مبانی حِکمی  عید سعید قربان از منظر معظم له

مبانی حِکمی عید سعید قربان از منظر معظم له


مفهوم شناسی حکمت/ تجلی بندگی حضرت ابراهیم علیه السلام در روز عید قربان/ نفی اومانیسم در سایۀ حکمت ابراهیمی/ عقلانیت؛ شکوه تقرب حضرت ابراهیم علیه السلام به پروردگار در روز عید قربان/ حلم ابراهیم در قربان گاه اسماعیل/ عيد قربان؛ نقطه تكامل انسان در پرتو پیروزی و سربلندی حضرت ابراهیم علیه السلام‌

دهم ذى الحجّه مصادف است با روز عيد بزرگ قربان ، از اعياد مهمّ اسلامى[1]که جوشش حکمت در لحظات حسّاسى كه ابراهيم علیه السلام مامور به ذبح فرزند بود[2] شگفت انگيز است و كلمات و واژه ها از شرح و بيان آن عاجز است.[3]

این مهم  منبعث  از روح بلند آن پیامبر بزرگ و مقام والا و بى نظير او در معرفة اللّه است،[4] به نحوی که باید ماجراي ذبح فرزند توسط ابراهيم خليل را در واقع يك دوره کامل حکمت اسلامى دانست از این رو شایسته است مبانی حِکمی عید سعید قربان مورد واکاوی قرار گیرد.[5]

مفهوم شناسی حکمت

«حكمت» از مادّه «حُكْم» به معناى علم و دانش و منطق و استدلال است، و در اصل به معناى «منع» آمده و از آنجا كه، علم و دانش و منطق و استدلال، مانع از فساد و انحراف است به آن «حكمت» گفته شده، و نخستين گام در دعوت به سوى حق، استفاده از منطق صحيح و استدلالات حساب شده است.[6]

لذا حکمت رسيدن به حق از طريق علم و آگاهى [7] و شناخت موجودات و افعال نيك است؛ به تعبير ديگر معرفت ارزش ها و معيارهايى كه انسان به وسيله آن بتواند، حق را هر كجا هست بشناسد، و باطل را در هر لباس تشخيص دهد.[8]

اینگونه است که «معرفت و شناخت اسرار جهان هستى»؛ «آگاهى از حقايق قرآن»؛ «رسيدن به حق از نظر گفتار و عمل» و بالاخره «معرفت و شناسايى خدا»[9] مفهوم حکمت را شامل می شود.[10]

از این رو سخن از حكمت و معرفت و دانش است، چرا كه تنها حكمت است كه مى تواند بين  دو كشش الهى و شيطانى فرق بگذارد، و انسان را به وادى مغفرت و فضل بكشاند و از وسوسه هاى گمراه كننده ترس از فقر برهاند.[11]

«حكمت» گاه، جنبه «علمى» دارد كه از آن تعبير به «معارف عاليه» مى شود، و گاه جنبه «عملى» كه از آن تعبير به «اخلاق و عمل صالح» مى گردد.[12]

در حديثى از امام صادق عليه السلام نیز مى خوانيم: «الْحِكْمَةُ ضِياءُ الْمَعْرِفَةِ وَ ميراثُ التَّقْوى وَ ثَمَرةُ الصِّدْقِ وَ ما انْعَمَ اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ مِنْ عِبادِهِ نِعْمَةً انْعَمَ وَ اعْظَمَ وَ ارْفَعَ وَ اجْزَلَ وَ ابْهى مِنَ الْحِكْمَةِ»: حكمت روشنايى معرفت ، و ميراث تقوا، و ميوه پر بار راستى است؛ و خداوند نعمتى پر مايه تر و بزرگ تر و برتر و فزون تر و زيباتر از حكمت به كسى نبخشيده است.[13]،[14]

تجلی بندگی حضرت ابراهیم علیه السلام در روز عید قربان

داستان قربانى و سر بريدن اسماعيل عليه السلام، كه خداوند متعال در قرآن کریم[15] به آن پرداخته است.[16]  يادآور اخلاص و بندگى حضرت ابراهيم عليه السلام در برابر پروردگار خويش است، آن جا كه فرمان حق براى ذبح اسماعيل صادر شد، و ابراهيم آن بنده فرمانبردار خداوند آماده اجراى اين فرمان شد و اسماعيل را به قربانگاه برد و كارد بر حلقومش نهاد، ولى ندايى رسيد كه اى ابراهيم از عهده اين آزمون الهى برآمدى! دست نگهدار كه فرمانبردارى خويش را به درستى اثبات كرده اى.[17]

بی شک فايده اين گونه حوادث امتحان آمادگى اشخاص در راه بندگى و اطاعت [18]فرمان خداست، چنانكه در جريان مأمور شدن ابراهيم به ذبح فرزندش اسماعيل مشاهده مى شود.[19]،[20]

در این میان علاوه بر اين كه بنده اى مخلص از آزمونى دشوار، سربلند بيرون آمد و بندگى خويش را در پيشگاه خداى بزرگ ثابت كرد، گروه عظيمى از بندگان مخلص خدا به او تأسّى جسته، به زيارت خانه خدا مى شتابند و مراسم منا و از جمله، قربانى را انجام مى دهند.[21]

اینگونه است که قرآن مجيد، براى تكميل تعليمات خود سخن از ابراهيم علیه السلام و برنامه او به عنوان پيشواى بزرگى كه مورد احترام همه اقوام، مخصوصا قوم عرب، بوده به ميان مى آورد و مى فرمايد:« قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْراهِيمَ وَ الَّذِينَ مَعَهُ ؛[22] براى شما در زندگى ابراهيم و كسانى كه با او بودند اسوه خوبى وجود داشت»[23] از آن جهت که سراسر زندگی ابراهيم علیه السلام بزرگ پيامبران ، درس بندگى و عبوديت خدا، جهاد فى سبيل اللَّه، و عشق به ذات پاك او بود.[24]

نفی اومانیسم در سایۀ حکمت ابراهیمی

در عصری به سر می بریم که انسان، در قالب اومانیسم محور همه اشيا و خالق همه ارزش ها و ملاك تشخيص خير و شر لقب گرفته است.[25]در این بین تأکید بی شائبه بر عقل گرايى ،  انسان را به این توهم رسانده است که با عقل منهای وحی ، قادر است همه مسائل مورد نياز خود را درك كند و به حل آنها بپردازد.[26]

در حقيقت اومانيسم و انسان محورى و تكيه بر عمل و تجربه گرايى ، كنار گذاشتن آموزه هاى دينى و انکار نقش خداوند در زندگى بشر و بى نيازى از وحى، را به همراه داشته است و به راستی آن گاه كه بشر بخواهد در زمين خدايى كند نتايج آن وحشتناك است.[27]

در چنين فرضى ترويج مصرف گرايى، سودپرستى، لذت طلبى و نسبى گرايى اجتناب ناپذير است و فضيلت، تقوا، اخلاق و دگردوستى در جامعه جايى ندارد، چرا كه از درختى كه ريشه هايش لذت جويى و ساقه هايش سودپرستى است و با آب مفاخره و مصرف گرايى آبيارى مى گردد، ميوه اى جز تبعيض، شكاف طبقاتى و آسيب هاى اجتماعى نخواهد روييد و هرگز نمى توان چيدن ميوه عدالت و نوع دوستى و اخلاق و معنويت را از آن انتظار داشت.[28] و در چنين جامعه اى نیز بردگى شكل تازه اى به خود مى گيرد و مردم برده پول و لذات و هوس ها مى شوند.[29]

لیکن در داستان ذبح اسماعيل عليه السلام ، خدامحوری و نفی اومانیسم در حکمت ابراهیمی در اوج قرار دارد؛چون خداوند اين فرزند را در سنّ پيرى به ابراهیم علیه السلام عطا کرده ،  از این رو تمام دلبستگى ابراهيم عليه السلام در اين دنيا به حسب ظاهر به اسماعيل عليه السلام است. امّا اكنون مأموريّت يافته كه با دستان خويش سر از بدنش جدا كند. آيا بالاتر از اين ايثار تصوّر مى شود؟![30]

البته نه تنها! ابراهيم خليل عليه السلام تسليم محض فرمان خدا بود، كه همسرش هاجر و فرزند سيزده ساله اش اسماعيل عليه السلام نيز آماده پذيرش فرمان الهى بودند. بنابراين وقتى كه حضرت ابراهيم عليه السلام نظر اسماعيل را در مورد اين مأموريّت پرسيد، در پاسخ گفت: «هر چه دستور خداست اجرا كن، به خواست خدا صبر خواهم كرد» و هنگامى كه اسماعيل عليه السلام مأموريّت پدر را براى مادرش بيان كرد، هاجر خطاب به شوهرش گفت: «اى پيامبر خدا! هر چند اسماعيل حاصل تمام عمر من است، ولى در برابر فرمان خدا راهى جز اطاعت و تسليم نيست. بنابراين، مأموريّتت را انجام بده». بدينسان هر سه نفر آماده انجام فرمان پروردگار شدند.[31]

آری هر يك از آنها الگو و اسوه اى در صبر و استقامت و اطاعت فرمان خدا بودند، مخصوصا اسماعيل كه آماده شد جان خود را فداى راه او كند به همين دليل«ذبيح اللَّه» ناميده شد[32]

از این رو در قرآن کریم می خوانیم:«وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعامِ ؛ و آنها بيايند و قربانى كنند و نام خدا را در ايام معينى بر چهار پايانى كه به آنها روزى داده است (به هنگام ذبح) ببرند»[33]

بر این اساس توجه اصلى در مراسم حج به جنبه هايى است كه با خدا ارتباط پيدا مى كند و روح اين عبادت بزرگ را منعكس مى سازد در آيه فوق از مراسم قربانى، تنها مساله بردن نام خدا را كه يكى از شرائط است بيان مى كند، اشاره به اينكه آنها به هنگام ذبح قربانى تمام توجهشان به خدا و قبول در گاه او است و استفاده از گوشت آن تحت الشعاع آن قرار دارد.[34]

قربانى كردن حيوانات در حقيقت رمزى است براى آمادگى براى قربانى شدن در راه خدا، همانگونه كه در سر گذشت ابراهيم علیه السلام و اسماعيل علیه السلام و قربانى [35] او آمده است، آنها با اين عمل اعلام مى كنند كه در راه او آماده هر گونه ايثارند حتى بذل جان.[36]

عقلانیت؛ شکوه تقرب حضرت ابراهیم علیه السلام به پروردگار در روز عید قربان

خداوند عالم كه حكمت و تدبير او از هر كس برتر و بالاتر است، در جهان تكليف تمام زمينه هاى اطاعت را فراهم كرده به انسان ها عقل و هوش داده، فطرت پاك مرحمت فرموده، پيامبران و كتب آسمانى فرستاده است تا همه بندگان بتوانند راه طاعت را در پيش گيرند.[37]

لذا حكمت ، حكمت، بازگشت به تشخيص واقعيّت ها است [38]و بر عقل و دانش اطلاق مى شود، چرا كه انسان را از بدى ها و انحراف ها باز مى دارد.[39]

«حكمت» در واقع به این معناست که احكام آسمانى در عين اينكه از وحى الهى سرچشمه مى گيرد با ترازوى عقل ، نيز كاملا قابل سنجش و قابل درك است، به راستی چه كسى مى تواند زشتى شرك يا قتل نفس، يا آزار پدر و مادر و همچنين قبح زنا، و كبر و غرور، و ظلم به يتيمان، و عواقب شوم پيمان شكنى و مانند آن را انكار كند.[40]

لذا عقل و خرد، حُسن و قبح بسيارى از اشيا را مستقلًا درك مى كند، عقل مى گويد محال است خداوند كار قبيح انجام دهد، زيرا او «حكيم» است و انجام كار قبيح و ناپسند برخلاف «حكمت » مى باشد. عقل و خرد مى گويد[41]مجازات افراد نيكوكار ظلم است و ظلم قبيح است، بنابراين هرگز خداوند چنين كارى نمى كند.به اين ترتيب صفت «عدالت» را براى خدا اثبات می کند.[42]

در روایتی از امام صادق عليه السلام مى خوانيم:«كَثْرَةُ النَّظَرِ فِي الْحِكْمَةِ تَلْقَحُ الْعَقْلَ؛نگاه كردن در حكمت باعث بارورى عقل انسان است».[43]،[44]

حال ابراهيم عليه السلام اگرچه در محيط شرك آلودى بزرگ شد، تا آنجا كه حتّى سرپرست وى آزر، كه عمويش بود، نيز بت پرست بود، لیکن آن حضرت در ميان آن همه مشرك و بت پرست، به تنهايى موحّد و خداپرست بود. وى تسليم محيط فاسد خود نشد و در پشت منطق غلط «خواهى نشوى رسوا همرنگ جماعت شو» سنگر نگرفت؛ بلكه با كمك گرفتن از نيروى عقل و انديشه و در پرتو هدايت هاى الهى، كار هر سه گروه بت پرست را باطل و بيهوده دانست، و به عبادت خالق آسمان ها و زمين پرداخت.[45]

هم چنین از جمله دلایلی که حضرت ابراهيم عليه السلام براى ابطال آيين بت پرستى و به اميد هدايت عموى بت پرستش آزر، به کار گرفت این بود که بت پرستى مخالف عقل است و آيينى كه مخالف عقل باشد باطل است.[46]

و نیز وقتی ابراهيم خليل عليه السلام دست فرزند دلبندش را گرفت و با هم به سوى قربانگاه حركت كردند. شيطان ظاهر شد و شروع به وسوسه حضرت ابراهيم عليه السلام كرد و گفت: «اين چه كار غير عاقلانه اى است كه مى خواهى انجام دهى؟... ». ابراهيم عليه السلام هفت سنگ برداشت و به سوى شيطان نشانه گرفت. شيطان دور شد. ابراهيم و اسماعيل مقدارى حركت كردند. در محلّ جمره دوم، دوباره شيطان ظاهر شد و گفت: «ابراهيم! فردا جواب ملامت ها و سرزنش هاى مردم را چه خواهى داد؟» حضرت دوباره با هفت سنگريزه شيطان را دور كرد، و به حركت خود ادامه داد.[47]

شيطان براى بار سوم در محلّ جمره سوم ظاهر گشت، و گفت: «ابراهيم! تو مى خواهى عمرى را با هاجر زندگى كنى. پس از ذبح اسماعيل چگونه مى توانى [48]به صورت هاجر نگاه كنى؟» حضرت براى بار سوم هفت سنگريزه ديگر به سوى شيطان پرتاب كرد، و هنگامى كه شيطان ديد وسوسه هاى او در عزم راسخ ابراهيم عليه السلام هيچ خللى وارد نمى كند، او را رها كرد و رفت.[49]

اسماعيل 13 ساله كه تسليم فرمان پروردگار و آماده انجام مأموريّت پدر شده، خطاب به پدر مى گويد:«پدرجان! ابتدا صورتم را بر روى خاك بگذار، تا چشمانت به چشمانم نيفتد، و عواطف پدرانه ات تحريك نشود؛ زيرا ممكن است مانع انجام فرمان پروردگار شود. سپس دست هايم را محكم ببند، تا مبادا از خود بى خود گشته و مانع انجام مأموريّتت گردم».[50]

و اینچنین حضرت ابراهیم علیه السلام در ماجرای ذبح اسماعیل علیه السلام، با نيروى عقل و خردی که خداوند  به او بخشيده بود توانست سدّ نيرومندى در مقابل وسوسه هاى شيطان به وجود آورد.[51]

حلم ابراهیم در قربان‌گاه اسماعیل

مفهوم حكمت ، حلم را مى رساند[52]،[53] لذا ارباب لغت [54] «حلم » را به معناى خويشتن دارى به هنگام هيجان غضب دانسته اند و از آنجا كه اين حالت از عقل و خرد نشأت مى گيرد، واژه «حليم» به معناى عاقل به كار رفته است.[55]

 از این رو هر قدر ايمان انسان به حكمت و رحمت پروردگار بيشتر باشد، صبر او نيز بيشتر خواهد شد؛ به تعبير ديگر، تحمل صبر و شكيبايى برايش آسان تر مى گردد[56]

توجّه به اين وصف به انسان در برابر مصائب و حوادث ناگوار مقاومت و توان و صبر و شكيبايى مى بخشد؛ چرا كه مى داند هيچ يك از اينها بى حساب نيست، و همين احساس او را براى غلبه بر مشكلات كه گاهى تصوّر آن انسان را از پاى در مى آورد يارى مى دهد، زيرا مى دانيم نخستين شرط براى غلبه بر حوادث داشتن روحيه بالا است و اين در سايه معرفت حكمت خداوند امكان پذير است.[57]

با این تفاسیر و در داستان ذبح اسماعيل عليه السلام در قرآن کریم[58] می خوانیم:««فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ؛ ما او [ابراهيم ] را به نوجوانى بردبار (و صبور) بشارت داديم».[59]

جالب اين كه از ميان تمام صفات برجسته انسان، در اين آيه تنها روى صفت حلم و بردبارى تكيه شده است.[60] از آن جهت که خداوند مى خواهد داستان ذبح اسماعيل عليه السلام را بيان كند، و آن حضرت در اين امتحان حلم و بردبارى كرد، خداوند به اين صفت او اشاره كرده است.[61] چنانچه آن حضرت مقام حليم بودن خود را به هنگام ماجراى«ذبح» نشان داد.[62]

آری اين پيشگويى درباره «اسماعيل» تحقق يافت، هنگامى كه به صورت جوان نورسى درآمد هوشيارى و عقل و حلم و بردبارى خود را به هنگام فرمان الهى درباره ذبح او نشان داد و همان گونه كه در آيه بعد از آن آمده است، «به پدرش عرض كرد: «يا ابَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرْ[63]؛ پدر جان آنچه را دستور دارى انجام ده» و در برابر مسأله ذبح تا آخرين مرحله كه فرمان خوددارى به ابراهيم عليه السلام داده شد خونسرد و تسليم بود.[64]

سخن آخر: (عيد قربان؛ نقطه تكامل انسان در پرتو پیروزی و سربلندی حضرت ابراهیم علیه السلام)

بعضى از فلاسفه از حکمت به عنوان«كمال قوه نظريه» تعبير كرده اند.[65]اين همان حقيقتى است كه ابراهيم علیه السلام قبل از هر چيز از خدا« شناخت عميق و صحيح» توأم با حاكميت را تقاضا مى كند، چرا كه هيچ برنامه عملى بدون چنين زير بنائى امكان پذير نيست.[66]

و به دنبال آن ملحق شدن به صالحين را از خدا تقاضا مى كند كه اشاره به جنبه هاى عملى و به اصطلاح«حكمت عملى» است، در مقابل تقاضاى قبل كه ناظر به«حكمت نظرى» بود.[67]

بدون شك ابراهيم علیه السلام هم داراى مقام«حكم» بود و هم در زمره«صالحان» پس چرا چنين تقاضايى از خدا مى كند؟[68]

پاسخ اين است كه نه حكمت داراى حد معينى است و نه صالح بودن، او تقاضا مى كند روز به روز به مراتب بالاتر و والاتر از علم و عمل برسد، حتى به موقعيت [69]يك پيامبر اولوا العزم در اين جنبه ها قانع نيست! بعلاوه او مى داند همه اينها از ناحيه خدا است و هر لحظه امكان لغزش و سلب اين مواهب وجود دارد، لذا ادامه آن را علاوه بر تكامل از خدا مى طلبد، همانگونه كه ما با اينكه انشاء اللَّه در صراط مستقيم ايمان گام برمى داريم همه روز از خدا هدايت به«صراط مستقيم»را در نمازهايمان مى طلبيم، و تقاضاى ادامه اين راه و تكامل داريم.[70]

با این اوصاف می توان گفت هدف از امتحان خداوند، تجلی صفات درونى و استعدادهاى باطنى به صورت فعل خارجى است تا افراد بر اثر تجسّم صفات درونى به صورت عمل و فعل خارجى، شايسته پاداش و كيفر گردند وگرنه تنها با صفات درونى (بدون عمل خارجى) نه پاداش مى توان داد و نه كيفر نمود و در حقيقت تكاملى صورت نمى گيرد.[71]

لذا هنگامى كه خداوند ابراهيم را با فرمان ذبح اسماعيل آزمايش مى كند، هدف اين نيست كه بداند آيا ابراهيم فرمان او را اطاعت مى كند يا نه؛ بلكه هدف اين است كه روح فرمانبردارى و تسليم در برابر دستورات خدا را كه در وجود ابراهيم عليه السلام بود پرورش دهد و به مرحله فعليّت برساند و از اين طريق ابراهيم گامى به سوى تكامل بردارد.[72]

لذا اين كه مى گوييم مقصود خداوند از امتحان بندگان خود تربيت و پرورش صفات عالى در كانون وجود آنهاست نه به آن معناست كه همه افراد مورد امتحان الزاماً و اجباراً به اين هدف مى رسند و صفات برجسته انسانى در وجود آنها رشد و نمو مى كند؛ بلكه مقصود اين است كه امتحان خداوند زمينه هاى تربيت و[73] پرورش را در محيط زندگى به وجود مى آورد؛ گروهى كه خواهان سعادتند از اين موقعيّت حدّاكثر استفاده را نموده و در اين راه پرورش خاصّى پيدا مى كنند.[74]

و اینچنین امتحان حضرت ابراهيم عليه السلام با موفقيّت و سربلندى به پايان رسيد؛ امّا آثار آن امتحان تا به امروز باقى است، و تا قيام قيامت ادامه خواهد داشت. هر يك از زوّار خانه خدا كه به زيارت آن خانه مقدّس مى رود، و براى مناسك حج احرام مى بندد، به ياد امتحان بزرگ حضرت ابراهيم عليه السلام و آن ايثار و فداكارى بى مانند، گوسفندى را قربانى مى كند، و با اين قربانى هم آن خاطره را زنده نگه مى دارد، و هم هواها و هوس هاى خويش را ذبح مى نمايد.[75]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظلّه) makarem.ir


[1] كليات مفاتيح نوين ؛ ص835.

[2] تفسير نمونه ؛ ج 19 ؛ ص121.

[3] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص474.

[4] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 2 ؛ ص292.

[5] همان ؛ ج 8 ؛ ص297.

[6] لغات در تفسير نمونه ؛ ص192.

[7] ر.ک: مفردات.

[8] تفسير نمونه ؛ ج 15 ؛ ص261.

[9] ر.ک: تفسیر مجمع البيان؛ ج 2؛ ص 382.

[10] آيات ولايت در قرآن، ص 456.

[11] تفسير نمونه ؛ ج 2 ؛ ص340.

[12] لغات در تفسير نمونه ؛ ص192.

[13] بحارالانوار؛ج 1؛ ص 215؛ ح 26.

[14] پيام قرآن، ج 4، ص: 151.

[15] سوره صافّات؛ در ضمن آيات 101- 108.

[16] قهرمان توحيد، شرح و تفسير آيات مربوط به حضرت ابراهيم (ع) ؛ ص155.

[17] كليات مفاتيح نوين ؛ ص885.

[18] آيين ما (اصل الشيعة) ؛ ص298.

[19] دليل امتحانى بودن آن اين است كه پس از آنكه حضرت ابراهيم عليه السلام مقدمات را فراهم آورد، خطاب رسيد كه« قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤيَا»، سوره صافات، آيه 105.

[20] آيين ما (اصل الشيعة)، ص 299.

[21] كليات مفاتيح نوين ؛ ص885.

[22] سورۀ ممتحنه؛آیۀ4.

[23] تفسير نمونه ؛ ج 24 ؛ ص17.

[24] همان؛ ص 18.

[25] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 1 ؛ ص550.

[26] همان.

[27] همان ؛ ج 2 ؛ ص57.

[28] همان.

[29] همان.

[30] قهرمان توحيد، شرح و تفسير آيات مربوط به حضرت ابراهيم (ع) ؛ ص157.

[31] همان.

[32] تفسير نمونه ؛ ج 19 ؛ ص310.

[33]همان ؛ ج 14 ؛ ص72.

[34] همان.

[35] همان.

[36] همان؛ ص 73.

[37] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 4 ؛ ص161.

[38] اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص102.

[39] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 4 ؛ ص142.

[40] تفسير نمونه ؛ ج 12 ؛ ص125.

[41] آيين ما (اصل الشيعة) ؛ ص171.

[42] همان؛ ص 172.

[43]  بحارالانوار؛ ج 75؛ ص 247؛ ب 23.

[44] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 12 ؛ ص275.

[45] قهرمان توحيد، شرح و تفسير آيات مربوط به حضرت ابراهيم (ع) ؛ ص30.

[46] همان ؛ ص53.

[47] همان ؛ ص157.

[48] همان.

[49] همان؛ ص 158.

[50]  تفسير الميزان؛ ج 22؛ ص 155.

[51] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 2 ؛ ص32.

[52] ر.ک: العين .

[53] پيام قرآن ؛ ج 4 ؛ ص137.

[54] ر.ک:مفردات .

[55] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 13 ؛ ص587.

[56] اخلاق در قرآن ؛ ج 2 ؛ ص454.

[57] پيام قرآن ؛ ج 4 ؛ ص150.

[58] سورۀ صافات؛آیۀ101.

[59] تفسير نمونه ؛ ج 19 ؛ ص109.

[60] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص383.

[61] قهرمان توحيد، شرح و تفسير آيات مربوط به حضرت ابراهيم (ع) ؛ ص155.

[62] تفسير نمونه ؛ ج 19 ؛ ص110.

[63] سورۀ صافات؛آیۀ102.

[64] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص383.

[65] تفسير نمونه ؛ ج 15 ؛ ص261.

[66] همان.

[67] همان.

[68] همان؛ص262.

[69] همان.

[70] همان.

[71] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص365.

[72] همان.

[73] همان.

[74] همان؛ ص 366.

[75] قهرمان توحيد، شرح و تفسير آيات مربوط به حضرت ابراهيم (ع) ؛ ص159.

captcha