در جهان ماشینی که همسایگان کوچکترین خبری از هم ندارند و گاه میشود دو همسایه حتی پس از گذشتن بیست سال نام یکدیگر را نمیدانند، اسلام اهمیت فوق العادهای برای مسائل عاطفی و تعاون انسانی قائل شده؛ درحالیکه در زندگی ماشینی عواطف روزبهروز تحلیل میروند و جای خود را به سنگدلی میدهند.[1]
درحالیکه پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمودند: «حُرْمَةُ الْجَارِ عَلَی الْجَارِ کحُرْمَةِ أُمِّهِ؛ حرمت و احترام همسایه بر همسایه، مانند احترام مادر است».[2] همانگونه که باید به او احترام گذاری؛ و نیز بین مهاجرین و انصار نوشتند: «الْجَارَ کالنّفْسِ؛ همسایه مثل نَفْس خود انسان است».[3]
حدّ همسایگی
آیه 36 سوره نساء یک سلسله از حقوق اسلامی را بیان داشته است، از جمله میخوانیم: «وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبی» که توصیه به نیکی در حقّ همسایگان نزدیک میکند. منظور از همسایۀ نزدیک، همان نزدیکی مکانی است و یا اینکه منظور همسایگانی است که از نظر مذهبی و دینی با انسان نزدیک باشند.[4]
جالب توجه اینکه قرآن در آیه فوق[5] علاوه بر ذکر «همسایگان نزدیک»، تصریح به حقّ «همسایگان دور» کرده است: «وَ الْجارِ الْجُنُبِ». زیرا کلمۀ همسایه معمولاً مفهوم محدودی دارد، و تنها همسایگان نزدیک را دربرمیگیرد؛ لذا برای توجهدادن به وسعت مفهوم همسایه از نظر اسلام در این آیۀ شریفه، راهی جز این نبوده که نامی از همسایگان دور نیز صریحا برده شود.[6]
منظور از همسایگان دور، دوری مکانی است.[7] در حدیثی از پیامبر اکرم و امیرمؤمنان و امام باقر علیهم الصلاة والسلام آمده است که حدّ همسایه چهل منزل از چهار طرف است.[8]
گفتنی است منظور از این روایت این نیست که چهل منزل از چهار طرف با خط مستقیم که مجموعاً 160 منزل شود و منازل لابهلای آن، هر چند نزدیک باشد همسایه محسوب نشوند، بلکه منظور این است که دایرهای به شعاع چهل منزل از هر طرف، همگی همسایه میشوند و میدانیم سطح دایره را با ضرب کردن مجذور شعاع در عدد 14/ 3 به دست میآورند که در اینجا با یک محاسبه ساده، مجموع حدود پنج هزار خانه میشود که همه با توجّه به روایت فوق همسایه اند. حدود یک شهر بیست هزار نفری.[9]
و نیز ممکن است منظور از همسایگان دور، همسایگان غیر مسلمان باشد، زیرا حقّ جوار (همسایگی) در اسلام منحصر به همسایگان مسلمان نیست و غیر مسلمانان را نیز شامل میشود.[10]
همسایهات را بشناس
واقعیتی که بارها مردم آن را تجربه کرده اند این است که همسایگان بد، سبب سلب آرامش از انسان، حتی در خانۀ او هستند.[11]همسایۀ بد بلا آفرین و همسایۀ خوب کمک مؤثری به آسایش و حتی پیشرفت هدفهای انسان میکند،[12] لذا امام علی علیه السلام میفرماید: «سَلْ عَنِ الْجَارِ قَبْلَ الدَّارِ؛ پیش از انتخاب خانه، ببین که همسایهات کیست».[13]
این روایت نشاندهندۀ اهتمام به همسایۀ نیک است؛ بهطوریکه اول میگوید همسایه را بنگر سپس خانه. یعنی در خریدن خانه تنها موقعیت خانه و امکانات آن را در نظر نگیر، بلکه به همسایۀ آن بنگر. زیرا بسیاری از روحیات او ممکن است به تو منتقل شود؛ خانوادۀ تو با همسایه رفتوآمد میکنند و اخلاق و روحیات آنها در خانوادۀ شما مؤثر است.[14]
همچنین در حدیثی از پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم میخوانیم: «کانَ إذا سافَرَ یقُولُ: مَنْ کانَ یسِیءُ إِلَی جَارِهِ فَلَا یصْحَبْنَا لِأَنَّ الْجَارَ رَفِیقٌ مُلَازِمٌ؛ آن حضرت هنگامی که مسافرت میکرد میفرمود: کسی که به همسایه اش بدی میکند با ما همسفر نشود؛ زیرا همسایه، رفیق همیشگی انسان است».[15]
ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه خود نقل میکند که شخصی به نام ابو جهم خانۀ خود را به صد هزار درهم فروخت. هنگامی که مشتری مبلغ را حاضر ساخت به مشتری گفت: این قیمت خانۀ من است. قیمت همسایۀ خوب من را هم بده. گفت: کدام همسایه؟ تاکنون شنیدهای که کسی قیمت همسایه را نیز بگیرد؟
ابو جهم گفت: خانهام را به من بازگردان و پولت را بگیر. من همسایگی کسی را که همیشه در فکر من است به این آسانی رها نمیکنم. هرگاه خانهنشین شوم احوال من را میپرسد و اگر او را ببینم اظهار محبّت میکند و اگر به سفر بروم مراقب خانۀ من است و اگر نزد او بروم مرا به خود نزدیک میسازد و اگر حاجتی بخواهم اجابت میکند و اگر از او چیزی نخواهم [و نیاز داشته باشم] او اقدام میکند و اگر مصیبتی به من برسد تسلیت میگوید.
این سخن به آن مرد ثروتمند همسایه رسید. صد هزار درهم برای او فرستاد گفت: این قیمت خانه توست؛ بگیر و خانهات را هم نگه دار.[16]
همسایۀ بد در آینۀ حدیث
لقمان حکیم فرمود: «صخرۀ سنگین و آهن را حمل کردم و هر باری سنگین است، ولی چیزی سنگینتر از همسایۀ بد حمل نکردم».[17] آری سنگینی و تحمل همسایۀ بد از آهن و کوهها بیشتر و سختتر است.[18]
رسول گرامی صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمودند:ای علی، چهار چیز است که کمرشکن است؛ یکی از آنها همسایۀ بد است.[19]
در روایتی دیگر پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمودند: سه چیز است که مادر فقرها است؛ (هر چه انسان هم مال داشته باشد اگر یکی از اینها باشد باز فقیر است) و یکی از آنها همسایهای است که چشمش مواظب تو و قلبش آگاه از توست، اگر حسنه و نیکی ببیند پنهان کرده، اظهار نمیکند و اگر گناه و بدی ببیند، اظهار و پخش میکند.[20]
مولا علی علیه السلام فرمودند: «جَارُ السَّوْءِ أَعْظَمُ الضَّرَّاءِ وَ أَشَدُّ الْبَلَاءِ؛ همسایۀ بد بزرگترین سختی و شدیدترین بلاست».[21] پسای عزیز! حال که دانستی باید از همسایۀ بد مواظب باشی، خود از اینگونه همسایهها برای دیگران مباش، که رسول گرامی صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمودند: «لَیسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یأْمَنْ جَارُهُ بَوَائِقَهُ؛ از ما نیست کسی که همسایۀ او از شر او ایمن نباشد».[22]
مردی از انصار نزد رسول گرامی علیه السلام آمد و گفت: خانهای از بنی فلان خریدهام و نزدیکترین همسایه به من کسی است که امید خیر از او ندارم و از شرّ او ایمن نیستم.
راوی میگوید: رسول اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم، علی علیه السلام و سلمان و ابوذر را دستور دادند، با صدای بلند در مسجد ندا دهند، ایمان ندارد کسی که همسایه اش از شرور او در امان نیست و سه بار ندا دادند.[23]
امام حسن عسکری علی السلام میفرماید: «مِنَ الْفَوَاقِرِ الَّتِی تَقْصِمُ الظَّهْرَ جَارٌ إِنْ رَأَی حَسَنَةً أَخْفَاهَا وَ إِنْ رَأَی سَیئَةً أَفْشَاهَا؛ همسایۀ بد یکی از چیزهایی است که پشت انسان را میشکند، همسایۀ بد کسی است که اگر از انسان خوبی ببیند آن را مخفی کند و اگر از انسان بدی ببیند به همه بازگو میکند».[24]
حقّ و حقوق همسایگی
حقّ همسایگی آنقدر در اسلام مورد تأکید قرار گرفته که نبی اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم میفرمایند: «مَا زَالَ جَبْرَئِیلُ یوصِینِی بِالْجَارِ حَتَّی ظَنَنْتُ أَنَّهُ سَیوَرِّثُهُ؛ جبرئیل علیه السلام دائماً مرا سفارش به همسایه میکرد بهطوریکه گمان کردم او ارث میبرد».[25]
امیرالمؤمنین علیه السلام نیز در وقت شهادت فرمودند: «اللّهَ، اَللّهَ فِی جیرانِکمْ، فَاِنَّهُمْ وَصِیةُ نَبِیکمْ مازالَ یوصِی بِهِمْ حَتَّی ظَنَنَّا اَنَّهُ سَیوَرِّثُهُمْ؛ خدا را در مورد همسایگان در نظر بگیرید و نیکو همسایگی کنید، زیرا سفارش پیامبر شما این بود و مرتب سفارش برای آنها میکرد بهطوریکه گمان کردیم ارث میبرد».[26]
و این کلمات نشاندهندۀ نزدیکی حقّ همسایه به حقّ نزدیکان است، زیرا نزدیکان به حسب نزدیکیشان ارث میبرند.[27]
حقّ همسایه همچون حقّ ارحام و بستگان نزدیک انسان است، زیرا هر همسایه حقّی بیشتر از حقّ برادری اسلامی که همه مسلمانها دارند، دارد؛ کسی که در حقّ او تقصیر کند و به او ضرر و زیانی رساند گناهکار و تجاوز پیشه است.[28]
مرحوم کلینی، در کتاب «الکافی» از طلحة بن زید از ابی عبداللَّه امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمودند: «همسایه مانند خود شخص است، نباید به او ضرر وارد شود و یا در مورد او کار ناشایستی انجام شود».[29] این روایت دلالت دارد بر اینکه اضرار به همسایه جایز نیست، همانگونه که اضرار به خود جایز نیست.[30]
و این کمترین حقّی است که هر فرد نسبت به انسان دارد؛ یعنی همسایه باید از ضرر و زیان همسایۀ دیگر مصون باشد، مولا علی علیه السلام در ضمن بیان اوصاف پرهیزگاران میفرمایند: «وَ لَا یضِرُّ بِالْجَارِ؛[31] پرهیزگار، ضرر و زیان به همسایه نمیزند».[32]
در روایتی پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم همسایهها را سه قسمت کردند: یکی آنها که سه حقّ دارند: حقّ همسایگی و حقّ اسلام و حقّ خویشاوندی، دوم آنها که دو حقّ دارند: حقّ اسلام و حقّ همسایگی، و سوم آنکه یک حقّ دارد، و آن کافر است که فقط حقّ همسایگی دارد.[33] پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم حتی برای کافر نیز حقّ همسایگی قائل شده که باید مراعات شود، گرچه او از شما ببرد. مگر پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم به سراغ همسایۀ یهودی خود که خاکستر بر سر حضرت میریخت، نرفتند؟ و چه بسا آنها با این مراودات و رفتوآمدها و اینگونه اخلاق، مسلمان شوند.[34]
در حدیث پرمعنایی از پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم میخوانیم که فرمود: «هَلْ تَدْرُونَ مَا حقّ الْجَارِ مَا تَدْرُونَ مِنْ حقّ الْجَارِ إِلَّا قَلِیلًا أَلَا لَایؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الآْخِرِ مَنْ لَایأْمَنُ جَارُهُ بَوَائِقَهُ فَإِذَا اسْتَقْرَضَهُ أَنْ یقْرِضَهُ وَإِذَا أَصَابَهُ خَیرٌ هَنَّأَهُ وَإِذَا أَصَابَهُ شَرٌّ عَزَّاهُ لَا یسْتَطِیلُ عَلَیهِ فِی الْبِنَاءِ یحْجُبُ عَنْهُ الرِّیحَ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَإِذَا اشْتَرَی فَاکهَةً فَلْیهْدِ لَهُ فَإِنْ لَمْ یهْدِ لَهُ فَلْیدْخِلْهَا سِرّاً وَلَا یعْطِی صِبْیانَهُ مِنْهَا شَیئاً یغَایظُونَ صِبْیانَهُ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه وآله وسلّم الْجِیرَانُ ثَلَاثَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ لَهُ ثَلَاثَةُ حُقُوقٍ حقّ الْإِسْلَامِ وَحَقُّ الْجِوَارِ وَحَقُّ الْقَرَابَةِ وَمِنْهُمْ مَنْ لَهُ حَقَّانِ حقّ الْإِسْلَامِ وَحَقُّ الْجِوَارِ وَمِنْهُمْ مَنْ لَهُ حقّ وَاحِدٌ الْکافِرُ لَهُ حقّ الْجِوَارِ؛ آیا میدانید حقّ همسایه چیست؟ [می دانم که] حقّ همسایه را جز به مقدار کم نمیدانید. آگاه باشید کسی که همسایگانش از مزاحمت و آزار او در امان نباشند ایمان به خدا و روز قیامت نیاورده است. باید هنگامی که از او وام میخواهد به او وام دهد و اگر خیر و خوبی به او برسد تبریک بگوید و اگر مصیبتی به او رسد تسلیت بگوید و خانۀ خود را در کنار او آنقدر بلند نکند که مانع جریان هوا شود مگر به اجازۀ او و هنگامی که میوهای میخرد، هدیهای از آن برای او بفرستد و اگر هدیهای نمیفرستد به صورت پنهان میوه را وارد منزل کند و آشکارا چیزی از آن را به دست کودکان خود ندهد که مایۀ ناراحتی کودکان همسایه شود».
امام سجاد علیه السلام در رسالۀ حقوق خود که پنجاه حقّ را برای هر انسانی میشمارند، دربارۀ حقّ همسایه چنین میفرمایند: «حقّ همسایه این است که در غیاب، [آبروی] او را حفظ کنی و در حضور، احترامش را نگه داری، و در هر حال یار و مددکارش باشی، در پی عیبجویی او نباشی. برای پیداکردن بدی هایش کنجکاوی نکنی. اگر تصادفاً و بدون قصد و تعقیب، به عیبی در او برخوردی، باید سینهات دژی محکم و پردهای مستحکم باشد که با سر نیزه هم نتوان بدان راز دست یافت. اگر با کسی راز میگوید، گوش مده، او را در سختیها وامگذار، در نعمت بر او رشک و حسد مبر، از خطایش بگذر، لغزشش را نادیده گیر، اگر نادانی کرد تو بردباری کن، مسالمت را از دست مده، زبان بدگویان را از او بگردان، دغلکاری نصیحتگو[ی منافق] را بر او فاش گردان و با وی خوشرفتار باش».[35]
همسایهات را دریاب!
دنیای مادی امروز، کمکرسانی به نیازمندان را تحت برنامههای محدود، در اختیار دولتها قرار میدهد و افراد، کمتر مسئولیتی برای خود قائلند، درحالیکه در اسلام چنین نیست؛ همۀ کسانی که توانایی دارند، در برابر مشکلات و نیازهای حاجتمندان مسئولیت دارند.
تا آنجا که پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم در حدیث معروفی میفرماید: «وَالَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیدِهِ لا یؤْمِنُ بیعَبْدٌ یبِیتُ شَبْعَانَ وَأَخُوهُ أَوْ قَالَ جَارُهُ الْمُسْلِمُ جَائِعٌ؛ سوگند به کسی که جان محمد در دست قدرت اوست، کسی که شب سیر بخوابد و برادر مسلمانش [یا فرمود: همسایه مسلمانش] گرسنه باشد به من [که پیامبر اسلام] ایمان نیاورده است».[36]
مردی به رسول اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم گفت: یا رسول اللّه! همسایهای دارم که دیگ غذا بار میگذارد و مرا از آن نمیدهد حضرت فرمودند: «آن کس به من ایمان نیاورده است»![37]
و نیز مردی از اصحاب رسول خدا در رسیدن به خدمت آن حضرت تأخیر کرد، حضرت از علّت تأخیر او پرسید، مرد در پاسخ گفت: عریان بودم - بسیاری از مردم در آن زمان یک پیراهن داشتند و اگر آن را میشستند باید منتظر میماندند تا خشک شود - حضرت فرمود: آیا همسایهای نداشتی که دو لباس داشته باشد تا یکی را به تو عاریه دهد؟ مرد در پاسخ عرض کرد: بله داشتم؛ حضرت فرمود: او برادر دینی تو نیست.[38]
رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم در روایتی میفرماید: «إِنَّ فَضَائِلَ اَلْأَخْلاَقِ عَشَرَةٌ ... وَ اَلتَّذَمُّمُ لِلْجَار ِ...؛ [39] همانا فضائل اخلاقی دهتاست ... یکی از آنها بر ذمّه گرفتن برای همسایه است ...». «التّذمّم للجار» یعنی حمایتکردن از همسایه. تذمُّم به معنای ذمهای را به عهدهگرفتن است که همان حمایتکردن است. اگر همسایۀ انسان مشکلی دارد نباید نسبت به او بیتفاوت باشد.[40]
به راستی چرا باید همسایه اظهار عجز و گرفتاری و گرسنگی کند، تا به او کمک کنیم؟ قبل از اینکه دست به این کار زند، ما که ادعا میکنیم، پیرو پیامبریم، اقدامی در حقّ او کنیم؛[41] این یک برنامۀ جامع و کامل است که زندگی فردی و اجتماعی را کاملًا اصلاح میکند.[42]
حُسن همسایگی
بهترین راه برای نفوذ در دیگران نیکیکردن به مردم و حلّکردن مشکل مردم است؛ همان که امیر المؤمنین علیه السلام میفرماید: از رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم شنیدم که میفرمود: «إنَّکمْ لَنْ تَسَعُوا النّاسَ بِأمْوالِکمْ فَسَعُوهُمْ بِأخْلاقِکم؛ شما با پول نمیتوانید همۀ مردم را جذب کنید ولی با اخلاق نیکو میتوانید مردم را جذب کنید».[43]
پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم در روایت دیگری فرمودند: «اَحْسِنْ مُجاوَرةَ مَنْ جاوَرَک، تَکنْ مُؤْمناً؛ رفتار خود را با همسایهات نیکوگردان، آن وقت مؤمن هستی».[44]
و از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «حُسنُ الجِوارِ یعمِّرُ الدِّیارَ و یزیدُ فی الأعْمارِ؛ نیکیکردن همسایگان به یکدیگر، خانهها را آباد و عمرها را طولانی میکند»[45]
این کار هزینۀ زیادی هم نمیخواهد، مانند برخورد نیکو با همسایه، پیش از او سلامکردن، احوالپرسیکردن و احوال خویشان او را پرسیدن، در غیاب دوست از او دفاع کردن و اگر بیمار شد عیادتش نمودن و در غم و شادی شریک او بودن.[46]
دربارۀ حضرت زهرا علیها السلام آمده است که امام حسن علیه السلام میفرماید: مادرم را در شب جمعه دیدم که تا صبح مشغول عبادت پروردگار و پیوسته در حال رکوع وسجود بود، تا اینکه سفیدۀ صبح نمایان گشت؛ شنیدم که مؤمنین را یکیک نام میبَرد و دعا میکرد، امّا برای خودش دعا نکرد، عرض کردم: مادرجان چرا برای خودت دعا نمیکنی؟ فرمود: «یا بُنَی! الْجَارَ ثُمَ الدَّارَ؛ فرزندم! اوّل همسایه بعد خویشتن».[47]
در حدیثی از امام علی علیه السلام آمده است: «مَنْ تَطَلَّعَ عَلَی أَسْرَارِ جَارِهِ انْهَتَکتْ أَسْتَارُهُ؛ کسی که تفتیش از اسرار همسایۀ خود کند، پردۀ اسرار او پاره میشود». اگر سلامت و امنیت و آرامش [همسایه] را طالب باشیم، باید از این امر به شدت بپرهیزیم.[48]
در حدیثی از امام کاظم علیه السلام میخوانیم: «در بنی اسرائیل مرد با ایمانی بود که همسایۀ کافری داشت، مرد بیایمان نسبت به همسایۀ با ایمان خود نیکرفتاری میکرد، وقتی که از دنیا رفت خدا برای او خانهای بنا کرد که مانع از گرمای آتش شود ... و به او گفته شد این به سبب نیکرفتاری تو نسبت به همسایه مؤمنت میباشد».[49]
سخن آخر: (غافل از حال همسایه مباش!)
اگر واقعاً همسایگان در فکر یکدیگر باشند و غمها و شادیها را میان خود تقسیم کنند، زندگی بسیار گواراتر خواهد شد و رنجها و دردها و مشکلات، هیچ کس را از پا درنمیآورد. امروز این همسایه مشکل دارد و بقیه برای حل مشکل به یاری او برمیخیزند، فردا که نوبت همسایۀ دیگر میشود نیز به همین ترتیب.[50]
پس ای برادر! نه تنها ضرر و زیان به همسایه نزن، بلکه به او احسان کن، و بلکه ضرر او را تحمل نما و به او دعا کن، چنانکه حضرت زهرا علیها السلام به نقل امام حسن علیه السلام اول به همسایه دعا میکردند، و سپس به خود و این را موجب سرعت استجابت دعا در حقّ خود میدانستند. امام سجاد علیه السلام نیز در صحیفۀ سجادیه (دعای بیست و ششم) دعا برای همسایگان دارند.
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
منابع:
1. اخلاق اسلامی در نهج البلاغه (خطبه متقین)
2. پیام امام امیر المومنین علیه السلام
[1] تفسیر نمونه، ج3، ص382.
[2] جامع السعادات، ج2، ص 263و262.
[3] همان؛ (اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج2، ص457).
[4] تفسیر نمونه، ج3، ص380.
[5] سوره نساء، آیۀ36.
[6] تفسیر نمونه، ج3، ص381.
[7] نور الثقلین، ج1، ص480.
[8] وسائل الشیعة، ج 8، ص491، آداب العشره، باب90 مراجعه شود.
[9] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج10، ص275.
[10] تفسیر نمونه، ج3، ص381.
[11] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج9، ص687.
[12] تفسیر نمونه، ج9، ص251.
[13] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج9، ص686.
[14] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج2، ص552.
[15] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج9، ص687.
[16] شرح نهجالبلاغه ابن ابىالحدید، ج17، ص9؛ (پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج10، ص275).
[17] بحار الانوار، ج13، ص421 .
[18] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج2، ص552.
[19] بحار الانوار، ج74، ص151 و ج75، ص338.
[20] بحار الانوار، ج74، ص152 و ج75، ص344 و ج78، ص372.
[21] غرر الحکم و درر الکلم، ج1، ص567.
[22] بحار الانوار، ج74، ص151.
[23] وسائل، ج8 ، ص478؛ ( اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج2، ص553).
[24] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، درس خارج فقه، مسجد اعظم قم، 7/3/1393.
[25] بحار الانوار، ج74، ص151 و ج74، ص387؛ کنز العمال، خبر24913.
[26] همان، ص153؛ شرح ابن ابى الحدید، ج17، ص5.
[27] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج2، ص551.
[28] همان، ص549.
[29] «مُحَمَّدُ بْنُ یحْیى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یحْیى عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَیدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: إِنَّ الْجَارَ کالنَّفْسِ غَیرَ مُضَارٍّ وَ لَا آثِم». (الکافى، ج5، ص292، ح1، باب الضرار).
[30] قاعده لاضرر، ترجمه القواعد الفقهیة، ص68.
[31] الأمالی، صدوق، ص573.
[32] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج2، ص549.
[33] جامع السعادات، ج2، ص263و262 .
[34] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج2، ص457.
[35] تحف العقول، در کلمات امام سجاد (علیه السلام)؛ (اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج2، ص554).
[36] بحارالانوار، ج71، ص 368، ح58؛ (پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج14، ص139).
[37] اخلاق محتشمى، ص373؛ (اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج2، ص490).
[38] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، درس خارج فقه، مسجد اعظم قم، 18/8/1384.
[39] معدن الجواهر، ج۱، ص۷۰.
[40] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، درس خارج فقه، مسجد اعظم قم، 8/12/1397.
[41] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج2، ص490.
[42] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، درس خارج فقه، مسجد اعظم قم، 18/8/1384.
[43] وسائل الشیعه، ج8، باب107 من أبواب أحکام العشرة فى السفر والحضر، ح8؛ (گفتار معصومین علیهم السلام، ج1، ص42).
[44] بحار الانوار، ج69، ص368 و ج71، ص206؛ (اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج2، ص550).
[45] تفسیر صافى، ص120؛ ( تفسیر نمونه، ج3، ص382).
[46] گفتار معصومین علیهم السلام، ج1، ص42.
[47] کشف الغمّه، ج2، ص94؛ (گفتار معصومین علیهم السلام، ج1، ص114).
[48] شرح غررالحکم، ج5، ص371، ح8798؛ (اخلاق در قرآن، ج3، ص351).
[49] بحارالانوار، ج3 ، ص377؛ (یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ، ص372).
[50] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، درس خارج فقه، مسجد اعظم قم، 7/3/1393.