زنان در طول تاریخ سرگذشت دردناکى داشتند، و از آنجا که از نظر جسمانى نسبت به جنس خشن مردان کمى ضعیف تر بودند، به همین دلیل زورگویان و ظالمان در طول تاریخ سعى داشتند شخصیت انسانى آنها را لگدمال کنند، و چه جنایاتى که در این راه نکردند، به خصوص در محیط عربستان و در عصر جاهلیت که بیش از همه جا شخصیت زن پایمال شده بود.[1]
جاهلیت عرب و جاهلیت هاى مشابه آن در اقوام دیگر نشان دهنده مجموعه اى از عقاید باطل و خرافات و آداب و رسوم غلط و گاه زشت و شرم آور و کارهاى بیهوده و برخوردهاى قساوت مندانه بود.[2] مسائل اخلاقى در میان آنها در منحط ترین سطح خود بود و عداوت شدید و کینه هایى که از اسلاف براى اخلاف به یادگار می ماند، بر آنها حکومت می کرد که نه تنها اخلاق، بلکه همه چیز اجتماع آنها قربانى آن می شد.[3]
یکى از بزرگ ترین مفاسد اخلاقى و اجتماعى، مسئله پایمال شدن حقوق زن در جامعه عرب جاهلى بود؛[4] تا آنجا که زن را همچون کالایى مبادله می کردند؛ سهمى از ارث مردان براى آنها قائل نبودند؛ تولد دختر را ننگ می پنداشتند، و دختران را زنده به گور می کردند.[5]
نقض حقوق زنان
عصر جاهلیت عصر تبعیض هاى نابجا و ظالمانه بود، و نمونه بارز آن تبعیض بین زن و مرد بود،[6] از جمله در عصر جاهلیت عرب، رسم چنین بود که تنها مردان را وارث می شناختند، و زنان را از ارث محروم می ساختند و ثروت میت را - در صورتى که مرد نزدیکى نبود - در میان مردان دورتر قسمت می کردند.[7]
در عصر جاهلیت نظر به این که براى زنان ارزشى قائل نبودند، غالباً مهر را که حق مسلم زن بود، در اختیار اولیاى او قرار می دادند، و آن را ملک مسلم آنها می دانستند. گاهى نیز مهر یک زن را ازدواج زن دیگرى قرار می دادند.[8]
تحقیر زنان
نه تنها زنان از بسیارى از حقوق فردى و اجتماعى نظیر ارث محروم بودند بلکه گاه حقّ حیات نداشته، و در بعضى از قبایل ملک مرد محسوب می شدند![9]
زن در میان آنان متاع بى ارزشى محسوب می شد که از ساده ترین حقوق انسانى محروم بود و حتّى گاه بر روى آن قمار می زدند.[10]
آنها براى تعدد زوجات حد و مرزى قائل نمی شدند، به سادگى خوردن آب، ازدواج می کردند و به آسانى آنها را طلاق می دادند.[11]
هم ردیف حیوان!
در عصر جاهلیت «زنان را در ردیف حیوانات اهلى می شمردند و به هنگام قحطى آنان را می کشتند، و گوشتشان را می خوردند!» و یا «آنها را به هنگام رسیدن به سنّ ازدواج به عنوان کالا، با بهاى متفاوت در معرض فروش می گذاشتند!» و یا «به هنگام فوت شوهر، براى رهایى روح او از تنهایى، زنش را با جسد شوهر می سوزاندند!» و یا «او را زنده زنده در گور با او دفن می کردند!».[12] برخى زن را براى همیشه از ازدواج مجدد محروم ساخته و گوشه نشین می کردند و در پاره اى از قبایل زن ها موظف بودند مدتى کنار قبر شوهر زیر خیمه سیاه و چرکین با لباس هاى مندرس و کثیف دور از هر گونه آرایش و زیور و حتى شستشو به سر برده و بدین وضع شب و روز خود را بگذرانند.[13] و در یک کلام، زن را انسان نمی شمردند! و به زن ظلم بى حساب کردند.[14]
زنده به گور کردن دختران
یکى از دردناک ترین و وحشیانه ترین پدیده هاى عصر جاهلیت عرب پدیده «وئاد» (زنده بگور کردن دختران) است.[15]
از جمله تفکرات خرافى مشرکان ابله در عصر جاهلیت، در مورد تولد فرزند دختر است که چگونه از شنیدن خبر ولادت دختر ناراحت می شدند.[16]جالب اینکه آنها به حدى از فرزند دختر متنفر بودند که گاهى با دست خود زنده به گورش می کردند.[17] تا آنجا که طبق گفته بعضى از مفسران در عصر جاهلیت هنگامى که وضع حمل زن فرا می رسید، حفره اى در زمین حفر می کرد و بالاى آن می نشست، اگر نوزاد دختر بود آن را در میان حفره پرتاب می کرد و اگر پسر بود، از آن نگهدارى می نمود!
یکى از شعراى آنها در همین زمینه با لحن افتخار آمیزى می گوید:
«سَمَّیتُها اذْ وُلِدَتْ تَمُوتُ وَ الْقَبْرُ صِهْرُ ضامِنٌ ذِمّیتُ؛
نام آن نوزاد دختر را به هنگامى که تولد یافت تموت گذاشتم (تفأل بر اینکه به زودى می میرد، در مقابل نام گذارى براى پسران که به معناى زندگى و ادامه حیات است) و قبر داماد من است که دخترک را در بر گرفته و خاموش ساخته است».[18]
آنها وجود دختر را براى خود عملًا یک ننگ می پنداشتند تا آن حد که از زشتى این پدیده، از میان قوم و قبیله فرار می کردند. غافل از اینکه اگر دختران نبودند، مادران نبودند، و اگر مادران نبودند آنها وجود پیدا نمی کردند. شاعر آنها در این زمینه می گوید:
«لِکلِّ ابى بِنْتِ یراعى شُؤوُنَها ثَلاثَةُ اصهارٍ اذا حُمِدَ الصِّهْرُ
فَبَعلٌ یراعیها وَ خِذْرٌ یکنُّها وَ قَبْرٌ یواریها وَ خَیرُهُمْ الْقَبْرُ؛
براى هر پدرى که صاحب دختر می شود و می خواهد شئون آن دختر را حفظ کند سه داماد وجود دارد: نخست شوهرى که در خور او باشد و مراقبت از او کند، و دیگر پرده اى که او را در پشت خود محفوظ دارد، و سومى قبرى است که او را در خود بپوشاند، و از همه این ها بهتر، همین قبر است».[19]
آنها تنها از این جنایت عظیم و بى مانند، نگران نبودند بلکه به آن افتخار می کردند و از نقاط مثبت خانواده خود می شمردند![20]
ماجرای زنده به گوری
این واقعاً وحشت آور است که انسان، آن قدر عاطفه خود را زیر پا بگذارد که به کشتن انسان آن هم در زشت ترین صورتش افتخار و مباهات نماید، انسانى که پاره تن خود او است انسانى که بى دفاع و ضعیف است، او را با دست خویش زنده زنده به خاک بسپارد.
این یک امر ساده نیست که انسان هر چند نیمه وحشى دست به چنین جنایت وحشتناکى بزند، قطعا داراى ریشه هاى اجتماعى و روانى و اقتصادى بوده است.
مورخان می گویند: شروع این عمل زشت در جاهلیت از آنجا بود که جنگى میان دو گروه در آن زمان اتفاق افتاد. گروه فاتح، دختران و زنان گروه مغلوب را اسیر کردند. پس از مدتى که صلح بر قرار شد، خواستند اسیران جنگى را به قبیله خود بازگردانند. ولى بعضى از آن دختران اسیر با مردانى از گروه غالب ازدواج کرده بودند. آنها ترجیح دادند که در میان دشمن بمانند و هرگز[21] به قبیله خود باز نگردند. این امر، بر پدران آن دخترها سخت گران آمد و مایه شماتت و سرزنش آنها گردید. تا آنجا که بعضى سوگند یاد کردند که هر گاه در آینده دخترى نصیبشان شود او را با دست خود نابود کنند تا بدست دشمن نیفتند!
خوب ملاحظه می کنید که وحشتناک ترین جنایات زیر پوشش دروغین دفاع از ناموس و حفظ شرافت و حیثیت خانواده انجام می گرفت. عاقبت این بدعت زشت و ننگین مورد استقبال گروهى واقع شد، و مسئله «وئاد» (زنده بگور کردن دختران) یکى از رسوم جاهلیت شد.
این احتمال نیز وجود دارد که تولید کننده بودن پسران، و مصرف کننده بودن دختران، در آن جوامع، نیز به این جنایت کمک کرده باشد. زیرا پسر براى آنها، سرمایه بزرگى محسوب می شد که در غارتگری ها و نگهدارى شتران و مانند آن از وجودش استفاده می کردند، در حالى که دختران چنین نبودند.
از سوى دیگر وجود جنگ ها و نزاع هاى دائمى قبیلگى میان آنها سبب فقدان سریع مردان و پسران جنگجو می شد و طبعا تناسب و تعادل میان تعداد دختران و پسران به هم می خورد، و تا آنجا وجود پسران عزیز شده بود که تولد یک پسر، مایه مباهات بود و تولد یک دختر، مایه ناراحتى و رنج یک خانواده!
این امر تا آنجا رسید که به گفته بعضى از مفسران، به محض اینکه حالت وضع حمل به زن دست می داد شوهر، از خانه متوارى می گشت، مبادا دخترى براى او بیاورد و او در خانه باشد! سپس اگر به او خبر می دادند، مولود پسر است، با خوشحالى و هیجان وصفناپذیرى به خانه باز می گشت. اما واى اگر به او خبر می دادند که نوزاد دختر است، آتش خشم و اندوه جان او را در بر می گرفت.[22] داستان «وئاد» پر از حوادث بسیار دردناک و چندش آور است.[23]
این عمل خواه به دلیل فقر بى حساب و اعتقاد به عدم کارایى اقتصادى دختران باشد و خواه به دلیل تعصب افراطى در مورد دختران، که مبادا در جنگ ها اسیر شوند و به دست دشمن بیفتند، یکى از دردناک ترین و وحشیانه ترین پدیده هاى عصر جاهلیت عرب،[24] و دلیل روشنى بر جهل فوق العاده و سقوط اخلاق و عواطف انسانى و بى حرمتى کامل نسبت به مقام زن در آن جامعه جاهلى است.[25]
خشونت علیه زنان
در دو کتاب معروف به نام «انساب الأشراف» و «الأغانى» داستانى نقل شده که در جاهلیت بین دو طایفه از عرب جاهلى خصومت و جنگى در گرفت. یکى از این دو طایفه شکم هاى دو هزار نفر از زنان باردار طایفه دیگر را پاره کردند.[26]
ایلاء، رسم زشت جاهلیت
در دوران جاهلیت زن هیچ گونه ارزش و مقامى در جامعه عرب نداشت و به همین جهت براى جدایى از او یا تحت فشار قرار دادن زن، طرق زشتى وجود داشت که یکى از آنها «ایلاء»[27] به معنى سوگند خوردن بر ترک عمل زناشویى بود. به این ترتیب که هر زمان مردى از همسر خود متنفر می شد، سوگند یاد می کرد که با او هم بستر نگردد و با این راه غیر انسانى همسر خود را در تنگناى شدیدى قرار می داد. نه او را رسماً طلاق می داد تا آزادانه شوهر انتخاب کند، و نه بعد از این سوگند حاضر می شد آشتى کرده و با همسر خود زندگى مطلوبى داشته باشد. البته خود مردان غالبا تحت فشار قرار نمی گرفتند، چون همسران متعددى داشتند.[28]
زنان در زنجیر
در زمان جاهلیت زنان در زنجیر اسارت مردان بودند و مجبور بودند زندگى خود را طبق تمایلات مردان خودکامه تنظیم کنند.
از جمله در انتخاب همسر به خواسته و میل زن هیچ گونه اهمیتى داده نمی شد. حتى اگر زن با اجازه ولى، ازدواج می کرد سپس از همسرش جدا می شد، باز پیوستن او به همسر اول بستگى به اراده مردان فامیل داشت. و بسیار می شد با اینکه زن و شوهر بعد از جدایى علاقه به باز گشت داشتند مردان خویشاوند روى پندارها و موهوماتى مانع می شدند.[29]
آنها هنگامى که از همسر خود ناراحت می شدند و می خواستند او را مورد غضب شدید قرار دهند، «ظِهار» می کردند. یعنى کافى بود به او بگویند: «أنْتِ عَلَیَّ کَظَهْرِ اُمّی؛ تو نسبت به من همچون مادرم هستى». این سخن به عقیده آنها سبب می شد که آن زن به منزله مادر باشد و تحریم گردد،[30] بى آنکه حکم طلاق را داشته باشد و به این ترتیب زن را در یک حال بلاتکلیفى مطلق قرار می داد.[31]
یکى دیگر از عادات نکوهیده آنها این بود که زنان را با وسایل گوناگون، تحت فشار می گذاشتند تا مهر خود را ببخشند و طلاق گیرند.[32]
عده وفات نیز در زمان جاهلیت یک سال بوده و رسوم خرافى و شاقّى براى زن در این مدت قائل بودند.[33]
سخن آخر: (مرحله نوین در زندگى زن)
با ظهور اسلام و تعلیمات ویژه آن زندگى زن وارد مرحله نوینى گردید که با گذشته فاصله زیادى داشت در این دوره دیگر مستقل شد و از کلیه حقوق فردى و اجتماعى و انسانى برخوردار گردید.
پایه تعلیمات اسلام در مورد زن همان است که در آیۀ شریفۀ قرآن می خوانیم: «وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ».[34] یعنى زن همان اندازه که در اجتماع وظایف سنگینى دارد، حقوق قابل توجهى نیز داراست. اسلام زن را مانند مرد برخوردار از روح کامل انسانى و اراده و اختیار دانسته و او را در مسیر تکامل که هدف خلقت است مى بیند. لذا هر دو را در یک صف قرار داده و با خطاب هاى «یا ایها الناس» و «یا ایها الذین آمنوا»، مخاطب ساخته، برنامه هاى تربیتى و اخلاقى و علمى را براى آنها لازم کرده است.
چنانکه با آیاتى مثل «وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِک یدْخُلُونَ الْجَنَّةَ»،[35] وعده برخوردار شدن از سعادت کامل به هر دو جنس داده و با آیاتى مانند «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیاةً طَیبَةً وَ لَنَجْزِینَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یعْمَلُونَ»،[36] می گوید: که هر کدام از زن و مرد مى توانند به دنبال انجام برنامه هاى اسلام و وظایف الهى به تکامل معنوى و مادى برسند و به حیاتى «طیب» و پاکیزه که سراسر سعادت و نور است گام نهند.
اسلام زن را مانند مرد به تمام معنى مستقل و آزاد مى داند و قرآن با آیاتى نظیر «کلُّ نَفْسٍ بِما کسَبَتْ رَهِینَةٌ»[37] و یا «مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیها»[38] این آزادى را براى عموم افراد اعم از زن و مرد بیان می دارد و لذا در برنامه هاى مجازاتى هم می بینم در آیاتى مثل: «الزَّانِیةُ وَ الزَّانِی فَاجْلِدُوا کلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ»[39] و مانند آن هر دو را به مجازات واحدى محکوم می کند.
از طرفى چون استقلال لازمه اراده و اختیار است، لذا اسلام این استقلال را در کلیه حقوق اقتصادى می آورد و انواع و اقسام ارتباطات مالى را براى زن بلامانع دانسته و او را مالک درآمد و سرمایه هاى خویش مى شمارد. در سوره نساء آیه 32 می خوانیم: «لِلرِّجالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکتَسَبْنَ». با توجه به لغت «اکتساب» که بر خلاف «کسب» براى به دست آوردن مالى است، که نتیجه اش متعلق به شخص به دست آورنده است،[40] و همچنین با در نظر گرفتن قانون کلى «الناس مسلطون على اموالهم؛ همه مردم بر اموال خویش مسلطاند»، به دست می آید که چگونه اسلام به استقلال اقتصادى زن احترام گذارده و تفاوتى بین زن و مرد نگذاشته است.
خلاصه آنکه زن در اسلام یک رکن اساسى اجتماع به شمار می رود و هرگز نباید با او معامله یک موجود فاقد اراده و وابسته و نیازمند به قیم نمود.[41]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
منبع: تفسیر نمونه
[1] زهرا سلام الله علیها برترين بانوى جهان، ص11.
[2] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج1، ص292.
[3] پيام قرآن، ج8، ص54.
[4] همان، ص55.
[5] زهرا سلام الله علیها برترين بانوى جهان، ص11.
[6] اهداف قيام حسينى، ص53.
[7] تفسير نمونه، ج3، ص274.
[8] همان، ص263.
[9] اهداف قيام حسينى، ص53.
[10] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج1، ص293.
[11] تفسير نمونه، ج11، ص275.
[12] مطالب چهارگانه فوق از كتاب رساله نوين، نوشته جناب حجّه الاسلام دكتر بى آزار شيرازى گرفته شده است، موارد ديگرى نيز در كتاب فوق آمده كه علاقه مندان مى توانند به آن مراجعه كنند.
[13] برگزيده تفسير نمونه، ج1، ص213.
[14] احكام بانوان، ص14.
[15] تفسير نمونه، ج26، ص177.
[16] همان، ج21، ص28.
[17] پيام قرآن، ج8، ص47.
[18] مجمع البيان، ج10، ص444.
[19]تفسير قرطبى، ج6، ص3734؛ (پيام قرآن، ج8، ص57).
[20] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج1، ص292.
[21] تفسير نمونه، ج11، ص270.
[22] تفسير فخر رازى، ج20، ص55.
[23] تفسير نمونه، ج11، ص272.
[24] پيام قرآن، ج8، ص56.
[25] همان، ص57.
[26] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی ،درس خارج فقه، مسجد اعظم قم، 9/8/1386.
[27] «ايلاء» از ماده «الو» آمده كه به معنى قدرت نمايى و تصميم است، و از آنجا كه سوگند نمونه اى از آن مى باشد اين واژه بر آن اطلاق شده است.
[28] تفسير نمونه، ج2، ص149.
[29] همان، ص182.
[30] «أَزْواجَكُمُ اللَّائِي تُظاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهاتِكُمْ (سوره احزاب، آيه 4)»؛ «إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِي وَلَدْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنْكَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً (سوره مجادله، آيه 2)».
[31] . پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج1، ص293.
[32] تفسير نمونه، ج3، ص319.
[33] همان، ج2، ص214.
[34] سورۀ بقره، آیۀ288.
[35] سوره غافر، آيه40.
[36] سوره نحل، آيه97.
[37] سوره مدثر، آيه38.
[38] سوره فصلت، آيه46.
[39] سوره نور، آيه2.
[40] به كتاب «مفردات راغب» رجوع شود؛ البته اين نكته در مواردى است كه لغت كسب و اكتساب در برابر هم آمده باشد.
[41] تفسير نمونه، ج2، ص162.