آيا پزشك میتواند ضمن انعقاد قرارداد معالجه با بيمار، هرگونه مسئولیت شرعى را نسبت به آسیبهای احتمالى كه در ضمن معالجه ممكن است پيش بيايد از خود سلب كند تا هیچگونه ضمانى بر عهده وى يا عاقلهاش نباشد؟
لطفاً بفرمائید ولی بیمار به ترتیب اولویت چه کسی است؟ تا در صورت غیبت یا فوت یکی از ایشان بتوان از دیگری در مورد بیماری که خود نمیتواند جهت درمان رضایت یا برائت دهد، رضایت و برائت حاصل کرد؟
اگر بيمار، كاملاً بیهوش باشد و یا طفل صغیری باشد و در حال حاضر هیچیک از خويشاوندان وى نيز در دسترس نباشند و از طرفى جان بيمار درخطر جدی باشد، جهت اجازه و شرط چه بايد كرد؟ آيا میتوان طبق وظيفه پزشكى هرگونه اقدام ممكن را بدون اجازه انجام داد؟ اگر با اقدامات غير مؤثر بهصورت غیرعمدی به مرگ بيمار تسريع بخشيده شود مسئولیتی بر گردن پزشك معالج خواهد بود؟ اگر به خاطر خوف از عدم تأثير درمان و كمك به تسريع مرگ و مديون شدن، پزشك هيچ كارى انجام ندهد، در اين صورت مسئول خواهد بود؟
بيمارى به علّت ابتلا به سلِ استخوانهای ستون فقرات، به متخصّص مربوطه مراجعه و بستریشده است. پزشك معالج مبلغ قابلتوجهی اضافه بر تعرفههای مصوّب دولت از بيمار بهعنوان زیرمیزی درخواست میکند، بيمار به علّت عدم توانايى مالى قادر به پرداخت وجه درخواستی نیست، كه منجر به لغو عمل او و ایجاد عارضه شبه فلج در بيمار میشود، استنكاف پزشك از عمل فوق چه حكمى دارد و در عارضهایجادشده چقدر ضامن است؟
شخصى سرطان دارد و طبيب میداند هرگونه اقدام در جهت معالجه او بیفایده است و اگر به بيمار و كسان وى اطّلاع دهد گرچه ضربه روحى و صدمات روانى به آنان وارد میشود، امّا از صرف هزينه فراوان براى معالجه جلوگيرى میشود و طبيب هم مورد شكايت نسبت به كتمان بيمارى قرار نمیگیرد و اگر اطّلاع ندهد، اموال فراوانى خرج معالجه میشود كه بیفایده خواهد بود و طبيب هم مورد اعتراض واقع میشود با توجّه به اصرارى كه بيمار و كسانش در مورد دانستن واقعیت دارند، تكليف طبيب چيست؟
آيا بسترى كردن بيمار روانى، با توجّه به اينكه هنوز امكان رواندرمانی مناسب وجود ندارد و بخش روانى گاه همچون یک زندان جهت تجويز داروهاى خوابآور و خواب كردن بيشتر بيماران مورداستفاده قرار میگیرد، جايز است؟
مشاغلى چون دندانپزشکی، زايمان، جرّاحى و مانند آن مستلزم نظر و لمس بدن بيمار است. حكم شرعى آن چيست؟ آيا تفاوتى بين صورت ضرورت و غير آن هست؟ معيار ضرورت چيست؟
بسيارى از احكام شرع در مسائل پزشكى مشروط به عدم لمس و نظر جنس مخالف شده است، آيا منظور از لمس، لمس مستقيم پوست يا بدن بيمار است، يا درصورتیکه دست پزشك با پوششهایی نظير دستكش طبی پوشيده باشد، نيز اشكال دارد؟
خانمى كه از ترشح زياد مهبلى و سوزش يا خارش تناسلى شاكى است به ماما مراجعه میکند. ماما با پرسش برخى علائم میتواند تا حدّى نوع عفونت را تشخيص داده و نسخه بنويسد؛ امّا صلاح میداند كه زن را مورد معاينه زنانگى (كه نياز به نگاه عورت است) قرار دهد؛ چون احتمال میدهد علاوه بر عفونت مهبل، دهانه رحم هم دچار عفونت شده باشد. مخصوصاً اگر طى یک سال گذشته، زن معاينه نشده باشد عفونت دهانه رحم خيلى شايع است. پس اگر زن را معاينه كند اين عفونت احتمالى را كه البته در زنان شايع است را كشف كرده و درمان مخصوص آن را نيز انجام میدهد. بهاینترتیب ماما احساس میکند كه دين خود را نسبت به زنان ادا كرده است. چراکه: عفونت دهانه رحم اگر كشف و درمان نشود احتمالاً عوارضى را ايجاد میکند. با توجّه به اين توضيحات، آيا اين معاينات زنان ضرورت پزشكى محسوب شده و مجوّز نگاه به عورت میشود؟
بيمار در مواردى، براى راديولوژى، بايد عريان شود. اين كار، گاه در مقابل غير همجنس اتّفاق مىافتد، مثل موارد اورژانسى كه همجنس حضور ندارد، در اين شرايط نگاه به بدن نامحرم چگونه است؟
در مراكز بيمارستانى، يا مطب، يا راديولوژى، يا سونوگرافى، كه بعضاً بيمار بايد بخشى يا همه بدن خود را عريان نمايد، رفت و آمد پرسنل امرى عادّى است و معمولاً چشمشان به بدن نامحرم مىافتد؛ آيا اين رفت و آمدها، كه گاه ضرورى و گاه ربطى به بيمار ندارد، جايز است؟
پزشكى يقين دارد كه عمل جرّاحى روى فلان بيمار تأثيرى در زنده ماندن او ندارد، بهطوریکه بيمار چه عمل شود و چه عمل نشود بيش از مدّت كوتاهى زنده نخواهد ماند. آيا بنا به اصرار همراهان بيمار يا مسئولين بيمارستان، میتواند اقدام به جرّاحى نمايد؟
بيمارى كه به ناراحتیهای روانى شديدى دچار است، جهت معالجه به پزشك مراجعه مینماید. پزشك احتمال خوب شدن وى را منحصراً در عمل جرّاحى میداند، ولى در صورت عمل كردن احتمال میدهد حيات مغزى اين بيمار از بين رود و براى هميشه فلج شود، آيا در اين صورت طبيب میتواند دست به عمل جراحى بزند؟
برخى از بيماران عاقل و بالغ، كه نيازمند عمل جرّاحى هستند، به علّت ترس يا هر دليل ديگرى درد و رنج را تحمّل نموده، ولى تن به عمل نمیدهند; همراهان بيمار نيز حاضر به اين كار نيستند. اين در حالى است كه پزشك میداند درصورتیکه عمل انجام نشود بيمار بهزودی خواهد مُرد، يا دچار عوارضى خواهد شد كه تا پايان عمر زمینگیر میشود. با اين فرض، آيا پزشك میتواند دست به عمل جرّاحى بزند؟ اگر عليرغم مخالفت بيمار، كسان وى چنين اجازهای دهند، تكليف طبيب چيست؟
درصورتیکه پزشك بيمارى را تشخيص ندهد، آيا با احتمال ضعيف میتواند دارو تجويز كند؟ درحالیکه با ارجاع به پزشك حاذقتر احتمال درمان بيشتر است و از هدر رفتن پول بيمار نيز جلوگيرى میگردد؟
برخى از متخصصین، بيماران خود را مجبور میکنند كه پروتز لازم (وسايلى كه در داخل بدن كار گذاشته میشود) را از جايى مشخص تهيّه كنند، كه گاه بدون کیفیت و باقیمت بسيار بالاتر است. اجبار بيمار در اين موارد چه حكمى دارد؟