عدالت اجتماعی در آموزه های علوی از منظر معظم له

عدالت اجتماعی در آموزه های علوی از منظر معظم له


مفهوم عدالت اجتماعی/ مفهوم شناسی عدالت اجتماعی در کلام علوی/ اهتمام به اقتصاد مردمی به مثابۀ تحقق عدالت اجتماعی/ پیامدهای عدم حمایت دولت از اقتصاد درون زا از دیدگاه امام علی علیه السلام/ چرخش نخبگانی؛ اصل بنیادین در تحقق عدالت اجتماعی/ عدالت اجتماعی و ضرورتی راهبردی به نام  فساد ستیزی/ مسئولان از عدالت گرایی امام علی علیه السلام الگو بگیرند‌

از مهم ترين مسائلى كه اسلام روى آن تكيه مى‏كند، مسأله اجراى عدالت‏ اجتماعى‏ است.[1]واژه عدالت از جمله مفاهیمی است كه همه عاشق آن‏اند و نخستين شرط نظام جامعه اسلامى شمرده مى‏شود ولى كمتر كسى از حكمرانان و زمامداران تاريخ توانسته‏اند آن را اجرا كنند جز انبيا و اوصيا كه همواره در خط عدالت‏ اجتماعى‏ گام برمى‏داشتند هرچند هميشه با موانعى روبرو بودند.[2]

لذا برنامه پيامبران تحكيم پايه‏هاى عدالت‏ اجتماعى‏ و مبارزه با هرگونه انحراف از توحيد، حق و عدالت، و هرگونه فساد و تبعيض نارواست.[3]

در این میان نه تأثير اجراى عدالت‏ اجتماعى‏ در آرامش و سلامت جامعه بر كسى پنهان است و نه عدل اميرمؤمنان على‏ عليه السّلام؛[4]بلکه آن حضرت از لحظه نخست حكومتش با صراحت از لزوم اجراى عدالت اجتماعى سخن ‏گفت»[5]لذا در نهج البلاغه بارها و بارها روى مسأله عدالت و انصاف تكيه شده ،  از آن جهت که امير مؤمنان على علیه السلام  يكى از بزرگترين بنيانگذاران عدل در جامعه بشرى است و به گفته نويسنده معروف مسيحى[6] ، او بانگ عدالت انسانيّت است كه از حلقوم تاريخ برخاسته است.[7]

مفهوم عدالت اجتماعی

حقيقت عدالت آن است كه هر چيز را در مورد خود به كار برند و به جاى خود نهند عدالت آنجا گفته مى‏شود كه انسان حق هر كس را بپردازد، و نقطه مقابلش، آن است كه ظلم و ستم كند و حقوق افراد را از آنها دريغ دارد، و به آنها ندهد.[8]،[9]

در این میان عدالت اجتماعی به معناى قسط و تقسيم‏ عادلانه است.[10]،[11] ومفهومش آن است كه حق كسى را به ديگرى ندهد، و به تعبير ديگر «تبعيض» روا ندارد، و نقطه مقابلش آن است كه حق كسى را به ديگرى دهد.[12]

از این جهت عدالت اجتماعی را می توان «مراعات حقوق افراد» دانست، و نقطه مقابل آن «ظلم» يعنى حق ديگرى را گرفتن و به خود اختصاص دادن، يا حق كسى را گرفتن و به ديگرى دادن، يا تبعيض قائل شدن، به اين ترتيب كه به بعضى حقوقشان را بدهند و به بعضى ندهند.[13]با این تفاسیر عدالت‏ اجتماعی به معناى مساوات و برابرى‏ نيست؛ بلكه عدالت آن است كه به هر كس آنچه مصلحت او است بدهند[14]

به عنوان نمونه تحقق عدالت اجتماعی در عرصه های اقتصادی  به معناى تساوى سهام نيست بلكه مقصود «برابرى‏ فرصت‏ها»است. پس عدل واقعى آن است كه بهره‏ها (بر اساس تفاوت تلاش‏ها و استعدادها) مختلف باشد و برخى بر برخى ديگر افزونى يابند در عين حال فرصت مساوى در اختيار همگان نهاده شود. معناى اين سخن آن است كه عواملى همچون اصل و نسب و نژاد و جنسيّت نمى‏توانند و نبايد قيد و بندى بر پاى انسان زند.[15]

مفهوم شناسی عدالت اجتماعی در کلام علوی

امام عليه السلام در فرازی فرمود: «عدل، هرچيزى را در جاى‏ خود قرار مى‏دهد لذا عدالت‏، قانونى است همگانى؛در واقع امام عليه السلام به دو نكته اساسى اشاره فرموده است: نخست اين‏كه نتيجه عدالت اين است كه هر كسى در جامعه به حق خويش برسد و هرچيز در جاى خود باشد. اصولًا بعضى عدالت را چنين معنا كرده‏اند: «وضع الشى‏ء فى موضعه‏؛ هرچيز را در جاى خود قرار دادن».[16]

روشن است كه در اين صورت تمام افراد اجتماع به تلاش و كوشش برمى‏خيزند تا بتوانند حق عادلانه خود را بگيرند در نتيجه جامعه در سايه عدالت اجتماعی، شكوفا و فعال و مترقى مى‏شود.[17]

سپس امام عليه السلام به نكته مهم ديگرى اشاره مى‏كند، مى‏فرمايد: عدالت امرى است فراگير كه تمام جامعه انسانى مى‏توانند از آن بهره‏مند گردند و در سايه آن به زندگى آبرومندى ادامه دهند و روشن است چيزى كه آثار مثبت آن همه افراد جامعه را فرامى‏گيرد در میان دیگر مسائل  بهتر ، اشرف و افضل است.[18]

اهتمام به اقتصاد مردمی به مثابۀ تحقق عدالت اجتماعی

سيستم‏ «توليد انحصارى» و يا «نمايندگى‏هاى انحصارى» و يا «بازارهاى مصرف انحصارى» كه زير چتر اقتصاد آزاد انجام مى‏گیرد در حقيقت منافع جمع را آشكارا فداى منافع فرد مى‏کند[19]؛ از سوی دیگر اقتصاد سوسیالیستی که در مقابل تئورى اقتصاد آزاد، تمام فعاليت‏هاى اقتصادى را در انحصار بخش دولتى‏ مى‏دانست؛ ديرى نپاييد كه مردم جهان شاهد فروپاشى و اضمحلال اين نظريه اقتصادى، در شكست اردوگاه سوسياليستى شرق، بودند.[20]

لذا توجّه به ماهيت و طبع سيستم اقتصادى شرق و غرب نيز اين واقعيت را روشن مى‏سازد. كه هيچكدام در نفى عدالت‏ اجتماعى، و نفى جامعه توحيدى، و ايجاد جامعه طبقاتى و شرك آلود و مبارزه با آزادى و كرامت‏ انسان دست كم از ديگرى ندارند[21]

با این تفاسیر تقويت پايه‏هاى اقتصاد جامعه اسلامى و مجد و عظمت و سربلندى آن و نفى هر گونه وابستگى به ديگران و دريوزگى از آنان در گرو اهتمام به اقتصاد مردمی است.[22]

اینگونه است که امام عليه‏ السلام از مسأله خراج و ماليات‏ سخن مى‏راند و دستورات مهمى به مالك‏ اشتر در اين باره مى‏دهد، مى‏فرمايد: «وَتَفَقَّدْ أَمْرَ الْخَرَاجِ بِمَا يُصْلِحُ أَهْلَهُ، فَإِنَّ فِي صَلَاحِهِ وَصَلَاحِهِمْ صَلَاحاً لِمَنْ سِوَاهُمْ، وَلَا صَلَاحَ لِمَنْ سِوَاهُمْ إِلَّا بِهِمْ؛ مسأله خراج و ماليات را دقيقا زير نظر بگير، به‏گونه‏اى كه صلاح خراج‏دهندگان باشد، زيرا بهبودى و صلاحِ وضع خراج و بهبودى و صلاح حال خراج‏گزاران سبب بهبودى حال ديگران (و ساير قشرهاى جامعه اسلامى) مى‏شود و هرگز ديگران به صلاح نمى‏رسند مگر اينكه خراج‏گزاران به صلاح برسند»[23]

در وهلۀ نخست می توان دریافت همه بخش‏هاى حكومت اسلامى اعم از دستگاه قضايى، ارتش و سپاه، كارمندان و كارگزاران و جز آن نياز به منابع مالى دارند و اگر اختلالى در امور مالى حكومت رخ دهد آثار آن در همه بخش‏ها آشكار مى‏شود، لذا امام عليه السلام به دنبال گفته بالا در جمله‏اى كوتاه و پر معنا به اين موضوع اشاره كرده مى‏فرمايد: «لِأَنَّ النَّاسَ كُلَّهُمْ عِيَالٌ عَلَى الْخَرَاجِ وَأَهْلِهِ؛زيرا تمام مردم وابسته به خراج و خراج گزاران هستند»[24]

لیکم امام در ادامه دستور ديگرى كه جنبه اصولى و اساسى در امر خراج دارد به مالك مى‏دهد و مى‏فرمايد: «بايد توجّه تو در عمران و آبادى زمين بيش از توجهت به جمع‏آورى خراج باشد»[25]

 اين دستور در واقع به اشاره به ضرورت حمایت دولت از اقتصاد مردمی است به نحوی که بايد به منابع اصلى درآمد یعنی اقتصاد مردم گرا  بازگشت كرد و آنها را حفظ نمود تا درآمدها ثابت و برقرار بماند و هر قدر منابع تقويت شود درآمدها افزون خواهد شد.[26]

آن‏گاه امام عليه السلام به مالك اطمينان مى‏دهد كه تصور نكند حمایت هایی که برای وضعیت اقتصادی مردم موارد قائل مى‏شود به زيان او تمام مى‏گردد، بلكه اين به تمام معنا سودآور و از جنبه‏هاى مادى و معنوى سرشار از فايده است. مى‏فرمايد:«هرگز تخفيف هزينه‏هايى كه به آنها مى‏دهى بر تو گران نيايد، زيرا آن ذخيره‏اى خواهد بود كه از طريق عمران كشورت به تو باز مى‏گردانند و حكومت تو را زينت مى‏بخشند و اضافه بر آن از تو به نيكى ياد مى‏كنند و به سبب گسترش‏[27]عدالت از سوى تو در ميان آنها (و رضايت آنان از حكومتت) از آنان خرسند خواهى شد»[28]

پیامدهای عدم حمایت دولت از اقتصاد درون زا از دیدگاه امام علی علیه السلام

در این زمینه امام عليه السلام در فرازی مى‏فرمايد: «چون خراج جز با آبادانى به‏دست نمى‏آيد و آن كس كه بخواهد خراج را بدون عمران و آبادانى طلب كند شهرها را ويران و بندگان خدا را هلاك نموده و پايه‏هاى حكومتش متزلزل خواهد شد به گونه‏اى كه بيش از مدت كمى دوام نخواهد داشت».[29]

 در واقع امام علیه السلام  براى حكومتى كه در بند اقتصاد مردم و عمران و آبادى آنها نيست و تنها به فكر جمع‏آورى خراج است سه نتيجه شوم ذكر مى‏فرمايد: «نخست ويران شدن اين زمين‏ها، زيرا تقویت اقتصاد مردمی جز با حمايت حكومت اسلامى ميسر نمى‏شود. در طول تاريخ نيز ديده شده است در مناطقى كه حكومت‏ها خراج سنگينى بر اراضى مى‏بستند و به آبادى زمين نمى‏انديشيدند، كشاورزان زمين‏ها را رها كرده و براى در امان ماندن از شر جمع آورندگان خراج به نقاط ديگر فرار مى‏كردند.[30]

ديگر اينكه مردم به هلاكت سوق داده مى‏شوند، زيرا فقر دامان آنها را مى‏گيرد و يكى از عوامل مهم هلاكت به معناى واقعى يا به معناى اجتماعى؛ يعنى از دست دادن روحيه‏ها همان فقر است.[31]

سومين نتيجه نيز از همين جا حاصل مى‏شود، زيرا فقر عمومى سبب عدم‏ همكارى توده‏هاى مردم بلكه شورش آنها بر ضد حكومت مى‏گردد آن هم حكومتى كه دستش خالى است و در آمدى ندارد. چنين حكومتى چند صباحى بيشتر نمى‏تواند خود را نگه دارد.[32]

چرخش نخبگانی؛ اصل بنیادین در تحقق عدالت اجتماعی

در روايات متعددى پست ها و مناصب و مقام ها در[33]حكومت اسلامى به عنوان امانت الهى معرّفى شده است نه به عنوان يك وسيله برترى‏جويى و استفاده شخصى، لذا ضرورت شایسته سالاری و چرخش نخبگانی به شدت مورد توجه قرار گرفته است.[34]

در این این زمینه در حديثى از على عليه السلام نقل شده است كه به قاضى اهواز «رفاعه» چنين نوشت: «اعْلَمْ يا رُفاعَةَ انَّ هذِهِ الامارَةَ امانَةُ، فَمَنْ جَعَلَها خِيانَةً فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ الى يَوْمِ الْقِيامَةِ، وَ مَنْ اسْتَعْمَلَ خائِناً فَانَّ مُحَمَّداً صلى الله عليه و آله بَرِئ مِنْهُ فى الدُّنْيا وَ الآخِرَةِ؛ بدان اى رفاعه! اين حكومت (و پست هاى مختلف آن) امانت (الهى) است هر كس در آن خيانت كند لعنت خدا تا روز قيامت بر او باد، و هر كسى خائنى را به كار گيرد، محمّد صلى الله عليه و آله در دنيا و آخرت از او بي زاراست».[35]

در نهج البلاغه نيز مى‏خوانيم كه امام اميرالمؤمنان عليه السلام در نامه‏اى به فرماندار آذربايجان نوشت: «وَ انَّ عَمَلَكَ لَيْسَ بِطُعْمَةٍ وَلكِنَّهُ فى عُنُقِكَ امانَة؛كار تو (فرماندارى) براى تو وسيله نان و آب نيست، بلكه امانتى است در گردنت»![36]،[37]

اين نيز جاى شك نيست كه آن كس كه به اين مناصب به چشم امانت الهى بنگرد طرز رفتارش نسبت به كسانى كه آن را حقّ خود و ملك مطلق خويش مى‏نگرند بسيار متفاوت است. [38]

لذا کلام آن حضرت مبنی بر«اما و اللّه لقد تقمّصها[39] فلان و انّه ليعلم انّ‏ محلّى‏ منها محلّ‏ القطب من الرّحا[40]؛ موقعيّت من در مسئله خلافت همچون محور سنگ آسياست! (كه بدون آن هرگز گردش نمى‏كند) ناظر بر ضرورت رعایت شایسته سالاری در امر مسئولیت هاست[41]

در این میان برخی از مسئله خلافت به عنوان پيراهنى براى پوشش و زينت خود بهره گرفتند در حالى كه اين آسياب عظيم، نياز به محور نيرومندى دارد كه نظام آن را در حركت شديدش حفظ كند و از انحراف باز دارد و در نوسانات و بحرانها، حافظ آن باشد و به نفع اسلام و مسلمين بچرخد. آرى خلافت پيراهن نيست، سنگ آسياى گردنده جامعه است، خلافت نياز به محور دارد، نه اين كه كسى او را بر تن كند و پوشش خود قرار دهد.[42]

عدالت اجتماعی و ضرورتی راهبردی به نام  فساد ستیزی

بديهى است زمانى پايه‏هاى عدالت‏ در جامعه محكم مى‏شود كه سنن الهى كه ضامن خير و سعادت انسان‏هاست زنده شود و بدعت‏هايى كه مردم را به فساد و تباهى و ظلم و تبعيض مى‏كشاند متروك شود. پيشوايى كه عكس اين كار انجام مى‏دهد، به طور[43]طبيعى غرق ظلم و فساد و تباهى خواهد شد و بدترين خلق خداست؛ چرا كه نه تنها خود را تيره بخت مى‏كند، بلكه جامعه‏اى را به بدبختى و تيره روزى مى‏كشاند.[44]

درست است كه تربيت صحيح و زنده بودن روح ايمان و اصول اخلاق انسانى در يك اجتماع جلوى بسيارى از تجاوزها و تبهكارى‏ها را مى‏گيرد، ولى با اين حال برقرار ساختن عدالت‏ اجتماعى‏ و تحكيم آن در جوامع انسانى بدون حمايت‏ «يك دستگاه نيرومند و عدالت‏گر قضايى» امكان‏پذير نيست، چرا كه در هر محيطى افراد گردنكش و طغيانگرى وجود دارند كه شرارت آنها به قدرى است كه شعاع نيرومند ايمان و اخلاق براى روشن ساختن روح و فكر تاريك آنها به تنهايى كافى نبود.و جز در برابر يك دستگاه قضايى عادل و مقتدر سر فرود نمى‏آورند.[45]

به همين دليل اسلام تنها به توصيه‏هاى اخلاقى و تربيت‏هاى معنوى، در پياده كردن برنامه عدالت اجتماعى خود قناعت نكرده، بلکه در برهه های مختلف در راستای فساد ستیزی اقدام کرده است.[46]

به عنوان نمونه امام علی علیه السلام  به تمام افرادى كه در عصر عثمان‏ اموال‏ بيت المال را غارت كرده بودند يا از طرف خليفه به آنها اهدا شده بود هشدار مى‏دهد و به آنها اعلام مى‏كند كه بايد تمام اين اموال را به بيت المال باز گردانند و اگر باز نگردانند با قدرت از آنها خواهد گرفت و به اين ترتيب امام علیه السلام اميد طمع‏ورزان و مفسدان را قطع كرد و فرمود : «و اللّه لو وجدته قد تززّج به النّساء، و ملك به الاماء، لرددته؛به خدا سوگند اگر آن (اموالى كه از بيت المال غارت شده و عطايايى كه عثمان بى‏حساب به اين و آن بخشيده است) را بيابم كه كابين زنان شده يا كنيزانى با آن خريده شده باشد (و جزو زندگى افراد شده باشد)، همه را قاطعانه به بيت المال باز مى‏گردانم (و اجازه نمى‏دهم بى‏عدالتى سابق در جهان اسلام ادامه يابد!»[47]

آن حضرت سپس مى‏افزايد: «فانّ فى العدل سعة و من ضاق عليه العدل، فالجور عليه اضيق؛ممكن است كسانى از اين كار كه ضامن اجراى عدالت است ناراحت شوند و احساس مضيقه و تنگنا كنند، ولى اين اشتباه بزرگى است!) زيرا عدالت مايه گشايش براى جامعه است و آن كس كه عدالت براى او موجب مضيقه و تنگنا گردد ظلم و ستم براى او سخت‏تر و تنگ تر است!»[48]

سپس در ذيل اين سخن، اين تصميم قاطع را با منطق و دليل همراه مى‏سازد و مى‏فرمايد: اين مصداق روشن عدالت است كه مايه شكوفايى جامعه و رضايت عموم مردم و خاموش شدن آتش فتنه‏هاست.[49]

سرانجام به كسانى كه دستهايشان به اين اموال آلوده است و تصوّر مى‏كنند اين تصميم امام علیه السلام به زيان آنهاست اندرز مى‏دهد كه اين كار به نفع خود آنها مى‏باشد، زيرا اگر كسى عدالت بر او تنگ باشد ظلم تنگ تر است چرا كه عدالت اموال حلال او را به او مى‏دهد و تنها اموال نامشروعش را مى‏گيرد ولى اگر تن به عدالت ندهند و رسم ظلم و جور را زنده كنند، تمام اموالشان به خطر مى‏افتد، هم حلالشان و هم حرامشان![50]

سخن آخر:( مسئولان از عدالت گرایی امام علی علیه السلام الگو بگیرند)

در خاتمه باید گفت  براى ايجاد صلح و صفا و نظم و آرامش و مبارزه با مفاسد اخلاقى و انواع انحرافات، بايد نخست به سراغ احياى عدالت اجتماعى رفت[51] در این بین امام علی علیه السلام اسطوره عدالت است و حتی نام این امام همام نیز عدالت را زنده می‌کند.[52]

لذا در هیچ کجای دنیا سراغ نداریم کسی تا این اندازه عدالت را رعایت کند؛بسیاری به دلایل مختلف عدالت را مراعات نمی کنند، برخی نیز عذر و بهانه هایی برای خود درست می کنند تا بیت المال را به برادر و انسان های که با آنها ارتباط دارند بدهند.[53]

آری الگوی ما حضرت علی علیه السلام است که تاکید می کرد قسم به خدا اگر تمام دنیا را هم به من بدهند حاضر نیستیم پوست جویی را از دهان مورچه ای بگیرم.[54]لذا عدالت امام علی علیه السلام در تاریخ بشریت بی سابقه است و جز در زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام نمی شود چنین نوع عدالتی پیدا کرد.[55]

 بر این اساس کسانی که در پست های حساس هستند و ممکن است به خاطر پست و مقام متزلزل شوند مراقب باشند وببینند حضرت علی علیه السلام چگونه رفتار می کرد، از ایشان درس و الگو بگیرند.[56]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir


[1] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج‏1 ؛ ص565.

[2] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏15 ؛ ص713.

[3] اسلام در يك نگاه ؛ ص58.

[4] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏3 ؛ ص587.

[5] نهج البلاغه؛خ 15.

[6] جرج جرداق.

[7] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏1 ؛ ص529.

[8] سورۀ اعراف؛آيه 29( تفسیر نمونه؛ج6؛ص 177.

[9] لغات در تفسير نمونه ؛ ص374.

[10] ( 1). جنّ، آيه 14( تفسیر نمونه؛ج 25؛ ص 124.

[11] لغات در تفسير نمونه ؛ ص431.

[12] همان ؛ ص440.

[13] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان، ص 83.

[14] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏4 ؛ ص172.

[15] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج‏2 ؛ ص135.

[16] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏15 ؛ ص484.

[17] همان؛ ص 485.

[18] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏15 ؛ ص485.

[19] خطوط اقتصاد اسلامى ؛ ص40.

[20] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج‏2 ؛ ص275.

[21] خطوط اقتصاد اسلامى ؛ ص62.

[22] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏5 ؛ ص121.

[23] همان ؛ ج‏11 ؛ ص29.

[24] همان.

[25] همان؛ ص30.

[26] همان.

[27] همان ؛ ص32.

[28] همان؛ص 33.

[29] همان؛ص30.

[30] همان.

[31] همان.

[32] همان.

[33] پيام قرآن ؛ ج‏10 ؛ ص110.

[34] همان؛ص 111.

[35]  دعائم الاسلام؛ ج 2؛ ص 531 .

[36]  نهج البلاغه؛ نامه5.

[37] پيام قرآن ؛ ج‏10 ؛ ص112.

[38] همان.

[39] « تقمّص» از ماده« قميص» به معنى پيراهن است و« تقمّص» به معنى« پيراهن بر تن كرد» مى‏باشد.( پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏1 ؛ ص323).

[40] « الرّحى» به معناى سنگ آسياب است. اين ماده به صورت ناقص واوى و ناقص يايى هر دو استعمال شده است.( پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏1 ؛ ص323).

[41] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏1 ؛ ص323.

[42] همان.

[43] همان ؛ ص344.

[44] همان؛ ص 345.

[45] اسلام در يك نگاه ؛ ص105.

[46] همان.

[47] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏1 ؛ ص527.

[48] همان.

[49] همان.

[50] همان؛ص528.

[51] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏2 ؛ ص345.

[52] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در جمع زائران و نمازگزاران حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها؛8/5/1392.

[53] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی ؛جلسه تفسیر موضوعی قرآن کریم؛حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها؛18/5/1391.

[54] همان.

[55] همان.

[56] همان.

captcha