مصاحبه نشریه پگاه حوزه با آیة الله العظمى مکارم شیرازى

مصاحبه نشریه پگاه حوزه با آیة الله العظمى مکارم شیرازى


سؤال: بسیار سپاسگزاریم از وقتى که در اختیار مجله پگاه حوزه قرار دادید. گویا حضرتعالى دوره مقدمات و سطح را طى 4 سال گذرانده اید. در این رابطه اگر نکته و مطلبى هست، بیان بفرمایید.‌ جواب: ما مقدّمات و سطح را تقریباً در 4 سال، در شیراز گذراندیم; در مدرسه اى به نام آقاباباخان که از مدارس معروف شیراز است‌

سؤال: بسیار سپاسگزاریم از وقتى که در اختیار مجله پگاه حوزه قرار دادید. گویا حضرتعالى دوره مقدمات و سطح را طى 4 سال گذرانده اید. در این رابطه اگر نکته و مطلبى هست، بیان بفرمایید.

جواب: ما مقدّمات و سطح را تقریباً در 4 سال، در شیراز گذراندیم; در مدرسه اى به نام آقاباباخان که از مدارس معروف شیراز است. دلیل آن دو چیز بود: یکى این که من عشقِ سوزانى به مسائل علوم دینى در خودم احساس مى کردم و واقعاً انسان عاشق بى قرارى شده بودم. هر چه درس مى خواندم سیر نمى شدم و به استادم اصرار داشتم بیشتر به من درس بدهد; ولى او امساک مى کرد و عقیده اش این بود که اگر بیش از حد درس بدهم، ممکن است سنگین بشود و در وسط راه ببرید. دلیل دوم هم حذف تعطیلات بود; یعنى ما در آن جا همه تابستان و زمستان و ماه محرم و صفر و رمضان را درس مى خواندیم. تنها جمعه ها تعطیل بود; پنجشنبه هم ظاهراً درس مى خواندیم و فقط عاشورا و 21 ماه مبارک رمضان را تعطیل بودیم و بقیه را درس مى خواندیم.

سؤال: روزانه چند ساعت درس مى خواندید؟

جواب: اصلا ما از مدرسه علمیه بیرون نمى آمدیم. آن جا هم خوابگاهمان بود، هم مدرسه مان. روزانه خیلى درس مى خواندیم. من یادم هست که روزهایى بود که من 8 تا درس مى گفتم. الان براى خودم تصور این مسئله مشکل است. مگر مى شود یک انسان 8 تا درس بگوید؟ حدود 4 تا مباحثه هم داشتیم، یعنى 12 تا درس و مباحثه و... که تمام وقت ما را مشغول مى کرد. بنابراین حذف تعطیلات و علاقه شدید، سبب شد که ما طى 4 سال به خارج رسیدیم. حتى اگر استاد من موافقت مى کرد، شاید در 2 - 3 سال هم آماده بودم سطح را بگذرانم. منتهى استاد مقدارى امساک مى کرد، براى این که ما بارمان سنگین نشود و به مشکلى برخورد نکنیم در وسط راه نمانیم. من معتقدم که اگر حوزه هاى علمیه، در این همه تعطیلات تجدید نظر کند، در قسمت مهمى از عمر طلاب صرفه جویى خواهد شد. الان در 365 روز سال، طلاب بین 100 تا 140 یا 150 روز درس مى خوانند. بعضى جاها حتّى کمتر از 80 یا 90 روز درس است. ما چون درسمان را زودتر شروع مى کنیم و دیرتر هم تمام مى کنیم، 120 الى 130 روز درس مى خوانیم. مدارس هم بین 150 تا 160 روز و دانشگاه ها هم بهتر از این نیست. بنابراین یکى از مسائل مهم این است که در این تعطیلات، تجدید نظر شود تا عقب ماندگى ها جبران شود; هم در سطح حوزه ها و هم در سطح دانشگاه ها.

سؤال: به نظر شما آیا آنچه شما در گذشته تجربه کردید، براى طلاب جوانى که امروز وارد حوزه مى شوند، امکان پذیر است یا خیر؟ به علاوه اصولا شما چه توصیه اى به طلاب جوان دارید؟

جواب: امّا در رابطه با این که آیا واقعاً همان راه کوتاهى که ما رفتیم، الان طلاب مى توانند بروند، من

تصورم این است که الان هم امکان پذیر است; ولى شاید براى گروه زیادى مشکل باشد; امّا مى توان گفت 10 سال را در 6 سال بخوانند; یعنى 4 سال از بهترین سنین عمرشان را صرفه جویى بکنند. من بعد از آن که آمدم به قم، رفتم درس آقاى بروجردى و مرحوم آقا سید محمّد داماد و مرحوم آقاى حجت و امثال این بزرگان. یک مباحثه گذاشته بودیم در تعطیلات که خودمان بخشى از مکاسب را با مباحثه در تعطیلات پیش ببریم و مطالعه مى کردیم. من بودم و امام موسى صدر و آقاى بهشتى و آقاى شبیرى.

در این مباحثه 4 نفرى، سطح مکاسب را مى خواندیم. آن وقتى بود که مى خواستیم سطح مکاسب را دوره کنیم; البته حواشى را هم مى دیدیم. عجیب آن است که پیشرفت آن درس، در ایام تعطیلى، بیش از پیشرفت در درس هاى ایام تحصیل بود. توصیه من این است که طلاب جوان براى این که جبران بکنند، دروسى را هم در تعطیلات براى خودشان بگذارند، یا اگر قسمتى از کتابى را خوانده اند، قسمت دیگر آن را در تعطیلات مباحثه کنند و هر کجا هم پیچ و خم داشت، بروند و از استادى سؤال بکنند. عقب ماندگى ها از این طریق قابل جبران است.

سؤال: درباره استاد و انتخاب استاد، اگر نکته یا توصیه اى است، بفرمایید.

جواب: من توصیه اى که خدمت طلاب و اساتید عرض مى کنم، این است که سه اصل را باید رعایت کرد: یکى نظم است; یعنى درس منظم باشد; سر وقت شروع بشود، سر وقت تمام بشود و یک نظم کاملى بر درس ها حاکم باشد. این که یک روز استاد نیاید، یک روز هم شاگرد، یک روز هم استاد دیر بیاید و یک روز شاگرد دیر بیاید، فایده ندارد. نظم استاد مى تواند، الگو باشد براى شاگردان. دیگر این که باید پشت کار داشت; یعنى استاد باید پشت کار داشته باشد; اساتید محترم هر درسى را بخواهند بگویند - ولو ده بار هم این درس را داده اند - باز مطالعه جدید، نگاه به حواشى جدید و... را در برنامه خود قرار دهند. سوّم هم خلوص نیّت است. اخلاص نیّت است; هر چه اخلاص در تدریس و درس خواندن بیشتر باشد، به همان نسبت پیشرفت بیشتر خواهد بود.

سؤال: اگر خاطره اى در این رابطه دارید، بفرمایید.

جواب: ما اساتیدى که داشتیم، واقعاً افراد مخلصى بودند. یکى از آنها مرحوم آقاى حجّت بود که خیلى ایشان منظم درس مى گفت و مصداق روشن نظم بود. من فراموش نمى کنم که ایشان براى تشویق طلاب، گاهى سؤالاتى را مطرح مى کرد; مثلا در رابطه با یک حدیث یا درباره یک سند، و مى گفت آقایان بروند پیدا بکنند و اگر پیدا کنند ما جایزه مى دهیم. همان وقت من بچه طلبه کم سن و سالى بودم و در آن جا ایشان در رابطه با حدیثى سؤالى را مطرح کرد. من رفتم جواب آن سؤال را پیدا کردم و آوردم خدمت ایشان. یکى دیگر از فضلاى حوزه هم آن را پیدا کرده بود. ایشان به آن مرد فاضل فرمودند که قبل از شما فلانى پیدا کرده است. ایشان صد تومان آن روز که مثلا صد هزار تومان امروز است، به ما، به عنوان جایزه داد. هم منظم بود هم تشویق مى کرد. یکى دیگر از اساتید ما در نجف مرحوم آقاى خویى بود و من اخلاقى از ایشان دیدم که خیلى دلم مى خواهد هم خودم و هم همه اساتید عمل کنیم. ما بعد از درس

اشکالاتمان را از ایشان سؤال مى کردیم. آن موقع همه پیاده منزل مى رفتند، ایشان هم پیاده مى رفتند; ما هم پیاده دنبال ایشان راه مى افتادیم. از صحن که مى خواستیم عبور کنیم، ایشان مى گفتند بنشینیم همین گوشه صحن تا بعد جواب سؤالات شما را بدهم. افرادى بودیم که مى آمدیم سؤال مى کردیم; ایشان مى نشست گوشه صحن که مى خواستیم عبور کنیم، ایشان مى گفتند بنشینیم همین گوشه صحن تا بعد جواب سؤالات شما را بدهم. علاقه بسیارى داشتند براى گره گشایى از نظر فکرى و تشویق کردن شاگردان به طرح سؤال و گرفتن جواب.

یکى دیگر از اساتیدى که من از آنها خاطره اى دارم، مرحوم آیة الله آقا میرزا هاشم آملى بود. ایشان عادت داشت که اگر در درس سؤالى مطرح مى شد و اشکال وارد بود، اعتراف مى کرد. مى گفت اشکالى آقا کردند و به عقیده من اشکال به این مطلب وارد است و اجازه بدهید من این اشکال را پرورش بدهم، و پرورش مى داد و بال و پرى مى داد به آن اشکال; به طورى که شاگرد سر شوق مى آمد. من عقیده ام این است که باید شاگردان را به اصطلاح امروز باورشان کنیم، تحویلشان بگیریم، اگر سؤالى داشتند، اشکالى وارد بود، بگوییم بررسى مى کنیم، بعد هم که بررسى کردیم، بگوییم این اشکال درست است اگر پرورش هم لازم بود، بدهیم و هیچ عیب و نقصى بر استاد نیست. خلاصه باید با صفا با شاگردان برخورد کرد; صفاى علمى و صفاى اخلاقى.

برچسب ها :
captcha