حوزه های علمیه و مراجع معظم تقلید و علماء همواره در صف مقدس مبارزه با دیکتاتوری پهلوی قرار داشته و در این مسیر گام برداشته اند.[1]
یکی از این مبارزان انقلابی آیت الله العظمی مکارم شیرازی است که مبارزه خود را از ابتدای دهه40 آغاز نمود و در خرداد 1342 نیز توسط حکومت شاه مدتی زندانی شد و پس از آزادی، مبارزات خود را از سر گرفت.[2]
معظم له بعد از قیام19دی 1356 در قم، به اتهام«اقدام علیه امنیت و اخلال در نظم و آسایش عمومی» در 21 دی ماه همان سال به چابهار و در ادامه به مهاباد و انارک نایین تبعید شد و در مرداد ماه 1357 از تبعید رهایی یافت و با شدت گرفتن حوادث انقلاب به تهران آمد.[3] تا سرانجام در 22 بهمن1357، انقلاب اسلامی ایران که نقطه آغاز آن قیام خونین 15 خرداد 1342 بود با رهبری الهی و هوشمندانه امام خمینی رحمه الله علیه و همراهی دیگر علما به ویژه آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدظله و نیز همراهی آگاهانه و گسترده مردم ایران به پیروزی رسید و زمستان 1357 به بهار بیداری اندیشه های الهی پیوند خورد.[4]
آنچه در این نگاشته فراروی مخاطبان قرار می گیرد، اسنادی است که مبارزات و فعالیت های شبانه روزی عالمی وارسته را با وجود موانع و محدودیت های فراوانی که بر سر راه ایشان پدید می آوردند در معرض دانشنامه نویسان و رجال پژوهان و علاقمندان به مطالعه در تاریخ انقلاب اسلامی قرار می دهد.[5]
اسنادی که گستره ای به وسعت جغرافیای ایران دارد و به فعالیتهای آیتالله العظمی مکارم شیرازی در شهرهای شیراز، آبادان، خرمشهر، تهران،اصفهان، تبریز، و ... میپردازد، و به خوبی پشتکار این عالم ربانی در جریان نهضت امام خمینی رحمه الله علیه را نشان می دهد. و چگونگی سازماندهی فرهنگی عالمی اندیشمند و نوآور را در عرصه های مختلف تبلیغ، تألیف و تدریس به تصویر می کشد. و خواننده را در جریان مبارزات یکی از فعالترین چهرههای روحانی کشور قرار میدهد.[6]
این نگاشته مروری است بر مبارزات و فعالیتهای معظم له در ده50ه ش تا پیروزی انقلاب اسلامی ، که براساس اسناد و منابع مختلف تهیه شده است. به نحوی که خواننده به خوبی در جریان وقایع و رویدادها و سیر مبارزاتی آیت الله العظمی مکارم شیرازی قرار میگیرد.
احضار به ساواک
از جمله ویژگی های جلسات معظم له در مسجد ارک تدوین نشریاتی برگرفته از محتویات سلسله سخنرانی های ایشان بود که پس از تدوین به مبلغ5ریال به فروش می رسید.[7] این رویه، باعث شد تا دستور احضار مجدد و تذکر شدید به ایشان داده شود:
« علیرغم تذکراتی که از طریق آن ساواک به نامبرده بالا داده شده، مشارالیه در سخنرانی های خود مبادرت به گفتار مطالب حاد و خلاف می نماید؛ علیهذا دستور فرمایید وی را مجدداً احضار و شدیداً به او تذکر داده شود و به عواقب وخیم اعمالش آگاهش نموده و نتیجه را گزارش نمایند. ضمناً ضبط سخنرانی یادشده ضروری می باشد»[8].
انتقاد از «هزار فامیل» در رژیم پهلوی
هنوز دستور احضار ایشان عملی نشده بود که بررسی عوامل فرمان امام علی علیه السلام به مالک اشتر نخعی، در جلسه17 مرداد 1352ش، فرصتی برای طرح چگونگی روابط در حکومت اسلامی و همچنین اشاره به هزار فامیل و تصدی مشاغل متعدد توسط آنان گردید:
« امروزه تمام فرمان ها به صورت حرف و کاغذ پاره ای گفته می شود و هر کس به مقامی می رسد، بلافاصله پسر عموها و پسردایی و کلیه بستگان و...خود را مشغول به کار می نماید. آیا این تبعیض نیست که بستگان خود را به سر کار می گمارند...»[9]
واکنش ساواک به سخنان آتشین معظم له در مسجد ارک
این سخنرانی موجب شد با اینکه هنوز از دستور احضار قبلی، حدود یک ما سپری نشده بود، اداره کل سوم ساواک در دستور شدیدتری بنویسد:
«برای آخرین بار نامبرده بالا احضار و به وی تذکر داده شود که در بالای منبر صرفاً به مسائل مذهبی پرداخته و از عنوان نمودن مطالب تحریک آمیز اجتناب ورزد، در غیر این صورت نه تنها از منبر رفتنش جلوگیری می گردد، بلکه اقدامات شدیدی در مورد وی به مرحله اجرا در خواهد آمد.»[10]
زیرکی در برابر مأموران ساواک
این دستور، در تاریخ15/6/1352 ش اجرا شد. آیت الله مکارم شیرازی در این احضار، ضمن معرفی خود و اشاره به تألیفات متعددی که داشته، با زیرکی خاصِ خود، انتقاد را شیوه ای برای جذب نظر مستمع عنوان کرد و فرمود:
«ممکن است در یک سخنرانی برای جذب نظر مستمع و جلب نظر جوان هایی که تشنه انتقاد و بحث های داغ هستند، انتقاد کوچکی بشود، ولی این انتقاد جنبه زرنگی دارد که نظر مستمع جلب شود؛ زیرا اصولاً علاقه ای ندارم که از این راه بخواهم کسب شهرت نمایم. من به چاپ مجله و کتب و ادامه تدریس بیش از هر چیز علاقمندم و نیز آماده ام تمام راهنمایی های شما را انجام دهم و به همین دلیل هم از این به بعد، در منابر من اگر ضبط صوت نباشد سخنرانی نمی کنم و بایستی نوار آن تهیه تا از تجزیه و تحلیل مطالب سخنرانی به طور ناصحیح جلوگیری شود.»[11]
وحشت ساواک از گسترش تبلیغات سیاسی
سخنرانی های ایشان بعد از این احضار، باز هم رنگ و بوی انتقادات اجتماعی و سیاسی داشت و در برخی مواقع نیز، به مسأله فلسطین و اشغال سرزمین های آن توسط صهیونیست ها اشاره می کردند؛[12] لذا سازمان امنیت شاه، در ذیل گزارش سخنرانی وی نوشت؛ « نامبرده به تذکرات وقعی نگذارده است.»[13]
به همین دلیل بود که اداره کل سوم، ضمن تهیه شرحی از برخی از اظهارات ایشان در جلسات مختلف سخنرانی، نظریه داد:
«بنابراین مماشات و مدارا با اینگونه اشخاص، که سخنرانی هایی آنان جنبه تحریک عده ای از جوانان و بهره گیری از آن به نفع خود دارند، صحیح به نظر نمی رسد. علیهذا خواهشمند است دستور فرمایید از منابر وی دقیقاً مراقبت و از سخنرانی های یادشده آگاهی حاصل و نتیجه به این اداره کل منعکس گردد.»[14]
هر چند به نظر می رسید که آیت الله مکارم با اظهار مطالبی که در زمان احضار عنوان نمودند موفق به فریب نیروهای ساواک و ادامه ی راه شده باشد، ولی به زودی مشخص گردید که:« از بررسی مفاد نامه معطوفی و سایر اخبار واصله از منابر وی، چنین استنباط می گردد که مشارالیه فرد راستگوئی نبوده و قصد دارد از طریق سخنرانی های تحریک آمیز، افکار جوانان را به دلخواه خود پرورش داده و بهره گیری های لازم را بنماید.»[15]
اعتراض به اختلاط جنسیتی در مدارس
در مهر ماه سال 1352ش(ایام ماه رمضان)، برای بار دیگر گزارش سخنرانی های ایشان در این مسجد از سر گرفته شد. تقاضایِ اعتراضِ گروهی به اختلاط مدارس، و تأکید بر این مسئله که:
«این که یک موضوع سیاسی نیست. داد و فریاد هم نمی خواهد راه بیندازید. همه مردم از دولت بخواهید که مدارس دختر و پسر را از هم جدا کنند. من نمی گویم صددرصد موفق خواهید شد ولی در دنیای امروز خواست ملت یک اثراتی دارد.»[16]
خوردن گوشت خوک در مدارس تهران
ایشان در جلسه دیگری نیز، به اثر اعتراض دسته جمعی اشاره نموده و اظهار داشتند:« شنیدم در تعدادی از مدارس تهران به بچه های مسلمان کالباس که مخلوط به گوش خوک است می دهند. اگر سکوت کنید گناه است.صد نفر، دویست نفر به مدیر مدرسه و وزیر آموزش و پرورش تلفن کنید و بگویید این چه کاری است که می کنید. چه کسی به آنها دستور داده به بچه مسلمان گوشت خوک بدهند. شماها تمام مسئولیت های اجتماع را به گردن ما می گذارید. چند دفعه هم شما بگوئید.»[17]
حسینیه بنی فاطمه و آیت الله العظمی مکارم شیرازی
حسینیه بنی فاطمه واقع در چهار راه سرچشمه تهران، یکی دیگر از پایگاه های تبلیغی آیت الله العظمی مکارم شیرازی بود که در برخی مواقع با برنامه سخنرانی های ایشان در مسجد ارک همزمانی داشت، به این صورت که ظهرها در مسجد ارک و شب ها در این حسینیه به برنامه تبلیغی مشغول بود؛. تعداد شرکت کنندگانِ جلسات سخنرانی ایشان در این حسینیه، در ایام ماه مبارک رمضان سال1351 ش،« چندین هزار نفر» نوشته شده است.[18]
در جلسات حسینیه بنی فاطمه، حضور جوانان به میزانی چشمگیر بود که مورد حساسیت قرار گرفت و در گزارشی درباره آن نوشته شد:« اجتماع جوانان در هیئت فوق الذکر، خالی از اهمیت نیست.»[19]
در این جلسات نیز شیوه آیت الله العظمی مکارم شیرازی در آغاز سخنرانی، پاسخگویی به سوالاتی بود که توسط جوانان مطرح می گردید؛ که بهره گیری از این روش، یکی دلایل حضور گسترده ی آنان در این سخنرانی ها بود.[20]
آیت الله العظمی مکارم شیرازی در سخنرانی های خود، با توجه به شرایط اجتماعی، ایده های تازه ای را نیز مطرح می نمود، برای مثال در رابطه با چگونگی برگزاری مراسم عزاداری می فرمود: « باید دستجات با دو پرچم سیاه و صف های فشرده با نظم حرکت کرده و شعارهای پرشور بدهند و به وضع آبرومندی در کوچه و بازار حرکت نمایند.»[21]
و برای تبلیغ و ترویج دین، به داشتنِ « فرستنده ای به نام صدای قرآن» تأکید کرد، که مورد استقبال مستمعین که تعداد آنان را در این جلسه« حدود شش هزار نفر» تخمین زده اند، قرار گرفت.[22]
مقابله با انجمن حجّتیه در سایۀ نفی اسلام سکولار
یکی از شبهه های مطرح در این موقع، تفکر جدایی دین از سیاست بود که توسط سردمداران انجمن حجتیه تبلیغ می گردید و توسط رژیم شاهنشاهی نیز مورد حمایت قرار می گرفت. طبیعی بود که پاسخگویی به این شبهه، یکی از وظایف اصلی رهبران روحانی، برای مقابله با مفاسد اجتماعی و به وجود آورندگان آن بود. از این رو آیت الله العظمی مکارم شیرازی در یکی از جلسات سخنرانی خود، در پاسخ به این پرسش که:
« آیا به امید اینکه حضرت قائم(عج) ظهور خواهند فرمود و دنیا را پر از عدل و داد خواهند کرد، ما باید در مقابل هر ظلم و ستم و فساد ساکت بنشینیم؟»ظلم ستیزی را از وظایف مسلمانان بر شمرده و پاسخ دادند:
« خیر، ما برای خود دارای وظیفه ای هستیم که باید بدان عمل کنیم و در مقابل هر ظلم و ستمی به پا خیزیم و از حریم خود دفاع کنیم و آنهایی که می گویند به من چه و به تو چه و امر به معروف و نهی از منکر نمی کنند، باید بدانند که از دوستان امام زمان نمی باشند، بلکه از دشمنان او هستند؛ بنابراین انتظار ظهور حضرت حجت، نباید مانع از انجام وظایف ما باشد.»[23]
و در سخنرانی دیگری نیز درباره مسئله انتظار فرمودند:« مسئله انتظار ظهور، که از مسائل منطقی و ریشه دار است ولی ما به صورت غیر منطقی درآورده ایم. اینکه می گویند همیشه باید در حال انتظار بود، یعنی مسلمان مثل سرباز همیشه آماده جنگ با دشمن در سنگرهای انقلاب برای اسلام و علم و فرهنگ و اجتماع می باشد؛ اما متأسفانه باید گفت مسئله انتظار امام زمان به صورت فرار از مسئولیت ها درآمده است.»[24]
حمایت از فلسطین؛ دغدغه ای همیشگی در مبارزات سیاسی
پرداختن به مسأله فلسطین، همواره یکی از دغدغه های آیت الله العظمی مکارم شیرازی بود که به بهانه های مختلف در سخنرانی های خود به آن اشاره فرمودند، فی المثل زمانی که درباره معاد از او سوال می شد، کمک و مساعدت به یکدیگر را بدون چشم داشت به دریافت مزد مطرح نموده و گفت:« باید برای نجات سرزمین های اشغالی کشته داد، تا افرادی که بعد از این نسل روی کار می آیند به راحتی زندگی کنند.»[25]
« شنیده ام برخوردهایی بین مسلمانان و کافران رخ داده است. شما هنگام سحر دعا کنید که در این جنگ، اسلام بر دشمنان پیروز شود و ارتش مسلمانان بتوانند سرزمین های اشغالی را آزاد بکنند، خدایا ارتش اسلام را به زودی بر دشمنان پیروز بگردان و آوارگان مسلمان را به سرزمین هایشان بازگردان و قبله اول مسلمین را از چنگال دشمنان بیرون بیاور.»[26]
حسینیه بنی فاطمه؛جایگزینی شایسته برای حسینیه ارشاد
در این زمان که حسینیه ارشاد تعطیل شده بود، جلسات سخنرانی آیت الله العظمی مکارم شیرازی در حسینیه بنی فاطمه به پایگاه دیگری برای جوانان مبارز تبدیل گردید؛ از این رو بود که کتاب های دکتر شریعتی و دیگر نویسندگان مذهبی در این جلسات به معرض فروش گذاشته شد:« کتب زیادی منجمله کتب فاطمه، فاطمه است، پدر و مادر ما متهمیم، جواب به انتقادات و یاد و یادآوران از دکتر شریعتی فروخته می شد و کتاب های دیگری نیز از مکارم و خزعلی به معرض فروش گذاشته شده بود.»[27]
شعری که مرحوم «خوشدل تهرانی» برای آیت الله مکارم شیرازی خواند
آیت الله العظمی مکارم شیرازی در حسینیه بنی فاطمه، دارای پایگاه و جایگاهی رفیع بود و چنان مورد اقبال مستمعین قرار گرفته بود که در جشن نیمه ی شعبان سال 1352 ش، مرحوم« خوشدل تهرانی» که شاعری انقلابی بود و در مسیر مبارزه به زندان رفته بود، در وصف ایشان سرود:
« ترویج زدین و مذهب عالم شد ترویج فضایل و معالم شد
زیرا که مکارمش بود از ناصر زآن شهره به ناصر مکارم شد.»
در همین جلسه، جوانی به نام « فراهانی» مقاله ای پیرامونِ « حکومت های ظالم و جبار» قرائت کرد، مقاله او به میزانی تند بود که آیت الله العظمی مکارم شیرازی که از حضور منابع ساواک در جلسات سخنرانی خود آگاهی داشت، برای پیشگیری از اقدامات بعدی علیه او ، گفت؛ « اگر عده ای در گوشه و کنار نشسته اند، نباید حرف این جوان را به معنای دیگر تعبیر کنند، این جوان نظری ندارد.»[28]
تلاش ساواک برای تعطیلی حسینیه بنی فاطمه
«...به منظور جلوگیری از فعالیت های سوء حسینیه بنی فاطمه و تبدیل این حسینیه به صورت حسینیه ارشاد در صورت تصویب مقرر فرمایند نسبت به تعطیلی آن قبل از شروع ماه مبارک رمضان اقدامات لازم به عمل آید...به موجب اخباری که از حسینیه بنی فاطمه واصل شده، حسینیه مزبور به وضع مشابه با حسینیه ارشاد را پیدا کرده و به علت کثرت جمعیت و استقبال جوانان دانشجو، محل فوق جهت فعالیت افراد مخالف بسیار مناسب می باشد و از طرفی با اینکه چندین بار به ناصر مکارم شیرازی در مورد اظهاراتش تذکر داده شده، معهذا مشارالیه مبادرت به سخنرانی های کنایه آمیز و موافق میل حاضرین می نماید، با توجه به سوابق امر اصلح است حسینیه مذکور قبل از ماه رمضان بسته و به این قبیل اعمال خاتمه داده شود.»[29]
با وجود تلاشی که برای بستن حسینیه بنی فاطمه صورت گرفت، این اقدامات عملی نشد و در ایام ماه مبارک رمضان سال 1352 ش نیز آیت الله العظمی مکارم شیرازی به سخنان خود ادامه داد.
احضارهای پیاپی به ساواک در پرتو انتقادات مستمر از مسائل اجتماعی
جلسات سخنرانی آیت الله مکارم شیرازی پس از پایان ماه مبارک رمضان، به صورت هفتگی ادامه یافت که در بخشی از زمان سخنرانی، موضوعات مختلفی که مورد سوال مستمعین بود، مطرح می گشت و طبیعی بود که ایشان با پرداختن به این موارد، انتقادات خویش پیرامون مسائل اجتماعی را نیز مطرح می نمود. در یکی از این جلسات که به مناسبت درگذشت سید محمد زریباف از موسسین حسینیه بنی فاطمه، به موضوع شجره طیبه و شجره خبیثه در قرآن اشاره داشته ، در مورد شجره های خبیثه فرمود:
« شجره های خبیثه مانند تابلوهایی که در جلوی سینماها برای گمراهی نصب شده می باشد و این شجره ها باعث می شوند که در همین کشور جوان پانزده ساله به دختر چهارده ساله تجاوز کند و از این قبیل جنایات را می توان در صفحه حوادث مطالعه فرمایند. مگر این افراد فرزندان ما نیستند؟ مگر ما آنها را تربیت نکرده ایم؟ پس چرا ما نباید در تمام زمینه ها برای نسل جوان که فرزندان فردی ما می باشند قدم برداریم. مگر ما به وسیله همین هیئت ها و بنی فاطمه ها نمی توانیم آموزشگاه ها، درمانگاه و کتابخانه و حتی زمین ورزش بسازیم. آخر مگر ما مسلمان نیستیم، اکنون تعدادی از افراد در این فصل زمستان با نه سر عائله در مرداب ها زندگی می کنند. مگر ما نمی توانیم به وسیله همین حسینیه ها خانه بسازیم تا آنها هم به راحتی زندگی کنند.»[30]
که ساواک در ذیل آن نوشت:« در سخنرانی ناصر مکارم شیرازی، مطالب تحریک آمیز و آموزش در جهت اقدامات و زمینه سازی انقلابی مشاهده می شود...»[31]
و به شیوۀ مرسوم، دستور احضار و تذکر مجدد ایشان، با همان ادبیات تکراری، صادر گردید:« برای آخرین بار نامبرده بالا را احضار و به وی تذکر داده شود در صورتی که مجدداً بر روی منبر به طور ضمنی یا صریحاً مطالب خلاف و تحریک آمیز عنوان و موضوعات غیر واقعی بیان کند تصمیمات شدیدی در مورد او اتخاذ خواهد شد.»[32]
آیت الله مکارم در طول فعالیت های فرهنگی خود، اینگونه احضارها و تذکرات را زیاد تجربه نموده بودند، بنابراین با وجود این اقدامات، روش انتقادی او ادامه داشت:
« رکن چهارم مشروطیت در کشور، مطبوعات است که جوانان را به فساد می کشاند، درس سکسی می آموزد، مطبوعات در خدمت فحشاء درآمده، در خدمت استثمار بوده...مطبوعات با تبلیغ اجناس خارجی سالیانه چندین میلیون ریال ارز به کشورهای خارجی سرازیر می کنند. مطبوعات علت صحیح معلول را نمی گویند. تقصیر هم ندارند چون وسایلی که با آن کار می کنند متعلق به کشورهای خارجی است. شکی نیست وسایل خارجی به نفع ایران کار نمی کند. مطبوعات به جای این همه یاوه گوئیها، چرا درباره جلوگیری از نزول خواری که دامنگیر بازاریان و بانکهای کشور است مطالی درج نمی کنند، ولی می نویسند مدارس کشورهای اروپایی درس سکسی به محصلین می آموزند و شما نیز همین مجلات فاسد را در اختیار فرزندان خود قرار می دهید که جز بی بندوباری چیز دیگری ندارد، آیا معنی آزادی قلم این است؟»[33]
مبارزه فرهنگی با رژیم پهلوی در قالب مجمع دین و دانش
یکی دیگر از پایگاه های آیت الله العظمی مکارم شیرازی در زمان حضور در تهران، مسجد حضرت امام حسین علیه السلام بود؛ امام جماعت این مسجد آیت الله سید رضا صدر رحمه الله علیه بود که تحت نظر ایشان، فعالیت فرهنگی قابل توجهی صورت می گرفت که از جمله ی آن، گروهی به نام« مجمع دین و دانش» بود.
مجمع دین و دانش در تاریخ 23/9/1352 ش با سخنرانی آیت الله العظمی مکارم شیرازی افتتاح شد، سخنان ایشان در این جلسه، پیرامون رابطه دین و دانش بود و در این باره فرمود:« کسانی که در این ممالک اسلامی می گویند دین و دانش نباید با هم یکی شوند، غربزده هستند و تعلیم یافته دانشگاه های غرب می باشند.»
شیوۀ بحث در مجمع دین و دانش به اینگونه بود که حدیثی با ترجمه و مختصری توضیح به صورت اعلامیه بین حضار توزیع می گردید و آیت الله العظمی مکارم شیرازی درباره آن به بحث می پرداختند. این حرکتی بود که بسیاری از شرکت کنندگان در این جلسات را حافظ تعداد قابل توجهی از احادیث ائمه اطهار علیهم صلوات الله نمود، که بر اساس آن مسابقاتی هم صورت گرفت و جوایزی نیز به بزرگان اهدا شد.
برگه های توزیع شده در بین مردم، دارای آرم« مجمع دین و دانش» و عنوان آن« درسی از مکتب پیشوایان اسلام» بود، که بحث مسلسل و اصلی آیت الله مکارم شیرازی نیز پیرامون آن صورت می گرفت.
با فرارسیدن ماه محرم، آیت الله العظمی مکارم شیرازی در اولین جلسه ی این ماه، ضمن بحث پیرامون شعبات سه گانه مسیحیت، به مسئله قیام حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اشاره نموده و فرمود:
« مردم باید این روزها بیشتر توجه داشته باشند و باید بدانند که امام حسین علیه السلام در راه آزادی و عدالت کشته شد.»
و پس از قرائت این شعر:
«ظلم بر محو عدالت سخت می کوشد هنوز ظالم از خون دل مظلوم می نوشد هنوز
تا عدالت را کند جاوید در عالم حسین خون پاکش بر بساط ظلم می جوشد هنوز» به ظلم و ستم موجود اشاره نمودند:« هنوز ظالم ها دست بر نمی دارند و حسین برای این کشته شد که مردم از او سرمشق بگیرند... »
در ذیل گزارشِ این سخنرانی نوشته شد:« از مدتی قبل، کلیه سخنرانی های نامبرده فوق روی مسأله مسیحیت و اشتباهات و خلاف انسانی بودن مقررات دین مذکور و تاخت به آن اجرا می شود و به مرور رنگ تحریک آمیز به خود می گیرد.»[34]
در جلسات دین و دانش که تا زمان تبعید ایشان ادامه داشت، آیت الله العظمی مکارم شیرازی در لابه لای سخنان خود، همواره تعریض به دولت ایران را نیز مد نظر قرار می داد:
« بسیاری از نابسامانی ها و بدبختی ها و انحرافات بشر، به واسطه عدم تعادل اجتماعی و وجود تبعیض می باشد، عده ای آنقدر ثروتمند هستند که نمی دانند باید چه بکنند و عده ای هم از فرط فقر با مرگ دست به گریبان می باشند، ...علتش این است که دولت حق آنها را از منابع نمی دهد. اگر دولتها حقوق مردم را رعایت کنند، همیشه آرامش برقرار است.»[35]
تداوم مبارزات سیاسی در مسجد حضرت علی علیه السلام
آیت الله العظمی مکارم شیرازی در مواقع حضور در تهران، از فرصت هایی که داشت، برای سخنرانی در محافل دیگر نیز بهره می برد، یکی از این محافل،مسجد حضرت امیر علیه السلام واقع در خیابان امیرآباد شمالی تهران بود که آیت الله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، امام جماعت آن بود.
ایام محرم سال 1351 ش، اولین نوبت سخنرانی آیت الله العظمی مکارم شیرازی در این مسجد بود، که در خصوص رابطه ی دین و دانش سخن گفت و راز موفقیت پیامبر اسلام را در « ارزانی داشتن آزادیِ فکر و اندیشه مردم» ارزیابی نموده و فرمود:« اگر کسی فکر و اندیشه آزاد داشته باشد، اسیر و بنده و غلام دیگری» نخواهد شد.
اعتراض به موج نفوذ مستشاران خارجی در کشور
نوبت دوم سخنرانی ایشان در مسجد حضرت امیر علیه السلام، خرداد ماه سال 1352ش بود که دانشجویان زیادی برای سخنرانی وی در مجلس حضور داشتند.
معظم له با طرح مسألۀ خودباوری و تلاش برای پیشرفت، به مسأله مستشاری اشاره نمود و اظهار داشت: « چرا ما که یک کشور سی میلیون نفری هستیم، باید بگوییم اگر مستشار خارجی نباشد می میریم. چرا کشورهای اسلامی در اقتصاد و تجارت و علم و دانش با هم داد و ستد ندارند. در کشور عربستان سعودی نمک با مارک خارجی در دسترس مردم قرار می گیرد. چرا این کشور احتیاجات خود را از ممالک اسلامی تهیه نمی کنند.»[36]
گسترش موج انتقادات از رژیم پهلوی به دماوند
شهرستان دماوند، به علت نزدیکی به شهر تهران، یکی دیگر از پایگاه های تبلیغی آیت الله العظمی مکارم شیرازی در زمان حضور در تهران بود، اولین نوبت سخنرانی ایشان در دماوند، مربوط به بهمن سال 1351 ش است که در تکیه محل قاضی آن شهرستان سخنرانی نمود، موضوع سخنرانی ایشان در این جلسه شناخت خداوند و اصل توحید بود؛ که در خلال آن، ضمن انتقاد از وضعیت اجتماع و پرداختن به مسائلی چون «گرانی اجناس و ارزاق و بی بند و باری فیلم های سینمایی و مطبوعاتی»[37] به موضوعاتی چون « اتحاد مسلمانان جهان، جنگ ویتنام و اثرات بمب هیدروژنی در هیروشیما»نیز اشاره نمود.[38]
نوبت دوم حضور ایشان در شهرستان دماوند، در تیرماه سال 1352 ش و به صورت جلسات هفتگی بود که در این نوبت در مسجد جامع دماوند به منبر رفته و پیرامون مختلف قرآنی و تطبیق آن با مسائل اجتماعی، سخنرانی نمود.
در این نوبت حضور جوانان انقلابی شهرستان دماوند در جلسات ایشان، قابل توجه بود. موضوع سخنرانی وی در یکی از این جلسات، که اجتماع مرده بود و اشاره به این مسئله که « کشوری که منابع درآمد دارد و خرج خرید اسلحه می کند» موجب احضار مجدد وی به ساختمان شماره 10ساواک گردید.»[39]
با فرارسیدن ایام محرم مجددا سخنرانی ایشان از مسجد جامع دماوند به حسینیه محله قاضی منتقل شد؛ در این موقع نیز به علت صحبت پیرامون پیروی رهبر فداییان فلسطین و الگو گرفتنِ گاندی از امام حسین علیه السلام، باز هم دستور احضار داده شد.[40]
و دوباره پس از اتمام ایام محرم و صفر، جلسات هفتگی در مسجد جامع دماوند، ادامه یافت.[41]
منبع:آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی به روایت اسناد ساواک؛ کتاب دوم.
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی به روایت اسناد ساواک؛ ص7.
[2] از تبعید تا پیروزی؛ص16.
[3] همان.
[4] همان؛ص22.
[5] آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی به روایت اسناد ساواک؛ص7.
[6] همان.
[7] همان؛سند شماره3751/20ه12-4/5/1352.
[8] همان؛سند شماره 3960/ه 12-15/5/1352.
[9] همان؛ سند شماره4349/20 ه 12-27/5/1352.
[10] همان؛ سند شماره56750312-10/6/1352.
[11] همان؛سند شماره1263/20-20/6/1352.
[12] همان؛سند شماره6229/20 ه12-14/7/1352.
[13] همان؛سند شماره6332/20 ه 12-17/7/1352.
[14] همان؛ سند شماره7249/312-17/7/1352.
[15] همان؛ سند شماره6830/ه12-1/8/1352.
[16] همان؛ سند شماره20166/20 ه 12-14/7/1353.
[17] همان؛ سند شماره20231/20 ه 12-15/7/1353.
[18] همان؛سند شماره15642/20 ه 12-8/8/1351.
[19] همان؛سند شماره15642/20 ه 12-8/8/1351.
[20] همان؛ سند شماره15691/20 ه 12-9/8/1351.
[21] همان؛سند شماره 15743/20 ه 12-11/8/1351.
[22] همان؛ سند شماره 15787/20 ه 12-11/8/1351.
[23] همان؛ سند شماره15941/20 ه 12-18/8/1351.
[24] همان؛ سند شماره 17781/20 ه 12- 6/4/1353، بخش ضمائم.
[25] همان؛ سند شماره 3739/20 ه 12-4/5/1352.
[26] همان؛ سند شماره6333/20 ه 12-17/7/1352.
[27] همان؛ سند شماره 4597/20 ه 12-3/6/ 1352.
[28] همان؛ سند شماره5516/20 ه 12-29/6/1352.
[29] همان؛ سند شماره 5554/20 ه 12- 31/6/1352.
[30] همان؛ سند شماره9896/20 ه 12-6/11/1352، سند شماره 9897/20 ه 12-6/11/1352، بخش ضمائم.
[31] همان؛ سند شماره 9897/20 ه 12-6/11/1352، بخش ضمائم
[32] همان؛ سند شماره12101/312-5/12/1352.
[33] همان؛سند شماره120671/20 ه 12-27/11/1352.
[34] همان؛سند شماره120018/20 ه 12-8/11/1352.
[35] همان؛ سند شماره16933/20 ه 12-9/3/1353.
[36] همان؛ سند شماره 2629/20 ه 12-27/3/1352.
[37] همان؛ سند شماره1395/20 ه م-6/12/1351.
[38] همان؛ سند شماره1368/20 ه م-29/11/1351.
[39] همان؛ سند شماره477/20 ه م-24/4/1352، سند شماره 546/20 ه م-6/5/1352.
[40] همان؛ سند شماره1218/20/ه/د-18/11/1352.
[41] همان؛ سند شماره 1218/20/ه/د-8/11/1352.