بدیهی است ظهور مصلح جهانى براى ريشه كن ساختن ظلم و ستم از كره زمين است،[1]لذا طبق روايات مختلفى كه در منابع اسلامى وارد شده مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور می كند و به برنامه جهانى شدن اسلام تحقق بخشد.[2]
باید اذعان نمود ايمان به ظهور مصلح جهانى جزئى از «عشق به آگاهى» و «عشق به زيبايى» و «عشق به نيكى» (سه بعد از ابعاد چهارگانه روح انسان) است.[3] که در کنار علاقه انسان به پيشرفت و تكامل، دانايى و زيبايى و نيكى و عدالت لیکن انتظار ظهور يك مصلح بزرگ جهانى آخرين نقطه اوج است.[4]
از این رو پيشگويي هائى كه تقريبا در همه منابع مذهبى دنيا به ویژه اسلام با جزئیات دقیق در زمينه چنين ظهورى شده است؛[5] و همچنين روايات فراوانى که در آموزه های اسلامی درباره مشخصات جسمى و روحى مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نشانههاى ظهور و كيفيت حكومت و انقلاب جهانى او و ساير موضوعات مربوط به اين قيام بزرگ بیان شده است[6] نشان می دهد حكومت جهانى در اختيار او قرار مى گيرد.[7]
در تبیین این مسأله باید گفت فشار جنگ ها، فشار مظالم و بيدادگري ها، فشار تبعيض ها و بى عدالتي ها، توأم با ناكامى و سرخوردگى انسان ها از قوانين فعلى براى از بين بردن يا كاستن اين فشارها، سرانجام واكنش شديد خود را آشكار خواهد ساخت.[8]
لذا تداوم این امر به ما مى گويد وضع كنونى جهان، آبستن انقلابى است.[9] حال آيا اين انقلاب الزاماً به «حكومت واحد جهانى» مى انجامد؟[10]
بدیهی است با مراجعه به احاديث راويان مختلف، در منابع مشهور می توان دریافت سرانجام حكومت جهانى به دست با كفايت مهدى عليه السلام برپا مى شود؛[11]
بنابراین چنين مقدرشده است كه تمدنى پى ريزى شود كه تمام تمدن هاى اطراف را در خود هضم كرده و تمام نقاط را به وسيله يك دكترين به هم پيوند دهد[12] که در ادامه به مهمترین آن اشاره می شود.
عقلانیت در حکومت جهانی مهدوی
باید اذعان نمود هيچ عاقلى بى هدف گام بر نمى دارد، و هر حركتى كه در پرتو عقل و علم انجام گيرد در مسير هدفى قرار خواهد داشت.[13] لذا در عصر ظهور پرده هاى غفلت كنار مى رود، عقلها بيدار مى شوند و مردم آماده پذيرش حكومت الهى حضرت مهدى عليه السلام مى گردند، که در آن شرايط براى فراهم شدن آمادگى بيشتر بايد سنتهاى اسلامى را حفظ كنند و نسبت به ولايت وفادار باشند.[14]
اینگونه است که در سايه حكومت مهدى عليه السلام عقل ها كامل مى شود و ارزش هاى انسانى زنده مى گردد و انواع مواهب الهى در اختيار انسان ها قرار مى گيرد و عوامل ظلم و ستم برچيده مى شود.[15]
زیرا به بیان عقل بازگشت به عقب نه ممكن است و نه منطقى، و اين بر خلاف سنت آفرينش و اصل تكامل در زندگى انسان ها است؛[16] بنابراين، هيچ دليلى وجود ندارد كه با جهش جامعه انسانى به سوى حق و عدالت، ترقى و پيشرفت جامعه متوقف گردد، و يا عقب نشينى كند، عقب گرد و گذشته گرائى با چنان پيشرفت و جهشى متناسب نيست.[17]
هم چنین عقل و خرد مى گويد [18]كه نظام نوين زندگى و فرسوده پيشين ممكن نيست بلكه بايد اين طرح نو، در جهانى نو، پياده شود، و اين تحول و نوسازى مانند تحولات و نوسازي هاى مهم ديگر جهان با يك جهش و انقلاب صورت مى گيرد، انقلابى عظيم و فوق العاده وسيع كه امواج آن سراسر عالم هستى را مى پوشاند.[19]
عقلانیت ارتباطی در عصر پساظهور
گفتنی است قيام يك مصلح بزرگ براى استقرار عدل و آزادى در سراسر جهان هيچگاه سبب نمى شود كه جنبش صنعتى و ماشينى در شكل سالم و مفيدش بر چيده يا متوقف شود.[20] بلکه يكى از پايه هاى استقرار حكومت واحد جهانى، نزديكى و بهم پيوستگى دنيا از نظروسايل ارتباطى و پيوندهاى اجتماعى است و اين موضوع بدون تكامل صنعتى ممكن نيست.[21]
لذا وسايل اطلاعاتى آن قدر پيشرفته خواهد بود كه دنيا را همچون كف دست آشكار مى سازد؛ و به حكومت مركزى تسلط كامل بر اوضاع جهان مى بخشد تا بموقع و بدون فوت وقت براى حل مشكلات جهانى بكوشد؛ و هر گونه فسادى را (عمدى و غير عمد) در نطفه خفه سازد.[22]
وسايل سريع السيرى كه با وسايل كنونى قابل مقايسه نيست، نه فقط براى دور زدن كره زمين در يك زمان كوتاه، بلكه براى مسافرت هاى دور دست فضايى در اختيار آن حكومت قرار مى گيرد.[23]
علم محوری در حکومت جهانی مهدوی
هيچ برنامه انقلابى بدون يك جهش فكرى و فرهنگى، پايا و پويا نخواهد بود و رشد و تكامل لازم را نخواهد يافت؛[24] لذا، بدون شك نخستين گام در تحقق بخشيدن به چنين هدفى، اقدام به يك انقلاب فرهنگى است كه افكار را از طرفى، در زمينه علوم و دانش هايى كه مورد نياز يك جامعه آباد و آزاد و سالم است (اين از نظر مادى و روبنائى).[25]
از سوى ديگر، در زمينه آگاهى به اصول يك زندگى صحيح انسانى آميخته با ايمان در جهت معنوى و زير بنائى.[26]
در حديثى از امام صادق عليه السلام چنين مى خوانيم:«علم و دانش بيست و هفت حرف (بيست و هفت شعبه و شاخه) است؛ تمام آنچه پيامبران الهى براى مردم آوردند دو حرف بيش نبود، و مردم تا كنون جز آن دو حرف را نشناخته اند، اما هنگامى كه قائم ما قيام كند بيست و پنج حرف (بيست و پنج شاخه و شعبه) ديگر را آشكار مىسازد؛ و در ميان مردم منتشر مى سازد؛ و دو حرف را به آن ضميمه مى كند تا بيست و هفت حرف كامل و منتشر گردد.»[27]
اين حديث به روشنى جهش فوق العاده علمى عصر انقلاب مهدى عليه السلام را مشخص مى سازد كه تحولى به ميزان بيش از 12 برابر! نسبت به تمام علوم و دانش هايى كه در عصر همه پيامبران راستين به بشريت اعطا شد، پيش مى آيد؛ و درهاى همه رشته ها و همه شاخه هاى علوم مفيد و سازنده به روى انسانها گشوده مى شود، و راهى را كه بشر طى هزاران سال پيموده به ميزان 12 برابر در دوران كوتاهى مى پيمايد؛ چه جهشى از اين بالاتر و سريعتر! .[28]
هم چنین از امام باقر عليه السلام نقل شده، که معنى حديث فوق را تكميل مى كند، آنجا كه مى گويد:«اذا قام قائمنا وضع يده على رءوس العباد، فجمع بها عقولهم و كملت بها احلامهم[29]؛ هنگامى كه قائم ما قيام كند، دستش را بر سر بندگان مى گذارد و عقول آنها را با آن كامل و افكارشان را پرورش داده تكميل مى كند.»[30]
در فراز دیگر راوى از امام صادق عليه السلام تفسير یکی از آيات را سؤال کرد. حضرت در پاسخ فرمود: لوط آرزو مى كرد كه يكى از ياران مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) در اختيار او باشد، سپس امام(علیه السلام) توضيح مى دهد كه یکی از ویژگی های ياران مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) علم و دانش است.[31]
و به اين گونه در پرتو ارشاد و هدايت مهدى عليه السلام و در زير دست عنايت او مغزها در مسير كمال به حركت در مى آيند؛ و انديشه ها شكوفان مى گردند، و تمام كوته بينىها و تنگن ظريها و افكار پست و كوتاه كه سرچشمه بسيارى از تضادها و تزاحم ها و برخوردهاى خشونت آميز اجتماعى است بر طرف مى گردد.[32]
از سوی دیگر مردمى بلند نظر، با افكارى باز، و سينه هائى گشاده، و همتى والا، و بينشى وسيع، پرورش مى يابند كه بسيارى از مشكلات اجتماعى را در روح خود حل مى كنند و جهانى از صلح و صفا مى سازند.[33] لذا وجود امام و علم و عدالت جهان گستر اوست كه مايه حيات جامعه انسانى است.[34]
پویایی فکری و فرهنگی در حکومت جهانی مهدوی
بايد توجه نمود كه شرط ظهور امام عليه السلام این است که مردم جهان از نظر رشد فكرى و كمالات روحى به حدى برسند كه بتوانند ارزش وجود امام عليه السلام را درك نمايند و شايسته رهبرى او گردند،[35] در اين صورت امام(عجل الله تعالى فرجه الشريف) بدون هيچ قيد و شرطى ظهور نموده و از پس پرده غيبت بيرون مى آيد.[36]
حال با این اوصاف بايد اعتراف كرد كه بسيارى از مفاهيم نزد گروه كثيرى از مسلمانان چنان مسخ و واژگون شده كه مى توان گفت هم اكنون اسلام اصيل عصر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در ميان بسيارى اصلا ناياب است!.[37]
به عنوان نمونه سازنده ترين مفاهيم همچون «زهد و پارسايى» و «صبر» و «انتظار» و «شهادت» و «شفاعت» و «عبادت» گاهى گرفتار تحريف و تفسيرهاى نادرست و وارونه می شود و بسيارى از قوانين اسلام با كلاه هاى «شرعى» و «غير شرعى» عملا به نابودى گرائيده، همچون حكم ربا كه تنها اسمى از آن بر جاى مانده است.[38]
لیکن آن حضرت پس از ظهور همچون باغبان پرتوان و ماهرى، علف هرزه هاى گوناگون را، هر چند چنان با نهال هاى اصلى پيچيده شده باشند كه جدا كردنشان محال به نظر برسد، از باغستان اسلام ريشه كن مى سازد.[39]زنگار تفسيرهاى نادرست را مى زدايد؛ گرد و غبار نسيان و فراموشكارى را از آن پاك مى كند؛ و دستهاى سوء استفاده كنندگان و منحرفان را از آن كوتاه مى نمايد.[40]
یكى از رسالت هاى مهدى عليه السلام پيراستن اسلام از همين وصله ها و پيرايه ها و به تعبير ديگر نوسازى و تجديد بناى كاخ شكوهمند آن است.[41]
مسجد را كه روزى فعالترين كانون هاى اسلام و مركز هرگونه حركت سياسى و علمى و فرهنگى و اجتماعى و اخلاقى بود و امروز در ميان گروهى به شكل مركزى براى از كار افتاده ها و بازنشسته ها و بى خانه ها و لانه ها، و بيكارها، و يا شكل يك سرگرمى، و حد اعلاء يك عادت در آمده، به شكل نخستينش بازمى گرداند،جمود و سكوت جاى خود را به جنبش و حركت و فرياد مى دهد،جهاد اسلامى را در تمام زمينه ها زنده مى كند، توحيد اصيل اسلام را از هر گونه آلودگى به شرك رهايى مىبخشد و مفاهيم مسخ شده و واژگون شده را به صورت صحيح تفسير مى كند.[42]
سليقه هاى شخصى را از اسلام كنار مى زند و زنگ عادات و رسوم را از آن مى زدايد. اسلام را از شكل هاى محدود قومى و محلى در مى آورد و در شكل جهانى اش آشكار مى سازد.[43]مجموع اين نوسازى و بازسازى آنچنان زياد و دگرگون كننده است كه در پاره اى از روايات اسلامى از آن به «دين جديد» تعبير شده است.[44]
در روايتى كه از امام صادق عليه السلام در كتاب «اثبات الهداة» نقل شده، چنين مى خوانيم:«هنگامى كه قائم خروج كند امر تازه، و روش تازه و داورى تازهاى با خود مى آورد».[45]
روشن است كه تازگى اين برنامه ها و روش ها و داوري ها نه به خاطر آن است كه مذهب جديدى با خود مى آورد، بلكه آنچنان اسلام را از ميان انبوه خرافات، و تحريف ها، و تفسيرهاى نادرست و تلقى هاى غلط بيرون مى آورد كه بنائى كاملا نو و جديد جلوه مى كند.[46]
همچنين تازگى كتاب نه مفهوم آن است كه يك كتاب آسمانى جديد بر او نازل مىشود چرا كه امام قائم است و حافظ دين، نه پيامبر و آورنده آئين و كتاب جديد؛ بلكه قرآن اصيل فراموش شده را چنان از زواياى تحريف هاى معنوى، و تفسيرهاى نادرست بيرون مى كشد كه مى توان نام كتاب جديد بر آن گذاشت.[47]
لذا در فراز دیگر وقتی از امام پرسيدند روش و سيره مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف در حکومت جهانی چگونه است؟ امام در پاسخ فرمود: «همان كارى را كه رسول خدا انجام داد، انجام مى دهد؛ برنامه هاى (نادرست) پيشين را ويران مى سازد، همانگونه كه رسول خدا اعمال جاهليت را ويران ساخت؛ و اسلام را نوسازى مى كند.»[48]
شکوه عدالت اجتماعی در حکومت جهانی حضرت مهدی (عجل الله تعالى فرجه الشريف)
بی تردید براى مبارزه با فساد و تجاوز و ستم، از يك سو تقويت پايه هاى ايمان و اخلاق لازم است؛ و از سوى ديگر به وجود آمدن يك سيستم صحيح و نيرومند قضائى با هوشيارى كامل و احاطه وسيع.[49]
شك نيست كه در عصر آن مصلح بزرگ جهان، آموزش هاى اخلاقى با وسايل ارتباط جمعى فوق العاده پيشرفته، آنچنان وسعت مى گيرد كه اكثريت قاطع مردم جهان را براى يك زندگى صحيح انسانى و آميخته با پاكى و عدالت اجتماعى آماده سازد.[50]لیکن در هر اجتماع صالحى ممكن است کسانی پيدا شوند كه از آزادى خود سوء استفاده كنند و از آن براى وصول به مقاصد شومى بهره گيرند.[51]
لذا بايد يك دستگاه قضائى سالم و كاملاً آگاه و مسلط باشد كه حقوق مردم را به آنها برساند و ستمگر را بر سر جاى خود بنشاند.[52]
با اجراى عدالت اجتماعى و تقسيم عادلانه ثروت، ريشه بسيارى از مفاسد اجتماعى كه از تنازع و كشمكش بر سر اندوختن ثروت ها و استثمار طبقات ضعيف، و حيله و تزوير، و انواع تقلبها، و دروغ و خيانت و جنايت به خاطر در آمد بيشتر از هر راه با هر وسيله، سرچشمه مى گيرد، بر چيده مى شود.[53]
از سوی دیگر آموزش و تربيت صحيح اثر عميقى در مبارزه با فساد و تجاوز و انحرافات اجتماعى و اخلاقى دارد،[54]هرگاه اين وضع دگرگون گردد، در مدت كوتاهى بطور قطع قسمت مهمى از مفاسد اجتماعى فرو خواهد نشست؛ و اين كار جز از يك حكومت صالح و سالم جهانى كه در مسير منافع توده هاى جهان و نه قدرت های استکباری براى ساختن جهانى آباد و آزاد و مملو از صلح و عدالت و ايمان، ساخته نيست.[55]
از مجموع احاديث مربوط به دوران حكومت مهدى عليه السلام استفاده مى شود كه آن حضرت در عصر انقلابش از مولفه های مذکور در تحقق عدالت اجتماعی بهره مى گيرد آنچنان كه مسامحتاً می توان به آن جمله معروفى كه حكم ضرب المثل را دارد ملتزم شد که«زمانى فرا مى رسد كه گرگ و ميش در كنار هم آب مى خورند!»[56]
اگر چه اين اشاره به برقرارى عدالت در جهان، و تغيير روش گرگ صفتان خونخوار می باشد كه باسازش با حكومت جبار قرن ها به خوردن خون قشرهاى مستضعف جامعه انسانى ادامه مى دادند، مى باشد.[57]
هم چنین در حديثى از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نقل شده كه آن قدر مردم غناى جسمى و روحى پيدا مى كنند كه اموال اضافى مى ماند و طالبى ندارد؛ يعنى مردم در يك نظام صحيح حكومت آنچنان تربيت مى شوند كه اموال زائد بر نياز خود را دردسرى براى خويش مى بينند! و تمام شور و شرها و قال و غوغايى كه از اين رهگذر پيدا مى شود، فرو مى نشيند![58]
هم چنین در عصر پساظهور زندگى همه تأمين و از آينده نيز هيچ گونه نگرانى نخواهند داشت تا به خاطر تأمين آن تن به آلودگى ها و مسابقه جمع ثروت بدهند.[59]
و نيز در حديث ديگرى ذکر شده است سطح افكار مردم در عصر حكومت او چنان بالا مى رود كه به هيچ وجه با امروز قابل قياس نيست، و طبعا تضادها و كشمكش هائى كه مولود كوته نظرى ها وتنگ چشمى ها، و پائين بودن سطح افكار و خلاصه كردن شخصيت در ميزان مال و ثروت است؛ برچيده خواهد شد.[60]
باید دانست به خاطر مراقبت شديدى كه در عصر حكومت آن حضرت ، اعمال مىگردد؛ حتى مجرمان در محيط خانه خود در امان نيستند، چرا كه ممكن است با وسائل پيشرفت هاى تحت كنترل باشند و حتى مثلا امواج صوتى آنها بر روى ديوار قابل كنترل گردد؛ اين خود اشاره ديگرى به وسعت ابعاد مبارزه با فساد در عصر حكومت او است.[61]
لذا آنچنان امنيتى در سايه حكومت او جهان را فرا مى گيرد كه طبق روايتى يك زن تنها مى تواند از شرق جهان به غرب عالم برود بدون اين كه كسى مزاحم او شود!.[62]
وحدت دینی در سایۀ نفی پلورالیسم دینی[63]
امروزى طرفداران «پلوراليسم» (تكثرگرايى يعنى راه به سوى خدا منحصر به يك راه نيست بلكه تمام راهها به خدا مى رسد) مى گويند پيروان همه اديان اهل نجات هستند يهود به جاى وهم خود نصارى به جاى خود.[64]
در پاسخ بايد گفت:اين همان بحثى است كه صوفى ها تحت عنوان «صلح كل» مطرح كرده و مى گفتند حتى بتپرستى هم خداپرستى است.[65]
يكى ديگر از اين عناوين جديد «هرمونتيك» است كه همان تفسيرهاى مختلف است يعنى تفسير به رأى و عمل به برداشت شخصى از آيه، و مى گويند همه در دين خودشان آزاد هستند كه اينها را هم حق مى دانند.[66]
در حالی که باید اذعان نمود دين به خاطر ايجاد وحدت عقيده، انسان ها را از پراكندگى فكرى نجات داده، هدف هاى مادى را تعديل مى كند و سرانجام، افراد يك جامعه را مانند اعضاى يك بدن، تحت فرمان يك روح، يك اراده و يك فكر قرار مى دهد.[67] لذا روح توحيد بر همه محتويات دعوت اسلام حكومت مى كند، «و وحدت دين وحدت جامعه انسانى، وحدت نژادها و كشورها را» در پرتو ايدئولوژى واحد اسلامى در بر مى گيرد.[68]
شك نيست كه اختلافات مذهبى با يك نظام توحيدى در تمام زمينه ها، سازگار نيست؛ زيرا همين اختلاف براى بر هم زدن هر نوع وحدت كافى است.[69]بعكس، يكى از عوامل مهم وحدت، وحدت دين و مذهب است كه مى تواند مافوق همه اختلاف ها باشد، و نژادها و زبان ها و مليت ها و فرهنگ هاى گوناگون را در خود گردآورى و از آنها جامعه واحدى بسازد كه همگان در آن همچون برادران و خواهران باشند كه: «انما المؤمنون اخوه»[70]
به همين دليل، يكى از برنامه هاى اساسى آن مصلح و انقلابى بزرگ، توحيد صفوف در سايه توحيد مذهب، است.[71]
با توجه به اين كه در دوران حكومت آن مصلح بزرگ، همه وسايل پيشرفته ارتباط جمعى، در اختيار او و پيروان رشيد او است، و با توجه به اين كه اسلام راستين با حذف پيرايه ها كشش و جاذبه اى فوق العاده اى دارد، بخوبى مى توان پيشبينى كرد كه اسلام با تبليغ منطقى و پيگير، از طرف اكثريت قاطع مردم جهان پذيرفته خواهد شد؛ و وحدت اديان از طريق اسلام پيشرو، عملى مى گردد.[72]
اگر چه با اينهمه نمىتوان گفت كه اقليت هاى كوچكى از پيروان اديان آسمانى ديگر مطلقا وجود نخواهد داشت چرا كه انسان داراى آزادى اراده است و اجبارى در چنين نظام حكومتى در كار نيست؛ [73] لیکن آنها در قالب یک اقلیت سالم و با حفظ شرايط «اهل ذمه» مورد حمايت آن حكومت اسلامى خواهند بود.[74]
سخن آخر
در خاتمه باید گفت سرانجام اين خواسته اى واپسزده انسانى، در پرتو آگاهى روزافزون ملت ها، چنان عقده اجتماعى تشكيل مى دهد كه از نهانگاه ضمير باطن جامعه، با يك جهش برق آسا، خود را ظاهر خواهند ساخت و سازمان نظام كنونى جوامع انسانى را به هم مى ريزند؛ و طرح نوينى ايجاد مى كنند.[75]و اين بارقه ديگرى است از آينده روشنى كه جامعه جهانى در پيش دارد.[76]
هم چنین به هنگام ظهور حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف رهبر حكومت جهانى، تمام حكومت هاى ظلم و جور به حكم اجبار در برابر قدرت آن حضرت و حمايت هاى الهى او سر تسليم فرود مى آورند.[77]
كم كم زمانى فرا مى رسد كه «وجود حكومت واحد جهانى» براى پايان دادن به مسابقه كمرشكن تسليحاتى؛ براى پايان دادن به كشمكش هاى روزافزون قدرت هاى بزرگ؛ براى كنار زدن دنيا از لب پرتگاه جنگ؛[78] به عنوان يك «ضرورت» و «يك واقعيت اجتناب ناپذير» احساس خواهد شد كه بايد سرانجام اين مرزهاى ساختگى و دردسرساز بر چيده شود و همه مردم جهان زير يك پرچم و با يك قانون زندگى كنند!.[79]
بی تردید طبق آنچه در روايات آمده، عمل آن حضرت سرمشق و الگويى است براى مردمى كه تحت پوشش حكومت او قرار دارند، يعنى براى همه مردم جهان.[80]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظلّه) makarem.ir
[1] پيدايش مذاهب ؛ ص124.
[2] تفسير نمونه ؛ ج7 ؛ ص373.
[3] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص86.
[4] مسئله انتظار ؛ ص12.
[5] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص110.
[6] همان ؛ ص155.
[7] همان.
[8] همان ؛ ص30.
[9] همان.
[10] همان؛ص 10.
[11] پيام قرآن ؛ ج9 ؛ ص403.
[12] اسرار عقب ماندگى شرق، ص: 43.
[13] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص234.
[14] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج5 ؛ ص539.
[15] همان؛ ج5 ؛ ص531.
[16] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص243.
[17] همان.
[18] معاد و جهان پس از مرگ ؛ ص299.
[19] همان؛ص300.
[20] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص243.
[21] همان؛ص 244.
[22] همان ؛ ص263.
[23] همان.
[24] همان ؛ ص260.
[25] همان.
[26] همان؛ ص275.
[27] بحار الأنوار، ج 52، ص 336.
[28] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص262.
[29] بحار الأنوار، ج 52، ص 328.
[30] حكومت جهانى مهدى (عج)، ص: 262.
[31] گفتار معصومين(ع) ؛ ج1 ؛ ص203.
[32] حكومت جهانى مهدى (عج)، ص: 262.
[33] همان.
[34] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج5 ؛ ص242.
[35] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص210.
[36] همان.
[37] حكومت جهانى مهدى (عج)، ص: 283.
[38] همان.
[39] همان.
[40] همان؛ص284.
[41] همان.
[42] همان.
[43] همان.
[44] همان؛ص285.
[45] اثبات الهداة، ج 7، ص 83.
[46] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص285.
[47] همان.
[48] همان؛286.
[49] همان ؛ ص275.
[50] همان.
[51] همان.
[52] همان؛ ص 276.
[53] همان.
[54] همان.
[55] همان؛ص277.
[56] همان.
[57] همان؛ ص 278.
[58] همان.
[59] همان.
[60] همان؛ص 279.
[61] همان.
[62] همان؛ص280.
[63] Religious Pluralism.
[64] كتاب النكاح ؛ ج4 ؛ ص130.
[65] همان.
[66] همان.
[67] آفريدگار جهان ؛ ص28.
[68] اسلام در يك نگاه ؛ ص62.
[69] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص287.
[70] همان.
[71] همان.
[72] همان.
[73] همان؛ ص289.
[74] همان؛ ص 290.
[75] همان؛ ص 30.
[76] همان؛ ص 32.
[77] تفسير نمونه ؛ ج15 ؛ ص189.
[78] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص36.
[79] همان؛ ص 37.
[80] همان؛ ص281.