روز بيست و هفتم رجب، روز مبعث است كه روز بسيار شريف و با ارزشى است، رسول خدا صلى الله عليه و آله هنگامى به رسالت مبعوث شد كه مردم در جهالت و گمراهى به سر مى بردند؛ آثار توحيد از ميان رفته و فروغ انسانيت خاموش گشته بود؛ عقايد مردم دستخوش خرافات و تحريفات گشته و اهداف والاى انبياى پيشين، به فراموشى سپرده شده بود و بت پرستى، جنايت، زنده به گور كردن دختران، ظلم و بيدادگرى، غارت و خونريزى، پايمال كردن حقوق ضعيفان و فحشا و منكرات، بر سراسر جزيرة العرب حكومت مى كرد.[1]
مردم ساير كشورها نيز، هر كدام به نوعى گرفتار چندگانه پرستى بودند و محبت و عدالت از ميانشان رخت بربسته و فضايل و ارزش هاى انسانى به افول گراييده بود. خداوند متعال، در چنين عصرى، حضرت محمد صلى الله عليه و آله را براى هدايت بشر، به رسالت برگزيد تا مردم را از بت پرستى و شرك، به توحيد و خدا پرستى دعوت كند و آنان را از تاريكى گناه، و ظلمت هاى جهل، رهانيده و به سرچشمه ايمان و دانش، و پاكى و تقوا رهنمون نماید.[2]
شکوه قاعدۀ لطف در حقیقت بعثت
درست است خداوند انسان را با نيروى عقل و خرد مجهز ساخته، وجدانى قوى و پربار به او داده، كتاب هاى آسمانى براى او فرستاده، ولى اين انسان ممكن است با همه اين وسائل تكوينى و تشريعى باز در تشخيص راه خود گرفتار اشتباه شود، لذا وجود يك پيشواى معصوم، خطر انحراف و گمراهى را تا حد زيادى تقليل مى دهد.[3] اين همان چيزى است كه در كتب اعتقادى از آن به «قاعده لطف» تعبير مى كنند.[4]
منظورشان از قاعده لطف اين است كه خداوند حكيم، تمام امورى را كه براى وصال انسان به هدف آفرينش لازم است، در اختيار او قرار مى دهد، از جمله بعثت پيامبران .[5] و اين مقتضاى حكمت خداست؛ زيرا تكليف بدون آن موجب نقض غرض مى باشد و نقض غرض بر خداوند حكمى روا نيست، بلکه خدا مى خواسته بندگان هدايت شوند، لذا مى بايست وسايل هدايت آنها را فراهم سازد، که ناگفته پيداست مسأله «لزوم بعثت پيامبران» و «نصب جانشينان آنها» و آنچه مانند آن است از قاعده «لطف» سرچشمه مى گيرد.[6]
اصل «حسن و قبح»؛ زمینه ساز تبیین حقیقت بعثت
بديهى است اگر ما عقل و خرد را از تشخيص «حسن و قبح» بركنار داريم مسأله لطف هم خود به خود منتفى مى گردد.[7] همچنين مسأله «لزوم مطالعه در دعوت كسى كه خود را پيامبر خدا معرفى مى كند، از مسأله حسن و قبح عقلى سرچشمه مى گيرد.[8]
زيرا اگر ما حكم عقل را در اين مسأله به رسميت نشناسيم، چون حكم شرع كه هنوز بر ما ثابت نشده، و حكم عقل هم كه اعتبارى ندارد، بنابراين افراد مى توانند از اول دنبال تحقيق از دين و معرفت خدا و پيامبر نروند و تكليفى براى خود درست نكنند.[9]
ولى با قبول مسأله حسن و قبح عقلى و حاكميت مستقل عقل در اين مسأله تمام اين مسائل حل خواهد گرديد.[10]
تفکر در هدف آفرینش؛ مبیّن حقیقت بعثت
بی شک مسأله لزوم بعثت پيامبران را از طريق منطق و بيان ديگرى نيز مى توان روشن ساخت، و آن اين كه، يك نگاه به جهان آفرينش كافى است اين حقيقت را به ما بياموزد كه آفريدگار جهان براى رساندن هر موجودى به كمال ممكن خود، هرگونه وسائل لازم را در اختيار او گذارده، و در اين زمينه كوچك ترين مضايقه اى نداشته است.[11]
در واقع بعثت انبياء رابطه بسيار نزديك و روشنى با مسأله هدف آفرينش انسان دارد، و هيچ كس نمى تواند ايمان به خدا داشته باشد و حكمت او را در كل جهان هستى و به ويژه خلقت انسان، انكار كند؛[12] بنابراين آفرينش انسان بايد هدف داشته باشد، و اين هدف چيزى جز پرورش يك مخلوق كامل كه پرتوى از صفات جمال و جلال حق در او باشد و لايق قرب او گردد نخواهد بود.[13]مسلماً تربيت چنين موجودى بدون يك برنامه ريزى دقيق و حساب شده، در تمام جنبه هاى زندگى امكان پذير نيست.[14]
به عنوان نمونه اگر چشم را براى مشاهده مناظر مختلف به انسان داده، علاوه بر اعضاى ضرورى كه بدون آن ديدن ممكن نيست، بسيارى از وسائل تكميلى نيز در اختيار آن گذارده؛ مثلا به چشم ها مژه داده كه از ورود گرد و غبار جلوگيرى كند، و در سطح پلك ها غده هاى چربى آفريده، تا لبه آنها دائما نرم باشد، و چشم ها را به غده هاى اشك مجهز ساخته، تا سطح چشم دائما مرطوب باشد و حركت پلك ها كمترين ناراحتى ايجاد نكند،[15] ابروها را براى تكميل كار چشم و جلوگيرى از نزول عرق پيشانى همچون سدى در بالاى چشم ايجاد كرده، و عضلاتى در اختيار كره چشم گذارده كه آن را در تمام جهات ششگانه به حركت در مى آورد.[16]
حال اين سؤال پيش مى آيد كه آيا آفريدگارى كه در عالم «تكوين» (آفرينش) اين اندازه وسائل پيشرفت و تكامل را در اختيار هر موجودى نهاده، ممكن است موضوع فرستادن انبياء را كه مهم ترين نقش را در تكامل نوع بشر و اهداف حيات او در جنبه هاى مادى و معنوى دارد ناديده گرفته باشد؛ و جامعه انسانى را از اين موهبت بزرگ محروم سازد؟![17]
شيخ الرييس ابو على سينا در كتاب شفا با عبارت كوتاه و تشبيه جالبى به اين حقيقت اشاره كرده و چنين مى گويد: «احتياج انسان به بعثت پيامبران در بقاى نوع خود، و تحصيل كمالات وجودى او از روئيدن موهاى مژه، و ابرو، و فرورفتگى كف پا كه راه رفتن و ايستادن را براى انسان آسان مى سازد و امثال اين منافع كه براى ادامه حيات ضرورى نيست، مسلما بيشتر است ...؛ بنابراين ممكن نيست عنايت ازلى الهى آن منافع را ايجاب كرده باشد، و بعثت پيامبران را كه اساس زندگى انسان است ايجاب نكند».[18]
تثبیت اختیار و آزادی انسان در گرو تبیین حقیقت بعثت
گفتنی است خداوند هيچ كس را مجبور به انجام يا ترك كارى نمى كند، اين بندگان خدا هستند كه يكى از اين دو را انتخاب مى نمايند. به همين دليل اگر كار خوبى انجام دهند در نظر عقلا و خردمندان سزاوار ستايشند و اگر كار بدى انجام دهند سزاوار ملامت و سرزنش.[19]
زیرا اگر ما در اعمالمان مجبور بوديم، نه بعثت انبياء و نازل شدن كتب آسمانى مفهوم داشت، و نه تكاليف دينى و تعليم و تربيت، همچنين پاداش و كيفر الهى نيز نامفهوم و خالى از محتوا مى شد.[20]
اين همان چيزى است كه ما از مكتب ائمه اهل بيت عليهم السلام نيز آموخته ايم كه به ما فرموده اند: نه جبر مطلق صحيح است و نه تفويض و واگذارى مطلق، بلكه چيزى در ميان اين دو است: «لا جبر و لا تفويض ولكن امر بين امرين».[21]،[22]
لذا اگر انسان در انجام كارها آزاد نبود، ثواب و عقاب، پاداش و كيفر، معنا نداشت، و بعثت پيامبران و كتاب هاى آسمانى همه بيهوده بود.[23]،[24]
غفلت زدایی؛ مولّفه ای کلیدی در حقیقت معنایی بعثت
در تبیین این مسأله از یک منظر باید گفت؛ مردم دنيا بويژه مردم جزيرة العرب در زمان بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در ضلالت و گمراهى روشنى بودند، سيه روزى و بدبختى، جهل و نادانى، و آلودگي هاى گوناگون معنوى در آن عصر، تمام نقاط جهان را فرا گرفته بود، و اين وضع نابسامان بر كسى پوشيده نبود.[25] ازسوی دیگر نیز اين سئوال پيش مى آيد كه آيا راه رسيدن به تكامل و پرورش وجود انسان ها در تمام جنبه هاى علمى و عملی آن قدر روشن و واضح است كه احتياجى به هيچ گونه علم و دانشى نباشد؟
آيا با اين علم و دانش محدود بشرى كه پس از آن همه تلاش و كوشش دانشمندان، اسرار اين جهان و بلكه وجود خود ما، همچنان به صورت معمايى باقى مانده، كسى را مى توان پيدا كرد كه با توسل به همين معلومات از تمام اسرار و رموز و عوامل سعادت بشر با خبر باشد و راه صحيح وصول آن را با تمام مشخصات به او نشان دهد؟[26]
بی تردید دنياى امروز در تشخيص الفباى زندگى اجتماعى، سياسى و اقتصادى خود تا اين اندازه سرگردان و حيران است و مرجعى براى حل اختلاف عقيده ندارند.[27] و با اين حال باز مى توان گفت: بشر تنها با پاى عقل و دانش خود مى تواند اين راه را طى كند و به سر منزل سعادت برسد؟[28]
بنابراين آيا ما نيازمند به كسى نيستيم كه اشتباهات ما را در تشخيص راه درست سعادت اصلاح كند؟ و خود دچار اشتباه و خطا نشود؟[29] اينجاست كه بايد صريحا بگوييم؛ براى رسيدن به پرورش و تكامل وجودی در جهات مختلف قبل از هر چيز يك سلسله تعليمات جامع و صحيح كه خالى از هر گونه اشتباه و متكى به واقعيات زندگى است ضرورت دارد و اين جز از طريق وحى و تعليم پيامبران الهى كه مستقيما با مبدأ جهان آفرينش ارتباط دارند ممكن نيست. [30]
نعمت و رحمت الهی جلوه ای از حقیقت ذاتی بعثت
باید اذعان کرد بعثت پيامبر هم نعمت بزرگى از سوى خداوند بود و هم نمونه بارزى از رحمت واسعه حق، چرا كه ميليون ها ميليون مردم جهان، در پرتو تعليماتش راه حق را پيدا كردند و به آن پيوستند.[31]
لذا با مراجعه به آیات قرآن کریم می توان به بزرگ ترين نعمت الهى يعنى نعمت «بعثت پيامبر اسلام» رهنمون گردید ، در حقيقت، قرآن به سؤالاتى كه در ذهن بعضى از تازه مسلمانان، بعد از جنگ احد خطور مى كرد، كه چرا ما اين همه گرفتار مشكلات و مصائب شويم؟ اینگونه پاسخ مى گويد: «خداوند بر مؤمنان منت گذارد (نعمت بزرگى بخشيد) هنگامى كه در ميان آنها پيامبرى برانگيخت» (لقد من الله على المؤمنين إذ بعث فيهم رسولا).[32]،[33]
حال با این اوصاف بعثت پيامبرى كه مربى اخلاقى و معلم كتاب و حكمت است به عنوان منتى بزرگ و نعمتى عظيم از ناحيه خداوند مورد توجه است؛ که اين نيز دليل ديگرى بر اهميت اخلاق است.[34]
بدین ترتیب باید قدر و ارزش آن را شناخت و مراقب بود تا اين سرمايه گران بها با اختلافات و پراكندگى ها و پيروى از هوا و هوس، زائل نگردد، چرا كه ارزش نعمت ها، تنها، در مقايسه با فقدان آنها روشن و آشكار مى شود.[35]
عصمت و هدایت ؛تجلی کامل بعثت پیامبر(ص)
بی شک منظور از بعثت پيامبران، هدايت و تربيت نوع بشر، در سايه يك سرى تعليمات و دستورهاى آسمانى است.[36] لذا از یک سو منظور از بعثت رسول اكرم(ص) هدايت و ارشاد مردم است كه همواره توأم با معنويات مى باشد[37]، در سوی دیگر نیز لازمۀ تحقق هدایت در میان مردم ، عصمت پيامبران است، در غیر این صورت درباره آنها احتمال دروغ، تحريف حقايق، پرده انداختن روى واقعيات به خاطر اغراض شخصى و ... مى رود و مسلماً با وجود چنين احتمالاتى، هرگز به گفتار و كردار آنها اطمينان پيدا نمى شود و هر قدر هم كه آدم هاى خوبى باشند وقتى داراى مقام عصمت نبودند، ممكن است در برابر مظاهر فريبنده دنياى مادى، پاى آنها بلغزد و اين عمل احتمال هميشه خاطر پيروان آنها را نگران و در گرفتن تصميم قاطع براى عمل مردد مى سازد.[38]
مطابق بيان فوق، مردم در صورتى فرامین و حقایق بعثت را به كار خواهند بست و از جان و دل اطاعت خواهند نمود كه صد در صد به درستى و صحت آنها و اينكه از ناحيه مبدأ جهان آفرينش صادر شده است، ايمان پيدا كنند.[39]
حقیقت بعثت؛تحقق توحید و ارزش های انسانی
بی شک هر كس وارد صفوف مسلمين شود، به زودى مى فهمد كه همه مسلمانان به اين مطلب عقيده دارند و از واضحات و مسلمات نزد آنان است؛ يعنى همان گونه كه هر فرد با مسلمانان سر و كار داشته باشد مى داند آنها از نظر مذهبى تأكيد روى اصل «توحيد» دارند، همچنين مى داند روى «خاتميت پيامبر» نيز همگى توافق دارند، و هيچ گروهى از مسلمانان در انتظار آمدن پيامبر جديدى نيستند.[40]
لذا «مبعث» تحولى شگرف در زندگى جامعه بشرى و رستاخيزى عظيم در روح انسان ها به وجود آورد و جا دارد كه روز بعثت رسول خدا صلى الله عليه و آله را روز «توحيد» و «احياى ارزش هاى انسانى» بناميم.[41]
هم چنین گرامى داشت اين روز و تجليل از رسول گرامى اسلام و تشكيل مجالس و محافل جشن و سرور، در حقيقت تجليل از اهداف بلند آن معلم بشريت و اعلام وفادارى به توحيد، نبوت و همه ارزش هاى والايى است كه از سوى نبى مكرم اسلام صلى الله عليه و آله به جامعه بشرى عرضه شده است.[42]
بعثت پیامبر(ص)؛ مقوله ای تاریخی و حقیقتی جهان شمول
از آثار و تواريخ مسلم اسلامى كاملا استفاده مى شود كه سران سياسى و روحانى جهان مسيحيت در روزهاى بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله همگى در انتظار پيامبر موعود انجيل بودند،[43] از اين جهت هنگامى كه سفير پيامبر نامه او را به زمامدار حبشه داد، پس از خواندن نامه رو به سفير كرد و گفت: من گواهى مى دهم كه او همان پيامبرى است كه اهل كتاب در انتظارش هستند و همان طور كه حضرت موسى از نبوت حضرت مسيح خبر داده، او نيز به نبوت پيامبر آخر الزمان بشارت داده و علائم و نشانه هاى او را معين كرده است.[44]،[45]
از این رو وقتى نامه پيامبر به دست قيصر رسيد و نامه را مطالعه كرد و درباره پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله تحقيقاتى به عمل آورد، در پاسخ نامه آن حضرت چنين نوشت؛ نامه شما را خواندم و از دعوت شما آگاه شدم، من مى دانستم كه پيامبرى خواهد آمد، ولى گمان مى كردم كه اين پيامبر از شام بر خواهد خاست ....[46]، از اين نصوص تاريخى استفاده مى شود كه آنان در انتظار پيامبرى بودند و چنين انتظارى بطور مسلم ريشه انجيلى داشته است.[47]
هم چنین در تبیین جهان شمولی بعثت رسول اکرم(ص) باید گفت از آن جا كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله از ميان يك امت عربى برخاسته و در مرحله نخست، سر و كار او با اقوام و ملل عرب بوده از اين نظر كتاب او به يكى از زبان هاى زنده و وسيع جهان (زبان عربى) بوده است، در صورتى كه قوانين و احكام او مربوط به عموم جهانيان است.[48] زیرا بنابر آموزه های قرآنی همچون ««و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه؛ ما هيچ پيامبرى را، جز به زمان قومش نفرستاديم»[49]خداوند كتاب هر پيامبرى را به زبان قوم او فرستاد نه اين كه نبوت و رهبرى او مخصوص به همان امت بوده است؛ و اين كه زبان يك پيامبر و يا كتاب او به زبان قوم وى بوده، هرگز گواه بر اختصاص نبوت او به قومش نيست؛ بلكه بايد از طرق ديگر، خصوصى و يا عمومى بودن آيين او را به دست آورد.[50]
لذا پيامبر اسلام تنها مبعوث به اين قوم «امى» نبود، بلكه دعوتش همه جهانيان را در بر مى گرفت [51]در حقيقت قافله بشريت در مسير تكاملى خود با بعثت پيامبران مراحل مختلف را يكى پس از ديگرى طى كرده است و به مرحله اى از رشد و تكامل رسيده كه ديگر مى تواند روى پاى خود بايستد، يعنى با «استفاده از تعليمات جامع اسلام مشكلات خود را حل كند».[52]
بعثت پیامبر(ص)؛ از جنس بشر برای جوامع بشری
گفتنی است رسيدن به هدف آفرينش و تكامل انسان در جنبه هاى اخلاقى بدون بعثت انبيا ممكن نيست و مسلما خدايى كه ما را براى اين هدف مقدس آفريده چنين مربيانى را نيز براى ما فرستاده است [53]لیکن حتما باید پيامبران از جنس خود ما باشند (نه فرشته يا موجود ديگرى)[54] زيرا مربيان اخلاق بيشتر از راه اصل محاكات در روح دگران نفوذ مى كنند و اين در صورتى ممكن است كه تربيت كننده و تربيت شونده داراى خلقت مشابه و شرايط مساوى در زندگى باشند.[55] در غير اين صورت، مربى جز از راه تعليم نمى تواند در دگران نفوذ كند و پايه اصلى تربيت و پرورش و تعديل غرايز) از بين مى رود.[56]
به تعبیر ديگر، فرشته تنها مى تواند به انسان تذكراتى بدهد و مسائلى را كه نمى داند براى عقل او روشن سازد، اما هرگز نمى تواند در قلمرو غرايز و اميال او نفوذ كند، زيرا او از كنترل و رهبرى آنها به كلى عاجز است.[57]
تعلیم و تربیت حقیقتی بنیادین در بعثت
لازم به ذکر است بعثت پيامبر بر محور تعليم كتاب و حكمت و تربيت و تزكيه نفوس استوار می باشد.[58] به عبارت دیگر نفس مسأله بعثت انبيا و ارسال رسل و انزال كتب آسمانى و بطور كلى مأموريتى كه [59]آنها براى هدايت و تربيت همه انسان ها داشتند، محكم ترين دليل بر امكان تربيت و پرورش فضائل اخلاقى در تمام افراد بشر است.[60]
آياتى مانند: «هو الذى بعث فى الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته ويزكيهم ويعلمهم الكتاب والحكمة ... [61] و آيات مشابه آن بخوبى نشان مى دهد كه هدف از مأموريت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله هدايت و تربيت و تعليم و تزكيه همه كسانى بود كه در«ضلال مبين»و گمراهى آشكار بودند.[62]
آرى! پيامبر صلى الله عليه و آله آمده است كه انسان ها را هم در زمينه علم و دانش، و هم اخلاق و عمل، پرورش دهد، تا به وسيله اين دو بال بر اوج آسمان سعادت پرواز كنند، و مسير الى الله را پيش گيرند، و به مقام قرب او نائل شوند.[63]
سخن آخر
در خاتمه باید گفت اگر اقوام و ملت ها، هوى و هوس ها، و سليقه هاى شخصى خود را كنار بگذارند و دست به دامن راهنمايى پيامبران بزنند، اثرى از خرافه ها، اختلاف ها، و اعمال ضد و نقيض باقى نمى ماند،[64] بلکه اسباب سعادت بشر با بعثت پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و آيين پاكى كه او آورده فراهم است.[65] تنها چيزى كه باقى مى ماند پيمودن راه از سوى ماست كه آن هم با توكل بر ذات پاك او و استرشاد و تقاضاى راهنمايى از حق، ميسر مى شود،[66] زیرا به تعبیر حضرت علی (ع) خداوند هنگامى که محمد صلى الله عليه و آله را مبعوث ساخت او مردم را تا سر منزل نجات سوق داد، و به محيط رستگارى رسانيد، و در پرتو وى بر مشكلات پيروز شدند، و جاى پاى آنها محكم شد.[67]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظلّه) makarem.ir
[1] كليات مفاتيح نوين ؛ ص660.
[2] همان.
[3] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان ؛ ص242
[4] همان.
[5] همان.
[6] آيين ما (اصل الشيعة) ؛ ص172
[7] همان.
[8] همان.
[9] همان.
[10] همان.
[11] پيام قرآن ؛ ج 7 ؛ ص44.
[12] همان ؛ ص41
[13] همان.
[14] همان.
[15] پيام قرآن ؛ ج 7 ؛ ص45.
[16] همان.
[17] همان.
[18] شفا، الهيات، مقال دهم، فصل دوم، صفحه 441.
[19] آيين ما (اصل الشيعة) ؛ ص173.
[20] اعتقاد ما ؛ ص21.
[21] اصول كافى، جلد اول، صفحه 160( باب الجبر و القدر و الامر بين الامرين).
[22] اعتقاد ما، ص: 22.
[23] اصولا تمام دعوت هاى مذهبى و همه اصول اخلاقى روى قبول اصل آزادى اراده است و بدون آن تقريبا هيچ مفهومى نخواهد داشت، اگر بشر را مانند يك ماشين بدانيم كه چرخ هاى وجود او بدون اختيار خودش حركات جبرى خاصى كه معلول يك سلسله عوامل درونى و بيرونى است دارد ديگر ارسال پيامبران و كتاب هاى آسمانى، و تعليم مربيان اخلاق، چه معنايى خواهد داشت.
[24] آيين ما (اصل الشيعة)، ص: 174.
[25] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 1 ؛ ص346.
[26] رهبران بزرگ، ص: 18
[27] همان.
[28] همان؛ ص: 19.
[29] همان.
[30] همان ؛ ص20.
[31] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 4 ؛ ص483.
[32] سورۀ آل عمران؛ آیۀ 164.
[33] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 1 ؛ ص345.
[34] اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص20.
[35] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 4 ؛ ص483.
[36] رهبران بزرگ ؛ ص206.
[37] پاسخ به پرسش هاى مذهبى ؛ ص329.
[38] رهبران بزرگ ؛ ص206.
[39] همان.
[40] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان ؛ ص221.
[41] كليات مفاتيح نوين، ص: 661.
[42] همان.
[43] پاسخ به پرسش هاى مذهبى ؛ ص164.
[44] طبقات كبرى، ج 1، ص 259 و سيره حلبى، ج 3، ص 279.
[45] پاسخ به پرسش هاى مذهبى ؛ ص164.
[46] تاريخ كامل، ج 2، ص 44.
[47] پاسخ به پرسش هاى مذهبى، ص: 165.
[48] همان؛ ص: 514.
[49] سورۀ ابراهیم،آیۀ 4.
[50] پاسخ به پرسش هاى مذهبى ؛ ص514.
[51] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 5 ؛ ص179.
[52] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان، ص: 222.
[53] رهبران بزرگ ؛ ص25.
[54] همان.
[55] عقيده يك مسلمان ؛ ص74.
[56] رهبران بزرگ ؛ ص25.
[57] همان ؛ ص206.
[58] اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص20.
[59] همان ؛ ص33.
[60] همان؛ ص: 34.
[61]سوره جمعه؛ آيه 2؛ آيه 164 سورۀ آل عمران نيز همين مضمون را در بردارد.
[62] اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص34.
[63]برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 5 ؛ ص179.
[64] تفسير نمونه ؛ ج 11 ؛ ص285.
[65] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 6 ؛ ص270.
[66] همان.
[67] ترجمه گويا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه ؛ متن وترجمه(ج 1) ؛ ص123.