واکاوی علل و عوامل بروز احتکار از منظر معظم له

واکاوی علل و عوامل بروز احتکار از منظر معظم له


سونامی احتکار در سایۀ سیطرۀ اقتصاد سرمایه داری/ احتکار؛ حاصل انحصار طلبی و ویژه خواری/ احتکار با هدف تحمیل گرانی بر مردم/ همراهی مردم با محتکران/ محتکران و تسلط بر گلوگاه های اقتصادی کشور/ احتکار؛ معلول ضعف در باورهای دینی/ احتکار؛ طمع ورزی و حرص افراد محتکر/ احتکار؛ بزرگ‌ترین ظلم اقتصادی/ برخی در احتکار و گران‌فروشی مسابقه گذاشتند؛ اجناس احتكار شده را به قيمت عادلانه توزيع كنيد‌

ضرورت وجود اقتصاد سالم در پویایی جامعه از اهميت ويژه اى برخوردار است، هم چنانکه به هم ريختگى نظام اقتصادى سر چشمه فساد وسيع در جامعه خواهد بود.[1]

از این رهگذر جريان يك اقتصاد سالم در پيكر اجتماع همچون جريان خون سالم در كالبد يك انسان است.[2] بر این اساس ممکن است در حال عادى، به نقش گردش خون، در حيات يك انسان توجه نداشته باشيم، امّا به هنگامى كه مجراى يكى از شاهرگ ها به خاطر اختلال سيستم ضد انعقاد، با لخته اى خون بسته مى شود بلافاصله عكس العمل شديد آن ظاهر مى گردد، عضوى كه مجراى خونش بسته شده فوراً فلج مى شود، و اگر اين عضو از اعضاى فعالى همانند «قلب» يا «دستگاه تنفس» باشد، مرگ ناگهانى را حتماً با خود همراه خواهد داشت.[3]

يك اجتماع نیزکه يا يك سيستم ناسالم اقتصادی، دست به گريبان است، هرگونه توانائى و مهارت را از دست مى دهد، و گرفتار نارسائي هاى مرگبارى در همه زمينه ها مى شود.[4]

در این میان احتکار از امورى است كه در اسلام به شدّت از آن نهى شده است؛[5] زیرا در نوع خود سونامى سهمگينى است كه اركان  اقتصاد جامعه را به لرزه در می آورد که باید از آن رهایی یافت؛ حال بررسی عوامل شکل گیری احتکار برای مقابلۀ موثرتر با پدیدۀ شوم احتکار و محتکران ضروری است.[6]

سونامی احتکار در سایۀ سیطرۀ اقتصاد سرمایه داری

اقتصاد در دنياى امروز مطلقاً از مسائل اخلاقى، بيگانه است و تنها بر محور درآمد بيشتر از طريق زحمت كمتر دور مى زند، لذا احتكار و انبار كردن مواد مورد نياز مردم براى درآمد بيشتر، تحريم و در مورد سود كالا توصيه شده است كه به حداقل آن كه زندگى فروشنده را تأمين مى كند قناعت شود زیرا ايجاد بازار سياه در اسلام ممنوع است.[7]

این مهم از آن جهت است که اصولًا يك اقتصاد سالم بايد بر اساس حكومت «كار» بنيان شود، نه بر اساس حكومت سرمايه!در صنعت، كشاورزى، دامدارى و تجارت سالم همه جا كار بايد حكومت كند، در حالى كه تنها چيزى كه در اقتصاد سرمایه داری مطرح نيست حكومت كار است، چرا كه درآمد و سود تنها بر محور احتكار سرمايه و استفاده از گذشت زمان دور مى زند.[8]

پدیده ای شوم که نوعى مال اندوزى موقت است و به منظور رسيدن سرمايه داران و صاحبان نقدينگى به ثروت هاى بيشتر صورت مى گيرد که مى توانند به اين وسيله در فرصتى كوتاه بدون زحمت زياد به ثروت هاى هنگفت دست يابند، بسيار وسوسه انگيز است.[9]

این نقیصه منبعث از مکتب اقتصاد آزاد است که به ثروت چنان اصالت می دهد كه تجار متمول در مسابقه جنون آميز تكاثر گرفتار شوند و با هدف قراردادن و جمع و ذخيره كردن آن به خود برتربينى و تحقير ديگران بينديشند و ثروت را به خاطر ثروت بخواهند و در حلال و حرامش نينديشند[10]

لذا صاحبان تولید و سرمایه، مالكيّت فردى را به شكل نامحدودش می پذیرند؛[11]به گفته «آدام اسميت» پدر اقتصاد جديد، در اين نظام اقتصادى «هر فردى مى كوشد سرمايه خويش را به نحوى به كار برد كه محصول آن بالاترين ارزش را داشته باشد».[12]

به طور كلى اين شخص نه قدرت دارد منافع عمومى را افزايش دهد و نه اين كه مى داند عمل او تا چه حد به منافع عمومى مى افزايد، قصد او فقط حفظ خود و تأمين منافع خويش است.[13]

لذا اقتصاد لیبرالی، تكيه گاه خود را در همه جا مسأله آزادى قرار مى دهد، آزادى در رقابت هاى توليد و تجارى، آزادى در بهره كشى هر چه بيشتر از سرمايه ها و نيروها و منابع درآمد، و آزادى در چگونگى مصرف.[14]

بر این اساس اصل تصاعدى رابطه «سرمايه» و «سود»؛ مرتباً صاحبان صنايع بزرگ را از دغدغه های معیشتی مردم دور مى سازد، و اين فاصله روز به روز به زيان اكثريت كم درآمد و به سود اقليت ثروتمندان افزايش مى يابد.[15]

از این رو در سيستم اقتصاد سرمایه داری، قيمت كالاهاى توليدى در دست سرمايه داران بزرگ است؛ اين گونه سرمايه داران بزرگ با استفاده از قدرت مالى خود و ضعف بنيه اقتصادى مردم و حتی صاحبان مواد خام، غالباً مى توانند قيمت هاى آنها را پائين و قيمت محصولات خود را بالا نگهدارند؛ به همين دليل بسيار مى بينيم كه يک ماده فوق العاده كم قيمت، به ضميه احتکار به قيمت فوق العاده فروخته مى شود.[16]

آری سرمايه داران بزرگ با تبانى و نقشه هاى بسيار حساب شده از جمله کم فروشی و احتکار دائماً مى كوشند تا بهتر به غارتگرى خود ادامه دهند.[17]

البته اين گونه كارها نتيجه اى جز فقر بيشتر توده هاى وسيع مردم و ثروت هر چه بيشتر اقليتى خودخواه و خودكامه ندارد، به راستی آيا چنين رقابت آزاد و چنين سيستم اقتصادى مى تواند حافظ منافع اكثريت مردم جهان شود و آيا جز انباشتن ثروت افسانه اي ر دست گروه كوچكى در برابر فقر گروه هاى عظيم ثمره اى خواهد داشت.[18]

به هرحال نكته اساسى اين است كه تمام تعليمات اسلامى به ما مى گويد براى تأمين زندگى بهتر چه مادّى و چه معنوى بايد تلاش بيشتر كرد و سودگرایی در پرتو فرار از كار غیر قابل پذیرش است. لذا در روايات، معاصى هم چون گران فروشى، تقلّب، كم فروشى، رباخوارى، دزدى، احتكار نهى شده است.[19]

با این تفاسیر امروزه هم اگر ثروتمندان شریطی را رعايت كنند، سرمايه آنها ضدّ ارزش نخواهد بود وسرمايه اى که تهيّه می کنند هيچ مشكل شرعى نخواهد داشت که از جمله شرایط کلیدی آن، می توان به تهیۀ سرمایه از راه مشروع دانست که حصول آن در گرو عدم ارتکاب به احتكار است.[20]

امید است تجار و تولید کنندگان سرمايه و کالای خود را احتكار نكنند، بلكه به وسيله ثروت خود، توليد كار كرده و جوانان بيكار را دعوت به كار و فعاليّت نموده، و گوشه اى از مشكلات بيكارى را حل نمايند؛ ثروت چنين انسانى در حقيقت در اختيار جامعه است؛ فراوان شدن اين نوع ثروت ها نه تنها ضدّ ارزش نيست و لطمه اى به جايى نمى زند، كه ارزش محسوب مى شود و مفيد به حال جامعه خواهد بود. [21]

احتکار؛ حاصل انحصار طلبی و ویژه خواری

سيستم «توليد و توزیع انحصارى» زير چتر آزادى تجارى انجام مى گيرد که در حقيقت منافع جمع را آشكارا فداى منافع فرد مى كنند، و هميشه در سايه آن نرخ كالاهاى مورد نياز با احتکار به سود توليد كنندگان و دلالان و واسطه ها و به زبان مصرف كنندگان تغيير مى يابد.[22]

حال آنکه از بعضى از احكام و آداب در نظام اقتصادى اسلام به دست مى آيد كه نبايد شرايط به گونه اى تنظيم شود و فعالان اقتصادى به اندازه اى آزادى داشته باشند كه بستر انحصار در توليد وعرضه كالا و خدمات فراهم شود، بدين معنا كه تنها يك بنگاه يا فرد توليد كننده يا فروشنده كالا يا خدمت، توليد يا عرضه كالا و خدمت در بازار را در اختيار داشته باشد و دو عرصه توليد و عرضه، از رقابت سالم خارج شود.[23]

منظور از انحصار در چرخه توليد آن است كه توليد يك كالاى مورد احتياج عموم در اختيار فرد يا گروه خاصى قرار گيرد و منظور از انحصار در چرخه مصرف آن است كه بازار مصرف كالاهاى مورد نياز مردم در اختيار فرد يا گروه خاصى قرار بگيرد كه تمام اينها مى تواند سبب احتکار و افزايش قيمت به صورت كاذب شود.[24]

بنابراین آنچه به عنوان «حرمت احتكار» مورد نظر است در حقيقت مربوط به تاجران و بازرگانانى است كه مى خواهند عرصه بازار را در اختيار خود بگيرند و چنانكه در روايت دعائم الاسلام مربوط به احتكار آمده، همه كالا يا فراورده هاى غذايى را يك جا خريدارى كنند تا عرضه آن را منحصر به خودشان سازند.[25]

این رذیله اخلاقی از بخل نشأت می گیرد یعنی كسانى كه حاضر نيستند چيزى از درآمد خود را در كارهاى خير و به نفع محرومان جامعه مصرف كنند.[26]زیرا انسان بخيل به سبب علاقه فوق العاده به اندوختن مال ، آلوده احتكار، رباخوارى، غش در معامله و انواع كسب هاى حرام می شود.[27]

از این جهت است که اميرمؤمنان عليه السلام خطاب به مالك مى فرمايد: « وَاعْلَمْ مَعَ ذَلِكَ أَنَّ فِي كَثِيرٍ مِنْهُمْ ضِيقاً[28] فَاحِشاً، وَشُحّاً[29]قَبِيحاً، وَاحْتِكَاراً لِلْمَنَافِعِ، وَتَحَكُّماً فِي الْبِيَاعَاتِ [30]، وَذَلِكَ بَابُ مَضَرَّةٍ لِلْعَامَّةِ وَعَيْبٌ عَلَى الْوُلَاةِ؛ بدان با تمام آنچه گفتم در ميان آنها جمع كثيرى هستند به شدّت تنگ نظر و بخيلِ زشت كار و احتكار كننده مواد مورد نياز مردم و اجحاف كننده در تعيين قيمت ها و اينها موجب زيان براى توده مردم و عيب و ننگ بر زمامدارانند»[31]

 امام علیه السلام در اين تعابير كوتاه و پرمعنا، نقطه ضعف مهمی كه ممكن است دامنگير تجار و صنعتگران شود بر مى شمارد که اطلاق تنگ نظرى فاحش، اشاره به آنهایی است كه انحصار طلبند و تنها به منافع خود مى انديشند و حاضر نيستند ديگرى در تجارت و صنعت پرورش پيدا كند.[32]

احتکار با هدف تحمیل گرانی بر مردم

يكى ديگر از اسباب شيوع فقر در جامعه بشرى اجحاف هايى است كه از سوى توليدكنندگان و فروشندگان و واسطه ها نسبت به مصرف كنندگان [33]مى شود؛ آنها با  احتکار، درآمدِ كم قشرهاى نيازمند را از طريق قيمتهاى غيرعادلانه تملّك مى كنند و آنها را به خاك سياه فقر مى نشانند.[34]

از این رو تحكم بر قيمت گذارى ها بدون توجّه به منافع مردم و قدرت خريد[35]آنها صورت می گیرد، بدین نحوكه از طرق مختلف براى ايجاد بازار سياه و بالا بردن نرخ ها به صورت كاذب تلاش كنند و گاه دست به دست يكدیگر بدهند تا قيمت ها را به طور مصنوعى بالا نگه دارند.[36]

گفتنی است احتكار به معناى جمع آورى طعام و کالاها و حبس وانبار كردن آن به انتظار افزايش قيمت است؛ كارى كه در دنياى سرمايه دارى بسيار رايج است.[37]،[38]لذا منظور از احتكار ذخيره كردن مايحتاج عمومى در زمانى است كه عرضه، نسبت به تقاضا كم باشد تا از اين [39]طريق افزايش قيمت حاصل شود.[40]

بر این اساس احتكار نوعى ايجاد بازار سياه است؛[41] در چنین مواردى  توليد به اندازه كافى است و عرضه كالا كم نيست؛ اما عرضه كنندگان با هماهنگى در مقام اجحاف بر مى آيند و قيمت كالا را بى دليل به طور چشمگير افزايش مى دهند.[42]

این چالش از انحراف تجار و بازاریان عمدۀ کالا نشأت می گیرد که از مسير سالم خود منحرف شده و براى دست يابى به سود بيشتر به سراغ احتكار مى روند تا از این طریق عملًا نرخ كالاها را افزایش دهند؛[43] لذا محتکران اجناس را هنگام فراوانى ارزان می خرند و براى روز كميابى انبار می كنند تا بسيار گران بفروشند.[44]

بر اثر اين كارها، كمبود كاذبِ عرضه پديد مى آيد و نرخ ها به طور ساختگى بالا مى رود و از اين طريق درآمد سرشارى عايد محتكران و انحصارگرايان اقتصادى مى شود.[45] لذا گرانى تصنّعى در بازار شکل می گیرد  و جمعى از بازاريان با احتكار و ايجاد بازار سياه، لوازم ضرورى مردم را گران عرضه مى كنند؛ در واقع به سبب عرضه اندك و نبود اجناس در بازار، طبیعتاً قيمت ها می یابد[46]

اميرمؤمنان على عليه السلام در تقبیح این پدیدۀ شوم، در يكى از دستورات خود به مالك مى فرمايد:«فَامْنَعْ من الاحتكار فإنّ رسول اللَّه مَنَع منه، وَلْيَكُن البيع بيعاً سمحاً بموازين العدل وأسعار لا تُجْحِف بالفريقين من البايع والمبتاع ؛ (به موجب اين فرمان) از احتكار جلوگيرى كن، زيرا رسول خدا از آن جلوگيرى كرد و بايد داد و ستد با سهولت و با موازين عدل و انصاف و نرخ هايى كه به هر دو گروه فروشنده و خريدار اجحاف وارد نمى كند، باشد».[47]،[48]

همراهی مردم با محتکران

افزايش قيمت از طريق ايجاد احتکار و انحصار در دست افراد محدودى است كه على رغم فزونى كالا، گروه های مافیایی در اقتصاد کشور دست به دست هم مى دهند تا عرضه را به صورت مصنوعى كم كنند و قيمت ها را بالا ببرند.[49]

لیکن نقش مردم در همراهی با این رویکرد غیر اخلاقی محتکران تأسف آور است؛اینگونه است که گفتاری حكيمانه که می گوید« الإنْسانُ حَريصٌ عَلى ما مُنِعَ؛انسان نسبت به چيزى كه براى او ممنوع شده حرص فراوان دارد»[50]،[51] يك اصل روانى معروف را آشکار می سازد.[52]

زیرا  چيزى كه در دسترس انسان باشد و هر زمان بخواهد به آن برسد، نه براى ذخيره كردن آن دست و پا مى زند، نه به علّت از دست دادنش اضطراب دارد و اى بسا با بى اعتنايى به آن نگاه كند و حتى گاه از آن سير و ملول شود؛ ولى به عكس، چيزى كه در دسترس او نيست يا به زحمت پيدا مى شود به آن علاقه نشان مى دهد و گاه اصرار دارد بيش از مقدار حاجت خود از آن ذخيره كند.[53]

به همين دليل هنگامى كه چيزى از مواد غذايى و دیگر اقلام در کشور احتکار مى شود، مردم به فروشگاه ها هجوم مى برند و هركس چند برابر نيازش خريدارى مى كند و بر اثر آن، نوعى قحطى مصنوعى حاصل مى گردد. در اين گونه موارد اگر مديران جامعه فروشگاه هايى را هرچند به طور موقت پر از مواد مذكور كنند هجوم براى خريدن فرو مى نشيند و مردم تنها به مقدار حاجت روزانه از آن تهيه مى كنند و بازار، كساد مى شود.[54]

بی جهت نیست که محتکران نیز از این غفلت مردم کمال سوء استفاده را می برند و بازرگانان سودجو در عرصه داخلى و بين المللى براى اين كه متاع خود را به قيمت هاى گزاف بفروشند، موقتاً جلوى توزيع آن را گرفته و گاه افرادى را به بازار مى فرستند كه هرچه در بازار هست خريدارى كنند و به اين ترتيب قحطى مصنوعى ايجاد كنند[55] و مردم را در وحشت فرو برند و سبب تحريك حرص مردم شوند كه بيش از نياز خود مطالبه مى كنند و قحطى كاذب جديدى به وجود مى آورند.[56] و سپس اجناس خود را به تدريج به بازار مى فرستند تا به قيمت گزاف بفروشند.[57]

البته مديران جامعه بايد از اين نكته بهره گيرى كنند و هميشه مقدار قابل توجهى از مواد غذايى و ساير مواد مورد نياز را در بازار حاضر سازند تا مردم بر تهيه نيازهاى خود در كوتاه مدّت و درازمدّت احساس توانايى كنند و مصداق «كَثُرَتِ الْمَقْدِرَةُ» شود كه نتيجه آن، احساس بى نيازى و مصداق «قَلَّتِ الشَّهْوَةُ» است؛ درست، كارى كه سودجويان و توليدكنندگان بازار سياه از ضد آن بهره گيرى مى كنند و از اين طريق، آلاف و الوفى به ناحق به دست مى آورند.[58]

محتکران و تسلط بر گلوگاه های اقتصادی کشور

مى دانيم هر منطقه اى در روى زمين، توليدهاى كشاورزى و صنعتى خاص خود را دارد و اگر اين توليدات به مناطق ديگر منتقل نشود هم آنها گرفتار خسارت فوق العاده مى شوند و هم مناطق ديگر محروم مى مانند و اگر نقل و انتقال تجارى صورت نگيرد يك منطقه ممكن است نسبت به چيزى گرفتار قحطى و منطقه ديگر دچار فزونى بى حد و حساب شود. بازرگانان نقش تعديل اقتصادى را در كشورهاى جهان و در شهرهاى مختلف يك كشور دارند و آنها كه [59]براى اين كار به نقاط دور و نزديك مى روند گاه حتى جان خود را نيز به خطر مى افكنند.[60]

درست است كه تجار دنبال منافع خويش اند؛ ولى در كنار تأمين منافع شخصى يك منفعت بزرگ اجتماعى براى مردم يك كشور يا كشورهاى مختلف جهان دارند. آنها به مجرد اينكه احساس كنند فلان جنس در فلان منطقه نسبت به منطقه ديگر ارزان تر است به سوى آن منطقه هجوم مى آورند و اجناس اضافى آن منطقه را به منطقه اى كه آن جنس كمياب است مى برند تا سودى عايدشان شود؛ ولى اين سود انگيزه اى براى بهره مندى هر دو نقطه مى گردد.[61]

حال اگر وسائط متعدد شود و هر گروهى بخواهند بدون انجام كارى مثبت بهره بگيرند و بر بهاى اجناس بيفزايند و يا تجار اجناسى را كه خريدارى كرده اند احتكار كنند يا دست به دست هم بدهند و بازار سياه با قيمت هاى كاذب تشكيل دهند، انحراف محسوب مى شود.[62]

با این تفاسیر می توان اینچنین تعبیر کرد آب اگر جريان داشته باشد، خوشبو، سالم، گوارا و مايه حيات است؛ امّا اگر راكد بماند، متعفّن، آلوده، و غيرقابل استفاده مى گردد و در اين صورت نه تنها عامل حيات نيست، بلكه منشأ آلودگى هايى نيز خواهد بود. ثروت ها و سرمايه ها نيز همين حكم را دارد؛ تا هنگامى كه در گردش است و باعث شكوفايى اقتصاد كشور است يك ارزش به شمار مى رود؛ ولى هنگامى كه احتكار شود و در جايى راكد بماند، سبب ركود و بيمارى دستگاه اقتصادى كشور و تسلط محتکران بر گلوگاه های اقتصادی مى گردد.[63]

اینگونه است که امام علی علیه السلام  خطاب به مالك مى فرمايد:« محتکران همواره در پى احتكار موادّ مورد نياز مردم و تسلّط يافتن بر تمام معاملات هستند! و اين موجب زيان توده مردم و عيب و ننگ بر زمامداران است.[64]بنابراين از احتكار بشدّت جلوگيرى كن كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از آن منع فرمود. بايد معاملات با شرايط آسان صورت گيرد، با موازين عدل و نرخ هايى كه نه به فروشنده زيان رساند و نه به خريدار! [65]

احتکار؛ معلول ضعف در باورهای دینی

باید دانست آنچه انسان در اختيار دارد و از آن استفاده مى كند، ملك حقيقى او نيست تنها چند روزى اين امانت با شرائطى كه از ناحيه مالك حقيقى تعيين شده به دست او سپرده شده و حق تصرف در آنها را دارد و به اين ترتيب مالكان معمولى موظف اند شرائطى را كه مالك حقيقى تعيين كرده كاملا رعايت كنند و گرنه مالكيت آنها باطل و تصرفاتشان غير مجاز است، اين شرائط همان احكامى است كه خداوند براى امور مالى و اقتصادى تعيين كرده است.[66]

ناگفته پيدا است توجه به اين صفت كه همه چيز مال خدا است اثر تربيتى مهمى در انسانها دارد، زيرا هنگامى كه بدانند آنچه دارند از خودشان نيست و چند روزى به عنوان عاريت يا امانت به دست آنها سپرده شده اين عقيده به طور مسلم، انسان را از تجاوز به حقوق ديگران و استثمار و استعمار و احتكار و حرص و بخل و طمع باز مى دارد[67]

لذا مفاهيمى همچون ايثار و گذشت و كمك به محرومين و احسان در نظر محتکران و گرانفروشان  بدون معناست، واژه اى بى محتوى است، اصلا آنها نظرى به جامعه ندارند، اگر توجهى هم به جامعه كنند و جامعه اى بخواهند براى اين است كه بيشتر منفعت شخصى برند.[68]

بی شک احتمال وجود معاد موجب جلوگيرى از ارتكاب جرم و كم فروشى است، اگر اين صفت رذيله در ما است، بدانيم كه گمان و احتمال هم نسبت به معاد نمى دهيم يا متوجه نيستيم كه در قلبمان بى توجهيم.[69]

به راستی چگونه اعتقاد به معاد داريم و احتكار و گرانفروشى مى كنيم، چرا تورم ايجاد[70]مى كنيم، تورمى كه شمشير تيز و برنده اي است كه لبه آن متوجه مستضعيفين و محرومين جامعه است، حال آنکه خداوند در قرآن کریم به كسانى كه به حق مردم ظلم مى كنند، اعلان جنگ داده است.[71]

 لذا تا باور به مبدأ و معاد در فرهنگ جامعه ما رشد نكند، اين تخلفات بيداد مى كند، جريمه و زندان تا حدى و به صورت مقطعى مؤثر است، بايد وجدان و ترمز درونى جلوگيرى كند، اگر هر مسلمانى تأمّل و تفكّر در معارف دینی كند و درك حقايق نمايد و حتى گمان به روز قيامت پيدا كند حتماً خود را اصلاح كرده و جامعه رو به سعادت مى رود، زيرا جامعه مركّبى و مجموعه اى اعتبارى از افراد است هر فردى اگر مؤظّف به اصلاح خود بود چنانكه هست جامعه اصلاح مى شد.[72]

احتکار؛ طمع ورزی و حرص افراد محتکر

حرص سرچشمه اضطراب، نگرانى و عدم آرامش است، در حالى كه قناعت [73]چون انسان را متّكى به نفس بار مى آورد، از اضطراب و وحشت براى زندگى باز مى دارد و به او اجازه مى دهد كه با تدبّر، حوصله و تسلّط بر نفس، نيروهاى خود را به كار گيرد.[74]

قناعت، انسان را در برابر بسيارى از گناهان و خلافكاري ها بيمه مى كند، در حالى كه حرص سرچشمه آنها است، كمتر كسى را مى يابيم كه به خاطر نياز واقعى اش احتكار كند، بازار سياه به وجود آورد، رشوه خوارى و رباخوارى نمايد، زيرا بيشتر كسانى كه آلوده اين رذايلند، كسانى هستند كه از قدرت مالى كافى بهره مندند.[75]

لذا برای محتکران تفاوتى ندارد كه آن را از راه حلال به دست آورند يا حرام،حال آنکه  هم مصرف مال آنها و هم درآمدشان هر دو خراب است. اگر هم انفاق كنند اسراف است و بى حساب. يعنى بدون آنكه مورد و مستحق بخشش را بشناسند انفاق مى كنند. و اگر امساك كنند از بخل و احتكار است. اينها كسانى اند كه دنيا قلبشان را افسون كرده و به سبب گناهانشان وارد آتش مى شوند.[76]

احتکار؛ بزرگ‌ترین ظلم اقتصادی

خداوندروزى همه بندگان را تعهد كرده است، تا از يكسو جلو حرص و آزمندى گروهى، و اضطراب و نگرانى مستمرّ گروه ديگرى را بگيرد، و از سوى ديگر نشان دهد كه اگر كمبودى در ارزاق مشاهده مى شود، جنبه مصنوعى دارد و حتماً بر اثر ظلم و ستم گروهى از افراد و غصب حقوق، و احتكار و ايجاد كمبودهاى كاذب ایجاد شده است.[77]

لذا مى بينيم ميليون ها نفر در جهان از گرسنگى مى ميرند، حال آنکه روزى مقسوم است پس چرا اينها از گرسنگى مى ميرند؟[78]

در پاسخ بايد گفت: اگر برخى از گرسنگى مى ميرند نشانه ظلم بشر است و آن را به حساب دستگاه آفرينش نمى شود گذاشت. قارّه آفريقا كه بيشترين قربانيان گرسنگى را دارد مملو از الماس و معادن مهم است. عدّه اى ستمگر ثروت ها را مى برند، بعد غذاهاى اضافه را در زباله دان مى ريزند و عدّه اى ديگر از گرسنگى مى ميرند. گاه براى اينكه قيمت گندم و ديگر اجناس پايين نيايد آنها را احتكار مى كنند اگرچه به قيمت قربانى شدن ميليون ها انسان باشد. اگر مظالم محتکران و مفسدان اقتصادی نبود چنين مصيبت هايى پيش نمى آمد.[79]

لذا بايد فهميد خوشبختي ها و بدبختي ها به هم پيوسته است، بر فرض هم كسى با دزدى،احتکار، كم فروشى و گرانفروشى ثروتى به دست آورد در كاخى كه با ظلم به مردم و در كنار كوخ هاى محرومين مى سازد، نمى تواند خوشبخت باشد و بدون دردسر زندگى كند.[80]

سخن آخر:( برخی در احتکار و گران‌فروشی مسابقه گذاشتند؛ اجناس احتكار شده را به قيمت عادلانه توزيع كنيد»

مسئولان محترم بدانند این روزها در هر جلسه‌ای می‌نشینیم سخن از گرانی است‌، کاش گرانی 20 یا 50 درصد بود گرانی صددرصد و حتی بالاتر را شاهدیم و بیچاره کسانی که حقوق‌بگیر بوده و یا کارگر و کارمند هستند.[81]

گرانی اجاره خانه، پوشک بچه... را باید مسئولان محترم جدی بگیرند و شب و روز فکرشان این باشد که یک‌راه حل پیدا کنند، و دلشان را به این خوش نکنند که عامل این مسئله فشارهای خارجی است، بلکه باید با تدبیر این مسئله را حل کرد زیرا در صورت جدی نگرفتن، پیامدهای متعددی دامن گیر کشور خواهد شد.[82]

متأسفانه در این گرانی‌ها گروهی از مردم که عددشان کم نیست هم سهیم هستند، تا می‌شنوند فلان جنس گران شده، اجناس‌شان را احتکار کرده به نحوی که در ماه های اخیر مسئله احتکار در کشور غوغا می‌کند، کالاهایی که هیچ ارتباطی با احتکار ندارد؛ لیکن برخی تجار مسابقه با گران‌فروشی گذاشته‌اند.[83]

هم چنین انتظار می رود کالاهای انبارهای احتکاری که باز شده  به قیمت عادلانه فروخته شود، بنابراین سهم عده‌ای از مردم را در مسئله گرانی نباید فراموش کرد، زیرا  اموالی که از طریق حرام به دست می‌آید برکت نداشته و صرف راه‌های غلط می‌شود و باید به مبلغی که حلال است قناعت کرد.[84]

 

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir

 


[1] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 2 ؛ ص369.

[2] خطوط اقتصاد اسلامى ؛ ص13.

[3] همان.

[4] همان.

[5] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص303.

[6] همان ؛ ص278.

[7] همان ؛ ص201.

[8] خطوط اقتصاد اسلامى ؛ ص130.

[9] دائرة المعارف فقه مقارن، ج 2، ص: 430.

[10] همان ؛ ص47.

[11] خطوط اقتصاد اسلامى ؛ ص35.

[12] همان.

[13] همان.

[14] همان؛ص36.

[15] همان ؛ ص40.

[16] همان؛ص42.

[17] همان.

[18] همان.

[19] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص171.

[20] قهرمان توحيد، شرح و تفسير آيات مربوط به حضرت ابراهيم (ع) ؛ ص121.

[21] همان.

[22] خطوط اقتصاد اسلامى ؛ ص40.

[23] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص251.

[24] همان ؛ ص440.

[25]  «... وانما النهى من رسول اللَّه صلى الله عليه و آله عن الحُكرة أنّ رجلًا من قريش يقال له حكيم بن مزاحم كان اذا دخل المدينة طعام، اشتراه كلّه فمرّ عليه النبى صلى الله عليه و آله فقال له: يا حكيم ايّاك وان تحتكر»، (مستدرك الوسائل؛ ج 13؛ ص 277؛ ب 22 از ابواب آداب التجارة، ر. ك: كافى؛ ج 5؛ ص 165.)

[26] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 11 ؛ ص52.

[27] همان ؛ ج 15 ؛ ص142.

[28] « ضيق» در اينجا به معناى سخت گيرى در معامله است.

[29] « شح» همان گونه كه راغب در كتاب مفردات آورده به معناى بخل توأم با حرص است كه به صورت عادت در آمده است.

[30] « البياعات» جمع« بياعة» بر وزن« زيارة» به معناى متاع است و منظور از«تحكم در بياعات» تعيين نرخ ظالمانه براى متاع هاست.

[31] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 11 ؛ ص48.

[32] همان؛ص52.

[33] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص172.

[34] همان؛ ص 173.

[35] همان ؛ ج 11 ؛ ص52.

[36]همان؛ ص 53 .

[37]  ر. ك: مصباح الفقاهه؛ علامه خويى؛ ج 3؛ ص 813، كتاب البيع؛ امام خمينى؛ ج 3؛ ص 601.

[38] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص250.

[39] همان؛ ص439.

[40] همان؛ ص 440.

[41] همان؛ ص 303.

[42] همان؛ ص 304.

[43] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 11، ص 52.

[44] همان.

[45] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص440.

[46] همان؛ ص301.

[47] نهج البلاغه؛ نامه 53.

[48] دائرة المعارف فقه مقارن، ج 2، ص 173.

[49] همان ؛ ص302.

[50] ر.ک:  منهاج البراعه.

[51] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 14، ص 46.

[52] همان.

[53] همان.

[54] همان.

[55] همان.

[56] همان.

[57] همان.

[58] همان.

[59] همان ؛ ج 11 ؛ ص50.

[60] همان؛ ص 51.

[61] همان.

[62] همان؛ ج 10؛ ص 459.

[63] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج 1 ؛ ص249.

[64] نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان ؛ ترجمه ؛ ص685.

[65] ترجمه گويا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه، نص ج 3، ص 153.

[66] تفسير نمونه ؛ ج 2 ؛ ص266.

[67] همان.

[68] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 1 ؛ ص509.

[69] همان؛ص508.

[70] همان.

[71] همان؛ص509.

[72] همان.

[73] پيدايش مذاهب ؛ ص133.

[74] همان؛ ص 134.

[75] همان.

[76] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص159.

[77] پيام قرآن ؛ ج 2 ؛ ص344.

[78] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص203.

[79] همان.

[80] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 1 ؛ ص509.

[81] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛14/6/1397.

[82] همان.

[83] همان.

[84] همان.

captcha