سیر مبارزات آیت الله العظمی مکارم شیرازی در آینۀ اسناد به روایت ساواک

سیر مبارزات آیت الله العظمی مکارم شیرازی در آینۀ اسناد به روایت ساواک


پپسي كولادر خدمت بهائيت/ بشارت سلامتی امام در ترکیه/ انتقاد از بی عدالتی ها در رژیم پهلوی/ مخالفت با انقلاب سفید / فلسطین پیروز و اسرائیل نابود خواهد شد/ نامه ای به امام خمینی؛ در انجام اوامر مفتخرم/ باید بپا خیزیم و قیام کنیم/ باید شمر و یزید زمان خود را بشناسیم/ محکومیت جنایات شاه در فاجعۀ فیضیه/ روایتی از فاجعه هجوم مزدوران شاه به مدرسه فیضیه/ ماجرای دستگیری معظم له در قیام 15 خرداد/ گسترۀ تاثیرگذاری در مبارزات ضد شاهنشاهی/ روایتی از جلسات انقلابی معظم له در حسینیه ارشاد/ چگونه مسجد ارک به پایگاه روشنگری تبدیل شد؟/ دستور ساواک برای مقابله با روشنگری های معظم له/ حق توحش امريكا از ملت ايران! / حرکت حماسی مرجعیت برای فروافکندن یک بت!/ استقبال پرشور مردم سبزوار از آیت الله العظمی مکارم شیرازی/ تداوم روشنگری های معظم له تحت تدابیر شدید امنیتی‌

از ویژگی‌های انقلاب اسلامی ایران، پیشگامی مراجع و علماء در جریان مبارزه با رژیم ستمشاهی بود. از آنجایی که نهضت امام خمینی رحمه الله علیه ماهیتی دینی داشت، به همین دلیل روحانیت نقش مهمی در پیشبرد و هدایت آن بر عهده داشتند و یکی از دغدغه‌های رژیم نیزکنترل فعالیت آنان بود. گستردگی فعالیت روحانیت که از حوزه‌های علمیه تا دورترین مساجد و حسینیه‌های کشور را شامل می‌شد، یکی از مهم‌ترین مشکلات نهادهای امنیتی انتظامی رژیم در تقابل با این حرکت عمومی بود به نحوی که ساواک در فرایند کنترل این افراد بعضاً مجبور می‌شد با شهرهای مختلفی مکاتبه کرده و منابع و روش‌های مختلفی را به کار گیرد.

این نگاشته مروری است بر مبارزات و فعالیت‌های آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله در دهه 40ش که براساس اسناد و منابع مختلف تهیه شده است و به خوبی مبارزات و پشتکار مجاهدانۀ این عالم ربانی را در جریان نهضت امام خمینی رحمه الله علیه را نشان می دهد و خواننده را در جریان مبارزات یکی از فعال‌ترین چهره‌های روحانی کشور قرار می‌دهد.

پپسي كولادر خدمت بهائيت

آیت الله العظمی مکارم شیرازی در اردیبهشت ماه سال 1344ش که مصادف با ایام محرم بود دوباره به آبادان آمد.در این نوبت سخنرانی های ایشان در مخالفت با بهائیت و توصیه مردم در عدم مصرف نوشابه پپسی کولا و انتقاد از ادارات دولتی که این نوشابه را خریداری می نمایند مورد توجه قرار گرفت؛[1] که برای همین مقدار نیز به ساواک خرمشهر احضار و مورد تذکر قرار گرفت.[2]

بشارت سلامتی امام در ترکیه

 آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله که برای دهۀ پایانی ماه صفر در سال 1344 دوباره به خرمشهر آمده بود، در مسجد آذربایجانی ها، ضمن انتقاد از تشکیلات بهائیت و جاسوس اسراییلی معرفی نمودنِ آنان؛ با شادمانی از ورود امام خمینی رحمه الله علیه به عراق سخن گفت:

« شب گذشته گفتم مژده ای دارم که فردا شب برایتان می گویم، این مژده بزرگ در مورد آقای خمینی رحمه الله علیه است، تلگراف سلامتی ایشان از ترکیه به آقای آیت الله گلپایگانی رسیده که برای من نوشته و به وسایلی، فرزند آقای خمینی رحمه الله علیه را برای دیدار پدرشان به ترکیه فرستاده اند و ایشان کاملاً سلامت می باشند.»

اینگونه بود که باز هم داستان احضار ایشان به ساواک تکرار و در ذیل همین گزارش نوشته شد:« به ساواک احضار و تذکرات لازم داده شد.»[3]

دو هفته بعد گزارش گردید که ایشان به طور غیر مجاز از طریق اروند کنار به عراق رفته است.[4]

انتقاد از بی عدالتی ها در رژیم پهلوی

حضور آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله در ایام محرم سال 1345ش در خرمشهر و آبادان، باز هم مورد حساسیت بود. ایشان در این نوبت، با ذکر نام امام خمینی رحمه الله علیه در سخنرانی خویش در مسجد نو، که با صلوات مردم همراه بود، نسبت به شرایط اجتماعی و بی عدالتی های حاکم بر مردم انتقاد نمود؛ شیوه ای که در منابر دیگر ایشان نیز تکرار می گردید:«آقای ناصر مکارم در مسجد صاحب الزمان پس از خاتمه سخنرانی جهت آقای آیت الله حکیم و خمینی دعا نمود.»[5]

زمانی که احضارها و تذکرات مکرر به ایشان موثر واقع نشد. تهدید افرادی که از او برای سخنرانی در مجالس خود دعوت می نمودند، در دستور کار قرار گرفت، تا ایشان در جریان سخنرانی خود در مسجد صاحب الزمان عجل الله تعالی خرمشهر بگوید: «دستگاهی که اسم آن را نمی برم، مردم را احضار کرده و می گوید مکارم را دعوت نکنید. در حالی که مردم به حرف آنها بی اعتنایی کرده بیشتر مرا دعوت می کنند.دیگر اینکه یک کارآگاه گذارده اند که هر چه من می گویم برود بگوید، در حالی که مأمور دیگری عین حرف های کارآگاه را به من می گوید.»[6]

مخالفت با انقلاب سفید

در ایام محرم سال 1346ش که مصادف با فروردین و اردیبهشت بود، انتقادات آیت الله مکارم صراحت بیشتری داشت، کما اینکه در مسجد سناباد شهر آبادان گفت:

« تا در سایۀ ایمان، عدالت اجتماعی برقرار نشود، منتشر کردن کتاب انقلاب سفید[7] بیهوده است. و اضافه نمود: در پایتخت این مملکت، جلوی بیمارستان، بچه یک آموزگار که بیمار بود به علت بی توجهی اولیاء روی دستش جان داد.»[8]

فلسطین پیروز و اسرائیل نابود خواهد شد

آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله در خرداد سال 1346ش مصادف با ایام صفر که جنگ اعراب و اسراییل شدت گرفت در مسجد نو آبادان به این مسأله اشاره نمود و گفت:

«این جنگ نه جنگ با عرب است؛ بلکه با مردم مسلمان تمام جهان می باشد. باید بر علیه یهود جنگید.پیروزی با مسلمانان است.شنیده ام عده ای یهودی در آبادان دور هم جمع می شوند و دعا برای دولت اسراییل می کنند. آقایان ببینید آنها در این مملکت ثروت جمع کرده و زندگی می کنند و سربازان و پاسبانان این مملکت از آنها حفاظت می کنند، ولی برای دولت اسراییل پول جمع می کنند و دعا می کنند که در جنگ بر علیه مسلمانان پیروز بشوند.در پایان برای خمینی دعا نمود.»[9]

و در شب بعد نیز به این شیوی گفتار ادامه داد که:« برای من ننگ نیست که رادیو به نفع و به لهجه اسراییلی ها سخن پراکنی کند. ما از خداوند بزرگ می خواهیم که هر کس بر ضد اسلام فعالیت می کند نابود کند و امیدواریم هر چه زودتر خبر پیروزی برادران مسلمان عرب خود را از دستگاه های فرستنده بشنویم.»[10]

اتخاذ این رویه در سخنرانی، در نوبت های بعدی نیز که ایشان برای سخنرانی به اهواز و آبادان و خرمشهر و جزیره خارک رفت، ادامه یافت.

نامه ای به امام خمینی؛ در انجام اوامر مفتخرم

اولین سند موجود در رابطه با حضور آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله در تهران، دارای تاریخ اردیبهشت ماه سال 1342 ش مصادف با ماه ذی الحجه و مربوط به سخنرانی ایشان در مسجد امام زمان عجل الله تعالی در خیابان آزادی است.[11]

در همین ایام بود که در جریان حمله­ی نیروهای امنیتی و نظامی رژیم شاه به مدرسه فیضیه و ضرب و جرح و دستگیری طلاب، به سربازی فرستادن طلاب نیز آغاز شد. آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله که در این زمان در تهران بود، در تاریخ ششم محرم الحرام در نامه ای به امام خمینی رحمه الله علیه نوشت:

«باسمه تعالی حضور انور حضرت آیت الله العظمی آقای خمینی دام ظله العالی پس از تقدیم سلام، دوام تأییدات و سلامتی وجود مبارک را از درگاه خداوند متعال مسئلت می نمایم. لطفاً مستفسر حالات دعاگو باشد. در تهران در چندین مجلس حساس به انجام وظیفه اشتغال داشته و تا آنجا که امکانات اجازه می دهد ، در روشن ساختن افکار کوشش دارد.

دیروز به دیدن رفقای طلاب به سرباز خانه رفته بودم. حالشان بحمدالله خوب بود،ولی از آقایان خیلی گله داشتند. گویا این ماه حتی شهریه معمولی آنها نرسیده. این نگرانی در متأهلین آنها آشکار تر بود گرچه گرفتاری های حضرت مستطاب عالی خیلی زیاد است، ولی بسیار به موقع است که اظهار مرحمت و لطفی درباره ایشان بفرمایید و آنها را دلگرم فرمایید. در انجام اوامر مفتخرم.»[12]

باید بپا خیزیم و قیام کنیم

معظم له فردای آن روز که مصادف با دهم خرداد ماه سال 1342ش بود در منزل آیت الله بهبهانی رحمه الله علیه به منبر رفت و ضمن صحت پیرامون فاجعه ی حمله به مدرسه فیضیه، گفت:« ما آزادی نداریم. باید قیام کنیم. نظیر قیام امام حسین علیه السلام. دستگاه ظالم و جبار از روحانیون چه می خواهد. ما از ستم به جان آمده ایم. حریت و آزادی اسلام را می خواهیم. از مملکت ما چه می خواهند. ما آزادی زبان نداریم. آزادی روزنامه نداریم.رادیو نداریم.»[13]

باید شمر و یزید زمان خود را بشناسیم

روزهای12 و 13 خرداد ماه، مصادف با ایام تاسوعا و عاشورای حسینی، انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران، از ایشان دعوت کرد تا در مسجد هدایت برای آنان سخنرانی نماید.[14]

در روز اولِ این سخنرانی که تعداد شرکت کنندگان آن را 1000 نفر از دانشجویان نوشته اند، سخنان ایشان بسیار صریح و انقلابی بود:« به شما بگویم در این مملکت اسلامی، چگونه حکومت می کنند. اکنون دشمنان اسلام کمتر از زمان بنی امیه نیستند.اکنون بین هیئت حاکمه و روحانیون اختلاف پیدا شده که اسم اختلاف را نمی شود روی آن موضوع گذاشت؛ بلکه باید گفت ما روحانیون با یک عده شمر و یزید قدیم طرف هستیم. با منطق ثابت می کنم که این رژیم فاسد چگونه مردم را گول می زند...در ایران مسیحی ها، بهایی ها، زردشتی ها و اسراییلی ها هر یک دارای نشریه ای می باشند و در محلی تجمع می نمایند و ما که در این کشور اکثریت داریم و ملت مسلمان هستین حتی دارای یک نشریه دینی نیستیم.»[15]

محکومیت جنایات شاه در فاجعۀ فیضیه

این سخنرانی در روز عاشورا حالت تهاجمی تری داشت و به طور مستقیم هیئت حاکمه را به محاکمه کشید:« این عزاداری که شما در تهران، امروز به چشم خودتان در این مجالس دیده اید و این خود مشت محکمی بود که بر دهان هیئت حاکمه زد که بداند روحانیون و دانشجویان و کسبه تهران برای احیاء دین، تا آخرین قطره خود خود پایداری خواهند کرد و از هیچ چیزی ترس و وحشت ندارند. آقایان! شما دیدید که در مدرسه[16] فیضیه قم، عده ای طلبه بی گناه را کشتند؛ بعد گفتند این ها دهقانان را کشتند. آخر دهقان مگر تاکتیک نظامی دیده، دهقان مگر کلاه نظامی در سر دارد و یا اینکه ورزشکار می باشد. پس این عمّال خود شما بودند که رفقای ما را کشتند. آخر مگر مملکت قانون ندارد. چطور موقعی که یک نفر جسدش را در بیابان های مهرآباد پیدا می کنند.باید پزشک قانونی و کارآگاهان شهربانی حضور داشته باشند؛ ولی این همه طلبه را کشتند بدون اینکه کسی خبرداشته باشد یا در روزنامه بنویسند. ما می دانیم این روزنامه ها و مجلات مزدوران شما هستند. هر چه شما بگویید، آنها عمل می کنند؛ ولی حق و حقیقت این است.»[17]

روایتی از فاجعه هجوم مزدوران شاه به مدرسه فیضیه

هم چنین ایشان در شام غریبان در مسجد جامع سخنرانی نموده و گفت: « دولت، طلاب مدرسه فیضیه را کشته است و هنوز هم دیوارها خونی است. آخوند ها را سر بریدند و هزاران اعمال وحشیانه درباره آنها انجام دادند. این یک جنایتی بود که دولت با این عمل زشت و ندادن آزادی به اندازه 200سال مقام روحانیت را بالا برد، هم چنانچه خداوند می خواست با دست یزید، مقام امام حسین علیه السلام را بالا ببرد.»[18]

ماجرای دستگیری معظم له در قیام 15 خرداد

این سخنرانی ها در شامگاه روز 15خرداد1342ش که قیام خونین مردم در اعتراض به دستگیری امام خمینی رحمه الله علیه شکل گرفته بود منجر به دستگیری ایشان گردید.[19]

نحوه دستگیری آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله به این صورت بود که وقتی منبر ایشان در مسجد جامعه به پایان رسید و برای مجلس دیگری که در امامزاده قاسم شمیران داشت، راهی آنجا گردید و در خیابان گلاب دره، زمانی که از تاکسی پیاده شد، دستگیر و به زندانی شهربانی منتقل شد.[20]

از نکات بارزی که در جریان این دستگیری و بازجوییّ پس از آن مورد توجه و سوال قرار گرفت مخالفت ایشان با برنامه اصلاحات آمریکایی بود که آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله در پاسخ نوشت:«درباره اقدامات اصلاحی اخیر نظری از خود ندارم و نظر بنده همان نظر مراجع معظم تقلید قم و نجف اشرف است و به حکم وظیفه شرعی تابع نظرات ایشان هستم.»[21]

شرایط به گونه ای نبود که امکان بازداشت دراز مدت وی وجود داشته باشد؛ به همین علت، پس از حدود45روز، دستور آزادی او به علتِ«رفع مظنونیت[22]»صادر و قرار بازداشت موقت، به« قرار التزام مبلغ ده هزار ریال صادر و اعلام»[23] و «دستور آزادی» داده شد.[24]

گسترۀ تاثیرگذاری در مبارزات ضد شاهنشاهی

فعالیت های آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله در جغرافیای وسیع در شهرهای قم، شیراز، آبادان،خرمشهر،اهواز،جزیره خارج و...ادامه داشت و هموازه نیز منجر به برخوردهایی با ایشان می گردید. این فعالیت ها در تهران، به علت مرکزیتِ آن بیشتر مورد توجه قرار داشت؛ از این رو در شهریور ماه سال 1344ش گزارش شد:«ناصر مکارم، طلبه ساکن قم و سرپرست نشریه نجات نسل جوان اخیراً منزلی در تهران جهت سکونت خانواده خود تهیه نموده و خود شخصاً در قم اقامت نموده و به فعالیت های سابق خویش مشغول است.»[25]

حضور آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله و سخنرانی های وی در تهران به میزانی تأثیر گذار بود که استقبال از آن، منجر به بی رونق شدنِ برخی دیگر از جلسات مذهبی می گردید: « جلسه این هفته مسجد جلیلی، به علت اینکه عده ای از افراد شرکت کننده به محل کانون نشر حقایق علوی جهت استماع سخنرانی ناصر مکارم شیرازی رفته بودند، رونق نداشت، لذا افرادی که به کانون نشر حقایق علوی رفته بودند، به مسجد جلیلی آمدند تا از آخرین قسمت برنامه که بحث و انتقاد دینی بوده استفاده کنند.»[26]

روایتی از جلسات انقلابی معظم له در حسینیه ارشاد

در شهریور ماه سال 1347ش، روزنامه اطلاعات تقویم برنامه های حسینیه ارشاد را به چاپ رساند که در ردیف ششم آن نوشته بود:

« شبهای شنبه، سخنرانی علمی و دینی توسط اساتید و دانشمندان در این برنامه تا اعلام ثانوی، جناب آقای ناصر مکارم تحت عنوان(ایمان به خدا عامل بزرگ پیشرفت و تمدن است) سخنرانی می فرمایند.»[27]

سخنرانی های آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله در حسینیه ارشاد به مدت دو سال ادامه داشت که در این سخنرانی ها، بیشتر موضوعات علمی مورد بحث قرار می گرفت. در شهریور سال 1349 ش که در برخی مجلات و نشریات، بحث انحرافی تناسخ ارواح مطرح گردیده بود، ایشان موضوع جلسات را به پاسخگویی به این مسأله اختصاص داد.

چگونه مسجد ارک به پایگاه روشنگری تبدیل شد؟

حسینیه ارشاد به دلیل فعالیت هایی که داشت و اختلافاتی که پیرامون آن شکل گرفت، در آبان ماه سال 1351ش تعطیل گردید و در همین سال سخنرانی آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله در مسجد ارک، مورد توجه ساواک قرار گرفت.[28]

در این موقع، حضور جوانان در جلسات سخنرانی ایشان، که در آغاز با پاسخگویی به پرسش های مستمعین همراه بود قابل توجه بود:« افراد شرکت کننده که اغلب تیپ جوان بودند، حدود1000 نفر می شدند.»[29]

و این در حالی بود که در گزارش دیگری این تعداد«حدود سه هزار نفر» تخمین زده شد.[30]

دستور ساواک برای مقابله با روشنگری های معظم له

حضور آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله در سال 1347ش در کرمان برای سخنرانی در ایام ماه مبارک رمضان، بنا به دعوت آیت الله حاج شیخ علی اصغر صالحی رحمه الله علیه صورت گرفت.[31]

ورود ایشان که با استقبال قابل توجه روحانیون کرمان همراه بود حساسیت برانگیز شد[32] و به همین دلیل، « به محض ورود به شهربانی کرمان اطلاع داده شد تا نسبت به اخذ تعهدنامه از وی اقدامات لازم را به عمل آورند.»[33]

سخنرانی ایشان در مسجد جامع کرمان از روز اول ماه رمضان که مصادف با اولین روز آذرماه بود با شرکت« تعداد کثیری از روحانیون و امام جماعت های کرمان» آغاز شد که ساواک کرمان در ذیل گزارش آن نوشت:« سخنان وی تحت کنترل خواهد بود. چنانچه مطالب خلافی بیان نماید، به طرق مقتضی از منبر رفتنش جلوگیری خواهد شد.»[34]

کنترل منبرهای ایشان به گونه ای بود که وقتی به مسئله اشغال فلسطین اشاره نمود و گفت:« خداوندا دست یهودیان را از سرزمین های اشغالی کوتاه کن. اگر مسلمانان با هم اتحاد و اتفاق داشتند می توانستند از تسلط اسراییل خلاص شوند.»[35] اداره کل سوم ساواک طی دستوری به ساواک کرمان نوشت:« برای آخرین بار به نامبرده بالا تذکر داده شود که در صورت ایراد مطالب خلاف مطالح کشور ممنوع المنبر خواهد شد.»[36]

آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله بر اساس این دستور شهربانی احضار و مورد تذکر قرار گرفت و از این پس، با توجه به شرایط موجود، مباحث انتقادی خود را در لفافه و پوشش امثال و حِکَم مطرح می نمود:«نامبرده بالا در مورخه 14/9/1347 در مسجد جامع کرمان منبر رفته و چون روز مزبور مصادف با روز تولد امام حسن مجتبی (علیه السلام) بوده مطالب مفصلی بیان و از بیدادگری و ظلم معاویه و یارانش صحبت و در آخر منبر خود می افزاید، هر کس در هر مقام و لباس که بخواهد به اسلام و قران لطمه ای وارد آورد، باید با او مبارزه و ریشه این عناد را نابود کرد.»[37]

حق توحش امريكا از ملت ايران!

حضور دوبارۀ آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله در استان کرمان، در محرم الحرام سال 1350ش بود که به رفسنجان رفت[38] و در مسجد سقاخانه به سخنرانی پرداخت و در سخنرانی سوم محرم خود با اشاره به شعار پیکار با بیسوادی گفت:

« جهاد مبارزه با بیسوادی آن بوده که حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) بر پا کرده و آن مردم عرب وحشی عربستان را از جهالت و بیسوادی نجات داد و در مکتبش تربیت نموده، آن را می گویند جهاد مبارزه با بیسوادی؛ نه اینکه امروز برای ما مردمی که با جهاد مبارزه با بیسوادی مبارزه می کنیم، کارشناس خارجی به کشور ما بیاید؛ حقوق زیاد بگیرد، خارج از مرکز بگیرد.بدی آب و هوا بگیرد. از همه مهم تر، حق توحش بگیرد. چرا جوانان ما خودش نباید پیروی از دانشمندان خود کنند و اجنبی زمانی که خود زمانی وحشی بوده، بیاید برای ما مردم مسلمان کارشناسی کند و حق توحش بگیرد.»[39]

طبیعی بود که پس از این سخنرانی طبق معمول، برای احضار ایشان و تذکر به وی، دستور داده شد [40] و شهربانی کرمان نیز نوشت: « نامبرده پس از 15 روز توقف در شهرستان رفسنجان، صبح روز 23/12/1350 به تهران عزیمت نموده است.»[41]

حرکت حماسی مرجعیت برای فروافکندن یک بت!

آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله در دی ماه سال 1347 ش بنا به دعوت رئیس حوزه علمیه خرم آباد، حجت الاسلام والمسلمین شیخ مهدی قاضی رحمه الله علیه به آن دیار دعوت شد. [42]پس از این دعوت، اداره کل سوم ساواک، طی نامه ای ، ضمن اینکه ایشان را از « روحانیون افراطی» معرفی نمود، نوشت:« از منابر وی دقیقاً مراقبت و نتیجه را به موقع منعکس سازند.»[43]

در نوبت دوم که ایشان برای ایام ماه صفر در اردیبهشت ماه سال 1348 ش به خرم آباد آمد، در روز پایانی سخنرانی خود در مسجد جامع گفت:« قران دستور داده که بت ها را درهم شکنید. البته منظور قرآن، تنها شکستن بت های سنگی و خاکی نبوده، بلکه بت هایی است که مردم در برابر آنها سجده می کنند. آن بت هایی که دست نشانده دول بیگانه هستند و نمی گذارند کشورهای اسلامی ترقی نمایند و مردم را ترغیب و تشویق می کرد که بر علیه آنهایی که نمی گذارند اسلام ترقی کند متحد شوند.»[44]

استقبال پرشور مردم سبزوار از آیت الله العظمی مکارم شیرازی

در مرداد ماه سال 1348ش آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله به دعوت « جمعیت خیر اندیش مذهبی سبزوار» برای سخنرانی در ایام فاطمیه عازم آن دیار شد. در آگهی این سخنرانی نوشته شد:« نظر به اینکه حضرت مستطاب حجه الاسلام والمسلمین جناب آقای ناصر مکارم شیرازی مدظله که از علماء اعلام و بزرگان و فضلا و مدرسین حوزه علمیه قم و از اجلّه سخنوران و مشاهیر نویسندگان عصر می باشند، به دعوت جمعیت خیر اندیش، در این ایام که مصادف با شهادت حضرت صدیقه طاهره علیها السلام است به سبزوار تشریف آورده و اهالی را سرافراز فرموده اند لذا از شب 9/5/48(تا پنج شب) در مسجد جامع سخنرانی خواهند فرمود.»[45]

از نکات جالب توجه این دعوت، که با جلسه ی هر روزه ی پاسخ به سوالان و اشکالات در حسینیه ی عطارهای سبزوار همراه بود، استقبال و مشایعت18کیلومتری از ایشان بود.

« در بدو ورود وی، بالغ بر تعداد یکصد نفر روحانیون و وعاظ و طلاب علوم دینی شهر در باغجر واقع در 18کیلومتری شهر از وی استقبال و در ساعت7صبح روز جاری به قصد عزیمت به شهرستان قم، سبزوار را به طرف مشهد ترک نموده، نیز 60 نفر از روحانیون و معممین و طلاب شهر با یک اتوبوس و 4دستگاه سواری شخصی وی را تا باغجر مشایعت نموده اند.»[46]

شهربانی سبزوار در ارزیابی سخنرانی های ایشان در این شهر نوشت:

«..با آنکه برابر امریه تعهد لازم برابر رویه جاری قبل از سخنرانی از سخنان مذکور اخذ گردیده، لیکن نامبرده در اختتام کلیه سخنرانی های شبانه خود در مسجد جامع شهر، بدواً نسبت به علماء و روحانیون و سپس نسبت به سایرین، طبق رویه مخصوص به خود دعا خوانی نموده و از وی نظریات خاصی که به نظر این شهربانی جز تعمد و خبث طینت نمی توان به چیز دیگری تعبیر نمود، آن طوری که لازمه این امر بوده رعایت احترام و حق شناسی و سپاسگزاری را که تاکنون در پایان مجالس دینی و ضمن دعا خوانی در این شهرستان معمول بوده نسبت به خاندان جلیل سلطنت ابراز ننموده است و با آنکه به نحو مقتضی لزوم این وظیفه به ایشان گوشزد و شخصاً نیز مصاحبه در آخرین شب سخنرانی با وی به عمل آوره ام؛ تلویحاً توجیه نموده که در این 20 سالی که منبر می رود در همه جا رویه اش همین بوده و اگر بخواهد تغییر رویه بدهد، همکاران و مستمعین وی در قم و سایر نقاط تصور خواهد کرد که وی در ازاء این اقدام، پول گرفته است. علیهذا جریان از نظر وقوف به روحیه و رفتار وی معروض و بنا به مقتضیات محلی که این شهرستان مذهبی و کلیه روحانیون و وعاظ و طلاب علوم دینی، که تعداد آنان به سیصد نفر بالغ می گردد و کلیه آنها حامی و پشتیبان نامبرده می باشند، از هر گونه عکس العملی در این مورد در موقعیت حساس فعلی چه از نظر سیاسی کلی و چه از نظر محلی که مصلحت نبوده، خودداری گردیده است.»[47]

تداوم روشنگری های معظم له تحت تدابیر شدید امنیتی

آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله در تاریخ 31 اردیبهشت سال 1349 بنابه دعوت انجمن جوانان مسلمان بهشهر، به آن شهرستان رفت و در همان روز ، مورد تعهد قرار گرفت:« ساعت 18 همان روز، رئیس شهربانی به اتفاق رئیس اطلاعات بهشهر، به منزل آقای شاهرودی رفته و با یادشده ملاقات داشته و از وی تعهد اخذ گردیده است.»[48]

حضور ایشان در بهشهر، مانند دیگر شهرهای کشور، تحت کنترل دقیق قرار داشت و رفت و آمدهای او به دقت ثبت و ضبط می گردید.

جلسات سخنرانی آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله در مساجد نصیر خان و ملاصفر علی بهشهر با استقبال فراوان مردم همراه بود، که در آن گزارش نوشته شد:« ناصر مکارم شیرازی به اتفاق همراهان وارد جلسه و محوطه مسجد گردیدند و مسجدی که بیش از ده هزار نفر گنجایش دارد، جای خالی وجود نداشت، نامبرده به محض ورود به مسجد پشت میکروفت قرار گرفت و مطالب پرمغزی عنوان نمود..ناصر مکارم شیرازی در پایان سخنرانی خود، به همه دعا کرد؛ لیکن در چنین محفلی که باید به جان شاهنشاه عدالت پرور نیز دعا نماید، اسمی به زبان نیاورد.»[49]

منبع:آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی به روایت اسناد ساواک،کتاب اول.

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir

 


[1] همان؛سند شماره452/5-23/3/1344،سند شماره532/5-7/3/1344.

[2] همان؛ سند شماره44/612/16-5/3/1344،بخش ضمائم.

[3] همان؛سند شماره728/5-31/3/1344.

[4] همان؛سند شماره 1079-14/4/1344.

[5] همان؛سند شماره691/5-24/2/1345.

[6] همان؛سند شماره 899/5-18/3/1345.

[7] انقلاب سفید یا آنطور که هواداران سلطنت می‌گفتند «انقلاب شاه و مردم»، عنوان یک سلسله اصلاحات اقتصادی و اجتماعی در دوره سلطنت محمدرضا شاه پهلوی بود که همزمان با نخست‌وزیری علی امینی، اسدالله علم، حسنعلی منصور و امیرعباس هویدا به اجرا درآمد. انقلاب سفید در مرحله نخست شامل شش اصل بود که محمدرضا شاه پهلوی در کنگره ملی کشاورزان در تهران در روز ۲۱ دی ماه ۱۳۴۱ خبر برگزاری رفراندوم برای قبول یا رد آن را به کشاورزان و عموم ارایه داد. در روز ۶ بهمن ۱۳۴۱ در یک همه‌پرسی سراسری که با مخالفت روحانیون روبرو شد، شش اصل انقلاب سفید به رای عمومی گذاشته شد و به تصویب رسید.

انقلاب سفید توسط آمریکا طراحی و به سران کشورهای وابسته به غرب و جهان سوم توصیه شده و بدون در نظر گرفتن شرایط خاص سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران برنامه‌ریزی شده بود.

[8] همان؛ گزارش سخنرانی مورخ24/1/1346؛مسجد سنابادی آبادان.

[9] همان؛ سند گزارش سخنرانی مورخه17/3/1346،مسجد نو آبادان.

[10] همان؛ سند گزارش سخنرانی مورخه18/3/1346،مسجد نو آبادان.

[11] همان؛سند شماره231-9/2/1342.

[12] همان؛ نامه مورخه6/ محرم الحرام/83ه ق.

[13] همان؛ سند سخنرانی مورخه 1-/3/1342؛منزل آیت الله بهبهانی.

[14] همان؛ سند شماره 4905/س ت-11/3/1342.

[15] همان؛ سند شماره 457/س ت-13/3/1342.

[16] اصل: مسجد.

[17] همان؛ سند شماره465/س ت/2-13/3/1342.

[18] همان؛ سند شماره391/س ت/2-14/3/1342.

[19] همان؛ سند شماره8784/313-15/3/1342.

[20] همان؛ سند اوراق بازجویی.

[21] همان؛ سند اوراق بازجویی.

[22] همان؛سند شماره1387/313-28/4/1342.

[23] همان؛ نامه بازپرسی لشگر 1گارد-بدون شماره، بخش ضمائم.

[24] همان؛ سند شماره1990-28/4/1342،بخش ضمائم.

[25] همان؛ سند شماره28308/316-14/6/1344.

[26] همان؛ سند شماره8636/20/ه3-7/61346.

[27] همان؛ سند شماره20423/20 ه 3-6/6/1347.

[28] همان؛ سند شماره 12491/20 ه 12-5/4/1351.

[29] همان؛ سند شماره12897/20 ه 12-22/4/1351.

[30] همان؛ سند شماره13048/20 ه 12-27/4/1351.

[31] همان؛ سند شماره 10785/8 ه-9/8/1347.

[32] همان؛ سند شماره14281/8 ه-2/9/1347.

[33] همان؛ سند شماره14357/ه-5/9/1347، بخش ضمائم.

[34] همان؛ سند شماره14311/8 ه-4/9/1347.

[35] همان؛ سند شماره14407/8 ه-10/9/1347.

[36] همان؛ سند شماره84537/316-19/9/1347،بخش ضمائم.

[37] همان؛ سند شماره 14637/8 ه-16/9/1347.

[38] همان؛ سند شماره 14774/8 ه -30/11/1350.

[39] همان؛ سند شماره 307/28/57-4/12/1350.

[40] همان؛ سند شماره 14848/8 ه-5/12/1350، بخش ضمائم.

[41] همان؛ سند شماره 307/28/1357-25/12/1350، بخش ضمائم.

[42] همان؛ سند شماره 3071/15ه-21/10/1347.

[43] همان؛ سند شماره100388/316-25/10/1347، بخش ضمائم.

[44] همان؛ سند شماره 7020/ک507/24-28/2/1348.

[45] همان؛ سند بدون شماره؛ 8/5/1348.

[46] همان؛ سند شماره 393/5-14/5/1348.

[47] همان؛ سند شماره393/5-14/5/1348.

[48] همان؛ سند شماره1099/ه -4/3/1349.

[49] همان؛ سند شماره1172/ه-6/3/1349.

captcha