آموزه های عرفانی در مکتب جعفری از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدّ ظلّه العالی

آموزه های عرفانی در مکتب جعفری از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدّ ظلّه العالی


تابش عرفان عملی / شهود باطنی خداوند / توسل به اولیای الهی / ذکر، آثار، اذکار و اعداد آن / راه نزدیکی به خدا / صلوات با فواید شگفت انگیز / عُزلت و خلوت در سِیروسلوک / نور خوف و رجاء / توفیق، اسباب و موانع آن‌

اساس عرفان اسلامی، کتاب و سنت و روایات و سیرۀ معصومین علیهم ‌السلام است و اصولاً باید گفت اسلام بر اساس عرفان بنا شده است[1] و تشنگان سِیروسلوک الی ‌اللّه را سیراب کرده و به سوی مقصد نهایی یعنی معرفة ‌اللّه و قرب الی ‌اللّه پیش می‌برد.[2]

سخنان امام صادق علیه السلام نیز مشحون از آموزه‌های عرفانی است. از آنجا که هدف اصلی ما رفتن زیر سایۀ پر لطف و عنایت کتاب و سنت و پیمودن صراط مستقیم ولایت است. به همین دلیل بهترین وسیلۀ نجات را این دانستیم که در سایۀ روح‌پرور و راه‌گشای آموزه‌های آن حضرت حرکت کنیم.[3]

تابش عرفان عملی

عرفان عملی؛ یعنی پیمودن طرقی که نفس را از رذائل پاک کند و آیینۀ قلب را از هرگونه زنگار صاف نماید تا پرتوی از نور حق در آن بتابد و آیینۀ تمام‌نمای جمال حق شود.

عرفان عملی از توبه شروع می‌شود و سپس احتراز از دنیا، و استفاده از ریاضات شرعی مادی و معنوی سبب رسیدن به قرب حق می‌گردد.[4]

در روایات اسلامی و خطب نهج البلاغه و دعاهای معصومین علیهم السلام نیز اشارات لطیف و گویایی به این مرحله از سِیروسلوک شده است.

در حدیث معتبری که در کتاب شریف کافی آمده است می‌خوانیم که امام صادق علیه السلام می‌فرماید: رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم از قول خداوند چنین فرمود: «وَ مَا تَقَرَّبَ اِلَی عَبْدٌ بِشَی‌ءٍ أَحَبَّ اِلَی مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَیهِ وَ اِنَّهُ لَیتَقَرَّبُ اِلَی بِالنَّافِلَةِ حَتَّی أُحِبَّهُ فَاِذَا أَحْبَبْتُهُ کنْتُ سَمْعَهُ الَّذِی یسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِی یبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِی ینْطِقُ بِهِ وَیدَهُ الَّتِی یبْطِشُ بِهَا اِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ وَ اِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیتُهُ؛ هیچ بنده‌ای به ‌سوی من تقرب نمی‌جوید به ‌وسیلۀ چیزی که محبوب‌تر از انجام فرائض او باشد و او به ‌وسیلۀ نوافل همچنان بر بساط قرب من پای می‌نهد به ‌گونه‌ای که او را دوست می‌دارم و هنگامی که او را دوست داشتم به ‌منزلۀ گوش او می‌شوم که با آن می‌شنود و همچون چشمش که با آن می‌بیند و همانند زبانش که با آن سخن می‌گوید و بسان دستش که با آن کارها را انجام می‌دهد، [در این حال] اگر مرا بخواند اجابتش می‌کنم و اگر چیزی تقاضا کند به او می‌بخشم».[5]

اشاره به اینکه چشم و گوش و دست او در سایۀ اطاعت پروردگار و انجام فرائض و نوافل، رنگ الهی به خود می‌گیرد که به‌وسیلۀ آن حقایق را به ‌خوبی درک می‌کند، آنچه می‌شنود رنگ الهی دارد و آنچه می‌بیند نور حق بر آن جلوه‌گر است و هر کاری انجام می‌دهد در مسیر خواستۀ اوست.

در حدیثی که مرحوم کلینی در کافی آورده، همین معنا در لباس دیگری عرضه شده است؛ امام صادق علیه السلام در این حدیث می‌فرماید: «وَاِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصَالاً بِرُوحِ اللَّهِ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا؛ اتصال روح مؤمن به ساحت قدس پروردگار از اتصال شعاع آفتاب به آن بیشتر است».[6]

شهود باطنی خداوند

عرفان و معرفة ‌اللّه از دو راه میسّر است: نخست از طریق سیر در جهان آفرینش و نظامات شگفت‌انگیز حاکم بر آن، و راه دیگر، از طریق شهود باطنی است.

شهود باطن و درون، نوعی ادراک باطنی محسوب می‌شود، نه استدلالی؛ واقعیت را با چشم دل می‌بیند بی‌آنکه نیاز به استدلال داشته باشد و عرفا می‌گویند: این درک و دیدی است که تا انسان به آن نرسد فهم آن مشکل است.

در این زمینه حدیث جالبی نیز از امام صادق علیه السلام نقل شده است. هنگامی که دو نفر از اصحاب آن حضرت به نام‌های معاویة بن وَهَب و عبدالملک بن اعین خدمت امام علیه السلام رسیدند، معاویة بن وَهَب عرض کرد: «یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا تَقُولُ فِی الْخَبَرِ الَّذِی رُوِی أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) رَأَی رَبَّهُ‌، عَلَی‌ای صُورَةٍ رَآهُ‌؛‌ای فرزند رسول خدا! دربارۀ این خبری که نقل شده که رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم پروردگارش را دید، بفرمایید به چه صورتی خدا را دید؟ و همچنین حدیثی که نقل کرده‌اند: أَنَّ الْمُؤْمِنِینَ یرَوْنَ رَبَّهُمْ فِی الْجَنَّةِ‌؛ مؤمنان پروردگارشان را در بهشت می‌بینند. به چه صورتی می‌بینند؟

امام علیه السلام تبسمی کرد، سپس فرمود: یا مُعَاوِیةُ مَا أَقْبَحَ بِالرَّجُلِ یأْتِی عَلَیهِ سَبْعُونَ سَنَةً أَوْ ثَمَانُونَ سَنَةً یعِیشُ فِی مُلْک اللَّهِ وَیأْکلُ مِنْ نِعَمِهِ ثُمَّ لا یعْرِفُ اللَّهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ؛ چقدر زشت است که انسانی هفتاد یا هشتاد سال از عمرش بگذرد، در مُلک خدا زندگی کند و از نعمت‌های او بهره‌مند شود سپس خدا را آن چنان که باید و شاید نشناسد.

سپس فرمود: یا مُعَاوِیةُ اِنَّ مُحَمَّداً (ص) لَمْ یرَ الرَّبَّ تَبَارَک وَتَعَالَی بِمُشَاهَدَةِ الْعِیانِ وَاِنَّ الرُّؤْیةَ عَلَی وَجْهَینِ‌: رُؤْیةُ الْقَلْبِ وَرُؤْیةُ الْبَصَرِ فَمَنْ عَنَی بِرُؤْیةِ الْقَلْبِ فَهُوَ مُصِیبٌ وَمَنْ عَنَی بِرُؤْیةِ الْبَصَرِ فَقَدْ کفَربِاللَّهِ وَبِآیاتِهِ؛‌ ای معاویه! پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم هرگز خداوند متعال را با چشم ظاهر ندید. رؤیت و مشاهده دو گونه است: رؤیت با قلب و رؤیت با چشم. کسی که بگوید: آن حضرت با قلب خود دید، راست گفته و کسی که بگوید: با چشم ظاهر دید، به خدا و آیاتش کفر ورزیده است.

سپس فرمود: زیرا پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم فرموده است: مَنْ شَبَّهَ اللَّهَ بِخَلْقِهِ فَقَدْ کفَر؛ کسی که خدا را به خلقش تشبیه کند، کافر شده است [و دیدن با چشم ظاهر همواره با تشبیه به خلق همراه است. زیرا جسم و مکان و زمان در آن وجود دارد و خداوند از اینها پاک و منزه است]».[7]

توسّل به اولیای الهی

توسّل به اهل‌ بیت علیهم السلام و امید به شفاعت و دستگیری آنها در پیشگاه خدا، از اموری است که برای نیل سالک به مقامات والا تأثیر فراوان دارد.

در حدیثی از امام صادق علیه السلام می‌خوانیم: «اِنَّ فَوْقَ کلِّ عِبَادَةٍ عِبَادَةً وَحُبُّنَا أَهْلُ الْبَیتِ أَفْضَلُ عِبَادَةٍ؛ برتر از هر عبادتی عبادت دیگری است و محبت ما اهل ‌بیت برترین عبادت‌هاست».[8]

و روشن است که منظور، محبتی است که سرچشمۀ پیوند عملی با آن بزرگواران باشد.[9]

ذکر، آثار، اذکار و اعداد آن

در احادیثی که از معصومین علیهم السلام به ما رسیده دربارۀ ذکر بحث‌های بسیار گسترده و آثار مهمی دیده می‌شود. ازجمله در روایتی از امام صادق علیه السلام، ذکر اللّه در خلوات یکی از نشانه‌های شیعه شمرده شده است: «شِیعَتُنَا الَّذِینَ اِذَا خَلَوْا ذَکرُوا اللَّهَ کثِیراً؛ شیعیان ما کسانی هستند که هنگامی که خلوت می‌کنند خدا را بسیار یاد می‌کنند».[10]

امام صادق علیه السلام در حدیث دیگری می‌فرماید: «مَنْ أَکثَرَ ذِکرَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ أَظَلَّهُ اللَّهُ فِی جَنَّتِهِ‌؛ کسی که بسیار ذکر خداوند متعال گوید خداوند او را در سایبان بهشتش قرار می‌دهد».[11]

در حدیثی که در کتاب شریف کافی از امام صادق علیه السلام نقل شده است می‌خوانیم: یکی از یاران آن حضرت به نام ابوبصیر از عوامل مرگ‌ومیر فرد با ایمان سؤال کرد. امام علیه السلام در جواب فرمود: فرد باایمان ممکن است به‌ واسطۀ عواملی حتی صاعقه از دنیا برود. سپس فرمود: «وَلا تُصِیبُ ذَاکرَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ‌؛ ولی این بلا [و مانند آن] به کسی که ذکر خدا می‌گوید اصابت نخواهد کرد».[12]

امام صادق علیه السلام در روایتی دیگر می‌فرماید: «اِنَّ الصَّوَاعِقَ لا تُصِیبُ ذَاکراً؛ صاعقه‌ها به کسانی که ذکر خدا گویند اصابت نمی‌کند».[13]

یاد خدا سبب می‌شود که خداوند حتی بدون درخواست، حوائج انسان را برآورد. در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام می‌خوانیم: «اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ یقُولُ‌: مَنْ شُغِلَ بِذِکرِی عَنْ مَسْأَلَتِی أَعْطَیتُهُ أَفْضَلَ مَا أُعْطِی مَنْ سَأَلَنِی؛ خداوند متعال می‌فرماید: کسی که ذکر من گوید و از درخواست حاجتش بازماند من به او بیش از کسی می‌دهم که از من درخواست کرده است».[14]

از مجموع این روایات و روایات فراوان دیگری که در همین زمینه سخن می‌گوید می‌توان استفاده کرد که ذکر خدا برکات و آثاری دارد که در وصف نمی‌گنجد و خوشا به سعادت کسانی که بتوانند پیوسته به یاد خدا باشند و از این برکات و آثار فوق العاده بهره‌مند شوند.[15]

در آیات قرآن و روایات اسلامی اشاره به اذکار فراوانی شده و در بسیاری از روایات آثار مهمی برای این اذکار برشمرده شده است. این اذکار گاهی به‌ صورت ذکر مطلق و گاه به ‌صورت دعاست و هر دو ذکر اللّه محسوب می‌شود.

در دعایی از امام صادق علیه السلام برای حل مشکلات مادی و معنوی آمده است: «رَبِّ لا تَکلْنِی اِلَی نَفْسِی طَرْفَةَ عَینٍ أَبَداً لا أَقَلَّ مِنْ ذَلِک وَلا أَکثَرَ؛[16] خدایا مرا یک چشم‌به‌هم‌زدن، به خود وا مگذار؛ نه کمتر و نه بیشتر».

از امام صادق علیه السلام نقل شده است: هنگامی که برادران یوسف او را در چاه افکندند جبرئیل نزد او آمد و گفت: در اینجا چه می‌کنی‌؟ گفت: برادرانم در اینجا مرا در این چاه افکنده‌اند. گفت: می‌خواهی از آن خارج شوی‌؟ یوسف گفت: بسته به لطف خداست، اگر بخواهد، مرا خارج می‌کند. جبرئیل گفت: خداوند می‌فرماید: «مرا با این دعا بخوان تا تو را بیرون آورم: اللَّهُمَّ اِنِّی أَسْأَلُک بِأَنَّ لَک الْحَمْدَ لا اِلَهَ اِلَّا أَنْتَ الْمَنَّانُ بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ذُو الْجَلالِ وَالْاِکرَامِ أَنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَ لِی مِمَّا أَنَا فِیهِ فَرَجاً وَمَخْرَجاً؛[17] خدایا از تو می‌خواهم به اینکه ستایش برای توست، معبودی جز تو نیست، بسیار عطاکننده‌ای، پدیدآورندۀ آسمان‌ها و زمینی، صاحب شکوه و بزرگواری، بر محمّد درود فرستی، و از آن چه در آنم، برایم گشایش و راه خروجی قرار دهی».

اذکار و دعاهایی که برگرفته از آیات قرآن مجید و دعاهای مأثور و اذکار منقول از معصومین علیهم السلام است برای حالات مختلف بسیار راه‌گشاست و نیازی نیست که انسان اذکار خاصی را از اشخاصی که خود را استاد می‌نامند، طلب کند که ممکن است اجتهادها و نظرات شخصی خود آنها باشد.[18]

گاه بعضی از عرفا اعداد خاصی برای اذکار تعیین می‌کنند، ولی هیچ دلیل روشنی بر اعتبار این اعداد نیست، به‌ جز اذکاری که برای آنها در روایات معصومین علیهم السلام عددی آمده است، مانند ذکر تسبیح حضرت زهرا علیها السلام که اعداد خاصی در آن توصیه شده است.

برای مثال در روایتی که در کتاب شریف کافی از امام صادق علیه السلام نقل شده است می‌خوانیم: «مَنْ قَالَ‌: "مَا شَاءَ اللَّهُ کانَ، لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ" مائَةَ مَرَّةٍ حِینَ یصَلِّی الْفَجْرَ، لَمْ یرَ یوْمَهُ ذَلِک شَیئاً یکرَهُه؛ کسی که ذکر "مَا شَاءَ اللَّهُ کانَ، لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ" را یک ‌صد مرتبه بعد از نماز صبح بگوید در آن روز حادثۀ ناخوشایندی برای او رخ نخواهد داد».[19]

و در حدیث دیگری از همان امام بزرگوار آمده است: «مَنْ قَالَ فِی دُبُرِ صَلاةِ الْفَجْرِ وَدُبُرِ صَلاةِ الْمَغْرِبِ سَبْعَ مَرَّاتٍ‌: "بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ" دَفَعَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ عَنْهُ سَبْعِینَ نَوْعاً مِنْ أَنْوَاعِ الْبَلاءِ؛ کسی که بعد از نماز صبح و بعد از نماز مغرب هفت مرتبه "بسم اللّه الرحمن الرحیم لا حول ولا قوة باللّه العلی العظیم" بگوید خداوند هفتاد نوع از انواع بلا را از او دفع می‌کند».[20]

راه نزدیکی به خدا

در روایات معصومین علیهم السلام اموری به‌ عنوان وسیلۀ قرب الی ‌اللّه بیان شده که هرکدام از آنها می‌تواند در سرنوشت معنوی انسان مؤثر باشد و چه خوب است که انسان بتواند همۀ آنها را در خود جمع کند. از جمله: در روایتی امام صادق علیه السلام تقوا و ورع و پرهیز از گناهان را مؤثرترین عامل قرب الی اللّه می‌شمرد و از موسی بن عمران علیه السلام نقل می‌کند که خداوند به او خطاب کرد: «یا مُوسَی مَا تَقَرَّبَ إِلَی الْمُتَقَرِّبُونَ بِمِثْلِ الْوَرَعِ عَنْ مَحَارِمِی فَاِنِّی أُبِیحُهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ لَاأُشْرِک مَعَهُمْ أَحَداً؛‌ای موسی! مقربان برای تقرب به من، چیزی نمی‌یابند که مانند پرهیز از گناهان باشد، زیرا من بهشت‌های جاویدانی را به آنها می‌بخشم که هیچ‌ کس با آنها در آن شریک نیست».[21]

سخن در این زمینه بسیار است و این بحث را با حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام پایان می‌دهیم: مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی از آن‌ حضرت نقل می‌کند که در جواب سؤال یکی از یارانش دربارۀ بهترین چیزی که انسان را به خدا نزدیک می‌کند، فرمود: «مَا أَعْلَمُ شَیئاً بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ أَفْضَلَ مِنْ هَذِهِ الصَّلَاةِ‌؛ من چیزی را بعد از معرفت پروردگار برتر از این نمازها نمی‌بینم».[22]

صلوات با فواید شگفت‌انگیز

در قرآن مجید و روایات اسلامی، اعم از روایاتی که از طرق شیعه نقل شده یا اهل سنت، اهمیت فوق ‌العاده‌ای به مسئلۀ صلوات و درود بر پیغمبر و آلش دیده می‌شود.

قبل از هرچیز به قرآن مجید می‌نگریم که می‌فرماید: «إِنَّ اَللّهَ وَ مَلائِکتَهُ یصَلُّونَ عَلَی اَلنَّبِی یا أَیهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیماً؛ خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند،‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید، بر او درود فرستید و در برابر اوامر او کاملاً تسلیم باشید».[23]

آغاز این آیه از درود خدا و فرشتگان آغاز می‌شود، سپس به مؤمنان دستور داده شده که بر آن حضرت درود بفرستند و تسلیم فرمانش باشند.

در حدیثی که ابوبصیر از امام صادق علیه السلام نقل کرده می‌خوانیم: «اِذَا ذُکرَ النَّبِی (ص) فَأَکثِرُوا الصَّلَاةَ عَلَیهِ فَاِنَّهُ مَنْ صَلَّی عَلَی النَّبِی (ص) صَلَاةً وَاحِدَةً صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ أَلْفَ صَلَاةٍ فِی أَلْفِ صَفٍّ مِنَ الْمَلَائِکةِ وَ لَمْ یبْقَ شَی‌ءٌ مِمَّا خَلَقَهُ اللَّهُ اِلَّا صَلَّی عَلَی الْعَبْدِ؛ هنگامی که نام پیامبر برده شود درود فراوان بر او بفرستید، چراکه هرکس یک صلوات و درود بر پیغمبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم بفرستد خداوند هزار درود در هزار صف از فرشتگان بر او خواهد فرستاد و هیچ موجودی از مخلوقات خدا نخواهد بود مگر اینکه بر چنین بنده‌ای درود می‌فرستد».[24]

در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام می‌خوانیم که فرمود: «مَا فِی الْمِیزَانِ شَی‌ءٌ أَثْقَلَ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اِنَّ الرَّجُلَ لَتُوضَعُ أَعْمَالُهُ فِی الْمِیزَانِ فَتَمِیلُ بِهِ فَیخْرِجُ (ص) الصَّلَاةَ عَلَیهِ فَیضَعُهَا فِی مِیزَانِهِ فَیرْجَحُ بِهِ‌؛ در ترازوی سنجش اعمال چیزی سنگین‌تر از صلوات بر محمد و آل محمد نیست. کسانی هستند که اعمالشان را در ترازوی سنجش عمل می‌گذارند، سبک و ناچیز است، سپس صلوات بر آن‌ حضرت را بر آن می‌نهند، سنگینی می‌کند و برتری می‌یابد».[25]

همچنین دربارۀ استجابت دعا با کمک صلوات بر پیغمبر و آلش، از امام صادق علیه السلام نقل شده است: «لَا یزَالُ الدُّعَاءُ مَحْجُوباً حَتَّی یصَلَّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛[26] دعا پیوسته در حجاب است تا آنگاه که بر محمّد و بر خاندان محمّد صلوات فرستاده شود».

و در تعبیر دیگری از آن حضرت می‌خوانیم: «مَنْ دَعَا وَ لَمْ یذْکرِ النَّبِی (ص) رَفْرَفَ الدُّعَاءُ عَلَی رَأْسِهِ فَاِذَا ذَکرَ النَّبِی (ص) رُفِعَ الدُّعَاءُ‌؛ هنگامی که انسان دعا کند و پیغمبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم  را یاد ننماید دعا بالای سر او قرار می‌گیرد [و به آسمانها بالا نمی‌رود] اما هنگامی که پیغمبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم را یاد کند [و بر او درود بفرستد] دعا به آسمانها می‌رود».[27]

شاهد دیگر بر این مدعا حدیثی است که مرحوم علامه مجلسی از امالی شیخ طوسی از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود: «اِذَا دَعَا أَحَدُکمْ فَلْیبْدَأْ بِالصَّلَاةِ عَلَی النَّبِی (ص) فَاِنَّ الصَّلَاةَ عَلَی النَّبِی (ص) مَقْبُولَةٌ وَ لَمْ یکنِ اللَّه لِیقْبَل بَعْضاً وَ یرُدَّ بَعْضاً؛ هنگامی که کسی از شما دعایی به درگاه خداوند کند، نخست بر پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم درود بفرستد، زیرا درود بر پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم مقبول است و چنین نیست که خداوند بخشی از دعای او را بپذیرد و بخش دیگرش را نپذیرد [بنابراین هر دو را به اجابت می‌رساند]».[28] 

عُزلت و خلوت در سِیروسلوک

گوشه‌گیری و عزلت یکی از اموری است که جمعی از ارباب سِیروسلوک توصیه می‌کنند.

عزلت را می‌توان به دو قسم تقسیم کرد: عزلت مثبت که آثار مطلوبی در صفای روح و پیشرفت به ‌سوی قرب خدا دارد و عزلت منفی که انسان را از خدا و خلق خدا دور می‌سازد.

در قرآن مجید موارد متعددی از عزلت مثبت دیده می‌شود؛ ازجملۀ آن، عزلت اصحاب کهف است که در آیۀ ١٦ سورۀ کهف انعکاس یافته است: «وَإِذِ اِعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَما یعْبُدُونَ إِلاَّ اَللّهَ فَأْوُوا إِلَی اَلْکهْفِ ینْشُرْ لَکمْ رَبُّکمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَیهَیئْ لَکمْ مِن أَمْرِکمْ مِرْفَقاً؛ و [به آنها گفتیم:] هنگامی که از آنان و آنچه جز خدا می‌پرستند کناره‌گیری کردید، به غار پناه برید؛ که پروردگارتان [سایۀ] رحمتش را بر شما می‌گستراند، و در این امر، آرامشی برای شما فراهم می‌سازد».

در حالات امام صادق علیه السلام نیز می‌خوانیم که گاه عزلت را اختیار می‌کرد و از مردم کنار می‌رفت. در بخشی از زندگی امام صادق علیه السلام آمده که عالم معروف اهل سنت «سفیان ثوری» به امام صادق علیه السلام عرض کرد: «یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ! اعْتَزَلْتَ النَّاسَ‌؛‌ای فرزند رسول خدا! از مردم گوشه‌گیری کردی!». امام علیه السلام فرمود: «یا سُفْیانُ فَسَدَ الزَّمَانُ وَتَغَیرَ الْاِخْوَانُ، فَرَأَیتُ الاِنْفِرَادَ أَسْکنَ لِلْفُؤَادِ؛‌ای سفیان! زمانه فاسد شده و دوستان تغییر کرده‌اند، من دیدم در تنهایی قلب آرام‌تری دارم».[29]

البته در روایات اسلامی نیز توصیه هایی به عزلت دیده می‌شود، از جمله در حدیثی از امام صادق علیه السلام می‌خوانیم: «الْعُزْلَةُ عِبَادَةٌ‌؛[30] گوشه‌گیری عبادت است».[31]

نور خوف و رجاء

«خوف»، عامل بازدارنده در برابر طغیان‌هاست و «رجاء» نیز عامل بازگشت به ‌سوی خدا و توبه و بازدارندۀ دیگری از گناه است. چراکه اشخاص مأیوس اهمیتی به ارتکاب گناهان نمی‌دهند، چون خود را دوزخی می‌دانند و دلیلی برای ترک ارتکاب گناه ندارند.

جالب اینکه در حدیثی از امام صادق علیه السلام در وصایای لقمان چنین می‌خوانیم که به فرزندش گفت: «آنگونه از خدا خائف باش که اگر تمام حسنات جن و انس را به ‌جا آورده باشی از عذاب او [به علت پاره‌ای از لغزش‌ها] ترسان باشی، و آنگونه به خدا امیدوار باش که اگر تمام گناهان جن و انس را مرتکب شده باشی، از رحمت او مأیوس نباشی».

هنگامی که امام صادق علیه السلام این حدیث را از لقمان نقل کرد فرمود: پدرم (امام باقر علیه السلام) چنین می‌فرمود: «اِنَّهُ لَیسَ مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ اِلَّا وَفِی قَلْبِهِ نُورَانِ نُورُ خِیفَةٍ وَنُور رَجَاءٍ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ یزِدْ عَلَی هَذَا وَلَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ یزِدْ عَلَی هَذَا؛ هیچ بندۀ مؤمنی نیست مگر اینکه در قلب او دو نور است: نور خوف و نور رجا، اگر این را وزن کنند چیزی بیشتر از آن ندارد و اگر آن را وزن کنند چیزی بیشتر از این ندارد».[32]

سخن آخر: (توفیق، اسباب و موانع آن)

در خاتمه سزاوار است به مسئلۀ توفیق که یکی از مهم‌ترین نعمت‌های الهی است اشاره‌ای کنیم.

«توفیق» در اصل از مادۀ «وَفق» به‌ معنای هماهنگی بین دو چیز است و «توفیق» به‌ معنای هماهنگ‌ساختن و آماده‌بودن اسباب و مقدمات برای انجام کار خیر است.

در روایتی از امام صادق علیه السلام می‌خوانیم: «مَا کلُّ مَنْ نَوَی شَیئاً قَدَرَ عَلَیهِ وَ لَاکلُّ مَنْ قَدَرَ عَلَی شَی‌ءٍ وُفِّقَ لَهُ وَلَاکلُّ مَنْ وُفِّقَ لِشَی‌ءٍ أَصَابَ لَهُ فَاِذَا اجْتَمَعَتِ النِّیةُ وَالْقُدْرَةُ وَالتَّوْفِیقُ وَالْاِصَابَةُ فَهُنَالِک تَمَّتِ السَّعَادَةُ‌؛ نه هر کس نیت چیزی کرد قادر بر انجام آن می‌شود و نه هر کس قادر بر انجام کاری شد موفق به انجام آن می‌شود و نه هر کس موفق به انجام کاری شد به نتیجه می‌رسد، هنگامی که نیت و قدرت و توفیق و نتیجه‌گیری از آنها حاصل شود، در این صورت سعادت به ‌طور کامل نصیب انسان شده است».[33]

در حدیث دیگری امام صادق علیه السلام در تفسیر آیۀ شریفۀ «وَما تَوْفِیقِی إِلاّ بِاللّهِ‌؛[34] تنها از خدا توفیق می‌طلبم» و آیۀ شریفۀ «إِنْ ینْصُرْکمُ اَللّهُ فَلا غالِبَ لَکمْ‌؛[35] اگر خدا شما را یاری کند هیچ کس بر شما چیره نمی‌شود»، می‌فرماید: «هنگامی که انسان آنچه را که خداوند متعال به آن امر کرده انجام دهد و عملش موافق فرمان خداوند متعال باشد، بندۀ موفق نامیده می‌شود و وقتی انسان اراده کند که در بعضی از معاصی ورود نماید و خداوند میان او و آن معصیت مانعی ایجاد کند و او آن را ترک نماید، ترک آن به توفیق خداوند متعال است و اگر او را [به ‌خاطر ترک اطاعت خدا] در برابر آن معصیت به حال خود رها سازد و مانعی بر سر راه او ایجاد نکند، او را مخذول ساخته و ترک یاری کرده و موفق نداشته است».[36]

در مقابل، امور زیادی موجب سلب توفیق می‌شوند؛ در روایتی از امام صادق علیه السلام می‌خوانیم: «اِنَّ الرَّجُلَ یذْنِبُ الذَّنْبَ فَیحْرَمُ صَلَاةَ اللَّیلِ وَاِنَّ الْعَمَلَ السَّیی أَسْرَعُ فِی صَاحِبِهِ مِنَ السِّکینِ فِی اللَّحْمِ‌؛ گاه انسان گناهی انجام می‌دهد و توفیق نماز شب از او سلب می‌شود و به یقین عمل بد در صاحبش مؤثرتر است از کاردی در گوشت».[37]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir

منبع: عرفان اسلامی (شرحی جامع بر صحیفه سجادیه)


[1] اخلاق اسلامی در نهج البلاغه  (خطبه متقین)، ج۱، ص۲۶۶.

[2] عرفان اسلامی (شرحی جامع بر صحیفه سجادیه)، ج۱، ص۳۲.

[3] همان، ص۲۷.

[4] همان، ص۳۷۹.

[5] کافی (ط - دار الحدیث)، ج‏4، ص72، ح2741/7.

[6] همان، ج‏3، ص425، ح2045/4؛ (عرفان اسلامی (شرحی جامع بر صحیفه سجادیه)، ج۱، ص61).

 

[7] بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏4، ص54، ح32؛ (عرفان اسلامی (شرحی جامع بر صحیفه سجادیه)، ج1، ص38).

[8] همان، ج‏27، ص91، ح48.

[9] عرفان اسلامی (شرحی جامع بر صحیفه سجادیه)، ج1، ص128.

[10] کافی (ط - دار الحدیث)، ج‏4، ص367، ح3199/2.

[11] همان، ج‏4، ص368، ح3200/3.

[12] بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏56، ص385، ح35.

[13] همان، ح34.

[14] کافی (ط - دار الحدیث)، ج4، ص370، ح3206/1.

[15] عرفان اسلامی (شرحی جامع بر صحیفه سجادیه)، ج1، ص199.

[16] بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج14، ص387، ح6.

[17] همان، ج90، ص223، ح1.

[18] عرفان اسلامی (شرحی جامع بر صحیفه سجادیه)، ج1، ص221.

[19] کافی (ط - دار الحدیث)، ج‏4، ص439، ح3302/24.

[20] همان، ح3303/25؛ (عرفان اسلامی (شرحی جامع بر صحیفه سجادیه)، ج1، ص222).

[21] کافی (ط - دار الحدیث)، ج‏2، ص207، ح1653/3.

[22] همان، ج‏6، ص7، ح4786/1؛ (عرفان اسلامی (شرحی جامع بر صحیفه سجادیه)، ج2، ص354).

[23] احزاب، آیه٥٦.

[24] کافی (ط - دار الحدیث)، ج‏4، ص350، ح3169/6.

[25] همان، ص354، ح3178/15؛ (عرفان اسلامی (شرحی جامع بر صحیفه سجادیه)، ج2، ص379).

[26] همان، ص348، 3164/1.

[27] همان، 3165/2.

[28] بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏91، ص53، ح21؛ (عرفان اسلامی (شرحی جامع بر صحیفه سجادیه)، ج2، ص376).

[29] همان، ج‏47، ص60، ح116.

[30] همان، ج‏75، ص10، ح67.

[31] عرفان اسلامی (شرحی جامع بر صحیفه سجادیه)، ج1، ص179.

[32] کافی (ط - دار الحدیث)، ج‏3، ص174، ح1599/1؛ (عرفان اسلامی (شرحی جامع بر صحیفه سجادیه)، ج3، ص249).

[33] بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏5، ص210، ح50.

[34] هود، آیه88.

[35] آل عمران، آیه160.

[36] بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏5، ص200، ح21.

[37] کافی (ط - دار الحدیث)، ج‏3، ص675، ح2426/16؛ (عرفان اسلامی (شرحی جامع بر صحیفه سجادیه)، ج2، ص456).

captcha