نگاشتۀ حاضر در قالب احادیث ارزشمند اخلاقی امام هادی علیه السلام پیش روی خوانندگان قرار گرفته است، از خداوند متعال میخواهیم که معرفت ما را دربارۀ آن امام همام روزبهروز بیشتر کرده و توفیق عمل به دستوراتش را به همۀ ما عنایت فرماید.[1]
از خودراضی مباش
امام هادی علیه السلام فرمود: «مَنْ رَضِی عَنْ نَفْسِه کَثُرَ السّاخِطُونَ عَلَیْهِ؛ کسی که از خود راضی باشد مردمان ناراضی از او، فراوان خواهند بود».[2]
دلیل منطقی روایت این است که خداوند متعال غریزهای به نام «حبّ ذات» به انسان داده، که برای ادامۀ حیات انسان واجب است. اگر آدمی جلب منفعت و دفع ضرر میکند به دلیل وجود همین غریزه است. اگر در پی تکامل و علم و دانش و تقواست سرچشمۀ آن حبّ ذات است، اگر به هنگام بیماری به دنبال علاج میرود علّت آن حبّ ذات است.
حبّ ذات در حقیقت ابزاری برای تکامل و سپری در مقابل بلاهاست امّا تا زمانی که جنبه افراطی به خود نگیرد؛ اگر حبّ ذات افراطی شود، شخص شیفتۀ خود میشود و در نتیجه خودبزرگبین و ازخودراضی میگردد.
انسان ازخودراضی همۀ منافع را برای خودش میخواهد و همۀ سختیها و مشکلات را به سوی دیگران هدایت میکند و طبیعی است که مردم از چنین انسانی ناراضی و خشمگین باشند.
این روایت زیبا و ارزشمند اختصاص به افراد و اشخاص حقیقی ندارد، بلکه در مورد گروهها و جمعیّتهای اجتماعی و احزاب سیاسی هم صادق است. اگر دولتی ازخودراضی شد و شروع به توجیه عیوب و کاستیهای خود کرد و حتّی آنها را محاسن خود پنداشت، مردم از او متنفّر میشوند.
اگر در کنار نقاط قوّت، به نقطههای ضعف خود اعتراف کرده و درصدد اصلاح آنها برآییم مردم راضی میشوند؛ امّا اگر آن را توجیه کرده و فرافکنی نموده و حاضر به پذیرش هیچیک از نقاط ضعف خود نشویم مردم از ما رویگردان میشوند.[3]
طنز و هزل!
امام هادی علیه السلام فرمود: «اَلْهَزْلُ فُکاهَةُ السُّفَهاءِ وَصِناعَة الْجُهّالِ؛ هزل، شوخی سفیهان و ساخته و پرداختۀ جاهلان است».[4]
واژۀ هزل در لغت عرب به معنای لاغرشدن است. حیوان مهزول به حیوانی که لاغر شده گفته میشود، سپس به کلمات بیمحتوا و توخالی و لاغر اطلاق شده است. البته در معنای دوم، یک بارِ منفی هم به آن اضافه شده و آن زشتی و قباحت است، یعنی کلمات توخالی و بیمحتوایی که زشت و قبیح است هزل محسوب میشود، نه هر کلام توخالی و بیمحتوایی.
با توجه به آنچه در تعریف هزل گفته شد، تفاوت آن با شوخی روشن میشود. چون شوخی ممکن است با مطالب آبرومندانه و دارای محتوا و گاه پندآموز همراه باشد امّا هزل شوخیهای بیمحتوا و زشت و قبیح است. لذا امام هادی علیه السلام هزل را شوخی سفیهان و ساخته و پرداختۀ جاهلان دانسته است.
البتّه مرز بین این دو باریک است و باید بسیار مراقب بود؛ چون کسانی هستند که در لباس مزاح به آزار و اذیّت دیگران میپردازند، یا حسّ انتقامجویی ناشی از حسادت خود را با شوخی آرام میکنند. بدین علت گاه مزاحها جدّی تر از جدّی است.
لذا بر همه، به ویژه اهل علم، لازم است که بسیار مراقبت کنند و از چنان شوخیهایی که امام هادی علیه السلام آن را هزل نامیده، اجتناب ورزند.[5]
جدل ممنوع!
امام هادی علیه السلام فرمود: «اَلْمِراءُ یُفْسِدُ الصَّداقَةَ الْقَدیمَةَ، وَیُحَلِّلُ الْعُقْدَةَ الْوَثیقَةَ، وَاَقَلُّ ما فیه اَنْ تَکُونَ فیهِ الْمُغالَبَةُ، وَالْمُغالَبَةُ اُسُّ اَسْبابِ الْقَطیعَةِ؛ مراء، دوستی قدیمی و پابرجا را فاسد کرده و بر هم میزند و رابطۀ محکم بین دو نفر را میگسلد و کمترین مفسدۀ آن برتریجویی است و برتریجویی عامل اصلی قطع رابطههاست».[6]
واژۀ «مِراء» به معنای گفتگوهای لجاجتآمیز و توأم با خصومت به منظور پیروزی بر حریف است؛ هر چند حق نباشد، و سرچشمۀ آن تعصب و لجاجت و برتریجویی است که مانع از پذیرش سخن حقّ میشود.
به هنگام مراء، افراد بر سر لجاجت میافتند و گاه انواع توهینها را به طرف مقابل روا میدارند و عیوب پنهانی او را برمیشمارند و هتک حرمت میکنند؛ گاه دربارۀ خودش و گاه دربارۀ کسانی که مورد علاقۀ او هستند.[7]
ازاینرو سخنان ستیزهجویانه سبب انواع خصومتها و عداوتها است و گاه انسان را به انواع گناهان دیگر مانند تحقیر مؤمن و اهانت از طریق سخن یا اشارات دست و چشم و ابرو و دروغ و کذب و تکبر و برتریجویی آلوده میکند.[8]
بنابراین افرادی که علاقهمند به آبرو و شخصیت خود میباشند باید همین که بحث آنها با طرف مقابل به مرحلۀ مراء رسید کلام را قطع کنند و او را رها سازند.[9]
زشتی چاپلوسی
امام هادی علیه السلام به شخصی که در مدح و ثنای آن حضرت زیادهروی کرده بود فرمود: «اَقْبِلْ عَلی شأنِکَ، فَاِنَّ کَثْرَةَ الْمَلَقِ یَهْجُمُ عَلَی الظَّنَّةِ، وَاِذا حَلَلْتَ مِنْ اَخیکَ فی مَحَلِّ الثِّقَةِ، فَاعْدِلْ عَنِ الْمَلَقِ اِلی حُسْنِ النِّیَّةِ؛ دنبال کار خودت باش، چون تملّق و چاپلوسی زیاد، باعث بدبینی من به تو میشود. هنگامی که به برادر مؤمنت اطمینان داری از تملّق بپرهیز و به او خوشبین باش».[10]
تملّق یکی از بلاهای جامعۀ بشری از قدیم تاکنون است، افراد بیشخصیّت برای این که به مال و مقامی برسند اقدام به تملّق و چاپلوسی کرده و شخص را بالاتر از حدّش میستایند. مثلاً برای کسی که معصوم نیست ویژگیهای معصومین را بیان میکنند و برای کسی که معصوم است، ولی پیامبر نیست اوصاف پیامبری برمیشمرند، و برای پیامبر اوصاف خدایی ذکر میکنند.
تملّق و چاپلوسی عیوب متعدّدی دارد؛ ازجمله اینکه شخص مورد تملّق، خود را گم میکند و کمکم باورش میشود که آن چاپلوسیها واقعیّت دارد و در نتیجه خودبزرگبین میشود. چنین افرادی دچار سوء تدبیر شده و جامعه را برهم میزنند.
البته برخی، از تملّق و چاپلوسی لذت هم میبرند. شخصی که مورد تملّق قرار گرفته بود میگفت: «می دانم آنچه فرد متملق میگوید دروغ است؛ امّا از آن خوشم میآید».
از سوی دیگر افراد باشخصیّت منزوی شده و افراد بیشخصیّت سر کار میآیند. افراد متملّق با تملّق و چاپلوسی به پست و مقام میرسند و افراد باشخصیّت که حاضر به چاپلوسی نیستند کنار میروند. لذا در روایات اسلامی این کار شدیداً مذمّت شده است.[11]
اخلاقهای زشت
امام هادی علیه السلام فرمودند: «اَلْحَسَدُ ما حِقُ الْحَسَناتِ، وَالزَّهْوُ جالِبُ الْمَقْتِ، وَالْعُجْبُ صارِفٌ عَنِ طَلَبِ الْعِلْمِ داعٍ اِلَی الْغَمطِ وَالْجَهْلِ وَالْبُخْلُ اَذَمُّ الاَخْلاقِ، وَالطَّمَعُ سَجِیَّةٌ سَیِّئَةٌ؛ حسادت نیکیها را محو کرده و ازبین میبرد، و خودبرتربینی سبب خشم مردم میشود، و خودپسندی انسان را از تحصیل علم بازداشته، سبب تحقیر دیگران میشود و جهالت را در پی دارد، و بخل و نادانی مذموم ترین رذیلههای اخلاقی هستند، و طمعورزیدن جزء رذائل اخلاقی محسوب میشود».[12]
این روایت کوتاه یک دورۀ فشردۀ اخلاق اسلامی است. امام هادی علیه السلام انگشت روی شش رذیلۀ اخلاقی گذاشته که ترک آنها انسان را به اوج قلّه اخلاق میرساند. اگر انسان در سایۀ جهاد با هوای نفس و تلاش و کوشش، موفّق شود حسادت و خودبرتربینی و خودپسندی و جهالت و بخل و طمع را از وجود خویش ریشهکن کند، بیشک انسانی نمونه خواهد شد.
در بحث تکبّر مفاهیمی وجود دارد که بسیار نزدیک به یکدیگرند، امّا تفاوتهای ظریفی دارند. «خودبرتربینی»، «خودپسندی»، «خودشیفتگی» و «خودبزرگبینی» از این قبیلاند. «خودبزرگبینی» این است که خود را بزرگ میبیند و «خودبرتربینی» این است که خود را در مقایسه با دیگران بالاتر و والاتر تصوّر میکند. انسان «خودپسند» از خودش خوشش میآید و «خودشیفته» عاشق خود میباشد و البتّه منشأ همه اینها تکبّر است.
از سوی دیگر فرد خودبرتربین کسی را عالم تر و آگاه تر از خود نمیبیند که در نزدش زانوی تلمّذ بر زمین زند! انسانی که مبتلا به رذیلۀ خودبرتربینی شده خود را برتر و عالم تر از همۀ عالمان میبیند و این تفکّر سبب رکود او میشود.
امام هادی علیه السلام در این روایت ارزشمند، نادانی و بخل را جزء مذموم ترین رذیلههای اخلاقی شمرده است؛ چراکه این دو، سرچشمۀ رذیلههای دیگر میشوند، لذا انسانهای جاهل و طمّاع مشکلات اخلاقی فراوانی دارند.
هرچند برطرفکردن هریک از این رذیلههای اخلاقی ششگانه سبب میشود که انسان مدارج زیادی از کمال را طیّ کند، امّا ریشهکنکردن آنها کار سادهای نیست، گاه باید چندین سال زحمت کشید تا به مقصد رسید. [13]
سزاوار سرزنش
امام هادی علیه السلام فرمود: «اَلْغَضَبُ عَلی مَنْ تَمْلِکُ لُؤْمٌ؛ خشم و غضب بر زیردستان باعث ملامت و سرزنش است».[14]
مفهوم روایت این نیست که این کار دربارۀ دیگران کار شایستهای است، بلکه منظور آن است که دربارۀ زیردستان و کسانی که بر آنها سلطه داری و اختیارشان به دست توست، زشتی مضاعفی دارد.
خشم، افروختگی و هیجان نفس است به گونهای که قدرت تفکّر را تحت الشعاع قرار میدهد و همۀ قوا را بسیج کرده، در اختیار خود میگیرد و تبدیل به عامل خطرناکی همچون طوفان یا سیلاب یا حیوانی درنده یا شعلهای آتش میشود، و غالباً هم بعد از آن پشیمانی به وجود میآید.
البته گاه این ندامت قابل جبران است و گاه ممکن است سالیان درازی نتواند آثار آن را جبران کند. بسیاری از قتلها، جنایتها، جداییها و طلاقها، ازبینرفتن دوستیها و شراکتها، و مشکلات مردم، ناشی از غضب است.[15]
خودآزاری
حسادت پدیدۀ بسیار زشت اجتماعی است، و همواره منشأ مفاسدی بوده و هست. مفاسدی که گاه به قتل و غارت منتهی میگردد و گاه کانون گرم خانوادهها را متلاشی میکند و گاه دوستان صمیمی را پراکنده میسازد و برخی از اوقات ثمرهای جز درگیریهای قومی و قبیلهای ندارد.
در روایات اسلامی آثار مختلفی برای آن بیان شده، از جمله امام هادی علیه السلام فرمود: «اِیّاکَ وَالْحَسَدَ فَاِنَّهُ یُبَینُ فیکَ وَلا یَعْمَلُ فِی عَدُوِّکَ؛ از حسادت پرهیز کن که ضررهای آن دامن تو را میگیرد و ضرری به دشمنت [که به او حسادت میورزی] نمیزند».[16]
در روایت مورد بحث امام هادی علیه السلام میفرماید: «حسادت به تو ضرر میزند، ولی به دشمنت آسیبی نمیرساند». حسادت باطنی - و بدون عمل فیزیکی - اعصاب حسود را ضعیف کرده و او را از پای درمیآورد درحالیکه هیچ آسیبی به شخص مورد حسادت نمیزند.
حسادت حداقل سه ضرر دارد:
1. روح انسان را آزرده میکند و نوعی بیماری روانی محسوب میشود. روایت مورد بحث به همین ضرر اشاره کرده است.
2. نیروهای فعّال انسان را به هدر میدهد. حسود تمام توان و نیرویش را صرف جلوگیری از پیشرفت محسود میکند؛ نیرویی که میتواند باعث ترقّی خود او شود. و در یک جمله، حسادت سبب میشود نیروهای مثبت تبدیل به نیروهای منفی گردد.
3. حسادت نوعی معارضه با قضای الهی است. آیۀ شریفه «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَی مَا آتَاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ؛ یا اینکه نسبت به مردم [پیامبر و خاندانش]، و بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد میورزند؟»[17] اشاره به همین مطلب است. خداوند از روی لطف و فضلش نعمتی به شخص محسود داده و حسود در معارضه با این قضای الهی، درصدد ازبینبردن آن است.[18]
از خودت شروع کن...!
امام هادی علیه السلام در بخشی از سخنانی که بین ایشان و متوکّل عباسی رد و بدل شد، فرمودند: «لاَ تَطْلُبِ اَلصَّفَا مِمَّنْ کدَرْتَ عَلَیهِ وَلاَ اَلْوَفَاءَ لِمَنْ غَدَرْتَ وَلاَ اَلنُّصْحَ مِمَّنْ صَرَفْتَ سُوءَ ظَنِّک إِلَیهِ فَإِنَّمَا قَلْبُ غَیرِک کقَلْبِک لَهُ؛ از کسی که از او کدورت به دل داری انتظار صفا[ی دل] نداشته باش، و از کسی که پیمانت را با او، شکستهای انتظار وفا به پیمان نداشته باش، و از کسی که به او بدبین هستی انتظار خیرخواهی نداشته باش، چراکه همان احساسی که تو دربارۀ او داری، او هم دربارۀ تو دارد».[19]
از این روایت ارزشمند یک درس روانشناسی و اجتماعی استفاده میشود و آن اینکه اگر بخواهیم دل مردم با ما صاف باشد، لازم است دلمان را با آنها صاف کنیم. اگر دوست داریم خیرخواه ما باشند، باید ما هم خیرخواه آنها باشیم. اگر علاقهمندیم به قرارها و عهد و پیمانهایمان احترام بگذارند ما هم باید به عهدمان وفا کنیم؛ به تعبیر دیگر، باید اصلاحات را از خودمان شروع کنیم تا بتوانیم دیگران را اصلاح کنیم.
امام هادی علیه السلام به متوکل عباسی میگوید: تو هر کجا و هر مقدار که بتوانی به شیعیان ظلم و ستم میکنی و آنها را به قتل میرسانی و از آزار و اذیّت آنها باکی نداری، در عین حال انتظار داری به تو خوشبین باشم! [20]
ایمنی از مکر و مواخذۀ الهی
یکی از صفات مذموم و اخلاق رذیلۀ احساس ایمنبودن از مکرالله است، یعنی دست به معصیت و نافرمانی خداوند بزند و معتقد باشد خداوند مجازاتش نمیکند. این کار زشت، سبب عصیان و تکبّر میشود و انسان به فکر توبه نمیافتد؛ مگر زمانی که آثار عذاب الهی نمایان و آشکار شود که در آن زمان توبه پذیرفته نمیگردد. اگر خداوند متعال توبۀ فرعون جبّار و ستمگر را نپذیرفت، به این علت بود که تا قبل از غرقشدن توبه نکرد و در آستانۀ نزول عذاب الهی به فکر توبه افتاد که فایدهای نداشت.[21]
در این زمینه امام هادی علیه السلام فرمودند: «مَنْ اَمِنَ مَکْرَ اللهِ وَاَلیمَ اَخْذِه تَکَبَّرَ حَتّی یَحِلَّ بِه قَضائُهُ وَنافِذُ اَمْرِهِ؛ هرکس خود را از مجازات الهی ایمن بداند تکبّر میورزد [و آن قدر به این اخلاق رذیله ادامه میدهد] تا قضا و فرمان نافذ الهی بر سرش فرود آید».[22]
یکی از معانی مکر، مجازات است و در حدیث مورد بحث به همین معناست.
آری، کسی که خود را از مجازات الهی ایمن بداند آلودۀ تکبّر میشود و به قدری در این باتلاق دست و پا میزند تا مجازات الهی بر سرش نازل شود.[23]
سخن آخر: (اصول ارتباطات)
امام هادی علیه السلام فرمود: «مَنْ جَمَعَ لَکَ وُدَّهُ وَرَأیَهُ فَاجْمَعْ لَهُ طاعَتَکَ؛ کسی که دربارۀ تو دو کار انجام دهد پیروش باش [و با او مخالفت مکن] یکی این که تو را دوست داشته باشد و دیگر این که به فکر تو باشد».[24]
محبّت و دلسوزی درحقیقت دو اصل اساسی دوستی و رفاقت است. طبق حدیث مذکور چنین دوستی را نباید رها کرد.
مضمون روایت فوق، مصادیق مختلفی دارد و این مصادیق یکسان و در یک رتبه نیستند؛ بلکه در مراتب متفاوتی قرار دارند، که به چند نمونه اشاره میکنیم:
1. دوستی و دلسوزی خداوند
خداوند متعال به همۀ بندگانش محبّت دارد و دلسوز آنهاست؛ لذا برای هدایت آنها 124 هزار پیامبر فرستاده و نعمتهای فراوان و غیر قابل شمارش به آنها داده و با آیات آفاقی و انفسی راه را به آنها نشان داده است. اینها همه نشانۀ محبّت و دلسوزی خداوند دربارۀ بندگان است. حال که خداوند به فکر شماست با او مخالفت نکنید و پیروش باشید.
2. محبّت و دلسوزی پیامبران
انبیا و اولیاء نیز به مردم محبّت دارند و دلسوز آنها هستند، لذا برای هدایت انسانها مرارتها و سختیهای فراوانی را متحمّل شدند. هیچ پیامبری همچون پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم در راه هدایت مسلمانان آزار ندید.
حال که انبیا و اولیا دوستدار شمایند و برایتان دلسوزی میکنند، شما هم از آنها اطاعت و پیروی کنید که به نفع خودتان است.
3. علاقه و دلسوزی علمای دین
پس از خداوند متعال و پیامبران و جانشینان آنان علیهم السلام، علمای دین و مراجع تقلید قرار دارند که برای مردم دلسوزی میکنند حال که علمای دین چنیناند، پیرو آنها باشید.
4. دوستان انسان
در مرحله بعد، دوستان دلسوز و پرمحبّت هستند که امام هادی علیه السلام سفارش میکند انسان مقابله به مثل کند و کار نیک آنان را به نیکی پاسخ دهد. در مقابل چنین دوستانی نباید تنها به فکر خود بود، بلکه به هنگام حوادث و سختیها و ناملایمات، باید به کمک چنان دوستانی شتافت و از آنها اطاعت کرد.[25]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
منبع: کشتی نجات: چهل حدیث ناب از سخنان امام هادی علیه السلام
[1] کشتی نجات: چهل حدیث ناب از سخنان امام هادی علیه السلام، ص14.
[2] بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج75، ص368، ح3.
[3] کشتی نجات: چهل حدیث ناب از سخنان امام هادی علیه السلام، ص45.
[4] بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج75، ص369، ح4.
[5] کشتی نجات: چهل حدیث ناب از سخنان امام هادی علیه السلام، ص67.
[6] بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج75، ص369، ح4؛ (کشتی نجات: چهل حدیث ناب از سخنان امام هادی علیه السلام، ص115).
[7] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج15، ص25.
[8] اخلاق در قرآن، ج3، ص285.
[9] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج15، ص25.
[10] بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج70، ص295، ح4.
[11] کشتی نجات: چهل حدیث ناب از سخنان امام هادی علیه السلام، ص141.
[12] بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج69، ص199، ح27.
[13] کشتی نجات: چهل حدیث ناب از سخنان امام هادی علیه السلام، ص126.
[14] بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج75، ص370، ح4.
[15] کشتی نجات: چهل حدیث ناب از سخنان امام هادی علیه السلام، ص73.
[16] بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج75، ص370، ح4.
[17] نساء، آیه54.
[18] کشتی نجات: چهل حدیث ناب از سخنان امام هادی علیه السلام، ص85.
[19] بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج75، ص370، ح4.
[20] کشتی نجات: چهل حدیث ناب از سخنان امام هادی علیه السلام، ص95.
[21] ر.ک: سوره یونس، آیه 90.
[22] فرهنگ جامع سخنان امام هادى علیه السلام، ص 426، ح 355.
[23] کشتی نجات: چهل حدیث ناب از سخنان امام هادی علیه السلام، ص104.
[24] بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج75، ص365، ح1.
[25] کشتی نجات: چهل حدیث ناب از سخنان امام هادی علیه السلام، ص29.