدید امنیت اجتماعی/ فاصله بین حق و باطل/ راهکار مقابله با شایعات‌

از جمله بلاهاى بزرگى كه دامنگير جوامع مختلف مى شود و روح اجتماعى و تفاهم و همكارى را در ميان آنها مى كشد، مسأله شايعه سازى و نشر شايعات است، بطورى كه گاه يك نفر منافق، مطلب نادرستى جعل مى كند و آن را به چند نفر مى گويد، و افرادى بدون تحقيق در نشر آن مى كوشند، و شايد شاخ و برگهايى هم از خودشان به آن مى افزايند.[1] و در نتيجه آن مقدار قابل توجّهى از نيرو وفكر و وقت مردم را مشغول ساخته واضطراب ونگرانى درمردم ايجاد مى كنند.[2]

اگر چه اجتماعاتى كه در فشار و خفقان قرار دارند گاهى شايعه سازى و نشر شايعات را به عنوان يك نوع مبارزه و يا انتقامجويى تعقيب مى كنند ولى براى اجتماعات سالم نشر شايعات زيانهاى فراوانى به بار مى آورد؛[3] اگر شايعات در مورد افراد لايق، مثبت و مفيد باشد آنها را در خدمات خود دلسرد مى كند و گاهى حيثيّت چندين ساله آنها را بر باد مى دهد و مردم را از فوايد وجود آنان محروم مى سازد.[4]به همين دليل اسلام صريحاً با «شايعه سازى» مبارزه كرده و جعل و دروغ و تهمت و نشر شايعات را ممنوع مى شمارد.[5]

با همۀ این تفاسیر لیکن  نه تنها در سطح افراد عادى، بلكه در سطح رسانه هاى دنيا طوفان خطرناكى از شايعه پراكنى نسبت به اشخاص و گروهها و كشورها در گرفته، كه فضاى جهان را تيره و تار ساخته است، و سرچشمه آن غفلت از تفاوت حق و باطل است، و متأسفانه مردم جهان هزينه سنگينى به خاطر آن مى پردازند.[6]

بدین ترتیب شایعه پراکنی و پيروى از حدس و گمان و هر آنچه غير از علم و يقين حاصل مى شود، تبعات و پیامدهای براى فرد و جامعه ايجاد مى كند كه هريك به تنهايى ضايعات بزرگى دارد.[7]

شایعات؛ شاه کلید آفات زبانی

به همان نسبت كه بركات زبان و آثار سازنده آن زياد است، آفات و گناهانى كه به وسيله آن انجام مى گيرد و آثار مخرّبى كه در فرد و جامعه دارد بسيار زياد است.[8]که نشر شايعات بى اساس و اكاذيب، و اشاعه فحشاء، هرچند به عنوان ذكر احتمال باشد از جمله مهمترین آفات زبانی به شمار می آید.[9]

بی شک كسى كه صد كلمه سخن مى گويد نسبت به كسى كه دويست كلمه سخن مى گويد، احتمال آلودگى اش به گناهان كمتر است.[10]حال چيزهايى را كه انسان مى شنود به دو صورت نقل مى كند:گاه مى گويد: فلان مطلب را مى گويند. يعنى نقل مى كند و خبر مى دهد.و گاهى مى گويد: چنين است. اگر اين را بگويد گناهش معلوم و روشن است، زيرا چيزى كه با دو شاهد عادل ثابت نشده انسان نمى تواند بگويد. پس اگر اين را قاطعانه بگويد دروغ است. قرآن مى فرمايد: « «إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسُولًا؛ گوش و چشم و دل هريك از آنها سؤال مى شوند».[11]،[12]

 امّا اگر بگويد كه مى گويند. يعنى انسان در مقام نقل شايعات بگويد مى گويند، او از دروغ نجات پيدا مى كند ولى عناوين محرّمه بسيار بر آن مترتّب است، مانند[13]آزار مؤمن، هتك مؤمن كه در همين جمله ممكن است هر سه عنوان مترتّب شود، زيرا اين جمله هم هتك مؤمن است، هم اشاعه فحشاست و هم اگر به گوش او برسد آزار و ايذاءِ مؤمن است. بعضى خيال مى كنند با كلمه «مى گويند» از دروغ نجات پيدا مى كنند.[14]

با نهايت تأسّف، تقواى زبان در زمان ما كم است. خصوصاً اگر كسى خطّش يا سليقه اش با ديگرى مخالف باشد به خود اجازه مى دهد كه هر نسبت و تهمتى را به او بدهد. البتّه اگر تقواى زبان كم شود، لطف خدا هم بر امّت كم مى شود. وقتى مردم حيثيّت همديگر را رعايت نكنند، خداوند هم آبروى آنها را حفظ نخواهد كرد و لطفش را از چنين جمعيّتى برمى دارد. [15]

این رذیلت اخلاقی در حالی است که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در فرازی فرمود:« وَأَمْسَكَ الْفَضْلَ مِنْ لِسَانِهِ؛خوشا به حال كسى كه سخنان زايد زبانش را نگه مى دارد»[16]

فضولات لسان اشاره به سخنان بى هدف و بى دليلى است كه انسان بر زبان جارى مى كند كه بسيارى از آنها آلوده به غيبت، تهمت، پخش شايعات و گناهان ديگر است. به همين دليل در دستورات اسلامى، حفظ زبان يكى از مهم ترين نشانه هاى ايمان و اخلاق شمرده شده است.[17]

ازاين رو، در حديثى دیگر  از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله مى خوانيم:«لايَسْلَمُ أحَدٌ مِنَ الذُّنُوبِ حَتّى يَخْزُنَ لِسانَهُ ؛ هيچ كس از گناهان محفوظ نمى ماند مگر اين كه زبانش را حفظ كند».[18]،[19]

اميد است كه همه ما آن جمله حضرت علی(علیه السلام) را كه مى فرمايد: «اللّسانُ كَلبٌ عَقُورٌ؛ زبان سگ درنده است»[20] در نظر داشته باشيم، چون اگر آن را به بند نكشد، نه تنها ديگران بلكه خودش را هم مى درد.[21]

شایعه پراکنی؛ عامل اصلی هتک آبروی مومن

بدیهی است پيروى از غير علم و شایعه پراکنی، آبروى افراد آبرومند را به خطر مى اندازد و خدمتگذاران را دلسرد مى كند،[22] حال آنکه مؤمن در اسلام بسيار محترم است لذا نمى شود آبروى او را ريخت ،[23] به هر حال منع شایعه پراکنی حفظ آبرو و حيثيت انسانها است، و ثانيا جلوگيرى از مفاسد فراوان اجتماعى و اخلاقى است كه از اين رهگذر دامان جامعه را مى گيرد.[24]

 لیکن تأسف آور است که برخى مردم يك چوب كبريت را حقّ النّاس مى دانند، امّا ريختن آبروى مسلمان را جزءِ حقّ النّاس نمى دانند در حالی که در روایات می خوانیم «حُرمَةُ عِرضِ المُؤمِنِ كَحُرمَةِ مالِهِ وَدَمِهِ[25] ؛ احترام آبروى مؤمن مانند احترام مال و خونش است».[26]

در اينجا آبرو و خون در كنار هم است كه گاهى كشتن شخصيّت يك انسان از كشتن جسم او مهم تر است. برخى حاضرند بميرند ولى آبرويشان نرود. لذا حفظ آبروى ديگران بسيار مهم است. البتّه اگر اين عناوين بر كلمه «مى گويند» بار نشود مانعى ندارد.[27]

اصولًا قرار گرفتن آبروى مؤمن در كنار مال و خون او دليل روشنى است بر اين كه تضييع آبرو جنبه حق الناس دارد.[28]پس حقّ النّاس اين است كه چيزى از مردم ضايع شود، كسى كه غيبت یا تهمت یا شایعاتی علیه یک مسلمان مطرح كند که در حقيقت آبروى او را كه گاهى از مال و خونش هم بالاتر است تباه كرده است.[29]

ایجاد بدبینی در جامعۀ اسلامی در سایۀ شایعه پراکنی

پيروى از غير علم، و ترویج شایعات روابط گرم و دوستانه را در خانه و بازار و همه جا به هم زده و مردم را به يكديگر بدبين مى سازد.[30]

ترویج شايعات بى اساس از جمله آسیب های خطرناکی است که گاه عمدا از سوى مغرضان شايعه افكن براى برهم زدن نظم جامعه و گل آلود كردن آب منتشر مى شود و گاه بر اثر اشتباهات صورت می گیرد؛ این چالش در حالی است که  بسيارى از مردم همواره انتظار دارند خبر تازه اى بشنوند و عده اى لذت مى برند از اينكه مسائل عجيب و غريب براى ديگران بازگو كنند و همين امر باعث پخش شايعات زيانبار مى شود.[31]

اینگونه است که اشرار با دروغ، تهمت و شایعه پراکنی سعى مى كنند ذهن كسانى را كه در جامعه در مصدر كارى هستند مشوش سازند و آنها را به مردم يا افراد خاصى بدبين كنند و از اين ايجاد بدبينى و سوء ظن و اختلاف بهره گيرند.[32]

شاعر عرب در اين زمينه مى گويد:

إنْ يَسْمَعُوا الْخَيْرَ يُخْفُوهُ وَإنْ سَمِعُوا                        شَرّاً أذاعُوا وَإنْ لَمْ يَسْمَعُوا كَذِبُوا[33]

اين (بد سيرتان) هرگاه سخن خوبى درباره كسى بشنوند پنهان مى كنند و اگرسخن بدى بشنوند منتشر مى سازند و اگر مطلقا سخنى نشنوند دروغ مى بافند.[34]

شاعر ديگرى مى گويد:

إنْ يَسْمَعُوا ريبَةً طارُوا بِها فَرَحاً                   وَإنْ ذُكِرْتُ بِخَيْرٍ عِنْدَهُمْ دَفَنُوا[35]

هرگاه سخن مفسده انگيزى بشنوند از خوشحالى پرواز مى كنند و اگر مطلب خوبى از من نزد آنها گفته شود آن را همانجا دفن مى كنند.[36]

اين بلايى است كه در طول تاريخ بوده و هم اكنون نيز به شدت ادامه دارد و بخش مهمى از نابسامانى  و بدبینی ها در جوامع مسلمانان از آن سرچشمه مى گيرد.[37] زیرا با شایعه پراکنی محيطى از سوء ظن و بدبينى بر جامعه حكم فرما می کند؛ بازار شايعه سازان داغ، و همه پاكدامنان در اذهان لكه دار مى گردند.[38]

اينجا است كه بايد با قاطعيت رفتار كرد، همان قاطعيتى كه اسلام در برابر اين اینگونه افراد بد زبان و آلوده دهن نشان داده است؛آرى آنها بايد جريمه شوند و به دست توانمند قانون سپرده شوند تا حيثيت مردم را بازيچه نگيرند.[39]

تضعیف و تزلزل اعتماد عمومی

مهمترين سرمايه يك جامعه كه مردم را با يكديگر متّحد مى سازد، و در مسير اهداف بزرگ به راه مى اندازد، همان اعتماد عمومى است واز جمله مهمترین پيامد شوم شایعات، از ميان بردن اين سرمايه است؛ زیرا همگى نسبت به يكديگر بدبين خواهند شد و در نتيجه نظم و انسجام عمومى جامعه متزلزل می شود.[40]

لذا شايعه سازی   اعتماد عمومى را متزلزل مى سازد و افراد جامعه را در انجام دادن كارهاى لازم سست و مردّد مى كند.[41] اینگونه است که اسلام  اهميت فوق العاده اى به حفظ اعتماد عمومى و وحدت صفوف مى دهد و هر چيزى را كه لطمه اى بر آن وارد سازد حرام شمرده است.[42]زیرا شایعات اعتماد بر گفتار و  اعتماد بر عمل را بر باد می دهد.[43]

بدین ترتیب  شایعه سازان را می توان بر مبنای  کلام وحی  «مُرْجِفُون»[44] دانست که به معناى اشاعه اباطيل، به منظور غمگين ساختن ديگران است، و اصل «ارجاف» به معناى اضطراب و تزلزل است، و از آنجا كه شايعات باطل، ايجاد اضطراب عمومى مى كند، اين واژه به آن اطلاق شده است.[45]،[46]

گفتنی است يك جامعه سالم متكى به سرمايه هاى مختلفى است كه از همه مهم تر، سرمايه اطمينان و اعتماد عمومى است؛[47] گاه يك شایعه  خالى از صداقت كافى است كه میان مسئولان و مردم در جامعه جدائى بيفكند.[48] زیرا مردم به طور فطرى در صورتى حاضرند به دستورهايى كه به آنها داده مى شود، عمل كنند كه به صحت و درستى آن كاملًا اطمينان داشته باشند، يعنى هر اندازه ايمان و اعتماد انسان،[49]نسبت به دستور يا برنامه اى كم شود، به همان مقدار از ميزان علاقه او در عمل كردن به آن كاسته مى گردد. در مقابل هر اندازه ايمان و اعتماد بيشتر گردد، علاقه انسان به عمل كردن بيشتر خواهد شد.[50]

در حقيقت رواج شایعات به عنوان  اقدام  ناجوانمردانه در يك محيط، سبب به هم ريختن نظام و عدالت اجتماعى و آلوده شدن حق به باطل و گرفتار شدن بيگناه و تبرئه گنهكار[51]و از ميان رفتن اعتماد عمومى مى شود.[52]

شایعات ؛ابزار جنگ نرم دشمنان در دین ستیزی

جعل و پخش شايعات دروغين و نگران كننده يكى از مهمترين شاخه هاى جنگ روانى توطئه گران است.[53]

هنگامى كه دشمن قادر نيست از طريق رويارويى صدمه اى وارد كند دست به پخش شايعات مى زند، و از اين طريق افكار عمومى را نگران و به خود مشغول ساخته و از مسائل ضرورى و حساس منحرف مى كند.[54]

شايعه سازى يكى از سلاحهاى مخرب براى جريحه دار ساختن حيثيت نيكان و پاكان و پراكنده ساختن مردم از اطراف آنها است.[55]لیکن تأسف آور این است که در جامعه شاهدیم اصرار برخی رسانه های به ویژه در فضای مجازی در ترویج تهمت ها و افتراها و شايعات[56] پايانى ندارد و برخى از آنها با جسارت تمام مقدسّات را نشانه گرفته اند كه قلم از ذكر نمونه هاى آن شرم مى كند.[57]

آری در عصر و زمان کنونی، دشمن در جنگ روانى از همين وسيله بهره مى گيرد. براى مردم عادى، مقامات بلندپايه سياسى و مذهبى، و حتّى مراجع بزرگوار تقليد شايعه مى سازد. لذا مؤمنين بايد مواظب باشند كه نه شايعه بسازند، و نه به شايعه سازان كمك [58]كنند، چرا كه اشاعه شايعات دروغ و حتّى مشكوك حرام است، و مجازاتى برابر با مجازات مفسدان فى الارض دارد.[59] هم چنین اعتماد بر غير علم و ترویج شایعه، به بازار شايعات و شايعه سازان رونق مى دهد؛ از سوی دیگرپيروى از غير علم، روحيّه تحقيق و كنجكاوى را از انسان گرفته و او را فردى زودباور و ساده انديش بار مى آورَد.[60]

يكى از تعليمات مهم و اساسى قرآن مجيد به همه مسلمان ها، بلكه به همه انسان ها، اين است كه هيچ چيز را بدون دليل نپذيرند. آرى، از نظر اسلام پذيرش هر مطلبى توأم با دليل قابل قبول است.[61]

لذا در قرآن کریم مى خوانيم:«هاتُوا بُرْهانَكُمْ*؛ دليل خود را (بر اين موضوع) بياوريد.»[62]،[63]از این رو براى اثبات هر مطلبى در دنيا و[64] آخرت و از سوى هر قوم و ملّتى بايد دليل و برهان ارائه شود و اين فرهنگ بسيار عالى اگر در جامعه اى عملى شود جلوى خرافات و سخنان پوچ و بى اساس گرفته مى شود و شايعات و جنجال ها و غوغاسالارى ها و تهمت ها و اتّهام ها در چنين جامعه اى نمى تواند موج ايجاد كند، تا موج سواران بر آن سوار شوند و در راستاى منافع شخصى خود مقدّس ترين مقدّسات مردم را به مسلخ ببرند! [65]

شایعات و تهدید امنیت اجتماعی

بدیهی است شایعات استقلال فكرى را از بين مى بَرد و روح را براى پذيرش هرگونه تبليغات مسموم آماده مى كند.[66]پيروى از غير علم، سرچشمه قضاوت ها و انتخاب هاى عجولانه در مورد هر كس و هر چيز است كه اين خود مايه انواع ناكامى ها و پشيمانى هاست.[67]هم چنین شایعات  سرچشمه پايمال شدن حقوق افراد يا دادن حق به غير مستحق است.[68]

باید دانست بسيارى از نابسامانى های اجتماعی از شايعه سازى و جوسازى و قضاوت هاى عجولانه وگمان هاى بى اساس واخبار مشكوك و دروغ سرچشمه مى گيرد. توسعۀ شایعه موجب می شود هرج ومرج در روابط اجتماعى همه جا  فرا گیر شود. لذا هيچ كس از گمان بد ديگرى در امان نخواهد بود. هيچ كس به ديگرى اطمينان پيدا نخواهد كرد و آبرو و حيثيّت افراد همواره در مخاطره خواهد بود.[69] لذا توسعۀ شایعات نتيجه اى جز هرج و مرج اجتماعى و از بين رفتن روابط انسانى و پيوندهاى عاطفى نخواهد داشت.[70]

حال آنکه  اسلام چشم و گوش انسان را مسؤول مى شمرَد؛ تا نبيند نگويد، تا نشنود قضاوت نكند و بدون تحقيق و علم و يقين، نه به چيزى معتقد شود، نه عمل كند و نه به داورى برخيزد.[71]

فاصله بین حق و باطل

در بسيارى از موارد می بینیم برخی پاى بند به كلام حق نيستند، و هر چه بر زبانشان جارى شد مى گويند، به همين دليل، نبايد عيوب و گناهانى را كه به اشخاص نسبت مى دهند پذيرفت، چرا كه ممكن است از همان گفتارهاى باطل و بى اساسى باشد كه بدون تحقيق و نسنجيده به افراد نسبت مى دهند، به خصوص اين كه مى دانيم خداوند همه جا شاهد و ناظر است، و هر چه را مى گوييم مأموران ثبت اعمال مى نويسند.[72]

حضرت علی (علیه السلام) در این زمینه می فرماید:« أما إنّه ليس بين الحقّ و الباطل إلّا أربع أصابع؛بدانيد ميان حق و باطل بيش از چهار انگشت فاصله نيست!» [73]

اين سخن در واقع اشاره به شايعاتى است كه در ميان مردم زبان به زبان مى چرخد، و مردم به عنوان «مى گويند و مى گويند» مطالبى را به يكديگر منتقل مى سازند، كه چيزى جز شايعات بى اساس نيست، بر مبنای آموزه های اسلامی نباید به شايعات اعتنا کرد، و افراد تا نبينند چيزى را به كسى نسبت ندهند.[74]

كوتاه سخن اين كه، نه هر چه انسان مى بيند حق است؛ چرا كه گاه چشم خطا مى كند، و نه هر چه مى شنود باطل است؛ چرا كه ممكن است گويندگان افراد عادل و ثقه و معتبر و دقيقى باشند، ولى در ميان ديده ها خطا كم است، اما در ميان شنيده ها سخن باطل بسيار است.[75]

اگر مردم جهان همين جمله امام عليه السّلام را به خاطر بسپارند، و هميشه و در همه جا به آن عمل كنند، به يقين خوش بينى و حسن ظن جاى بدبينى و سوءظن، و اعتماد جاى بى اعتمادى، و محبّت جاى نفرت و كينه توزى را خواهد گرفت، و[76]شايعات بى اساس درباره اشخاص و گروهها از رونق خواهد افتاد، و شايعه پردازان هرگز به اهداف شوم خود نخواهند رسيد، و روح سلامت و خوش بينى بر جامعه حاكم مى شود.[77]

سخن آخر:(راهکار مقابله با شایعات )

در خاتمه باید  عواقب دردناك ترویج و پذیرش شایعات را از راه هاى مختلف پى درپى به مردم گوشزد كرد و از آنها خواست كه در آثار شوم پيروى از غير علم بينديشند.[78]

در این زمینه قرآن كريم مى فرمايد: «وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ[79] از آنچه به آن آگاهی نداری، پیروی مکن»،که  به يكى ازمهم ترين اصول زندگى اجتماعى اشاره شده است.[80] لذا باید دانست هر سخنى كه مى گوييم ثبت و ضبط مى شود و هر گامى برمى داريم در حساب ما نوشته مى شود و مسؤول تمام اعمال و قضاوت ها و اعتقادات خود هستيم.[81]

از سوی دیگر بايد سطح رشد فكرى را بالا برد، زيرا پيروى از غير علم اغلب كار عوام ساده لوح و ناآگاه است كه با شنيدن يك شايعه بى اساس فوراً به آن مى چسبند و داورى مى كنند و آن را الگوى كار خود قرار مى دهند.[82]

بی تردید اين كافى نيست كه ما بدانيم چه انگيزه اى سبب شايعه سازى است، مهم آن است كه جامعه را از اينكه آلت دست شايعه سازان گردد و به نشر آن كمك كند و با دست خود وسيله نابودى خويش را فراهم سازد بر حذر داريم، و به مردم توجه دهيم كه بايد هر شايعه را همانجا كه مى شنويم دفن كنيم و گر نه دشمن را خوشحال و پيروز ساخته ايم، بعلاوه مشمول عذاب اليم دنيا و آخرت خواهيم بود.[83]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir


[1] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 1 ؛ ص428.

[2] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص464.

[3] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 1 ؛ ص428.

[4] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص464.

[5] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 1 ؛ ص428.

[6] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 5 ؛ ص570.

[7] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص467.

[8] اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص316.

[9] همان؛ ص 317.

[10] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص529.

[11]  سوره اسراء؛ آيه 36.

[12] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص530.

[13] همان.

[14] همان؛ ص 531.

[15] همان.

[16] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 13 ؛ ص30.

[17] همان.

[18]  تحف العقول؛ ص 298.

[19] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 13 ؛ ص30.

[20] بحارالانوار؛ ج 71؛ ص 287.

[21] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص531.

[22] همان ؛ ص467.

[23] همان ؛ ص57.

[24] تفسير نمونه ؛ ج 14 ؛ ص376.

[25] لئالي الاخبار؛ج ٥؛ ص ٢٢٦.

[26] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص577.

[27] همان ؛ ص467.

[28] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص121.

[29] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص577.

[30] همان ؛ ص467.

[31] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 11 ؛ ص445.

[32] همان.

[33] همان.

[34] همان؛ ص 446.

[35] همان.

[36] همان.

[37] همان.

[38] تفسير نمونه ؛ ج 14 ؛ ص376.

[39] همان.

[40] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 5 ؛ ص560.

[41] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص464.

[42] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص307.

[43] يكصد و پنجاه درس زندگى (فارسى) ؛ ص32.

[44] سوره احزاب؛ آیه ۶۰.

[45] تفسیر نمونه؛ ج 17؛ ص 458.

[46] لغات در تفسير نمونه ؛ ص517

[47] يكصد و پنجاه درس زندگى (فارسى) ؛ ص32.

[48] مديريت و فرماندهى در اسلام ؛ ص142.

[49] رهبران بزرگ ؛ ص205.

[50] همان؛ ص206.

[51] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 1 ؛ ص450.

[52] همان؛ ص 451.

[53] تفسير نمونه ؛ ج 14 ؛ ص407.

[54] همان.

[55] همان؛ ص 408.

[56] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج 2 ؛ ص334.

[57] همان؛ ص 335.

[58] سوگندهاى پر بار قرآن ؛ ص48.

[59] همان؛ص 49.

[60] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص467.

[61] آيات ولايت در قرآن، ص: 318.

[62]  اين جمله، در آيات 111 سوره بقره، 24 سوره انبياء، 64 سوره نمل، و 75 سوره قصص آمده است.

[63] آيات ولايت در قرآن، ص: 318.

[64] همان.

[65] همان؛ ص 319.

[66] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص467.

[67] همان.

[68] همان.

[69] همان؛ ص 465.

[70] همان.

[71] همان؛466.

[72] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 5، ص 567.

[73] همان؛ ص 568.

[74] همان.

[75] همان.

[76] همان؛ص569 .

[77] همان؛ص 570.

[78] همان ؛ ص467.

[79] سوره اسراء؛ آيه 36.

[80] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى؛ ص 465.

[81] همان؛ ص 468.

[82] همان.

[83] تفسير نمونه ؛ ج 14 ؛ ص408.

captcha