نيايش ها و عبادت هاى اسلامى علاوه بر آثار عاطفى، روانى، اخلاقى و به طور خلاصه جنبه هاى فردى، «اثرات اجتماعى » قابل ملاحظه اى دارد.[1]
در ميان عبادت اسلامى «حج » از نظر انْقِطاعِ الى اللَّه (قطع توجه از جهان ماده و تشريفات و تعلقات و امتيازات آن)، از همه قويتر است، و توجه به حقايق در آن بصورت فوق العاده تكان دهنده اى رعايت شده، ولى عجيب اين است كه با اين حال از نظر «قيافه اجتماعى » و اثرات آن از همه عبادات قويتر و ريشه دارتر مى باشد؛[2] چرا که در برگيرنده مسائل مهمّ اجتماعى؛[3] وكنايات و اشاراتى مربوط به فلسفه هاى اجتماعى است.[4]
عباداتی كه به طور كامل جنبه اجتماعى دارد[5] و دنيا و آخرت و اخلاق و معنويّت و عظمت و شوكت و قدرت در آن جمع است.[6] اگرطبق برنامه صحيح انجام پذيرد واز آن بهره بردارى درستى شود مى تواند هر سال منشأ تحوّل تازه اى در جوامع اسلامى گردد.[7]
در ادامه به برخى از اسرار اين فریضه که از بزرگترين عبادات اسلامى است بطور اختصار اشاره مى نماييم تا روشن شود كه فايده نيايش و عبادت براى ماست و خدا نيازى به آنها ندارد.[8]
بدون شك ثواب هاى عظيم و فوق العاده اى كه براى حج در روايات آمده، و همچنين كيفرهاى سختى كه براى ترك آن در قرآن مجيد و روايات اسلامى ذكر شده، همه به خاطر اسرار و فلسفه هاى مهمّى است كه اين عبادت بزرگ اسلامى دارد.[9]
تأملی در اصطلاح و لغت حج
«حجّ» در اصل، به معناى «قصد» است و به همين جهت به جاده و راه، «مَحَجّة» (بر وزن مودّة) گفته مى شود؛ زيرا انسان را به مقصد مى رساند. و به دليل و برهان، «حجت» مى گويند؛ زيرا مقصود را در بحث روشن مى سازد. و اما اين كه اين مراسم مخصوص را «حجّ» ناميده اند براى اين است كه به هنگام حركت براى شركت در اين مراسم «قصد زيارت خانه خدا» مى كنند و به همين دليل اضافه به «بيت» (خانه كعبه) شده است.[10]
حج؛ بازگشت به فطرت اجتماع گرایی
انگيزه اصلى توجه انسان ها به مسائل اجتماعى و اجتماع گرايى از طبيعت انسان سرچشمه مى گيرد،[11] چرا که زندگى اجتماعى در نهاد و فطرت او است. [12]
در واقع پايه زندگى فطری انسان، بر اساس ارتباط افراد، استحكام پيوندهاى اجتماعى تشكيل زندگى خانوادگى و روابط دسته جمعى است؛[13]چرا که انسان مدنىُّ بالطَّبع است وگوشه گيرى و انزوا، روح انسان را به شدّت آزار مى دهد،[14] و بدون زندگى اجتماعى، هيچ گونه رشد و ترقى نصيب انسان ها نمى شود.[15]
در این بین، اسلام يك دين اجتماعى است؛ بدين جهت اجتماع اصل، و افراد فرع به حساب مى آيند كه بايد دراجتماع ذوب شوند. بنابراين، كسانى كه مى پندارند اگر در خانه عبادت كنند حضور قلب بيشترى پيدا مى كنند و با اين بهانه از مسجد و جماعت مسلمانان دورى مى گزينند در اشتباهند.[16]
اسلام زندگى اجتماعى بشر را به عنوان يكى از مهمترين اصول شناخته، و براى عبادت هاى دسته جمعى هم چون مراسم حج ارزش بى نظيرى قائل شده است.[17] چون از نظر قرآن و احاديث اهل بيت عليهم السلام «عزلت» پسنديده نيست، و زندگى و روح انسان، روح اجتماعى است و فریضۀ حج نیز، در جمع انجام مى گيرد.[18] که با فطرت اجتماعى بودن انسان هماهنگ است.[19]
کاهش تعصبات مذهبی و تعارضات قومی
هميشه نژادها، قوميت ها، و زبان و مناطق جغرافيايى عامل جدايى جوامع انسانى بوده است، در این میان چيزى كه مى تواند به عنوان يك حلقه اتصال همه فرزندان آدم را از هر نژاد و زبان و قوميت و منطقه جغرافيايى به هم پيوند دهد، آيين هاى الهى است، كه تمام اين مرزها را در هم مى شكند، و همه انسان ها را زير يك پرچم جمع مى كند كه نمونه آن را در مراسم حج مى توان مشاهده كرد.[20]
حج عامل مبارزه با تعصّبات ملّى و نژادپرستى و محدود شدن در حصار مرزهاى جغرافيايى است.[21] به نحوی که انسان هايى با رنگ هاى مختلف، از نژادهاى متفاوت و داراى زبان و قوميت و منطقه جغرافيايى ناهماهنگ، همگى برادروار در كنار هم قرار گرفته و در آن مراسم بزرگ روحانى شركت دارند، و در نهايت صلح و صفا به هم مى نگرند.[22]
در موسم حج، به هنگام احرام از پوست عالم ماده بيرون مى آييم، همه امتيازات قومى و نژادى و طبقاتى را دور مى ريزيم و همه يكرنگ مى شويم، تمام خواسته هاى دل را موقتاً كنار مى گذاريم، و در دنيايى سرشار از معنويت به شناخت خويش و خالق خويش مى پردازيم.[23]
در واقع حج لباس غرور و خودبينى را از تن انسان بيرون مى آورد و درس تواضع و اخلاص و فروتنى را به او مى آموزد.[24] چرا که این عبادت دسته جمعی بايد با تجرّد كامل و وارستگى مطلق انجام گيرد؛ از اين نظر، به پوشيدن دو قطعه پارچه اكتفا شده و از پوشيدن لباس هاى معمولى و رسمى كه نشانه تمايز و اختلاف و احياناً تفاخر و برترى است، جلوگيرى به عمل آمده؛ و از اين راه يكى از آمال بزرگ انسان ها كه روزى بشر تمام عوامل موهوم برترى جويى را كنار بگذارد، جامه عمل به خود پوشيده است.[25]
لذا حج عالي ترين تجلّي گاه تساوى انسان ها در برابر خداست[26] و مناسك و مراسم حج مشتمل بر اعمال و رفتار بسيار متواضعانه اى است كه در برابر حق انجام مى شود و هيچ عبادتى در ميان عبادات تا اين حد، نشانه هاى تواضع در آن نمايان نيست، احرام بستن و از تمام لباس و زر و زيورها به دو قطعه پارچه ندوخته قناعت نمودن و طواف خانه خدا و سعى صفا و مروه و وقوف در بيابان عرفات و مشعر و منى و رمى جمرات و تراشيدن سر، همه اعمالى است متواضعانه كه در برابر عظمت پروردگار انجام مى گيرد و به راستى غرور و تكبّر و نخوت هر انسانى را در هم مى شكند.[27]
و این دستاورد بزرگ تحقق عینی کلام نورانی پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله است که در ايّام حج در سرزمين منا در حالى كه بر شترى سوار بود و رو به سوى مردم فرمود: «يا أيّها النّاس ألا إنّ ربّكم واحد و إنّ أباكم واحد ألا لا فضل لعربيّ على عجمى، و لا لعجمي على عربي، و لا لإسود على أحمر، و لا لأحمر على اسود إلّا بالتّقوى. ألا هل بلّغت؟ قالوا نعم! قال ليبلغ الشّاهد الغائب؛ اى مردم بدانيد! خداى شما يكى است و پدرتان يكى، نه عرب بر عجم برترى دارد و نه عجم بر عرب، نه سياهپوست بر گندمگون [28] و نه گندمگون بر سياهپوست مگر به تقوا. آيا من دستور الهى را ابلاغ كردم؟ همه گفتند: آرى! فرمود: اين سخن را حاضران به غايبان برسانند».[29]
بی تردید اين تربيت خاص، در جهانى كه مخصوصاً تبعيضات نژادى در آن به طرز قساوتمندانه اى هنوز حكومت ميكند درخشندگى خاصى دارد.[30]
حج؛ کانون برادری و همبستگی اجتماعی
بر مبنای آیۀ شریفۀ «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ»[31] که يكى از شعارهاى اساسى و ريشه دار اسلامى است، مسلمانان از هر نژاد و هر قبيله، و داراى هر زبان و هر سن و سال، با يكديگر احساس عميق برادرى مى كنند، هر چند يكى در شرق جهان زندگى كند، و ديگرى در غرب.[32]
در مراسم «حج » كه مسلمين از همه نقاط جهان در آن كانون توحيد جمع مى شوند اين علاقه و پيوند و همبستگى ،[33] به قدرى تكان دهنده، بى آلايش و آميخته با برادرى، صميميّت و مساوات است كه هركس را بدون استثنا تحت تأثير عميق خود قرار مى دهد.[34]
به گونه اى كه انسان را از قشرهاى مادّى آميخته با خشونت و مزاحمت خارج كرده، و به محيطى مملوّ از صفا، روحانيت و وارستگى كشانده و عواطف را تلطيف و احساسات را زنده تر مى سازد.[35]
هم اكنون آثار اين نوع تعليمات را به هنگام مراسم حج كه كلكسيونى از نژادها و زبان ها و رنگ هاى مختلف گرد هم مى آيند به خوبى مى توان مشاهده كرد كه اين افراد با اينكه كمتر قدر مشترك ظاهرى در ميان آنها وجود دارد چگونه در برابر يكديگر احساس يك نوع برادرى عميق و ريشه دار مي كنند.[36]
و در نهایت مراسم حج مى تواند به عنوان يك كنگره ملى در سطح جهانى، موجب همبستگى اجتماعى مسلمانان جهان گرديده و، قشرهاى مختلف جوامع اسلامى را فشرده تر و متّحدتر ساخته، و مبادلات فكرى و انسانى را در ميان آنان تسريع كند.[37]
ارتقای آگاهی و بصیرت اجتماعی
حج وسيله اى است براى شكستن سانسورها و از بين بردن خفّت نظام هاى ظالمانه اى كه در كشورهاى اسلامى حكمفرما مى شود.[38]
حج وسيله اى است براى انتقال اخبار سياسى كشورهاى اسلامى از هر نقطه به نقطه ديگر و سرانجام حج عامل مؤثّرى است براى شكستن زنجيرهاى اسارت و استعمار و آزاد ساختن مسلمين.[39]
در موسم حج ، مسلمانان پاكدلى از سراسر دنيا و جهان اسلام به سوى مركز توحيد مى آيند و يك صدا لبيك مى گويند و اطراف خانه خدا طواف مى كنند و با هم نماز مى گزارند و با هم به منا و مشعر و عرفات مى روند و شيطان را سنگسار مى كنند. از اخبار و حالات يكديگر باخبر مى شوند و روابط دوستى در ميان آن ها عميق تر مى گردد و براى حل مشكلات يكديگر مى انديشند و مجموع اين ها سبب تقويت اسلام مى شود، از اين رو دشمنان همواره از اين عبادت بزرگ وحشت داشتند و مى كوشيدند بر آن ضربه اى وارد كنند تا هر سال از طريق اين عبادت بزرگ روح تازه اى در كالبد اسلام در آن كانون وحدت دميده نشود، از اين رو در حديثى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم: «لَا يَزَالُ الدِّينُ قَائِماً مَا قَامَتِ الْكَعْبَةُ؛[40] مادامى كه كعبه برپاست اسلام هم برپاست».[41]
چه اجتماعى سودمندتر از اين كه مى تواند بزرگترين حلقه اتّصال ميان مسلمانان جهان باشد و مسلمانان را از اوضاع يكديگر آگاه سازد.[42]
سخن آخر: (حج؛ ظهور عزت امت اسلامی است)
پيش از انقلاب ايّام حج، روزنامه ها پر مى شد از اينكه چرا اين همه ارز از مملكت بيرون مى بريد؟ چرا به عرب ها مى دهيد؟ امّا چون آنان به ظاهر مى نگريستند درك نمى كردند كه در مقابل اين چند هزار دلارى كه خرج مى شود چه سرمايه معنوى بزرگى حاجى با خود وارد كشور مى كند. حج، عظمت اسلام است و وحدت و عزّت مسلمانان را به همراه دارد.[43]
هر گاه اين مراسم آن گونه كه اسلام دستور داده و ابراهيم بت شكن، جهانيان را به آن فرا خوانده انجام گيرد، سبب عزّت مسلمين و تحكيم پايه هاى دين و وحدت كلمه و مايه قدرت و شوكت در برابر دشمنان و برائت از مشركين جهان خواهد بود.[44]
اين كنگره عظيم الهى كه هر سال در كنار خانه خدا تشكيل مى شود، بهترين فرصت را به مسلمانان براى بازسازى نيروهاى خويش و تقويت پيوند برادرى و خنثى كردن توطئه هاى دشمنان و باطل كردن نقشه هاى شيطانى آنها مى دهد.[45]
مجموعه اى اين چنين فراگير و همگانى با انگيزه هاى بسيار والاى معنوى در دنيا بى نظير است. افسوس كه مسلمانان هنوز قدرت عظيم حج را در نيافته اند[46] و تنها به ظواهر قناعت مى كنند، و از روح اين عبادت بزرگ غافلند، وگرنه هر سال مى توانستند در زير سايه حج ، بزرگترين خدمت را به اسلام و شديدترين ضربه را بر پايه كفر بزنند؛[47] و به گفته يكى از سياستمداران بيگانه: «واى به حال مسلمانان اگر معناى حج را نفهمند، و واى به حال دشمنان اسلام اگر مسلمين معناى حج را بفهمند!».[48]
اين بود نمونه اى از اسرار حج و به قول برخى از دانشمندان، هنوز زود است كه جهان به اهمّيّت و اسرار حج پى ببرد![49]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
منابع:
1. تفسیر نمونه
2. پيام امام امير المومنين عليه السلام
3. اخلاق در قرآن
4. اسلام در يك نگاه
5. زندگى در پرتو اخلاق
6. پاسخ به پرسشهاى مذهبى
7. قهرمان توحيد
8. قرآن و آخرين پيامبر
9. انوار هدايت
10. پيام قرآن
[1] اسلام در يك نگاه؛ ص75.
[2] زندگى در پرتو اخلاق؛ ص 163.
[3] پيام امام امير المومنين عليه السلام؛ ج 1؛ ص254.
[4] تفسير نمونه؛ ج 2؛ ص50.
[5] اخلاق در قرآن؛ ج 3 ؛ ص452.
[6] پيام امام امير المومنين عليه السلام؛ ج 1؛ ص264.
[7] انوار هدايت(مجموعه مباحث اخلاقى) ؛ ص401.
[8] پاسخ به پرسشهاى مذهبى؛ ص284.
[9] قهرمان توحيد(شرح و تفسير آيات مربوط به حضرت ابراهيم)؛ ص180.
[10] سورۀآل عمران؛ آيه 97/ تفسیر نمونه؛ ج3؛ ص25 / لغات در تفسير نمونه ؛ ص178.
[11] اخلاق در قرآن؛ ج 3؛ ص461.
[12] تفسير نمونه؛ ج 23؛ ص389.
[13] قرآن و آخرين پيامبر(تجزيه و تحليل مستدل و گسترده اى درباره عظمت و اعجاز قرآن از دريچه هاى گوناگون)؛ ص338.
[14] اخلاق در قرآن؛ ج 3؛ ص461.
[15] همان.
[16] قهرمان توحيد(شرح و تفسير آيات مربوط به حضرت ابراهيم)؛ ص178.
[17] پيام قرآن؛ ج 2؛ ص454.
[18] گفتار معصومين(ع)؛ ج 1؛ ص164.
[19] دائرة المعارف فقه مقارن؛ ج 1؛ ص77.
[20] تفسير نمونه؛ ج 2؛ ص99.
[21] انوار هدايت(مجموعه مباحث اخلاقى)؛ ص403.
[22] تفسير نمونه؛ ج 2؛ ص82.
[23] پيام قرآن؛ ج 7؛ ص52.
[24] پيام امام امير المومنين عليه السلام؛ ج 7؛ ص426.
[25] پاسخ به پرسشهاى مذهبى؛ ص333.
[26] همان.
[27] پيام امام امير المومنين عليه السلام؛ ج 1؛ ص256.
[28] « احمر» به معناى سرخپوست نيست، بلكه به معناى گندمگون است، زيرا سفيدپوستان آن محيط در واقع گندمگون بودند.
[29] تفسير قرطبى؛ ج 9؛ ص61- 62 / پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 7 ؛ ص104.
[30] قرآن و آخرين پيامبر (تجزيه و تحليل مستدل و گسترده اى درباره عظمت و اعجاز قرآن از دريچه هاى گوناگون)؛ ص260.
[31] سورۀ حجرات؛ آیۀ10.
[32] تفسير نمونه؛ ج 22؛ ص172.
[33] همان.
[34] اسلام در يك نگاه؛ ص77.
[35] همان.
[36] قرآن و آخرين پيامبر(تجزيه و تحليل مستدل و گسترده اى درباره عظمت و اعجاز قرآن از دريچه هاى گوناگون)؛ ص260.
[37] اسلام در يك نگاه؛ ص77.
[38] انوار هدايت(مجموعه مباحث اخلاقى)؛ ص403.
[39] همان.
[40] كافى؛ ج4؛ ص271؛ ح 4.
[41] پيام امام امير المومنين عليه السلام؛ ج 14؛ ص87.
[42] پاسخ به پرسشهاى مذهبى؛ ص289.
[43] انوار هدايت(مجموعه مباحث اخلاقى)؛ ص114.
[44] مناسك جامع حج؛ ص24.
[45] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 1 ؛ ص262.
[46] همان.
[47]همان.
[48] تفسير نمونه؛ ج 14؛ ص 78.
[49] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص290.