آداب نیکوکاری در قرآن از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

آداب نیکوکاری در قرآن از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی


اهمیت احسان و نیکوکاری / معناشناسی نیکوکاری در قرآن / انفاقِ آنچه دوست داریم / ناچیز شمردن خوبی ها / بیمنت انفاق کن /در حال تنگدستی چطور انفاق کنیم؟/ انفاق باید از مال حلال باشد / مخفیانه انفاق کنیم یا آشکارا؟‌

دين اسلام، كامل ترين دين هاست و درباره تمامى آداب‏ و رفتار و اعمال انسان ها، حكم لازم را منظور و تبيين فرموده است.‏

در این میان قرآن‏ مجيد، كتابى است كه در همه شؤون زندگى اجتماعى مسلمانان، تمام درس‏هاى زندگى مادى و معنوى در آن جمع است. به ویژه بخش مهم احكام الهى در آن بيان شده و دستورات اخلاقى‏اش فوق‏العاده مؤثر و پربار است. از جمله در زمينه آداب‏ و احكام انفاق که دستور بسيار مؤكد داده شده و آداب‏ و ريزه كاري هايى در اين زمينه وجود دارد كه كمتر نظير آن ديده مى‏شود.

در این نگاشته، در صددیم تا آيات انفاق مرتبط با اهمّيّت، آداب و شرايط كمال و موانع قبولى آن‏، در قرآن مجيد كه بسيار پر بار و پر معنى است مورد واکاوی قرار دهیم.

اهمیت احسان و نیکوکاری

انفاق يك قانون عمومى در جهان آفرينش است. و تمام موجودات عالم، عامل به آن هستند، يعنى، از آنچه در اختيار دارند، به ديگران كمك مى‏كنند.[1]

خورشيد عالم تاب با نور و گرما و حرارت، كره زمین با معادن و ذخائر خويش، حيوانات هم چون زنبور عسل، حيوانات شير ده و حيوانات گوشتى، و خلاصه، تمام موجودات هستى به قانون انفاق پايبند هستند و مطابق آن عمل مى‏كنند.[2]

حال آيا انسان ها مى‏توانند وصله ناهمرنگ مجموعه نظام هستى باشند، و از انفاق خوددارى كنند، و راه بخل و انحصارطلبى را پيشه خود سازند؟ قطعا پاسخ اين سؤال منفى است. انسان ها نيز بايد همانند ساير موجودات، با قانون عمومى و فراگير انفاق هماهنگ باشند.[3]

لذا در آيات قرآن دستورات اكيد و فراوانى بر كمك و دستگيرى از نيازمندان ديده مى‏شود، از جمله خداوند متعال در قرآن تعبير ظريفى از انفاق كرده و فرموده است: «آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ فَالَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَأَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ؛[4] به خدا و رسولش ايمان بياوريد، و از آنچه شمارا جانشين و نماينده (خود) در آن قرار داده انفاق كنيد؛ (زيرا) كسانى كه از شما ايمان بياورند و انفاق كنند، اجر بزرگى دارند».[5]

تأمل در این آیۀ شریفه نشان می دهد؛ انفاق بلا فاصله پس از ايمان مطرح گرديده، یعنی مسلمانانى كه انفاق نمى‏كنند، مؤمن نيستند![6]

ديگر اين كه، مى‏ فرمايد «از آنچه شما را جانشين خود در آن قرار داديم انفاق كنيد» يعنى آنچه در اختيار داريد، مال خودتان نيست. بلكه مالك حقيقى آن خداوند مى‏باشد، و آن را چند روزى در اختيار شما نهاده است. و به شما اجازه داده از امانتى كه در اختيار داريد، هم خودتان استفاده كنيد و هم به ديگران كمك كنيد. چرا که پس از چندى با فرا رسيدن مرگ همه آنها را مى‏گذاريم و فقط با چند قطعه كفن از اين دنيا مى‏رويم.[7]

معناشناسی نیکوکاری در قرآن

«بِرّ» (به كسر باء) به معناى «نيكوكارى‏» است[8] و به كارهاى نيك كه نتيجه آن گسترده است و به ديگران مى‏رسد «بِرّ» گفته مى ‏شود.[9]

«بَرّ» (به فتح باء) جنبه وصفى دارد و به معناى شخص نيكوكار است، در اصل به معناى وسعت است و لذا صحراهاى وسيع را «بَرّ» مى‏گويند؛ و از آنجا كه نيكوكاران روحى وسيع و گسترده دارند اين واژه بر آنها اطلاق مى‏شود.[10]

تفاوت ميان «بِرّ» و «خير» از نظر لغت عرب اين است كه «بِرّ» نيكوكارى‏ توأم با توجه و از روى قصد و اختيار است، ولى «خير» به هر نوع نيكى كه به ديگرى بشود اگر چه بدون توجه باشد، اطلاق مى‏گردد.[11]

آنچه از آيات قرآن استفاده مى‏شود اين است كه «بر» معنى وسيعى دارد و به تمام نيكي ها اعم از ايمان و اعمال پاك گفته مى‏شود، چنان كه از آيه 177 سوره بقره[12] استفاده مى‏شود كه «ايمان به خدا، و روز جزا، و پيامبران، و كمك به نيازمندان، و نماز و روزه، و وفاى به عهد، و استقامت در برابر مشكلات و حوادث» همه از شعب «بر» محسوب مى‏شوند.[13]

انفاقِ آنچه دوست داریم

يكى از شرایط رسيدن به مقام نيكوكاران واقعى، انفاق كردن از اموالى است كه انسان به آن دل بسته است و مورد علاقه او است.[14]

زيرا عشق و علاقه واقعى به خدا، و احترام به اصول انسانيت و اخلاق، آنگاه روشن مى‏شود كه انسان بر سر دو راهى قرار گيرد، در يك طرف مال و ثروت يا مقام و منصبى قرار داشته باشد كه مورد علاقه شديد اوست، و در طرف مقابل خدا و حقيقت و عواطف انسانيت و نيكو كارى، اگر از اولى بخاطر دومى صرف نظر كرد معلوم مى‏شود كه در عشق و علاقه خود صادق است، و اگر تنها در اين راه از موضوعات جزئى صرف نظر كند، معلوم مى ‏شود عشق و علاقه معنوى او نيز به همان پايه است و اين مقياسى است براى سنجش ايمان و شخصيت.[15]

البته اين سخن بدان معنى نيست كه انفاق از چيزهاى ديگر، مخصوصاً لوازمى كه مورد نياز نيست و در خانه انباشته شده، پسنديده و نيكو نمى‏باشد و نبايد آنها را به نيازمندان داد؛ بلكه رسيدن به مقام «بر»،[16] انفاق از بهترين چيزها را مى‏طلبد.[17] به تعبير قرآن مجيد انسان در صورتى به مقام بر و نيكوكارى‏ مى‏رسد كه از بهترين ‏ها انفاق كند: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ‏؛[18] هرگز به حقيقت نيكوكارى‏ نمى ‏رسيد مگر اين‏كه از آنچه دوست داريد، انفاق كنيد»[19]

آری انفاق لباسهاى دست دوم قابل استفاده نيز اشكالى ندارد، اما انفاق واقعى آن است كه آنچه را دوست داریم و بهتر است، براى انفاق انتخاب كنیم؛[20] لذا همان غذايى كه خود مى‏خوريم در انفاقمان به نيازمندان بخورانيم. همان جامه‏اى كه بر تن فرزندان خود مى‏كنيم، بر فرزندانشان بپوشانيم و همان آسايشى كه براى خود و خانواده خود مى‏خواهيم، براى آنان بخواهيم و فراهم آوريم.[21]

ناچیز شمردن خوبی ها

شایسته است انسان آنچه را انفاق مى‏كند كوچك و كم اهميت بشمرد هر چند ظاهرا بزرگ باشد: «وَلَا تَمْنُن تَسْتَکْثِرُ؛[22]به هنگام انفاق منت مگذار و آن را بزرگ مشمر»؛[23]چرا كه اگر انسان خدمتش را ناچيز بشمرد انتظار پاداشى ندارد،[24] بلکه باید خود را در سر حد «قصور» و «تقصير» دانست، و کار نیک را يك نوع توفيق بزرگ الهى براى خود برشمرد.[25]

 بی‌منّت انفاق کن

به راستی آيا حق داريم در هنگام احسان، فرد نیازمند را تحقير و سرزنش کنیم؟ مثلا به او بگوييم: اين پول را بگير و ديگر جلوى چشمان من ظاهر نشو! و يا از تعابيرى مانند آن استفاده كنيم؟[26]

خداوند متعال صدقات و كمك هايى كه منت و آزار و اذيت به دنبال دارد را باطل اعلام كرده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَاتُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ‏ بِالْمَنِّ‏ وَالْأَذَى؛[27] اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! صدقات خود را با منّت و آزار باطل نسازيد».[28]

«منّت» از مادّه «مَنّ» به معناى وزن است، يعنى همان گونه كه سنگ، باعث سنگينى مى‏شود، منّت هم براى فقير سنگين و گران تمام مى‏شود.[29]

اين نكته نشانگر اهميت فوق‏العاده آبروى مؤمن از ديدگاه اسلام است. اسلام هرگز اجازه نمى ‏دهد كه به خاطر يك كمك و احسان، آبروى مسلمانى لكه دار شود، و قلبش جريحه دار گردد؛ قرآن مجيد مى‏فرمايد: «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَا أَذًى وَاللَّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ‏؛[30] گفتار پسنديده (در برابر نيازمندان) و عفو (و گذشت از خشونت هاى آنها)، از بخششى كه آزار به دنبال داشته باشد بهتر است و خداوند بى نياز و بردبار است».[31]

طبق اين آيه شريفه، جواب منفى دادن به فقير، هرگاه همراه با ادب و احترام باشد، بهتر از پاسخ مثبتى شمرده شده كه همراه با آزار و اذيت نيازمند است.[32]

و چه زيباست انفاق هايى كه همراه با ادب و احترام است؛ و چه زيباتر انفاقى كه منفق از اين كه توان كمك بيشترى نداشته، از نيازمند عذرخواهى مى‏كند! در واقع این اين، اوج رعايت آداب انفاق، و بهترين روش كمك به نيازمندان است.[33]

در هر صورت، اگر انسان قادر بر كمك نيست، يا به هرعلّتى تمايل بر انفاق ندارد، بايد با زبان خوش نيازمند را جواب كند. مثلًا بگويد: «مرا ببخش، اين بار توفيق كمك ندارم» يا «معذرت مى‏خواهم، فعلًا دستم خالى است» يا «اميدوارم دفعه بعد خداوند توفيق كمك به من عنايت فرمايد». نه اینکه آبرو و شخصيّت وى را جريحه ‏دار نمايد.[34]

در حال تنگدستی چطور انفاق کنیم؟!

انفاق‏ در شرايط و احوال مختلف، ارزش هاى متفاوتى دارد؛[35] لذا پرهیزکاران در همه حال انفاق مى‏كنند چه موقعى كه در راحتى و وسعتند و چه زمانى كه در پريشانى و محروميتند: «الَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ؛[36] همان ها كه در وسعت و پريشانى انفاق مى‏كنند». آنها با اين عمل ثابت مى‏كنند كه روح كمك به ديگران و نيكوكارى‏ در جان‏ آنها نفوذ كرده است و به همين دليل تحت هر شرايطى اقدام به اين كار مى‏كنند. روشن است كه انفاق در حال وسعت به تنهايى نشانه نفوذ كامل صفت عالى سخاوت در اعماق روح انسان نيست، اما آنها كه در همه حال اقدام به كمك و بخشش مى‏كنند نشان مى‏دهند كه اين صفت در آنها ريشه‏دار است.[37]

ممكن است گفته شود انسان در حال تنگدستى چگونه مى‏تواند انفاق كند؟ پاسخ اين سؤال روشن است؛ زيرا اولاً افراد تنگدست نيز به مقدار توانايى مى‏توانند در راه كمك به ديگران انفاق كنند، و ثانياً انفاق منحصر به مال و ثروت نيست بلكه هرگونه موهبت خدادادى را شامل مى‏شود خواه مال و ثروت باشد يا علم و دانش يا مواهب ديگر.[38]

و به اين ترتيب، خداوند مى‏خواهد روح گذشت و فداكارى و سخاوت را حتى در نفوس مستمندان جاى دهد تا از رذائل اخلاقى فراوانى كه از (بخل) سرچشمه مى‏گيرد بركنار بمانند.[39]

آنها كه انفاق‏ هاى كوچك را در راه خدا ناچيز مى ‏انگارند براى اين است كه هر يك از آنها را جداگانه مورد مطالعه قرار مى‏دهند، وگرنه اگر همين كمك هاى كوچك را در كنار هم قرار دهيم و مثلا اهل يك مملكت اعم از فقير و غنى هر كدام مبلغ ناچيزى براى كمك به مستمندان انفاق كنند و براى پيشبرد اهداف اجتماعى مصرف نمايند كارهاى بزرگى بوسيله آن مى‏توانند انجام دهند؛ علاوه بر اين، اثر معنوى و اخلاقى انفاق بستگى به حجم انفاق و زيادى آن ندارد و در هر حال عايد انفاق كننده مى‏شود.[40]

انفاق باید از مال حلال باشد

مسأله مهم اين است كه انفاق‏ از اموال حلال‏ و مشروع باشد كه خدا غير آن را قبول نمى‏كند و بركت نمى‏دهد.[41] لذا در قرآن کریم می خوانیم: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُمْ؛[42] اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! از قسمت ‏هاى پاكيزه اموالى كه به دست آورده‏ايد، انفاق كنيد!».

از امام صادق(عليه السلام) نقل شده اين آيه درباره جمعى نازل شد كه ثروت‏ هائى از طريق رباخوارى در زمان جاهليت جمع‏آورى كرده بودند و از آن در راه خدا انفاق‏ مى‏كردند، خداوند آنها را از اين كار نهى كرد. و دستور داد از اموال پاك و حلال‏، در راه خدا انفاق كنند.[43]

در این فراز از آیۀ شریفه، خداوند به مردم با ايمان دستور مى‏دهد كه از «طيّبات» اموال خود انفاق كنند؛ مى‏دانيم‏ «طيّب» در لغت به معنى پاكيزه است و «طيّبات» جمع آن است و همان ‏طور كه به پاكيزگى ظاهرى و مادّى گفته مى‏شود به پاكيزگى معنوى و باطنى نيز اطلاق مى‏گردد؛ يعنى، اموالى كه هم خوب و مفيد و ارزنده باشد و هم خالى از هرگونه شبهه و آلودگى به حرام.[44]

بی شک كسانى كه برایشان تفاوتى ندارد كه اموالشان را از راه حلال‏ به دست آورند يا حرام، اگر هم انفاق‏ كنند اسراف است و بى‏حساب. يعنى بدون آنكه مورد و مستحق بخشش را بشناسند انفاق مى‏كنند.[45]

با این تفاسیر، آنچه در اسلام اهمّيّت دارد، كيفيّت و انگيزه عمل است نه كميّت و ظاهر آن. بنابراين اگر تنها يك دانه خرماى حلال بدون منّت و آزار به نيازمندى داده شود، در پيشگاه خداوند ارزشمندتر از انبوهى خرماى غيرحلال و يا همراه با منّت و آزار است.[46]

مخفیانه انفاق کنیم یا آشکارا؟

ترديد نيست كه انفاق در راه خدا چه علنى و آشكار باشد چه پنهان، هر كدام اثر مفيدى دارد؛ زيرا هنگامى كه انسان به طور آشكار و علنى مال خود را در راه خدا انفاق مى‏كند اگر انفاق واجب باشد گذشته از اين كه مردم تشويق به اين‏گونه كارهاى نيك مى‏شوند، رفع اين تهمت نيز از انسان مى‏گردد كه به وظيفه واجب خود عمل نكرده است.[47]

لیکن چنانچه انفاق به طور مخفى، و دور از انظار مردم انجام شود، ريا و خودنمايى در آن كمتر است، و خلوص بيشترى در آن خواهد بود، مخصوصاً درباره كمك به محرومان، آبروى آنها بهتر حفظ مى‏شود؛ و لذا، در قرآن کریم می خوانیم: «إِن تُبْدُواْ الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِىَ وَإِنْ تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا ا لْفُقَرَآءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ؛[48] اگر انفاق ها را آشكار كنيد خوب است، و اگر آنها را مخفى ساخته به نيازمندان بدهيد براى شما بهتر است».[49]

مسلّم است كه هيچ يك از اين دو دستور (اظهار و اخفاى انفاق) جنبه عمومى و همگانى ندارد، بلكه موارد، مختلف است؛ در پاره‏اى از موارد كه اثر تشويقى آن بيشتر است و لطمه ‏اى به اخلاص نمى‏زند، بهتر است اظهار گردد، و در مواردى كه افراد آبرومندى هستند كه حفظ آبروى آنها ايجاب مى‏كند انفاق به صورت مخفى انجام گيرد و بيم رياكارى و عدم اخلاص مى‏رود، مخفى ساختن آن بهتر خواهد بود.[50]

در هر حال، آنچه در انفاق بسيار مهم است، نيّت پاك و خلوص در عمل است؛ دانستن و ندانستن مردم اثرى ندارد؛ و آنچه مهم است علم خداست، چرا كه اوست كه جزاى اعمال انسان را مى‏دهد و از نهان و آشكار آگاه است.[51]

سخن آخر:

آنچه گفته شد در واقع قسمت مهمّى از آداب و شرايط لازم انفاق مقبول است، ولى منحصر به اينها نيست، و با دقّت و تأمّل در آيات و روايات اسلامى به شرايط ديگرى نيز مى‏توان دست يافت.[52]

 

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir

منابع:

1.تفسیر نمونه

2. اسلام و کمک های مردمی

 

[1] اسلام و كمك هاى مردمى، ص22.

[2] والاترين بندگان، ص135.

[3] همان.

[4] سوره حديد،آیۀ7.

[5] والاترين بندگان، ص135.

[6] همان، ص136.

[7] همان.

[8] لغات در تفسير نمونه، ص99.

[9] اسلام و كمكهاى مردمى، ص69.

[10] لغات در تفسير نمونه، ص99.

[11] همان، ص216.

[12] «لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ».

[13] اسلام و كمكهاى مردمى، ص70.

[14] همان، ص70 و147.

[15] تفسير نمونه، ج‏3، ص3.

[16] در آيات مختلفى از قرآن مجيد، سخن از ابرار و مقام آنها است: «إن الابرار لفى نعيم؛ نيكان در نعمت فراوانند»؛ (سورۀ انفطار، آیۀ 13)، «إن كتاب الابرار لفى عليين‏؛ نامه اعمال نيكان در عليين است»؛ (سورۀ مطففین، آیۀ18)، «إن الابرار يشربون من كأس كان مزاجها كافورا * عينا يشرب بها عباد الله يفجرونها تفجيرا؛ نيكان از جامى مى‏نوشند كه با عطرخوشى آميخهت است * از چشمه ‏اى كه بندگان خاص خدا از آن مى‏نوشند، و از هر جا بخواهند آن را جارى مى‏سازند»؛ (سوره دهر( الانسان)، آيات 6- 5). (اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج‏2 ؛ ص73).

[17] والاترين بندگان، ص138.

[18] سوره آل عمران، آيه 92.

[19] از تو سوال مى كنند (مجموعه سوالات قرآنى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله)، ص36.

[20] همان.

[21] مثالهاى زيباى قرآن، ج‏1، ص112.

[22] سورۀ مدثر،آیۀ 6.

[23] تفسير نمونه، ج‏23، ص324.

[24] سورۀ مدثّر، آيه 6؛ ( تفسیر نمونه، ج 25، ص 219).

[25] تفسير نمونه، ج‏25، ص215.

[26] والاترين بندگان، ص139.

[27] سوره بقره، آیۀ264.

[28] از تو سوال مى كنند (مجموعه سوالات قرآنى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله)، ص48.

[29] همان.

[30] سوره بقره،آیۀ263.

[31] والاترين بندگان، ص140.

[32] همان.

[33] همان،ص141.

[34] سوگندهاى پر بار قرآن، ص417.

[35] اسلام و كمك هاى مردمى، ص34.

[36] سورۀ آل عمران، آیۀ143.

[37] تفسير نمونه، ج‏3 ، ص96.

[38] همان.

[39] اسلام و كمك هاى مردمى، ص26.

[40] همان.

[41] همان، ص43.

[42] سورۀ بقره، آیۀ267.

[43] « مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث؛« كافى»، ج 4، ص 48؛« وسائل الشيعه»، ج 9، ص 465، 466 و 468، و ج 17، ص 212؛« بحار الانوار»، ج 93، ص 27، 167 و 168، با اندكى تفاوت؛ (شان نزول آيات قرآن، ص75).

[44] اسلام و كمك هاى مردمى، ص 81.

[45] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى، ص159.

[46] مثال هاى زيباى قرآن، ج‏1، ص110.

[47] تفسير نمونه، ج‏2، ص345.

[48] سوره بقره، آيه 271.

[49] اسلام و كمك هاى مردمى، ص90.

[50] همان.

[51] همان، ص92.

[52] همان، ص148.

captcha