انسان يك موجود فرهنگى است، يعنى اعمال و رفتار او بازتابى از مجموعه تفكرات و آگاهى هاى اوست، به همين دليل در جوامع امروزى براى رسيدن به اهداف اقتصادى، سعى مىشود و در فرهنگ ملت ها نفوذ كنند.[1] این «فرهنگ» است که به معناى وسيع كلمه، كليه فعالیت ها و سازمان هاى فكرى و عقيده اى قشرهاى مختلف اجتماع، ادبيات توده، و رسوم و آداب را شامل مىگردد.[2]
لذا فرهنگ سازى و تزريق نيروى معنوى و گسترش اخلاق و ايمان،[3] باید با [فعالیت های اقتصادی عجین گردد]، تا جامعه همراه با رشد مالى و اقتصادى، در ديگر بخشها نيز به تعالى دست يازد و از انواع وابستگى ها نجات يابد.[4] در غير اين صورت، جامعه فقط از نظر اقتصادى رشد مىكند؛ ولى جامعه اى تهى از معنويت و اخلاق خواهد شد.[5]
نقش تاثیرگذار وجدان عمومی در پیشرفت جامعه
[وجدان عمومی یکی از مهمترین مصادیق، فرهنگ عمومی است]، چرا که شكلگيرى وجدان عمومى تحت تأثير عوامل مختلفى است كه از مهمترين آنها، اخلاق و مذهب است. شاهد گوياى اين مطلب، منطبق بودن بسيارى از قضاوت هاى وجدان عمومى در جوامع مذهبى بر تعاليم مذهب مورد قبول آن جوامع مى باشد مانند مذموم دانستن رباخوارى.[6] [وجدان عمومی] موجب می گردد هيچكس سارقان و قاتلان و محتكران و مفسدان اقتصادى و غير اقتصادى را تبرئه نكند، بلكه آنها را به دست عدالت و مجازات بسپارد.[7]
اصولاً انسان در تمامى اعمال خود به دنبال سعادت و كمال مى باشد و الا زندگى براى او پوچ و بىمعنا خواهد شد. شكلگيرى وجدان عمومى را نيز بايد بر همين اساس تبيين نمود.[8]
واضح است كه پيشرفت بدون لحاظ يك هدف متعالى و متكامل معنا ندارد. به همين دليل مشاهده مىكنيم كه همواره دغدغه متفكران يك جامعه اين بوده است كه از طريق بالا بردن فرهنگ جامعه، وجدان عمومى را نيز ارتقا دهند و خطاهاى احتمالى آن را اصلاح كنند تا از اين طريق [پیشرفت محقق گردد].[9]
ارتقای مشارکت مردمی در اقتصاد
عالى ترين قوانين و برنامه ها تا با تلاش همگانى و مشاركت عموم مردم همراه نباشد، به ثمر نخواهد نشست. هنگامى كه اراده همگانى براى تحقق برنامه ها وجود داشته باشد، زمينه رشد و توسعه فراهم مى شود.[10]
امام على عليه السلام در این زمینه مىفرمايد: «خَوضُ النّاسِ في الشَّيءِ مُقدِّمَةُ الكائنِ؛ هنگامى كه مردم براى رسيدن به چيزى وارد صحنه شوند، زمينه تحقّق آن فراهم مىشود».[11]
آری تا مردم يك جامعه براى تغيير و تحول فرهنگی مصمم نباشند و دست به كار نشوند، تحوّل مثبتى براى آنها رخ نخواهد داد. قرآن كريم تصريح مىكند كه: «إِنَّ اللَّهَ لَايُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ؛ به يقين خداوند سرنوشت هيچ قوم (و ملّتى) را تغيير نمى دهد، مگر آنكه آنان خود را تغيير دهند (و هماهنگ با سرنوشت سعادت بخش سازند)».[12]
روايت ديگرى كه به خوبى از آن، مشاركت و هميارى مطلق كار هاى خيركه قطعا فعاليت هاى اقتصادى از جمله از مصاديق بارز آن است استفاده مىشود، روايت امام صادق(عليه السلام) از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) است كه فرمود: «خداوند رحمت كند فرزندى را كه والدينش را در كار هاى نيك كمك مىكند و رحمت كند پدرى را كه فرزندش را در كار خير يارى مىدهد و رحمت كند همسايه اى را كه همسايه اش را و رفيقى كه رفيقش را و شريكى كه شريكش را در كار هاى خير كمك مىكند و خداوند رحمت كند آن رعيتى را كه سلطان و رهبرش را در امور خير يارى مىدهد».[13]
روح و ملاك این روایات، شامل همكارى ها و پشتيبانى هاى دولت و كارگزاران حكومت به توده مردم از طريق تشكيل تعاونى ها و ايجاد اشتغال و اعطاى وام به انسان هاى بىكار و نيازمند و توجه ويژه به مخترعان ومبتكران، بخش پژوهش در طراحى هاى كلان اقتصادى است.[14]
اهمیت این مسأله از آن جهت است که بر خلاف فرهنگ غرب، ما علاوه بر زندگى مادى به زندگى معنوى معتقد هستيم و چيز هايى است كه اگر چه در زندگى مادى به طور مستقيم تأثير ندارد ولى در زندگى معنوى مؤثر است. [15]
در [بینش فرهنگی] «به شما چه مربوط» نداريم. كسانى كه در يك جامعه زندگى مىكنند، مانند افرادى هستند كه سوار يك كشتى شده اند و كسى نمىتواند جاى خودش را سوراخ كند، چون سرنوشت همه آنها به هم گره خورده است.[16]
عجيب است آنها به زندگى اجتماعى قائلند ولى مسئوليت ها را فردى مىدانند، در حالى كه اين (زندگى اجتماعى و مسئوليت فردى) تناقض است. اگر به زندگى اجتماعى قائلند، بايد به مسئوليت هاى اجتماعى هم قائل باشند؛ در جامعه همه مسئولند.[17]
روشن است كه يكى از مهم ترين شاخه هاى اين مسئوليت، رسيدگى و تعاون در مسائل اقتصادى است كه مىتواند تحقق بخش اهدافى چون توازن اجتماعى، رفاه عمومى، امنيت اقتصادى، تحكيم ارزش هاى معنوى و اخلاقى و ... باشد.[18]
جایگاه فرهنگ عمومی در ترویج فرهنگ کار
سوء برداشت از مفاهيم سازنده اسلامى از قبیل زهد،[19] و آن را به معنای جامعه گريزى، رهبانيّت، درويش مسلكى و صوفىگرى[20] و در نتیجه ترك تلاش و فعاليت اقتصادی دانستن، از جمله امورى است كه سبب عقب ماندگى جامعه مىشود.[21]
وجود این نقیصه فرهنگی، در حالی است که اسلام با ترويج فرهنگ توليد و كار، و ارزشگذارى معنوى بر فعاليت هاى توليدى، زيرساخت هاى فكرى بشر را در موضوع كار و توليد، چنان اوج داد كه «كار و توليد» در رديف يكى از عبادت ها قرار گرفت،[22] و كرامت و مقام انسان نزد خداوند به آن گره خورد،[23] و تلاش جهت توليد و كار، به مثابه جهاد در راه خداوند قلمداد شد،[24] و بالاخره پيامبر اين آيين پاك پس از بوسيدن دستان پينه بسته كارگرى، فرمود: «هذِهِ یدٌ لا تَمَسُّهَا النّارُ؛ اين دستى است كه آتش دوزخ به آن نمىرسد».[25]
در اين بينش [فرهنگی]، انسان هاى بيكار، سربار جامعه معرفى شدند، و افزون بر سقوط معنوى و تزلزل موقعيت اجتماعىشان، دور از رحمت خدا به شمار آمدند.[26]
همچنین، فقر در فرهنگ، دين، اخلاق و شخصيت انسان آثار سوء فراوانى مىگذارد[27]، فقر و نابسامانى هاى اقتصادى نه تنها عزت و كرامت انسان را زير سؤال مىبرد كه احيانا موجب تكدى و خودفروشى و قرارگرفتن در زير چتر استعمارگران و مستكبران مىشود.[28]
در واقع فقر يكى از بدبختي هاى ملت هاست چرا كه باعث وابستگى است.[29] اين وابستگى اقتصادى، وابستگى سياسى و فرهنگى را در پى دارد كه افكار، آداب و رسوم نادرست آنها به جوامع اسلامى نفوذ مىكند.[30]
از این رو در فرهنگ اسلامى تكدى و دست درازكردن نزد ديگران جز در موارد بسيار ضرورى مورد مذمت قرار گرفته است و از مؤمنانى كه با نياز شديد از روى عفاف، از آبروى خود محافظت كرده، و فقر خود را آشكار نمى سازند، تجليل شده است.[31]
با این تفاسیر فرهنگ كار و تولید بايد در جامعه جنبه همگانى پيدا كند و ارتباط به نياز و ضرورت براى زندگى نداشته باشد و اين مربوط به نوع فرهنگ عمومی جامعه است كه چگونه كار را ترسيم كند و از آن يك وظيفه، جهاد[32] و تلاش و كوششی براى فقرزدايى بسازد،[33] يا يك وسيله آب و نان[34] و در نهایت تن دادن به فقر.[35]
اصلاح الگوی مصرف به فرهنگ عمومی تبدیل شود
در بسيارى از موارد، بروز اسراف جنبه فرهنگى دارد و فرهنگ كسانى كه بر اساس آموزه هاى غلط بنا شده است باعث بروز اسراف در زندگى است و مسئله تشخصطلبى، خودنمايى، چشم و همچشمى يكى از آنها است. معمولا چنين كسانى مىپندارند، اسراف و اداى مرفهان را درآوردن، نوعى منزلت اجتماعى محسوب مىشود، ازاينرو در رفتارهاى مصرفى خود، بدون توجه به درآمد هاى واقعى و وضعيت اقتصادى خويش بر اساس عادات و رسوم طبقات مرفه تصميمگيرى مىكنند و به انواع مخارج تجملاتى و لوكس و خريد كالاهايى غيرضرورى دست مى زنند كه به آن نيازى ندارند. [36]
در چنين فرضى، ره آورد مصرف گرایی، نابرابرى، استفاده از شيوه هاى غير اخلاقى براى ثروت اندوزى، شيوع انواع بيمارى هاى اخلاقى، ناهنجارى هاى اجتماعى، تضعيف روابط عاطفى و سست شدن بنيان خانواده خواهد بود.[37]
بی تردید وقتی که بر طبل حرص و مصرفِ بيشتر كوبيده مى شود، به يقين فضيلت، تقوا، اخلاق و دگردوستى جايى ندارد، چرا كه از درختى كه با آب مفاخره و مصرفگرايى آبيارى مىگردد، ميوه اى جز تبعيض، شكاف طبقاتى و آسيب هاى اجتماعى نخواهد روييد و هرگز نمىتوان چيدن ميوه عدالت و نوعدوستى و اخلاق و معنويت را از آن انتظار داشت.[38]
متأسفانه در غياب اخلاق مداری در فرهنگ مصرف، میزان دارايى هاى مادى افراد، معیار قرار می گیرد. در اين هنگام، ارضا فقط ناشى از تأمين نياز ها نيست، بلكه بيشتر از رقابت با ديگران سرچشمه مىگيرد. خودنمايى و تقليد از ديگران، الگوى مطلوب رفتار مى شود.[39]
البته مصرف تفاخرى نيز، فقط به صورت موقّت ارضا كننده است، چرا كه بدون معنادارى و هدفمندى زندگى، مد ها و مدل ها، چيزى جز تبديل نوعى از پوچى به نوع ديگر نيست.[40]
بديهى است اگر بنا باشد هم چنان بر اساس فرهنگ اقتصادى سرمايهدارى بر طبل مصرفگرايى كوبيده شود کل توليدات كشور هم نمى تواند پاسخگوى اشتهاى سيرى ناپذير حتى يك گروه باشد تا چه رسد به همه افراد جامعه؛ اين جاست كه بايد اهرم هاي فرهنگی براى كنترل و هدايت مصرف بهره جست.[41]
بر متوليان امور فرهنگى نیز لازم است كه شيوه صحيح مصرف را بر اساس آموزه هاى دينى و اخلاقی، بهگونه اى در جامعه گسترش دهند كه به شكل فرهنگى عمومى درآيد. آنچه امروز جامعه اسلامى از آن رنج مى برد.[42]
نقش رسانه های ارتباط جمعی در ترویج الگوی مصرف
نقش رسانه های جمعی در تبیین كاركرد صحيح مصرف، و نظارت بر سيستم اقتصادى انكارناپذير است؛ بدين معنا كه اگر رسانه هاى گروهى بخواهند در روش زندگى و ترويج فرهنگ مصرفى جامعه اى بكوشند، بى ترديد ديرى نمى پايد كه فرهنگى را جايگزين فرهنگ ديگر مى كنند و حتى با هماهنگى شركت هاى تجارى و كمپانى هاى اقتصادى، عادات غذايى و نوع سليقه هاى افراد را نيز تغيير داده و با صنايع مورد نظر آنها هماهنگ مى سازند.
با آگاهى از اين تأثيرگذارى، اگر وسائل ارتباط جمعى در مسير صحيح و هماهنگ با نظام اقتصادى اسلام قرار گيرند و گرفتار وسوسه بهاى هنگفت تبليغات زيانبار اقتصادى شركت ها و مؤسسات مختلف كه جز به منافع خويش نمىانديشند، نشوند مىتوانند نقش مؤثر نظارتى خويش را در جهت سياست ها، راهبرد ها و اهداف مورد نظر اسلام ايفا نمايند. [43]
سخن آخر: (مدل توسعه باید با فرهنگ بومی هماهنگ باشد)
بی شک ملت ها نمى توانند با فرهنگ و مذهب خود وداع كنند، و چشم و گوش بسته تسليم [فرهنگ غربی] شوند كه نه در تصويب آن حضور داشته اند و نه از نظر وجدان و منطق قطعيت دارد.[44]
به تعبير ديگر، نمىتوان هم فرهنگ بيگانگان را پذيرفت و هم توقع اجراى كامل برنامه هاى اقتصاد اسلامى داشت. بايد براى اجراى آن فضاسازى فرهنگی مورد نظر اسلام انجام گيرد، تا جامعه اسلامى به سهولت، اقتصاد اسلامى را پذيرا شود؛ همانگونه كه تحقق اخلاق اسلامى، سياست و دولت اسلامى، خانواده مورد نظر اسلام و مانند آن نيز با پذيرش فرهنگ هاى بيگانه سخت دشوار و گاه ناممكن است.[45]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
منابع:
1. دائرة المعارف فقه مقارن
2. خطوط اقتصاد اسلامى
[1] پيام قرآن، ج10، ص241.
[2] اسرار عقب ماندگى شرق، ص161.
[3] دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص236.
[4] همان، ص333.
[5] همان، ص236.
[6] همان، ج1، ص661.
[7] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج12، ص470.
[8] دائرة المعارف فقه مقارن، ج1، ص661.
[9] همان.
[10] همان، ج2، ص239.
[11] غررالحكم، ح 11042؛ (دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص239).
[12] سورۀ رعد، آيه 11؛ (دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص239).
[13] دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص268.
[14] دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص269.
[15] مشكات هدايت، ص218.
[16] همان.
[17] همان.
[18] دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص261.
[19] همان، ص200.
[20] همان، ص477.
[21] همان، ص200.
[22] برای اطلاعات بیشتر، ر. ك: مسند احمد، ج 3، ص 147؛ صحيح بخارى، ج 3، ص 66؛ مستدرك الوسائل، ج 13، ص 460.
[23] امام كاظم عليه السلام فرمود:« إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى لَيُبْغِضُ اَلْعَبْدَ اَلْفَارِغَ؛ خداوند بندهبيكار را دشمن مىدارد»؛ (من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 169، ح 3635).
[24] امام صادق عليه السلام فرمود:«اَلْكَادُّ عَلَى عِيَالِهِ كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ»؛ (كافى، ج 5، ص 88).
[25] اسدالغابة، ج 2، ص 269. دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص321.
[26] برای اطلاعات بیشتر، ر. ك: كافى، ج 4، ص 12 و ج 5، ص 72 به بعد. در حديثى از امام صادق عليه السلام مىخوانيم: «َلا تَكْسَلْ عَنْ مَعِيشَتِكَ فَتَكُونَ كَلا عَلَى غَيْرِكَ»؛ (كافى، ج 5، ص 86)، و نيز از آن حضرت مىخوانيم: «إنَّ اللّه َعز و جل يُبغِضُ كَثرَةَ النَّومِ وكَثرَةَ الفَراغِ»؛ (كافى، ج 5، ص 84)؛ (دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص321).
[27] دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص197.
[28] همان، ص190.
[29] گفتار معصومين(ع)، ج1، ص26.
[30] دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص184.
[31] همان، ص487.
[32] خطوط اقتصاد اسلامى، ص82.
[33] دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص200.
[34] خطوط اقتصاد اسلامى، ص82.
[35] دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص200.
[36] همان، ص418.
[37] همان، ص57.
[38] همان.
[39] همان.
[40] برای اطلاعات بیشتر، ر. ك: اسلام و چالش اقتصادى، ص 492-/ 493؛ (دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص56).
[41] دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص349.
[42] همان.
[43] دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص307
[44] استفتاءات جديد، ج3، ص617.
[45] دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص506.