از آنجا که ماه جمادى الثّانى بیش از هر ماه دیگر، آمیخته با نام مبارک بزرگ ترین بانوى جهان، سیدة نساء العالمین من الاوّلین و الآخرین حضرت فاطمه زهرا علیها السلام می باشد، پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام در روزهاى آغازین ماه، بساط غم و اندوه می گسترانند، و در روز بیستم، غرق امواج سرور و شادى هستند و غرض از همه این مراسم آگاهى بیشتر از فضایل و مناقب آن بانو و اقتباس از خلق و خو، و رنگ و بوى معنوى آن حضرت است.[1]
شرح حال فضایل و مناقب آن حضرت بسیار طولانى است. ما هم به طور فشرده [در وهلۀ نخست فضائل مشترک آن حضرت با دیگر اهلبیت علیهم السلام و سپس فضایل اختصاصی را] در چند نکته یادآور می شویم:[2]
مصداق آیۀ تطهیر
در سوره مبارکه احزاب آیه 33 می خوانیم: «إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیراً؛ خداوند اراده کرده است که ناپاکى و پلیدى را از شما (اهل بیت پیامبر) دور کند و شما را از هر نظر پاک سازد».
با توجه به آیه شریفه این سؤال مطرح می شود که منظور از اهل بیت چه کسانى هستند؟[3]
در مورد این آیه دسترسى به روایات متعددى داریم که علماى بزرگ اسلام اعم از اهل تسنن و شیعه آن را از شخص پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم نقل کرده اند و در معروف ترین منابع فریقین که مورد قبول آنها است این روایات به وفور و کثرت آمده است.
این روایات همگى حاکى از آن است که مخاطب در این آیه، پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم و على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام می باشند.[4]
داستان حدیث کساء در روایات فوق العاده فراوانى با تعبیرات مختلف وارده شده و قدر مشترک همه آنها این است که پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم على علیه السلام و فاطمه و حسن و حسین علیه السلام را فرا خواند و یا به خدمت او آمدند پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم عبا یا پارچه اى و ... بر آنها افکند و گفت: خداوندا! این ها خاندان منند رجس و آلودگى را از آنها دور کن، و در این هنگام آیه «إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ»[5] نازل گردید.
قابل توجه اینکه این حدیث را مسلم در صحیح از قول «عایشه» و همچنین حاکم در «مستدرک» و بیهقى در «سنن»، و ابن جریر در «تفسیرش» و سیوطى در «الدّر المنثور» آورده است.[6]
در بخش دیگرى از روایات که آن نیز متعدد و فراوان است می خوانیم که بعد از نزول آیه تطهیر، پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم چندین ماه - در بعضى شش ماه، و در بعضى هشت یا نه ماه آمده است - هنگامى که براى نماز صبح از کنار خانه فاطمه علیها السلام می گذشت صدا می زد: «الصَّلاة! یا اهْلَ الْبَیتِ! إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیراً؛ هنگام نماز است اى اهل بیت! خداوند تنها می خواهد پلیدى را از شما اهل بیت دور سازد و شما را پاک کند»!
این حدیث در «شواهد التنزیل» نوشته مفسر معروف «حاکم حسکانى» از «انس بن مالک» نقل شده است.[7]
ثعلبى از علماى معروف اهل سنت که در اواخر قرن چهارم و اوائل قرن پنجم می زیسته؛ و تفسیر کبیر او معروف است از عایشه همسر پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم چنین نقل می کند: هنگامى که از او درباره جنگ جمل و دخالتش در آن جنگ ویرانگر سؤال کردند [با تأسف] گفت: این یک تقدیر الهى بود! و هنگامى که درباره على علیه السلام سؤال کردند، چنین گفت:
«تَسْأَلُنى عَنْ احَبِّ النّاسِ کانَ الى رَسُولِ اللَّهِ، وَزَوْجِ احَبِّ النّاسِ کانَ الى رَسُول اللَّهِ، لَقَدْ رَأِیتُ عَلیاً وَ فاطِمَةَ وَ حَسَناًوَ حُسَیناً وَ جَمَعَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) بِثَوْبٍ عَلَیهِمْ، ثُمَ قالَ: اللّهُمَ هؤلاءِ اهْلُ بَیتى وَ حامَتى فَاذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرْهُمْ تَطْهیراً، قالَتْ فَقْلْتُ یا رَسُول اللَّهِ انَا مِنْ اهْلِک قال تَنَحّى فَانَّک الى خَیرٍ؛ آیا از من درباره کسى سؤال می کنى که محبوب ترین مردم نزد پیامبر (ص) بود، و از کسى می پرسى که همسر محبوب ترین مردم نزد رسول خدا (ص) بود، من با چشم خود دیدم على و فاطمه و حسن و حسین (ع) را که پیامبر (ص) آنها را در زیر پارچه اى جمع کرده بود، و فرمود: خداوندا! این ها خاندان من اند و حامیان من؛ رجس و پلیدى را از آنها ببر؛ و از آلودگی ها پاکشان فرما؛ من گفتم اى رسول خدا آیا من نیز از آنها هستم فرمود: دور باش تو بر خیر و نیکى هستى [اما جزء این جمع نمی باشى]».[8]
مصداق آیه مباهله
خداوند متعال در آیه 61 سوره آل عمران می فرماید: «فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکمْ، ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبِینَ؛ هرگاه بعد از علم و دانشى که [درباره مسیح] به تو رسیده، [باز] کسانى با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم».
روایات فراوانى در منابع معروف و دست اول اهل سنت و منابع اهل بیت علیهم السلام آمده است که با صراحت می گوید: آیه مباهله درباره على علیه السلام و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام نازل شده است از جمله:
در صحیح مسلم در کتاب فضائل الصحابة در باب فضائل على بن ابیطالب علیه السلام از سعد بن ابى وقاص نقل شده که معاویه به سعد گفت: چرا ابوتراب (على علیه السلام) را سب و دشنام نمی دهى؟ گفت: من سه سخن از پیامبر اکرم (ص) به یاد دارم که به خاطر آنها نمی توانم على علیه السلام را دشنام دهم! و اگر یکى از آنها براى من باشد، بهتر از تعداد زیادى اشتران سرخ مو[9] است. سپس داستان حدیث منزلت [در جنگ تبوک] و داستان پرچم دادن به دست على علیه السلام در جنگ خیبر را ذکر می کند، و بعد می افزاید: «وَ لَمّا نَزَلَت هذِه الآیةُ قُل تَعالَوا نَدعُ ابنائَنا وَ ابنائَکم دَعا رَسُولُ اللَّهِ (ص) عَلیاً وَ فاطِمَةَ وَ حَسَناً وَ حُسَینا فَقالُ: اللّهُمَّ هؤُلاءِ اهلى؛ هنگامى که آیه مباهله نازل شد؛ رسول خدا (ص) على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را فرا خواند. سپس عرض داشت: خداوندا این ها اهل بیت من هستند» [و مصداق این آیه اند].[10]
در این که منظور از «نسائنا» تنها دختر پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم حضرت فاطمه زهرا علیها السلام است، ظاهراً هیچ اختلافى بین ما و برادران سنّى وجود ندارد، همان گونه که علماء شیعه و اهل سنّت بالاتّفاق «ابنائنا» را به حسن و حسین علیهما السلام تفسیر کرده اند و در این نکته که امام حسن و امام حسین علیهما السلام، مشمول ابنائنا هستند اختلاف نظرى ندارند.[11]
قاضى نور اللَّه شوشترى در جلد سوم از کتاب نفیس «احقاق الحق» طبع جدید صفحه 46 چنین می گوید: «مفسران در این مسئله اتفاق نظر دارند که«ابناءنا» در آیه فوق اشاره به حسن و حسین ع و «نساءنا» اشاره به فاطمه ع و «انفسنا» اشاره به على علیه السلام است.
نویسنده تفسیر «کشّاف» که از بزرگان اهل تسنن است در ذیل آیه می گوید: «این آیه قوى ترین دلیلى است که فضیلت اهل کساء را ثابت می کند».
مفسران و محدثان و مورخان شیعه نیز عموماً در نزول این آیه درباره اهل بیت علیهم السلام اتفاق نظر دارند، در تفسیر«نور الثقلین» روایات فراوانى در این زمینه نقل شده است.
از جمله به نقل از کتاب «عیون اخبار الرضا» در باره مجلس بحثى که مأمون در دربار خود تشکیل داده بود، این چنین می نویسد: امام على بن موسى الرضا علیه لسلام فرمود: «خداوند پاکان بندگان خود را در آیه مباهله مشخص ساخته است و به پیامبرش چنین دستور داده: «فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا ...». به دنبال نزول این آیه، پیامبر، «على» و «فاطمه» و «حسن» و «حسین» علیهم السلام را با خود به مباهله برد ... این مزیتى است که هیچ کس در آن بر اهل بیت علیهم السلام پیشى نگرفته، و فضیلتى است که هیچ انسانى به آن نرسیده، و شرفى است که قبل از آن هیچ کس از آن برخوردار نبوده است».[12]
آیه مودت و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
در شرح و تفسیر این آیه شریفه «قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى»[13] روایات مختلفى از شیعه و سنّى وجود دارد، که به ذکر چند نمونه آن قناعت می کنیم:
1. «احمد»، از بزرگان اهل سنّت، در کتابش «فضائل الصّحابة» از سعید بن جبیر، و او از عامر، روایت زیر را نقل کرده است: «لَمَّا نَزَلَتْ "قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى" قالُوا: یا رَسُولَ اللَّهِ! مَنْ قَرابَتُک؟ مَنْ هؤُلاءُ الَّذینَ وَجَبَتْ عَلَینا مَوَدَّتُهُمْ؟ قالَ: عَلِىٌّ وَ فاطِمَةُ وَ ابْناهُما، و قالَها ثَلاثاً؛[14] هنگامى که آیه مودّت بر پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم نازل شد، مردم از آن حضرت پرسیدند: منظور از اقوام و نزدیکان شما، که در این آیه آمده و مودّت آنها بر ما واجب شده، چه کسانى هستند؟ پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: منظور على و فاطمه و حسن و حسین هستند. و این جمله را سه بار تکرار کرد».[15]
2. مرحوم طبرسى در مجمع البیان از حاکم حسکانى در شواهد التّنزیل به نقل از أبو أمامه باهلى روایت زیر را، که ریشه هاى دعاى ندبه در آن دیده می شود، از پیامبر اسلام (ص) نقل می کند: «إِنَّ اللَّهَ تَعالی خَلَقَ الانْبیاءَ مِنْ أَشْجارٍ شَتّى وَ خَلَقَ أَنَا وَ عَلِیا مِنْ شَجَرَةٍ واحِدَةٍ فَانَا أَصْلُها وَ عَلِی فَرْعُها وَ فاطِمَةُ لِقاحُها وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ ثِمَارُها وَ أَشْیاعُنا أَوْراقُها، فَمَنْ تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْ أَغْصانِها نَجا وَ مَنْ زاغ عَنها هَوی وَ لَوْ أَنَّ عبداً عَبَدَ اللَّهَ بَینَ الصَّفا وَ الْمَرْوَةِ الْفَ عامٍ ثُمَّ الْفَ عامٍ ثُمَّ الْفَ عامٍ حَتَّى یصیرَ کالشَّنِ الْبالی ثُمَّ لَمْ یدْرِک مَحَبَّتَنا کبَّهُ اللَّهُ عَلی مِنْخَرَیهِ فِی النّارِ ثُمَّ تَلا: «قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی»؛ خداوند ریشه هاى پیامبران را از هم جدا آفرید، ولى من (پیامبر اسلام) و على از یک ریشه و یک درخت هستیم، من ریشه این درخت و على به منزله شاخه هاى آن است، و فاطمه جنبه تلقیح و نطفه بندى آن را دارد و حسن و حسین میوه هاى این درخت پربرکت، و شیعیان ما هم به منزله برگ هاى این درخت می باشند. اگر بنده اى از بندگان ما در بین صفا و مروه هزار سال عبادت کند، و دوباره هزار سال دیگر عبادت کند و در مرحله سوم نیز هزار سال عبادت کند [یعنى در مجموع سه هزار سال عبادت کند] به گونه اى که همچون مشک کهنه خشکیده اى شود، ولى محبّت و مودّت ما را درک نکند [این عبادت ها هیچ سودى براى او ندارد، بلکه] خداوند او را به رو در آتش جهنّم می اندازد! سپس پیامبر آیه مودّت را تلاوت فرمودند».[16]
3. احمد حنبل در فضائل الصحابه از سعید بن جبیر از عامر نقل می کند: هنگامى که آیه «قُلْ لا اسئَلُکم عَلَیهِ اجراً الّا المَوَدَّهَ فى القُربى» نازل شد، مردم سؤال کردند اى رسول خدا! ذوالقرباى تو که مودّت و محبّت آنها بر ما واجب است، چه کسانى هستند؟ فرمود: «علىّ و فاطمةُ وَ ابناهما وَ قالَها ثَلاثاً؛ على و فاطمه و دو پسر آنها، این سخن را سه بار تکرار کرد»![17]
از مجموع آنچه در تفسیر آیۀ مودت وارده شده، این نکته روشن می شود که آل محمّد صلّی الله علیه وآله وسلّم و اهل بیت، مخصوصاً على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام مقام بسیار والاى دارند. زیرا: کسانى هستند که موّدت آنها اجر و پاداش رسالت است؛ و نماز بدون درود و صلوات بر آنها باطل است، موقعیت آنها به عنوان صراط مستقیم شناخته شده است.
و بالاخره موّدت آنها حسنه اى است که هر فرد با ایمانى را از ترس و وحشت قیامت رهایى می بخشد.
آرى کسانى که داراى این اوصاف فوق العاده ممتاز هستند و عظمت مقام آنان در روایات معروف اهل سنّت و منابع مشهور اهل بیت علیهم السلام آمده است، هرگز با دیگران برابرى ندارند. در نتیجه با وجود آنها نمی توان به سراغ دیگران رفت، و به یقین این محبّت و موّدت مقدمه است براى مسأله ولایت و رهبرى که تداوم خط رهبرى پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم است.[18]
فاطمه، کلمة الله
در آیۀ 37 سوره بقره می خوانیم: «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کلِماتٍ فَتابَ عَلَیهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ؛ سپس [حضرت] آدم از پروردگارش کلماتى دریافت داشت؛ [و با آنها توبه کرد] و خداوند توبه او را پذیرفت؛ چراکه خداوند توبه پذیر و مهربان است».
آیه فوق، که از یک سو گوشه اى از داستان حضرت آدم علیه السلام را بیان می کند، و از سوى دیگر دلیل مهمّى بر مشروعیت توسّل می باشد، و از سوى سوم سخن از توبه و بازگشت به سوى خدا دارد، از آیات فضایل خمسه طیبه علیهم السلام محسوب می شود.[19]
بعد از ماجراى وسوسه ابلیس و دستور خروج آدم از بهشت، آدم متوجّه شد که به خویشتن ستم کرده، و بر اثر فریب شیطان از آن محیط آرام و پرنعمت بیرون رانده شده، و در محیط پرزحمت و مشقّت بار زمین قرار خواهد گرفت. آدم در اینجا به فکر جبران خطاى خویش افتاد و با تمام وجود متوجّه پروردگار شد، توجّهى آمیخته با کوهى از ندامت و حسرت و پشیمانى! لطف خدا نیز در این موقع به یارى او شتافت و چنانکه قرآن در آیه فوق[20] می گوید: «آدم از پروردگار خود کلماتى دریافت داشت، سخنانى مؤثّر و دگرگون کننده و با آن توبه کرد و خدا نیز توبه او را پذیرفت».[21]
در مورد اینکه منظور از کلمات، که حضرت آدم به آنها متوسّل شد و به درگاه الهى توبه کرد، چه بوده است؟ نظریات مختلفى مطرح شده از جمله اینکه منظور از کلمات، حضرت محمّد، على، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام است؛ یعنى آدم علیه السلام به خمسه طیبه توسّل جست و آنها را شفیع درگاه خداوند قرار داد و خداوند به برکت آن بزرگواران توبه اش را پذیرفت.[22] احادیث فراوانى، در منابع شیعه و اهل سنّت، وجود دارد که این احتمال را تأیید می کند.[23]
به چند نمونه از روایات مذکور توجّه کنید:
الف. ابن مغازلى از ابن عبّاس چنین نقل می کند: «سُئِلَ النَّبِی )ص( عَنِ الْکلِمَاتِ الَّتِی تَلَقَّاهَا آدَمُ مِنْ رَبِّهِ، فَتابَ عَلَیهِ؟ قَالَ: سَأَلَهُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِی وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ إِلَّا مَا تُبْتَ عَلَی فَتَابَ عَلَیهِ؛[24] از پیامبر اکرم (ص) سؤال شد: که منظور از کلماتى که آدم آنها را از سوى خداوند دریافت کرد [و به آنها توسّل جست و توبه کرد] چه بوده است؟ حضرت رسول (ص) فرمودند: آدم از خداوند خواست که به حقّ محمّد، على، فاطمه، حسن و حسین توبه او را بپذیرد و خداوند توبه اش را پذیرفت».
ب. علّامه نطنزى روایت زیر را در «خصائص العلویه» از مجاهد نقل می کند: «انَّ الْکلِماتِ الَّتى تَلَقَّاها آدَمُ مِنْ رَبِّهِ، اللَّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِىٍّ وَ فاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ الّا تُبْتَ عَلَی فَتابَ اللَّهُ عَلَیهِ؛[25] کلماتى که آدم از خداوند دریافت کرد چنین بود: «پروردگارا! به حقّ محمّد، على، فاطمه، حسن و حسین توبه ام را بپذیر، سپس خداوند توبه اش را پذیرفت».
در الدّر المنثور از دیلمى در مسند الفردوس با سندى که به على علیه السلام منتهى می شود؛ همین معنى را نقل می کند که على علیه السلام می فرماید از پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم درباره این آیه سؤال کردم تا آنجا که می گوید: «خداوند به آدم علیه السلام تعلیم داد که او را به حقّ محمّد و آل محمّد صلوات الله علیهم اجمعین بخواند تا توبه اش پذیرفته شود».[26] این معنى در منابع اهل بیت علیهم السلام و منابع اهل سنّت از امام صادق علیه السلام نیز نقل شده و روایات آن متعدّد و طرق آن متنوع است.[27]
این حدیث را نباید فضیلت ساده اى پنداشت و به سادگى از کنار آن گذشت که آدم علیه السلام هنگامى که می خواهد از ترک اولاى خود توبه کند - و این نخستین ترک اولایى بود که واقع شده - از سوى خداوند مأمور می شود که خدا را به حقّ محمّد و آل محمّد صلّی الله علیه وآله وسلّم یا به حقّ محمد و على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام بخواند، تا توبه او پذیرفته شود.
زیرا این معنى درباره هیچ کس جز آنها وارد نشده است و مقامى است والا مخصوص آنها؛ و این نشان عظمت فوق العاده خمسه طیبه و پیامبر و اهل بیت او و امامان معصوم علیهم السلام است.[28]
مصداق سورۀ «هل أتى»
سوره «هل اتى» یکى دیگر از اسناد مهم فضیلت اهل بیت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم است.[29] و به گفته گروه کثیرى از مفسّران شیعه واهل سنت درباره علی و فاطمه و زهرا و امام حسن و امام حسین علیهم السلام نازل شده، زیرا صبر و شکیبایى را در حد اعلى نشان دادند، و سه روز پى در پى، روزه خود را با آب افطار نمودند، و غذاى خویش را به «مسکین» و «یتیم» و «اسیر» بخشیدند.[30]
هفده آیه آن که از آیه «انَّ الابْرارَ یشْرَبُونَ مِنْ کاسٍ کانَ مِزاجُها کافُوراً؛ به یقین ابرار [و نیکان] از جامى می نوشند که باعطر خوش آمیخته است»[31] آغاز می شود و تا آیه 22 ادامه دارد.
درباره گروهى به عنوان «ابْرار» (نیکان) سخن به میان می آید؛ ولى شأن نزول ها و روایات متعددى که در منابع معروف اسلامى وارد شده، نشان می دهد که مصداق اتم و اکمل ابرار در این آیه، على علیه السلام و فاطمه و حسن و حسین علیهما السلام بوده اند.
قابل توجّه اینکه در این آیات هفده گانه از انواع نعمت هاى بهشتى، و برترین و بالاترین آنها اعم از معنوى و مادى بحث شده است. باغ هاى بهشتى، چشمه هاى شراب طهور بهشتى، لباس ها، زینت ها، غذاها، تخت ها و سریر ها، خدمت کاران، بالاخره نعمت هاى بزرگ و ملک عظیم سخن می گوید؛ تنها نعمتى که در لابه لاى این همه نعمت به آن اشاره نشده همان همسران و حوریان بهشتى است که بعضى از آگاهان به رموز قرآن می گویند این امر به احترام بانوى اسلام فاطمه زهرا علیها السلام بوده است.[32]
نخستین بار که این آیات نازل شد پس از انجام آن عبادت و اطاعت و ایثار ویژه از سوى این خانواده بود؛ و این خود فضیتلى بزرگ و موهبتى عظیم است که بعد از انجام آن عمل، این آیات نازل گردد. و به تعبیر دیگر على علیه السلام و خاندانش مصداق عالى این آیات، بلکه کامل ترین نمونه آن محسوب می شوند؛ چراکه سبب نزول این آیات، عمل پاک آنها بود، و اگر کسى بخواهد این فضیلت بزرگ را انکار کند؛ خویشتن را فریب داده است.[33]
اگر فضیلتى را با این شهرت نادیده بگیریم بقیه فضائل نیز به تدریج به چنین سرنوشتى دچار می شود، و روزى فرا خواهد رسید که افضلیت على علیه السلام و بانوى اسلام و امام حسن و امام حسین علیهم السلام نیز زیر سؤال خواهد رفت.
به راستی چرا این روایت مشهور را که بزرگان محدثان و مفسران نقل کرده اند و روایت معارض قابل ملاحظه اى ندارد نادیده بگیریم و راه هاى معرفت و شناخت آن بزرگواران به روى خود ببندیم؟!
سیوطى دانشمند معروف اهل سنت نیز در تفسیر «الدر المنثور»، از ابن مردویه از ابن عباس نقل می کند که آیه «وَ یطعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِهِ ...» درباره على علیه السلام و فاطمه زهرا علیها السلام نازل گردیده است.
شبلنجنى در «نورالابصار» داستان شأن نزل را به طور کامل آورده است[34] و همچنین گروه دیگرى از بزرگان مفسران و محدثان.[35]
در حدیثى از امام مجتبى علیه السلام می خوانیم: «کلُّ مَا فِی کتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ قَوْلُهُ: "إِنَّ اَلْأَبْرارَ" فَوَ اَللَّهِ مَا أَرَادَ بِهِ إِلاَّ عَلِی بْنَ أَبِی طَالِبٍ وَ فَاطِمَةَ وَ أَنَا وَ اَلْحُسَینَ؛ هر جا در قرآن مجید "ان الأبرار" آمده به خدا سوگند منظور پروردگار از آن على بن ابى طالب و فاطمه و من و حسین است».[36] بدون شک خمسه طیبه آن پنج نور مقدس از روشن ترین مصداق روشن ابرار و مقربانند، این سوره عمدتاً به امیر مؤمنان على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام اشاره می کند، و هیجده آیه از آن بحث از فضائل آنها است.[37]
عصمت
کلام پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم که فرمود: «فَانَّما هِی فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی یرِیبُنِی ما ارابَها وَ یؤْذِینِی ما آذاها
؛[38] فاطمه پاره وجود من است، هر چیز که او را ناراحت می کند مرا ناراحت می کند، و هر چه او را آزار دهد مرا می آزارد»، حاکی از مقام بلند فاطمه زهرا علیها السلام از جمله مقام عصمت اوست.[39]
آیه تطهیر هم دلالت بر عصمت پنج تن آل عبا علیهم السلام دارد. البته عصمت در میان زنان ملازم با امامت نیست؛ ولى در بین مردان ملازم است و لهذا معصومى غیر از پیامبران و ائمّه علیهم السلام در بین مردان جهان سراغ نداریم![40]
مُحَدَّثه
یکی از نام های آن بانوى بهشتى مُحَدَّثه است.[41] مراد از محدثه گفت و گو و سخن گفتن مستقیم فرشتگان با معصومین است. طبق روایت معروفی[42] امام صادق علیه السّلام می فرماید: «إِنَّ فَاطِمَةَ (س) مَکثَتْ بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ (ص) خَمْسَةً وَ سَبْعِینَ یوْماً وَ کانَ دَخَلَهَا حُزْنٌ شَدِیدٌ عَلَى أَبِیهَا وَ کانَ یأْتِیهَا جَبْرَئِیلُ (ع) فَیحْسِنُ عَزَاءَهَا عَلَى أَبِیهَا وَ یطَیبُ نَفْسَهَا وَ یخْبِرُهَا عَنْ أَبِیهَا وَ مَکانِهِ وَ یخْبِرُهَا بِمَا یکونُ بَعْدَهَا فِی ذُرِّیتِهَا وَ کانَ عَلِی (ع) یکتُبُ ذَلِک؛ امام صادق علیه السلام فرمود: فاطمه علیها السلام بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله 75 روز زنده بود و از مرگ پدرش اندوه سختی او را گرفته بود، جبرییل نزدش می آمد و او را در مرگ پدرش نیکو تعزیت می گفت و خوشدلش می ساخت و از حال پدرش و مقام او و آنچه بعد از وی برای ذریه اش پیش می آید گزارش می داد و علی علیه السلام آنها را می نوشت».[43]
ولایت تکوینی
هنگامى که روح انسان قوى شود، و پرتوى از صفات الهى در جان او بیفتد، و به مقام قرب او نائل گردد، اراده اش به فرمان خدا در جهان تکوین اثر می گذارد و آنچه را او می خواهد همان می شود.
این همان ولایت تکوینی است که اولیاى خدا از آن برخوردار بودند، و همان چیزى است که سرچشمه کرامات مختلف می باشد و معجزات انبیا مرحله عالى آن است، فاطمه زهرا علیها السلام از عنایت الهى سهم وافرى داشت و روایت زیر شاهد این مدعاست:
بسیارى از مفسّران اهل سنّت مانند زمخشرى و سیوطى در ذیل آیه شریفه: «کلَّمَا دَخَلَ عَلَیهَا زَکرِیا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً قَالَ یا مَرْیمُ أَنَّى لَک هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللهِ إِنَّ اللهَ یرْزُقُ مَنْ یشَاءُ بِغَیرِ حِسَاب؛[44] هر زمان زکریا وارد محراب او می شد غذاى مخصوصى در آنجا می دید. از او پرسید: اى مریم! این را از کجا آورده اى؟ گفت: این از سوى خداست، خداوند به هر کس بخواهد بى حساب روزى می دهد».
از جابربن عبدالله نقل کرده اند که: رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم چند روز بود غذایى نخورده بود، و کار بر او مشکل شد، به منزل همسرانش سر زد هیچ کدام غذایى نداشتند، سرانجام به سراغ دخترش فاطمه علیها السلام آمد و فرمود: دخترم! غذایى دارى من تناول کنم زیرا گرسنهام؟ عرض کرد: نه بخدا سوگند!
هنگامى که رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم از نزد او خارج شد، زنى از همسایگان دو قرص نان و مقدارى گوشت براى فاطمه علیها السلام هدیه آورد، و او آن را گرفت و در ظرفى گذاشت و روى آن را پوشاند و گفت: بخدا سوگند رسول الله صلّی الله علیه وآله وسلّم را بر خود و فرزندانم مقدم می دارم!
و این در حالى بود که همه گرسنه بودند.
حسن و حسین را به سراغ پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم فرستاد و از او دعوت کرد به خانه بیاید.
عرض کرد: فدایت شوم، چیزى خداوند براى ما فرستاده، و من آن را براى شما ذخیره کرده ام.
پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: بیاور. و او ظرف غذا را نزد حضرت آورد. هنگامى که پیغمبر سر ظرف را برداشت مملو از نان و گوشت بود، هنگامى که فاطمه آن را دید در تعجب فرو رفت، و فهمید این نعمت و برکتى است از سوى خدا، شکر آن را بجا آورد و بر پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم درود فرستاد.
پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: دخترم! این را از کجا آورده اى؟
عرض کرد: «هُوَ مِنْ عِنْدِ اللهِ إِنَّ اللهَ یرْزُقُ مَنْ یشَاءُ بِغَیرِ حِسَاب؛ این از سوى خداست، خداوند به هر کس بخواهد، بیحساب روزى می دهد!».
پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم شکر خدا را بجا آورد و این جمله را فرمود: «الْحَمْدُ للهِ الَّذِی جَعَلَک شَبِیهَةً بِسَیدَةِ نِساءِ بَنِی اسْرائِیلَ؛ شکر می کنم خدایى را که تو را شبیه [مریم] بانوى زنان بنى اسرائیل قرار داد.
هنگامى که روزى خوبى نصیب او می شد از او سؤال می کردند: این از کجاست؟ می گفت: از نزد خداست.
سپس پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم به سراغ على علیه السلام فرستاد، او آمد، و همگى از آن غذا خوردند، و بقیه همسران پیامبر نیز خوردند و همه سیر شدند، و هنوز ظرف غذا پر بود!
فاطمه علیها السلام می گوید: من از آن براى تمام همسایگان فرستادم و خدا در آن برکت و خیر زیادى قرار داد.[45] این نمونه اى از کرامات آن بزرگوار بود.[46]
شفاعت
در حدیثى می خوانیم که: فاطمه علیها السلام از پدرش خواست مهر او را شفاعت گنهکاران امت در قیامت قرار دهد، این درخواست قبول شد و جبرئیل فرمان آن را از آسمان بر پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم نازل کرد.[47]
در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم آمده است که فرمود: «انَّما سَمَّاهَا فَاطِمَة لِانَّ اللهَ فَطَمَها وَ مُحِبِّیها عَنِ النّارِ؛[48] او را فاطمه نام نهاده، زیرا خداوند او و دوستانش را از آتش دوزخ باز داشته است».
از این تعبیر استفاده می شود که نامگذارى بانوى اسلام به این نام، از سوى خداوند صورت گرفته، و مفهومش این است که خدا وعده داده است او و کسانى که او را دوست دارند و در خط مکتب او باشند هرگز به دوزخ نروند.[49]
امّ ابیها
در میان عرب معمول است که علاوه بر اسم، کنیه اى نیز براى افراد انتخاب می کنند، اگر مرد باشد با «اب» شروع می شود و اگر زن باشد با «امّ».
در روایات اسلامى در میان کنیه هاى فاطمه زهرا علیها السلام کنیه عجیبى دیده می شود که چشم انداز دیگرى از عظمت فوق العاده آن حضرت را ترسیم می کند، به حدیث زیر گوش فرا دهید:
در «اسد الغابه» آمده است: «کانَتْ فاطِمَةُ تُکنّى امُ ابیها؛[50] کنیه فاطمه امّ ابیها (مادر پدرش!) بود».
این معنا در کتاب «استیعاب» از امام صادق علیه السلام نیز نقل شده است.[51]
این تعبیر عجیب که نظیر آن درباره هیچ یک از زنان اسلام دیده نشده، نشان می دهد که این دختر با وفا آنچنان نسبت به پدرش محبّت می کرد که گویى «یک مادر» براى او بود.
می دانیم پیغمبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم در همان کودکى مادر خود را از دست داد، ولى این دختر از همان خردسالى از هیچ گونه محبّت و دلسوزى درباره پدر بزرگوارش فروگذار نکرد؛ هم دخترى دلسوز و فداکار و هم مادرى مهربان و ایثارگر و هم یارى وفادار محسوب می شد.[52]
پارۀ تن پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم
احترام فوق العاده رسول اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم نسبت به فاطمه زهرا علیها السّلام که نشانه شخصیت فوق العاده فاطمه علیها السّلام بود و فراتر از محبّت پدر و فرزندى دیده می شد تا آنجا که طبق روایات معتبر او را «پاره تن» خواند: «فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّى وَ هِىَ نُورُ عَینِى وَ ثَمَرَةُ فُؤادِى وَ رُوحِىَ الَّتِی بَینَ جَنْبَی وَ هِىَ الْحَوْراءُ الْانْسِیةُ؛[53] فاطمه پاره تن من است، و نور چشمان من، و میوه دلم، و روح من است و او حورى انسان صفت است».[54]
محبوب ترین نزد پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم
فاطمه علیها السلام محبوب ترین افراد نزد پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم بود؛[55] آن حضرت این جمله پر معنى را به پیشگاه خداوند عرضه می داشت: خداوندا! این دخترم فاطمه و محبوب ترین خلق نزد من است.[56]
حال ببینیم پیغمبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم تا چه حد به دخترش فاطمه علیها السلام اظهار علاقه می کرد و او را دوست می داشت:
1. در حدیثى از زبان عایشه می خوانیم که می گوید: «ما رَایتُ احَداً اشْبَهَ کلاماً وَ حَدِیثاً مِنْ فاطِمَةَ بِرَسُولِ اللهِ (ص) وَ کانَتْ اذا دَخَلَتْ عَلَیهِ رَحَّبَ بِها، وَ قامَ الَیها، فَاخَذَ بِیدِها فَقَبَّلَها، وَ اجْلَسَها فِی مَجْلِسِهِ؛[57] من هیچ کس را در سخن گفتن از فاطمه شبیه تر به رسول خدا (ص) ندیدم، هنگامى که وارد بر پدر می شد به او خوش آمد می گفت، و در برابر دخترش فاطمه بر می خاست، دست او را می گرفت و می بوسید، و او را در جاى خود می نشاند».
2. در حدیث دیگرى آمده است که گیسوان او را می بوسید: «کانَ کثِیراً ما یقَبِّلُ عُرْفَ فاطِمَةَ».[58]
3. در حدیث دیگرى می خوانیم که در بسیارى از اوقات دهانش را می بوسید: «کانَ کثِیراً ما یقَبِّلُها فِی فَمِها».[59]
سرور زنان عالم
در حدیث معروف در فضیلت بانوى اسلام حضرت فاطمه سلام اللَّه علیها از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نقل شده که می فرماید: «أمّا ابنَتی فاطمةُ فانها سیدةُ نِساءِ العالَمینَ مِن الأوّلِینَ و الآخِرِینَ؛ دخترم فاطمه بانوى زنان جهان از اولین و آخرین است».
در روایتی دیگر پیامبر در حق او چنین فرموده: «یَا فَاطِمَةُ اَلا تَرْضَیْنَ اَنْ تَکُونِی سَیِّدَةَ نِساءِ الْعالَمینَ، وَ سَیِّدَةَ نِساءِ هذِهِ الاُمَّةِ، وَ سَیِّدَةَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ؛[60] دخترم فاطمه! آیا به این کرامتى که خدا به تو داده راضى نمی شوى که تو، سرور زنان جهان و سرور زنان این امّت و سرور زنان با ایمان باشى».[61]
اما این که «فاطمه» «سیده نساء» عالمین است این تعبیر با همین لفظ یا لفظى که این معنا را می رساند بطور تواتر از پیامبر رسیده است اما از طریق شیعه که در آن تردیدى نیست، و اما از طرق برادران اهل تسنن فقط در اینجا به قسمتى از مدارک معروف آنها اشاره می کنیم.
1. «بخارى در «صحیح» خود ج4، ص247 در کتاب «بدأ الخلق» و در ج8، ص89 کتاب «الاستئذان».
2. «مسلم» در کتاب «صحیح» ج8، ص142 در کتاب «فضائل الصحابه» «باب فضائل فاطمه بنت النبی» و در ص143.
3. امام احمد حنبل در کتاب «مسند» ج5، ص391 و در ج6 ص282.
4. ترمذى در کتاب «صحیح» خود ج306، «باب مناقب الحسن و الحسین»
5. «نسائى» در کتاب «الخصائص» ص34.
6. «حاکم» در کتاب «مستدرک» ج3، ص156.
7. «ابو نعیم» در کتاب «حلیة الاولیاء» ج2، ص42.
8. «ابن ماجه» در صحیح خود در باب «ما جاء فى ذکر مرض النبی».
9. «ابو داود طیالس» در «مسند» خود ج6 فى احادیث النساء.
10. «ابن عبد البر» در کتاب «استیعاب جزء 4، ص363.
11. «ابن اثیر» در کتاب «اسد الغابه» ج5، ص522.
12. «ابن حجر عسقلانى» در کتاب «الاصابه» ج4، ص367.
13. «محب طبرى» در کتاب «ذخائر العقبى» ص43.
14. «متقى هندى» در کتاب «کنز العمال» ج6، ص153 و ج7 ص111.
و بسیارى دیگر نیز همین معنى را نقل کرده اند که پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم به فاطمه زهرا فرمود تو «سیدة نساء عالمین» هستى.[62]
بتول
اگر به بانوى اسلام، فاطمه زهرا علیها السلام «بتول» گفته می شود، به خاطر آن است که او از زنان عصر خود از نظر اعمال، رفتار و معرفت جدا و برتر، و به حالت انقطاع الى اللَّه رسیده بود.[63]
محور خشم و خشنودى خداوند
فاطمه زهرا علیها السلام به جایى رسیده که خشنودى و غضب او، خشنودى خدا و رسول الله صلّی الله علیه وآله وسلّم شده است، و این ارزشى است والا که هیچ چیز با آن برابرى نمی کند.[64]
در کتاب هاى متعدد معروفى از اهل سنّت و در روایات متعدد و فراوانى آمده است که پیغمبر به فاطمه زهرا علیها السلام فرمود: «انَّ اللهَ یغْضِبُ لِغَضَبِک وَ یرْضى لِرِضاک؛[65] خداوند بخاطر خشم تو خشمگین می شود، و به خاطر رضاى تو راضى».
در صحیح بخارى که معروف ترین منابع حدیث اهل سنّت است، چنین می خوانیم: پیغمبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: «فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنّی فَمَنْ اغْضَبَها فَقَدْ اغْضَبَنِی؛[66] فاطمه پاره وجود من است، هر کس او را به خشم آورد مرا به خشم آورده».
بدیهى است علاقه پدر و فرزندى هرگز نمی تواند چنین پدیده اى را توجیه کند، زیرا پیغمبر به عنوان «رسول الله» چیزى را اراده نمی کند جز آنچه خدا اراده کند، و هماهنگى خشنودى و رضاى فاطمه با خشنودى و رضاى خدا و پیامبر دلیلى جز محو اراده او در اراده و خواست خدا ندارد.[67]
احادیث در این زمینه بسیار است و همگى حاکی از مقام بلند فاطمه زهرا علیها السلام در معرفت پروردگار و مقام عصمت و اخلاص و ایمان اوست.[68]
تنها همتای علی علیه السلام
اگر علىّ بن ابیطالب «صلواتاللَّه علیه» نبود هیچ مردى قابلیت نداشت که در کنار فاطمه علیها السلام قرار بگیرد.[69]
در روایات متعدّدى این معنى را از قول امام صادق علیه السلام یا دیگر معصومین علیهم السلام می خوانیم: «لَوْلا انَّ اللَّهَ خَلَقَ امْیرَالْمُؤْمِنینَ (ع) لِفاطِمَةَ (س) ما کانَ لَها کفْوٌ عَلَى الْأَرْضِ؛[70] اگر خداوند امیرمؤمنان على علیه السلام را نیافریده بود، فاطمه علیها السلام همتائى براى همسریاش در تمام روى زمین نداشت».
بدیهى است این بیهمتائى نه از نظر ارزش هاى ظاهرى و مادّى است، بلکه صرفاً ناظر به ارزش هاى معنوى، ایمان و تقوا و قرب به پروردگار و مقامات فوق العاده و والاى انسانى است.
همین مطلب نیز از رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم نقل شده است که فرمود: جبرئیل بر من نازل شد و گفت اى محمّد! خداوند جلّ جلاله می فرماید: «لَوْ لَمْ اخْلُقْ عَلِیاً لَما کانَ لِفاطِمَةَ ابْنَتِک کفْوٌ عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ، آدَمٌ فَمَنْ دُوْنَهُ؛[71]اگر من على را نمی آفریدم کفو و همتائى براى همسرى دخترت فاطمه در تمام روى زمین پیدا نمی شد، از آدم گرفته تا دیگران».[72]
سخن آخر: (مدافع ولایت)
دفاع حضرت زهرا علیها السلام از حریم قدس علوى و حمایتش از امیرمؤمنان على علیه السلام در دوران پر درد و رنج پس از رحلت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم بر کسى پوشیده نیست.
گرچه حیاتش بعد از پدر همان گونه که خود از خدایش تقاضا کرد طولانى نشد و چندین روز بیشتر نگذشت که به جوار قرب خدا و دیدار پدر شتافت، ولى در همین مدت از بذل هر گونه فداکارى و ایثار در حق امیرمؤمنان على علیه السلام و دفاع از اسلام فروگذارى نکرد.[73]
او نگران شخص خود نبود، او نگران امت اسلامى بود که چه آینده شوم و دردناکى در پیش داشت.
او همیشه و در واپسین لحظه عمر کوتاه و پر درد و رنجش بالخصوص همچون شمعى می سوخت تا اطراف خود را روشن سازد و گمراهان را نجات دهد و مدافع حق و عدالت باشد.[74]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
منابع:
1. زهرا سلام الله علیه؛ ابرترین بانوى جهان
2. پیام قرآن
[1] کلیات مفاتیح نوین، ص619.
[2] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج8، ص40.
[3] یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ، ص272.
[4] همان، ص273.
[5] سوره احزاب، آیۀ33.
[6] صحیح مسلم، ج4، ص1883، ح2424 «باب فضائل اهل بیت النبى (ص)»؛ (یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ، ص273).
[7] شواهد التنزیل، ج2، ص11 و 12 و 13 و 14 و 15 و 92. شواهد التنزیل این روایت را به طرق متعددى نقل کرده است.
[8] مجمع البیان ذیل آیه مورد بحث؛ (پیام قرآن، ج9، ص137).
[9] این حیوان از گران بهاترین سرمایه هاى عرب محسوب مى شد.
[10] صحیح مسلم، ج4 ص1871، ح32، باب4؛ ( پیام قرآن، ج9، ص233).
[11] آیات ولایت در قرآن، ص207.
[12] نور الثقلین، ج1، ص349، تفسیر برهان، ج1، ص289، تفسیر عیاشى، ج1، ص177، بحارالانوار، ج20، چاپ جدید، ص52، ج6، ص652؛ (تفسیر نمونه، ج2، ص585).
[13] سوره شوری، آیۀ 23.
[14] احقاق الحق، ج3، ص2. این روایت در الدّرّ المنثور، ج6، ص7، نیز نقل شده است.
[15] آیات ولایت در قرآن، ص189.
[16] مجمع البیان، ج9، ص28؛ (آیات ولایت در قرآن، ص191).
[17] احقاق الحق، ج3، ص2.
[18] پیام قرآن، ج، ص390.
[19] آیات ولایت در قرآن، ص241.
[20] سوره بقره، آیۀ37.
[21] آیات ولایت در قرآن، ص242.
[22] مجمع البیان، ج1، ص 89..
[23] آیات ولایت در قرآن، ص247.
[24] احقاق الحق، ج3، ص76.
[25] همان، ص78.
[26] الدّر المنثور، ج1، ص60 (با تلخیص).
[27] تفسیر برهان، ج1، ص86؛ نور الثقلین، ج1، ص67 به بعد؛ بحارالانوار، ج26، ص319 به بعد.
[28] پیام قرآن، ج9، ص385.
[29] همان، ص261.
[30] همان، ج6، ص163.
[31] سوره انسان، آیه 5.
[32] پیام قرآن، ج9، ص261.
[33] همان، ص264.
[34] نورالابصار، ص 62.
[35] پیام قرآن، ج9، ص265.
[36] نور الثقلین، ج5، ص533، ح33.
[37] تفسیر نمونه، ج26، ص280.
[38] صحیح بخارى، «کتاب النکاح، باب ذب الرجل عن ابنته». مضمون این دو حدیث در بسیارى از کتب معروف مانند خصائص نسائى، فیض الغدیر، کنزالعمال، مسند احمد، صحیح ابى داود و حلیة الاولیاء آمده است.
[39] زهرا سلام الله علیها؛ برترین بانوى جهان، ص79.
[40] آیات ولایت در قرآن، ص170.
[41] زهرا سلام الله علیها؛ برترین بانوى جهان، ص21.
[42] کافى، ج1، ص458، ح1؛ بحارالانوار، ج43، ص215. مرحوم علّامه مجلسى در شرحى که بعد از حدیث 47 نگاشته، مى نویسد: «فی الخبر الصّحیح أنّها عاشت بعد أبیها خمسة و سبعین یوما».
[43] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج8، ص54.
[44] سورۀ آل عمران، آیه 37.
[45] زمخشرى در «کشاف» و سیوطى در «درّ المنثور» ذیل آیه 37 سوره آل عمران، و ثعلبى در «قصص الانبیاء» صفحه 513 آن را نقل کرده اند.
[46] زهرا سلام الله علیها؛ برترین بانوى جهان، ص93.
[47] اخبار الدول، ص88؛ (زهرا سلام الله علیها؛ برترین بانوى جهان، ص39).
[48] تاریخ بغداد، ج2، ص331.
[49] زهرا سلام الله علیها؛ برترین بانوى جهان، ص100.
[50] اسد الغابه، ج5، ص520.
[51] استیعاب، ج 2، ص752.
[52] زهرا سلام الله علیها؛ برترین بانوى جهان، ص101.
[53] ریاحین الشریعة، ج1، ص21؛ (زهرا سلام الله علیها؛ برترین بانوى جهان، ص19).
[54] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج6، ص134.
[55] زهرا سلام الله علیها؛ برترین بانوى جهان، ص71.
[56] بحارالانوار، ج43، ص95 و96 (با تلخیص)؛ (شیوه همسرى در خانواده، ص84).
[57] مستدرک الصحیحین، ج3، ص154.
[58] کنز العمال، ج7، ص111.
[59] فیض الغدیر، ج5، ص176؛ (زهرا سلام الله علیها؛ برترین بانوى جهان، ص72).
[60] مستدرک حاکم، ج3، ص156.
[61] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج8، ص41.
[62] ترجمه گویا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه، ج2، ص585.
[63] لغات در تفسیر نمونه، ص117.
[64] زهرا سلام الله علیها؛ برترین بانوى جهان، ص79.
[65] مستدرک الصحیحین، ج3، ص153. این حدیث را ابن حجر در «الاصابة» و ابن اثیر در «اسد الغابة» آورده است.
[66] صحیح بخارى، کتاب بدأ الخلق «باب مناقب قرابة رسول الله».
[67] زهرا سلام الله علیها؛ برترین بانوى جهان، ص79.
[68] همان، ص78.
[69] شیوه همسرى در خانواده، ص10.
[70] بحارالأنوار، ج43، ص97، ح6.
[71] همان مدرک، ص92، ح3.
[72] شیوه همسرى در خانواده، ص37.
[73] زهرا سلام الله علیها؛ برترین بانوى جهان، ص50.
[74] همان، ص213.