اهمیت ازدواج در اسلام از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدّ ظلّه العالی

اهمیت ازدواج در اسلام از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدّ ظلّه العالی


نیاز فطری / جادوی تجلی عشق / تداوم نسل ها / محبوب ترین بنا / بازتاب مسئولیت پذیری / احیای سنت نبوی / بیمۀ نصف دین / سلامت جامعۀ انسانی / گشایش رحمت الهی / اهمیت واسطه گری ازدواج / همه مسئولیم‌

جامعۀ بشری جامعۀ وسیع و گسترده‌ای است که از واحدهای کوچک‌تری به نام قبیله، فامیل و خویشاوندان تشکیل شده و قبیله و فامیل نیز شامل گروه‌های کوچک‌تری به نام «خانواده» است.

بنابراین، نخستین واحد تشکیل‌دهندۀ جامعۀ بشری، خانواده است و اگر این واحد اصلاح شود کلّ جامعه اصلاح می‌گردد.

متاسفانه در عصر و زمان ما مشکل مهمّی در مورد اخلاق خانواده پیدا شده، و آن رواج طلاق و کاهش ازدواج است؛ درحالی‌که نخستین چیزی است که با آن سر و کار داریم و سنگ زیربنای جامعه، تشکیل «خانواده» است.[1]

 به راستی تشکیل خانواده چه لزومی دارد؟ اگر تشکیل خانواده بدهیم چه می‌شود؟ و اگر خانواده تشکیل نشود چه اتّفاقی رخ می‌دهد؟[2]

از نظر اسلام، امر ازدواج‏، بسیار مقدّس و ارزشمند است و ترغیب فراوانی نسبت به آن شده است.[3] [علاوه بر آیات قرآن کریم] روایات فراوانی از حضرات معصومین علیهم السلام درمورد اهمیت ازدواج و آثار فردی و اجتماعی و دنیوی و اخروی آن وارد شده که به چند نمونۀ آن قناعت می‌کنیم:[4]

نیاز فطری

آنچه در شریعت آمده هماهنگ با طبیعت است، چون هر دو فعل اللّه محسوب می‌شوند. اوّلی بایدها و نبایدها و دومی بود و نبودهاست. آن، در مرحلۀ قانون‌گذاری و این در مرحلۀ تکوین است و هر دو به خداوند باز می‌گردد و افعال اللّه با یکدیگر تضاد و مخالفتی ندارد. بنابراین، شریعت مکمّل طبیعت و طبیعت مکمّل شریعت است.[5]

[به تعبیر دیگر] برخلاف آنچه بعضی می‌پندارند، فطری‌بودن «دین» منحصر به اصل توحید و خداپرستی نیست، بلکه شامل تمام اصول و فروع می‌شود. البتّه منظور کلیات فروع است، فی المثل «نکاح و ازدواج» که برای ارضای سالم غریزۀ جنسی است به فرمان فطرت انجام می‌شود.[6] ‏و هماهنگ با قانون آفرینش است و هم در طبیعت و هم در شریعت مجاز است،[7] و انسان برای بقاء نسل و آرامش جسم و روح و حلّ مشکلات زندگی احتیاج به «ازدواج» دارد.

اسلام که هماهنگ با آفرینش گام برمی‌دارد نیز در این زمینه تعبیرات جالب و مؤثری دارد، از جمله حدیث معروف پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم است: «فَمَنْ أَحَبَّ فِطْرَتِی فَلْیسْتَنَّ بِسُنَّتِی وَ مِنْ سُنَّتِی النِّکَاحُ‌؛[8] هرکه [دین و] فطرت مرا دوست دارد، باید به سنت من عمل کند، و یکی از سنن من نکاح است».[9]

یکی از قوانین الهی مدنی ‌الطبع بودن انسان است، چراکه روح انسان و طبیعت او اجتماعی است، و لذا تمام دستورات اسلام به روح اجتماعی برمی‌گردد. بنابراین، اگر دینی دعوت به انزوا و ترک اجتماع کند باطل است. اسلام نه‌تنها انزوا و ترک اجتماع را به شدّت منع کرده، بلکه تمام دستوراتش روح اجتماعی دارد.[10] و از آنجا که قانون ازدواج‏، یک قانون فطری‏ است، در هیچ آیینی ممکن نیست حکمی بر خلاف این قانون فطری‏، تشریع گردد. بنابراین نه در آیین اسلام و نه در هیچ آیین دیگری ترک ازدواج‏، کار خوبی نبوده است.[11]

 از این بحث نتیجه می‌گیریم که ممنوعیت ازدواج برای کشیش‌های کاتولیک قانون صحیحی نیست، چراکه غریزۀ جنسی موافق طبیعت است و منع ازدواج برخلاف قانون طبیعت و ناهماهنگ با آن است.[12]

[گفتنی است] این گونه رهبانیت‌ها که با روح تعلیمات انبیاء هرگز سازگار نیست در قرون اولیه مسیحیت نیز نبود، بلکه بدعتی بود که بعداً به وسیلۀ افراد نادان منحرف گذارده شد و تا به امروز نیز ادامه دارد که گروهی هم زندگی اجتماعی را ترک می‌کنند و هم ازدواج و هم سایر فعالیت‌ها را، و توسط به اصطلاح بانیان خیرخواه، هزینۀ آنها پرداخته می‌شود.

حال در این دیرها چه می‌گذرد، و بر اثر انحراف از اصول فطری انسانی چه مفاسد عجیبی روی می‌نهد، داستان بسیار مفصّل و غم‌انگیزی دارد، تا آنجا که یکی از نویسندگان مسیحی به بعضی از دیرها اشاره کرده و آن را کانونی از فحشاء می‌شمرد. و اصولاً این زندگی غیر طبیعی بر روح و فکر آنها اثرات منفی گذارده و سبب اختلالات روانی گوناگونی می‌شود.[13]

جادوی تجلّی عشق

دربارۀ عشق، عظمت و شکوه عشق سخن بسیار گفته‌اند؛ بعضی از نویسندگان بزرگ گاهی آن را به قدری بالا برده اند که به گفتۀ «گوته آلمانی»، «عشق افسر زندگی و سعادت جاودانی است».

و یا به گفتۀ «هزیه»، «عشق معمار عالم است».

«توماس مان» از اثر معجزه‌‌آسای عشق سخن گفته و معتقد است که: «عشق روح را تواناتر و انسان را زنده‌دل نگه می‌دارد».

[بی‌تردید] اگر منظور از عشق یک کشش و جاذبۀ نیرومند و خارق ‌العاده میان دو انسان، یا به طور کلی دو موجود در مسیر یک هدف عالی بوده باشد، چه از آن بالاتر تصوّر می‌شود؟!

زیرا قدرت خلاقیت آن به قدری عجیب است که می‌تواند هر مانعی را تحت ‌الشعاع خود قرار می‌دهد و به سرعت همۀ موانع را در مسیر تکامل پشت سر بگذارد.

تمام تحسین‌هایی که از عشق شده، به خاطر همین خلاقیت و نیروی عظیم و بی‌نظیر آن است، چنانکه می‌دانیم بسیاری از عالی‌ترین شاهکارهای ادبی معماری، و هنری به معنای واقعی تحت چنین جاذبه‌ای به وجود آمده است.[14]

در روایتی از امام باقر علیه السلام چنین می‌خوانیم: «الدِّینُ‏ هُوَ الْحُبُ‏ وَالْحُبُ‏ هُوَ الدِّین؛[15]دین محبّت است و محبّت دین است».

گاه استدلال عقلی انگیزۀ انسان برای انجام کاری می‌شود؛ و گاه عشق و محبّت، او را وادار به کاری می‌کند. آیا این دو انگیزه یکسان هستند؟

خداوند برای بقاء نسل بشر علاقه‌ای بین زن و مرد ایجاد کرد تا نسل بشر ادامه یابد. حال اگر قرار بود منطق و استدلال عقلی انگیزۀ انسان برای بقاء نسل باشد، از هر 100 نفر چند نفر حاضر به ازدواج و تحمّل سختی‌ها و ناکامی‌ها و مشکلات فراوان زندگی مشترک و بچّه‌دارشدن می‌شد؟ فکر نمی‌کنیم بیش از 10 نفر آنها حاضر به چنین کاری می‌شدند.

امّا جاذبۀ جنسی و عشق و محبّت، انسان‌ها را به سمت ازدواج با همه مشکلاتش سوق می‌دهد؛ به گونه‌ای که آنها عاشقانه تمام سختی‌ها را به جان می‌خرند؛ بلکه تمام عمرشان را به پای فرزندشان می‌ریزند تا نوزادشان کم‌کم بزرگ شود و راه‌رفتن بیاموزد، و سخن بگوید. آری، انگیزه عشق و محبّت این قدرت و قوّت عجیب و خیره‌کننده را دارد.[16]

تداوم نسل‌ها

ازدواج‏ پایۀ اصلی تکثیر نسل‏ و پرورش و تربیت فرزندان و گسترش جامعه است.[17] اگر انسان‌ها خواهان تداوم نسل بشر هستند باید ازدواج کنند و صاحب فرزند شوند تا به این هدف برسند. بنابراین، ازدواج یک وظیفۀ اجتماعی است. انسان‌ها با ازدواج‌کردن مانع نابودی و اضمحلال نسل بشر می‌شوند.[18]

رسول اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم در حدیث معروفی فرمودند: «تَنَاکَحُوا تَکْثُرُوا فَإِنِّی‏ أُبَاهِی‏ بِکُمُ‏ الْأُمَمَ یوْمَ الْقِیامَةِ وَ لَوْ بِالسِّقْط؛ ازدواج کنید تا جمعیت شما زیاد شود، چراکه من به کثرت جمعیت شما مسلمانان، حتی بچّه‌های سقط‌شده‌تان، بر سایر امّت‌ها مباهات می‌کنم».[19]

امام صادق علیه السلام از پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم نقل کرده که آن ‌حضرت فرمودند: «تَزَوَّجُوا فَإِنِّی‏ مُکَاثِرٌ بِکُمُ‏ الْأُمَمَ‏ غَداً فِی‏ الْقِیامَةِ؛‌ای مسلمان‌ها! ازدواج کنید [و فرزنددار شوید] من در روز قیامت به فزونی شما در عرصۀ قیامت در برابر سایر امت‌ها افتخار می‌کنم».

حضرت در ادامۀ روایت فرمود: «حتی بچه‌ای که سقط شده، خداوند او را پرورش می‌دهد و بزرگ می‌کند و او جلوی در بهشت می‌ایستد. به وی می‌گویند: «وارد بهشت ‌شو» می‌گوید: «تا پدر و مادرم وارد بهشت نشوند، من داخل نمی‌شوم».[20]

به هر حال همان‌گونه که در احادیث وارد شده، فلسفۀ نکاح «افزایش نسل» و جلوگیری از انقراض نسل است‏.[21]

اما جنین سقط‌شده چه افتخاری دارد؟! نکتۀ این تعبیر در این است که پدر و مادر آن جنین قصد داشتند فرزند صالحی تحویل جامعه دهند که به مردم خدمت کند، خداوند به خاطر نیت خیری که داشتند به آنها ثواب می‌دهد.[22] آری، ثمرۀ ازدواج اگر بچۀ سقط‌شده‌ای هم باشد ارزش دارد. چون در مسیر انسان کامل شدن بوده و چنین بچه‌ای شفیع والدین خود خواهد شد[23] و پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم نیز به چنین جنین سقط شده‌ای افتخار می‌کند.[24]

در روایتی دیگر امام سجّاد علیه السلام فرمود: «مِنْ‏ سَعَادَةِ الرَّجُلِ‏ أَنْ‏ یکُونَ‏ لَهُ‏ وُلْدٌ یسْتَعِینُ بِهِمْ؛ از سعادت انسان، داشتن فرزندانی است که از وجود آنها استفاده کند».[25]

انسان همیشه جوان و سالم و پرقدرت نیست، بلکه در سنین بالاتر نیازمند کمک دیگران است. اگر فرزندانی داشته باشد که هنگام نیاز به او کمک کنند و دستش را بگیرند، انسان سعادتمندی خواهد بود. بنابراین، وجود فرزندان علاوه بر اینکه به درد جامعه می‌خورد، به خانواده نیز کمک می‌کند.[26]

لذا ازدواج‏، تنها هوسرانی و ارضای غریزۀ جنسی نیست، بلکه این امر حیاتی برای هدف عالی‌تری می‌باشد که غریزه نیز در خدمت آن قرار گرفته، و آن بقای نسل‏ انسان و نیز حفظ او از آلودگی‌ها است.[27]

از این رو هرگونه کاری که تمایل را از مسیر طبیعیش منحرف سازد، یک نوع بیماری و انحراف روانی در انسان ایجاد می‌کند، از جمله «هم جنس‏گرایی». گاهی بعضی از پیروان مکتب مادی که اینگونه آلودگی‌ها را دارند، برای توجیه عملشان می‌گویند ما هیچگونه منع طبی برای آن سراغ نداریم!

ولی آنها فراموش کرده ‏اند که اصولاً هرگونه انحراف جنسی در تمام روحیات و ساختمان وجود انسان اثر می‌گذارد و تعادل او را بر هم می‌زند.

توضیح اینکه: انسان به صورت طبیعی و سالم تمایل جنسی به جنس مخالف دارد و این تمایل از ریشه ‏دارترین غرائز انسان و ضامن بقاء نسل او است.

در روایات اسلامی در عباراتی کوتاه و پر معنی اشاره به این مفاسد شده است، از جمله در روایتی از امام صادق علیه السلام می‌خوانیم که کسی از او سؤال کرد: «فَلِمَ حَرَّمَ اللَّهُ اللِّوَاط؛ چرا خداوند لواط را حرام کرده است»؟ فرمود: «مِنْ‏ أَجْلِ‏ أَنَّهُ‏ لَوْ کَانَ‏ إِتْیانُ‏ الْغُلَامِ حَلَالًا لَاسْتَغْنَی الرِّجَالُ عَنِ النِّسَاءِ وَ کَانَ فِیهِ قَطْعُ النَّسْلِ وَ تَعْطِیلُ الْفُرُوجِ وَ کَانَ فِی إِجَازَةِ ذَلِکَ فَسَادٌ کَثِیر؛ اگر آمیزش با پسران حلال بود، مردان از زنها بی‏نیاز [و نسبت به آنان بی‌‏میل] می‌شدند، و این باعث قطع نسل‏ انسان می‌شد و باعث از بین رفتن آمیزش طبیعی جنس موافق و مخالف می‌گشت و این کار مفاسد زیاد اخلاقی و اجتماعی ببار می‌آورد».[28]

محبوب‌ترین بنا

اهمیت اسلام به کانون خانواده و اصالت داشتن خانواده برای رشد و تعالی فردی و اجتماعی است و از این ‌رو، اسلام با هرچه که این کانون مقدس را متزلزل کرده یا از بین ببرد، مخالف است.[29]

جالب این است که در روایات اسلامی «تشکیل خانواده» مخصوصاً به ساختن یک بنا تشبیه شده آنهم بنائی محبوب نزد خدا. چنانکه در حدیثی از رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم می‌خوانیم: «مَا بُنِی‏ بِنَاءٌ فِی‏ الْإِسْلَامِ‏ أَحَبُ‏ إِلَی‏ اللَّهِ تَعَالَی مِنَ التَّزْوِیج؛[30] در اسلام هیچ بنایی نزد خداوند محبوب‌تر از بنای ازدواج نیست».[31] در این روایت تعبیر به «بناء» احتمالًا اشاره به این است که ازدواج اساس و سنگ زیر بنای نظام خانواده و نظام خانواده سنگ زیربنای جامعه بشری است.[32]

آن حضرت در روایتی دیگر فرمودند: «مَا مِنْ‏ شَی‏ءٍ أَحَبَ‏ إِلَی‏ اللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَ‏ مِنْ بَیتٍ یعْمَرُ فِی الْإِسْلَامِ بِالنِّکَاح؛ هیچ چیزی در پیشگاه خدای عزوجل محبوب‌‌تر از خانه‌ای که به وسیلۀ ازدواج آباد شود نیست».[33]

قابل توجّه اینکه در این روایات ارزشمند، ازدواج سبب آبادانی خانه‌ها و به ‌عنوان محبوب ‌ترین، کار معرفی شده است. آیا بیانی شیواتر و گویاتر از این، برای بیان اهمیت ازدواج وجود دارد؟![34]

بازتاب مسئولیت‌پذیری

انسانِ بدون همسر، احساس مسئولیت نمی‌کند، دنبال کار برود یا نرود برایش مهم نیست؛ چون انگیزۀ کافی ندارد. امّا وقتی خانواده تشکیل داد، می‌داند که نباید جلوی همسرش شرمنده شود و باید به ‌شکل صحیح و معقول زندگی را اداره کند. لذا احساس مسئولیتش بیشتر می‌شود و به ‌دنبال شغل مناسب و کار خوب می‌رود. به همین علت، بسیاری از افراد بیکار پس از ازدواج کار پیدا می‌کنند. چون پیش از آن احساس مسئولیت نمی‌کردند و تلاش کافی برای یافتن کار نداشتند و به طور جدّی دل به کار نمی‌دادند. خداوند متعال در آیۀ شریفۀ ۳۲ سورۀ نور اشارۀ جالبی به این فلسفۀ ازدواج دارد، آنجا که می‌فرماید: «وَأَنْکِحُوا الْأَیامَی مِنْکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِنْ یکُونُوا فُقَرَاءَ یغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ؛ مردان و زنان بی‌‌همسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را؛ اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بی‌‌نیاز می‌سازد؛ [فضل] خداوند واسع و [از نیازهای بندگان] آگاه است».[35]

انسان وقتی ازدواج کرد، تمام نیروهای خود را به کار می‌گیرد که مبدأ بازدهی اقتصادی فراوانی می‌شود و به همین جهت بسیاری از انسان‌ها قبل از ازدواج تنبل هستند، ولی وقتی مشکلات زندگی به دوش آنها افتاد، بیشتر فعالیت می‌کنند و صاحب مال و اموال می‌شوند.[36]

اینکه قرآن کریم می‌فرماید: «اگر قبل از ازدواج فقیر و تنگدست باشند، خداوند پس از ازدواج از فضل و کرمش، آنها را بی‌نیاز می‌کند». به همین احساس مسئولیت اشاره دارد. بنابراین، ازدواج، انسان را به تلاش بیشتر و کوشش فراوان‌تر وادار می‌کند.

اینکه بعضی‌ها می‌گویند: «تا زمانی که یک ماشین سواری خوب و منزل مسکونی مستقل و شغل مناسبی پیدا نکنیم، ازدواج نخواهیم کرد»، حرف درستی نیست، چون این سخن، هم مخالف آیۀ مورد بحث است و هم با تجربۀ انسانها سازگار نیست.

اکثریت قریب به اتفاق کسانی که ازدواج کرده‌‌اند، قبل از ازدواج خانۀ مستقل و اتومبیل سواری و شغل مناسب نداشته‌‌اند، بلکه پس از ازدواج به ‌تدریج به آنها رسیده‌ اند.[37]

بعد از ازدواج شخصیت انسان به یک شخصیت اجتماعی تبدیل می‌شود و خود را مسئول حفظ همسر و آبروی خانواده و تأمین وسایل زندگی فرزندان آینده می‌بیند، در نتیجه تمام هوش و ابتکار و استعداد خود را به کار می‌گیرد و برای حفظ درآمدهای خود و صرفه‌ جویی، تلاش می‌کند و در مدّت کوتاهی می‌تواند بر فقر چیره شود. بی‌‌دلیل نیست که در حدیثی از امام صادق علیه السلام می‌خوانیم: «الرِّزْقُ‏ مَعَ‏ النِّسَاءِ وَ الْعِیال؛ روزی همراه همسر و فرزند است».[38]

و در حدیث دیگری از پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم می‌خوانیم که مردی خدمت حضرتش رسید و از تهی‌دستی و نیازمندی شکایت کرد. پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: «ازدواج کن!»، او هم ازدواج کرد و در کار او گشایش پیدا شد.[39]

بدون شک، امدادهای الهی و نیروهای مرموز معنوی نیز به کمک چنین افرادی می‌آید که برای انجام وظیفۀ انسانی و حفظ پاکی خود اقدام به ازدواج می‌کنند.

هر فرد باایمانی باید به این وعدۀ الهی دلگرم و مؤمن باشد. در حدیثی، از پیامبر گرامی اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم نقل شده است: «مَنْ‏ تَرَکَ‏ التَّزْوِیجَ‏ مَخَافَةَ الْعَیلَةِ، فَقَدْ أَسَاءَ ظَنَّهُ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یقُولُ: إِنْ یکُونُوا فُقَراءَ یغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه؛ کسی که ازدواج را از ترس فقر ترک کند، گمان بد به خدا برده است، زیرا خداوند متعال می‌فرماید: اگر آنها فقیر باشند خداوند آنها را از فضل خود بی‌‌نیاز می‌سازد».[40]

احیای سنت نبوی

در وسائل الشیعه در کتاب النکاح در حدیثی از امیرمؤمنان علی علیه السلام چنین می‌خوانیم که جماعتی از صحابه آمیزش زنان را بر خود حرام کردند و همچنین غذا خوردن در روز و خواب شب را. ام سلمه این جریان را به رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم خبر داد. رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم به سوی اصحابش آمد و فرمود: «أَ تَرْغَبُونَ عَنِ النِّسَاءِ إِنِّی آتِی النِّسَاءَ وَ آکُلُ بِالنَّهَارِ وَ أَنَامُ بِاللَّیلِ‏ فَمَنْ‏ رَغِبَ‏ عَنْ‏ سُنَّتِی‏ فَلَیسَ‏ مِنِّی؛ شما از زنان کناره گیری می‌کنید؟ من به سراغ همسرانم می‌روم و روز غذا می‌خورم و شب می‌خوابم [این سنت من است] هرکس از سنت من دوری کند از من نیست».[41]

در این هنگام این آیات نازل شد: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ وَلا تَعْتَدُوا اِنَّ اللَّهَ لا یحِبُّ الْمُعْتَدینَ وَکُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلالاً طَیباً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ؛‌ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! چیزهای پاکیزه را که خداوند برای شما حلال کرده است، حرام نکنید! و از حدّ، تجاوز ننمایید! زیرا خداوند متجاوزان را دوست نمی‌دارد. و از نعمت‌های حلال و پاکیزه‌ای که خداوند به شما روزی داده، بخورید! و از [مخالفت] خداوندی که به او ایمان دارید، بپرهیزید».[42]

آنها عرض کردند: ‌ای رسول خدا! ما برای این کار سوگند یاد کرده‌ایم. در پاسخ به آنها این آیه نازل شد: «لا یؤاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فی أَیمانِکُمْ؛ خداوند شما را به خاطر سوگندهای بیهوده [و برخلاف شرع] مؤاخذه نمی‌کند».[43]

داستان کناره‌گیری عثمان بن مظعون و جماعتی از دوستانش و نهی شدید پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم از آن، گواه دیگری بر این معناست. پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم از عزلت و گوشه‌گیری آنها نگران شد و مردم را به مسجد دعوت کرد و بر فراز منبر رفت و بعد از حمد و ثنای الهی فرمود: «مَا بَالُ أَقْوَامٍ یحَرِّمُونَ عَلَی أَنْفُسِهِمُ الطَّیبَاتِ أَلا اِنِّی أَنَامُ اللَّیلَ وَأَنْکِحُ وَأُفْطِرُ بِالنَّهَارِ فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیسَ مِنِّی؛ چرا گروهی از مردم نعمت‌های پاکیزه الهی را بر خود حرام می‌کنند. آگاه باشید! من شب می‌خوابم و با همسران آمیزش دارم و روز را [در بسیاری از اوقات] افطار می‌کنم. کسی که از سنت من چشم‌پوشی کند از من نیست».

در روایت دیگری همین مطلب با اضافاتی نقل شده و آن اینکه روزی همسر عثمان بن مظعون نزد عایشه آمد. او زن جوان و صاحب جمالی بود. عایشه از وضع ظاهر او متعجب شد. گفت: چرا به خودت نمی‌رسی و زینت نمی‌کنی؟!

در پاسخ گفت: برای چه کسی زینت کنم؟ همسرم مدتی است که مرا ترک کرده و رهبانیت را اختیار نموده است. این سخن به گوش پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم رسید، دستور فرمود که مسلمانان در مسجد گرد آیند. سپس بر فراز منبر رفت و سخنان مزبور را در مذمت و نکوهش این گونه اعمال بیان فرمود.[44]

حضرت علی علیه السلام نیز فرموده‌اند: «تَزَوَّجُوا فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَالَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یتَّبِعَ‏ سُنَّتِی‏ فَإِنَ‏ مِنْ‏ سُنَّتِی‏ التَّزْوِیج؛‌ای مسلمانها! ازدواج کنید؛ چراکه پیامبر خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: هرکس دوست دارد پیرو سنّت من باشد ازدواج کند که ازدواج از سنت من است». طبق این روایت کسانی که ازدواج نمی‌کنند پشت به سنّت رسول اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم کرده‌اند.[45]

بیمۀ نصف دین

در حدیثی از پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم می‌خوانیم: «مَنْ‏ تَزَوَّجَ‏ فَقَدْ أَحْرَزَ نِصْفَ‏ دِینِهِ‏ فَلْیتَّقِ اللَّهَ فِی النِّصْفِ الْبَاقِی؛ کسی که همسر اختیار کند نیمی از دین خود را محفوظ داشته و باید مراقب نیم دیگر باشد».[46]

از این روایت استفاده می‌شود که غریزۀ جنسی حداقل نیمی از وجود انسان را تسخیر کرده است و لذا کسی که ازدواج می‌کند ۵۰% وجودش بیمه می‌شود.[47] چراکه غریزۀ جنسی نیرومندترین و سرکش‌ترین غریزۀ انسان است که به ‌تنهایی با دیگر غرایز برابری می‌کند و انحراف آن نیمی از دین و ایمان انسان را به خطر خواهد انداخت.[48]

در حدیثی از امام صادق علیه السلام می‌خوانیم: «رَکْعَتَانِ‏ یصَلِّیهِمَا مُتَزَوِّجٌ‏ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِینَ رَکْعَةً یصَلِّیهَا غَیرُ مُتَزَوِّج؛ دو رکعت نماز کسی که همسر دارد، از هفتاد رکعت نماز کسی که همسر ندارد، بهتر است».[49]

یعنی ازدواج در مسائل عبادی و معنوی نیز تأثیر دارد و اثرات نماز انسان را ده‌ها برابر می‌کند.[50] زیرا کسی که شهوت را با ازدواج کنترل کند، تقریباً نصف گناهان را مرتکب نمی‌شود.[51]پس متزوّج آلودگی فکرش به گناهان بسیار کم و نمازش ارزش بیشتری دارد.[52]

لذا حضرت رسول صلّی الله علیه وآله وسلّم در روایتی فرمودند: «الْمُتَزَوِّجُ‏ النَّائِمُ‏ أَفْضَلُ‏ عِنْدَ اللَّهِ‏ مِنَ‏ الصَّائِمِ‏ الْقَائِمِ‏ الْعَزَب؛ استراحت و خواب انسان همسردار در نزد خدا، از عبادت شبانه‌ روزی انسان مجرّد ارزشمندتر است».[53]

به همین دلیل در روایات متعددی مسلمانان به همکاری در امر ازدواج مجردان و هرگونه کمک ممکن به این امر تشویق شده‌‌اند. به ‌ویژه اسلام درمورد فرزندان مسئولیت سنگینی بر دوش پدران افکنده و پدرانی را که در این مسئلۀ حیاتی بی‌تفاوت هستند، شریک جرم انحراف فرزندانشان شمرده است. چنانکه در حدیثی از پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم می‌خوانیم: «مَن أدرَکَ لَهُ وَلَدٌ وَ عِندَهُ ما یزَوِّجُهُ فَلَم یزَوِّجهُ‌، فَأحدَثَ فَالإثمَ بَینَهُما؛ کسی که فرزندش به حد رشد رسد و امکانات تزویج او را داشته باشد و اقدام نکند و درنتیجه فرزند مرتکب گناهی شود، این گناه برای هر دو نوشته می‌شود».[54]

و باز به همین دلیل دستور مؤکد داده شده که هزینه‌های ازدواج را اعم از مهر و سایر قسمت‌ها سبک و آسان بگیرند تا مانعی بر سر راه ازدواج مجردان پیدا نشود، ازجمله در مورد مهریۀ سنگین که در بیشتر مواقع سنگ راه ازدواج افراد کم‌ درآمد است، در حدیثی از پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم می‌خوانیم: «شُؤمُ المَرأةِ غَلاءُ مَهرِها؛ زن بدقدم زنی است که مهرش سنگین باشد».[55]

و باز در حدیث دیگری که در ذیل حدیث فوق وارد شده می‌خوانیم: «مِنْ‏ شُؤْمِهَا شِدَّةُ مَئُونَتِهَا؛ یکی از نشانه‌های شوم بودن زن این است که هزینۀ زندگی [یا هزینۀ ازدواجش] سنگین باشد».[56]

سلامت جامعۀ انسانی

کسانی که ازدواج را ترک کنند، گرفتار بیماری‌های مختلف روانی و جسمانی می‌شوند، چون خداوند طبیعت انسان را به گونه‌ای آفریده است که باید ازدواج کند و هرجا از این طبیعت کناره‏گیری شده و غریزۀ آن سرکوب شود، مشکلات جسمی و روانی به دنبال خواهد داشت، و هیچ غریزه‌ای هم مثل غریزۀ جنسی قوی نیست. یکی از اشکالات ما به مسیحیت کاتولیک این است که آنها ازدواج را برای روحانیون مسیحی جایز نمی‌دانند.

پس هر کاری بر خلاف طبیعت انسان صورت بگیرد قطعاً یک عکس العمل منفی خواهد داشت، چون خداوند انسان را این گونه آفریده است که دو جنس مختلف یکدیگر را کامل کنند. از قرآن می‌توان این معنی را استفاده کرد: «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیها».[57] جمله‏ «لِتَسْکُنُوا إِلَیها» یعنی به وسیله همسر آرامش پیدا کنید، که هم آرامش روحی و جسمی (آرامش فردی) است و هم آرامش اجتماعی.[58]

اینکه می‌فرماید: «از نشانه‌های خداست که...» و نگفت: «از نعمت‌های خداست...»، نشانگر اهمیت آرامش است. انسان در زمان تجرّد و بی‌‌همسری، از آرامش روحی کم ‌نصیب یا بی‌‌بهره است؛ امّا به برکت ازدواج به این عطیۀ الهی دست پیدا می‌کند.[59]

مفهوم آیه این است که اگر ترک ازدواج کند، آن آرامش را نخواهد داشت.

آیه دیگر می‌فرماید: «هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِیسْکُنَ إِلَیها؛[60] او خدایی است که [همه] شما را از یک فرد آفرید و همسرش را نیز از جنس او قرار داد، تا در کنار او بیاساید».

برای «منها» دو تفسیر بیان شده است:

1- از باقیمانده طینت آدم و گل او حوّا آفریده شد (من فضل طینت آدم).

2- از نوع و جنس انسان همسرانی آفرید.

و [به راستی] اگر نکاح برچیده شود ناراحتی‌های اجتماعی فراوانی جامعه را فرا می‌گیرد. چون شخص عَزَب مسئولیت اجتماعی نمی‌پذیرد و اگر جنایتی و کاری کرد می‌تواند جای دیگری برود. پس کسی که ازدواج کرده یک علقه و رابطه‌ای ایجاد کرده و ناچار است که مراقبت کند و کاری نکند که زن و بچه‌اش ناراحت شوند. لذا بسیاری از مؤسّسات در استخدام شرط می‌کنند که شخص متأهّل باشد. البته ازدواج به عنوان یک وسیله پیش‌گیری از تخلّفات اجتماعی و جنایات و سرقت‌ها مؤثر است، نه به عنوان علّت تامّه.

روایات متعدّدی در این زمینه وجود دارد: پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: «أَکْثَرُ أَهْلِ‏ النَّارِ الْعُزَّاب».[61]چرا اکثر أهل نار عزّاب هستند؟ چون عزب احساس مسئولیتش کم است، بنابراین مرتکب گناه و جنایت می‌شود.

آن حضرت در روایتی دیگر فرمودند: «مَا مِنْ‏ شَابٍ‏ تَزَوَّجَ‏ فِی‏ حَدَاثَةِ سِنِّهِ‏ إِلَّا عَجَّ شَیطَانُهُ یا وَیلَهُ یا وَیلَهُ عَصَمَ مِنِّی ثُلُثَی دِینِهِ فَلْیتَّقِ اللَّهَ الْعَبْدُ فِی الثُّلُثِ الْبَاقِی؛[62] هیچ جوانی نیست که در دورۀ جوانی خود ازدواج کند، مگر آن که شیطانِ او فریاد برمی آورد که: "ای وای! ‌ای وای! دو سوم دینش را از [گزند] من حفظ کرد" پس بنده باید برای حفظ یک سوم دیگر دینش، تقوای الهی پیشه کند».

در بعضی از روایات تعبیر به «نصف دین» بود ولی در اینجا می‌فرماید «دو ثلث دین» خود را حفظ می‌کند که این تعدّد تعبیر ممکن است به جهت اختلاف قوّه شهویه افراد باشد، ولی قدر مسلّم یک قسمت عمده دین خود را با ازدواج حفظ می‌کند و بیمه می‌شود، و ممکن است که به جهت حداثت سنّ باشد، چون در این سن قدرت شهوت بیشتر است و با ازدواج دوسوم دین خود را حفظ می‌کند.

همه این تعابیر اشاره دارد که اگر ازدواج کند بسیاری از گناهان را انجام نمی‌دهد، از این روایات می‌توان استفاده کرد که ازدواج سبب سلامت جامعه انسانی است.[63]

گشایش رحمت الهی

پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمودند: «یفَتَّحُ‏ أَبْوَابُ‏ السَّمَاءِ بِالرَّحْمَةِ فِی أَرْبَعِ مَوَاضِعَ؛ درهای آسمان به رحمت الهی در چهار مورد گشوده می‌شود»:

۱. «عِنْدَ نُزُولِ الْمَطَرِ؛ هنگام بارش باران»، به همین دلیل گفته شده است: «دعا هنگام نزول باران به اجابت نزدیک‌تر است».

۲. «وَ عِنْدَ نَظَرِ الْوَلَدِ فِی وَجْهِ الْوَالِدَینِ؛ هنگامی که فرزند به صورت پدر و مادرش با احترام و محبّت نگاه می‌کند». آری، نگاه به چهرۀ پدر و مادر آن‌قدر ارزشمند است که درهای آسمان را می‌گشاید.

۳. «وَ عِنْدَ فَتْحِ بَابِ الْکَعْبَةِ؛ هنگام گشوده‌شدن درِ خانۀ خدا».

۴. «وَ عِنْدَ النِّکَاحِ؛ هنگامی که دو نفر با هم ازدواج می‌کنند».[64]

ازدواج آنقدر مهم است که در رحمت الهی را می‌گشاید، و قرار گرفتن آن در کنار خانۀ خدا و نزول باران و مانند آن اهمیت آن را دو چندان می‌کند.[65]

اهمیت واسطه‌گری ازدواج

ازدواج، تنها وظیفۀ عروس و داماد و خانوادۀ آنها نیست، بلکه وظیفۀ کلّ جامعه است. چون آثار و برکات تشکیل خانواده به کل جامعه می‌رسد و اختصاص به زوجین ندارد.

به عنوان مثال: یکی از اهداف ازدواج، [همان ‌گونه که پیش‌‌تر نیز گفته شد]، بقای نسل بشر است، که یک هدف شخصی نیست و برای تحقق اهداف عام اجتماعی همه باید دست به دست هم بدهند. لذا خداوند متعال خطاب به همۀ مسلمین می‌فرماید: «وَ أَنْکِحُوا اَلْأَیامی مِنْکُمْ‌؛ مردان و زنان بی‌همسر خود را همسر دهید».[66] طبق این آیۀ شریفه همه وظیفه دارند دست به دست هم دهند و اسباب و مقدّمات ازدواج جوانان را فراهم سازند. چراکه اگر ازدواج صورت نگیرد، مفاسد متعددی که ترک ازدواج به‌ دنبال خواهد داشت دامن همۀ افراد جامعه را می‌گیرد.[67]

بدون شک اصل تعاون اسلامی ایجاب می‌کند که مسلمانان در همه زمینه ‏ها به یکدیگر کمک کنند، ولی تصریح به این امر در مورد ازدواج دلیل بر اهمیت ویژه آن است.

اهمیت این مسئله تا به آن پایه است که در حدیثی از امیر مؤمنان علی علیه السلام می‌خوانیم: «أَفْضَلُ‏ الشَّفَاعَاتِ‏ أَنْ‏ تَشْفَعَ‏ بَینَ‏ اثْنَینِ‏ فِی نِکَاحٍ حَتَّی یجْمَعَ اللَّهُ بَینَهُمَا؛ بهترین شفاعت آن است که میان دو نفر برای امر ازدواج میانجیگری کنی، تا این امر به سامان برسد»![68]

در حدیث دیگری از امام کاظم موسی بن جعفر علیه السلام می‌خوانیم: «ثَلَاثَةٌ یسْتَظِلُّونَ‏ بِظِلِ‏ عَرْشِ‏ اللَّهِ‏ یوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ رَجُلٌ زَوَّجَ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ أَوْ أَخْدَمَهُ أَوْ کَتَمَ لَهُ سِرّاً؛[69] روزی که سایه‌ای جز سایۀ عرش الهی نیست، سه گروه در زیر سایۀ عرش خداوند قرار می‌گیرند: ۱. کسانی که در راه تزویج مردان و زنان بی‌‌همسر تلاش می‌کنند. ۲. کسانی که به هم‌‌کیشان خود خدمت می‌کنند. ۳. کسانی که سعی در عیب ‌پوشی مردم دارند».

روز قیامت مردم از حرارت آفتاب و گرمای هوا رنج می‌برند و تنها سایه‌ای که وجود دارد، سایۀ عرش الهی است،[70] که سه گروه می‌توانند از آن استفاده کنند. این سه گروه در سایۀ عرش الهی قرار خواهند گرفت و کسانی که در سایۀ عرش الهی باشند سعادتمند و آسوده‌ خاطر و در آرامش خواهند بود.

و بالآخره در حدیثی از پیامبر ص می‌خوانیم: «مَنْ‏ عَمِلَ‏ فِی‏ تَزْوِیجِ‏ بَینِ‏ مُؤْمِنَینِ‏ حَتَّی یجْمَعَ بَینَهُمَا... کَانَ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ خَطَاهَا فِی ذَلِکَ أَوْ بِکَلِمَةٍ تَکَلَّمَ بِهَا فِی ذَلِکَ عَمَلُ سَنَةٍ قِیامٍ لَیلُهَا وَ صِیامٍ نَهَارُهَا؛ هر کس در راه ازدواج دو مؤمن تلاش کند تا اینکه آنها را به هم برساند، در مقابل هر قدمی که برداشته یا هر کلمه‌ای که گفته، ثواب یک سال عبادت شبانه و روزه‌داری روزانه به او داده می‌شود».[71]

یعنی اگر کسی صد قدم بردارد و تلاش‌هایش منتهی به ازدواج دو جوان شود، خداوند ثواب صد سال عبادت شبانه‌روزی به او عنایت می‌کند و اگر کسی هزار کلمه بگوید و این سخنان به نتیجه برسد و دو جوان خانواده تشکیل دهند، خداوند به وی ثواب هزار سال عبادت را خواهد داد!

مانند این دو روایت، که اهمیت فوق العادۀ تلاش برای ازدواج افراد بی‌همسر را بیان می‌کند، در منابع شیعه[72] و سنّی[73] فراوان است که به همین مقدار قناعت می‌کنیم.[74]

سخن آخر: (همه مسئولیم)

متأسّفانه امروزه ازدواج تبدیل به یک معضل اجتماعی گشته و به همان مقیاس که ازدواج‌ها ترک شده یا دیرتر صورت می‌گیرد، آمار گناهان بالاتر رفته است. سنّ ازدواج در این دوران به خاطر تحصیلات و سپس یافتن شغل و کار مناسب بالا رفته است. در گذشته جوانان در ابتدای جوانی، یعنی ۱۷ یا ۱۸ سالگی، ازدواج می‌کردند، امّا اکنون در اواخر جوانی، یعنی حدود سی سالگی و گاه بیشتر، ازدواج می‌کنند و اوج شهوت جنسی را در حال تجرّد سپری می‌کنند و طبعاً جمعی از آنها تاب مقاومت در برابر این فشار شدید، مخصوصاً با توجّه به عوامل تحریک فراوانی که در زمان ما وجود دارد، را ندارند و به انحراف کشیده می‌شوند.[75]

هم‌اکنون دختران عقدبستۀ فراوانی وجود دارند که به علت نداشتن حتی کم‌ترین مقدار جهیزیه نمی‌توانند زندگی مشترک خود را آغاز کنند. همان‌گونه که پسران عقدبستۀ زیادی وجود دارند که به ‌علّت ناتوانی در تأمین هزینۀ رهن و اجارۀ منزل مسکونی و جشن عروسی ساده و دیگر هزینه‌ها، نتوانسته‌اند با همسرانشان زیر یک سقف بروند، که باید به چنین زوج‌هایی کمک کرد.[76]

خوانندگان محترم! برادران و خواهران مسلمان! مسئلۀ ازدواج جوانان یک مسئلۀ شخصی نیست، که فقط خودشان و خانوادۀ آنها مسئولیت داشته باشند، بلکه یک مسئلۀ اجتماعی است و همۀ مسلمانانی که توانایی دارند، در برابر آن مسئول‌اند، متأسفانه برنامه‌ریزی جامع و وسیعی برای این امر مقدّس و بسیار مهم صورت نگرفته و شایسته است شخصیت‌های حقیقی و حقوقی در این زمینه دست به کار شوند.[77]

نتیجه اینکه همه در برابر ازدواج جوانها مسؤول اند و دولت هم از این حکم کلی مستثنی نیست و باید بودجه‌ای را برای این امر اختصاص داده و به ازدواج جوانها کمک کند که این کار در حقیقت کمک به حل مشکلات دولت و مردم نیز هست و از بسیاری از مفاسد و مصائب پیشگیری می‌کند.[78]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
 makarem.ir

منابع:
1. طرحی نو در مسائل اخلاقی

2. کتاب النکاح


[1] طرحی نو در مسائل اخلاقی، ج۲، ص۲۷.

[2] همان، ص32.

[3] کليات مفاتيح نوين، ص1161.

[4] تفسیر سوره احزاب، ص۱۳۶.

[5] کشتی نجات (چهل حدیث از امام رضا علیه السلام)، ص۷۰.

[6] دائرة المعارف فقه مقارن، ج‏1، ص77.

[7] کشتی نجات (چهل حدیث از امام رضا علیه السلام)، ص۷۰،

[8] منتخب الآثار من بحار الأنوار، ج۱۱، ص۵۱۳.

[9] تفسير نمونه، ج‏14، ص463.

[10] شرح روايات مربوط به توصيۀ اسلام به حضور در اجتماع و يکپارچگى و ترک عزلت و گوشه‌ گيرى را در «ميزان الحکمه»، ج۳، ص۵۵۱، و «التفسير الکبير»، ج۲۹، ص۱۳۳ مطالعه فرماييد؛ (کشتی نجات (چهل حدیث از امام رضا علیه السلام)، ص۷۰).

[11] تفسير نمونه، ج‏2، ص536.

[12] کشتی نجات (چهل حدیث از امام رضا علیه السلام)، ص۷۰.

[13] اخلاق در قرآن، ج‏3، ص451.

[14] مشکلات جنسی جوانان، ص۷۹.

[15] بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏66، ص238.

[16] آيين رحمت، ص32.

[17] تفسير نمونه، ج‏2، ص133.

[18] طرحی نو در مسائل اخلاقی، ج۲، ص۴۴.

[19] بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏100، ص220؛ (طرحی نو در مسائل اخلاقی، ج۲، ص۳۵).

[20] وسائل الشيعة (ط- آل البيت عليهم السلام‏)، ج‏20، ص14؛ (تفسیر سوره احزاب، ص۱۳۶).

[21] کتاب النکاح، ج‏1، ص9.

[22] طرحی نو در مسائل اخلاقی، ج۲، ص۳۵.

[23] تفسیر سوره احزاب، ص۱۳۶.

[24] طرحی نو در مسائل اخلاقی، ج۲، ص۳۵.

[25] الکافي (ط - الإسلامية)، ج‏6، ص2.

[26] طرحی نو در مسائل اخلاقی، ج۲، ص۲۰۱.

[27] تفسير نمونه، ج‏3، ص335.

[28] وسائل الشيعة (ط- آل البيت عليهم السلام‏)، ج‏20، ص333؛ (تفسير نمونه، ج‏9، ص196).

[29] دائرة المعارف فقه مقارن، ج۳، ص۵۷.

[30] من لا يحضره الفقيه (ط- قم)، ج‏3، ص383.

[31] شیوه همسری در خانواده، ص۱۷.

[32] کتاب النکاح، ج‏1، ص7.

[33] الکافي (ط - الإسلامية)، ج‏5، ص328.

[34] طرحی نو در مسائل اخلاقی، ج۲ ص۲۹.

[35] همان، ص۴۳.

[36] کتاب النکاح، ج‏1، ص10.

[37] طرحی نو در مسائل اخلاقی، ج۲، ص۴۳.

[38] الکافي (ط - الإسلامية)، ج‏5، ص330.

[39] وسائل الشيعه، ج۱۴، ص۲۵ (باب۱۱ از ابواب مقدمات نکاح).

[40] الکافي (ط - الإسلامية)، ج‏5، ص331؛ (تفسير نمونه، ج‏14، ص466).

[41] وسائل الشيعة (ط- آل البیت علیهم السلام)، ج‏20، ص21.

[42] مائده، آیات 87 و 88..

[43] همان، آیه 89.

[44] بحارالانوار، ج67، ص116، ح 4؛ (عرفان اسلامی (شرحی جامع بر صحیفه سجادیه)، ج1، ص182).

[45] الکافي (ط - الإسلامية)، ج‏5، ص329؛ (تفسیر سوره احزاب، ص۱۳۶).

[46] بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏100، ص219.

[47] طرحی نو در مسائل اخلاقی، ج۲، ص۳۴.

[48] تعلیم و تربیت در تفسیر نمونه، ج۱، ص۳۴۵.

[49] بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏100، ص219.

[50] طرحی نو در مسائل اخلاقی، ج۲، ص۳۴.

[51] کتاب النکاح، ج‏1، ص9.

[52] همان، ص7.

[53] بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏100، ص221؛ (طرحی نو در مسائل اخلاقی، ج۲، ص۳۳).

[54] تفسير کنز الدقائق و بحر الغرائب(ط- تهران)، ج‏9، ص287.

[55] بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏55، ص321.

[56] الکافي (ط - الإسلامية)، ج‏5، ص564؛ (تعلیم و تربیت در تفسیر نمونه، ج۱، ص۳۴۶).

[57] سوره روم، آیۀ 21.

[58] کتاب النکاح، ج۱، ص۹.

[59] طرحی نو در مسائل اخلاقی، ج۲، ص۳۷.

[60] سوره اعراف، آیۀ 189.

[61] من لا يحضره الفقيه(ط- قم)، ج‏3، ص384.

[62] بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏100، ص221.

[63] کتاب النکاح، ج‏1، ص10.

[64] بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏100، ص221.

[65] طرحی نو در مسائل اخلاقی، ج۲، ص۳۲.

[66] سورۀ نور، آيۀ ۳۲.

[67] طرحی نو در مسائل اخلاقی، ج۲، ص۵۱،

[68] الکافي (ط - الإسلامية)، ج‏5، ص331؛ (تفسير نمونه، ج‏14، ص457).

[69] بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏71، ص356.

[70] اينکه سايۀ عرش الهى چگونه است‌؟ مانند بسيارى از جزئيات جهان آخرت، براى ماروشن نيست.

[71] بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏73، ص368.

[72] وسائل الشيعه، ج۱۴، ص۲۶ و ۲۷ و ۲۸، باب ۱۲، ح ۱-۶.

[73] الدر المنثور، ج۵، ص۸۰.

[74] طرحی نو در مسائل اخلاقی، ج۲، ص۵۳.

[75]  پنج نکتۀ مهم دربارۀ خودارضایی، ص۶۳.

[76] طرحی نو در مسائل اخلاقی، ج۲، ص۵۵.

[77] همان، ص۵۷.

[78] تفسیر سوره احزاب، ص۱۳۸.

captcha