24 ذیالحجه سال دهم هجری، یادآور واقعۀ تاریخی مباهله است[1] که در قرآن کریم[2] نیز به آن اشاره شده[3] و اینچنین خداوند به پیامبر صلی الله علیه و آله دستور می دهد که اگر مخالفان در برابر دلایل علمی تو سر تسلیم فرود نیاوردند آنها را دعوت به مباهله کن.[4]
در این میان در جریان مباهله مسائل مختلفی نمایان است،[5] که در ادامه از نظر مخاطبان می گذرد.
معنای مباهله
مباهله به معنى نفرين كردن دو نفر به همديگر است؛ به اين ترتيب كه وقتى استدلالات منطقى سودى نداشت، افرادى كه با هم درباره يك مسأله مهم دينى گفتگو دارند در يك جا جمع مىشوند، و به درگاه خدا تضرع مىكنند و از او مىخواهند كه دروغگو را رسوا سازد و مجازات كند.[6]
روز مباهله چه روزی است؟
مباهله روزی است که جمعی از مسیحیان نجران[7] نزد رسول اکرم صلی الله علیه و آله آمده و بحث هایی درباره اسلام مطرح کردند و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز پاسخ آنها را داد و بعد که اظهار کردند قانع نشدیم پیامبر صلی الله علیه و آله به آنها فرمود تنها راه مباهله است یعنی ما و شما جمع می شویم و یکدیگر را لعن می کنیم و بعد آثار آن ظاهر می شود که آنها پذیرفتند.[8]
رئیس آنها گفت در یک صورت برای مباهله آماده شوید اگر دیدید پیامبر مسلمانان با جمعیت و تعداد زیاد در میدان حضور یافت بدانید خبری نیست اما اگر با افراد محدود حاضر شد بدانید او برحق است و اگر نفرین کند خطر همه شما را می گیرد و شاید یک نفر از ما زنده نمانیم.[9]
فردا دیدند پیامبراکرم صلی الله علیه و آله با حسنین و علی و فاطمه علیهم السلام وارد میعادگاه شدند. بزرگ مسیحیان این منظره را دید بر خود لرزید و گفت بدانید اگر نفرین کنند خطر ناک است لذا برویم مباهله را به مصالحه تبدیل کنیم.[10]
مشروح جریان مباهله
سال دهم فرا رسيد و آوازه اسلام در همه جا پيچيد،[11] لذا هيأتی شصت نفره از مسیحیان نجران که چهارده نفر آنان از اشراف و برجستگان نجران محسوب مىشدند براى گفتگو با پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله به مدينه وارد شدند.[12]
سه نفر از اين چهارده نفر سِمت رياست داشتند و مسيحيان آن سامان در كارها و مشكلات خود به آن سه نفر مراجعه مىكردند، يكى از آنان «عاقب» بود كه او را «عبد المسيح» نيز مىگفتند وى امير و رئيس قوم خود محسوب مىشد، و قوم او هيچ گاه با نظريه و رأى او مخالفت نمىكردند، ديگرى «سيد» نام داشت كه او را «اَيهَم» نيز مىگفتند، وى سرپرست تشريفات و تنظيم برنامه سفر و مورد اعتماد مسيحيان بود، نفر سوم «ابو حارثه» نام داشت كه مردى دانشمند و صاحب نفوذ بود، و كليسا هاى متعددى به نام او ساخته بودند، او تمام كتب دينى مسيحيان را حفظ داشت.
اين گروه شصت نفره در لباس مردان قبيله «بنى كعب» به مدينه آمدند و به مسجد پيامبر صلی الله علیه و آله وارد شدند، پيامبر صلی الله علیه و آله نماز عصر را با مسلمانان خوانده بود، اين شصت نفر لباس هاى زيبا و پر زرق و برق و جالب پوشيده بودند كه به گفته يكى از صحابه پيامبر صلی الله علیه و آله «هرگز نديدهايم فرستادگانى به اين زيبايى باشند»! موقعى كه آنها وارد مسجد شدند، هنگام نمازشان بود، طبق مراسم خود، ناقوس را نواختند و به طرف مشرق ايستاده، مشغول نماز شدند، گروهى از اصحاب پيامبر صلی الله علیه و آله خواستند مانع شوند. پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: به آنها كارى نداشته باشيد![13]
پس از نماز، «عاقب» و «سيد» خدمت پيامبر رسيدند،[14] از جمله مسائلى كه در اين گفتگو مطرح شد اين بود كه آنها از پيامبر صلی الله علیه و آله پرسيدند: ما را به چه چيز دعوت مىكنى؟ پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: به سوى خداوند يگانه، و اينكه از طرف او رسالت خلق را دارم و مسيح ع بندهاى از بندگان او است، و حالات بشرى داشت و مانند ديگران غذا مىخورد.[15]
آنها اين سخن را نپذيرفتند و به ولادت عيسى علیه السلام بدون پدر اشاره كرده و آن را دليل بر الوهيت او خواندند، در اين هنگام آيه «إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ؛[16] مَثَل عیسی در نزد خدا، همچون آدم است؛ که او را از خاک آفرید، و سپس به او فرمود: «موجود باش!» او هم فوراً موجود شد. [بنابر این، ولادت مسیح بدون پدر، هرگز دلیل بر الوهیّت او نیست]»، نازل شد و به آنها پاسخ داد و چون حاضر به قبول پاسخ نشدند، آنها را دعوت به مباهله كرد.[17]
آنها تا فرداى آن روز از حضرتش مهلت خواستند و پس از مراجعه، به شخصيت هاى نجران، اسقف (روحانى بزرگشان) به آنها گفت: «شما فردا به محمد صلى الله عليه و آله نگاه كنيد، اگر با فرزندان و خانوادهاش براى مباهله آمد،از مباهله با او بترسيد، و اگر با يارانش آمد با او مباهله كنيد؛ زيرا چيزى در بساط ندارد».[18]
فردا كه شد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد در حالى كه دست على بن ابيطالب عليه السلام را گرفته بود و حسن و حسين عليهما السلام در پيش روى او راه مىرفتند، و فاطمه عليها السلام پشت سرش بود، نصارى نيز بيرون آمدند در حالى كه اسقف آنها پيشاپيششان بود، هنگامى كه نگاه كرد، ديد پيامبر صلى الله عليه و آله با آن چند نفر آمدند، درباره آنها سؤال كرد، به او گفتند: «اين پسر عمو و داماد او و محبوبترين خلق خدا نزد او است و اين دو پسر، فرزندان دختر او از على عليه السلام هستند و آن بانوى جوان دخترش فاطمه عليها السلام است كه عزيزترين مردم نزد او، و نزديكترين افراد به قلب او است ...».
«سيد» به اسقف گفت: «براى مباهله قدم پيش گذار».
گفت: نه، من مردى را مىبينم كه نسبت به مباهله با كمال جرأت اقدام مىكند و مىترسم راستگو باشد، و اگر راستگو باشد، به خدا يك سال بر ما نمىگذرد كه در تمام دنيا يك نصرانى كه آب بنوشد وجود نخواهد داشت.
در روايتى آمده است اسقف مسيحيان به آنها گفت: «من صورت هايى را مىبينم كه اگر از خداوند تقاضا كنند كوهها را از جا بركند چنين خواهد كرد هرگز با آنها مباهله نكنيد كه هلاك خواهيد شد، و يك نصرانى تا روز قيامت بر صفحه زمين نخواهد ماند».[19]
سپس اسقف به پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله عرض كرد: «اى ابوالقاسم! ما با تو مباهله نمىكنيم، بلكه مصالحه مىكنيم، با ما مصالحه كن».[20]
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله خواسته آنها را پذيرفت و از مباهله صرفنظر كرد.[21] و با آنها مصالحه كرد كه دو هزار حله (يك قواره پارچه خوب لباس) كه حد اقل قيمت هر حلهاى چهل درهم باشد، و عاريت دادن سى دست زره، و سى شاخه نيزه، و سى رأس اسب، در صورتى كه در سرزمين يمن، توطئهاى براى مسلمانان رخ دهد، و پيامبر ص ضامن اين عاريت ها خواهد بود، تا آن را بازگرداند و عهد نامهاى در اين زمينه نوشته شد.[22]
پیامبر از آنان پيمان گرفت كه از فرستادگان رسول خدا پذيرايى كنند و براى آنها پيمان الهى قرار داد كه كسى مسيحيان نجران را مجبور به ترك آيينشان نكند و از آنها عشريه (زكوة) نگيرد و با آنان شرط نمود كه ربا نخورند و معامله ربوى ننمايند.[23]
نظر اهل سنت در مورد آیه مباهله
در تفسیر نمونه وقتی وارد آیه مباهله شدیم، بسیاری از منابع اهل سنت را مطالعه و مشاهده کردیم که در تأیید این واقعه سخن ها گفته اند؛ 60 نفر از علمای بزرگ اهل سنت بر این که آیه برای پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ، حضرت علی، فاطمه، امام حسن و امام حسین علیهم السلام است، تأکید دارند.[24]
جالب اینکه برخی دانشمندان اهل سنت می گویند این آیه برای این پنج نفر نازل نشده و تنها در کتاب شیعه هاست، اما قاضی شوشتری نام ۶۰ نفر را ذکر کرده که عنوان کرده اند این آیه در حق اهل بیت علیهم السلام نازل شده است که از جمله آنها می توان به تفسیر طبری، صحیحه مسلم، حاکم نیشابوری، فخررازی، زمخشری و... اشاره کرد.[25]
از جمله أبو بكر جصاص از علماى قرن چهارم هجرى در دو كتابش دو عبارت زيبا و جالب در اين زمينه دارد:
وى در كتاب «احكام القرآن» مىگويد: «راويان تاريخ و ناقلان آثار و اخبار و مورخان هيچ گونه اختلافى ندارند در اين كه پيامبر در روز مباهله در حالى كه دست حسن و حسين را به دست داشت و على و فاطمه همراهش بودند، براى مباهله با نصارى حاضر شد و مسيحيان نجران را به مباهله دعوت كرد».[26]
نويسنده مذكور در كتاب «معرفة علوم الحديث» مىگويد: «رواياتى كه عبد الله بن عباس و ديگران، از پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله (در شأن نزول آيه مباهله) نقل كردهاند، متواتر است. مضمون اين اخبار چنين است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در روز مباهله على و حسن و حسين را به همراه داشت و فاطمه در پشت سر آنها حركت مىكرد و با اين افراد جهت مباهله حاضر شد و فرمود: اينها «فرزندان ما» و «نفوس ما» و «زنان ما» هستند.[27]
هم چنین روايات و احاديث بسيار زيادى در شأن نزول و تفسير آيه مباهله وارد شده است.
به عنوان نمونه در بخش «فضائل الصحابه» كتاب صحيح مسلم، روايت جالب و تكاندهندهاى به نقل از سعد بن ابى وقاص نقل شده است:
سعد مىگويد: به ملاقات معاويه رفتم، معاويه گفت: شنيدهام كه تو على را لعن نمىكنى! چرا على بن أبي طالب را سب و ناسزا نمىگوئى؟[28]
سعد در پاسخ خطاب به معاويه «لعنة الله عليه» گفت: من سه جمله از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله درباره على عليه السلام شنيدهام كه مانع اجابت تقاضاى تو مىشود: از جمله آنکه در داستان مباهله، پيامبر صلى الله عليه و آله به همراه على، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام به استقبال مسيحيان نجران رفت و آماده مباهله شد.[29]
سعد پس از بيان مطالب فوق به معاويه گفت: معاويه! آيا با اين فضائلى كه از پيامبر صلى الله عليه و آله در مورد على شنيدهام مىتوانم او را لعن كنم؟! معاويه «لعنة الله عليه» ساكت شد و از گفته خود پشيمان گشت.[30]
ولی عجیب اینکه از کار خود دربارۀ ناسزاگویی به امیرمؤمنان علی علیهالسلام دست برنداشت.
البته این تلاش های احمقانه به جایی نرسید و آفتاب پشت ابر های تعصب کورکورانه پنهان نماند، امروز فضائل و مناقب او شرق و غرب عالم را فراگرفته و کتاب های مخالف و موافق را پر کرده است. و مطابق آنچه از خلیل بن احمد فراهیدی[31] نقل شده که هنگامی که دربارۀ امیرمؤمنان علیهالسلام از او سئوال کردند، گفت: من چگونه توصیف کنم مردی را که دشمنانش فضائلش را از روی حسد پنهان کردند و دوستانش از روی خوف و تقیّه؛ اما در عین حال دنیا را پر کرده است!
و شگفت انگیز آنکه بعضی از دشمنان سرسخت آن حضرت هنگامی که به فضائل مهم آن امام میرسند، میگویند: این از مجعولات شیعه است! در حالی که در کتاب های متعدد آنها نقل شده است.[32]
مباهله، سند حقانیت اسلام و اهل بیت پیامبر (ص)
تاريخ پيامبر گوياى اين مسأله است كه پيامبر، اديان مختلف و كشورها و اقوام مختلف را به دين اسلام دعوت كرد اما مباهله با نصارى براى چيست؟ بی شک اين شاهدى گوياست كه وقتى اسلام آمد آيين هاى ديگر نسخ شد. [33]
هم چنین این واقعه که از مسائل مهم زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله است؛ فضیلتی بزرگ برای نبی مکرم اسلام است، رسول خدا صلی الله علیه و آله به قدری به نبوت خود اعتماد داشت که آماده ی مباهله شد و مخالفان، عقب نشینی کردند.[34]
در واقع روز مباهله روز حقانیت شیعه و اسلام است[35] و آیه مباهله در حقیقت، حقانیت اهل بیت(ع) را ثابت می کند؛ [36] چرا که در این روز پیامبرص، اهل بیت عصمت و طهارت را با خود به مباهله آورد و مسیحیان نیز با دیدن این همراهی از ادامه کار خود منصرف شدند.[37]
امام علی(ع) ؛ جان پیامبر(ص)
در ماجرای مباهله، امیرمؤمنان(ع) به منزله جان و نفس رسولالله صلی الله علیه و آله معرفی میشوند، این موضوع استناد آیهای دارد و همه نسبت به آن اتفاق نظر دارند؛ چرا که روایت نیست که بگویند خبر واحد است و قبول نداریم، بلکه همه مفسران شیعه و اهل سنت میدانند که آیه مباهله درباره پیامبر صلی الله علیه و آله حضرت علی علیه السلام ، حضرت زهرا سلام الله علیها و حسنین علیهم السلام نازل شده است.[38]
اگر در فضایل بی انتهای امیرالمؤمنین علیه السلام تنها همین آیه مباهله[39] بود، برای فضیلت او کافی بود؛[40] زیرا ﴿أَنْفُسَنا)[41] بر آن حضرت تطبیق شده است و فضیلتی برای امیر مؤمنان علی علیه السلام است.[42]
در حقیقت این آیه این پیام را می رساند که علی علیه السلام جان پیامبراکرم صلی الله علیه و آله است؛ [43] با وجود چنین شخصیتی آیا می توان توجه به دیگری کرد؟[44]
و به راستی ما افتخار می کنیم از کسی پیروی می کنیم که دارای این مقام والا و به منزله جان پیامبر است.[45]
پیامبر هرگز نفرین نکرد
باید دانست پیامبران الهی تا زمانی که کارد به استخوانشان نمیرسید، نفرین نمیکردند، پیامبران الهی تا آخرین مرحله که امید بود، مردم را به سوی خدا دعوت میکردند و برای آنها از خداوند آمرزش میخواستند.[46]
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله هیچ گاه نفرین نکرد، تنها در ماجرای مباهله خواستند که نفرین کنند، ولی صورت نگرفت؛ در این ماجرایی که میان پیامبر و جمعی از مسیحیان بود.[47]
سخن آخر: (مبلغان دینی پیام مباهله را در جامعه تبیین کنند)
در خاتمه باید گفت مسئله مباهله ، نباید فراموش شود بلکه با مطالعه درباره آن میتوان نکاتش را به مردم ارائه کرد،[48] در این میان طلاب و مبلغان دینی باید درباره این مساله مطالعه نموده و برای مردم بیان کنند. [49]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
منابع:
1. بیانات معظم له
2. تفسیر نمونه
[1] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، درس خارج فقه، مسجد اعظم قم، 12/6/1396.
[2] «فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ؛ هر گاه بعد از علم و دانشى كه (در باره مسيح) به تو رسيده، (باز) كسانى با تو به محاجه و ستيز برخيزند، به آنها بگو: «بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود، آن گاه مباهله كنيم، و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم». (آیه 61 سوره آل عمران، آیۀ61).
[3] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، درس خارج فقه، مسجد اعظم قم، 14/6/1397.
[4] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، درس خارج فقه، مسجد اعظم قم، 25/1/1387.
[5] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، درس خارج فقه، مسجد اعظم قم، 10/9/1389.
[6] پيام قرآن ، ج9 ، ص230.
[7] «نجران» محلى است در كوهستانهاى شمالى يمن به فاصله ده منزلى «صنعاء» .
[8] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در همایش خیر جمعی و مشارکت در توسعه رفاه اجتماعی، مدرسه امام موسی کاظم(ع)، 16/7/1394.
[9] همان.
[10] همان.
[11] تفسير نمونه ، ج22 ، ص 105.
[12] همان، ج2، ص575.
[13] همان، ج2، ص411.
[14] همان، ص412 .
[15] همان، ص 575 .
[16] سورۀ آل عمران ، آیۀ 59 .
[17] تفسير نمونه ، ج2 ، ص575 .
[18] همان، ص 579 .
[19] مجمع البيان، (با كمى تلخيص)؛ اين شان نزول با تفاوت هاى مختصرى در تفاسير ديگر مانند ابو الفتوح رازى، و تفسير كبير و غير آن نيز آمده است، و فخر رازى ادعا مىكند اين روايت در ميان علماى تفسير و حديث، مورد اتفاق است؛ به نقل از: شأن نزول آيات قرآن، ص96.
[20] تفسير نمونه ، ج2 ، ص579 .
[21] آيات ولايت در قرآن ، ص205 .
[22] تفسير نمونه ، ج2 ، ص579 .
[23] كامل، ج 1، ص 646 ؛ به نقل از: پيام قرآن ، ج8 ، ص39.
[24] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، درس تفسیر، 29/5/1390.
[25] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در همایش خیر جمعی و مشارکت در توسعه رفاه اجتماعی، مدرسه امام موسی کاظم(ع)، 16/7/1394.
[26] احكام القرآن، ج 2، ص 16؛ به نقل از احقاق الحق، ج 3، ص 48.
[27] معرفة علوم الحديث، ص 50 ؛ به نقل از احقاق الحق، ج 3، ص 48.
[28] اين جمله نهايت مظلوميت حضرت على عليه السلام و اوج كينه و دشمنى بنى اميه نسبت به آن حضرت را مىرساند. آنها آن قدر كثيف و خبيث بودند كه سب و لعن على را با اين كه آن حضرت نزد همه مسلمانان لا اقل به عنوان خليفه چهارم مورد قبول بود، آن قدر رواج دادند كه حتى اگر كسى اين كار را نمىكرد مورد مؤاخذه قرار مىگرفت! تعجب از بعضى برادران اهل سنت است كه از بنى اميه و در رأس آنها معاويه با چنين جناياتى دفاع مىكنند و از اين ام الخبائث به« مولاى ما معاويه!» نام مىبرند!
[29] آيات ولايت در قرآن، ص207.
[30] صحيح مسلم، ج 4، ص187، ح 32 ؛ به نقل از: آيات ولايت در قرآن، ص207.
[31] خَلیل بنِ احمد، دانشمند ادبیات عرب و بنیانگذار علم عَروض در سده دوم هجری.
[32] متن پیام حضرت آیتالله العظمی مکارم شیرازی به کنگره بزرگداشت چهاردهمین قرن شهادت امیرمؤمنان علی (ع)، 4/3/1398.
[33] كتاب النكاح، ج4، ص131.
[34] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، درس خارج فقه، مسجد اعظم قم، 14/6/1397.
[35] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در جمع تعدادی از مداحان سپاه پاسداران، 27/7/1393.
[36] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در همایش خیر جمعی و مشارکت در توسعه رفاه اجتماعی، مدرسه امام موسی کاظم(ع)، 16/7/1394.
[37] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در جمع تعدادی از مداحان سپاه پاسداران، 27/7/1393.
[38] همان.
[39] «فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ». (سورۀ آل عمران، آیۀ61).
[40] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، درس تفسیر، 29/5/1390.
[41] سورۀ آل عمران، آیۀ61.
[42] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، درس خارج فقه، مسجد اعظم قم، 14/6/1397.
[43] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در همایش خیر جمعی و مشارکت در توسعه رفاه اجتماعی، مدرسه امام موسی کاظم(ع)، 16/7/1394.
[44] همان.
[45] همان.
[46] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، درس تفسیر، 29/5/1390.
[47] همان.
[48] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، درس خارج فقه، مسجد اعظم قم، 14/6/1397.
[49] همان.