«وَقَدْ قَصَدْتُ الَيْكَ بِطَلِبَتى ، وَتَوَجَّهْتُ الَيْكَ بِحاجَتى ، وَجَعَلْتُ بِكَ اسْتِغاثَتى ، وَبِدُعآئِكَ تَوَسُّلى ، مِنْ غَيْرِ اسْتِحْقاقٍ لِاسْتِماعِكَ مِنّى وَلَا اسْتيجابٍ لِعَفْوِكَ عَنّى ؛ و من با خواسته ام تو را قصد كرده و به درگاهت روى آورده ام، و فرياد خواهيم را به درگاه تو قرار داده ام و با خواندنت به تو متوسّل شده ام بى آنكه مستحقّ شنيدن و عفو تو باشم»[1]
نیاز به خداوند؛در سایۀ تكامل پذيرى انسان
در فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی می خوانیم:« وَقَدْ قَصَدْتُ الَيْكَ بِطَلِبَتى ، وَتَوَجَّهْتُ الَيْكَ بِحاجَتى؛ و من با خواسته ام تو را قصد كرده و به درگاهت روى آورده ام»[2]
در نگاه اسلام، توسعه فراگير، شامل همه ابعاد حيات انسان از مادى و معنوى است و اصولًا ساير اهداف توسعه بايد در راستاى رسيدن به هدف عالى آن كه همان رشد و كمال معنوى است، قرار گيرد.[3]
در این بین مسأله بى نيازى خدا، و نياز ما، پايه حلّ بسيارى از مسائل است.[4] زیرا خداوند كمال مطلق و مطلق كمال است: خداوند متعال كمالى است كه شائبه نقصان و ضد تكامل و ضد ارزش در او راه ندارد[5] در اين صورت هدف در كارهاى او بايد «رسانيدن نفع به ديگرى» باشد.[6]
لذا در می یابیم كارهاى او بر طبق مصالح و حكمت است و ساحت او از كار لغو پيراسته مى باشد،بر این اساس منظور او از آفرينش انسان، رفع نياز از خود نبوده و نتيجه خلقت بطور مسلّم به خود انسان باز مى گردد؛ هدف اين است كه او را به كمال شايسته خود برساند بدون اين كه رسانيدن انسان به عالى ترين درجات تكامل نتيجه اى براى ذات پاك او داشته باشد.[7]
اینگونه است که می بینیم «عشق به تكامل » شعله جاويدانى است كه سراسر وجود انسان را در برگرفته؛ او مى خواهد بيشتر بداند؛ بيشتر از زيبائي ها ببيند؛ بيشتر از نيكي ها بهره ببرد و خلاصه آنچه مايه پيشرفت و برترى مى داند بيشتر فراهم سازد.[8]
و از آنجا که انسان موجودى است سراپا نياز و احتياج، طبعاً براى تكامل و رفع نيازمندى هاى خود دست به كار و فعّاليّت مى زند، مثلًا غذا مى خورد، آب مى آشامد، لباس مى پوشد، تحصيل مى كند، براى اين كه گوشه اى از نيازمندى هاى مادّى و معنوى خود را بر طرف سازد.[9]
حتّى كارهاى خير و نيكى كه انجام مى دهد، مثلًا از درماندگان دستگيرى مى كند و در راه امور آموزش و پرورش فرزندان خود مبالغى خرج مى كند، بيمارستان بزرگى مى سازد، همگى به خاطر رفع نيازى است كه از درون احساس مى كند و انگيزه او در اجراى اين برنامه هاى عام المنفعه، يا نيل به پاداش هاى دنيوى و اخروى است كه پيامبران آسمانى از آنها خبر داده اند و يا رفع درد و رنجى است كه مشاهده منظره وضع رقّت بار مستمندان به او دست مى دهد و براى رفع اين الم روحى و «آرامش وجدان» خود قسمتى از سرمايه خويش را در اين راه به كار مى اندازدو آن را مايه تكامل خود می داند.[10]
همه و همه از آن جهت است که فقر و نياز، در اعماق ذات همه انسان ها، بلكه تمامى موجودات، نفوذ كرده است، نه تنها در مسأله رزق و نيازهاى گذران زندگى به او محتاج اند كه وجودشان لحظه به لحظه بايد از ناحيه فيض او برسد كه اگر نازى كند يكدم، فرو ريزند قالب ها!.[11]
بی شک درك اين حقيقت به انسان ها درس توحيد و يكتاپرستى مى دهد كه جز بر آستان او سر ننهند، و در مقابل غير او سر تعظيم و تسليم فرود نياورنددست حاجت چه برند سوى او كه:[12]غنى است و كريم است و رحيم است و دود[13] هم چنین توجّه به اين حقيقت اثر عميقى در تربيت انسان دارد، از يك سو او را ازمركب غرور و خودپرستى پياده مى كند، از سوى ديگر او را از رنگ همه تعلّقات آزاد مى سازد، و از غير او بى نياز مى كند، و با اين ديد و درك هرگز در عالم اسباب گم نمى شود، پيوسته چشم به درگاه مسبّب الاسباب خواهد دوخت تا به کمال و سعادت دست یابد.[14]
وقتی استغاثه جواب می دهد
در فراز دیگر از کلام نورانی امام سجاد علیه السلام در دعای ابوحمزه ثمالی می خوانیم: وَجَعَلْتُ بِكَ اسْتِغاثَتى ؛و فرياد خواهيم را به درگاه تو قرار داده ام »[15]
استغاثه وقتی معنا می یابد که انسان در امواج طوفان دریا گرفتار میآید و دست خود را از همه جا کوتاه میبیند[16]؛ به تعبیر قرآن کریم:«وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً؛«هنگامى كه به انسان زيانى مى رسد، و دستش از همه جا كوتاه مى شود، دست به سوى ما دراز مى كند و ما را (در همه حال) در حالى كه به پهلو خوابيده يا نشسته يا ايستاده است مى خواند»[17]
آرى! خاصيت مشكلات و حوادث دردناك، كنار رفتن حجاب ها از روى فطرت پاك آدمى است، و براى مدتى، هر چند كوتاه درخشش اين نور توحيدى با استغاثه آشكار مى گردد.[18]
لذا خداوند در قرآن کریم به مسلمانان در جنگ بدر میفرماید:«به خاطر بياوريد زمانى را كه از شدت وحشت و اضطراب كه از كثرت نفرات دشمن و فزونى تجهيزات جنگى آنها براى شما پيش آمده بود، به خدا پناه برديد و دست حاجت به سوى او دراز كرديد و از وى تقاضاى كمك نموديد«إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ ؛».[19]
در پاره اى از روايات آمده كه پيامبر صلی الله علیه و آله نيز با مسلمان ها در استغاثه و يارى طلبيدن از خداوند هم صدا بود، دست خود را به سوى آسمان بلند كرده بود و عرضه مى داشت «اللهم انجز لى ما وعدتنى اللهم ان تهلك هذه العصابة لا تعبد فى الارض ؛ خداوندا وعده اى را كه به من داده اى تحقق بخشد، پروردگارا اگر اين گروه مؤمنان نابود شوند پرستش تو از زمين بر چيده خواهد شد، و آن قدر پيامبر صلی الله علیه و آله به اين استغاثه و دعا ادامه داد كه عبا از دوشش بر زمين افتاد،[20] در اين هنگام خداوند تقاضاى شما را پذيرفت و فرمود:«فَاسْتَجابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُرْدِفِينَ ؛[21] من شما را با يك هزار نفر از فرشتگان كه پشت سر هم فرود مى آيند، كمك و يارى مى كنم»[22]
آری خدا صداى استغاثه پيامبر صلی الله علیه و آله و مؤمنان را شنيد و از صدق نيت و اخلاص آنها آگاه و با خبر بود، و به همين دليل همگى را مشمول لطف قرار داد و بر دشمن پيروز ساخت، و در آينده نيز خدا بر طبق نيات و ميزان اخلاص و اندازه پايمردى و استقامت مسلمانان با آنها رفتار خواهد كرد.[23]
استجابت دعوت خداوند؛ رمز تحقق حیات طیبه
در فراز دیگر از دعا آمده است:«وَبِدُعآئِكَ تَوَسُّلى؛ با خواندنت به تو متوسّل شده ام »[24]
تعبير به «دُعآئِكَ » اشاره به اين است که خداوند ما را به دعا كردن دعوت نموده، و اجابت را تضمين فرموده است و بر همين اساس، در رواياتِ معتبرى كه از معصومين عليهم السلام به ما رسيده دعاهاى زيادى براى حلّ مشكلات معنوى و مادّىِ مؤمنان بيان شده است.[25]
شبیه این مضمون در در فرازهای قرآن کریم قابل استفاده است آنجا که می خوانیم:«يا ايها الذين آمنوا اسْتَجيبُوا لِلّه وَ لِلرَّسُولِ اذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُم ...؛[26]اى كسانى كه ايمان آورده ايد خدا و رسول او را هنگامى كه شما را به سوى آنچه به شما حيات و زندگى مى بخشد دعوت مى كنند، اجابت كنيد».[27]
آيه فوق با صراحت مى گويد كه دعوت خداوند و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، دعوت به سوى حيات و زندگى در تمام زمينه هاست [28]آری خدا و رسول ما را به چيزى دعوت مى كنند كه ما را حيات مى بخشد و اين حيات اعم از مادى و معنوى است، از اين رو بايد هم به امور زندگى مادى و دنيوى كه خوردن و آشاميدن است برسد و هم به امور معنوى و اخروى بپردازد.[29]
اين تعبير كوتاه ترين و در عين حال جامع ترين تعبيرى است كه درباره دعوت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم و دعوت همه انبياء آمده است كه هدف بعثت را، زندگى و حيات در تمام ابعادش مى شمرد: حيات مادى، حيات معنوى، حيات فرهنگى، حيات اقتصادى، حيات سياسى و حيات اخلاقى و اجتماعى، اگرچه در آيات قرآن حيات، گاه به معناى حيات گياهى [30] و گاه حيات حيوانى [31] آمده ولى در اين جا به معناى حيات طیبه است، [32]یعنی زندگى پاكيزه از هر نظر، پاكيزه از آلودگي ها، ظلم ها و خيانت ها، عداوت ها و دشمني ها، اسارت ها و ذلت ها و انواع نگراني ها و هرگونه چيزى كه آب زلال زندگى را در كام انسان ناگوار مى سازد.[33]
عفو و عنایت بدون استحقاق
در ادامه می خوانیم:«مِنْ غَيْرِ اسْتِحْقاقٍ لِاسْتِماعِكَ مِنّى وَلَا اسْتيجابٍ لِعَفْوِكَ عَنّى ؛ بى آنكه مستحقّ شنيدن و عفو تو باشم»[34]
این فراز از دعای نورانی ابوحمزه ثمالی انسان ها را به داورى بر خويشتن دعوت مى كند، و دلايل محكوميت او را بر مى شمرد. از جمله اينكه او از يك سو پيوسته در طريق نافرمانى گام مى نهد؛ ولى از سوى ديگر خداوند، همواره فضل و رحمتش را بر او فرومى ريزد. [35]
حضرت علی علیه السلام در این زمینه مى فرمايد: «خوب تصوّر كن در همان هنگام كه تو از خداى خود روى مى گردانى او (با دادن انواع نعمت ها) به تو روى مى آورد او تو را به عفو و بخشش خويش فرامى خواند و در زير پوشش فضل و رحمتش قرار مى دهد در حالى كه تو همچنان به او پشت كرده و به غير او روى مى آورى»[36]
راستى اسف بار و شرم آور است كه انسان مولاى كريمى داشته باشد كه همواره انواع نعمت هايش شامل حال او گردد؛ ولى او پيوسته از او روى بگرداند،كارى كه هيچ وجدانى اجازه آن را نمى دهد.[37]
اين همان چيزى است كه در دعاى پرمحتواى افتتاح در ماه مبارك رمضان مى خوانيم: «يا ربّ، إنّك تدعونى فأولّى عنك، و تتحبّب الىّ فاتبغّض اليك، و تتودّد الىّ فلا اقبل منك، كانّ لى التّطوّل عليك، فلم يمنعك ذلك من الرّحمة لى و الإحسان الىّ، و التّفضّل علىّ بجودك و كرمك؛ پروردگارا! تو مرا فرامى خوانى ولى من از تو روى مى گردانم، تو به من محبّت مى كنى؛ ولى من با تو دشمنى مى ورزم، تو به من دوستى مى كنى؛ ولى من پذيرا نمى شوم، گويا منّتى بر تو دارم؛ ولى اين احوال تو را از رحمت و احسان و تفضّل به جود و كرمت نسبت به من باز نمى دارد».[38]
حال آنکه خداوند با آن همه قدرت و عظمت نهايت محبّت را دارد و اين انسان با اين همه ضعف و ناتوانى، اين همه جرأت و جسارت بر معصيت از خود نشان مى دهد در حالى كه لحظه اى فضل و رحمت الهى از او قطع نمى شود و اين به راستى عجيب است![39]
آری خداوند كريم بخشنده اى است كه تمام افعالش احسان است و هرگز با بخشش خود در پى كسب سود يا دفع زيان نيست. كريم كسى است كه هم آنچه را بر او است و هم آنچه را بر او لازم نيست مى بخشد.و البته كريم كسى است كه متاع كم را مى پذيرد، و بهاى زياد در برابر آن مى دهد.[40]
در حقيقت همه اينها در مفهوم كريم در صورتى كه در حد اعلى همچون كرم خداوند در نظر گرفته شود جمع است. و در كرم خداوند همين بس كه تنها به عفو گنهكار راضى نمى شود بلكه گناهان را (در مورد كسانى كه شايستگى دارند) به حسنات تبديل مى كند.[41]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] كليات مفاتيح نوين ؛ ص718.
[2] همان.
[3] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص221.
[4] پيام قرآن ؛ ج 3 ؛ ص57.
[5] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 1 ؛ ص38.
[6] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص79.
[7] همان.
[8] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص86.
[9] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص77.
[10] همان.
[11] پيام قرآن ؛ ج 3 ؛ ص57.
[12] همان؛ ص 58.
[13] همان.
[14] همان.
[15] كليات مفاتيح نوين ؛ ص718.
[16] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص440.
[17] تفسير نمونه ؛ ج 8 ؛ ص236.
[18] همان؛ص238.
[19] سورۀ انفال؛آیۀ9.
[20] مجمع البيان ذيل آيه.
[21] سورۀ انفال؛آیۀ9
[22] تفسير نمونه ؛ ج 7 ؛ ص103.
[23] همان ؛ ص117.
[24] كليات مفاتيح نوين ؛ ص718.
[25] همان ؛ ص1099.
[26] سوره انفال؛ آيه 24.
[27] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 2 ؛ ص369.
[28] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 2 ؛ ص143.
[29] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 2 ؛ ص369.
[30] سوره حديد؛ آيه 17.
[31] سوره فصّلت؛ آيه 39.
[32] پيام قرآن ؛ ج 7 ؛ ص36.
[33] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 2 ؛ ص598.
[34] كليات مفاتيح نوين ؛ ص718.
[35] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 8 ؛ ص378.
[36] همان.
[37] همان؛ ص 379.
[38] همان.
[39] همان.
[40] تفسير نمونه ؛ ج 26 ؛ ص219.
[41] همان.