تأملی در چهارشنبه سوری از منظر معظم له

تأملی در چهارشنبه سوری از منظر معظم له


چهارشنبه سوری چگونه خلق شد؟/ آیا چهارشنبه نحس است؟/ تقلید از نیاکان با چاشنی خرافه گرایی/ چهارشنبه سوری یا چهارشنبه مصیبت؟/ چهارشنبه سوری یا خودکشی؟!/ چهارشنبه آخر سال با نظارت رسانه ها مدیریت شود‌

عيد نوروز يك عيد طبيعى در جهان آفرينش است؛ فصل زمستان پايان مى گيرد، بهار همراه با حيات طبيعت به فرمان خدا شروع مى شود، شكوفه ها و برگ ها و گل ها بر شاخسار درختان آشكار مى گردد و نشاط و جنبش و حركت در تمام عالم حيات آغاز مى شود، همگام و همراه شدن با اين پديده عالم آفرينش، همگامى با سنت هاى الهى است.[1]

نكته قابل توجه اين كه كه قسمت قابل ملاحظه اى از مراسمى که در نوروز ميان مردم معمول است و به شكل سنت ملى در ميان ايرانيان و كشورهاى ديگرى درآمده ، در شمار امورى است كه اسلام بر آن، تأكيد نهاده است. مانند: نظافت، خانه تكانى، كمك به ارحام و بستگان و افراد نيازمند و آبرومند، ديد و بازديد و صله رحم و ملاقات دوستان و رفع كدورت ها و بيرون ريختن غم و اندوه ها از دل و آماده شدن براى فعاليت هاى مختلف ثمربخش در سال نو، و مانند اينها؛ همه و همه از جنبه هاى مثبت مراسم نوروزى است.[2]

ولى گاه پاره اى از آداب و رسوم منفی و ناپسند هم چون چهارشنبه سوری در شب چهارشنبه آخر سال ديده مى شود که از زوایای مختلف تأمل بر انگیز است و باید مورد بررسی قرار گیرد.[3]

چهارشنبه سوری چگونه خلق شد؟

اصل شکل گیری چهارشنبه سوری این بود که در آخر سال در ایران باستان، در آن پنج روزی که از تقسیمات دوازه ماه بر 360 روز اضافه می آمد، مراسمی خاص برگزار می شد. به این ترتیب که ایرانیان باستان بر این باور بودند در پنج روز آخر سال، روح گذشتگان آنها به دنیا باز می گردد تا ببینند اوضاع بازماندگان آنها از چه قرار است و آیا همچنان باثبات بوده و میان آنها مودت و مهربانی وجود دارد؟[4]

بر همین اساس آنها مجلس سروری بر پا کرده و آتشی روشن می کردند و چهارشنبه را انتخاب کردند به این دلیل که جمعی معتقد بودند روز نحسی است و این نحوست با جشن و جمع شدن ارحام نزد هم برطرف می شود؛ و به این ترتیب به روح درگذشتگان خود چنین وانمود کنند که در طول یکسالی که گذشت ما با خوشی و مهربانی زندگی کردیم![5]

آیا چهارشنبه نحس است؟

در ميان مردم معمول بود كه بعضى از روزها را روز سعد و مبارك، و بعضى را روز شوم و نحس مى شمردند.همانگونه که مردم در زمان قدیم معتقد بودند که چهارشنبه آخر سال بلا از آسمان نازل می شود و واجب است که برای رفع نحسی جشن گرفته شود.[6]

سخن اينجا است كه اين اعتقاد عمومى تا چه حد در اسلام پذيرفته شده؟ و يا از اسلام گرفته شده است؟

البته نحوست ایّام از نظر عقل محال نیست؛ هر چند از نظر استدلال عقلى راهى براى اثبات يا نفى چنين مطلبى در اختيار نداريم، همين اندازه مى گوئيم ممكن است ولى از نظر عقل ثابت نيست.[7]

بنا بر اين اگر دلائل شرعى از طريق وحى كه افق هاى وسيع ترى را روشن مى سازد بر اين معنى در دست داشته باشيم قبول آن نه تنها بى مانع بلكه لازم است.[8]

در آيات قرآن تنها در دو مورد اشاره به«نحوست ايام» شده است:[9]

هنگامى که قوم عاد، پیامبر خود حضرت هود علیه السلام را تکذیب کردند و گرفتار عذاب الهى شدند:« إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا صَرْصَرًا فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ؛ما بر هلاک آنها تندبادى در روز نحسى پایدار فرستادیم.»[10]،[11]

و هنگامى که قوم عاد، به ناحق تکبّر و سرکشى نمود و عذاب خداوند بر آنان نازل شد: «فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِيحاً صَرْصَراً فِي أَيَّامٍ نَحِساتٍ ؛[12] ما تندبادى سخت و سرد در روزهاى شومى بر آنها مسلط ساختيم»[13]،[14]

به اين ترتيب قرآن جز اشاره سربسته اى به اين مساله ندارد، ولى در روايات اسلامى به احاديث زيادى در زمينه«نحس و سعد ايام» برخورد مى كنيم كه هر چند بسيارى از آنها روايات ضعيف است و يا احياناً آميخته با بعضى روايات مجعول و خرافات مى باشد، ولى همه آنها چنين نيست، بلكه روايات معتبر و قابل قبولى در ميان آنها بدون شك وجود دارد، چنان كه مفسران نيز در تفسير آيات فوق بر اين معنى صحه نهاده اند.[15]

در روايات متعددى نحس ايام در ارتباط با حوادثى كه در آن واقع شده است تفسير شده، فى المثل در روايتى از امير مؤمنان على علیه السلام مى خوانيم شخصى از امام علیه السلام درخواست كرد تا در باره روز«چهارشنبه» و فال بدى كه به آن مى زنند و سنگينى آن، بيانى فرمايد كه منظور كدام چهارشنبه است؟فرمود:«آخر اربعاء فى الشهر و هو المحاق و فيه قتل قابيل هابيل اخاه ... و يوم الاربعاء ارسل اللَّه عز و جل الريح على قوم عاد؛ منظور چهارشنبه آخر ماه است كه در محاق اتفاق افتاد، و در همين روز«قابيل» برادرش«هابيل» را كشت ... و خداوند در اين روز چهارشنبه تندباد را بر قوم عاد فرستاد»[16]،[17]

مجموع اين روايات سبب شده كه مسأله نحس ايام را چنين تفسير كنند كه مقصود اسلام توجه دادن مسلمين به اين حوادث است، تا از نظر عمل خود را بر حوادث تاريخى سازنده تطبيق دهند، و از حوادث مخرب و روش بنيان گذاران آنها فاصله گيرند.[18]

اين تفسير ممكن است در مورد قسمتى از اين روايات صادق باشد ولى در مورد همه آنها مسلما صادق نيست، چرا كه از بعضى از آنها استفاده مى شود تاثير مرموزى در بعضى ايام احيانا وجود دارد كه ما از آن آگاهى نداريم.[19]

اين نكته نيز قابل تأمل است كه بعضى در مسأله نحس ايام به اندازه اى راه افراط را پوييده اند كه به هر كارى مى خواهند دست بزنند قبلاً به سراغ نحس ايام مى روند، و عملا از بسيارى فعاليت ها باز مى مانند، و فرصت هاى طلايى را از دست مى دهند.[20]

يا اين كه بجاى بررسى عوامل شكست و پيروزى خود و ديگران استفاده از اين تجربيات گران بها در زندگى، گناه همه شكست ها را به گردن شومى ايام مى اندازند، همانگونه كه رمز پيروزى ها را در نيكى ايام جستجو مى كنند! اين يك نوع فرار از حقيقت، و افراط در مساله، و توضيح خرافى حوادث زندگى است كه بايد از آن به شدت پرهيز كرد، و در اين مسائل نه گوش به شايعات ميان مردم داد، نه سخن منجمان، و نه گفته فال گيران، اگر چيزى در حديث معتبر در اين زمينه ثابت شود بايد پذيرفت، و گرنه بى اعتنا به گفته اين و آن بايد خط زندگى را ادامه داد، و با تلاش و سعى و كوشش به پيش محكم گام برداشت، و از توكل بر خدا يارى جست و از لطف او استعانت خواست.[21]

در روایتی آمده است كه يكى از ياران امام هادی علیه السلام مى گويد: خدمت آن حضرت رسيدم در حالى كه در مسير راه انگشتم مجروح شده بود، و سوارى از كنارم گذشت و به شانه من صدمه زد، و در وسط جمعيت گرفتار شدم و لباسم را پاره كردند، گفتم: خدا مرا از شر تو اى روز حفظ كند، عجب روز شومى هستى! امام فرمود: با ما ارتباط دارى و چنين مى گويى؟! و روز را كه گناهى ندارد گناهكار مى شمرى؟ آن مرد عرض مى كند از شنيدن اين سخن به هوش آمدم و به خطاى خود پى بردم، عرض كردم اى مولاى من، من استغفار مى كنم، و از خدا آمرزش مى طلبم، امام علیه السلام افزود:«ما ذنب الايام حتى صرتم تتشامون بها اذا جوزيتم باعمالكم فيها...؛ روزها چه گناهى دارد كه شما آنها را شوم مى شمريد هنگامى كه كيفر اعمال شما در اين روزها دامانتان را مى گيرد؟! راوى مى گويد:« عرض كردم من براى هميشه از خدا استغفار مى كنم و اين توبه من است اى پسر رسول خدا».[22]

امام علیه السلام فرمود:« اين براى تو فايده اى ندارد، خداوند شما را مجازات مى كند به مذمت كردن چيزى كه نكوهش ندارد، آيا تو نمى دانى كه خداوند ثواب و عقاب مى دهد، و جزاى اعمال را در اين سرا و سراى ديگر خواهد داد، سپس افزود:ديگر اين عمل را تكرار مكن و براى روزها در برابر حكم خداوند كار و تاثيرى قرار مده»![23]،[24]

این روایت، تعبیر واقعی آیات قرآن کریم است که مى گويد فال نيك و بد، و طالع سعد و نحس ، چيزى جز اعمال شما نيست كه به گردنتان آويخته است و نتائج آن در دنيا و آخرت از شما جدا نمى شود، لذا در کلام وحی می خوانیم: «وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ كِتاباً يَلْقاهُ مَنْشُوراً؛[25] و ما روز قيامت كتابى براى او بيرون مى آوريم كه آن را در برابر خود گشوده مى بيند» [26]

روشن است كه منظور از «كتاب» چيزى جز كارنامه عمل انسان نيست، همان كارنامه اى كه در اين دنيا وجود دارد و اعمال انسان در آن ثبت مى شود.[27]

لذا کلام نورانی امام هادی علیه السلام اشاره به اين است كه اخباری که در باره نحوست ایام به ویژه چهارشنبه وارد شده بیش از این دلالت ندارد که این نحوست به خاطرحوادثی دینی است، که بر حسب ذوق دینی و یا بر حسب تاثیر نفوس یا در فلان روز موجب قبح و زشتی آن شده، و اما اینکه خود آن روز و یا آن قطعه از زمان متصف به شومی باشد، از آیات و روایات بر نمی آید، لذا هرگز نبايد براى ایام تاثير مستقلى قائل شد و روزها را به نحوست متهم نمود، و از لطف خداوند خود را بى نياز دانست.[28]

تقلید از نیاکان با چاشنی خرافه گرایی

از موضوعاتى كه در زمان جاهليت به شدت رائج بود مساله افتخار به نياكان و احترام بى قيد و شرط و تا سرحد پرستش، در برابر آنان و افكار و عادات و رسوم آنها بود، اين موضوع، به عصر جاهليت اختصاص ندارد، بلکه امروز هم در ميان بسيارى از ملت ها وجود دارد، و یقیناً يكى از عوامل اصلى اشاعه و انتقال خرافات از نسلى به نسل ديگر محسوب مى شود.[29]

شك نيست كه روح قدردانى و رعايت اصول انسانى ايجاب مى كند كه پدران و اجداد و نياكان محترم شمرده شوند، اما نه به اين معنى كه آنها را معصوم از خطا و اشتباه بدانيم، و از نقد و بررسى افكار و آداب آنها خوددارى كنيم، و از خرافات آنها كوركورانه تبعيت نمائيم.[30]

زيرا اين عمل در واقع يك نوع بت پرستى و منطق جاهلى است، بلكه بايد در عين احترام به حقوق و افكار و سنت هاى مفيدشان، سنن غلط آنها را بشدت درهم شكست، به خصوص اينكه نسل هاى آينده بر اثر گذشت زمان و پيشرفت علم و دانش و تجربيات بيشتر معمولا از نسل هاى پيشين داناتر و باهوش ترند، و هيچ عقل و خردى اجازه تقليد«كوركورانه» از گذشتگان را نمى دهد.[31]

عجب اين است كه بعضى از اساتيد دانشگاه را مى بينيم كه از اين نقطه ضعف بر كنار نمانده و گاهى با كمال شگفتى به خرافات مضحكى همچون پريدن از روى آتش در روزهاى آخر سال تن در مى دهند و ميل دارندآتش پرستى نياكان را به نوعى زنده كنند.[32]

بی تردید چهارشنبه سوری سرچشمه بسیاری از خرافات و سنت های نادرست اجتماعی است؛ خرافاتی هم چون پریدن بر روی آتش با همان کلام مخصوص که زردی و سرخی را با هم مبادله می کردند و بعد اعتقاد داشتند که باید خاکستر آن آتش را بیرون ببرند و پشت خانه بریزند و کسی که می خواهد خاکستر را ببرد در بزند و بگویند: کیستی؟ بگوید: منم. سؤال کنند از کجا می آیی بگوید: از مجلس عروسی و بگویند: چه به همراه آوردی بگوید: تندرستی.[33]

خرافه ی دیگر که به آن اضافه شد شکستن کوزه ی آب ندیده ی سالم بود که از پشت بام به زمین می انداختند به این عقیده که تمام بلاها در این کوزه است و با شکستن آن تمام بالاها برطرف می شود.[34]

مخفی نماند که بسیاری از خرافات چهارشنبه سوری با شرک آمیخته است یعنی اعتقاد داشتند که آتش زردی آنها را می گیرد و سرخی را به آنها عطا می کند و یا مثلا در شکستن کوزه که شکسته شدن آن را در سرنوشت خود مؤثر می دانستند.[35] به راستی برای کسانی که یکتاپرست و خداپرست هستند این کارها چه معنایی دارد؟[36]

با مرور زمان این مسئله تبدیل پیدا کرد و کم کم مسئله ی خطرناک آتش بازی که در چین مرسوم بود نیز به آن آمیخته شد.[37]

و اینگونه پيروى كوركورانه افراد بى خبر از بى خبرانى همانند خود، به طور قطع عملى است بسيار زشت و زننده، نه با منطق سازگار است و نه با روح تعليمات اسلامى؛ و هيچ آدم با شخصيّت و با فكرى حاضر نمى شود كه چشم و گوش بسته دنبال اين و آن بيفتد و هر عمل بى رويّه اى را كه ديگران انجام مى دهند، او نيز انجام مى دهد.[38]

اين همان تقليدی است كه بت پرستان براى توجيه اعمال خود به آن متوسّل مى شدند و مى گفتند: آيين بت پرستى آيين نياكان ماست و ما حاضر نيستيم كه از پيروى آنان چشم بپوشيم.[39]

اين همان تقليدى است كه سرچشمه توسعه بسيارى از مفاسد اجتماعى و چشم هم چشمى ها و مدپرستى ها و آلودگى هاست.[40]

اين همان تقليدى است كه در شعر مولوى به آن اشاره شده است: خلق را تقليدشان بر باد داد ....[41]

البته تقليد در اصطلاح علمى، مفهومى كاملًا جدا از اين مفهوم دارد و مى توان آن را در جمله «مراجعه افراد غير متخصّص به افراد متخصّص، در مسائل تخصّصى» خلاصه نمود که اگر يك روز اين موضوع از زندگى بشر برداشته شود، تمام زندگى اجتماعى فرو مى ريزد و هرج و مرج در تمام شؤون آشكار مى شود.[42]

 به راستی آیا به صرف اين كه گذشتگان مراسم خرافى چهارشنبه سورى را انجام می دادند ما هم بايد انجام دهيم، يا به حكم عقل آن را رها كنيم؟! [43]

یقیناً آداب و سنت گذشتگان به صرف اين كه متعلق به نياكان بوده، لازم الاجرا نيست، بلكه تنها آن دسته از آداب و رسومى صحيح است كه مورد تأييد عقل و دين باشد.[44]

اگر بخواهیم به نیاکان اقتدا کنیم آنها کارهای خیلی خوب زیاد داشته اند هم چون آداب و رسوم و سنت هاى نيك نياكان، مثل عید نوروز و ديد و بازديد در آن ایام، نظافت و خانه تكانى، هديه دادن، پوشيدن لباس نو و مانند آن، كه عقل و خرد بر آن مهر تأييد مى زند ، لذا برای تبعیت از آنان نیازی به این کارهای غیر عقلایی نیست.[45]

بی شک اگر انسان بر حق باشد و كل جامعه بر باطل، نبايد مرعوب اكثريت شد و شعار «خواهى نشوى رسوا هم رنگ جماعت شو» را سر داد، بلكه بايد با جديت و تلاش مستمر در پى احقاق حق بود و هم رنگ جماعت شدن را مايه رسوايى و خوارى دانست. بنابراين، استدلال طرفداران برنامه هاى خرافى چهارشنبه سورى و مانند آن، با آن خطرات و ضررهاى فراوان و غير قابل جبران، كه پدران ما چنين مراسمى را انجام مى دادند و ما هم انجام مى دهيم، استدلال غلط و نامعقولى است، و در چنين مسائلى كه خرافى است نبايد تابع جماعت شد. [46]

چهارشنبه سوری یا چهارشنبه مصیبت؟

موج عظیم اخبار دردناک چهارشنبه سوری تأسف آور است؛ آمارهاى مركز اورژانس و بيمارستان ها بيانگر اين واقعيت تلخ است كه نقص عضو و مرگ و مير ناشى ازسوختگى در اسفندماه به دليل استفاده از مواد محترقه خطرناك نسبت به ماه هاى ديگر افزايش مى يابد، كه در اين ميان جوانان و نوجوانان بيشترين قربانى هاى شعله هاى دامن گير آتش چهارشنبه سورى هستند.[47]

آری مراسم خرافی چهارشنبه سورى غير از بدبختى سودى ندارد. چه بسيار جوانانى كه در پى همين تقليد غير معقول چشمان خود را از دست دادند! چه تعداد عزيزانى كه شركتشان در اين مراسم خرافى جز سوختن چهره و بدنما شدن صورت، ثمره اى نداشته است؛ به گونه اى كه اكنون خجالت مى كشند با آن چهره در انظار عموم حاضر شوند! چه افرادى كه در پى انفجارهاى بى هدف و از روى هوا و هوس، دست و پاى خود را از دست داده اند! چه خانه هايى كه در آتش سوخته است![48] و یا آسیب ها و مخاطرات صدای ترقه ها برای عموم مردم به ویژه بیماران قلبی و یا سقط جنین زنان باردار و سایر آسیب ها که به بدن می رسد.[49]

لذا به علت آتش افروزی های بی قاعده و خطرناک باید به جای چهارشنبه سوری، چهارشنبه مصیبت گفته شود، چرا که به وسیله این آتش افروزی ها سلامت بسیاری از جوانان به خطر می افتند و بسیاری از خانواده ها داغدار می شوند.[50]

چهارشنبه سوری یا خودکشی؟!

بدیهی است کارهای خطرناکی که در شب چهارشنبه سوری و به غلط تحت عنوان جشن و شادی! انجام می گیرد به علت وقوع فجایع عظیم، به هیچ عنوان با اصول اولیه مراسم و مناسبت های جشن و شادی همخوانی ندارد چرا که مثل این است که انسان خودکشی کند و یا با دست خودش عضوی از بدن خود را از بین ببرد؛ پس مسئولیت عند الله دارد.[51] و صد البته خودكشى به يقين از گناهان كبيره است، و مالكيّت انسان نسبت به نفس خويش، نمى تواند دليل بر ارتکاب به هر عملی گردد که در نهایت به آسیب جسم و نفس منتهی شود. همان گونه كه مالكيّت انسان نسبت به اموالش، نمى تواند مجوّز آتش زدن آن گردد.[52]

به راستی آیا یا این تفاسیر می توان مدعی شد چهارشنبه سوری زمینه ساز شادی جامعه را فراهم می سازد؟ حال آنکه ترویج اینگونه عقائد خرافى و انبوه متعصبان لجوج و همراهی برخی توده هاى گمراه يك نوع انتحار و خودكشى جنون آميز است[53] که در عمل نسل جوان و نوجوان جامعه را به خود کشی سوق می دهد؛ تأسف آور این است که متولیان فرهنگی جامعه راه ترویج نشاط را گم و خيال كرده اند آن نشاطی كه فرمان عقل و وجدان، پشتيبان آن است همين است و بس![54]

سخن آخر: (چهارشنبه آخر سال با نظارت رسانه ها مدیریت شود)

در خاتمه باید به برخی جریانات روشنفکری غرب گرا و جریانات باستان گرا  عتاب نمود که چرا و به چه دلیل در رسانه های خود، مردم را تشویق می کنند که این سنت های سیئه را زنده نگه دارند؛[55] حال آنکه این گونه کارها عاقلانه نبوده و باید به صورت معقول جمع شود؛ حتی می تواند بدیلی که دارای مشکلات نیست برای چهارشنبه سوری قرار داد.[56]

البته جایگاه رسانه ها  در مبارزه با چنین خرافاتی و برون رفت از این چالش انکار ناپذیر است؛ مسلم این است که این خرافه زیانبار است و نباید به این بال و پر داد و رسانه ها باید با این خرافات مبارزه کنند.[57]

 آری نباید هم صدا با باستان گرایان گفت که این از نیاکان ماست و باید آن را زنده نگه بداریم، این اشتباه است، باید آثار خوب نیاکانمان را بپذیریم و آثار بد آنها را دور بریزیم و بر آنها پافشاری نکنیم.[58]

ما باید عاقل و هوشیار باشیم و مصلحت فرزندان و جامعه را در نظر بگیریم وبه صورت نقادانه با آثار پیشینیان برخورد کنیم.[59]

امید است که سال به سال این خرافه کمتر شود و سالی را داشته باشیم که این خرافه وجود نداشته باشد که تحقق این مهم در گرو مبارزه با این خرافات از طریق کار فرهنگی و اطلاع رسانی است.[60]

 

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظلّه) makarem.ir

 

 


[1] كليات مفاتيح نوين ؛ ص907.

[2] همان.

[3] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛28/12/1386.

[4] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛23/12/1388.

[5] همان.

[6] تفسير نمونه ؛ ج 23 ؛ ص41.

[7] همان.

[8] همان.

[9] همان.

[10] سورۀ قمر؛ آیۀ19.

[11] تفسير نمونه ؛ ج 23 ؛ صو37

[12] سوره فصلت آیۀ16.

[13] بايد توجه داشت كه«نحسات» در اين آيه صفت براى« ايام» است، يعنى ايام مزبور توصيف به نحوست شده است.

[14] تفسير نمونه ؛ ج 23 ؛ ص41.

[15] همان ؛ ص42.

[16] تفسير نور الثقلين؛ ج 5 ؛ ص 183؛ ح 25.

[17] تفسير نمونه ؛ ج 23 ؛ ص43.

[18] همان؛ ص44.

[19] همان.

[20] همان.

[21] همان.

[22] همان؛ص46.

[23] «تحف العقول»؛ طبق نقل بحار الانوار؛ ج 59 ؛ص 2( با كمى تلخيص).

[24] تفسير نمونه ؛ ج 23 ؛ ص46.

[25] سورۀ اسراء؛ آیۀ 13.

[26] تفسير نمونه ؛ ج 12 ؛ ص47.

[27] همان.

[28] همان.

[29] همان ؛ ج 5 ؛ ص106.

[30] همان.

[31] همان.

[32] همان.

[33] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛23/12/1388.

[34] همان.

[35] همان.

[36] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛27/12/1392.

[37] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛23/12/1388.

[38] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص426.

[39] همان.

[40] همان.

[41] همان.

[42] همان؛ص427.

[43] داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله) ؛ ص279.

[44] همان.

[45] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛26/12/1393.

[46] داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله) ؛ ص40.

[47] قهرمان توحيد، شرح و تفسير آيات مربوط به حضرت ابراهيم (ع) ؛ ص85.

[48] همان.

[49] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛23/12/1388.

[50] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار اعضای شورای هماهنگی حمل و نقل و مسکن استان قم؛27/12/1393.

[51] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در پاسخ به استفتاء شنوندگان برنامه زمزم احکام رادیو معارف؛21/12/1389.

[52] استفتاءات جديد ؛ ج 3 ؛ ص621.

[53] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 4 ؛ ص139.

[54] آفريدگار جهان ؛ ص21.

[55] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار اعضای شورای هماهنگی حمل و نقل و مسکن استان قم؛27/12/1393.

[56] همان.

[57] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛27/12/1392.

[58] همان.

[59] همان.

[60] همان.

captcha