مبارزه با اختلاف و دعوت به وحدت در جهات مختلف جزو اصول كلّى دعوت انبيا بوده است[1]چرا که به تعبیر قرآن کریم «كَانَ النَّاسَ امَّةً وَاحِدَةً؛ مردم در آغاز، امت واحده بودند»، لیکن وقتی در ميان آنها اختلاف پيدا شد،«خداوند پيامبران را برانگيخت تا بشارت دهند و انذار كنند، و با آنها كتاب آسمانى به حق نازل نمود تا در ميان آن مردم در آنچه اختلاف داشتند، داورى نمايند»، و به اختلافات و پراكندگى هاى پايان دهند.[2]،[3]
لذا وحدت كلمه، همان چيزى است كه از مهمترين عوامل پيروزى پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر دشمنان نيرومند و مجهّز بود و آن حضرت در سايه انسجام و اتّحاد، بر دشمنان خود كه بسيار از آنها فزونتر بودند، امّا نفاق و پراكندگى بر آنها حاكم بود، پيروز گردید.[4]
آری سیرۀ نبوی مبین اهتمام آن حضرت به «وحدت كلمه» و انسجام و همبستگى و كارآيى نيروها است؛ اینگونه است که قرآن مجيد، وحدت كلمه مسلمانان را، يكى از معجزات پيامبر اسلام معرّفى كرده[5] و اتحاد مسلمانان را كه در سايه ايمان، در عصر پيامبر صلی الله علیه و اله، به وجود آمد، از نعمت های بزرگ الهى دانسته است.[6]،[7]
مقصود از وحدت
مراد از وحدت بين مذاهب اسلامی اين نيست كه سنّىها را شيعه و يا شيعه ها را سنّى كنيم، بلكه منظور اين است كه در موضوعات مشتركى كه داريم وحدت عمل داشته باشيم، مثل اينكه خدا واحد است، نبىّ واحد است، قبله و كتاب واحد است و بيت المقدّس سرزمين اسلام است و بايد نجات پيدا كند و كشورهاى اسلامى نبايد تحت سيطره كفر باشند و ...اين ها از امورى است كه شيعه و سنّى در آن اتّفاق نظر دارند.[8]
وحدت در پرتو تحقق نظام توحیدی
وحدت و يكپارچگى مردم جهان نشأت يافته از اساسىترين ريشه هاى اعتقادى شان یعنی مسأله توحيد و يكتا پرستى است.[9]توحيد، فكر را روشن و قلب را نورانى مىكند و پيامآور وحدت و يك دلى براى جامعه موحّد است.[10]
البته نه تنها پايه مسائل فكرى و عقيدهاى بر اساس «پیوند توحيد و وحدت» گذارده شده، بلكه در مسائل اجتماعى و سياسى و اقتصادى نيز اصل «توحيد و وحدت» زير بناى اجتماع اسلامى را تشكيل مى دهد.[11]
تاريخ انبياء نیز نشان مىدهد كه همه آنها دعوت خود را از توحيد و نفى شركت و هرگونه بت پرستى آغاز كردند؛ چرا که هيچ اصلاحى در جوامع انسانى بدون اين دعوت ميسر نيست، بلکه وحدت جامعه و همكارى و تعاون و ايثار و فداكارى همه امورى هستند كه از ريشه توحيد معبود سيراب مى شوند.[12]
دعوت اسلام نیز همانند دعوت همه اديان آسمانى نخست به توحيد و يگانگى خدا و مبارزه با هرگونه شرك و پرستش غير خداى يگانه است، به همين دليل نخستين جمله اى كه يك تازه مسلمان بايد بگويد« لااله الااللَّه» و« اشهد ان محمداً رسول اللَّه» (شهادت به يگانگى خدا وشهادت به رسالت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله) است. و هر فرد، با ايمان واقعى به اين دو جمله بدون نياز به هيچگونه تشريفات ديگر در زمره مسلمانان قرار خواهد گرفت. [13]
روح توحيد بر همه محتويات دعوت اسلام حكومت مى كند، و«وحدت دين، وحدت جامعه انسانى، وحدت نژادها و كشورها» را در پرتو ايدئولوژى واحد اسلامى در بر مى گيرد.[14]اینگونه است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله تمام مرزهاى «جغرافيائى» و «نژادى» و «طبقاتى» را در هم كوبيد، و بر ويرانه هاى آنها، جامعه واحدى بنا نهاد.[15]
بی تردید پیامبر اسلام اگر مىخواست روى «نژاد عرب» تكيه كند، آن چنان كه سنت جاهليت و طرز تفكّر مردم آن روز بود، هرگز عالمگير نمى شد.[16]
ولى آن حضرت همه آثار پراكندگى و نفاق را پشت سر گذاشت و اصل توحيد، در مدّت كوتاهى آن چنان كشور وسيع و قدرتمند با تمدّنى عالى و خيره كننده بوجود آورد كه تا آن روز در جهان سابقه نداشت.[17]
در ترسیم این مدعا می توان تدبير پيامبر در رفع اختلاف قبايل اوس و خزرج پس از اسلام اشاره کرد؛ ساليان دراز در ميان طايفه اوس و خزرج در مدينه جنگ و خونريزى برپا بود و سينه هاى آنها مالامال كينه و عداوت، آن چنان كه هيچ كس باور نمى كرد روزى آنها دست دوستى و محبت به سوى هم دراز كنند و در يك صف قرار گيرند ولى پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با پیمانهایی، میان آنها همبستگی و الفت برقرار کرد و اين كار را در پرتو نظام توحیدی به منصۀ ظهور رساند.[18]
البته نه تنها اوس و خزرج كه از طايفه انصار بودند چنين كشمكشی داشتند بلکه ياران مهاجر پيامبر صلی الله علیه و آله كه از مكه آمده بودند نيز پيش از اسلام با هم الفت دوستى نداشتند و چه بسا سينه هايشان از كينه هاى يكديگر پر بود، اما خدامحوری همه آن كينه ها را شست و از ميان برد به طورى كه از سيصد و سيزده نفر رزمندگان بدر كه حدود هشتاد نفر از مهاجران و بقيه از انصار بودند ارتشى كوچك اما يك پارچه و نيرومند، متحد و متفق به وجود آمد كه دشمن قوى پنجه خود را، در هم شكست.[19]
اهمیت این مسأله وقتی آشکار می شود که بدانیم روحيه افراد لجوج و كينه توز مخصوصاً اقوامی بى خبر همچون مردم عصر جاهليت آشنا به گونه ای است که كينه ها و عداوت ها را نه به وسيله مال و ثروت مى توان زدود نه با جاه و مقام، بلکه تنها راه فرو نشاندن آن انتقام است همان انتقامى كه به صورت زنجيرهاى تكرار می شود و در هر بار چهره زشت آن هولناكتر و دامنه آن وسيعتر می گردد.[20]
با این تفاسیر تنها چيزى كه مى تواند به معنای واقعی آن كينه هاى راسخ و ريشه دار را از ميان ببرد ايجاد يك نوع انقلاب معرفتی و دگرگونى در افكار و انديشه ها و جان ها است؛ انقلابى كه شخصيتها را دگرگون سازد و طرز تفكرها را عوض كند به طورى كه اعمال گذشته در نظرشان پست و ناچيز و ابلهانه جلوه كند و به دنبال آن دست به يك خانه تكانى در اعماق وجود خود بزنند و زباله هاى كينه و قساوت و انتقامجويى و تعصب هاى قبيله اى و مانند آن را بيرون بريزند و اين كارى است كه از پول و ثروت هرگز ساخته نيست بلكه تنها در سايه ايمان و توحيد حقیقی امكانپذير است.[21]
پیامبر صلی الله علیه و آله و تشکیل «امت واحده» در مدینه
يكى از كارهاى مهم رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله ايجاد وحدت صفوف و تشكيل جامعه واحد اسلامى و زدودن كينه ها از سينه ها بود.[22]
لذا نخستين كارى كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله بعد از هجرت به مدينه و بر طرف شدن موانع به آن مبادرت ورزيد، تشكيل حكومت اسلامى و تبيين قوانين اسلام بود.[23]
حكومت جديد التأسيسی که با هدف ایجاد اصلاحات سياسى و اجتماعى، ميان مهاجران و انصار عقد اخوت بست.[24]
همچنين آن حضرت با يهودیان مدينه پيماننامه همزيستى مسالمتآميز امضا نمود و البتّه اين پيمان نامه ها همانند ميثاق بين المللى داراى اعتبار بود.[25]
امضاى تعهدنامه ها و پيماننامه ها با سران قبايل، در راستاى همكارى و زندگى مسالمت آميز، يكى از جلوههاى بارز وحدت گرایی در سیرۀ رسول خدا صلى الله عليه و آله بود.[26]،[27]
از این جهت مسلمين نیز توانستند با کسب آگاهى كافى و اتّحاد صفوف، در برابر دشمنان بى شمارشان پیروز شوند، و اینچنین طرح حكومت اسلامى را با سرعت پيش ببرند.[28]
و اینچنین پيامبر اسلام، از نظر مديريّت وحدت گرایانه آنچنان نيرومند بود كه از يك جامعه نيمه وحشى، تمدّنى بزرگ به وجود آورد و از قبائل پراكنده عرب توانست تشكيل امّتى بدهد.[29] حال آنکه تأليف امّتى واحد از قبائلى كه در طول تاريخ به نزاع و تخاصم و حمله و هجوم بر يكديگر عادت كرده بودند و خون همديگر را مىريختند؛ در اندك مدّتى، كارى بس بزرگ و معجزه اجتماعى بىنظيرى است كه تأثير آن بر كلّ تاريخ بشر بر كسى پوشيده نيست.[30]
بازتولید پیمان اخوت و برادری
اخوّت اسلامى و دوستى مسلمانان با يكديگر از بديهىترين مسائل اسلامى است كه از آغاز اسلام وجود داشت و پيامبر صلى الله عليه و آله بارها آن را تبليغ كرد و بر آن تأكيد نهاد.[31]
هنگامى كه مسلمانان از مكه به مدينه هجرت كردند پيوند و رابطه آنها را با بستگان مشركشان كه در مكه بودند به كلى قطع گردید؛ در این بین پيامبر صلی الله علیه و آله به فرمان الهى، مساله عقد اخوت و پيمان برادرى را در ميان آنها برقرار ساخت.[32]
این مسأله از آن جهت حائز اهمیت بود که جامعه كوچك اسلامى آن روز از دو گروه «مهاجران مكّه» و «انصار مدينه» تشكيل مى شد. دو گروه با دو فرهنگ متفاوت و آداب و رسوم مختلف كه فقط اسلام، حلقه اتّصال آنان بود.[33]
لذا پيامبر بايد آنها را دقيقاً هماهنگ ساخته و سازماندهى می کرد و انگيزه هاى حركت در مسير واحد را در آنها به وجود می آورد، و هر گونه اختلاف را برمی چيد.[34]
بنابراین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، دست به يك اقدام بى سابقه و ابتكارى زد و ميان يك دسته 50 نفرى از مهاجران، با دسته ديگرى به همين تعداد از انصار، «دو به دو» پيمان اخوت و برداری بست و ميان بعضى از مهاجران نيز اين معنى را ايجاد نمود.[35]
لازم به ذکر است اسلام دارای دو نوع برادرى است ؛ برادرى عمومى كه تمام افراد مسلمان در آن مشتركند، و ديگرى برادرى خصوصى كه از طريق «عقد مواخاه؛ بستن پيمان برادرى» حاصل مي شود، و هر كدام از اين دو نوع اخوت، تعهدات و وظائفى را دربر دارد.[36]
درست است كه مسلمانان به نحو عام با یکدیگر برادرند، ولى عقد اخوت يك پيمان نزديك تر و جدّىتر بود كه قدرت تأثير عجيبى داشت، و از اين طريق مشكل تنهائى و غربت مهاجران از يك سو، و ناهماهنگى ها از سوى ديگر برچيده شد، و عملًا همه عضو يك خانواده شدند.[37]
اين پيمان برادرى خصوصى اسلامى به قدرى عميق و ريشه دار بود كه حتى طبق پارهاى از روايات اسلامى، برادران از يكديگر ارث مى بردند، تا بعد از غزوه بدر كه آيه شريفه «اولو الارحام ...[38]» نازل گرديد و در باب ارث، بر ثبوت ارث براى ارحام و طبقهبندى آنان به میزان خویشاوندیشان استناد شده است.[39]
بی شک قانون اخوت اسلامی تنها مربوط به مسلمانان نخستين نبوده امروز هم كه اسلام سايه خود را بر میلیاردها مسلمان جهان گسترده و از نژادهاى مختلف و اقوام كاملاً متفاوت و گروه هاى اجتماعى متنوع پيروانى دارد هيچ حلقه اتصالى نمى تواند آنها را به هم متحد و مرتبط سازد بلکه نصرت و پيروزى، تنها از راه اخوت اسلامى ميسر است.[40]
با این اوصاف می توان دریافت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله چه كار مهمى انجام داد كه چنان جامعه ظلمانى و فاسد و ننگينى را به جامعهاى نورانى كه امنيّت و ايمان و اخوّت و برادرى بر آن حاكم بود، مبدّل ساخت.[41]
اختلاف زدايي و ايجاد وحدت اجتماعي
پيامبر صلی الله علیه و آله با كلمات روشن بخش و هدايتگر و هم با سيره عملي خود، همواره امت را به اتحاد و هم بستگي و دوري از تفرقه و پراكندگي دعوت نموده است و هرگز اجازه بروز اختلاف و تفرقه ميان مسلمانان را نداده است.[42]
به عنوان نمونه آن حضرت به هنگام ورود به مدينه و استقبال پرشكوه مردم شهر و انتظار هر يك از آنها كه پيامبر به خانه او وارد شود، بيم اين مىرفت كه هرگونه ترجيح در ميان افراد و قبائل، به اختلاف و تفرقه بینجامد؛ پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با يك الهام الهى فرمود: «ناقَتى مأمورَة؛[43]شتر من، خود دستورى دارد كه اجراء خواهد كرد!)، و ناقه به راه خود ادامه داد تا در كنار خانه «ابوايّوب انصارى» بر زمين نشست و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بر او وارد شد و مسأله بدون كمترين ناراحتى پايان يافت![44]
هم چنین پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم براى تحكيم آئين نوپاى اسلام در مدينه، ميان مسلمانان و قبائل موجود در داخل مدينه پيمان عدم تعرّض بست؛ و مادام كه آنها به اين پيمان وفادار ماندند، او به پيمان خويش وفا كرد؛ و از اين طريق، راه را براى وحدت و پيشرفت فكرى و فرهنگى كه در آن روز از همه چيز مهمتر بود هموار ساخت. اين پيمان ها نقش مؤثّرى در رشد سريع اسلام و تقویت وحدت اسلامی داشت.[45]
لذا در تاریخ آمده است، يكى از موفقيت هاى بزرگ پيغمبر صلى الله عليه و آله پس از هجرت به «مدينه»، اين بود كه به وسيله اسلام صلح و صفا در ميان آن قبایل ايجاد كرد، و با اتحاد آنها جبهه نيرومندى در «مدينه» به وجود آمد.[46]
اما از آنجا كه ريشه هاى اختلاف، فوق العاده زياد و نيرومند، و اتحاد، تازه و جوان بود، گاه بى گاه، بر اثر عواملى، اختلافات فراموش شده شعله ور مىشد، كه به زودى در پرتو تعليمات اسلام و تدبير پيامبر صلى الله عليه و آله خاموش مى گشت.[47]
به عنوان مثال روزى دو نفر از قبيله «اوس» و «خزرج» به نام «ثعلبة بن غنم» و «اسعد بن زراره» در برابر يكديگر قرار گرفتند، و هر كدام افتخاراتى را كه بعد از اسلام نصيب قبيله او شده بود، بر مى شمرد.[48]
«ثعلبه» گفت: «خزيمة بن ثابت» (ذو الشهادتين) و «حنظله» (غسيل الملائكه) كه هر كدام از افتخارات مسلمانانند، از ما هستند، و همچنين «عاصم بن ثابت»، و «سعد بن معاذ» از ما مى باشند.[49]
در برابر او «اسعد بن زراره» كه از طايفه «خزرج» بود گفت: چهار نفر از قبيله ما در راه نشر و تعليم قرآن خدمت بزرگى انجام دادند: ابى بن كعب، و معاذ بن جبل، و زيد بن ثابت، و ابو زيد، به علاوه «سعد بن عباده» رئيس و خطيب مردم «مدينه» از ما است.[50]
كم كم كار به جاى باريك كشيد، و قبيله دو طرف از جريان آگاه شدند، و دست به اسلحه برده و در برابر يكديگر قرار گرفتند، بيم آن مىرفت كه بار ديگر آتش جنگ بين آنها شعله ور گردد و زمين از خون آنها رنگين شود![51]
خبر به پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد، آن حضرت فوراً به محل حادثه آمد، و با بيان و تدبير خاص خود به آن وضع خطرناك پايان داد، و صلح و صفا و وحدت را در ميان آنها بر قرار نمود.[52]،[53]
در فراز تاریخی دیگر می خوانیم: دو قبيله در ميان قبائل عرب به نام« بنى ضمره» و«اشجع» وجود داشتند كه قبيله اول با مسلمانان پيمان ترك تعرض بسته بودند و طايفه اشجع با بنى ضمره نيز هم پيمان بودند.[54]
بعضى از مسلمانان از قدرت طايفه بنى ضمره و پيمان شكنى آنها بيم ناك بودند، لذا به پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله پيشنهاد كردند كه پيش از آنكه آنها حمله را آغاز كنند مسلمانان به آنها حمله ور شوند، پيغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: «كلا فانهم ابر العرب بالوالدين و اوصلهم للرحم و اوفاهم بالعهد؛ نه، هرگز چنين كارى نكنيد، زيرا آنها در ميان تمام طوائف عرب نسبت به پدر و مادر خود نيكوكارترند، و از همه نسبت به اقوام و بستگان مهربان تر، و به عهد و پيمان خود از همه پايبندترند»![55]
پس از مدتى مسلمانان با خبر شدند كه طائفه «اشجع» به سركردگى مسعود بن رجيله به نزديكى مدينه آمدند؛ پيامبر نمايندگانى نزد آنها فرستاد تا از هدف سفرشان با خبر شود، آنها گفتند: «ما آمدهايم پيمان ترك مخاصمه با محمّد صلی الله علیه و آله ببنديم و در منازعات شما با ديگران بىطرف بمانيم» پيامبر دستور داد مقدار زيادى خرما به عنوان هديه براى آنها ببرند، و پيمان ترك تعرّض را با آنها امضا فرمود.[56]
رحمت و مودّت پایههای وحدت در سیره نبوی
اسلام دين دوستى و محبّت است؛[57] همانگونه که عطوفت و مهربانى پيامبر رحمت، موجب جذب و جلب مردم به سمت آن حضرت شد.[58]
از این رهگذر ايجاد يك امّت مسلمان پرقدرت از آن مردم عقب افتاده، و تبديل دل هاى پراكنده و پر از كينه آنها، به قلب هايى متّحد و مهربان، يك معجره الهى بود.[59]
بنابراين، اگر يكى از معجزاتِ مهمّ پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم را تأليف قلوب و جمع بين جمعيّتى خشن و پر كينه، و ايجاد محبّت و صفا و صميميّت بين آنها بدانيم، سخن به گزافه نگفته ايم.[60]
به عنوان نمونه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله هنگامى كه از مكّه هجرت كرده و به مدينه هجرت نمود، مكّه دچار خشكسالى و قحطى شد.[61]
شهرى كه داراى امنيت پايدار و نعمتهاى مختلف و دربردارنده بزرگترين نعمت یعنی وجود پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله، بود بر اثر كفران نعمت و ناسپاسى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله، هفت
سال دچار قحطى، خشكسالى، گرسنگى و ناامنى گرديد. وضعيّت نامطلوب و سخت آنها به جايى رسيد كه پيامبر رحمت براى آنها از مدينه آذوقه فرستاد.[62]
در برشی دیگر، ريزش رحمت پيامبر صلى الله عليه و آله پس از فتح مكّه ستودنی است؛ برخورد پيامبر صلى الله عليه و آله با دشمنانش پس از فتح مكّه که يك نمونه از اين سيره عملى است.[63]
گفتنی است پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله سيزده سال قبل از هجرت به مدينه، در مكّه مكّرمه بسيار آزار ديد، به گونه اى كه مكّه يادآور آلام و مصيبت ها و نامردمي ها و مشكلات و گرفتاري هاى فراوانى براى آن حضرت بود؛ چرا كه سرسختترين دشمنان آن حضرت در مكّه بودند؛ ولى هنگامى كه سپاه اسلام مكّه را فتح كرد و پيامبر صلى الله عليه و آله بر آن دشمنان لجوج و عنود، كه منشأتمام مصيبت ها و مشكلات بودند پيروز شد، با يك جمله زيبا همه آنها را مشمول عفو و رحمت اسلامى قرار داد و خطاب به آنها فرمود:«اذْهَبُوا انْتُمُ الطُّلَقاء؛تمام شما آزاديد، به هر كجا مايليد برويد»![64]
حتّى وقتى خبر دادند كه يكى از سربازان اسلام پرچمى به دست گرفته، و شعار انتقام جويى سر مىدهد، حضرت ناراحت شد، و پرچم را از دست آن سرباز گرفت و به جاى شعار انتقام، شعار صلح و دوستى سرداد:«الْيَوْمَ يَوْمُ الْمَرْحَمَةِ؛امروز روز رحمت و محبّت است![65]
اين يك طرح بسيار مهم و عجيب بود كه به ضميمه فرمان عفو عمومى، مردم حجاز را از گذشته تاريك و پرماجراى خود دور کرد، و در پرتو اسلام زندگى نوينى به آنها بخشيد كه از كشمكش ها و جنجال هاى مربوط به گذشته كاملا خالى، بود.و اين كار فوق العاده به پيشرفت اسلام كمك كرد و سرمشقى است براى امروز و فرداى ما.[66]
سخن آخر:( سیره پیامبرصلی الله علیه و آله؛ الهام بخش وحدت است)
به يقين اين اصلاحات و اقدامات و سیرۀ وحدت بخش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، مخصوص زمان ظهور آن حضرت نبود. اگر امروز هم به تعليمات و برنامه هاى آن حضرت عمل كنيم هم نور وحدت جامعه اسلامى را فرا مى گيرد و هم دست زورمندان ظالم كوتاه مى گردد و هم سختي ها و مشاكل اجتماعى آسان مى شود.[67]
آری اگر جامعه بيدار باشد مسلما با يارى پروردگار كه وعده پيروزى به دوستانش داده است همه نقشه هاى دشمنان و منافقان خنثى مىشود و توطئه هايشان در نطفه خفه مى گردد، به شرط اينكه مخلصانه از آموزه های وحدت بخش رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و اله در تقویت اتحاد امت اسلامی تبعیت بجوئیم.[68]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] پيام قرآن ؛ ج7 ؛ ص337.
[2]« فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرينَ وَ انْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ»،(سورۀبقره؛آیۀ213).
[3] پيام قرآن ؛ ج7 ؛ ص336.
[4] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج2 ؛ ص93.
[5] « هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِينَ وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ما أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ»،( سوره انفال؛ آيات 62- 63).
[6] « وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً»،( سوره آل عمران؛ آيه 103).
[7] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج2 ؛ ص94.
[8] گفتار معصومين(ع) ؛ ج1 ؛ ص66.
[9] مثالهاى زيباى قرآن، ج2، ص: 87.
[10] همان ؛ ص160.
[11] اسرار عقب ماندگى شرق ؛ ص44.
[12] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج2 ؛ ص352.
[13] اسلام در يك نگاه ؛ ص62.
[14] همان.
[15] اسرار عقب ماندگى شرق ؛ ص44.
[16] همان.
[17] همان؛ص45.
[18] تفسير نمونه ؛ ج7 ؛ ص231.
[19] همان.
[20] همان؛ص232.
[21] همان ؛ ج2 ؛ ص99.
[22] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج8 ؛ ص510.
[23] پيام قرآن، ج8، ص: 292.
[24] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج1 ؛ ص528.
[25] همان؛ص529.
[26] ر. ك: اضواء على سنة الرسول؛ ص 189؛ الفقه الاسلامى و ادلّته؛ ج 8؛ ص 6312؛ مكاتيب الرسول؛ ج 1؛ ص 262.
[27] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج1 ؛ ص529.
[28] پيام قرآن، ج10، ص 267.
[29] مديريت و فرماندهى در اسلام ؛ ص27.
[30] همان.
[31] آيات ولايت در قرآن ؛ ص43.
[32] تفسير نمونه ؛ ج17 ؛ ص200.
[33] مديريت و فرماندهى در اسلام ؛ ص34.
[34] همان.
[35] قرآن و آخرين پيامبر : تجزيه و تحليل مستدل و گسترده اى درباره عظمت و اعجاز قرآن از دريچه هاى گوناگون ؛ ص259.
[36] همان.
[37] مديريت و فرماندهى در اسلام ؛ ص35.
[38] سورۀ انفال؛آیۀ75.
[39] قرآن و آخرين پيامبر : تجزيه و تحليل مستدل و گسترده اى درباره عظمت و اعجاز قرآن از دريچه هاى گوناگون، ص: 260.
[40] تفسير نمونه ؛ ج7 ؛ ص233.
[41] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج3 ؛ ص624.
[42] مديريت و فرماندهى در اسلام ؛ ص34.
[43] سيره« ابن هشام»؛ ج 2؛ ص 140.
[44] مديريت و فرماندهى در اسلام ؛ ص34.
[45] همان؛ ص 36.
[46] تفسير نمونه ؛ ج3 ؛ ص25.
[47] همان؛ص26.
[48] همان.
[49] همان.
[50] همان.
[51] شان نزول آيات قرآن، ص: 112.
[52] بحار الانوار؛ ج 18؛ ص 155 و 156.
[53] تفسير نمونه ؛ ج3 ؛ ص26.
[54] همان ؛ ج4 ؛ ص54.
[55] همان.
[56] پيام قرآن ؛ ج10 ؛ ص329.
[57] مشكات هدايت ؛ ص225.
[58] آيين رحمت ؛ ص25.
[59] همان ؛ ص26.
[60] همان.
[61] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج1 ؛ ص384.
[62] همان.
[63] آيين رحمت ؛ ص45.
[64] تاریخ الأمم و الملوک؛ ج 3؛ ص 61 ، حمیری؛ ابنهشام، پیشین؛ ج2؛ ص 412 ، عیون الاثر؛ج 2؛ ص 226.
[65] آيين رحمت ؛ ص46.
[66] تفسير نمونه، ج27، ص: 410.
[67] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج8، ص 197.
[68] تفسير نمونه ؛ ج7 ؛ ص436.