دشمن شناسی در سیره ی حضرت زهرا سلام الله علیها از منظر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

دشمن شناسی در سیره ی حضرت زهرا سلام الله علیها از منظر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی


بصیرت؛ گام بنیادین در دشمن شناسی / غصب خلافت امام علی علیه السلام و دشمنی با اهل بیت رسول خدا صلوات الله علیهم اجمعین؛ نخستین معیار دشمن شناسی / دشمنی با اسلام؛ ارمغان سکوت در برابر دشمن / غاصبان فدک؛ دشمنان ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام‌

در راهى که انسان به سوى پیروزى ها مى رود همیشه پرتگاه ها و بیراهه هایى وجود دارد که اگر آنها را به خوبى نبیند و نشناسد و پرهیز نکند چنان سقوط مى کند که اثرى از او باقى نمى ماند. در این راه مهم ترین مسأله شناخت حق و باطل، شناخت نیک و بد و شناخت دوست و دشمن است، اگر به راستى انسان این حقایق را بشناسد رسیدن به مقصد براى او آسان است.[1]

مشکل این است که در بسیارى از موارد انسان باطل را به جاى حق مى پندارد و دشمن را به جاى دوست برمى گزیند در حالى که افق دید و درکی نیرومند و نورانیت و روشن بینى فوق العاده لازم است.[2]

حال برای برون رفت از این نقیصه باید به اصل «محاکات» (همرنگ شدن با دیگران، مخصوصاً افراد پرنفوذ و با شخصیت) به عنوان یکى از اصول مسلم روانى مراجعه کرد، به همین دلیل بر مبنای دو اصل در اسلام به نام «تولى» و «تبرى» و به تعبیر دیگر«حب فى الله» و «بغض فى الله»؛ موظفیم دوستان خدا را دوست داریم و دشمنان خدا را دشمن، و پیشوایان بزرگ دین یعنى پیامبر اکرم صلّى الله علیه وآله وسلّم و امامان معصوم علیهم السلام را در همه چیز اسوه و الگوى خود قرار دهیم.[3]

این دستور به قدرى مهم است، که در آیات قرآن به عنوان نشانه ایمان، و در روایات اسلامى به عنوان «اوثق عرى الایمان» (محکمترین دستگیره ایمان) معرفى شده، و یکى از گامهاى بسیار مهم و مؤثر در تهذیب نفس و سیر و سلوک الى الله است.[4]

اینگونه است که حاکم حسکانى در شواهد التنزیل از جابر بن عبدالله انصارى از پیامبر اکرم صلّى الله علیه وآله وسلّم نقل مى کند که فرمود: «خداوند على (علیه السلام) و همسرش (فاطمه زهرا علیها السلام) و فرزندان او را حجت هاى الهى بر خلقش قرار داده، و آنها درهاى علم در امت من هستند؛ هر کس به وسیله آنها هدایت شود، به صراط مستقیم هدایت شده است.[5] ،[6]

بصیرت؛ گام بنیادین در دشمن شناسی

باید تا آنجا که امکان دارد بصیرت و معرفت و شناخت را با خود همراه داشت و از فریب خویشتن پرهیز کرد و از قرار گرفتن در معرض فریب و وسوسه هاى دیگران بر حذر بود[7] زیرا در پرتو بصیرت، انسان، حق را حق مى بیند و باطل را باطل و قادر به تشخیص دوست و دشمن سعادت خود مى شود.[8]

غصب خلافت امام علی علیه السلام و دشمنی با اهل بیت رسول خدا صلوات الله علیهم اجمعین نخستین معیار دشمن شناسی

بعد از رحلت پیامبر اسلام صلّى الله علیه وآله وسلّم طوفان عجیبى سراسر جهان اسلام را فرا گرفت[9]، بدین نحو که در «سقیفه بنى ساعده» گروهى از اصحاب براى تعیین خلیفه جمع شده بودند، بى آن که به وصیت پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم در این باره توجهى بشود[10]، در این میان استبداد و بخل از جمله دلایل کلیدی غصب خلافت حضرت علی علیه السلام بود، که چشمان گروهى را بر واقعیات بست و با شتاب هر چه بیشتر آن حضرت را کنار زدند و بر جایگاه پیامبر اکرم نشستند.[11]

اینچنین است که بانوى اسلام سیده زنان عالم علیها السلام با جمعى از زنان بنى هاشم به مسجد پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم آمد تا در برابر توده هاى مسلمان، و سران مهاجر و انصار گفتنى ها را بگوید، و اتمام حجت کند. آن حضرت خطبه بسیار غرایى ایراد نمود که بسیارى از حقایق در آن افشا شد.[12]

آن حضرت در فرازی از این خطبه فرمود:«اما هنگامى که خداوند سراى پیامبران را براى پیامبرش برگزید. ناگهان کینه هاى درونى و آثار نفاق در میان شما ظاهر گشت... شیطان سرش را از مخفیگاه خود بیرون کرد و شما را به سوى خود دعوت نمود، و شما را آماده پذیرش دعوتش یافت... لذا به سراغ چیزى رفتید که از آن شما نبود و در آن حقى نداشتید و سرانجام به غصب حکومت پرداختید[13]... همانا دوزخ به کافران احاطه دارد... آه که ستمکاران جانشین بدى را براى قرآن برگزیدند و هر کس آیینى غیر از اسلام را انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد و در آخرت از زیانکاران است».[14]

این خطبه «فریاد دردآلودى بود» در حمایت از امیرمؤمنان على علیه السلام وصى و جانشین پیامبر اکرم صلّى الله علیه وآله وسلّم که گروهى از بازیگران سیاسى آیات قرآن و توصیه هاى مؤکد «رسول الله» را درباره او نادیده گرفته بودند.[15]

هم چنین «صاعقه مرگبارى بود» که بر سر دشمنان اسلام فرود آمد و آنها را سخت غافلگیر ساخت.[16]

از عجایب و شگفتى هاى این خطبه آن است که بانوى اسلام علیها السلام بعد از پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم و قبل از شهادت، علیرغم ستم هاى زیادى که بر آن حضرت واقع شد، لیکن محور تمام سخنان او مسأله غصب خلافت و مظلومیت على علیه السلام و خطرات آینده این انحراف بزرگ براى امت اسلامى بود.[17] که با تأمل در این مسأله بیش از پیش می توان به ابعاد و زوایای کلام پیغمبر اکرم صلّى الله علیه وآله وسلّم پی برد که فرمود: «ستارگان امان براى اهل زمین هستند از غرق شدن (در دریا در شبهاى تاریک، زیرا به کمک آنها راه خود را پیدا مى کنند) و اهل بیت من امان امت من از اختلافاتند، هرگاه قبیله اى از عرب با آنها مخالفت کند اختلاف در میان مردم ظاهر مى شود و حزب شیطان خواهند شد».[18]،[19]

بی تردید موشکافى هاى فاطمه علیها السلام در این خطبه درس هاى بزرگى به رهروان راه حق مى دهد، و آن ها را در مبارزاتشان علیه دشمن تعلیم و آموزش مى بخشد.[20] و مهم تر از همه این که فاطمه علیها السلام با این خطبه موضع خاندان پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم را در برابر رژیم حاکم روشن ساخت، و مبرا بودن ساحت مقدس اسلام از مظالمى که به نام اسلام انجام مى گرفت، آشکار نمود، و اگر تنها فایده این خطابه بزرگ و پرمحتوا همین بود، کافى بود!.[21]

دشمنی با اسلام؛ ارمغان سکوت در برابر دشمن

اسلام به مسلمانان دستور مى دهد که در مقابل ظلم ظالمان سکوت ننموده، بلکه بر علیه ظالمان قیام کنند، و اگر نفرات آنها کم بود از کمى نفرات نترسند که خداوند به آنها کمک مى کند.[22] اینچنین است که امام حسین علیه السلام بر مبنای عدم جواز سکوت در برابر ظلم ظالمان و جائران، قیام مى کند و این انقلاب را تا مرز شهادت ادامه مى دهد، تا همه جهانیان بدانند حکومت یزید حکومت پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم نیست.[23]

از منظر آموزه های قرآنی کسانى که ظاهرا گوش هاى سالم دارند ولى در مسیر شنیدن آیات خدا و سخنان حق و برنامه هاى سعادت بخش نیستند، و کسانى که زبان سالمى دارند اما مهر سکوت بر لب زده نه دفاعى از حق مى کنند و نه مبارزه اى با ظلم و فساد نه ارشاد جاهل و نه امر به معروف و نه نهى از منکر[24] و نه دعوت به راه حق، بلکه این نعمت بزرگ خدا را در مسیر بیهوده گویى یا تملق و چاپلوسى در برابر صاحبان زر و زور و یا تحریف حق و تقویت باطل به کار مى گیرند همچون افراد لال و گنگ مى داند.[25] ،[26]

زیرا سکوت در برابر ظلم و رضایت دادن به آن، سبب جرأت و جسارت شخص ظالم مى شود[27] به هر حال وظیفه هر مظلومى این است که اگر به تنهایى قادر بر دفع ظلم و ستم نیست سکوت نکند، و با استفاده از نیروى دیگران به مقابله با ظلم قیام نماید، و وظیفه همه مسلمانان است که به نداى او پاسخ مثبت دهند.[28]

اینچنین است که حضرت فاطمه سلام الله علیها پس از غصب خلافت امام علی علیه السلام، ضمن اظهار تنفر و انزجار شدید از گروهى از مردان فرصت طلب و نان به نرخ روز خور، از مهاجرین و انصار بخاطر سکوتشان، نه فقط سکوت بلکه هماهنگى شان با جریانات انحرافى بعد از پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم، به آنها هشدار مى دهد که مواظب این آزمون بزرگ الهى باشند.[29]

آن حضرت به همه آنها هشدار مى دهد که مسئولیت غصب خلافت بر دوش آنان براى همیشه سنگینى خواهد کرد، و این داغ ننگ بر پیشانى آنها مى ماند که سکوت کردند و این حادثه دردناک در تاریخ اسلام با کمال تأسف رخ داد.[30]

لذا این خطبه «اخطار شدیدى بود» براى آنها که از گسترش حزب منافقین و نفوذ آنها در دستگاه سیاسى بعد از رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم بى خبر بودند، و جنب و جوش هاى مرموز آنان را نادیده مى گرفتند.[31]

البته بسیارى از آنها از این امتحان بزرگ پیروز بیرون نیامدند و رو سفید نشدند و چه خوش بود که «محک هاى تجربه» به میان آید تا آنها که «غش» دارند، سیه روى شوند، و چه خوب است که کوره هاى داغ امتحان بر پا شود تا «سیاه سیم و زر اندود» باطن خود راآشکار سازد و حساب آن در نظر خلق از طلاى ناب جدا گردد.[32]

غاصبان فدک؛ دشمنان ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام

داستان فدک یکى از غم انگیزترین و پرغوغاترین داستان هاى زندگى فاطمه بانوى اسلام علیها السلام خصوصاً، و اهل بیت علیهم السلام عموماً و تاریخ اسلام به طور گسترده و عام است، که آمیخته با توطئه هاى سیاسى، و فراز و نشیب هاى فراوانى مى باشد و دریچه اى است براى حل قسمتى از معماهاى مهم تاریخ صدر اسلام.[33]

گفتنی است غیر از هدایاى فوق العاده معنوى که پیغمبر اکرم صلّى الله علیه وآله وسلّم به دخترش فاطمه زهرا علیها السلام داد هم چون تسبیح حضرت زهرا علیها السلام، یک هدیه به ظاهر مادى نیز به او داد و عجب این که این هدیه نیز به فرمان خدا صورت گرفت؛ چنانکه در حدیث زیر به نقل از سیوطی آمده است « هنگامى که آیه شریفه: «وآت ذا القربى حقه؛[34] و حق نزدیکان را بپرداز!». نازل شد، پیغمبر صلّى الله علیه وآله وسلّم فاطمه علیها السلام را صدا زد و سرزمین «فدک» را به او واگذار کرد.[35]،[36]

بی تردید «فدک» خاصه رسول الله صلّى الله علیه وآله وسلّم بود، زیرا طبق صریح قرآن مجید چیزى که به دست مسلمین بدون جنگ بیفتد منحصراً حق پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم است، و به صورت غنائم جنگى تقسیم نمى شود.[37]،[38]

این سخن را یاقوت حموى در «معجم البلدان» و ابن منظور اندلسى در «لسان العرب» و عده اى دیگر از بزرگان اهل سنت در کتاب هاى خود آورده اند.[39] طبرى نیز در تاریخ خود و ابن اثیر نیز در کتاب «کامل» به آن اشاره کرده اند.[40]

این را نیز بسیارى از مورخان اهل سنت نوشته اند که پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم در حیات خود «فدک» را به بانوى اسلام فاطمه زهرا علیها السلام بخشید.[41]،[42]

باید دانست بخشیدن فدک به فاطمه علیها السلام یک مسأله ساده نبود، پشتوانه اى بود براى مسأله ولایت على علیه السلام و سندى براى تحکیم و تثبیت مقام والاى این خانواده، و از این نظر یک هدیه معنوى نیز محسوب مى شد.[43]

ولى نظام حاکم که این مطلب را بخوبى درک کرده بود، بعد از رحلت پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم تقریبا بدون هیچ گونه فاصله زمانى، به استناد یک حدیث مجعول، فدک را از فاطمه زهرا علیها السلام گرفت[44]، لذا غصب فدک از بانوى اسلام علیها السلام یا فرزندان او، پیش از آن که جنبه اقتصادى داشته باشد، جنبه سیاسى داشت و هدف منزوى کردن آنها در جامعه اسلامى و تضعیف موقعیت و اظهار دشمنى با اهل بیت پیامبر علیهم السلام بود.[45]

روشن است وجود فدک در دست خاندان پیامبر صلوات الله علیهم اجمعین با این سابقه تاریخى سبب مى شد که مردم سایر آثار پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم به خصوص مسأله خلافت و جانشینى آن حضرت را نیز در این خاندان جستجو کنند، و این مطلبى نبود که طرفداران انتقال خلافت به کسان دیگر بتوانند آن را تحمل کنند.[46]

کلام حضرت فاطمه سلام الله علیها در پاسخ به بهانه های غاصبان فدک کوبنده و دندان شکن است آن حضرت در فرازهایی می فرماید؛ «آرى، شما ناقه خلافت را در اختیار گرفتید... و نداى شیطان اغواگر را اجابت نمودید، و به خاموش ساختن انوار تابان آیین حق و از میان بردن سنت هاى پیامبر پاک الهى پرداختید.»[47]

«بدان در قیامت تو را دیدار مى کند و بازخواست مى نماییم، و در آن روز چه جالب است که داور خداست، و مدعى تو محمد صلّى الله علیه وآله وسلّم، و موعد داورى، رستاخیز، و در آن روز باطلان زیان خواهند دید، اما پشیمانى به حال شما سودى نخواهد داشت!،[48] بزودى خواهید دانست چه کسى عذاب خوار کننده به سراغش خواهد آمد و مجازات جاودان بر او وارد خواهد شد»![49].

سخن آخر

خداوندا! ما را با محبت این بانوى بزرگ و پدر و همسر و فرزندانش صلوات الله علیهم اجمعین زنده بدار، و با محبت آنها محشور گردان.[50]

پروردگارا! به مظلومیت حضرت زهرا سلام الله علیها، ملت ما را روز به روز متحدتر و منسجم تر و در برابر دشمن دشمن شناس تر قرار بده.[51]

بار الها! به ما توفیق پیروى از مکتبشان، و اهتدا به نور هدایتشان، و اقتدا به سنت پربارشان مرحمت فرما.[52]

«واجعلنا ممن یأخذ بحجزتهم، و یمکث فى ظلهم، و یهتدی بهداهم»، آمین یا رب العالمین.[53]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir

 

[4] همان؛ ص 366.

[5] شواهد التنزیل، جلد 1، صفحه 58، حدیث 89.

[11] همان؛ ج 7؛ ص 370.

[14] همان؛ ص 183.

[15] همان؛ ص 141.

[17] همان؛ ص 212.

[18] مستدرک حاکم، ج 3، ص 149.

[21] همان؛ ص 143.

[26] «إن شر الدواب عند الله الصم البکم الذین لا یعقلون؛ بدترین جنبندگان نزد خدا افرادى هستند که نه گوش شنوا دارند و نه زبان گویا، و نه عقل و درک، کر و لال و بى عقلند»؛ (سوره انفال؛ آیه 22).

[30] همان؛ ص 222.

[31] همان؛ ص 141.

[32] همان؛ ص 222.

[33] همان؛ ص 107.

[35] در المنثور، ذیل آیه؛ میزان الاعتدال، جلد 2، صفحه 288؛ کنزالعمال، جلد 2، صفحه 158.

[39] همان.

[40] ر.ک: «فدک»؛ علامه سید محمد حسن قزوینى حائرى.

[41] چون از آن پیغمبر صلّى الله علیه وآله وسلّم بود.

[43] همان؛ ص 105.

[44] همان؛ ص 106.

[45] همان؛ ص 119.

[46] همان؛ ص 112.

[47] همان؛ ص 189.

[48] همان؛ ص 191.

captcha