از گفته هاى خود توبه کرده، عذر تقصیر به پیشگاه قرآن و پیامبر آورند

از گفته هاى خود توبه کرده، عذر تقصیر به پیشگاه قرآن و پیامبر آورند


چه مى فرمایید درباره کسى که خود را مسلمان و معتقد به قرآن مى داند ولى جسورانه معتقدات عمومى مسلمین را درباره قرآن مورد حمله قرار داده و مى گوید: قرآن مجید مستقیماً از سوى خدا نیست بلکه خداوند حضرت محمد(صلى الله علیه وآله) را با آن روح متعالى آفریده و قرآن تراوش روح اوست «خداوند همچون باغبانى است که درخت میوه اى مى کارد و آن درخت میوه مى دهد، قرآن میوه شجره وجود پیامبر است».‌

مرکز پژوهشگاه قرآنى امیرالمؤمنین(علیه السلام) قم سؤالى از محضر حضرت آیت الله العظمى مکارم شیرازى(مدّظلّه العالى) کرده اند که سؤال مزبور و جواب معظم له از نظر خوانندگان محترم مى گذرد.
با اهداء سلام و تحیّت;
سؤال: چه مى فرمایید درباره کسى که خود را مسلمان و معتقد به قرآن مى داند ولى جسورانه معتقدات عمومى مسلمین را درباره قرآن مورد حمله قرار داده و مى گوید: قرآن مجید مستقیماً از سوى خدا نیست بلکه خداوند حضرت محمد(صلى الله علیه وآله) را با آن روح متعالى آفریده و قرآن تراوش روح اوست «خداوند همچون باغبانى است که درخت میوه اى مى کارد و آن درخت میوه مى دهد، قرآن میوه شجره وجود پیامبر است».
و در جاى دیگر مى گوید: «محمدى بودن قرآن سخنى است کاملا معقول و مبرهن!» و اضافه مى کند: «چه فرقى مى کند که بگوییم وحى خدا از تلاطم و جوششى در شخصیت پیامبر رخ مى دهد و «خودِ برتر» پیامبر با «خودِ فروتر» او سخن مى گوید البته همه اینها باذن الله صورت مى گیرد».

و در جاى دیگر مى گوید: «آن وحى از خدایى است که در میان آدمیان نشسته! و از آدمى است پر از خدا شده!» و لایه هایى براى وجود پیامبر قائل مى شود! و مى گوید که «لایه اى» در گوشِ «لایه دیگر» راز مى گوید!
سپس جسارت را به اینجا رسانده که مى گوید: «خدا بحر وجود خود را در کوزه کوچک شخصیتى به نام محمد بن عبدالله(صلى الله علیه وآله) مى ریزد و لذا همه چیز یکسره محمدى مى شود محمد عرب است لذا قرآن هم عربى مى شود و در حجاز و در میان قبایل چادرنشین زندگى مى کند لذا بهشت هم گاه چهره عربى و چادرنشینى پیدا مى کند (حُورٌ مَّقْصُورَاتٌ فِى الْخِیَامِ)». (الرحمن، آیه 72)
و نیز مى گوید: «قرآن هم به تبع احوال پیامبر پستى و بلندى مى گیرد» آنگاه که پیامبر حال بهترى دارد فصاحت اوج مى گیرد و آنگاه که در حال دیگرى است فرو مى نشیند. و در همه جا از اشعار «عارفى صوفى مشرب» یعنى مولوى براى توجیه سخنان خود کمک مى گیرد.


سرانجام جسارت را به حدّ اعلى رسانده و مى گوید:
«اما قصه ورود خطا در قرآن و علم پیامبر، غرض از خطا مطالبى است که از دیدگاه بشرى خطا محسوب مى شوند یعنى ناسازگار است با یافته هاى علمى بشر»!
سپس به زعم خویش به سه مورد از این خطاها اشاره مى کند: مسأله هفت آسمان در قرآن، و شهاب ثاقب (رجوم الشیاطین) و جنون بر اثر تماس شیاطین، و نتیجه مى گیرد که علم و دانش پیامبر، در غیر دانش دینى، هم طراز دانش مردمان روزگار وى بوده است (والعیاذ بالله خطاهاى او از اینجا ناشى شده است).
درباره چنین اعتقاد و گوینده اش چه مى فرمایید؟

جواب: به یقین این گونه سخنان هیچ گونه سازگارى با متون اسلامى به خصوص قرآن مجید ندارد و دانسته یا ندانسته جسارت عظیمى به قرآن مجید و پیامبر عظیم الشأن اسلام(صلى الله علیه وآله) است و قداست قرآن را زیر سؤال مى برد. در اینجا توجه شما عزیزان را به چند نکته، ضرورى مى دانم:
1. سرچشمه این تفکّر انحرافى ـ که تازگى هم ندارد ـ دو چیز است:
الف) فرورفتن در افکار صوفیانه افراطى و تأثّرپذیرى از مسأله «حلول و اتحاد» صوفیان، آن گونه که در عبارات بالا و تعبیرات فوق نیز نمایان است که وجود پیامبر(صلى الله علیه وآله) را پر از خدا مى پندارند و مانند آن.
ب) ناتوانى در برابر تفسیر بعضى از آیات قرآن مجید مانند آیات مربوط به هفت آسمان و رجوم الشیاطین و امثال آن و پنداشتن ناسازگارى آن با علوم روز، و این به آن مى ماند که انسانى که بر اثر نقص اطلاعاتش گوشه دیوار قصر باشکوهى را ناموزون مى بیند، برخیزد و بخواهد آن قصر را از بیخ و بن ویران کند!


* * *


2. مفهوم این سخن که قرآن مجید مستقیماً از سوى خدا نیست ـ العیاذ بالله ـ تکذیب پیامبر(صلى الله علیه وآله)است زیرا:
الف) در 10 آیه از قرآن مجید مى خوانیم: (تَنزِیلٌ مِّنْ رَّبِّ الْعَالَمِینَ) (واقعه، آیه 88) (تَنْزِیلُ الْکِتَابِ مِنْ اللهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ) (زمر، آیه 1) و... .
اگر قرآن جوشیده از درون روح پیامبر(صلى الله علیه وآله) است چگونه آن را با این صراحت به خداوند متعال نسبت مى دهد. آیا این تکذیب پیامبر(صلى الله علیه وآله) نیست؟!
آیا همین که خداوند آفریننده اوست مجوز تعبیر (تَنزِیلٌ مِّنْ رَّبِّ الْعَالَمِینَ) مى شود؟! اگر این گونه است پس چه مانعى دارد که بگوییم تمام اشعار حافظ و سعدى از سوى خداست زیرا خداوند آفریننده آنهاست! اضافه بر این آیا خدا قادر نیست که مستقیماً وحى خود را به پیامبرش نازل کند و حتماً باید از این راه وارد شود؟
ب) در ده ها آیه از قرآن مجید آمده است ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم، یا قرآن را براى این نازل کردیم که مردم را از «ظلمات» به سوى «نور» هدایت کنى (ابراهیم، آیه 1) یا با صراحت دستور مى دهد آنچه را بر تو نازل کردیم ابلاغ کن که اگر نکنى رسالت خدا را انجام نداده اى (مائده، آیه 67). آیا این آیات هرگز با جوشیدن قرآن از درون پیامبر سازگار است. آیا پیامبر خودش به خودش مأموریت مى دهد و خودش را تهدید مى کند؟!
ج) در بیش از 300 آیه قرآن مجید خطاب به پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمده است: (قُلْ) (بگو) آیا پیامبر(صلى الله علیه وآله)خودش به خودش مى گوید بگو؟! و مأموریت مى دهد؟! یا همه اینها کلام خدا و مأموریت الهى است. مختصر تأمّلى در آیات قرآن جاى تردید نمى گذارد که قرآن با مى فرماید که همه این آیات مستقیماً از سوى خداوند بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل شده، نه از فکر او جوشیده و نه پیامبر(صلى الله علیه وآله) به منزله یک بلندگوست، بلکه روح عظیم او قادر به تحمّل دریافت وحى از سوى خداوند بزرگ بوده است.
د) بارها مى شد که نزول وحى تأخیر مى افتاد و پیامبر(صلى الله علیه وآله) در فشار دشمنان قرار مى گرفت و در انتظار نزول وحى مى نشست، از جمله در داستان تغییر قبله از بیت المقدس به سوى کعبه که قرآن مى فرماید: «(قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِى السَّمَاءِ...); ما دیدیم پیوسته به سوى آسمان مى نگرى (و در انتظار وحى الهى هستى، اکنون به تو اعلام مى کنیم) ما تو را به سوى قبله اى باز مى گردانیم که از آن خشنود شوى» (بقره، آیه 144). آیا پیامبر(صلى الله علیه وآله) خودش در انتظار خویش مى نشست، یا «لایه اى» از وجود او منتظر «لایه» دیگرى بود این به طنز شبیه تر است تا به یک واقعیّت!
هـ) در آیه مباهله خداوند به پیامبر(صلى الله علیه وآله) دستور مى دهد که اگر مخالفان در برابر دلائل علمى تو سر تسلیم فرود نیاوردند آنها را دعوت به مباهله کن (آل عمران، آیه 61) آیا پیامبر(صلى الله علیه وآله) به خودش دستور مباهله مى دهد و از این صریح تر این که گروهى به پیامبر(صلى الله علیه وآله) پیشنهاد کردند که قرآن را تغییر دهد و نکوهش از بت هاى آنها نکند آیه نازل شد و فرمود: «(قُلْ مَا یَکُونُ لِى أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِى إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا یُوحَى إِلَىَّ إِنِّى أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّى عَذَابَ یَوْم عَظِیم); من هرگز نمى توانم از پیش خود قرآن را تغییر دهم من تنها از وحى که بر من مى شود پیروى مى کنم». (یونس، آیه 15)
خلاصه اینکه یا باید پیام روشن این آیات را پذیرفت و یا العیاذ بالله باید با مشرکان مکّه همصدا شد و گفت: «(افْتَرَى عَلَى اللهِ کَذِباً); او فقط افتراء به خداوند مى بندد!». (مؤمنون، آیه 38)


* * *


3. این تعبیر زشت که «فصاحت قرآن بر حسب حالات پیامبر(صلى الله علیه وآله) تغییر مى کند هرگاه روح پیامبر(صلى الله علیه وآله) در اوج باشد قرآن فصیح تر مى شود و اگر نباشد فصاحت کمتر خواهد شد مانند اشعار شعرا»، آیا این سخن قداست و الهى بودن قرآن را به کلى زیر سؤال نمى برد، و در سر حدّ اشعار شاعران تنزل نمى دهد که گاه ذوق آنها گل مى کرد و بهترین اشعار را مى سرودند و گاه که چنین نبود اشعار عادى!


* * *


4. از آن زشت تر اینکه گفته شود آیات قرآن ـ حتى در مسائلى مربوط به معاد و نعمت هاى بهشتى ـ رنگ و صبغه عربى داشته است که مفهومش این است (حُورٌ مَّقْصُورَاتٌ فِى الْخِیَامِ)(الرحمن، آیه 72) واقعیتى ندارد بلکه معلول برداشت پیغمبر(صلى الله علیه وآله) از طرز زندگى قبیله و عشیره او است!
با اینگونه سخنان چه اعتبارى براى قرآن باقى مى ماند، و چرا بدون آگاهى از قرآن هر چه بر قلم آنها جارى شد مى نویسند و به نتایج آن نمى اندیشند؟!


* * *


5. از همه زشت تر و تنفرآمیزتر نسبت خطادادن به قرآن مجید و پیامبر(صلى الله علیه وآله) در مسائل مربوط به «دانش هاى غیر دینى» است که گفته شود چون علم پیامبر(صلى الله علیه وآله) در مسائل طبیعى و... فراتر از علم زمان خودش نبود بنابراین آیاتى که در آن سخن از این علوم به میان آمده ممکن است آلوده به انواع خطا باشد که با پیشرفت علوم خلاف آن اثبات شده است.
اگر ـ العیاذ بالله ـ احتمال خطا حتى در یک آیه از آیات قرآن راه یابد دیگر چه کسى مى تواند به عنوان وحى آسمانى بر سایر آیات آن تکیه کند. چرا کسى که دم از اسلام مى زند و خود را مسلمان و پاى بند به احکام اسلام مى شمرد این گونه بى محابا به قرآن نسبت ناروا مى دهد و به آثار شوم گفته هاى خود فکر نمى کند؟
بزرگان علماى شیعه تأکید مى کنند که معصوم بودن پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امامان(علیه السلام) از خطا از آغاز عمرشان حتى قبل از نبوّت و امامت شروع مى شود تا هرگز پایه اعتماد مردم بر اثر دیدن خطا از آنها متزلزل نشود (ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا).
بلکه به عکس، ما در آیات فراوان مطالبى مى بینیم که کاملا فراتر از علوم زمان آن حضرت بوده است: اولا قرآن مى گوید: «(لاَّ یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَلاَ مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَکِیم حَمِید) ; هیچ امر باطلى نه امروز و نه بعد از آن دامان قرآن را نمى گیرد (زیرا) از سوى خداوند حکیم و حمید، نازل شده است» (فصلت، آیه 42).
ثانیاً: این نکته شایان دقت است که به هنگام نزول قرآن هیئت بطلمیوس بر تمام محافل علمى دنیاى آن روز حاکم بود و مطابق آن «ماه» و «خورشید» را در دل افلاک که مانند طبقات پیاز روى هم قرار داشتند میخکوب مى دانستند و مى گفتند افلاک پوست پیازى حرکت مى کند نه ماه و خورشید، در حالى که قرآن مجید در آن روز طبق آیه 40 سوره یس، خورشید و ماه را در فضا «شناور» شمرده و مى فرماید: (وَکُلٌّ فِى فَلَک یَسْبَحُونَ) این حقیقتى است که بعد از هزار سال براى دانشمندان هیئت کشف شد و آن روز کسى از آن خبر نداشت.
و نیز بر طبق هیئت بطلمیوس زمین مرکز عالم و ثابت و بى حرکت بود در حالى که قرآن براى آن حرکت سریع و بى سر و صدا همچون حرکت ابرهاى آسمان قائل است و مى گوید: (وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِىَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللهِ الَّذِى أَتْقَنَ کُلَّ شَىْء إِنَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ) (نمل، آیه88) کسانى که گمان مى برند آیه مربوط به دگرگونى هاى آستانه قیامت است سخت در اشتباهند زیرا سخن در آیه از اتقان و نظم این جهان است، نه به هم خوردن جهان.
حرکت زمین مطلبى است که بعد از هزار سال از نزول قرآن ثابت شد، با این حال چگونه به خود اجازه مى دهند که اگر به فرض بعضى از آیات قرآن را ناسازگار با دانش روز دیدند (که حتماً چنین نیست و در تفسیر آن را ثابت کرده ایم) جسورانه سخن از خطاى قرآن و خطاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) به میان آورند همان قرآنى که به گفته رسول الله(صلى الله علیه وآله) دریاى بیکرانى است که شگفتیهایش احصا نمى شود، و مطالب بدیعش کهنه نمى گردد (لاتُحصى عَجائبه وَلاتُبلىْ غَرائبه) و به گفته امیرمؤمنان در نهج البلاغه بهار دلها و چشمه هاى جوشان علم در آن است (فیه رَبیعُ القَلبِ وَیَنابیعُ الْعِلْم). زهى بى انصافى!
چرا در زمانى که دشمنان اسلام در غرب، قرآن و پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) را هدف تیرهاى هتک و افتراء و توهین قرار داده اند، در داخل نیز سخنانى گفته شود که قداست آن بزرگوار و قرآن را زیر سؤال مى برد.
به هر حال لازم است از گفته هاى خود توبه نموده و عذر تقصیر به پیشگاه خداوند و قرآن بیاورد و براى جبران بکوشد. خداوند همه را به راه راست هدایت فرماید.

برچسب ها :
captcha