شرح مناجات شعبانیه از منظر معظم له

شرح مناجات شعبانیه از منظر معظم له


اهمیت دعا و مناجات در اسلام/ سند مناجات شعبانیه/ اهمیت مناجات شعبانیه/ مناجاتي كه همه امامان(علیه السلام) خوانده اند/ آغاز دعا و مناجات با صلوات/ منظور از سميع و بصير بودن پروردگار چيست؟/ بار خدایا! من از همه به سوي تو گريخته ام/ در ماه شعبان از معارف بلند مناجات شعبانیه غافل نشویم‌

بی شک دعا و مناجات يكى از بهترين وسيله هاى ارتباط معنوى با خداوند و كسب صفاى باطن و تهذيب نفس است.حال اگر دعا كننده بداند چه كسى را مى خواند و در برابر چه بزرگى به راز و نياز مشغول است و چه مفاهيم بلندى در دعاهاى معروف آمده است، چنان سرمست از باده مناجات مى شود كه هيچ لذّتى را در عالم با آن برابر نمى يابد.[1]

در این بین دعاهايى كه از طريق خاندان عصمت عليهم السلام رسيده است به قدرى از نظر محتوا و مضمون، عالى و بلند است كه خود دليل بر صحّت سند آنهاست و انسان به وضوح درمى يابد كه چنين كلمات و ذكرهايى، جز از وجود مقدّس آنان نمى تواند صادر شود و ديگران را ياراى اداى اين مضامين بلند نيست که مناجات شعبانیه از جمله آن به شمار می رود.[2] و خواندن اين مناجات كه داراى مفاهيم بسيار عميق و بلندى است در همه وقت براى همه توصيه شده است.[3]

اهمیت دعا و مناجات در اسلام

بدیهی است دعا و مناجات از جایگاه ویژه در اسلام برخوردار است زیرا روح را صفا، جان را پاكى و دل را نورانيّت مى بخشد.[4]از این رو توجّه به محتواى راز و نياز و مناجات با خدا، قلب را صيقل داده و زنگار «غفلت» را از آينه روح مى زدايد.[5]

از سوی دیگر تضرّع و زارى در پيشگاه حضرت حق و راز و نياز در محضر معبود متعال و غلتيدن مرواريد اشكى بر چهره بنده و زدودن غبار غفلت و گناه به وسيله سرشك پشيمانى، همه و همه نمودهاى بندگى و امتياز انسان از ساير موجودات و وسيله اى براى كسب بالاترين افتخارِ عالم خلقت است.[6]

وقتى كه دل شكسته مى شود و اشكى بر گونه ها روان مى گردد و زبان به تسبيح و تقديس الهى باز مى شود و در پى آن كلماتى در استغفار و عذرخواهى ادا مى گردد، پيوند و ارتباط با حضرت احديّت تحقّق مى يابد و آن زمان بهترين لحظه عرض حاجات و بيان خواسته هاست.[7]

لذا مناجات از آن جهت  که باید با هر زبانى و با هر كلمه اى بتوان بندگى را رساند و استغفار و توبه كرد و نيازها را برشمرد با ارزش است.[8] در روايات اسلامى  نیز اهمیت بهره گیری از مناجات در زندگی به طرز جالبى به عنوان دستور بيان شده است آنجا كه على عليه السلام مى فرمايد: «لِلمُؤمِنِ ثَلاثُ ساعاتٍ: فَساعَةٌ يُناجى فيها رَبَّهُ وَساعَةٌ يُرِمُّ مَعاشَهُ وَساعَةٌ يُخَلّي بَينَ نَفسِهِ وَبَينَ لَذَّتِها فيما يَحِلُّ وَيَجمُلُ ؛ زندگى مؤمن بر سه بخش است: بخشى به معنويات مى پردازد و با پروردگارش مناجات مى كند، بخشى به فكر تأمين معاش است و بخشى را به اين تخصيص مى دهد كه در برابر لذّاتى كه حلال و مشروع است آزاد باشد».[9]،[10]

در روايتی دیگر از رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) «...و المناجاةُ للّه؛ مناجات با خداوند متعال»[11] از جمله علامت های فرد خاشع بر شمرده شده است مسأله ای مهم که  در چهره و قول و فعل فرد  ظاهر می شود و  مى تواندگوهرى در درون او به نام «قلب خاشع» ایجاد کند و خوشا به چنين صدفهائى كه با مناجات چنين درّهائى در درون خود مى پرورانند كه برق آن درّها در آسمان وجودشان و صفحه اعضاء و جوارحشان نمودار مى گردد.[12]

اینچنین است که در حديثى از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده است كه فرمود: «اى ابوذر،  عاقل آن کسی است که بخشی از اوقات خود را به مناجات با خدايش بپردازد. [13]

سند مناجات شعبانیه

مناجات شعبانیه علاوه بر بلندى محتوا و مضمون، از شهرت و اسناد قابل قبولى برخوردار است؛[14]لذا آن  مناجات پرمعنا توسط مرحوم سید بن طاووس در اقبال،[15]  علامه مجلسی در بحار الانوار،[16] سماهیجی در الصحیفه العلویه[17] و مرحوم شيخ عباس قمى در اعمال مشتركه ماه شعبان در مفاتيح الجنان،  از حضرت امیر (علیه السلام) ذکر شده است.[18]

اهمیت مناجات شعبانیه

بدون ترديد، دعاها و مناجاتى كه از طريق والاترين مخلوقات عالم امكان و برترين بندگان شايسته الهى رسيده است، جامع، بدون نقص و انسان ساز است، و هر دعايى خود مجموعه اى از درس­هاست.[19]لذا مناجات ها و دعاهايى كه از جانب معصومين عليهم السلام رسيده است، چون از بينش عميق خداشناسانه اى برخوردار است و از انسانهاى كامل و راسخان در علم و دانش صادر شده است، از هر نظر قابل اعتماد است و در آن هيچ يك از عوارض جارى در ميان اوراد نشأت گرفته از افكار بشرى وجود ندارد.زیرا آنان چون خدا را به خوبى شناخته اند و اوصاف او را به خوبى مى دانند، آنچه بر زبانشان در دعا و مناجات جارى شده است، پيراسته از خرافات و تعبيرات ناموزون است.[20]

بنابراین  مناجات شعبانیه از مناجات هاى پرارزش ائمّه عليهم السلام است و داراى مضامين عاليه اى است كه در هر وقت حضور قلبى باشد، خواندن آن مناسب است.[21]لیکن آنچه مهم است  فكر كردن در مفاهيم آن، دقّت در بندبند اين مناجات و تعبيرات لطيف و عالى آن و سپس هماهنگ ساختن روح و فكر با اين تعبيرات است.[22]

مناجاتي كه همه امامان(علیه السلام) خوانده اند

به گفته عالم بزرگوار مرحوم «سيّد بن طاووس» در كتاب «اقبال» اين مناجات را اميرمؤمنان على عليه السلام و فرزندانش عليهم آلاف التحيّة و السلام در ماه شعبان مى خواندند.[23]

شبیه این مضمون از سوی مرحوم علّامه مجلسى قدس سره بیان شده است بدین نحو که مناجات شعبانیه، مناجاتى است كه على عليه السلام و امامان معصوم عليهم السلام در ماه شعبان با آن، با خدا راز و نياز مى كردند.[24]،[25]

از اين گونه تعابير به خوبى روشن مى شود كه اين مناجات اهميّت فراوان دارد كه همه ائمّه معصومين عليهم السلام بر آن مداومت داشتند و مطالعه محتواى آن نيز گواه بر اهميّت فوق العاده آن است و در واقع يك دوره عرفان اسلامى در بالاترين سطح در آن منعكس شده و اگر انسان مفاهيم اين مناجات عظيم را در درون قلب و جان خود پياده كند، مقامات طولانى سير و سلوك الى اللَّه را پيموده است.[26]

آغاز دعا و مناجات با صلوات

اول اين مناجات با اين عبارت شروع مى شود:« «اللهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَاسْمَعْ دُعائى اذا دَعَوْتُكَ، وَاسْمَعْ نِدائى اذا نادَيْتُكَ، وَاقْبِلْ عَلىَّ اذا ناجَيْتُكَ، فَقَدْ هَرَبْتُ الَيْكَ، وَوَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ مُسْتَكيناً لَكَ، مُتَضرِّعاً الَيْكَ، راجِياً لِما لَدَيْكَ ثَوابى ؛خدايا بر محمّد و خاندان پاكش درود فرست و هنگامى كه تو را مى خوانم دعايم را اجابت فرما و هنگامى كه تو را صدا مى زنم صدايم را بشنو، و چون با تو سخن گويم به من توجّه نما، به سوى تو گريخته ام و با حالت فروتنى در برابرت ايستاده ام و به درگاهت تضرّع كرده و اميد پاداش نزد تو را دارم »[27]

گفتنی است از  جمله  آداب دعا كردن و شرايط استجابت دعا این است که در ابتداى دعا، حمد الهى، ثناى پروردگار، استغفار و توبه و صلوات بر محمّد و آلش براى استجابت دعا بیان شود که  بسيار مؤثّر است.[28]،[29] لذا در روايات متعددى مى خوانيم كه براى استجابت دعا بايد نخست يا در پايان آن از درود بر محمّد و آل محمّد عليهم السلام استفاده كرد.[30]

به عنوان نمونه  در حديثی از رسول خدا صلى الله عليه و آله مى خوانيم كه فرمود: «اجْعَلُونِى فِى أَوَّلِ الدُّعَاءِ وَفِى آخِرِهِ وَفِى وَسَطِهِ ؛ مرا در ابتداى دعا و در وسط دعا و در آخر دعا قرار دهيد».[31]

و یا در حديث ديگرى، از امام صادق عليه السلام آمده است: «مَنْ كَانَتْ لَهُ إِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ حَاجَةٌ فَلْيبْدَأْ بِالصَّلاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ ثُمَّ يسْأَلُ حَاجَتَهُ ثُمَّ يخْتِمُ بِالصَّلاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يقْبَلَ الطَّرَفَينِ وَيدَعَ الْوَسَطَ إِذَا كَانَتِ الصَّلاةُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ لا تُحْجَبُ عَنْهُ ؛ كسى كه حاجتى در پيشگاه خدا دارد نخست صلوات بر محمّد و آلش بفرستد بعد حاجت خود را بخواهد سپس آن را با صلوات بر محمّد و آل محمّد پايان دهد زيرا خداوند متعال گرامى تر از آن است كه دو طرف را بپذيرد و آنچه در وسط آن دو واقع شده است را نپذيرد.چون هنگامى كه صلوات بر محمّد و آل محمّد فرستاده شود (به يقين) محجوب از خداوند نخواهد بود».[32]

بدون شك اگر در استقبال يا بدرقه دعاها صلوات و درود بر پيامبر صلى الله عليه و آله باشد به اجابت نزديك تر است و به همين دليل در بسيارى از دعاهاى ائمۀ اطهار(علیهم السلام) مى بينيم هنگامى كه چيزى را از خدا مى خواستند نخست صلوات و درود بر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرستادند.[33]

به عنوان مثال اين مطلب در دعاى مكارم الاخلاق امام سجاد(علیه السلام) كاملًا نمايان است كه در هر فرازى از اين دعا نخست امام عليه السلام صلوات و درود بر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرستد و بعد تقاضاى تازه اى از خداوند متعال مى نمايد.[34]

منظور از «سميع» و «بصير» بودن پروردگار چيست؟

در فراز دیگر از مناجات شعبانیه می خوانیم:« وَاسْمَعْ دُعائى اذا دَعَوْتُكَ، وَاسْمَعْ نِدائى اذا نادَيْتُكَ، وَاقْبِلْ عَلىَّ اذا ناجَيْتُكَ ؛ هنگامى كه تو را مى خوانم دعايم را اجابت فرما و هنگامى كه تو را صدا مى زنم صدايم را بشنو، و چون با تو سخن گويم به من توجّه نما »[35]

اكنون اين سؤال پيش مى آيد كه چگونه مى توان خدا رابا بصير و سميع (بينا و شنوا) بودن توصيف نمود در صورتى كه حقيقت بينايى، جز اين نيست كه تصوير اشيا از راه مردمك و عدسى چشم، روى پرده «شبكيّه» منعكس گردد و اعصاب بينايى آن را به مغز مخابره كند و همچنين واقعيّت شنوايى اين است كه امواج صوتى، به گوش كه داراى پرده و استخوان ها و اعصاب مخصوصى است برسد و از آن جا به مغز مخابره گردد، در اين صورت چگونه مى توان خدا را با اين دو صفت توصيف كرد، در صورتى كه او پيراسته از اين موضوعات است؟[36]

در باسخ باید گفت مقصود از توصيف خداوند به اين دو صفت اين است كه تمام ديدنى ها و شنيدنى ها پيش او حاضرند، هرگز خداوند از آنها غافل نيست ، به عبارت ديگر آنچه را كه ديگران با چشم و گوش مى بينند و يا مى شنوند، او با علم نامتناهى خود از آنها آگاه بوده و اطّلاع دارد.[37]

از اين نظر دانشمندان عقايد و مذاهب، حقيقت اين دو صفت را به «علم نامتناهى» خداوند بازگشت مى دهند و چنين مى گويند: نتيجه اى را كه يك انسان بينا و شنوا پس از فعّاليّت هاى زيادى كه اعضاى مخصوص بينايى و شنوايى انجام مى دهند مى گيرد، اين است كه از ديدنى ها و شنيدنى ها آگاه مى گردد، هرگاه وجودى مانند خداوند بدون عضو و فعّاليّت هاى فيزيكى، از ديدنى ها و شنيدنى ها بطور كاملترى آگاه گرديد، قطعاً صحيح خواهد بود كه بگوييم: بينا و شنواست.[38]

حتّى حقيقت بينايى و شنوايى در انسان، همان آگاهى از ديدنى ها و شنيدنى هاست و تمام فعّاليتّ هاى عضوى، مقدّمه ديدن و شنيدن است. هرگاه فردى بدون نياز به اين مقدّمات توانست از ديدنى ها و شنيدنى ها آگاه گردد، به طريق اولى مى توان گفت كه: او سميع و بصير است.به ویژه آنکه  خدا بالاتر از مادّه است و در درك خود، نيازى به چيزى ندارد و جهان با تمام چهره هاى گوناگون خود پيش او حاضر است، از اين جهت بدون هيچ مقدّمه اى مى تواند سميع و بصير باشد؛ زيرا تمام ديدنى ها و شنيدنى ها پيش او حاضر است و او از همه آنها آگاهى دارد.[39]

لذا سميع و شنوا بودن خداوند از طريق ابزار و آلات مادّى و جسمانى نيست، بلکه سميع بودن خداوند گوشه اى از عليم بودن او است، يعنى از تمام صداها آگاهى دارد و از همه، به طور يكسان با خبر است، صدايى او را آزار نمى دهد و چيزى از او دور و مخفى و پنهان نيست.[40]

قرآن مجيد مى فرمايد: «قالَ رَبِّي يَعْلَمُ الْقَوْلَ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ؛ (پيامبر) گفت: پروردگارم همه سخنان را چه در آسمان باشد و چه در زمين مى داند، او شنوا و دانا است.»[41]،[42]

بار خدایا! من از همه به سوي تو گريخته ام

در فراز دیگر از مناجات شعبانیه می خوانیم:« فَقَدْ هَرَبْتُ الَيْكَ، وَوَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ مُسْتَكيناً لَكَ، مُتَضرِّعاً الَيْكَ، راجِياً لِما لَدَيْكَ ثَوابى ؛خدايابه سوى تو گريخته ام و با حالت فروتنى در برابرت ايستاده ام و به درگاهت تضرّع كرده و اميد پاداش نزد تو را دارم »[43]

این فراز نورانی از مناجات شعبانیه به ما می گوید:براى پايان دادن به بدبختيها و ناكاميها بايد دست به انقلابى از درون بزنيم، يك انقلاب فكرى و فرهنگى، يك انقلاب ايمانى و اخلاقى، و به هنگام گرفتارى در چنگال بدبختيها بايد فورا به جستجوى نقطه هاى ضعف خويشتن بپردازيم، و آنها را با آب توبه و بازگشت به سوى حق از دامان روح و جان خود بشوييم، تولدى تازه پيدا كنيم و نور و حركتى جديد، تا در پرتو آن بتوانيم ناكاميها و شكستها را به پيروزى مبدل سازيم.[44]

حال با افزايش سطح آگاهى ما به روشنى در مى يابيم كه بايد به نظام عمومى عالم هستى بازگرديم و با آن همصدا شويم.و همانطور كه واقعا جزئى از اين كل هستيم عملا هم بايد چنين باشيم تا بتوانيم به اهداف خود در تمام زمينه ها برسيم.[45]البته انسان هر چه به خداوند نزديكتر شود و مقرّب تر گردد، بايد تواضع و فروتنى اش بيشتر شود.[46]

بسيارى از افراد هستند كه گرفتار لغزش و خطا مى شوند، ولى هنگامى كه به اشتباه خود پى بردند باز مى گردند و توبه و اصلاح مى كنند، ولى تكبّر و استكبار، از امورى است كه حتّى اجازه بازگشت بعد از بيدارى را نيز به انسان نمى دهد، به همين دليل شيطان هنگامى كه متوجّه خطاى خود شد توبه نكرد، زيرا كبر و غرور به او اجازه نداد سر تسليم و تعظيم در برابر پديده بزرگ آفرينش (انسان) فرود آورد[47]

در حقيقت مراتب مختلف و منظم بازگشت به سوى خدا تذکر و تضرع به همراه تواضع و فروتنی است لذا نخست انسان متذكر مى شود، سپس به درگاه خداوند تضرع مى كند، و بعد عملًا مسير خود را اصلاح كرده و باز مى گردد.[48]

در پایان فرایند بازگشت در این فراز ،  سخن از ثواب به میان آمده است؛ زیرا «ثواب » از مادّه «ثَوب» در اصل، به معناى رجوع و بازگشت به حالت اول است و به هرگونه سرنوشت يا جزا (پاداش و كيفر) نيز گفته مى شود، ولى غالباً در مورد پاداش هاى نيك به كار مى رود.[49]،[50]

گفتنی است  جملۀ «راجِياً لِما لَدَيْكَ ثَوابى؛ اميد پاداش نزد تو را دارم» موجب شد تا  منظور از بازگشت به سوى پروردگار به عقيده جمعى از مفسران و شارحین، تنها بازگشت به ثواب و رحمت  اطلاق شود ، لیکن بهتر آن است كه گفته شود بازگشت به سوى خود او است، يعنى در جوار قرب او جاى گرفتن، بازگشتى معنوى و روحانى نه مكانى و جسمانى.[51]

بی شک تأمل در این فراز نشان می دهد دعاهاى معصومين عليهم السلام، سرشار از درسهاى عالى تربيت و اخلاق است؛ لذا براى كسانى كه با دقّت و حضور قلب و با توجّه به مضمون و محتوايش، آن را زمزمه مى كنند، يك دوره درس تهذيب و خودسازى و توبه مى دهد و به انسانى كه قصد توبه و بازگشت به خدا را دارد، مى آموزد كه چگونه با خداى خويش سخن بگويد که به نوبۀ خود مى توان يك دوره اخلاق اسلامى را استخراج كرد.[52]

سخن آخر:«در ماه شعبان از معارف بلند مناجات شعبانیه غافل نشویم»

شایسته است همگان در ماه مبارک شعبان  تا آنجا که امکان پذیر است از مناجات شعبانیه غافل نشویم بلکه از آن  بهره عميق و وافر بگيريم و در معانى آنها دقّت كنيم و آن را در وجود خود پياده نموده و به صورت درس هاى انسان سازى پيام آنها را بشنويم.[53]

از خدا مى خواهيم كه همه ما را اهل اين مناجات قرار دهد و از متخلّقان آن قرار دهد.[54]

 

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir


[1] كليات مفاتيح نوين ؛ ص61.

[2] همان؛ص62.

[3] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 1 ؛ ص242.

[4] كليات مفاتيح نوين ؛ ص61.

[5] اخلاق در قرآن ؛ ج 2 ؛ ص346.

[6] كليات مفاتيح نوين ؛ ص61.

[7] همان.

[8] همان.

[9] نهج البلاغه؛ ح 390.

[10] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص453.

[11]  تحف العقول؛ص 22.

[12] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 2 ؛ ص356.

[13] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص449.

[14] كليات مفاتيح نوين ؛ ص62.

[15] ر.ک:اقبال.

[16] بحار الانوار؛ ج 91 ؛ ص 96 .

[17] الصحیفه العلویه و التحفه المرتضویه؛ ص 100 .

[18] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 1 ؛ ص242.

[19] كليات مفاتيح نوين ؛ ص61.

[20] همان؛ ص 62.

[21] همان ؛ ص677.

[22] همان؛ص672.

[23] همان.

[24] بحار الانوار؛ ج 91؛ ص 96- 99.

[25] اخلاق در قرآن ؛ ج 2 ؛ ص342.

[26] همان.

[27] كليات مفاتيح نوين ؛ ص672.

[28] وسایل الشیعه؛ ج4؛ص 1126 ، 1127 و 1135.

[29] كليات مفاتيح نوين ؛ ص672.

[30] مصادر نهج البلاغه؛ ج 4؛ ص 266.

[31] کافی؛ج2؛ ص 492، ح 5.

[32]  همان؛ ص 494؛ ح 16.

[33] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 15 ؛ ص20.

[34] همان؛ ص 21.

[35] كليات مفاتيح نوين ؛ ص672.

[36] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص73.

[37] همان.

[38] همان ؛ ص74.

[39] همان؛ص73.

[40] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 3 ؛ ص76.

[41]  سوره انبياء؛ آيه 4.

[42] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 3 ؛ ص76.

[43] كليات مفاتيح نوين ؛ ص672.

[44] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 2 ؛ ص468.

[45] تفسير نمونه ؛ ج 13 ؛ ص524.

[46] سوگندهاى پر بار قرآن ؛ ص451.

[47] اخلاق در قرآن ؛ ج 2 ؛ ص26.

[48] پيام قرآن ؛ ج 4 ؛ ص545.

[49] سورۀ مائده؛ آيه 60،(تفسیر نمونه؛ ج 4؛ ص 556)، سورۀ يوسف؛ آيه 21( تفسیر نمونه؛ج 9؛ ص 424).

[50] لغات در تفسير نمونه ؛ ص505.

[51] تفسير نمونه ؛ ج 26 ؛ ص477.

[52] والاترين بندگان ؛ ص232.

[53] كليات مفاتيح نوين ؛ ص62.

[54] همان ؛ ص672.

captcha