اخلاق سرمایه اصلى اقوام و ملتها، کلید حل مشکلات مهم اجتماعى و خمیرمایه تمدن و ستون فقرات یک زندگى اجتماعى سالم است و بهترین وسیله انسان در سیر الهى است؛ به همین دلیل تا مسائل اخلاقى در جوامع انسانى حل نشود هیچ مسأله اى حل نخواهد شد.[1]
لذا غالب مشکلات فردى و اجتماعى که با آن دست به گریبان هستیم، دقیقاً و مسلماً ناشى از ضعف هاى اخلاقى ماست، مشکلات و گرفتاری ها و بن بست هاى جهانى نیز درست از فقر اخلاقى جامعه ها و مخصوصاً سران بسیارى از کشورهاى جهان سرچشمه مى گیرد.[2]
حال در سالروز ولادت باسعادت امام سجاد علیه السلام، بسیار مناسب است سیره، فضائل و کمالات و آموزه های اخلاقی آن حضرت به علاقه مندان و شیفتگان آن حضرت تقدیم گردد.[3]
پاسخ جالب امام سجاد علیه السلام به فردی که به ایشان ناسزا گفت!
تاریخ زندگى امام سجاد علیه السلام گواه زنده اى بر حلم و بردبارى و عفو و مدارا و کظم غیظ آن حضرت و دفن خشونت ها و عداوت ها در همان محل و جایگزینی آرامش و امنیّت و محبّت و دوستى به جاى خشم و غضب است.[4]
مردى از دشمنان اهل بیت علیهم السلام نزد امام سجاد علیه السلام آمد و حضرت را در حضور جمع ناسزا و دشنام داد امام در جواب چیزى نفرمود، وقتى آن مرد رفت امام به حاضران فرمود: اکنون دوست دارم با من بیایید برویم نزد آن مرد، تا جواب مرا از دشنام او بشنوید، عرض کردند اى کاش جواب او را همان اوّل مى دادید، حضرت حرکت کرد در حالى که آیه«وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»؛ (پرهیزگاران کسانى هستند که) خشم خود را فرو مى برند؛ و از خطاى مردم در مى گذرند؛ و خدا نیکوکاران را دوست دارد».[5] را می خواند. از خواندن این آیه دانستیم که امام در نظر ندارد که برخورد تندى با او کند.[6]
هنگامى که به در خانه او رسیدند، حضرت از پشت در صدا زد، فرمود: بگویید: على بن الحسین است. هنگامى که آن مرد متوجّه شد که امام با جماعتى در خانه او آمدند، وحشت کرد و خود را براى شرّ و ناراحتى آماده کرد، هنگامى که حضرت او را دید فرمود:«یَا أَخِی إِنَّکَ کُنْتَ قَدْ وَقَفْتَ عَلَیَّ آنِفاً فَقُلْتَ وَقُلْتَ فَإِنْ کُنْتَ قُلْتَ مَا فِیَّ فَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْهُ وَإِنْ کُنْتَ قُلْتَ مَا لَیْسَ فِیَّ فَغَفَرَ اللَّهُ لَک ؛ اى برادر تو نزد ما آمدى و چنین و چنان گفتى، هرگاه بدى هایى که به من نسبت دادى راست باشد از خدا مى خواهم که مرا بیامرزد، و اگر دروغ گفتى و تهمت زدى از خدا مى خواهم که تو را بیامرزد ». هنگامى که آن مرد این محبت و لطف و عطوفت را دید پیشانى امام علیه السلام را بوسید و گفت:آنچه را گفتم در تو نیست بلکه من به این بدى ها سزاوارترم ؛ و به این ترتیب غائله مهمى فرو نشست.[7]،[8]
اینگونه است که امام سجاد علیه السلام در یکى از دعاهاى معروف صحیفه سجادیه از خشم و غضب به خدا پناه مى برد و عرضه مى دارد: «الَّلهُمَّ انّى اعُوْذُبِکَ مِنْ هَیَجانِ الْحِرْصِ وَ سَوْرَةِ الْغَضَبِ وَ غَلَبَةِ الْحَسَدِ وَ ضَعُفَ الصَّبْرِ وَ قِلَّةَ الْقَناعَةِ؛ خداوندا من به تو پناه مى برم از هیجان حرص و شدت غضب و چیره شدن حسد و ضعف شکیبائى و کمى قناعت».[9]،[10]
امام سجاد علیه السلام و مرد دلقک
آیا مزاح و شوخى از نظر اسلام درست است یا نه؟ در پاسخ این سؤال باید توجه داشت که مزاح همانند سائر اعمال انسان تا آنجا که به مرحله گناه نرسیده باشد مباح است، اما اگر ضمن شوخى و مزاح آبروى مسلمانى ریخته شود، یا نسبت ناروائى به کسى داده شود و یا موجب غیبت، تهمت و امثال آن گردد مسلما حرام است (و نباید فراموش کرد که مزاح مى تواند وسیله اى براى همه این گناهان گردد) اما اگر به طرز صحیح و درستى باشد و موجب سرور و خوشحالى گردد اشکالى نخواهد داشت بلکه احیاناً از لوازم حیات بشمار مى رود زیرا زندگى بدون شادى و سرور غالبا قابل تحمل نیست، لذا پیامبران، ائمه و پیشوایان دین احیانا خود اهل مزاح بودند ولى مسلما بدون هیچگونه آلودگى به گناه .[11]
در حدیثی می خوانیم:در شهر مدینه دلقکى بود که مردم را مى خنداند. روزی اظهار داشت که این مرد (امام سجاد على بن الحسین علیه السلام) مرا خسته و درمانده کرده است، تا به حال نتوانسته ام او را بخندانم به ناچار باید ترفندى به کار گیرم ت او ر بخندانم.[12]
روزى امام علیه السلام از منظقه ای عبور مى کرد، آن مرد آمد و عباى حضرت را از دوش مبارکش برداشت و رفت، امام علیه السلام اعتنایى به او نکرد، همراهان به دنبال او رفتند و عبا را از وى گرفتند و بر دوش حضرت افکندند.[13]
امام علیه السلام در حالى که خود ر از چشم انداز ان دلقک پنهان مى داشتند و دیده از زمین برنمى گرفتند پرسیدند این شخص که بود؟ عرض کردند: دلقکى است که اهل مدینه را مى خنداند و از این راه نان مى خورد! امام فرمود به او بگویید: «ان للَّه یوما یخسر فیه المبطلون؛ خداوند روزى دارد که در آن روز اهل باطل (بیکاران و بیعاران) زیان مى بینند»![14]
سیرۀ رفتاری و گفتاری امام سجاد علیه السلام نشان می دهد نیاز نیست که انسان از شوخى و مزاح مشروع بپرهیزد و خشک و عبوس در مجالس بنشیند،[15] بلکه هر امری به ویژه مزاح و شوخی در حد اعتدالش نیکوست و اگر از حد اعتدال بگذرد موجب وهن شخصیت انسان مى شود و مردم همچون دلقکى به او نگاه مى کنند و یا اینکه وارد گناهانى مى شود که خشم خدا را مى طلبد.[16]
دستگیری از نیازمندان در سیرۀ امام سجاد علیه السلام
ابو حمزه ثمالى از امام سجاد علیه السّلام نقل مى کند که من روز جمعه در مدینه بودم، نماز صبح را با امام سجاد علیه السّلام خواندم، هنگامى که امام از نماز و تسبیح، فراغت یافت به سوى منزل حرکت کرد و من با او بودم، زن خدمتکار را صدا زد، گفت: مواظب باش، هر سائل و نیازمندى از در خانه بگذرد، غذا به او بدهید، زیرا امروز روز جمعه است.[17]
ابو حمزه مى گوید: گفتم هر کسى که تقاضاى کمک مى کند، مستحق نیست![18]
امام فرمود: درست است، ولى من از این مى ترسم که در میان آنها افراد مستحقى باشند و ما به آنها غذا ندهیم و از در خانه خود برانیم.[19]
بوسه امام سجاد علیه السلام بر دستان فقیر
در پرداخت انفاق و بخشش رعایت ادب و احترام لازم است و باید در حفظ آبرو و شخصیّت نیازمند کوشید. قرآن مجید در این باره مى فرماید: «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَیْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ یَتْبَعُها اذًى ...؛[20] گفتار نیکو (در برابر نیازمندان) و عفو (و گذشت از خشونت هاى آنان ) از بخششى که آزارى به دنبال داشته باشد، بهتر است».[21]
لذا اگر نیازمندى به شما مراجعه کند و شما بگویید «معذرت مى خواهم یا شرمنده ام، نمى توانم کمک کنم» و با احترام او را رد کنید، بهتر است از این که پولى به او بدهید و بى حرمتى کنید؛ مثلًا بگویید «دیگر این جا پیدایت نشود؟» یا «این پول را بگیر تا از شرّت راحت شوم».[22]
رعایت این مفهوم در حالات معصومان علیهم السلام به خوبى دیده مى شود. در حالت امام سجّاد علیه السلام نوشته اند: «اذا اعْطَى السّائِلَ قَبَّلَ یَدَهُ، فَقیلَ لَهُ لِمَ تَفْعَلْ ذلِکَ ...» وقتى حضرت به نیازمندى کمک مى کرد، دست او را مى بوسید.[23]
یکى از اصحاب عرض کرد: چرا این کار را مى کنید؟ حضرت علیه السلام در جواب فرمودند: «لِانَّها تَقَعُ فی یَدِاللّهِ قَبْلَ یَدِ العَبدِ؛ این به خاطر آن است که (این بخشش) پیش از آن که به دست بنده قرار گیرد، به دست خدا مى رسد».[24]،[25]
چقدر تفاوت است بین این انفاق خالصانه و همراه با بهترین احترام و ادب، با انفاق هاى ریاکارانه و تحقیرآمیز.[26]
انفاق در تاریکی شب
جالب این که در حدیثى مى خوانیم که زُهرى، یکى از سرشناسان اهل سنت از تابعین، امام على بن حسین علیه السلام را در شبى سرد و بارانى دیدار کرد در حالى که بر[27] پشت آن حضرت مقدارى آرد بود و حضرت به سویى حرکت مى کرد. زهرى عرض کرد: اى پسر رسول خدا! این چیست؟[28]
حضرت فرمود: قصد سفرى دارم و مشغول تهیه زاد و توشه آن و گذاشتن در محل مطمئنى هستم. زهرى گفت:غلام من این جاست به شما کمک مى کند. حضرت قبول نکرد. زهرى عرض کرد: خودم آن را برمى دارم و براى شما مى آورم.[29]
امام سجاد علیه السلام فرمود: من میل ندارم چیزى که موجب نجات من و سبب حسن ورودم به مقصد است خودم حمل نکنم، تو را به خدا سوگند مى دهم که سراغ کار خود بروى و من را رها سازى. زهرى از آن حضرت جدا شد و رفت.[30]
بعد از چند روز امام علیه السلام را دید عرض کرد: اى پسر رسول خدا! اثرى از آن سفرى که فرمودى نمى بینم. امام علیه السلام فرمود: آرى اى زهرى. آن گمانى که کردى (که منظورم سفر دنیاست) درست نبوده است منظورم سفر آخرت و آماده شدن براى آن است. آرى. آماده شدن براى مرگ و سفر آخرت به وسیله پرهیز از حرام و بذل و بخشش در راه خیر حاصل مى شود.[31]،[32]
لذا در مورد حضرت امام سجّاد علیه السلام این مطلب نقل شده است که آثار بند أنبان حتّى پس از مرگ بر روى شانه هاى آن حضرت باقى مانده بود. بعضى از یاران آن حضرت، از فرزند برومندش امام باقر علیه السلام پرسیدند: آیا این آثار زخم با گذشت چهل سال از واقعه کربلا هنوز التیام نیافته است؟ حضرت پاسخ دادند: این اثر مربوط به آن زمان نیست، بلکه مربوط به بند انبان غذا است که آن حضرت شبانه بر دوش مى کشید و بین فقرا و مستمندان و یتیمان تقسیم مى کرد.[33]،[34]
رفتار امام سجاد علیه السلام با زیردستان
حضرت امام سجاد علیه السلام رفتار بزرگوارانه و مهربانانه ای با زیر دستان و غلامان خود داشت، به گونه ای که آنها همواره احساس امنیت می کردند[35]
روزی امام سجاد علیه السلام یکی از غلامان خود را صدا زد ولی غلام پاسخ نداد. دوباره صدا زد ولی غلام باز پاسخ نداد. بار سوم وقتی غلام پاسخ داد، امام به او فرمود:« پسرم، صدایم را نمی شنیدی؟»غلام گفت:«آری».امام پرسید:« پس چرا جوابم را ندادی؟!»[36]
گفت:« چون از شما احساس امنیت کردم.»امام فرمود:« حمد خدایی را که زیردستان مرا چنین قرار داد که از من احساس امنیت کنند.»[37]
امام سجاد علیه السلام و خدمتکار زیرک!
هم چنین در حالات امام سجاد على بن الحسین علیه السلام آمده است: «خدمتکارش آب بر سر حضرت مى ریخت ظرف آب افتاد و حضرت را مجروح کرد، امام علیه السلام سر را بلند کرد، خدمتکار گفت: »و الکاظمین الغیظ؛[38] و خشم خودرا فرو مى برند»، حضرت فرمود: «خشمم را فرو بردم» عرض کرد: «و العافین عن الناس[39]؛ و از خطاى مردم مى گذرند»، فرمود: «خدا تو را ببخشد» عرض کرد: «و اللَّه یحب المحسنین؛[40] و خدا نیکوکاران را دوست دارد». فرمود: «برو براى خدا آزادى».[41]،[42]
شتری که هرگز تازیانه نخورد!
در دنیاى امروز شعارهاى جذّاب و فریبنده اى نظیر «حمایت از حیوانات » مى دهد، امّا به هنگام عمل رابطه ها و منافع شخصى بر ضوابط و منافع ملّى مقدّم مى شود.[43] به عنوان نمونه همین آمریکایى ها که صداى دفاع از حقوق حیوانات و محیط زیست آنها گوش فلک را کر کرده، در جنگ ویتنام هنگامى که سربازان ویتنامى به جنگل ها پناه مى بردند، جنگل را با سربازان درون آن به آتش کشیدند. [44]
در این میان اسلام به عنوان آئینى مملوّ از برنامه هاى اخلاقى، حرمت حیوانات و حقوق آنها را نیز فراموش نکرده و مشمول محبّت و رأفت قرار داده است به نحوی که می توان مدعی شد چنین دستوراتى در هیچ مکتبى دیده نمى شود. [45]
بسیارند کسانى که هنگامى که مرکب آنها کم و زیادى مى کند با شلاق به جان آن مى افتند و گاه عصبانیّت خود را در موضوعات دیگر، بر سر حیوان خالى مى کنند؛ ولى اسلام تأکید مى کند که بى دلیل مرکب را آزار ندهند. در روایتی مى خوانیم که امام سجاد زین العابدین علیه السلام چهل بار از مدینه به مکّه براى زیارت خانه خدا از شترى استفاده کرد و در تمام این مدت حتى یک تازیانه به آن شتر نزد.[46]،[47]
سیرۀ امام سجاد علیه السلام حتی در برخورد با حیوانات به خوبى نشان مى دهد که اسلام، دقیق ترین دستورات را در زمینه حمایت از حیوانات و رعایت حقوق آن ها داده است.[48]
اینگونه است که رساله حقوق امام سجّاد علیه السّلام به مسئولیّت هایى که انسان در مقابل اشخاص و اشیاء و حتی حیوانات دارد اشاره مى کند که این سلطه نیست بلکه مسئولیّت است. گاهى این مسئولیّت ها واجب و گاهى مستحب و اخلاقى است. مرحوم صاحب وسائل در کتاب الحج به مناسبت، سراغ حقوق حیوانات رفته است، از جمله در باب نُه، از ابواب حج احکام دوّاب را تحت عنوان «حقوق الدابة المندوبة و الواجبة» ذکر مى کند که اینها حقّ اخلاقى و عرفى است نه این که حق به معناى فقهى و به معناى سلطه باشد.[49]
سخن آخر: (توصیه امام سجاد علیه السلام به مردی که از وضعیت زندگی خود شکایت کرد)
در حدیثى از امام سجاد علیه السّلام مى خوانیم که شخصى نزد آن حضرت آمد و از وضع زندگى خود شکایت کرد(گویا گرفتار زرق و برق دنیا بود)؛ امام علیه السّلام فرمود: «بیچاره فرزندان آدم، در هر روز گرفتار سه مصیبت مى شوند که هیچ کدام مایه عبرت آنها نمى شود، حال آن که اگر عبرت مى گرفتند مصائب دنیا بر آنها آسان مى شد، مصیبت اوّل این که هر روز که مى گذرد بخشى از عمر آنها کم مى شود (ولى به آن تأسف نمى خورند) و اگر مقدارى از مالش کم شود غمگین مى گردد در حالى که درهم (و دینار) جانشین دارد ولى عمر هرگز برنمى گردد.[50]
دوّم این است که هر روز از رزق خود استفاده مى کنند رزقى که اگر حلال باشد باید حساب آن را پس بدهد و اگر حرام باشد کیفر مى بینند.[51]
سپس فرمود مصیبت سوّم از اینها بزرگتر است عرض کردند، مصیبت سوّم چیست؟ فرمود: «ما من یوم یمسی إلّا و قد دنا من الآخرة مرحلة لا یدری على الجنّة أم على النّار؛ هر روز که غروب مى شود یک منزل به آخرت نزدیکتر شده اند و نمى دانند به بهشت نزدیکتر شده اند یا به دوزخ»[52].
آن حضرت در پایان خطبه با استفاده از یکى از آیات قرآن، همه مخاطبان خود را چنین اندرز داد و فرمود: « اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ [53]؛ آن چنان که شایسته است تقواى الهى پیشه کنید، و کارى کنید که جز با ایمان از دنیا نروید».[54]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج1، ص7.
[2] همان.
[3] آیات ولایت در قرآن، ص17.
[4] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج11، ص342.
[5] سورۀ آل عمران؛ آیه 134.
[6] گفتار معصومین علیهم السلام، ج2، ص230.
[7] ارشاد، ج2، ص145.
[8] گفتار معصومین علیهم السلام، ج2، ص230.
[9] صحیفه سجادیه؛ دعای 8.
[10] اخلاق در قرآن، ج3، ص386.
[11] ترجمه گویا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه ؛ نص ج 3، ص565.
[12] تفسیر نمونه، ج20، ص183.
[13] همان.
[14] امالى ؛ مطابق نقل نور الثقلین، ج4، ص537.
[15] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج9، ص688.
[16] همان.
[17] تفسیر نمونه، ج9، ص346.
[18] همان.
[19] همان.
[20] سوره بقره؛ آیه 263.
[21] مثالهاى زیباى قرآن، ج1، ص137.
[22] همان.
[23] همان؛ص 138.
[24] بحارالانوار، ج93، ص129.
[25] اخلاق در قرآن، ج2، ص389.
[26] مثالهاى زیباى قرآن، ج 1، ص 138.
[27] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج14، ص338.
[28] همان، ص339.
[29] همان.
[30] همان.
[31] بحارالانوار، ج46، ص65، ح27.
[32] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 14، ص 339.
[33] منتهى الآمال، ج2، ص5.
[34] والاترین بندگان، ص80.
[35] یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ، ص451.
[36] همان.
[37] همان.
[38] سورۀ آل عمران؛ آیۀ 134.
[39] همان.
[40] همان.
[41] نور الثقلین، ج1، ص390.
[42] یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ، ص451.
[43] داستان یاران: مجموعه بحث هاى تفسیرى حضرت آیت الله العظمى مکارم شیرازى (مدظله)، ص184.
[44] همان، ص289.
[45] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج9، ص320.
[46] وسایل الشیعه؛ ج8؛ ب 10، ص353، ح9.
[47] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج9، ص325.
[48] همان، ج6، ص439.
[49] کتاب النکاح، ج6، ص140.
[50] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج5، ص117.
[51] همان.
[52] بحار الأنوار، ج75، ص160.
[53] قرآن مجید مى گوید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ؛ اى کسانى که ایمان آورده اید! آن چنان که حق تقوى و پرهیزکارى است از خدا بپرهیزید، و از دنیا نروید مگر اینکه مسلمان باشید (باید گوهر ایمان را تا پایان عمر حفظ کنید)»؛ سورۀ آل عمران؛ آیه 102.
[54] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج5، ص117.