بیشک برای حصول سعادتمندی و کمال و دستیابی به چشمۀ علم و حکمت باید رو به درگاه ائمۀ معصومین علیهم السلام نهاد و گوهر حکمت را در نزد آن هادیان امت جست؛ از این منظر بازخوانی سخنان نورانی امامان هدایت امری ضروری است.
در نگاشتۀ حاضر احادیث ناب از سخنان امام رضا علیه السلام انتخاب و شرح داده شده است تا خوانندگان محترم از سفرۀ پربرکت کلمات نورانی آن حضرت بهرهمند گردند و همگی در سایۀ فراگیری و عمل به دستورات آن امام همام، سعادتمند و عاقبت به خیر شویم.[1]
در مذمت کمرنگشدن عقل در دینداری
حسن بن جَهْم[2] میگوید: جمعی از یاران ما خدمت امام رضا علیه السلام سخن از عقل به میان آوردند. حضرت فرمود: «لَا یعْبَأُ بِأَهْلِ الدِّینِ مِمَّنْ لا عَقْلَ لَهُ. قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاک إِنَّ مِمَّنْ یصِفُ هَذَا الْأَمْرَ قَوْماً لا بَأْسَ بِهِمْ عِنْدَنَا وَلَیسَتْ لَهُمْ تِلْک الْعُقُولُ. فَقَالَ: لَیسَ هَؤُلاءِ مِمَّنْ خَاطَبَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْعَقْلَ فَقَالَ لَهُ: أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ، وَقَالَ لَهُ: أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ، فَقَالَ: وَعِزَّتِی وَجَلالِی مَا خَلَقْتُ شَیئاً أَحْسَنَ مِنْک أَوْ أَحَبَّ إِلَی مِنْک، بِک آخُذُ وَبِک أُعْطِی؛ به دیندارانی که عقل درستی ندارند توجّهی نمیشود. عرض کردم: فدایت شوم! کسانی از شیعیان شما هستند که انسانهای بدی نیستند، امّا عقل کافی ندارند. فرمود: چنین افرادی مخاطبان خدا نیستند، زیرا هنگامی که خداوند عقل را آفرید، به آن گفت: بیا، عقل بلافاصله آمد، و به آن گفت: برو، عقل بلافاصله رفت، سپس خداوند فرمود: به عزّت و جلالم سوگند که بهتر و محبوب تر از تو (عقل) نیافریدم، بهوسیلۀ تو میگیرم و عطا میکنم».[3]
«اخذ» به معنای مجازات و «اعطاء» به معنای پاداش است؛ خداوند بر اساس عقل، انسانها را مجازات میکند، همانگونه که بر اساس عقل به آنها پاداش میدهد.
بنابراین، عقل، ملاک گرفتن صفات رذیله و دادن فضائل اخلاقی، و معیار ثواب و عقاب در روز قیامت است.
عقل کاملاً چشم به امر و گوش به فرمان الهی است؛ نه چیزی بر امر خدایی میافزاید و نه چیزی از آن میکاهد. بلکه تنها آنچه را که خدا میخواهد انجام میدهد. اما ما چقدر تسلیم هستیم؟
جمعی از هیئتهای عزاداری خدمت مرجع عالیقدر حضرت آیت اللّه العظمی بروجردی رسیدند. آقا آنها را موعظه کرد و از آنها خواست بعضی از کارهای ناپسند را در مراسم عزاداری ترک کنند. یکی از آنها که طبق آنچه امام رضا علیه السلام در این روایت فرموده است، عقل کافی نداشت. عرض کرد: ما در طول سال مقلّد شما هستیم، امّا در ایام عزاداری طبق میل خودمان عمل میکنیم! چنین انسانهایی مشمول روایت مورد بحثاند.
چندی پیش شخصی از مصر برخی از روزنامههای مصری را که بر علیه جمهوری اسلامی ایران و مذهب شیعه تبلیغ میکردند، برای ما آورده بود. یکی از سوژههای تبلیغاتی آنان تصاویری از قمهزنی شیعیان بود! آیا ائمّۀ هدی علیهم السلام چنین دستوراتی دادهاند؟!
اکنون که دنیا بر علیه اسلام بهطور عام و شیعه به طور خاص، بسیج شده، ما باید بیشتر مراقب باشیم و با اعمال و رفتارهایی که از عقل و اندیشۀ کافی برخوردار نیست بهانه به دست دشمن ندهیم.[4]
اخلاق مؤمنانه
حضرت رضا علیه السلام به نقل از پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمودند: «الْمُؤْمِنُ هَینٌ لَینٌ سَمْحٌ، لَهُ خُلُقٌ حَسَنٌ، وَالْکافِرُ فَظٌّ غَلِیظٌ، لَهُ خُلُقٌ سَیئٌ، وَفِیهِ جَبْرِیةٌ؛ مؤمن، آسانگیر، نرم، سخاوتمند و خوش اخلاق است، ولی کافر سختگیر، خشن و غلیظ، بداخلاق و متکبّر است».[5]
آسانگیری بر مردم و نزدیکان مسئلۀ بسیار مهمی است. چراکه بسیاری از نابسامانیها در خانواده، جامعه، اجتماع و محلّ کار بر اثر سختگیریهاست. اگر مردم در مسائلی که اهمّیت چندانی ندارد، سختگیری نکنند، زندگی برای همه آسان میشود.
وقتی جوانی به خواستگاری دختری میرود، سختگیریها شروع میشود؛ از داشتن یا نداشتن خانۀ شخصی، اتومبیل سواری مدل بالا، کسبوکار پردرآمد، تحصیلات عالیه، تفاوت سنّی و مانند آن سؤال میکنند. اگر خواستگار حتّی در یکی از این موارد جوابش منفی باشد، پاسخ منفی میشنود و ازدواج سر نمیگیرد.
گاه دختر بهترین سالهای عمرش را پشت دروازۀ سختگیریهای پدر و مادر باید سپری کند، درحالیکه بسیار کماند افرادی که به هنگام ازدواج دارای خانۀ ملکی و اتومبیل سواری و زندگی مرفّه بودهاند، بلکه تدریجاً و پس از ازدواج به آن دست یافتهاند. افزایش سنّ ازدواج در میان دختران و پسران در خیلی از موارد به دلیل همین سختگیریهاست.
میدانید اگر بر اثر این سختگیریها ازدواج صورت نگیرد و دختر و پسر مرتکب گناهی شوند شما که سختگیری کردهاید، در گناه آنان شریک هستید؟[6]
وارد صحنه اجتماع میشویم. به عنوان مثال چند جوان باایمان تحصیلکردۀ رشتۀ کشاورزی تصمیم میگیرند با رعایت اصول جدید و مکانیزه یک واحد کشاورزی راه بیندازند. برای اخذ مجوّز به ادارۀ مربوطه مراجعه میکنند. آن قدر آنها را از این اطاق به آن اطاق و از این اداره به آن اداره ارجاع میدهند که پس از ماهها و سالها پشیمان شده و کار تولیدی را رها کرده و به کار دیگری میپردازند.
ما حقّ نداریم با مردم مانند یک متّهم برخورد نموده و با آنها سختگیرانه رفتار کنیم؛ چرا که نتیجۀ این سختگیریها فرار صاحب سرمایهها از کشور است. طلبکاران به بدهکاران، که به پرداخت بدهی خود توانمند نیستند، مهلت بدهند و با آنها سختگیری نکنند. [7]
نشانۀ مسلمانی
امام رضا علیه السلام به نقل از پدران بزرگوارش از حضرت رسول صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: «نَزَلَ عَلَی جَبْرَئِیلُ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ فَقَالَ: یا مُحَمَّدُ عَلَیک بِحُسْن الْخُلُقِ فَإِنَّهُ ذَهَبَ بِخَیرِ الدُّنْیا وَالآْخِرَةِ أَلاَ وَإِنَّ أَشْبَهَکمْ بیأَحْسَنُکمْ خُلْقاً؛ جبرئیل از سوی پروردگار دو جهان بر من نازل شد و گفت:ای محمّد! بر تو باد به رعایت حسن خلق که تمام خیر دنیا و آخرت در آن است و آگاه باشید که شبیه ترین شما به من خوشاخلاق ترین شماست».[8]
اوّلاً: یکی از معجزات پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم معجزۀ فرهنگی آن حضرت است. پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم در منطقهای ظاهر شد که مردمش سرتاپا خشونت بودند. طبق آنچه در کتاب «انساب الاشراف» و «اغانی» آمده است، بین دو طایفه جنگ و درگیری رخ داد. یک طایفه پیروز شد و شکم ۲۰۰۰ زن باردار طایفۀ مغلوب را پاره کرد!
آری، پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم در میان چنان جمعیت بیرحم و خشن و فاقد صفات اخلاقی برانگیخته شد. بدون شک سخنگفتن از حُسن خُلق و دوستی و محبّت و عفو و مانند آن، در چنان محیطی معجزه است و مهم تر از آن، رویش بهترین گلها از چنان شورهزاری است. شخصیتهایی که هر یک سمبل و الگوی عفو و خوشاخلاقی هستند.
عفو و گذشت پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم حتّی از سرسخت ترین دشمنانش، نظیر قاتل عموی بزرگوارش، حضرت حمزه علیه السلام، معجزۀ کوچکی نیست.
ثانیاً: روایت مذکور و روایات مشابه نشان میدهد که خشونتهایی که از ناحیۀ وهابیها، طالبان و مانند آنها صورت میپذیرد، با اسلام هیچ ارتباط و همسویگی ندارد، بلکه تجدید عهد جاهلیت است و ما مسلمانان باید با حُسن خُلق و پرهیز از خشونت ثابت کنیم که اینگونه کارها به اسلام بیارتباط است. باید در عمل ثابت کنیم که مسلمان کسی است که در برابر دیگران و لو غیر مسلمانان چهرهای گشاده، سخنانی محبّتآمیز، برخوردی صحیح و مؤدّبانه دارد.
انسانهای اخمو، عبوس، بدزبان، بیمحبّت، بیادب و بیعاطفه، از اسلام بیگانهاند. کسانی که در زبان یا در عمل یا در ظاهر یا باطن خشن هستند از اسلام فاصله گرفتهاند. با حُسن خُلق میتوانیم به پیشرفت اسلام کمک کنیم، همانگونه که آموزههای پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم با اخلاق خوش آن حضرت پیشرفت کرد. [9]
سه اصل راهبردی
امام رضا علیه السلام از پدرانش از پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم نقل میکند که حضرت فرمود: «بَاکرُوا بِالْحَوَائِجِ فَإِنَّهَا مُیسَّرَةٌ وَأَتْرِبُوا الْکتَابَ فَإِنَّهُ أَنْجَحُ لِلْحَاجَةِ وَاطْلُبُوا الْخَیرَ عِنْدَ حِسَانِ الْوُجُوهِ؛ ابتدای صبح به دنبال کارها بروید که حاجات، آسان به دست میآید، نامه را منظّم و یکنواخت بنویسید، چون حاجت شما را بهتر برآورده میکند، و خیر و نیکی را نزد انسانهای خوشنام بیابید».[10]
در این روایت به سه نکتۀ مهمّ اشاره شده است:
1. افراد موفّق در زندگی، آنهایی هستند که صبح اوّل وقت شروع به کار و تلاش میکنند، برخلاف آنهایی که تا دیروقت میخوابند و جای شب و روز را عوض کردهاند، و روز استراحت کرده و شب کار میکنند. برای استجابت دعا نیز سحرخیزی بسیار مهمّ است.
2. «أتربوا» به این معناست که نامه را یکسان و یکنواخت و منظّم بنویسید، چون نامۀ منظّم حاجت شما را بهتر برآورده میکند و اثرش در طرف مقابل بیشتر است.
از اینجا میتوان به این قاعدۀ کلّی رسید که متاع خوب زمانی مشتریِ خوب پیدا میکند که عرضۀ خوب داشته باشد. امروزه در دنیا به این مسئله بسیار اهمیت میدهند و اجناس را در بستهبندیهای خوب عرضه میکنند. متاع معنوی نیز همینگونه است و باید کتابها و قرآنها با چاپ خوب عرضه شود. منابر و سخنرانیها نیز باید پرمحتوا و زیبا عرضه شود، تا جاذبه داشته باشد.
نحوۀ پوشیدن لباس نیز بسیار مؤثّر است. سادهبودن، غیر از ناجوربودن و کثیفبودن است. همانگونه که در موقع نماز بازبودن دکمهها مکروه است، در جامعه و در میان مردم نیز همینگونه است و باید همه مرتّب باشند.
3. خیر و نیکی را در نزد حسان الوجوه بیابید. یک معنای حسان الوجوه، زیبایی چهره و معنای دیگر آن خوشنامی است؛ یعنی با انسانهای خوشنام سروکار داشته باشید و شاهدِ اینکه «حسان الوجوه» به معنای خوشنامی است.[11]
برادر معنوی
محمد بن زید میگوید: از امام رضا علیه السلام شنیدم که فرمود: «مَنِ اسْتَفَادَ أَخاً فِی اللَّهِ اسْتَفَادَ بَیتاً فِی الْجَنَّةِ؛ کسی که بتواند یک برادر الهی پیدا کند، خانهای را در بهشت برای خود تضمین کرده است».[12]
از روایت استفاده میشود که میتوان به تعداد برادرانِ در راه خدا خانههایی در بهشت داشت. دوستی ممکن است انگیزههای مختلفی داشته باشد. دو شریک در معامله و یا دو همسایه یا خویشاوند و یا افرادی که در یک جناح هستند اینها برادر در راه خدا نیستند، بلکه آنهایی مرادند که قدر مشترکشان در دوستی، «در راه خدابودن» باشد.
برادران الهی گاهی باعث دگرگونی سرنوشت انسان میشوند و بسیارند کسانی که به وسیلۀ دوست خود بهشتی و یا جهنّمی شدهاند، به خصوص در ایام ما که راههای به سوی فساد زیاد شده است. به همین دلیل جوانان باید در انتخاب دوستان دقّت داشته باشند؛ اگر دقّت نکنند هنگامی بیدار میشوند که راه بازگشت به روی آنها بسته شده است.[13]
کذب و بیایمانی
امام رضا علیه السلام فرمود: «سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه وآله وسلّم یکونُ الْمُؤْمِنُ جَبَاناً قَالَ نَعَمْ قِیلَ وَیکونُ بَخِیلاً قَالَ نَعَمْ قِیلَ وَیکونُ کذَّاباً قَالَ لَا؛ از رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم پرسیده شد: آیا ممکن است مؤمن ترسو باشد؟ حضرت فرمود: بله. پرسیدند: آیا ممکن است بخیل باشد؟ حضرت فرمود: بله. پرسیدند: آیا ممکن است دروغگو باشد؟ حضرت فرمود: خیر».[14]
این حدیث پیام مهمی دارد و آن اینکه دروغ با ایمان سازگار نیست. قرآن در این زمینه میفرماید: «إِنَّما یفْتَرِی اَلْکذِبَ اَلَّذِینَ لا یؤْمِنُونَ بِآیاتِ اَللّهِ وَأُولئِک هُمُ اَلْکاذِبُونَ؛ تنها کسانی دروغ میبندند که به آیات خدا ایمان ندارند؛ [آری،] دروغگویان واقعی آنها هستند!».[15]
آیه نشان میدهد که عدّهای از دشمنان، پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم را متّهم به دروغگویی میکردند و آیه از پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم دفاع میکند.
چه رابطهای بین ایمان و راستگویی، و عدم ایمان و دروغگویی وجود دارد؟
رابطۀ آن همان توحید افعالی است؛ توحید افعالی به این معناست که همۀ امور به دست خداست و نباید به خاطر مردم دست از خدا برداشت، نباید برای دستیابی به منافع، دروغ گفت. ولی بعضی میگویند: بعضی از کارها بدون دروغ نمیشود؛ دروغ میگوید تا مقامی پیدا کند و به قدرتی برسد. اگر خدا را باور داشته باشد و بداند «تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشاءُ؛ هر کس را بخواهی، عزت میدهی، و هر که را بخواهی خوار میکنی»[16] چرا دروغ بگوید؟! دروغ همیشه برای این است که انسان به موقعیتی برسد و هنگامی که ما خدا را مؤثّر در همه چیز بدانیم و بگوییم: «لا مُؤَثِّرَ فِی الْوُجُودِ إلَّااللَّه»، دیگر نوبتی به دروغ نمیرسد.[17]
درسی برای حکمرانان!
معمّر بن خلّاد[18] میگوید: یکی از خادمان حضرت رضا علیه السلام به نام سعد از دنیا رفت. امام علیه السلام به من فرمود: «أَشِرْ عَلَی بِرَجُلٍ لَهُ فَضْلٌ وَأَمَانَةٌ فَقُلْتُ أَنَا أُشِیرُ عَلَیک فَقَالَ شِبْهَ الْمُغْضَبِ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) کانَ یسْتَشِیرُ أَصْحَابَهُ ثُمَّ یعْزِمُ عَلَی مَا؛ شخصی را به من معرّفی کن که دارای فضل و امانت باشد. معمّر میگوید: با تعجّب گفتم: من به شما مشورت دهم؟! حضرت درحالیکه مقداری خشمگین شده بود، فرمود: رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم با یارانش مشورت میکرد، سپس آنچه به صلاح بود، انجام میداد».[19]
این حدیث، بسیار پرمعنی است و گویای آن است که افراد دارای علم و هوش و دانش و ذکاوت نباید مغرور شوند، و هرگز نباید به دیگران نگاه تحقیرآمیز کنند؛ زیرا چه بسا افرادی که از نظر علم و دانش پایین ترند، مطلبی بگویند که کارگشا باشد.
این روایت، درس بزرگی برای همۀ مراجع و بزرگان و دانشمندان و دولتمردان است. علاوه بر این، حضرت دو ویژگی برای شخصی که طرف مشورت واقع میشود بیان کرده است: یکی فضیلت و دیگری امانت. این دو ویژگی مانند دو بال است که هر دو در کنار هم لازم است.
حسن بن جهم[20] میگوید: خدمت امام رضا علیه السلام بودیم که آن حضرت پدرش را یاد کرد و فرمود: «کانَ عَقْلُهُ لا تُوَازَنُ بِهِ الْعُقُولُ وَرُبَّمَا شَاوَرَ الْأَسْوَدَ مِنْ سُودَانِهِ فَقِیلَ لَهُ تُشَاوِرُ مِثْلَ هَذَا فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَک وَتَعَالَی رُبَّمَا فَتَحَ عَلَی لِسَانِهِ قَالَ فَکانُوا رُبَّمَا أَشَارُوا عَلَیهِ بِالشَّیءِ فَیعْمَلُ بِهِ مِنَ الضَّیعَةِ وَالْبُسْتَان؛ عقل و خرد پدرم به قدری زیاد بود که عقل دیگران همسنگ و هموزن آن نبود، ولی گاهی با یکی از خادمان و بردگانش مشورت میکرد. به آن حضرت گفته میشد: شخصیتی مثل شما با افرادی همچون بردگان مشورت میکند؟ ایشان میفرمود: «گاه خداوند متعال مطالبی را بر زبان آنها جاری میکند [که عمل به آن به نفع ماست]». امام رضا علیه السلام در ادامه فرمود: «خادمان، طرف مشورت پدرم، گاه در مورد مسائل کشاورزی و باغداری به پدرم مشورت میدادند و آن حضرت مطابق آن عمل میکرد».[21]
طبق این روایت، مشورت، صغیر و کبیر و برده و آزاد ندارد. در روایات از مشورت با عدّهای، از جمله انسانهای بخیل و ترسو و مانند آن، نهی شده است؛ ولی نگفتهاند با کوچک تر از خودت یا با همسنوسالت یا با خادم و کارگرت مشورت مکن.
به تعبیر دیگر، لازم نیست همیشه با مافوق و استاد مشورت کرد، بلکه میتوان با شاگرد و همکلاس هم مشورت نمود؛ چون هر کس دارای درک و برداشت مخصوص به خود است. بنابراین، مشورت که مسئلۀ مهمی است، نباید به گروه خاصّی منحصر شود.[22]
سخن آخر: (این قافلۀ عمر عجب میگذرد!)
شخصی از امام رضا علیه السلام پرسید: حال شما چطور است؟ امام علیه السلام فرمود: «اَصْبَحْتُ بِاَجَلٍ مَنْقُوصٍ، وَعَمَلٍ مَحْفُوظٍ، وَالْمَوْتُ فِی رِقَابِنا، وَالنّارُ مِنْ وَرائِنا، وَلانَدْرِی ما یفْعَلُ بِنَا؛ روزگار میگذرانم در حالی که لحظهبهلحظه از عمرم کاسته میشود و تمام اعمالم ثبت و ضبط میگردد و مرگ، قطعی و یقینی است و آتشی که براثر اعمال حرام برافروخته میشود در انتظار است و نمیدانیم سرنوشت ما چه خواهد شد».[23]
مردم عادی در پاسخ به چنین سؤالی اگر زبان به ناشکری و ناسپاسی باز نکنند، در جملهای کوتاه میگویند: «ألحَمدُلِلّه»، امّا امام رضا علیه السلام - و دیگر رهبران الهی - از این فرصت ساده نهایت استفاده را کرده و به حقایق مهمی اشاره مینمایند که توجّه و تفکر در آن، مایۀ سعادت انسان خواهد شد. به شرح کوتاهی درمورد جملات فوق میپردازیم:
1. اوّلین نکتهای که امام رئوف به آن اشاره کرده، که نکتۀ بسیار مهمی است و بسیاری از انسانها از آن غافلاند، گذران عمر و زندگی است. ما انسانها ثروتمندانی هستیم با سرمایۀ عظیم و ارزشمندی به نام عمر که حاضر نیستیم آن را با هیچ چیز مبادله کنیم؛ امّا توجّه نداریم که گذران عمر و سپریشدن این ثانیهها و دقیقهها و ساعتها و روزها و هفتهها و ماهها و سالها، درحقیقت کاستن از آن سرمایۀ باارزش است. بنابراین، دقّت کنیم که دربرابر ازدستدادن این سرمایه، چه چیزی به دست میآوریم؟!
۲. کارهایی که در طول زندگی انجام میدهیم، حتّی سخنانی که میگوییم، بلکه افکار و عقاید و نیتها و خطورات ذهنی ما، همه و همه ثبت و ضبط میشود. آری، عمرمان روبهزوال و نیستی میرود، امّا اعمال و رفتارها، ماندگار و محفوظ است.
۳. مردم از دیونشان تعبیر به ذمّه میکنند، یا میگویند: «برگردن ماست که فلان کار را انجام دهیم»، یعنی این کار را باید انجام دهم و بدهیام را باید بپردازم. اینکه امام علیه السلام فرمود: «مرگ بر گردن و ذمّۀ ماست»، یعنی یک امر حتمی و قطعی و گریزناپذیر است که بالاخره باید به آن تن داد.
۴. چهارمین حقیقتی که امام هشتم علیه السلام به آن اشاره میکند، این نکته است که انسان هر عملی در دنیا انجام دهد، پاداش یا مجازات آن را در جهان دیگر خواهد گرفت. بهشت و نعمتهای بهشتی، پاداش نیکان، و جهنّم و عذابهای آن، مجازات نااهلان است. باید اعمال خود را مدیریت کنیم تا جزء گروه اول باشیم، نه گروه دوم.
۵. حقیقتاً انسان نمیداند سرنوشتش چه خواهد شد و خدا با او چه خواهد کرد. گرچه غفلت در بعضی از موارد نعمت است. امّا اگر غفلت به صورت افراطی درآید و انسان از اعمال و رفتار و سرنوشتش غافل شود و فراموش کند که عمر سرمایه است و اعمال و رفتارش ثبت و ضبط میگردد و فردای قیامت مجازات خواهد شد، چنین غفلتی دشمن سعادت انسان است و باید از بین برود.[24]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
منابع:
1. آداب معاشرت در اسلام
2. نکات اخلاقی
[1] کشتی نجات (چهل حدیث از امام رضا علیه السلام)، ص8.
[2] حسن بن جَهْم بن بُكَیر بن اعین از اصحاب و یاران امام كاظم و حضرت رضا علیهما السلام بوده و به اتفاق علماى رجال، فرد موثّقى است؛ (مستدركات علم الرجال، ج۲، ص۳۶۳، ش۳۴۳۱).
[3] الكافی (ط - الإسلامیة)، ج1، ص27، ح32.
[4] نخستین آفریده خدا، ص۹۳.
[5] بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج68، ص391، ح53.
[6] تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۴۹۷، ذیل آیۀ ۳۲ سورۀ نور.
[7] آداب معاشرت در اسلام، ص۱۶۳-۱۶۶، ح۶؛ (حسن خلق، ص۱۵۲).
[8] عیون أخبار الرضا علیه السلام (ط - تهران)، ج2، ص50، ح194.
[9] آداب معاشرت در اسلام، ص۱۵۸-۱۶۰، ح۴؛ (حسن خلق، ص۱۷۷).
[10] وسائل الشیعة (ط- قم)، ج12، ص139، ح15878-4.
[11] نکات اخلاقی، ص۹۰.
[12] وسائل الشیعة (ط - قم)، ج12، ص16، ح15521-1.
[13] نکات اخلاقی، ص۲۲۰.
[14] بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج69، ص262، ح40.
[15] نحل، آیه۱۰۵.
[16] آل عمران، آیه26.
[17] نکات اخلاقی، ص۲۴۰.
[18] معمر بن خلاد بن خلاد بن ابى خلاد كه اصالتاً بغدادى است، از یاران امام رضا علیه السلام به شمار میرود و فرد مورد اعتمادى است؛ (جامع الرواة، ج۲، ص۲۵۲).
[19] وسائل الشیعة (ط - قم)، ج12، ص44، ح15600-1.
[20] «حسن بن جهم» در كتاب جامع الرواة، ج۱، ص۱۹۱ نام دو نفر است، و ظاهراً در این روایت حسن بن جهم رازى است كه از اصحاب امام رضا علیه السلام محسوب میشود.
[21] وسائل الشیعة (ط - قم)، ج12، ص45، ح15602-3.
[22] آداب معاشرت در اسلام، ص۸۶.
[23] بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج75، ص339، ح1.
[24] کشتی نجات (چهل حدیث از امام رضا علیه السلام)، ص36.