قرآن بزرگ ترين كتاب آسمانى و مهم ترين اعجاز پيامبر و روشن ترين معرف اسلام و عميق ترين برنامه مسلمانان است؛[1]در این میان تلاوت قرآن از افضل عبادات است و كمتر عبادتى به پايه آن می رسد،[2] لذا خداوند در قرآن کریم خطاب به همه مسلمانان مى گويد: «فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرآنِ؛ آنچه براى شما ميسّر است قرآن بخوانيد!».[3]،[4]
البته باید برای تلاوت قرآن کریم درجات ارکانی قائل شد؛ و نبايد آيات قرآن را به عنوان الفاظى خالى از محتوا و پيام، تلاوت كرد، بلكه بايد به تمام امورى كه تأثير آن را در خواننده و شنونده عميق می سازد توجه داشت، و فراموش نكرد كه اين پيام الهى است، و هدف تحقق بخشيدن به محتواى آن است.[5] زیرا اين الفاظ و تلاوت مقدمه بيان محتواست.[6]
متأسفانه امروز بسيارى از مسلمانان از اين واقعيت فاصله گرفته، و از قرآن تنها به الفاظى اكتفا نموده اند، لذا ضرورت تبیین حقیقت مفهوم تلاوت قرآن کریم ضروری است.[7]
«تلاوت» در لغت
«تلاوت » در لغت به معنى پى در پى آوردن چيزى است و هنگامى كه عباراتى را پشت سر هم و روى نظام صحيحى بخوانند، عرب از آن تعبير به تلاوت می كند، به نحوی که تلاوت منظم و پى در پى مقدمه اى است براى بيدارى و ايجاد آمادگى، براى تعليم و تربيت.[8]
هم چنین «تلاوت» از ماده«تلو» بر وزن (فكر) يعنى سخنى را پشت سر سخن ديگرى آوردن، بنا بر اين تلاوت آيات قرآن همان قرائت آيات پشت سر يكديگر است.[9]
تفاوت تلاوت با قرائت و ترتیل
گفتنی است «قرائت» به معنى ضميمه كردن حروف و كلمات به يكديگر است و لذا به حرف واحد قرائت نمی گويند.[10]،[11]
از سوی دیگر «ترتيل» به معناى «منظم بودن و مرتب بودن» است، روى اين جهت، ترتيل به معناى پى در پى آوردن سخنان يا آيات روى نظام و حساب است.[12] به تعبیر امام صادق علیه السلام «هو انْ تَتَمكّثَ فيه و تُحَسّن به صوتَك؛ ترتيل آن است كه مَكث و توقف كنى در خواندن قرآن و (عجله ننمائى) و صداى خود را در قرآن خواندن نيكو قرار دهى».[13]،[14]
لیکن«تلاوت» به معنى قرائت سرسرى و خالى از تفكر و انديشه یا ترتیل نيست، خواندنى است كه سر چشمه فكر باشد، فكرى كه سر چشمه عمل صالح گردد.[15]
در قرآن کریم و در ذيل مادّه «تلاوت» نیز آمده است: مراد از «يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ[16] آن را چنان که شایسته آن است میخوانند» اين است كه با علم و عمل از آيات قرآن، پيروى مى كنند يعنى «تلاوت» مفهومى بالاتر از مفهوم «قرائت» و حتی «ترتیل» دارد و با يك نوع تدبّر، تفكّر و عمل همراه است.[17]،[18]،[19] آری حقیقت مفهوم تلاوت منهاى انديشه و عمل نيست، بلکه مقدّمه تفكّر و سپس اراده و عمل است.[20]
قرآن را باید قرائت کرد یا تلاوت؟
در عصری به سر می بریم که هر چيزى ظاهرى و باطنى دارد. انسان هم كه جزئى از اين دنياست، از اين قاعده مستثنا نبوده و داراى ظاهر و باطنى است و از اين بالاتر، قرآن هم ظاهر و باطن دارد. حال اين سؤال مطرح مى شود كه معيار چيست آيا اصل عمل به ظاهر است يا باطن؟[21]
به راستی آیا قرائت قرآن تنها براى ثواب بى آنكه به پيام هايش گوش فرا دهیم کافی است؟[22] در حالی که می دانیم خداوند در انسان ها به ظواهر نگاه نمى كند، بلكه به باطن و قلب ها و اعمالى كه آنها هم نشانى از درون قلب است مى نگرد، زيرا چيزى كه در قلب پابرجا شود اثرش در اعمال ظاهر مى شود. پس خداوند به اعمالى كه گواه صادق قلب است نظر مى كند، نه به صورت هايى كه هزاران دگرگونى در آن ممكن است رخ دهد و نه به حرف هايى كه دگرگونى هاى فراوانى در آن امكان پذير است، زيرا اگر ما هم بخواهيم با معيار ظاهر حساب كنيم نه مى توانيم خودمان را بشناسيم و نه ديگران را.[23]
هم چنین باید گفت مركز تقوا زبان يا در قيافه هايى كه به ظاهر اشك در آن جارى مى شود نيست، بلكه مركز تقوا قلب است و از آنجا جوانه مى زند و به تمام اعضا و جوارح و زندگى انسان رسوخ مى كند و آن گاه همه چيز انسان به رنگ تقوا درمى آيد.[24]
لذا گرچه براى تجويد و قرائت قرآن بسا كلاس ها برگزار شده و بسا كتاب هايى كه نوشته اند و البته همه اينها خوب است، لیکن مهم اين است كه بدانيم قرائت الفاظ قرآن مقدّمه موضوع است و هدف نهايى لفظ نيست بلکه الفاظ قرآن به سبب محتوا و جنبه هاى عملى اش اين همه احترام دارد.[25]
در این زمینه کلام نورانی امام علی عليه السلام راه گشاست؛ آنجا که می فرماید: «وَاللَّهَ اللَّهَ فِي الْقُرْآنِ، لَايَسْبِقُكُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَيْرُكُمْ؛ خدا را خدا را، كه عمل به احكام قرآن را فراموش ننماييد، نكند ديگران در عمل به آن بر شما پيشى گيرند»[26]
اين سخن اشاره به آن است كه نكند شما تنها به تلاوت قرآن و قرائت و تجويد آن قناعت كنيد و محتواى آن را به فراموشى بسپاريد در حالى كه بيگانگانِ از اسلام به محتواى آن عمل كنند. مثلًا آنها در ارائه اجناس خود به بازار، صدق و امانت را رعايت كنند؛ ولى شما چنين نباشيد و يا آنها به پيمان هاى خود عمل كنند و شما راه پيمان شكنى پيش گيريد. آنها در تحصيل علوم مختلف و نظم و انضباط بكوشند و شما بى اعتنا باشيد و عقب بمانيد.[27]
آری باید قرآن را تلاوت کرد و گوش جان به آياتش سپرد تا پيام خدا را از لابه لاى آن شنید و زندگى خود را با آن هماهنگ ساخت.[28]
حق تلاوت قرآن چیست؟
از آنجا كه جمعى از حق طلبان يهود و نصارى، دعوت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه وآله وسلّم را لبّيك گفتند و آيين اسلام را پذيرا شدند، قرآن پس از مذمت گروه سابق از اينها به نيكى ياد مى كند و می گوید:[29] «الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ[30]؛ كسانى كه كتاب آسمانى را به آنها داديم و از روى دقت آن را تلاوت كرده و حق تلاوتش را (كه تفكر و انديشه و سپس عمل است) ادا كردند به پيامبر ايمان مى آورند»[31]
اما به راستی حق تلاوت قرآن چگونه ادا میشود؛ در پاسخ باید گفت مردم در برابر آيات الهى چند گروهند.[32]
گروهى تمام اصرارشان بر اداى الفاظ و حروف از مخارج آن است آنها دائما در فكر وقف و وصل و حروف يرملون و مدند.. و كمترين اهميتى به محتوى و معنى، تا چه رسد به عمل كردن به آن، نمى دهند، به گفته قرآن اينها همانند حيوانى هستند كه كتاب هايى بر او حمل شده باشد.[33]
گروهى ديگر از الفاظ فراتر رفته و در معانى دقت مى كنند و در ريزه كاري ها و نكات قرآن مى انديشند و از علوم آن آگاهند اما از عمل خبرى نيست!.[34]
ولى گروه سومى هستند كه مؤمنان راستينند، قرآن را به عنوان يك كتاب عمل، و يك برنامه كامل زندگى پذيرفته اند، خواندن الفاظ و انديشه در معانى و درك مفاهيم اين كتاب بزرگ را مقدمه اى براى عمل مى دانند، و لذا هر زمان قرآن مى خوانند روح تازه اى در كالبد آنها پيدا مى شود، تصميم و اراده تازه، آمادگى و اعمال تازه، و اين است حق تلاوت.[35]
در حديثى از امام صادق عليه السّلام نیز در تفسير اين آيه[36] مى خوانيم كه فرمود: «منظور اين است كه آيات آن را با دقّت بخوانند و حقايق آن را درك كنند و به احكام آن عمل بنمايند، به وعده هاى آن اميدوار، و از وعيدهاى آن ترسان باشند، از داستان هاى آن عبرت گيرند، به اوامرش گردن نهند و نواهى آن را بپذيرند، به خدا سوگند منظور حفظ كردن آيات و خواندن حروف و تلاوت سوره ها و ياد گرفتن اعشار و اخماس [37] آن نيست؛ آنها حروف قرآن را حفظ كردند اما حدود آن را ضايع ساختند، منظور تنها اين است كه در آيات قرآن بينديشند و به احكامش عمل كنند، چنانكه خداوند مى فرمايد: اين كتابى است پر بركت كه ما بر تو نازل كرديم تا در آياتش تدبّر كنند».[38]
تلاوت احسن
در فرازی از کلام نورانی امام علی عليه السلام آمده است: «و أحسنوا تلاوته؛ قرآن را به نيكوترين وجه، تلاوت كنيد» تا دل هاى مشتاقان به سوى آن جذب شود و دور افتادگان، به آن نزديك گردند، وظيفه تبليغ صحيح قرآن را گوشزد مى نمايد.[39]
امام عليه السّلام با طرح این مسأله، وظيفه مردم را در برابر قرآن مجيد مشخّص كرده و اى كاش تنها به تلاوت و تجويد و زيبايى صوت و قرائت، قناعت نمى شد و مراحل ديگر كه هدف اصلى را تشكيل مى دهد، درباره قرآن پياده مى گشت.[40]
از اين جهت، در پايان خطبه به نكته بسيار مهمّى در رابطه با عالم بى عمل و آنان كه قرآن را مى خوانند و عمل نمى كنند اشاره كرده و مى فرمايد: «به يقين، عالمى كه به غير علمش عمل مى كند همچون جاهل سرگردانى است كه هرگز از جهل خويش به خود نمى آيد! بلكه حجّت بر او عظيم تر و حسرتش پايدارتر و سرزنش او درپيشگاه خدا سزاوارتر است!» [41]
تدبر در قرآن کریم؛ حقیقت تلاوت قرآن
آيات مختلف قرآن اين حقيقت را فاش مى گويد كه اين كتاب بزرگ آسمانى تنها براى قرائت نيست، بلكه هدف نهايى از آن «ذكر» (يادآورى)[42]، «تدبر» (بررسى عواقب و نتائج كار)، «انذار»، «خارج كردن انسان ها از ظلمات به نور» و «شفا و رحمت و هدايت» است.[43]،[44]
«تدبر» از ماده «دبر» (بر وزن ابر) به معنى بررسى نتائج و عواقب چيزى است، به عكس تفكر كه بيشتر به بررسى علل و اسباب چيزى گفته مى شود.[45]
بدیهی است تلاوت الهام بخش انديشه در قرآن، و انديشه و تفكّر، سرچشمه اعمال صالح است.[46]
از این رو تلاوت قرآن بايد وسيله اى براى تفكّر و تدبّر در معنى و محتواى آن باشد، و تفكّر و انديشه نيز بايد، مقدّمه عمل به قرآن گردد: «افَلا يَتَدَبَّرُونَ القُرآنَ امْ عَلى قُلُوبٍ اقْفالُها؛ آيا آنها در قرآن تدبّر نمى كنند يا بر دلهايشان قفل نهاده شده است».[47]
زیرا قرآن مجيد همه جا كيفيّت را بر كميّت مقدّم مى دارد؛ به عبارت ساده تر، اعمال خالصانه و خوب هرقدر كم باشد، بر اعمال آلوده هرچند زياد باشد ترجيح دارد. به عنوان مثال: اگر كسى هر روز يك ختم قرآن به جا آورد، ولى نه تدبّرى، نه تفكّرى و نه عملى به همراه آن داشته باشد؛ در مقابل كسى كه روزى يك صفحه از قرآن را تلاوت مى كند امّا همراه با تفكّر، تدبّر و عمل به مضامين و دستوراتش طبق منطق قرآن مجيد كار فرد دوم، كه از كيفيّت بالاترى برخوردار است را بر عمل فرد اوّل ترجيح مى دهد.[48]
در این زمینه خداوند متعال در قرآن کریم مى فرمايد: «إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا؛ ما آنچه را روى زمين است زينت آن قرار داديم، تا آنها را بيازماييم كه كدام يك داراى بهترين عمل هستند».[49]،[50]
جالب اين كه خداوند به كميّت و مقدار عمل اشاره نكرده و آن را هدف از آزمايش بيان ننموده، بلكه به كيفيّت و چگونگى عمل توجّه داده و آن را ملاك امتحان و آزمايش مى داند. بنابراين، اگر انسان يك آيه قرآن تلاوت كند و به معناى آن توجّه نمايد و در آن تدبّر و انديشه كند و در نهايت عمل خود را بر اساس آن تنظيم نمايد، بهتر است از اين كه يك سوره قرآن را بدون تدبّر و انديشه قرائت كند.[51]
از روايات اسلامى نیز به خوبى استفاده مى شود که فضيلت تلاوت قرآن در زياد خواندن آن نيست، بلكه در خوب خواندن و تدبر و انديشه در آن است.[52]
لذا در روايتى از امام على بن موسى الرضا علیه السلام آمده است كه از جدش چنين نقل مى فرمايد: «ما تيسر منه لكم فيه خشوع القلب و صفاء السر!؛ آن مقدار بخوانيد كه در آن خشوع قلب و صفاى باطن و نشاط روحانى و معنوى باشد»![53] چرا چنين نباشد در حالى كه هدف اصلى تلاوت، تعليم و تربيت است.[54]
و چه زيبا مى گويد امير مؤمنان على علیه السلام در خطبه اى كه پيرامون صفات پرهيزگاران فرموده: «آنها شب هنگام بر پا ايستاده، قرآن را شمرده و با تدبر تلاوت مى كنند، و جان خود را با آن محزون مى سازند، داروى درد خود را از آن مى گيرند، هر گاه به آيه اى رسند كه در آن تشويق است با علاقه فراوان به آن روى مى آورند، و چشم جانشان با شوق بسيار در آن خيره مى شود، و آن را همواره نصب العين خود مى سازند، و هر گاه به آيه اى رسند كه در آن بيم و انذار است گوشهاى دل خود را براى شنيدنش باز كرده، فكر مى كنند صداى ناله آتش سوزان دوزخ و به هم خوردن زبانه هايش در گوش جانشان طنين انداز است»[55]،[56]
بنابراين آنها كه به قرائت و حفظ قرآن قناعت مى كنند، و از «تدبّر» و «عمل» به قرآن خبرى ندارند، گرچه يكى از سه ركن را انجام داده، ولى دو ركن مهم تر را از دست داده اند و گرفتار خسارت عظيمى شده اند.[57]
به گفته بعضى از بزرگان، بيشترين مكاشفات آنها به هنگام تلاوت آيات قرآن و تدبّر در مفاهيم آن روى داده است.[58]
البته آنهایی كه آيات قرآن را نیز مى شنوند نيز وظيفه اى دارند، وظيفه شان سكوت كردن است؛ سكوتى توام با انديشه و تفكر: «وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ؛هنگامى كه قرآن خوانده مى شود گوش فرا دهيد و خاموش باشيد تا مشمول رحمت حق شويد»[59]،[60]
تلاوت؛ مقدمه ای برای عمل به قرآن
باید دانست قرآن كتاب عمل است، و اهميّت تلاوت آن نيز به خاطر اين است كه مقدمه اى براى عمل باشد و به همين جهت آيات قرآن، آن چنان روشن و قابل فهم است كه مى تواند براى عموم طبقات راهنما و رهبر باشد.[61]
تأسف آور است حتى جلساتى که به نام قرآن تشكيل مى شود، و روى قرائت و حتى تجويد آن وقت زياد به عمل مى آيد، اما گويى ماوراى قرائت و تجويد چيز ديگرى وجود ندارد؛ حال آنکه اگر در رواياتى كه در زمينه فضيلت سوره هاى قرآن آمده دقت كنيم روى محتواى سوره و جنبه هاى عملى آن كاملًا تكيه شده است.[62]
بر این اساس مسلمانان وظيفه دارند قرآن را با نهايت دقت و بطور صحيح بخوانند، ولى خواندنى كه مقدمه عمل و سازنده بوده باشد؛ البته مفهوم اين سخن اين نيست كه ما اگر قرآن را نفهميم تلاوت نكنيم (آنچنان كه بعضى تصور كرده اند) بلكه منظور آن است كه آن را بخوانيم و همين خواندن اخطارى باشد براى يادگرفتن مفهوم آن.[63]
متأسفانه بعضاً فكر مى كنيم موضوعيّت با اين است كه قرآن را بارها تلاوت كنيم، ولى توجّه به اين نكته نداريم كه قرآن برنامه عملى مسلمانان است، قرآن نسخه حكيم است و نسخه حكيم را هرچند زياد بخوانيم، بيمارى ما مداوا و درمان نمى شود، زيرا عمل لازم است. خواندن هم لازم است، امّا خواندن مقدّمه عمل است. برداشت ما از قرآن اين است كه الفاظش مقدّس و در ماه رمضان نازل شده و هر چه بيشتر بخوانيم ثوابش بيشتر است. در يك كلمه، خود قرائت قرآن موضوعيّت دارد ولى غالباً[64] نكته اصلى كه قرائت قرآن راهى به سوى عمل كردن است فراموش مى شود.[65]
تلاوت قرآن؛ زمینه ساز تحقق سبک زندگی
بی تردید هدف از تلاوت پياده كردن محتواى آن در زندگى است نه تلاوتى خالى از انديشه و عمل.[66] بلکه تلاوتى انديشه بر انگيز، و تصميم آفرين، انديشه و تصميمى كه انگيزه عمل گردد، و محتواى قرآن را در زندگى انسان پياده كند.[67]
با نهايت تأسف مشاهده مى كنيم كه امروز عده اى تنها به آن به عنوان يك كتاب مقدّس و آسمانى و قطع نظر از جنبه هاى علمى نگاه مى كنند. در مراسم تشريفاتى آنها قرآن حضور دارد، ولى در متن زندگى آنان اثرى از آن نيست.[68]
در حالی که فضائل سوره هاى قرآن و پاداش هاى بزرگى كه به تلاوت كنندگان وعده داده شده تنها در پرتو خواندن الفاظ آن به دست نمى آيد بلكه خواندن مقدمه اى است براى انديشه، و انديشه وسيله اى است براى فهم، و فهم مقدمه اى است براى عمل؛ آنها كه آن را بخوانند و در زندگى خود پياده كنند[69]؛ از این رو پاداش هاى عظيم حاصل از خواندن قرآن، از آن كسانى است كه تلاوت سوره های قرآنی را وسيله اى براى انديشيدن، و سپس عمل، قرار دهند، و تعليمات مختلف اين سوره در زندگى آنها پرتوافكن شود.[70]
گاه انسان مؤمن، قرآن را تلاوت مى كند و گوش جان به آياتش مى سپارد تا پيام خدا را از لابه لاى آن بشنود و زندگى خود را با آن هماهنگ سازد[71]؛ که در صورت تحقق این مهم زبان و دل در سایۀ تلاوت آيات قرآن کریم هماهنگ خواهد شد و به عنوان برنامه زندگى مورد توجه قرار خواهد گرفت.[72]
باید دانست اين فضل عظيم الهى كه شامل حال مسلمانان شده و اين قرآن مجيد كه بر آنها نازل گرديده، براى اين نيست كه تنها در خانه ها خاك بخورد، و يابه عنوان «تعويذ چشم زخم» حمايل كنند، و يا ضميمه «آئينه» و «شمعدان» مهريه عروسان نمايند و يا مخصوص مجالس فاتحه و اموات گردد و تا اين حد آن را تنزّل دهند و يا آخرين همّت آنها تلاش و[73] كوشش براى تجويد و تلاوت زيبا و ترتيل و حفظ آن باشد، ولى در زندگى فردى و اجتماعى كمترين انعكاس نداشته باشد و در عقيده و عمل از آن اثرى به چشم نخورد![74]
گلایه پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم از مهجوریت قرآن
پيامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم به پيشگاه خدا عرضه داشت: «وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً؛[75] پروردگارا! اين قوم من قرآن را ترك گفتند و از آن دورى جستند»[76]
اين سخن و اين شكايت صلّی الله علیه وآله وسلّم امروز نيز هم چنان ادامه دارد، كه از گروه عظيمى از مسلمانان به پيشگاه خدا شكايت مى برد كه اين قرآن را به دست فراموشى سپردند، قرآنى كه رمز حيات است و وسيله نجات، قرآنى كه عامل پيروزى و حركت و ترقى است، قرآنى كه مملو از برنامه هاى زندگى مى باشد، اين قرآن را رها ساختند و حتى براى قوانين مدنى و جزائيشان دست گدايى به سوى ديگران دراز كردند![77]
هم اكنون اگر به وضع بسيارى از كشورهاى اسلامى مخصوصا آنها كه زير سلطه فرهنگى شرق و غرب زندگى مى كنند نظر بيفكنيم مى بينيم قرآن در ميان آنها به صورت يك كتاب تشريفاتى درآمده است، تنها الفاظش را با صداى جالب از دستگاه هاى فرستنده پخش مى كنند، و جاى آن در كاشى كاريهاى مساجد به عنوان هنر معمارى است، براى افتتاح خانه نو، و يا حفظ مسافر، و شفاى بيماران، و حد اكثر براى تلاوت به عنوان ثواب از آن استفاده مى كنند.[78]
در بعضى از كشورهاى اسلامى مدارس پر طول و عرضى به عنوان مدارس «تحفيظ القرآن» ديده مى شود، و گروه عظيمى از پسران و دختران به حفظ قرآن مشغولند، در حالى كه انديشه هاى آنها گاهى از غرب و گاه از شرق، و قوانين و مقرراتشان از بيگانگان از اسلام گرفته شده است.[79]
آرى امروز هم پيامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم فرياد مى زند: «خدايا! قوم من قرآن را مهجور داشتند»! مهجور از نظر مغز و محتوا، متروك از نظر انديشه و تفكر و متروك از نظر برنامه هاى سازنده اش!.[80]
سخن آخر: (جای قرآن، در زندگی است؛ نه روی طاقچه)
در خاتمه باید گفت تا وقتى قرآن را فقط در طاقچه هاى خانه ها و در كنار مقابر و مجالس ترحيم و در موقع خطبه عقد و انتقال از منزلى به منزل ديگر و در وقت مسافرت رفتن به كار گيريم، وضع به همين منوال است، و بايد از بيمارى فردى و اجتماعى بناليم، واقعاً شرم آور است كه با قرآن چنين كرديم، با چه رویى در قياس به محضر رسول گرامى صلّی الله علیه وآله وسلّم و قرآن عزيز و بالاتر از همه خداوند متعال رويم، آيا به ما نمى گويند هدف از نزول قرآن همين بود كه كرديد؟![81]
حال آنکه قرآن كتاب عدالت، مساوات، آزادى و حق و خير و در یک کلام قرآن کتاب زندگی است، و در يك جمله كتاب شفاى تمام دردها است، درد روحى، اجتماعى، تربيتى، اخلاقى و غيره، همه امراضى كه امروز ما به آنها مبتلا هستيم.[82]
آری هدف از نزول اين كتاب بزرگ اين نبوده كه تنها به قرائت و لقلقه زبان قناعت كنند بلكه هدف اين بوده كه آياتش سرچشمه فكر و انديشه، و مايه بيدارى وجدان ها گردد و آن نيز به نوبه خود پویایی زندگی اجتماعی را محقق سازد.[83]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] تفسير بر رأى و هرج و مرج ادبى؛ ص 7.
[5] تفسير نمونه؛ ج 25؛ ص 172.
[6] برگزيده تفسير نمونه؛ ج 5؛ ص 313.
[7] تفسير نمونه؛ ج 25؛ ص 172.
[9] تفسير نمونه؛ ج 21؛ ص233.
[10] ر.ک: مفردات.
[11] تفسير نمونه؛ ج 27؛ ص 155.
[12] لغات در تفسير نمونه؛ ص 127.
[13] وسائل؛ ج 4؛ ص 856.
[15] برگزيده تفسير نمونه؛ ج 4؛ ص 71.
[17] ر.ک:مفردات.
[18] اعراف, فضيلت سوره (تفسیر نمونه؛ ج 6؛ ص 100).
[19] لغات در تفسير نمونه؛ ص 140.
[21] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى؛ ص 572.
[23] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى؛ ص 573.
[28] همان؛ ج 13؛ ص 744.
[29] برگزيده تفسير نمونه؛ ج 1؛ ص 117.
[31] تفسير نمونه؛ ج 1؛ ص 429.
[33] «كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً»؛ سوره جمعه؛ آيه 5.
[34] تفسير نمونه؛ ج 1؛ ص 431.
[37] منظور از «اعشار» و «اخماس» تقسيماتى كه در قرآن مى شود مانند: تقسيم به سى جزء و يا هر جزء به چهار حزب و امثال آن است.
[38] «كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ»؛ سوره ص؛ آیه 29.
[42] تفسير نمونه؛ ج 21؛ ص 467.
[44] سوره انبياء؛ آیه 50؛ سوره ص؛ آیه 29؛ سوره انعام؛ آیه 19؛ سوره ابراهيم؛ آيه 1؛ سوره اسراء؛ آیه 82.
[45] تفسير نمونه؛ ج 21؛ ص 469.
[48] داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله)؛ ص 247.
[50] داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله)؛ ص 26.
[52] تفسير نمونه؛ ج 25؛ ص 199.
[53] «مجمع البيان»؛ ج 10؛ ص 382.
[54] تفسير نمونه؛ ج 25؛ ص 200.
[55] نهج البلاغه؛ خطبه 193.
[56] تفسير نمونه؛ ج 21؛ ص 469.
[60] تفسير نمونه؛ ج 11؛ ص 403.
[61] تفسير بر رأى و هرج و مرج ادبى، ص 10.
[62] همان.
[63] همان؛ ص 12.
[64] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى؛ ص 436.
[66] برگزيده تفسير نمونه؛ ج 5؛ ص 116.
[67] تفسير نمونه؛ ج 19؛ ص 205.
[68] تفسير بر رأى و هرج و مرج ادبى ؛ ص10.
[69] تفسير نمونه؛ ج 7؛ ص 78.
[70] برگزيده تفسير نمونه؛ ج 4؛ ص 576.
[72] تفسير نمونه؛ ج 2؛ ص 405.
[73] مثالهاى زيباى قرآن؛ ج 2؛ ص 272.
[76] تفسير نمونه؛ ج 15؛ ص 76.
[83] تفسير نمونه؛ ج 19؛ ص 268.