معيار اخلاقى و ارزش فضائل و رذائل از سوى خدا تعيين مىشود و ذات پاك او ثابت ولايتغيّر است، ارزشهاى اخلاقى ثابت ولايتغيّر خواهد بود و افراد و جوامع انسانى بايد از آن الگو بگيرند و تابع آن باشند[1]
در این میان امامان معصوم عليه السلام به گواهى روايات اخلاقى گستردهاى كه از آنان نقل شده، بزرگ ترين معلّمان اخلاق بودند؛ و در مكتب آنها مردان برجستهاى كه هر كدام از آنها را مىتوان يكى از معلّمان عصر خود شمرد، پرورش يافتند.[2]
در حقیقت، احاديث اخلاقی امامان دوازدهگانه اهل بيت عليهم السلام، ميراث و گنجينه گران بهايى از سنّت نبى اكرم صلى الله عليه و آله و معارف اسلام است[3] و درسى است كه تمام علم اخلاق و سخنان علماى اخلاق در آن خلاصه شده است.[4]
جامع ترین آیه اخلاقی قرآن از دیدگاه امام صادق علیه السلام
در برابر خطاها، عفو و پذيرش عذر را در پيشگرفتن، و همه مردم را دعوت به نيكى نمودن، و با جاهلان و نابخردان درگير نشدن، سه برنامه مهم در رابطه با زندگى اجتماعى و فعاليتهاى جمعى است كه اگر هر سه با شرايط خاصش پياده شود، اكثر مشكلات اجتماعى حل خواهد شد.[5]
لذا در قرآن کریم خطاب به پيامبر بزرگ اسلام صلى الله عليه و آله آمده است:« خُذِالْعَفوُ وَ اْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ اعْرِضْ عَنِ الْجاهِلينَ[6]؛ عفو را بگير (با آنها مدارا كن و عذرشان را بپذير) و مردم را به كارهاى نيك دستور ده، و از جاهلان روى بگردان (و با آنها ستيزه جويى مكن» خطابى كه تكليف ديگران را نيز روشن مىسازد.[7]
از جمله معنى عفو «پذيرش عذر» ديگران است. اگر كسى كار خطا و اشتباهى كرد، و از شما پوزش طلبيد، عذرش را بپذيريد، و او را مورد عفو و بخشش قرار دهيد.[8]
هم چنین در بر خورد با جاهلان، و به هنگامى كه با سخنان زشت و ناپسند به استقبالمان آمدند، و به ما اهانت كردند، با آنها گلاويز نشویم، بلكه چنان از كنار اين برخورد ناپسند بگذریم كه گويا سخنى با ما نگفتهاند.[9]
از امام صادق عليه السلام پرسيدند: جامعترين آيات اخلاقى قرآنمجيد كدام آيه است؟حضرت فرمودند: آيه 199 سوره اعراف.[10] چرا كه مشتمل بر عفّت و حكمت و شجاعت است و اين امور، اصول سه گانه اخلاق محسوب مىشود.[11]
نشانه هاي انسان با شخصيت
امام صادق عليه السلام در فرازی فرمودند: «ثلاثة تدل على كرم المرء: حسن الخلق و كظم الغيظ و غض البصر؛[12]سه چيز نشانه شخصيت انسان است: حسن خلق، فرو بردن خشم و چشم پوشى كردن».[13]
مطابق اين حديث شخصيت انسان از برخورد خوب، حسن معاشرت و رعايت ادب تشکیل می شود؛ افراد با ظرفيت اگر كم و زيادى هم در زندگى آنها پيش آيد، به روى خودشان نمىآورند و خود را كنترل مىكنند، در مقابل افراد بىشخصيت با اندك ناملايمات بىتاب شده و با همه برخورد مىكنند.[14]
هم چنین فرو بردن خشم نشانۀ شخصیت است؛زیرا خشم در درون انسان مانند آتشى است كه از درون زبانه مىكشد و شخص جلوى آن را مىگيرد.[15]
و نیز چشم پوشى از نامحرم، چشم پوشى از عيوب مردم، چشم پوشى از خطاهاى كوچك مردم، چشم پوشى از زرق و برق دنيا و ...از دیگر نشانه های انسان با شخصیت به شمار می آید.[16]
سه نشانه حسن خلق در کلام امام صادق علیه السلام
حسن خلق به معنى خاص، آن است كه انسان با گشاده رويى و چهره شاد و زبان نرم و ملايم با مردم روبرو شود، و در هر جا و با هر كس با خوشروئى برخورد كند، لبهايى پر از تبسم، و كلماتى پر از محبت و لطف داشته باشد. اين يكى از فضايل اخلاقى است كه در روابط اجتماعى فوقالعاده مؤثر است.[17]
به عكس، كج خلقى و ترش روئى باعث نفرت عموم و پراكندگى از دور انسان و گسستن پيوندهاى اجتماعى خواهد شد.[18]
در حديث جامع و جالبى از امام صادق عليه السلام در تعريف حسن خلق چنين آمده است، يكى از ياران امام پرسيد: «ما حد حسن الخلق؛ تعريف حسن خلق چيست؟» امام عليه السلام فرمود: «تلين جانبك و تطيب كلامك و تلقى اخاك ببشر حسن؛ با نرمش و مدارا با مردم رفتار مىكنى، و سخن خويش را پاكيزه مىگردانى، و برادرت را با خوش رويى ملاقات مىنمايى».[19]،[20]
اين دستور كه غالباً در رابطه با برخورد با ديگران است بخش مهمى از حسن خلق را در قالب آميزهاى از خوش رويى و تواضع و نرمش در سخن و رفتار منعكس مىكند.[21]
از آثار اجتماعى و دنيوى حسن خلق ، جلب محبت است، اين مسأله به تجربه تقريبا براى همه كس ثابت شده است كه با حسن خلق و برخوردهاى محبتآميز و مؤدبانه مىتوان صيد دلها كرد[22]
کاری که باعث تنفر مردم از شما می شود
آنچه نكوهيده است اين است كه انسان افتخارات خود را ذكر كرده و به آنها افتخار كند و خود را به اين وسيله از ديگران برتر بشمارد.[23]
از آيات قرآن مجيد و روايات اسلامى بهخوبى استفاده مىشود كه اين كار يكى از زشتترين كارهاست.[24]
ممكن است كسى فخرفروشى نكند ولى برخورد او با مردم متكبرانه و حتى راه رفتن و ساير حركاتش آميخته با كبر و غرور باشد؛ اين چيزى است كه اسلام و تمام مكاتب اخلاقى آن را نمىپذيرند.[25]
در روايتى از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه در تفسير جمله «وَلا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ[26]؛ با بىاعتنايى از مردم روى مگردان» فرمود: مفهومش آن است كه صورتت را از مردم بر مگردان و از كسى كه با تو سخن مىگويد به عنوان توهين صورت بر متاب.[27]،[28]
واژۀ « تُصَعِّرْ »به هر گونه روى گردانى اطلاق شده است، و جالب اين كه نهى از اين كار تنها در مورد مؤمنان نيست بلكه در مورد همه انسان ها است،: «وَلا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ[29]»، قرار گرفتن اين صفت رذيله در كنار تكبر و افراط كارى در راه رفتن و صدا نشان مىدهد كه همه از صفات رذيلهاى است كه باعث تنفّر مردم مىشود.[30]
اگر مومن هستید، پس شوخی کنید!
در روايات اسلامى بحثهاى گستردهاى در زمينه مزاح و شوخى آمده است كه جمع بندى همه آنها انسان را به اينجا مىرساند كه «مزاح» اگر در حد اعتدال باشد و آلوده به گناهى نشود، نه تنها چيز بدى نيست بلكه مىتوان آن را بخشى از مسأله حسن خلق و گشاده رويى و اخلاق فاضله محسوب داشت.[31]
از سيره امامان عليهم السلام استفاده مىشود كه آنها عملاً مزاح را به صورت معتدل در زندگى خود داشتند[32]و ديگران را تشويق مىكردند كه در مجلس آنها مزاح كنند و مايه ادخال السرور گردند.[33]
در روایتی از امام صادق عليه السلام مىخوانيم كه به يكى از ياران خود فرمود:«كيف مداعبة بعضكم بعضا؛ چگونه شما با يكديگر شوخى مىكنيد»؟او پاسخ گفت: بسيار كم.[34]
امام فرمود: «فلا تفعلوا فان المداعبة من حسن الخلق، و انك لتدخل بها السرور على اخيك و لقد كان رسول الله صلى الله عليه و آله يداعب الرجل يريد ان يسره؛ اين كار را نكنيد (و مزاح را ترك نگوييد) زيرا مزاح شاخهاى از حسن خلق است، و به وسيله آن شادى در دل برادر مؤمن خود وارد مىكنى و پيامبر صلى الله عليه و آله با افرادى شوخى مىكرد، تا آنها را خوشحال كند».[35]،[36]
مخصوصاً در سفرها كه مشكلات بيشتر است و گاه پيشامدهاى نگرانكنندهاى رخ مىدهد دستور به مزاح داده شده است.[37]
در حديث ديگرى از آن حضرت مىخوانيم كه فرمود: «ما من مؤمن الا و فيه دعابة، قلت و ما الدعابة قال المزاح؛ هيچ مؤمنى نيست مگر اين كه در او دعابه وجود دارد، راوى مىگويد: سؤال كردم دعابه چيست؟ فرمود: مزاح است».[38]،[39]
از اين تعبير استفاده مىشود مؤمنان نبايد خشك باشند، و يكى از شاخههاى حسن خلق مزاحهاى حساب شده و توأم با تقوا است.[40]
سخن آخر:(حد و مرز شوخي و مزاح)
احاديث دیگری از آن حضرت وارد شده كه از مزاح نهى مىكند از جمله کلام آن حضرت که فرمود: «اياكم و المزاح فانه يذهب بماء الوجه و مهابة الرجال؛ از مزاح بپرهيزيد كه آبرو و ابهت انسان را مىبرد».[41]و نیز روایت «اذا احببت رجلا فلا تمازحه و لا تماره؛ هنگامى كه كسى را دوست داشتى مزاح با او مكن و جر و بحث با او منما».[42]،[43]
بنابر آنچه در اين روايات كوتاه و پر معنى آمده است، مزاح مىتواند آبرو و شخصيت انسان را بر باد دهد، و یا سبب عداوت و دشمنى گردد، و مانند دشنام تأثير سوء بگذارد و موجب جرئت و جسارت افراد نادان بر انسان گردد.[44]
از مطالعه اين تعبيرات به خوبى مىتوان دريافت كه راه جمع ميان کلام امام صادق علیه السلام این است که مزاح امرى است بسيار پيچيده، و گاه شوخىها از جدىها جدىتر است؛ به تعبير ديگر، مزاح بسيار ظريف و شكننده است، و اگر از حساب و كتاب خارج شود، آثار آن بسيار ويرانگر و مخرب است.[45]
آری اگر در مزاح از كلمات ركيك و سخنان سبك و كودكانه استفاده شود بىشك سبب آبروريزى و از بين رفتن شخصيت انسان است.[46]
واگر مزاح در برابر كسانى كه ظرفيت آن را ندارند و حريم شخصيت اشخاص را نمىشناسند انجام گيرد، چه بسا راه را براى جرئت وجسارت آنها باز مىكند و آنها نيز هر چه بخواهند مىگويند. چرا که به قول بزرگان«مزاح در سخن مانند نمك در غذاست» لذا كسانى كه زياد شوخى مىكنند سخنان جدى آنها نیز از ارزش مىافتد.[47]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
منابع:
1. اخلاق در قرآن
2. مشكات هدايت
3. پيام امام امير المومنين عليه السلام
[1] اخلاق در قرآن ؛ ج1 ؛ ص67.
[2] همان ؛ ص39.
[3] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج1 ؛ ص334.
[4] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج12 ؛ ص645.
[5] اخلاق در قرآن ؛ ج3 ؛ ص385.
[6] سورۀ اعراف؛آیۀ199.
[7] اخلاق در قرآن ؛ ج3 ؛ ص415.
[8] والاترين بندگان ؛ ص86.
[9] همان.
[10] تفسير نمونه؛ ج 7؛ ص 64.
[11] والاترين بندگان ؛ ص86.
[12] بحار الأنوار؛ ج 75؛ ص 232.
[13] مشكات هدايت ؛ ص74.
[14] همان؛ص75.
[15] همان.
[16] همان؛ص76.
[17] اخلاق در قرآن ؛ ج3 ؛ ص135.
[18] همان.
[19] بحارالانوار؛ ج 68؛ ص 389؛ ح 42.
[20] اخلاق در قرآن ؛ ج3 ؛ ص147.
[21] همان؛ص140.
[22] همان ؛ ص148.
[23] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج15 ؛ ص243.
[24] همان.
[25] همان ؛ ص244.
[26] سورۀ لقمان؛آیۀ18.
[27] نورالثقلين؛ ج 4؛ ص 207.
[28] اخلاق در قرآن ؛ ج3 ؛ ص141.
[29] سورۀ لقمان؛آیۀ18.
[30] اخلاق در قرآن ؛ ج3 ؛ ص141.
[31] همان؛ص167.
[32] همان.
[33] همان ؛ ص168.
[34] همان؛ص167.
[35] اصول كافى؛ ج 2؛ ص 663؛ ح 3.
[36] اخلاق در قرآن ؛ ج3 ؛ ص168.
[37] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج15 ؛ ص553.
[38] اصول كافى؛ ج 2؛ ص 663؛ ح 2.
[39] اخلاق در قرآن ؛ ج3 ؛ ص168.
[40] همان.
[41] اصول كافى؛ ج 2؛ ص 665؛ ح 16.
[42] همان؛ ص 664؛ ح 9.
[43] اخلاق در قرآن ؛ ج3 ؛ ص169.
[44] همان.
[45] همان.
[46] همان؛ص170.
[47] همان.