امامان معصوم عليه السلام به گواهى روايات اخلاقى گسترده اى كه از آنان نقل شده، بزرگ ترين معلّمان اخلاق بودند؛ و در مكتب آنها مردان برجسته اى كه هر كدام از آنها را مى توان يكى از معلّمان عصر خود شمرد، پرورش يافتند؛زندگانى پيشوايان معصوم عليه السلام و ياران با فضيلت آنان، گواه روشنى بر موقعيّت اخلاقى و فضائل آنها مى باشد.[1]
روایات اخلاقی مخصوصاً آن بخش که مربوط به آداب معاشرت است بسیار گسترده از سوی ائمۀ معصومین علیهم السلام نقل شده است و در موضوعات مختلف مخصوصا مسائل اجتماعی نظیر عیادت بیماران، شرکت در تشییع جنازه ی مؤمنان، تبریک گفتن در مورد به دنیا آمدن فرزندان، تبریک گفتن در مسائل مربوط به ازدواج و مانند آن مواردی دیده می شود. همچنین است در مورد صله ی رحم، ملاحظه ی همسایگان، ملاحظه ی همسفران و مواردی از این قبیل؛ که مراعات این نکات موجب پیوند اجتماعی و استحکام روابط می شود و اگر این آداب را در رابطه با غیر مسلمانان رعایت کنیم این کار حتی موجب جذب آنها به اسلام می شود.[2]
در این بین بررسی کلام آن بزرگواران پیرامون این مبحث، به ویژه تحلیل مجموعه گفتار و رفتار امام حسن مجتبی علیه السلام، به عنوان نمونه تمام عیار انسان کامل در باب آداب معاشرت، به طور قطع چراغ فروزانی برای دوست داران وصول به صراط مستقیم می باشد.[3]
حسن معاشرت و اهمیت آن
در بیان اهمیت حسن معاشرت در اسلام همین بس که قرآن کریم هرگز اجازه نمى دهد آداب انسانى معاشرت به خاطر بى اعتنايى افراد زير پا گذارده شود.[4]
در روایات نیز صدها حدیث درباره آداب معاشرت با ديگران؛ حتى طرز نشستن، سخن گفتن، تبسم كردن، مزاح نمودن اطعام كردن، طرز نامه نوشتن، و حتى نحوۀ نگاه كردن به دوستان، از پيامبر(صلی الله علیه وآله) و ائمه معصومين (علیهم السلام) نقل شده که نشان مى دهد اسلام تا چه حد در اين باره، باريك بين و حتى سختگير است.[5]
هم چنین آداب معاشرت و دستورهاى اجتماعى اسلام به مثابۀ فرهنگ غنی اسلامی است[6] ؛ زیرا «فرهنگ»، كليه سازمان هاى فكرى قشرهاى مختلف اجتماع و رسوم و آداب را در بر می گیرد.[7]
مدارا و سازگاری با مردم؛ بهترین سبک معاشرت اجتماعی
رعايت آداب معاشرت و حسن روابط اجتماعى جز با صبر و پايدارى ممكن نمىشود. از اينرو، صبر گاه به مدارا تعبير شده است.[8] صبر در روابط همسر، فرزند، خويشاوندان، همسايگان، همكاران، دوستان، قوم و قبيله و خلاصه همه مردم، صادق است.[9]
لذا مدارا با مردم در زندگی اجتماعی انسان بسیار مهم است؛ در این میان، می توان انسان ها را به پنج گروه تقسیم کرد که به حکم عقل باید با چهار گروه مدارا کرد.[10]
گروه اول افرادی هستند که بی سواد و یا کم سواد هستند و از تربیت کافی برخوردار نمی باشند و یا کم سن و سال و بی تجربه اند. اگر اینها در برابر انسان مرتکب کار خلافی شوند و ادای احترام نکنند از آنها انتظاری نمی رود. عقل در اینجا انسان را به حلم و مدارا کردن امر می کند.[11]
گروه دوم کسانی هستند که هم تجربه دارند و هم از سواد و تربیت نسبی برخوردار هستند ولی در شرایط بدی قرار گرفته اند؛ مثلا دچار مصیبت شده اند و یا دچار بیماری و یا ورشکستگی شده اند از اینها هم نمی توان انتظار داشت.[12]
گروه سوم، کسانی هستند که از تجربه، سواد و تربیت خوب برخوردارند و حالت استثنائی هم ندارند ولی هرچند برخورد بد با انسان کرده اند ولی کارهای خوب زیادی هم دارند در این مورد هم عقل می گوید که به دلیل کارهای خوبشان انسان عمل ناشایسته شان را نادیده بگیرد. [13]
گروه چهارم کسانی هستند که علاوه بر مورد فوق؛ کار خوب قابل توجهی هم ندارند ولی انسان بد سابقه ای نیستند انسان از آنها هم می تواند صرف نظر کند و این مورد را نادیده بگیرد. گروه پنجم کسانی هستند که فرقشان با مورد قبل این است که در بدرفتاری و اهانت، سوء سابقه هم دارند. در این مورد باید برخورد کرد و البته نه با مقابله به مثل؛ بلکه باید به شکلی شرشان را دفع کرد.[14]
اکثریت مردم در گروه چهارگانه ی اول هستند و گروه پنجم جزء اقلیت می باشند. تأمل در حالات پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و معصومین علیهم السلام، اوج مدارا و مهربانی با مردم را در آموزه های اهل بیت علیهم السلام آشکار می سازد.[15]
داستان برخورد مرد شامی با امام حسن مجتبی که بعد از آن همه دشنام به حضرت با دیدن محبت حضرت به راه راست هدایت شد موید این مدعاست.[16]
ما هم بايد از اين برخورد درس بگيريم و توجّه داشته باشيم كه مخالفان ما دو دستهاند:خطاكاران و كسانى كه بر اثر تبليغات مسموم و سوء، برخوردهاى ناشايست و غير مناسبى دارند، اين دسته را بايد با ملايمت و نرمى هدايت و راهنمايى كرد همانند آن مرد شامى كه تبليغات سوء او را دشمن اهل بيت كرده بود و از خطاكاران شده بود، و با برخورد مناسب امام، هدايت شد.[17]
دستۀ دوم كسانى هستند كه دانسته و از روى علم و آگاهى مخالفت و دشمنى مىكنند. تساهل و تسامح و مدارا در اينجا بىمعنى است، اينجا جاى برخورد قاطعانه و قدرتمندانه است.[18]
حسن معاشرت در انفاق در پرتو احسان بدون منت
از جمله ارزش هاى اجتماعى در مورد مردم و آبرو و حيثيّت آنها، حسن معاشرت در انفاق است؛ لذا باید ارباب حاجت را با گفتار نيكو و احياناً راهنمايىهاى لازم بهرهمند نمود، هرگز نباید اسرار آنها را فاش کرد؛[19] منظور، آميختن انفاق با حسن رفتار نسبت به نيازمندان است؛ به گونهاى كه همراه با گشادهروئى و مهربانى باشد و از هر نوع منّت و آنچه موجب رنجش و ناراحتى شخص انفاق شونده است، بر كنار باشد.[20]
در حالات معصومين عليهم السلام نيز مىخوانيم كه بهگونهاى به نيازمندان كمك[21] مىكردند كه هرگز شخصيت آنها درهم نشكند و احساس شرمندگى نكنند.[22]
در حديث جالبى از امام حسن مجتبى عليه السلام مىخوانيم كه مردى خدمت امام عليه السلام رسيد و اظهار فقر و پريشانى فراوان كرد و اين دو بيت شعر را براى بيان نهايت فقر و درماندگى خود تقديم نمود:[23]
لَمْ يَبْقَ لِى شيءٌ يُباعُ بِدِرْهَمٍ يَكْفِيكَ مَنظَرُ حالَتى عَن مخبَرى
إلّا بَقايا ماءِ وَجهٍ صُنْتُه ألّا يُباعَ وقَد وجَدتُك مُشتَرى
چيزى در بساط من باقى نمانده كه حتى يك درهم ارزش داشته باشد. نگاه به چهره من كافى است و نيازى به خبر دادن نيست.[24]
تنها چيزى كه باقى مانده آبرويم است كه آن را هرگز نفروختهام ولى اكنون تو را مشترى يافتم و مىخواهم به تو بفروشم.[25]
امام مجتبى عليه السلام وكيل خويش را طلبيد و فرمود: چقدر مال نزد توست؟ عرض كرد: دوازده هزار درهم. فرمود: همه آن را به اين مرد فقير بده، من از او شرمندهام. عرض كرد: چيزى براى مخارج روزانه نمىماند. فرمود: آن را به اين مرد فقير بده و حسن ظن به خدا داشته باش، خداوند جبران مىكند.[26]
سپس امام عليه السلام آن مرد فقير را طلبيد و پولها را به او داد و اين دو بيت شعر را در جواب اشعارش فرمود:[27]
عاجَلْتَنا فأتاك وابِلُ بِرّنا طَلّاً ولو أمهَلْتَنا لم تُمطِر
فَخُذِ القَليلَ وكُن كأنَّك لم تَبِع ما صُنْتَهُ وكأنّنا لم نَشْتَرى
بهسراغ ما آمدى و باران فيض ما بهسراغ تو آمد و اگر دير آمده بودى شرمنده مىشديم.[28]
با اين حال اين مقدار كم را بگير و چنان باش كه گويى آبرويت را كه محفوظ مىداشتى به ما نفروختى و ما هم از تو چيزى نخريديم.[29] آرى! اين پاسخ از آن عطاى فوقالعاده زيباتر بود.[30]
اين روش، اوج رعايت آداب انفاق، و بهترين شكل كمك به نيازمندان است.[31]
بنابراين، انسان يا به فقير كمك نمىكند و با كلام نرم و سخن خوش از وى عذرخواهى مىكند. و يا اگر كمك كرد و اجر انفاق را برد، در حفظ اين حسنه تلاش مىكند و آن را با منّت و اذيّت خراب نمىكند «لَاتُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى».[32]
ما نیز بايد از اعمال و رفتارشان سرمشق بگيريم و با حسن رفتار به نيازمندان از اقوام و فاميل و دوستان و آشنايان و همسايهها كمك كنيم. و بر این مبنا دست زندانيان بىگناه، تصادفىهاى غير عمدى، ورشكستگان، بيماران، محصلان و دانشجويان نيازمند، دختران دم بخت معطل جهيزيه و مانند آن را بگيریم.[33]
چنان رفتار کن که دوست داری با تو رفتار شود!
اساس تعليمات اسلامى بر اجتماع و جمعيّت است، يعنى اسلام اصل را اجتماع مىداند؛ لذا هر چه پيوند جامعه را محكم كند مورد تأييد اسلام است و هر چه آن را سست كند مبغوض است. اصلاح ذات بين، تعاون و همكارى، برآوردن حوائج مردم، محبوب است چون باعث پيوند است.[34]
از سوی دیگر بررسی ريشه بسيارى از مشكلات اجتماعى نشان می دهد كه همه آنها به يك چيز برمىگردند و آن «حبّ ذات» (خوددوستى) است. اين خصيصه موجب مىشود كه انسان همه چيز را براى خودش بخواهد و براى ديگران حقّى قائل نشود كه در نتيجه، حبّ ذات سرچشمه تجاوز، تكبّر، حسد مىشود و در يك كلام، حبّ ذات ريشه تمام فسادها و امّالفساد است.[35]
بسيارى از مردم را مىبينيم كه حبّ ذات به آنها اجازه نمىدهد به عیوب خود اعتراف كنند؛ بسيار ديده شده كه گروهى از مردم در برابر صفات نكوهيده خود در مقام توجيه برمىآيند و خود را فارغ و پيراسته از عيوب و نقائص معرّفى مىكنند و با اين توجيهات نادرست راه درك واقعيّت ها را بر خود مىبندند.[36]
در این زمینه امام حسن مجتبى عليه السلام فرمودهاند:«صاحِبِ النَّاسَ مِثلَ ما تُحبُّ أن يُصاحِبوكَ بِهِ؛ با مردم آن گونه رفتار كن كه دوست دارى با تو رفتار كنند».[37]
آنچه امام عليه السلام در جمله مذكور به آن هشدار مىدهد اشاره به مسألۀ انصاف است؛[38]«انصاف»، از مادّه «نصف»، يعنى انسان چيزى را بهطور مساوى بين خودش و ديگرى تقسيم كند. نصف كردن كنايه از عدالت است يعنى نيمى از آنِ تو و نيم ديگر از آنِ من. و اين موضوع تفاوتى نمىكند در مورد حقوق اجتماعى باشد ياحقوق فردى.[39]
مفهوم کلام نورانی امام یعنی حقّ ديگران را كه بر گردن تو است احترام بگذار چنانكه دوست دارى ديگران به حقّ تو كه بر عهدهشان است احترام بگذارند.[40] چرا که ممكن است حب ذات مانع از اين گردد كه عيوب خويشتن را ببينى؛ مشاهده كن درباره ديگران چه مىگويى و چه امورى را بر آنان خرده مىگيرى و عيب مىدانى همان را براى خويش عيب و نقص بدان. اين در حقيقت راهى است براى فرار از آثار سوء حب ذات افراطى.[41]
بی شک اگر مردم انصاف داشته باشند اين همه پرونده در دادگسترىها بهوجود نخواهد آمد و اينها همه به سبب آن است كه فقط منافع خودشان را مىبينیم و به منافع ديگران نگاه نمىكنیم. لذا دعوا و نزاع شروع مىشود. ولى اگر روح انصاف حاكم شود دعوا و نزاعى در كار نخواهد بود. اگر انصاف در بين مردم باشد اختلافها از بين مىرود و پيوندهاى فكرى و اجتماعى محكم مىشود.[42]
داورى عادلانه نیز در مسائل حقوقى و اجتماعى و اخلاقى تنها از كسى ميسر است كه منافع خود و ديگران را با يك چشم ببيند و حب و بغضهاى شخصى مانع از عدالت و دادگرى او نشود.[43]
و اين كار تنها از كسانى ساخته است كه نور ايمان و فضائل انسانى و عواطف مردمى آنچنان وجود آنها را روشن ساخته باشد كه امواج نيرومند خودخواهى و سودجويى و حبّ ذات نتواند عقربه فكر و وجدان آنان را منحرف سازد، و چنين كسانى شايسته عنوان «بهترين مردم» اند.[44]
سخن آخر:(محبت؛ کلید برقراری روابط اجتماعی با دیگران)
مهم ترین چیزی که اهميت و ارزش معاشرت را با مردم به نحو عام، و اقوام و خویشاوندان به نحو خاص روشن مىسازد اين است كه كسب غالب ملكات فاضله اخلاقى تنها در اجتماع ميسر است و در تنهايى ممكن نيست، زيرا بيشتر اين ملكات مربوط به طرز روابط با يكديگر مىباشد. تواضع و فروتنى و محبت و ايثار و عفو و گذشت و سخاوت و بردبارى و كظم غيظ و عاطفه و ترحم و تملك نفس و... در چگونگى روابط و مناسبات انسان ها پيدا مىشود و براى كسب اين فضائلحتماً بايد در دل اجتماع زندگى نمود.[45]
بنابراين براى كسب ملكات فاضله كه مقياس ارزش هاى انسانى محسوب مىشوند راهى جز اين نيست كه در اجتماع زندگى كنيم و با مردم معاشرت داشته باشيم.[46] و با گشاده رويى و چهره شاد و زبان نرم و ملايم با مردم روبرو شویم، و در هر جا و با هر كس با خوشروئى برخورد كنیم، لبهايى پر از تبسّم، و كلماتى پر از محبت و لطف داشته باشیم. اين مسأله کلید کلید برقراری روابط اجتماعی با دیگران است که در تقویت روابط اجتماعى فوقالعاده مؤثر است.[47]
اینگونه است که امام مجتبى عليه السلام مىفرمايد:الْقَرِيْبُ مَنْ قَرَّبَتْهُ الْمَوَدَّةُ وَ إنْ بَعُدَ نَسَبُهُ وَالْبَعيدُ مَنْ باعَدَتْهُ الْمَودَةُ و إنْ قَرُبَ نَسَبُهُ[48]؛خويشاوندان نزديك آنها هستند كه محبّت بيشترى دارند، اگر چه نسب آنها دورتر باشد، و خويشاوندان دور آنها هستند كه محبّت كمترى دارند، اگر چه نسبشان نزديك تر باشد».[49]
کلام نورانی امام علیه السلام نشان می دهد تحقق کامل روابط اجتماعى، در دل جامعه بزرگ انسانى، از طریق محبت و مهروزی نسبت به یکدیگر حاصل می گردد به نحوی که معیار خويشاوندى حقیقی و ارتقای فضایل اخلاقی اجتماع ، به محبّت و مودت مردم به یکدیگر مشروط شده است، نه تنها به نزديكى رابطه نسبى![50]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
فهرست عناوین:
کلمات کلیدی+معاشرت+زندگی+امام حسن مجتبی+روابط اجتماعی+خویشاوندی+مدارا+انفاق+محبت+خودپسندی+اخلاق+فرهنگ+سبک زندگی
[1] اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص39.
[2] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛4/9/1394.
[3] اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص39.
[4] تفسير نمونه ؛ ج 23 ؛ ص444.
[5] همان؛ص 445.
[6] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 3 ؛ ص287.
[7] اسرار عقب ماندگى شرق ؛ ص160.
[8] رسول خدا فرمود:« مداراة الناس نصف الايمان و الرفق بهمنصف العيش؛ مدارا كردن با مردم نصف ايمان است و نرمى و مهربانى كردن با آنان نصف زندگى است»،( كافى؛ ج 2؛ ص 117). ر. ك: كنز العمال؛ ج 3؛ ص 407.
[9] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج2 ؛ ص181.
[10] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛13/9/1387.
[11] همان.
[12] همان.
[13] همان.
[14] همان.
[15] همان.
[16] همان.
[17] آيات ولايت در قرآن ؛ ص130
[18] همان.
[19] اسلام و كمك هاى مردمى ؛ ص121.
[20] لغات در تفسير نمونه ؛ ص26.
[21] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج15 ؛ ص306.
[22] همان؛ ص 307.
[23] همان.
[24] همان.
[25] همان.
[26] همان.
[27] همان.
[28] همان.
[29] منتهى الآمال؛ حالات امام حسن مجتبى عليه السلام.
[30] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج15، ص: 307.
[31] سوگندهاى پر بار قرآن ؛ ص417.
[32] سورۀ بقره؛ آيه 264.
[33] داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله) ؛ ص108.
[34] گفتار معصومين(ع) ؛ ج2 ؛ ص77.
[35] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص287.
[36] اخلاق در قرآن ؛ ج1 ؛ ص332.
[37] أعلام الدين؛ ص 297.
[38] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج15 ؛ ص44.
[39] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى، ص: 287.
[40] همان ؛ ص286.
[41] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج15 ؛ ص44.
[42] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص288.
[43] يكصد و پنجاه درس زندگى (فارسى) ؛ ص44.
[44] همان.
[45] زندگى در پرتو اخلاق ؛ ص57.
[46] همان.
[47] اخلاق در قرآن ؛ ج3 ؛ ص135.
[48]تحف العقول؛ ص 165.
[49] يكصد و پنجاه درس زندگى (فارسى) ؛ ص104.
[50] همان.