شکی نیست که باید نقش [دشمنان] را در مقابل انقلابهای سازنده شناخت.[1] سفیانی یکی از آن [دشمنان و] گردنکشان و حکام ظالمی است که قبل از قیام حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف خروج میکند. خروج «سفیانی» در بسیاری از منابع حدیث شیعه و اهل تسنّن به عنوان یکی از نشانههای ظهور مصلح بزرگ جهانی، و یا به عنوان یکی از حوادث آخر الزمان، آمده است.[2]
نشانۀ حتمی ظهور
در روایتی از امام علی بن الحسین علیه السلام نقل شده: «أَمْرُ السُّفْیانِی حَتْمٌ مِنَ اللَّهِ وَ لَا یکونُ قَائِمٌ إِلَّا بِسُفْیانِی؛ ظهور سفیانی از مسائل حتمی و مسلّم است و در برابر هر قیام کنندهای یک سفیانی وجود دارد».[3]
در روایتی از امیر مؤمنان علی علیه السلام میخوانیم که میگوید: رسول خدا فرمود: «عَشْرٌ قَبْلَ السَّاعَةِ لَا بُدَّ مِنْهَا: السُّفْیانِی وَالدَّجَّالُ وَالدُّخَانُ وَالدَّابَّةُ وَخُرُوجُ الْقَائِمِ وَطُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا وَنُزُولُ عِیسَی (ع) وَخَسْفٌ بِالْمَشْرِقِ وَخَسْفٌ بِجَزِیرَةِ الْعَرَبِ وَنَارٌ تَخْرُجُ مِنْ قَعْرِ عَدَنٍ تَسُوقُ النَّاسَ إِلَی الْمَحْشَر؛ ده نشانه است که قبل از قیامت به هر حال ظاهر میشود: سفیانی، دجال، دخان، دابة الارض، قیام حضرت مهدی (ع)، طلوع آفتاب از مغرب، نزول عیسی (ع)، زلزله فروبرندهای در مشرق، و زلزلهای همانند آن در جزیرة العرب، و آتشی که از اعماق عدن بر میخیزد و مردم را به سوی محشر میراند».[4]
شام، سرزمین آغاز فتنههای آخر الزمان
خطبۀ 138 نهج البلاغه از جمله خطبههای امام علی علیه السلام است که از حوادث مهم آینده پیشگویی میکند. این خطبه در واقع از سه بخش تشکیل شده که همه مرتبط با یکدیگر است.
در بخش اوّل، اشاره به یک مرد الهی میکند که اساس کار خود را بر هدایتهای قرآنی میگذارد و در سایه آن پیش میرود: «یعْطِفُ الْهَوَی عَلَی الْهُدَی، إِذَا عَطَفُوا الْهُدَی عَلَی الْهَوَی، وَیعْطِفُ الرَّأْی عَلَی الْقُرْآنِ إِذَا عَطَفُوا الْقُرْآنَ عَلَی الرَّأْی؛ او خواستههای دل را پیرو هدایت قرار میدهد در زمانی که مردم هدایت را پیرو خواستههای دل قرار دادهاند، و رأی و فکر خود را پیرو قرآن میسازد در آن زمان که مردم قرآن را تابع فکر خود قرار میدهند».
غالب شارحان نهج البلاغه این مرد الهی را با توجه به اوصافی که در ادامه میآید همان حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف میدانند.
در بخش دوم به حوادث خونینی اشاره میکند که با قیام آن مرد الهی برای اقامه حکومت عدل صورت میگیرد، سپس آرامش و عدالت و غنا و بینیازی صفحه زمین را پر میکند: «ومنهَا: حَتَّی تَقُومَ الْحَرْبُ بِکمْ عَلَی سَاقٍ، بَادِیاً نَوَاجِذُهَا، مَمْلُوءَةً أَخْلَافُهَا، حُلْواً رَضَاعُهَا، عَلْقَماً عَاقِبَتُهَا. أَلَا وَ فِی غَدٍ - وَسَیأْتِی غَدٌ بِمَا لَاتَعْرِفُونَ - یأْخُذُ الْوَالِی مِنْ غَیرِهَا عُمَّالَهَا عَلَی مَسَاوِی أَعْمَالِهَا، وَتُخْرِجُ لَهُ الْأَرْضُ أَفَالِیذَ کبِدِهَا، وَتُلْقِی إِلَیهِ سِلْماً مَقَالِیدَهَا، فَیرِیکمْ کیفَ عَدْلُ السِّیرَةِ، وَیحْیی مَیتَ الْکتَابِ وَالسُّنَّة؛ [این وضع همچنان ادامه مییابد] تا جنگ، همچون حیوان خطرناک و خشمگینی، روی پاهای خود بایستد، درحالیکه دندانهایش آشکار باشد، پستانهایش پر از شیر است و نوشیدنش شیرین، اما سرانجامش تلخ و ناگوار است! آگاه باشید فردا - همان فردایی که حوادثی با خود میآورد که شما نمی دانید - کسی بر شما حکومت خواهد کرد که از غیر آن طایفه [آتشافروزان جنگهای خونین و ظالمانه] است و او عمّال حکومتهای ظالم پیشین را بر اعمال بدشان کیفر میدهد، در آن زمان زمین گنجهای درونش را بیرون میریزد و کلیدهایش را تسلیم وی میکند، آن وقت او روش عدالتگستری را به شما نشان میدهد که چگونه است؟ و آنچه را از کتاب و سنت مرده است زنده میکند».
در بخش سوم به حوادث خونین دیگری اشاره میفرماید که از شام برمی خیزد و مردم را شدیدا گرفتار میکند: «منهَا: کأَنِّی بِهِ قَدْ نَعَقَ بِالشَّامِ، وَفَحَصَ بِرَایاتِهِ فِی ضَوَاحِی کوفَانَ، فَعَطَفَ عَلَیهَا عَطْفَ الضَّرُوسِ، وَفَرَشَ الْأَرْضَ بِالرُّؤُوسِ. قَدْ فَغَرَتْ فَاغِرَتُهُ، وَثَقُلَتْ فِی الْأَرْضِ وَطْأَتُهُ، بَعِیدَ الْجَوْلَةِ، عَظِیمَ الصَّوْلَةِ. وَاللَّهِ لَیشَرِّدَنَّکمْ فِی أَطْرَافِ الْأَرْضِ حَتَّی لَایبْقَی مِنْکمْ إِلَّا قَلِیلٌ، کالْکحْلِ فِی الْعَینِ، فَلَا تَزَالُونَ کذلِک، حَتَّی تَؤُوبَ إِلَی الْعَرَبِ عَوَازِبُ أَحْلَامِهَا! فَالْزَمُوا السُّنَنَ الْقَائِمَةَ، وَالْآثَارَ الْبَینَةَ، وَالْعَهْدَ الْقَرِیبَ الَّذِی عَلَیهِ بَاقِی النُّبُوَّةِ. وَاعْلَمُوا أَنَّ الشَّیطَانَ إِنَّمَا یسَنِّی لَکمْ طُرُقَهُ لِتَتَّبِعُوا عَقِبَهُ؛ گویا او را میبینم که نعرهاش از «شام» بلند است، و پرچم هایش را در اطراف «کوفه» به اهتزاز درآورده! همانند شتری خشمگین و خطرناک به سوی آن میآید، و زمینها را با سرها فرش میکند! دهانش را باز کرده [و همه چیز را فرو میبلعد]. گام هایش بر زمین سنگین است [و همه مناطق را زیر نفوذ خود میگیرد] جولان او وسیع و حملهاش عظیم است.
به خدا سوگند! شما را در اطراف زمین پراکنده میکند تا آنجا که جز تعداد کمی از شما - همچون بقایای سرمه در چشم - باقی نماند.
این وضع همچنان ادامه مییابد، تا زمانی که عقل و فکر ازدسترفتۀ عرب، به او باز گردد [و در سایه عقل و درایت، دست اتّحاد به هم دهند و بر ستمگران بشورند]. پس با سنّتهای جاودانۀ اسلام و آثار آشکار پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم و پیمان نزدیکی که نشانۀ میراث نبوّت بر آن باقی است، همراه و همگام باشید، و بدانید شیطان راههای خویش را برای شما آسان جلوه میدهد، تا از او پیروی کنید»!
این بخش ممکن است اشاره به ظهور افرادی مانند «سفیانی» قبل از قیام حضرت مهدی علیه السلام باشد.[5]
سفیانی کیست؟
گرچه از بعضی روایات برمی آید که «سفیانی» شخص معینی از آل ابو سفیان و فرزندان اوست؛ همچون حدیث امام صادق علیه السلام که فرمودند: «إِنَّا وَآلَ أَبِی سُفْیانَ أَهْلُ بَیتَینِ تَعَادَینَا فِی اللَّهِ قُلْنَا صَدَقَ اللَّهُ وَقَالُوا کذَبَ اللَّهُ قَاتَلَ أَبُو سُفْیانَ رَسُولَ اللَّهِ ص وَقَاتَلَ مُعَاوِیةُ عَلِی بْنَ أَبِی طَالِبٍ وَقَاتَلَ یزِیدُ بْنُ مُعَاوِیةَ الْحُسَینَ بْنَ عَلِی (ع) وَالسُّفْیانِی یقَاتِلُ الْقَائِمَ (ع)؛ ما و خاندان ابو سفیان دو خاندانیم که در مورد برنامههای الهی با هم مخالفت داریم: ما گفتههای پروردگار را تصدیق کرده ایم و آنها تکذیب کردند. ابو سفیان با رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم مبارزه کرد؛ و معاویه با علی بن أبی طالب علیه السلام؛ و یزید با حسین بن علی علیه السلام؛ و سفیانی با امام قائم مبارزه خواهد کرد».[6]
ولی از پارهای دیگر[7] استفاده میشود که سفیانی منحصر به یک فرد نبوده، بلکه اشاره به صفات و برنامههای مشخّصی است که در طول تاریخ افراد زیادی مظهر آن بوده اند.[8] پس به خوبی روشن میشود که سفیانی جنبه «توصیفی» دارد، نه «شخصی»؛ و اوصاف او همان برنامهها و ویژگیهای اوست و نیز استفاده میشود که در برابر هر مرد انقلابی و مصلح راستین یک سفیانی قد علم خواهد کرد.[9]
اوصاف و ویژگیهای سفیانی
اکنون باید با نقشههای شیطانی سفیانی آشنا شویم؛ زیرا برای تحقّقبخشیدن به مفهوم انتظار راستین، شناخت همۀ «طرفداران» و «مخالفان» طرح اصلاح جهانی، نهایت لزوم را دارد و از همه مهمّتر آن است که باید مردم «سفیانیها» را بشناسانند.[10]
ابو سفیان که سر سلسله سفیانیها بود مشخّصات زیر را داشت:
1. سرمایهداری بود که از طریق غارتگری و غصب حقوق دیگران و رباخواری و مانند آن به نوایی رسیده بود.
2. قدرتمندی بود که از طرق شیطانی کسب نفوذ و قدرت نموده، نقش رهبری احزاب جاهلی را در مکّه و اطراف آن بر عهده داشت؛ و همۀ شخصیتش در این دو خلاصه میشد.
پیش از ظهور اسلام برای خود ریاست و حکومتی قابل ملاحظه داشت، امّا پس از ظهور اسلام همۀ ارکان قدرتش متزلزل گردید، چراکه اسلام دشمن سرسخت همانها بود که قدرت شیطانی ابو سفیانها بر آن قرار داشت؛ و جای تعجّب نیست که او دشمن شمارۀ یک اسلام شد.
3. او مظهر نظام ظالمانۀ جامعۀ طبقاتی مکّه به شمار میرفت و حمایت بیدریغش از بت و بتپرستی نیز به همین خاطر بود؛ زیرا بتها بهترین وسیله برای «نفاقافکندن و حکومتکردن» و «تحمیق و تخدیر تودههای به زنجیر کشیده» و در نتیجه تحکیم پایههای قدرت ابو سفیانها بودند.
مخالفت سرسختانۀ او با اسلام به همین دلیل بود که اسلام تمام پایههایی را که شخصیت جهنمی او بر آن قرار داشت ویران میکرد؛ لذا از هیچگونه تلاش و کوشش برای خفهکردن انقلاب اسلام فروگذار نکرد. امّا سرانجام در جریان فتح مکّه آخرین سنگر قدرتش فرو ریخت و برای همیشه به کنار رفت و گوشهنشین شد؛ هر چند دست از تحریکات پنهانی برنداشت.
او تمام این صفات را از طریق تربیت و توارث به فرزندش معاویه و از او به نوهاش یزید منتقل ساخت، و آن دو نیز برنامههای پدر را منتها در شکل دیگر تعقیب کردند هر چند سرانجام با ناکامی مواجه گشتند.
ابو سفیان یک مرد به تمام معنی ارتجاعی بود که از جنبش انقلابی پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم سخت بیمناک بود؛ چراکه اسلام طرحی همه جانبه برای دگرگونساختن آن جامعۀ عقبافتاده، و به تمام معنا فاسد داشت؛ طرحی که با اجرای آن محلّی برای زالوهایی همچون ابو سفیان و دار و دستهاش باقی نمی ماند.
و از اینجا میتوانیم درک کنیم چرا فرزندان و اعقاب او کوشش داشتند رشتههای اسلام را پاره کنند و مردم را به آیینهای جاهلی بازگردانند، هر چند در زیر چرخهای آن سرانجام خرد شدند؛ ولی به هر حال، ضربههای سنگینی بر پیشرفت اسلام و مسلمین وارد ساختند.
در برابر هر قائم و مصلحی، ابو سفیانی با مشخّصاتِ سرمایهدار غارتگر، قدرتمند و ظالم، ارتجاعی و مروّج خرافات، وجود داشته و دارد، که میکوشد تلاشهای انقلابی قائم و مصلح را خنثی کند؛ در راه او سنگ بیندازد و حدّاقل تاریخ انقلابش را به عقب بکشاند.
در برابر قیام مصلح بزرگ جهانی «مهدی» نیز «سفیانی» یا سفیانیها قرار خواهند داشت که با قدرت جهنّمیشان سعی دارند در مسیر انقلاب راستین مهدی علیه السلام وقفه ایجاد کنند؛ زمان را به عقب برگردانند یا لااقل متوقّف سازند؛ از بیداری مردم و برچیدهشدن نظامهای ظالمانۀ طبقاتی به نفع استثمارکنندگان جلوگیری کنند.[11]
هیچ مانعی ندارد که سفیانی آخر الزمان که در برابر مصلح بزرگ جهانی «مهدی علیه السلام» قیام میکند از نوادههای ابو سفیان باشد و شجرهنامه و نسبش به او منتهی گردد، همانطور که در اخبار آمده است؛ ولی مهمّتر از مسئلۀ نسب، این است که برنامههای او و صفات و مشخّصات و تلاشها و کوشش هایش همه مانند ابو سفیان است و روشی همسان او دارد.[12]
چنانکه در مطالب بالا اشاره شد، امام علی علیه السلام در بخشی از خطبه 138 نهج البلاغه، اشاره به حاکم خونخوار و سنگدل و پر قدرتی میکند که در آینده از «شام» سر برمیآورد، و تمام کشور اسلام را به زور شمشیر زیر سیطرۀ خود قرار میدهد و اوصاف نهگانهای را برای او میشمرد.
نخست میفرماید: «کأَنِّی بِهِ قَدْ نَعَقَ[13] بِالشَّامِ؛ گویا او را میبینم که نعرهاش از «شام» بلند شده است».
«وَفَحَصَ[14] بِرَایاتِهِ فِی ضَوَاحِی[15] کوفَانَ[16]؛ و پرچم هایش را در اطراف «کوفه» به اهتزاز در آورده است».
«فَعَطَفَ عَلَیهَا عَطْفَ الضَّرُوسِ[17]؛ و همانند شتری خشمگین و خطرناک به سوی آن میآید».
«وَفَرَشَ الْأَرْضَ بِالرُّؤُوسِ؛ و زمین را با سرها فرش میکند».
«قَدْ فَغَرَتْ[18] فَاغِرَتُهُ؛ دهانش را باز کرده [و همه چیز را فرو میبلعد]».
«وَثَقُلَتْ فِی الْأَرْضِ وَطْأَتُهُ؛ گام هایش بر زمین سنگین است [و همۀ مناطق را زیر نفوذ خود میگیرد]».
«بَعِیدَ الْجَوْلَةِ؛[19]جولان او وسیع است».
«عَظِیمَ الصَّوْلَةِ؛[20] و حملهاش عظیم است».
و سرانجام میافزاید: «وَاللَّهِ لَیشَرِّدَنَّکمْ فِی أَطْرَافِ الْأَرْضِ حَتَّی لَایبْقَی مِنْکمْ إِلَّا قَلِیلٌ، کالْکحْلِ فِی الْعَینِ؛[21] به خدا سوگند شما را در اطراف زمین پراکنده میسازد تا آنجا که جز تعداد کمی از شما همچون بقایای سرمه در چشم باقی نماند».
این تعبیرات نهگانه که معرفی کاملی از آن حاکم خونخوار، پر قدرت و بیرحم را دربردارد، نشان میدهد که او چنان اهل ایمان را در هم میکوبد که جز اندکی از آنها باقی نمی ماند. نفسها را در سینهها حبس میکند، و قیامها را در نطفه خفه مینماید، و با خونریزی گسترده از «شام» تا «کوفه» و از «کوفه» تا مناطق دیگر را زیر سیطرۀ خود قرار میدهد.
در اینکه این شخص با این اوصاف کیست؟ گروهی از شارحان معتقدند این شخص کسی جز «سفیانی» نیست، که قبل از قیام حضرت مهدی علیه السلام از «شام» ظاهر میشود و خونهای بسیاری میریزد و مردم را به سوی خود فرا میخواند. با توجه به اینکه بخشهای گذشتۀ خطبۀ 138 نهج البلاغه درباره ظهور حضرت مهدی علیه السلام بود به نظر میرسد این بخش هم درباره ظهور اوست و جملههای بالا اشاره به ظهور «سفیانی» است.[22]
تفاوت دجّال و سفیانی
از همه مهمّتر آن است که باید مردم «دجّالها» و «سفیانیها» را بشناساند. این سفیانیها گذشته از نشانههایی که قبلًا گفتیم، نشانۀ دیگری نیز دارند که نمونهاش در تاریخ اسلام به روشنی دیده میشود، و آن اینکه: صلحا و شایستگان را از صحنۀ اجتماع کنار میزنند و افراد ناصالح و مطرود را به جای آنها قرار میدهند.
«بیت المال» را چنانکه در حکومت دودمان ابو سفیان آمده، میان حواشی و طرفداران خود تقسیم میکنند؛ طرفدار انواع تبعیضها، تحمیقها و پراکندگیها هستند و با این مشخّصات میتوان آنها را شناخت و شناساند.[23]
تفاوتی که «سفیانی» با «دجّال» دارد شاید بیشتر در این است که دجّال از طریق حیله و تزویر و فریب، برنامههای شیطانی خود را پیاده میکند، امّا سفیانی از طریق استفاده از قدرت تخریبی وسیع خود این کار را انجام میدهد؛ همانگونه که در اخبار آمده است که او نقاط آبادی از روی زمین را زیر پرچم خود قرار خواهد داد[24] که نظیر آن را در حکومت ابو سفیان و معاویه و یزید در تاریخ خواندهایم.[25]
از این رو «دجّالها» صفوف ضدّ انقلابی مرموز را تشکیل میدهند، و «سفیانیها» صفوف ضدّ انقلابی آشکارا، و هر دو، در واقع یک موضع دارند در دو چهرۀ مختلف، و تا صفوف آنها در هم شکسته نشود تضمینی برای «پیشرفت» و «بقای» انقلاب نیست.[26]
جنبش ضد سفیانی
امام علی علیه السلام در قسمت پایانی خطبۀ 138 نهج البلاغه میفرماید: «فَلَا تَزَالُونَ کذلِک، حَتَّی تَؤُوبَ[27] إِلَی الْعَرَبِ عَوَازِبُ[28] أَحْلَامِهَا[29]؛ این وضع ناگوار، (خونریزیها و ناامنیها و تبعیدها و پراکندگیها) همچنان ادامه مییابد، تا زمانیکه عقل و فکر ازدسترفتۀ عرب، به او بازگردد [و در سایۀ عقل و درایت اختلافها را دور بریزند و دست اتّحاد را به هم دهند، مردم را از خواب بیدار کنند و بر ستمگران بشورند]».
سپس چهار دستور به مردم میدهد که در سایۀ آن میتوانند، بر حاکمان ظالم پیروز شوند و سلامت و امنیت را به اجتماعشان بازگردانند؛ میفرماید: «فَالْزَمُوا السُّنَنَ الْقَائِمَةَ، وَالْآثَارَ الْبَینَةَ، وَالْعَهْدَ الْقَرِیبَ الَّذِی عَلَیهِ بَاقِی النُّبُوَّةِ، وَاعْلَمُوا أَنَّ الشَّیطَانَ إِنَّمَا یسَنِّی[30] لَکمْ طُرُقَهُ لِتَتَّبِعُوا عَقِبَهُ؛ با سنّتهای جاودانۀ اسلام و آثار آشکار پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم و پیمان نزدیکی که میراث نبوّت بر آن باقی است، همراه و همگام باشید و بدانید شیطان راههای خویش را برای شما آسان جلوه میدهد تا از او پیروی کنید».
منظور از «سنن قائمه» ضروریات و برنامههای جاویدان اسلام است که در هر زمان باید محور همۀ فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و فردی بوده باشد.
و منظور از «آثار بینه» آثار و روایاتی است که از طرق معتبر ثابت شده و بخش عظیمی از تعلیمات و برنامههای اسلام در آن نهفته است.
و منظور از «عهد قریب» وصیت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه وآله وسلّم دربارۀ ولایت علی علیه السلام است که میراث پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم را با خود داشت.
و منظور از «وَاعْلَمُوا....» این است که در انجام امور بالا مراقب وسوسههای شیاطین باشند، چراکه شیطان، راههای خود را آسان جلوه میدهد، تا افراد را از پیمودن راه اطاعت خدا و پیشوایان معصوم که به هر حال خالی از مشکلاتی نیست باز میدارد.
کسانی که بخش اخیر را اشاره به خروج «سفیانی» قبل از قیام مهدی علیه السلام میدانند، جملههای بالا را چنین تفسیر میکنند که بعد از خونریزیهای بیحساب در آخر الزمان، و فساد و تباهیهایی که با خروج «سفیانی» صورت میگیرد، پردههای غفلت کنار میرود، عقلها بیدار میشوند و مردم آمادۀ پذیرش حکومت الهی حضرت مهدی علیه السلام میگردند، و در آن شرایط برای فراهمشدن آمادگی بیشتر باید سنّتهای اسلامی را حفظ کنند و نسبت به ولایت وفادار باشند.[31]
سفیانی؛ از خروج تا سقوط
سرانجام «سفیانی» مانند همۀ ابو سفیانها و همه سفیانیهای دیگر، در برابر جنبش انقلاب جهانی مهدی علیه السلام به زانو در خواهد آمد و تلاشها و کوششها و نقشه هایش نقشبرآب خواهد شد.[32] بدین نحو که سفیانی قبل از قیام حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف پس از آنکه لشکرهایی به مناطق مختلف میفرستد؛ از جمله لشکری به سوی مدینه گسیل میدارد که در صحرایی نزدیک مدینه، زلزلهای رخ میدهد و شکافی در زمین ظاهر میشود و آنها را فرو میبرد!
در بخشی از خطبۀ 187 نهج البلاغه که مدائنی در کتاب صفّین آورده است،[33] اشاره به «خسف در بیداء» شده است؛ یعنی شکافتن بیابان و فرورفتن گروهی در آن و میدانیم که «خسف بیداء» جزو علائم ظهور حضرت مهدی علیه السلام است که در روایات به آن اشاره شده است.[34]
[در قرآن کریم نیز] منظور از جمله «أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ»[35] این است که افراد بیایمان و ستمگر نه تنها نمی توانند از حوزۀ قدرت خدا فرار کنند، بلکه خدا آنها را از جایی گرفتار میکند که بسیار به آنها نزدیک است! آیا فرعونیان در امواج نیل که سرمایۀ افتخار آنها بود دفن نشدند؟! و آیا قارون در میان گنج هایش به زمین فرو نرفت؟! و آیا قوم سبأ که داستان شان در سوره سبأ آمده است از نزدیکترین مکان یعنی همان سدّ عظیمی که قلب آبادی آنها و مایۀ حیات و حرکت آنان بود گرفتار نگشتند؟! بنابراین خدا آنها را از نزدیکترین مکان گرفتار میسازد تا بدانند قدرتنمایی او را.
بسیاری از پادشاهان ظالم به وسیله نزدیکترین افرادشان به قتل رسیدند و نابود شدند، و بسیاری از قدرتمندان ستمگر از درون خانههایشان آخرین ضربت را خوردند.
و اگر میبینیم در روایات فراوانی که از طرق شیعه و اهل سنت نقل شده، این آیه تطبیق بر خروج «سفیانی» و لشکر او شده است که آنها به هنگام حرکت به سوی مکّه به قصد تسخیر آن، در صحرا گرفتار میشوند، و زمین لرزۀ شدیدی سبب شکافتن زمین و فرورفتن آنها در آن میشود، در حقیقت بیان یکی از مصادیق «أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ» است که آنها از نقطهای که زیر پایشان است گرفتار چنگال عذاب الهی میشوند.
مضمون این حدیث را «ابن عباس» و «ابن مسعود» و «ابو هریره» و «ابو حذیفه» و «ام سلمه» و «عایشه» مطابق آنچه در کتب اهل سنت آمده از پیامبر گرامی اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم نقل کردهاند[36] و بسیاری از مفسرین شیعه مانند تفسیر «قمی» و «مجمع البیان» و «نور الثقلین» و «صافی» و جمعی از مفسران اهل سنت مانند نویسندۀ تفسیر «روح المعانی» و «روح البیان» و «قرطبی» نیز آن را ذیل آیات مورد بحث آوردهاند.
مرحوم «علامه مجلسی» روایات متعددی در بحار الأنوار از امام باقر علیه السلام و پیامبر گرامی اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم در این زمینه نقل کرده که نشان میدهد یکی از مصادیق آیات مورد بحث مسئلۀ خروج «سفیانی» به هنگام قیام مهدی علیه السلام است، که خداوند آنها را از نزدیکترین مکان گرفته و نابود میکند.[37] روایاتی که در تفسیر آیات وارد میشود غالباً به ذکر مصداقهای روشن میپردازد و هرگز دلیلی بر محدودیت مفهوم آیات نیست.[38]
و در خاتمه در حدیثی از «حذیفة بن یمان» از پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه وآله وسلّم، که در آن به فتنهای که میان اهل شرق و غرب ظاهر میشود اشاره شده، میخوانیم: «در این حال «سفیانی» خروج میکند تا به «دمشق» وارد میشود، لشکری به شرق میفرستد و لشکری به «مدینه» تا به سرزمین «بابل» و «بغداد» میرسند، بیش از سه هزار نفر را به قتل میرسانند و بیش از یک صد زن را مورد هتک قرار میدهند، سپس به سوی «کوفه» سرازیر میشوند و اطراف آن را خراب میکنند، آنگاه به «شام» باز میگردند، در این هنگام پرچم هدایتی از «کوفه» ظاهر میشود و با لشکری به سوی لشکر «سفیانی» حرکت میکند، آنها را به قتل میرساند، تنها یک نفر که خبر آنها را به جای دیگر میبرد باقی میماند. [به این ترتیب آتش فتنه خاموش میشود]».
مرحوم «علّامه مجلسی» بعد از نقل این حدیث میگوید: اصحاب ما همانند این حدیث را از امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام در ضمن احادیث مهدی علیه السلام نقل کردهاند.[39]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
منابع:
1. حکومت جهانی مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف
2. پیام امام امیر المومنین علیه السلام
[1] حكومت جهانى مهدى (عج)، ص182.
[2] به كتاب بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج52، صفحات182، 249، 215، 250 و كتاب هاى ديگر مراجعه شود؛ (حكومت جهانى مهدى (عج)، ص180).
[3] بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج52، ص182؛ (حكومت جهانى مهدى (عج)، ص181).
[4] همان، ص209؛ (تفسير نمونه، ج21، ص165).
[5] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج5، ص524.
[6] بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج33، ص165؛ (حكومت جهانى مهدى (عج)، ص181).
[7] بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج52، ص182.
[8] حكومت جهانى مهدى (عج)، ص180.
[9] حكومت جهانى مهدى (عج)، ص181.
[10] همان، ص182.
[11] همان، ص184.
[12] همان، ص185.
[13] «نعق» از مادّه «نعق» (بر وزن كعب) در اصل به معنى صدا كردن كلاغ و يا صدايى كه چوپان به هنگام حركت دادن گوسفندان سر مى دهد، گرفته شده و در اينجا اشاره به نعره هاى حاكم ظالمى است كه از شام سر بر مىآورد.
[14] «فحص» از مادّه «فصح» (بر وزن بحث) در اصل به معنى جستجو كردن است و گاه به معنى بسط و گسترش دادن آمده و در اي خطبه همين مراد است.
[15] «ضواحى» جمع «ضاحيه» از مادّه «ضحو» (بر وزن سهو) به معنى قرار گرفتن در مقابل آفتاب مىباشد و «ضواحى» به مناطق باز در اطراف شهرها گفته مى شود.
[16] «كوفان»: نام ديگرى از كوفه است و در اصل به معنى تپه هاى شن دايره مانند و سرخ است.
[17] «ضروس» از مادّه «ضرس» (بر وزن ترس) به معنى دندان گذاردن بر چيزى و فشار دادن است. و «ضروس» به شتر كج خلقى مى گويند كه افراد را گاز مى گيرد.
[18]«فغرت» از مادّه «فغر» (بر وزن فقر) به معنى گشودن دهان است و در اينجا كنايه از حرص و آز براى به چنگ آوردن همه چيز است. و «فاغر» اسم فاعل از همين مادّه است.
[19] «جوله» از مادّه «جول» (بر وزن قول) به معنى حركت كردن و گردش گرد مكانى است؛ اين تعبير كنايه از تلاش و كوشش و فعاليت هاى پى در پى مى باشد.
[20] «صوله» و «صول» (بر وزن قول) به معنى حمله كردن در جنگ و يا پريدن بر چيزى است.
[21] «ليشردنّكم» از مادّه «تشريد» به معنى تبعيد كردن و طرد نمودن و پراكنده ساختن است.
[22] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج5، ص536.
[23] حكومت جهانى مهدى (عج)، ص185.
[24] بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج۵۳، ص۵۹.
[25] حكومت جهانى مهدى (عج)، ص184.
[26] همان، ص185.
[27] «تؤب» از مادّه «أوب» به معنى بازگشت از سفر و يا هر گونه بازگشت است.
[28] «عوازب» جمع «عازبه» در اصل از مادّه «عزبه» (بر وزن لقمه) و «عزوبت» گرفته شده كه به معنى ازدواج نكردن است و «عزب» به افرادى كه فاقد همسرند اطلاق مى شود. ولى گاه به معنى پنهان شدن و دور گشتن نيز آمده است و در اين خطبه منظور همين است.
[29] «احلام» جمع «حلم» (بر وزن شتر) به معنى عقل است.
[30] «يسنّى» از مادّه «سنو» (بر وزن سرو) در اصل به معنى سيراب كردن زمين از سوى ابرها است و سپس به معنى هر گونه تسهيل براى انجام كارى استعمال شده است.
[31] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج5، ص539.
[32] حكومت جهانى مهدى (عج)، ص185.
[33] مصادر نهج البلاغه، ج2، ص478.
[34] به بحث علامات ظهور المهدى عليه السّلام در كتاب بحار الأنوار (ط-بیروت)، ج52، ص181 و ص186 مراجعه شود.
[35] سوره سبأ، آيه51.
[36] تفسير الميزان، ج16، ص419.
[37] بحار الانوار (ط-بیروت)، ج52، ص185 به بعد «باب علامات ظهور المهدى من السفيانى و الدجال».
[38] تفسير نمونه، ج18، ص154.
[39] بحار الانوار (ط-بیروت)، ج52، ص186-187 (با تلخيص)؛ (پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج5، ص537).