دهم رمضان سالروز رحلت حضرت خدیجه سلام الله علیها همسر وفادار پیامبر گرامی اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم و نخستین بانوی مسلمان است که نقش و جایگاهش در سخت ترین دوران تاریخ اسلام بر کسی پوشیده نیست؛ به نحوی که می توان آن حضرت را بزرگ ترين و فداكارترين و با فضيلت ترين زنان اسلام دانست.[1]
اهمیت این مسأله از آن جهت است که بعضی ها در مقایسه زنان پیغمبر با یکدیگر در اشتباه هستند در حالی که حضرت خدیجه سلام الله علیها برترین زن پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم بود چرا که ویژگی های بارزی که حضرت خدیجه سلام الله علیها داشت هیچ یک از زنان پیغمبر نداشتند.[2]
بر این اساس، تبیین ویژگی ها و فضايل آن بانوى بزرگ اسلام، مى تواند بیش از پیش این مهم را تبیین کرده و از سوی دیگر لزوم الگو پذیری زنانِ عصر حاضر از آن حضرت را اثبات نماید.[3]
خدیجه؛ اولین زن مسلمان
اين بحث مهمى است كه «اول من آمن» (نخستين كسى كه به پيامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم ايمان آورد و دست بيعت در دست او گذاشت) كه بود؟ تمام امت اسلامى متفق اند كه از ميان زنان، خديجه كبرى عليها السلام نخستين نفر بود که تصديق پيامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم كرد، و با او بيعت نمود؛ و با او نماز خواند و ركوع و سجود بجا آورد.[4]
آری در آن روزى كه اسلام غريب بود و پيامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم يكّه و تنها بود فقط «خديجه» همسر با وفايش به او ايمان آورده بود، حال آنکه اظهار اسلام در برابر مشركان متعصّب بسيار خطرناك بود[5]، لذا آن حضرت در پيشرفت اسلام، به عنوان پيشگام ترين پيشگامان شركت داشته، و براى پيشرفت اسلام و اجراى حق و عدالت، بزرگ ترين فداكارى ها را به منصۀ ظهور رسانده است.[6]
در این میان، روايات فراوانى وارد شده كه طبق اين روايات اوّلين نفر از زنان كه به اسلام گرويد، حضرت خديجه عليها السلام بوده است.[7]
اين مطلب در ميان تمام دانشمندان اسلامى از شيعه و سنّى از واضحات محسوب مى شود. چندين نفر از علماى اهل سنّت نسبت به مطلب فوق ادّعاى اجماع كرده اند؛ از جمله ابن عبد البر، از دانشمندان معروف اهل سنّت مى گويد: «اتّفقوا على ان خديجة اوّل من آمن باللَّه و رسوله و صدّقته فيما جاء به، ثم علىٌّ بعدها[8]؛ دانشمندان مسلمان اتّفاق نظر دارند كه (از زنان) خديجه اوّلين كسى بود كه به خداوند و پيامبرش ايمان آورد و دين اسلام را تصديق نمود و پس از او (از مردان) على (اوّلين كسى بود كه) ايمان آورد».[9]
هم چنین ابو احمد جرجانى شافعى، در كتاب الكامل فى الرجال از مالك بن الحوريث نقل مى كند كه مى گويد: «كانَ عَلِىٌّ اوَّلَ مَنْ اسْلَمَ مِنَ الرِّجالِ وَخَديجَةُ اوَّلَ مَنْ اسْلَمَ مِنَ النِّساءِ؛على عليه السلام نخستين كسى از مردان بود كه اسلام آورد وخديجه نخستين كسى از زنان بود كه ايمان آورد».[10]،[11]
سلام جبرئیل بر حضرت خدیجه سلام الله علیها
از راویانی که مورد تایید شیعه و سنی است روایت ابوسعید خدری از پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم است که می گوید: رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: وقتی که در شب معراج، جبرئیل مرا به سوی آسمان ها برد و سیر داد، هنگام مراجعت به جبرئیل گفتم: «آیا حاجتی داری؟» جبرئیل گفت: «حاجت من این است که سلام خدا و سلام مرا به خدیجه سلام الله علیها برسانی.»[12]
پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم وقتی که به زمین رسید، سلام خدا و جبرئیل را به خدیجه سلام الله علیها ابلاغ کرد؛ خدیجه سلام الله علیها گفت: «ان الله هو السلام، و منه السلام، و الیه السلام، و علی جبرئیل السلام؛ همانا ذات پاک خدا سلام است، و از او است سلام، و سلام به سوی او باز گردد و بر جبرئیل سلام باد.»[13] که این روایت بیانگر مقام بالای این بانو است.[14]
اموال حضرت خدیجه سلام الله علیها؛ پشتیبان مالی دین
در همه دنيا معمول است هر گاه بخواهند شخص بزرگ، يا كشورى را منزوى كنند او را در محاصره اقتصادى قرار مى دهند كه در تاريخ اسلام در داستان «شعب ابوطالب» و محاصره شديد اقتصادى مسلمين از سوى مشركان قريش آمده است.[15]لیکن اموال خديجه عليها السلام پشتوانه اى براى پيشرفت اسلام در آغاز نبوّت پيامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم بود.[16]
لذا به بیان قرآن کریم، مال و ثروت ابزار خوبى براى دستيابى به نيكي ها و خوبى هاست و شايد به همين دليل در کلام وحی آمده است: «... انْ تَرَكَ خَيْراً الوَصيَّةُ»[17] مفسّرين «خير» را در اين آيه به مال و ثروت تفسير كرده اند. همانند حضرت خديجه عليها السلام كه همه ثروت خود را براى تبليغ اسلام در اختيار پيامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم قرار داد.[18]
و یا خداوند در فراز قرآنی دیگر مى فرمايد:«و وجدك عائلا فاغنى[19]؛و تو را فقير يافت و بى نياز كرد»؛ واژه «عائلًا» به معناى عيالمند و خانوار پرجمعيّت است، و از آنجا كه معمولًا افراد عائله مند فقير و تهى دستند، و به تعبير ديگر عائله مندى و فقر لازم و ملزومند، بدين جهت در اينجا به فقر و ندارى تفسير شده است.[20]
خداوند فقر و تهيدستى پيامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم را در قبل از بعثت با ثروت حضرت خديجه عليها السلام، و پس از بعثت و رونق گرفتن اسلام با غنائم جنگى، مرتفع ساخت[21]
آری از جمله افتخارات این بانوی بزرگوار این است که تمام دارایی و وجود خود را برای اسلام و در حمایت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم بکار گرفت.[22]
خدیجه سلام الله علیها؛ آرام جان پیامبر
حضرت خدیجه خدیجه سلام الله علیها تنها زنی است که در دوران سخت و طوفانی یعنی 15 سال قبل از اسلام و 10 سال پس از اسلام یار و همراه حضرت محمد صلّی الله علیه وآله وسلّم بود.[23]
هیچ یک از زنان رسول خدا این دوران را درک نکردند و تنها ایشان مقاومت و در مقابل تمام مشکلات ایستادگی کرد.[24]
در تبیین این مهم باید گفت در آن روزگار كه مسلمانان دوران آمادگى خود را در مكه مى گذراندند، محيط زندگى آنان سخت طوفانى و شرايط فوق العاده بحرانى بود.[25]
آغاز اسلام بود، مسلمانان در اقليّت قرار داشتند، وتمام قدرت و نيرو و حاكميت و ثروت در دست دشمنان بى رحم و بى منطق اسلام بود و هر كارى مى خواستند، مى كردند.[26]
آزارى نبود كه بر سر مسلمانان نياوردند، و جسارت و توهينى نبود كه نسبت به مقام شامخ پيامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم روا ندارند.[27]
این اذیت ها از سوی مشرکان در حالی بود که پيامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم همواره مشركان مكّه را با بيان شيرين و دلايل روشن به اسلام فرا مى خواند، و آنها هم مرتّب حضرت را تهديد و آزار و اذيّت مى كردند، به گونه اى كه يكى از كارهاى هميشگى حضرت [28]خديجه پس از بازگشت پيامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم به منزل، بستن زخم هاى ناشى از پرتاب سنگ و چوب توسّط مشركان بود.[29]
آری حضرت «خديجه» بر زخم هاى قلب و جسم پيامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم مرهم مى نهاد، و غبار غم و اندوه را با فداكاري هايش، با محبّت و صفايش، با همدردى و دلسوزى اش، از قلب مبارك پيامبر مى زدود.[30]
هم چنین وقتی مسلمانان مكّه به شعب ابیطالب تبعید شدند، جايى كه مسلمانان نه سرپناهى داشتند، و نه موادّ غذايى كافى در اختيارشان بود، و نه ارتباطى با مكّه و اهل آن داشتند. در آن جا بود كه حتّى شخصيّت ثروتمندى همچون خديجه به مانند دیگران غذاى كافى براى خوردن نداشت. تابش مستقيم نور آفتاب در سرزمين عربستان كه نزديك خط استواست باعث می شد كه پوست صورت برخى مسلمانان كنده شود! حضرت خدیجه سلام الله علیها نیز به همراه پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم و دیگر مسلمانان سه سال در آن منطقه با تمام فشارها و سختى ها و كم ترين امكانات سوختند و ساختند، امّا اجازه ندادند شعله چراغ اسلام خاموش شود.[31]
اینگونه است که وقتی حضرت خدیجه سلام الله علیها و حضرت ابوطالب علیه السلام، اين دو يار وفادار، و دو شخصيت بزرگ و انسان هاى ايثارگر، وقتی در سال دهم بعث به فاصله كمى چشم از جهان پوشيدند، پيامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم را در مرگ خود عزادار ساختند، و رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم از اين نظر تنها ماند.[32]
شدت اندوه آن حضرت در سوگ اين دو شخصيت كه به حق هر كدام سهم قابل ملاحظه اى در پيشرفت اسلام داشتند از اين جا روشن مى شود كه آن سال را «عام الحزن» يعنى «سال غم و اندوه» نام نهادند.[33]
حضرت خدیجه؛ محبوبه پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم
در زندگى پيامبر اكرم و امامان صلوات الله عليهم اجمعین موارد متعدّدى ديده می شود كه از افراد نيكوكار قدردانى و تشكّر می كردند[34] از جمله امتیازات آن بانوی بزرگوار این است که تنها زنی بودند که پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم بعد از وفاتش دائما به یاد وی بود.[35]
از جمله پيامبراكرم صلّی الله علیه وآله وسلّم به پاس خدمات حضرت خديجه عليها السلام همواره از او ياد مى كرد و از خدمت هاى او قدردانى و تشكّر مى نمود و بر او درود مى فرستاد و از درگاه خدا براى او طلب آمرزش مى نمود و مى فرمود: خديجه وقتى به من پيوست كه همه از من دور مى شدند. او در راه اسلام، هرگز مرا تنها نگذاشت و همواره از من حمايت نمود. خدا او را رحمت كند.[36]،[37]
آن حضرت پس از وفات خدیجه سلام الله علیها و در دوران سکونت در مدینه، چنان از یاد خدیجه سلام الله علیها خشنود می شد که هنگام ذبح گوسفند، حتماً خود را مقید می دانست سهمی از گوشت را برای دوستان خدیجه سلام الله علیها بفرستد و در توجیه آن چنین می گفت که: «انی لاحبّ حبیبها؛ من دوستان [خدیجه ] را نیز دوست دارم.[38]
محبت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم به خدیجه سلام الله علیها چنان بود که برخی از زنان آن حضرت همچون عایشه اعتراض نموده و می گفت: «چرا این قدر یاد خدیجه سلام الله علیها می کنی؟ مگر او پیر زنی نبود که خدا بهتر از او را نصیب تو کرده است؟ اين سخن به قدرى بر پيامبر ناگوار آمد كه از شدت غضب مو بر تنش راست شد و فرمود:به خدا سوگند كه هرگز همسرى بهتر از او نداشتم، او زمانى ايمان آورد كه مردم كافر بودند و زمانى اموالش را در اختيار من گذاشت كه مردم همه از من بريده بودند![39]،[40]
...و کجاست مثل خدیجه
پيغمبر گرامى اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم در مراسم جشن عروسی حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما بیش از پیش به مقام و منزلت حضرت خدیجه سلام الله علیها اشاره نمود.[41]
«امّ سلمه» و «امّ ايمن» كه دو زن با شخصيت در اسلام بودند و علاقه بسيارى به بانوى بزرگ فاطمه زهرا عليها السلام داشتند خدمت پيامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم آمدند و چنين گفتند: اى پيامبر گرامى خدا! راستى اگر خديجه زنده بود با تشكيل مراسم جشن عروسى فاطمه چشمانش روشن مى شد، چنين نيست؟[42]
رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم از شنيدن نام آن بانوى فداكار، اشك در چشمانش حلقه زد، و به ياد آن همه مهربانى ها و ايثارگرى هاى خديجه افتاد و فرمود: كجا مانند خديجه زنى پيدا مى شود؟ آن روز كه همه مردم مرا تكذيب كردند، او مرا تصديق نمود و تمام ثروت و زندگى خود را براى نشر آيين خداوند در اختيار من گذارد. او همان بانويى بود كه خداوند به من دستور داد به او مژده دهم كه قصرى از زمرّد در بهشت برين به او عنايت خواهد فرمود.[43]
بانوی بهشتی
در روايتى از رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم مى خوانيم: «افضل نساء اهل الجنة خديجة بنت خويلد، و فاطمة بنت محمد، و مريم بنت عمران، و آسيه بنت مزاحم، امرأة فرعون!؛ برترين زنان اهل بهشت چهار نفرند« خديجه» دختر خويلد و «فاطمه» دختر محمد و «مريم» دختر عمران و «آسيه» دختر مزاحم همسر فرعون»[44]
سخن آخر: (حضرت خدیجه سلام الله علیها؛ مادر امامت است)
توضيح اين كه پيامبر اكرم صلّی الله علیه وآله وسلّم دو فرزند پسر از بانوى اسلام «خديجه» داشت: يكى «قاسم» و ديگرى «طاهر» كه او را «عبداللَّه» نيز می ناميدند، و هر دو در «مكّه» از دنيا رفتند، و پيامبر اكرم صلّی الله علیه وآله وسلّم فاقد فرزند پسر شد، اين موضوع زبان بدخواهان «قريش» را گشود، و كلمه «ابتر» را براى حضرتش انتخاب كردند.[45]،[46]
آنها طبق سنت خود، براى فرزند پسر اهميت فوق العاده اى قائل بودند، او را تداوم بخش برنامه هاى پدر مى شمردند، بعد از اين ماجرا، آنها فكر مى كردند با رحلت پيامبر اكرم صلّی الله علیه وآله وسلّم برنامه هاى او به خاطر نداشتن فرزند ذكور، تعطيل خواهد شد و خوشحال بودند.[47]
لیکن در روايتى كه اهل سنّت و شيعه هر دو بر آن تأكيد دارند مى خوانيم: پيامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم در شب معراج از بهشت عبور مى كرد، جبرئيل از ميوه درخت طوبى به آن حضرت داد، و هنگامى كه پيامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم به زمين بازگشت، نطفه فاطمه زهرا عليها السلام از عصارۀ آن ميوه بهشتى در رحم خدیجه سلام الله علیها منعقد شد.[48]
لذا در حديث مى خوانيم كه پيامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم فاطمه عليها السلام را بسيار مى بوسيد، روزى همسرش عايشه بر اين كار خرده گرفت كه چرا اين همه دخترت را مى بوسى؟[49]
پيامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم در جواب فرمود: «من هر زمان فاطمه را مى بوسم، بوى بهشت برين را از او استشمام مى كنم».[50]،[51]
و به اين ترتيب اين مولود بزرگ از عصاره پاك ميوه هاى بهشتى و از پدرى همچون پيامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم، و مادر ايثارگر و فداكارى همچون «خديجه» در روز بيستم جمادى الثانى گام به اين دنيا نهاد، و طعن و سرزنش هاى مخالفين كه پيامبر را بدون «نسل جانشين» مى پنداشتند، همگى نقش بر آب شد، و به مضمون سوره «كوثر» فاطمه زهرا چشمه جوشان براى ادامه دودمان پيامبر و ائمه هدى علیهم صلوات الله و خير فراوان در طول قرون و اعصار تا روز قيامت شد.[52]
از آنجا که نسل پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم از حضرت زهرا سلام الله علیها است و ایشان نیز دختر حضرت خدیجه سلام الله علیها و در دامان پاک وی پرورش یافته است؛ لذا خدیجه سلام الله علیها در یک کلام مادر امامت محسوب می شود.[53]
این مدّعا موید کلام نورانی پیامبر اعظم صلّی الله علیه وآله وسلّم است که در روایتی به صراحت ایشان را «ظرف امامت» نامید؛ روزی پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم بر فاطمه علیها السلام وارد شد و او را آشفته و بی قرار یافت. به فاطمه علیها السلام فرمود: «چرا نگرانی؟» فرمود: «عایشه بر مادرم فخر می فروشد و می گوید با مردی پیش از شما آشنا نبوده است، حال آنکه مادر من در میان سالی با شما ازدواج کرده است.» رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم رو به فاطمه علیها السلام کرد و فرمود: «بدان که مادر تو «ظرف امامت» و محل پیشوایی امت من است».[54]،[55]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] تفسير نمونه؛ ج 17؛ ص 303.
[2] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ سلسله جلسات تفسیر قرآن کریم؛ شبستان امام خمینی رحمه الله علیه؛ حرم مطهر کریمه اهل بیت علیهم السلام؛ 1391/05/09.
[3] كليات مفاتيح نوين؛ ص 618.
[4] پيام قرآن؛ ج 9؛ ص 324.
[6] ترجمه گويا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه؛ متن و ترجمه (ج 1)؛ ص 390.
[7] آيات ولايت در قرآن؛ ص 357.
[8] الاستيعاب؛ ج 2؛ ص 457، (به نقل از الغدير؛ ج 3؛ ص 238).
[9] آيات ولايت در قرآن؛ ص 357.
[10] الكامل فى الرجال؛ ج 6؛ ص 2378.
[11] پيام قرآن؛ ج 9؛ ص 328.
[12] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ سلسله جلسات تفسیر قرآن کریم؛ شبستان امام خمینی رحمه الله علیه؛ حرم مطهر کریمه اهل بیت علیهم السلام؛ 1391/05/09.
[13] کشف الغمه؛ ج 2؛ ص 133، بحار؛ ج 16؛ ص 7؛ ج 18؛ ص 385.
[14] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ سلسله جلسات تفسیر قرآن کریم؛ شبستان امام خمینی رحمه الله علیه؛ حرم مطهر کریمه اهل بیت علیهم السلام؛ 1391/05/09.
[16] آيات ولايت در قرآن؛ ص 357.
[18] مثالهاى زيباى قرآن؛ ج 1؛ ص 83.
[20] سوگندهاى پر بار قرآن؛ ص 413.
[22] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ سلسله جلسات تفسیر قرآن کریم؛ شبستان امام خمینی رحمه الله علیه؛ حرم مطهر کریمه اهل بیت علیهم السلام؛ 1391/05/09.
[31] داستان ياران؛ مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى مدّ ظلّه؛ ص 80.
[35] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ سلسله جلسات تفسیر قرآن کریم؛ شبستان امام خمینی رحمه الله علیه؛ حرم مطهر کریمه اهل بیت علیهم السلام؛ 1391/05/09.
[36] بحارالانوار؛ ج 16؛ ص 12، اسد الغابة؛ ج 5؛ ص 438.
[38] الاصابة؛ ج 8؛ ص 103.
[39] «استيعاب» و«صحيح بخارى» و«مسلم»( طبق نقل المراجعات؛ ص 229؛ ن 72).
[40] تفسير نمونه؛ ج 17؛ ص 303.
[44] «در المنثور»؛ ج 6؛ ص 246.
[45] پيامبر اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم صاحب فرزند ذكور ديگرى به نام «ابراهيم» از «ماريه قبطيه» در «مدينه» در سال هشتم هجرت شد، ولى اتفاقاً او نيز قبل از آن كه به دو سالگى برسد چشم از دنيا پوشيد و وفات او قلب پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم را آزرد.
[46] شأن نزول آيات قرآن؛ ص 519.
[47] تفسير نمونه؛ ج 27؛ ص 369.
[50] اين حديث را با مختصر تفاوتى «سيوطى» در «درّ المنثور» و «طبرى» در «ذخائر العقبى» و «علىّ بن ابراهيم» در تفسير خود نقل كرده اند. گرچه معروف است كه معراج در سال هاى آخر توقف پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم در مكه بوده، ولى بطورى كه از بعضى روايات استفاده مى شود معراج مكرر اتفاق افتاده است، بنابراين منافاتى با تولّد بانوى اسلام در سال پنجم بعثت ندارد.
[54] بحار الانوار؛ ج 43؛ ص 43.