بی شک رسالت انبياء الهی، تربيت انسان ها بوده است، لذا در اين راه مرارت ها و رنج هاى فراوانى برده اند.حال كاروان سالار اين قافله، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز هدف بعثت خود را تكميل مكارم اخلاق دانسته و فرمودند:« إنَّما بُعِثتُ لِاتَمّمَ مَكارِمَ الأخلاقِ؛ من تنها براى تكميل فضائل اخلاقى مبعوث شده ام.»[1]،[2]لذا شایسته است معانی و مفاهیم اصیل اصل اخلاق در بعثت رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) بیش از پیش مورد واکاوی و توجه قرار گیرد.[3]
معنا و چیستی اخلاق
اخلاق جمع «خُلق» و «خُلُق» است. به گفته راغب در مفردات، خَلق و خُلْق (يا خُلُق) هر دو به يك ريشه بر مى گردند. در واقع «خَلْق» به معناى هيئت و شكل و صورتى است كه با چشم سر دیده می شود و خُلق به معناى قوا و سجايا و صفات درونى است كه با چشم دل ديده مى شود.[4]
بنابراين، مى توان گفت: «اخلاق مجموعه صفات روحى و باطنى انسان است» و به گفته بعضى از دانشمندان گاه به بعضى از اعمال و رفتارى كه از خلقيّات درونى انسان ناشى مى شود، نيز اخلاق مى گويند.[5]
البته «اخلاق» را از طريق آثارش نيز مى توان تعريف كرد، و آن اين كه «گاه فعلى كه از انسان سر مى زند، شكل مستمرّى ندارد؛ ولى هنگامى كه كارى بطور مستمر از كسى سر مى زند ؛هم چون امساك در بذل و بخشش و كمك به ديگران، دليل بر اين است كه يك ريشه درونى و باطنى در اعماق جان و روح او دارد، آن ريشه را خلق و اخلاق مى نامند.[6]
اینچنین است که می خوانیم[7]:«خُلق همان حالت نفسانى است كه انسان را به انجام كارهايى دعوت مى كند بى آن كه نياز به تفكّر و انديشه داشته باشد.»[8]،[9]
همين معنى را مرحوم فيض كاشانى در كتاب «حقايق» آورده است، آنجا كه مى گويد:«بدان كه خوى عبارت است از هيئتى استوار با نفس كه افعال به آسانى و بدون نياز به فكر و انديشه از آن صادر مى شود.»[10]،[11]
و به همين دليل اخلاق را می توان به ملكاتى كه سرچشمه پديد آمدن كارهاى نيكو است اخلاق خوب و ملكات فضيله اطلاق کرد، و آنها كه منشا اعمال بد است به آن اخلاق بد و ملكات رذيله نامید.[12]
هم چنین گاه به آثار عملى و افعال ناشى از اين صفات نيز واژه «اخلاق» اطلاق مى شود؛ مثلًا، اگر كسى پيوسته آثار خشم و عصبانيّت نشان مى دهد به او مى گويند: اين اخلاق بدى است، و بعكس هنگامى كه بذل و بخشش مى كند مى گويند:اين اخلاق خوبى است كه فلان كس دارد؛ در واقع اين دو، علّت و معلول يكديگرند كه نام يكى بر ديگرى اطلاق مى شود.[13]
حضرت محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله)؛ بهترین معلم اخلاق
سپاس خداوندى كه انسان را نهاد و فطرتى پاك عطا فرمود تا همواره در جستجوى حق باشد و هيچ گاه از توفيق هدايت محروم نساخت و بعضى از بندگان پاكش را يكى پس از ديگرى مُرشد آدميان ساخت و بهترين آنان محمد امين صلى الله عليه و آله را بزرگ ترين معلّم اخلاق و خاتم رسولان قرار داد.[14]
ساير پيامبران الهى نیز يكى پس از ديگرى به تهذيب نفوس و تكميل اخلاق كه خمير مايه سعادت انسانها است پرداختند، امّا بزرگترين معلّم اخلاق پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله بود كه با شعار«انَّما بُعِثْتُ لِا تَمِّمَ مَكارِمَ الْاخْلاقِ»مبعوث شد.[15] و از آنجا که يكى از اهداف اصلى بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله تزكيه نفوس و تربيت انسانها و پرورش اخلاق حسنه بوده است؛ شايد به همين دليل «تزكيه» بر «تعليم» پيشى گرفته است، چرا كه هدف اصلى و نهائى «تزكيه» است هرچند در عمل «تعليم» مقدّم بر آن مى باشد.[16]
حال همان گونه كه آموزشهاى صحيح سبب بالا بردن سطح اخلاق و تزكيه نفوس مى شود، وجود فضائل اخلاقى در انسان نيز سبب بالابردن سطح علم و دانش اوست؛ چرا كه انسان وقتى مى تواند به حقيقت علم برسد كه از «لجاجت» و «كبر» و «خودپرستى» و «تعصّب كوركورانه» كه سدّ راه پيشرفتهاى علمى است خالى باشد، در غير اين صورت اين گونه مفاسد اخلاقى حجابى بر چشم و دل او مى افكند كه نتواند چهره حق را آن چنان كه هست مشاهده كند و طبعاً از قبول آن وا مى ماند.[17]
از سوی دیگر باید اذعان نمود تربيت، بيشتر جنبه عملى دارد، تا جنبه علمى.لذا مربى كامل كسى است كه علاوه بر آشنايى دقيق به خوبى ها، بدى ها و اطلاع دقيق از اسرار و رموز وجود انسان، شخصاً يك فرد كامل از نظر اخلاق و عمل باشد. مسلماً انتظار تربيت از ذات تربيت نايافته ، انتظار بسيار نابجايى است، زيرا آنقدر كه صفات و اخلاق مربى در تكميل و تربيت افراد مورد تربيت مؤثر است، هيچ چيز حتى علم و دانش او مؤثر نيست.[18]
حال به راستی آيا چنين كسى جز پيامبر معصوم كه از طرف آفريدگار جهان به عنوان مربى و راهنما تعيين شده و علاوه بر علم سرشار، از هر گونه گناه و انحراف و خطا مصونيت دارد مى تواند باشد؟[19]
بنابراين رسيدن به هدف آفرينش و تكامل انسان در جنبه هاى اخلاقى بدون بعثت انبيا ممكن نيست و مسلماً خدايى كه ما را براى اين هدف مقدس آفريده چنين مربيانى را نيز براى ما فرستاده است ![20]
در این بین، بعثت نبوی، قيام پيغمبرى است كه مربّى اخلاقى و معلّم كتاب و حكمت است به عنوان منّتى بزرگ و نعمتى عظيم از ناحيه خداوند شمرده است؛ که اين امر خود دليل مهمی بر اهمّيّت اخلاق است.[21]
اینگونه است که امام علی عليه السّلام نیز به بيان اين نكته مى پردازد كه من اگر در دوران قبل از بعثت نيز از آن حضرت پيروى مى كردم و اين را افتخار و فرصت مهمى براى خود مى شمردم، به اين دليل بود كه آن حضرت از آغاز عمر تحت هدايت و عنايت پروردگار قرار داشت، مى فرمايد: «از همان زمان كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله از شير بازگرفته شد، خداوند بزرگ ترين فرشته از فرشتگان خود را مأمور ساخت تا در طول شب و روز وى را به راههاى فضيلت و محاسن اخلاق جهانيان وادارد و من هم مانند كودكى كه به دنبال مادرش حركت مى كند از او پيروى مى كردم. هرروز نكته تازه اى از اخلاق برجسته خود براى من آشكار مى ساخت و مرا فرمان مى داد كه به او اقتدا مى كنم».[22]
اشاره آن حضرت به اين نکته مهم است كه سرپرستى پيامبر صلّى اللّه عليه و اله نسبت به من، تنها در جهات ظاهرى و معمولى نبود، بلكه هرروز اين معلم بزرگ درس، تازه اى از اخلاق و فضيلت به من آموخت و من نيز پذيرا مى شدم.[23]
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)؛ مظهر خلق عظیم
گفتنی است قرآن کریم بر خلق و خوى نيكو و اخلاق عظيم و برجسته حضرت محمد صلى الله عليه و آله شهادت داده است لذا می خوانیم: «وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ؛ و (سوگند به قلم و ابزار نوشتن كه) تو اخلاق عظيم و برجسته اى دارى».[24]
تأثير اين اخلاق در پيشرفت پيغمبر(صلی الله علیه و آله) به اندازه اى بود كه بعضى آن را به عنوان معجزه اخلاقى پيغمبر مى شمرند.[25]در هر حال توصيف پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله به خلق عظيم ، نشان مى دهد كه اين ويژگى اخلاقى از والاترين صفات انبياء است.[26]
مراد از خلق عظیم نبوی چیست ؟
حال پرسش این است که «اخلاق عظيم» كه با اين اهميّت بيان شده چيست؟در پاسخ می توان گفت ،خُلُقْ به معناى دين و آيين است؛ يعنى قسم به قلم و ابزار نوشتن كه تو صاحب آيين عظيمى هستى؛ هم چنین می توان اذعان کرد خلق عظيم به معناى اخلاق اسلامى است. اى پيامبر ما! اخلاق اسلامى كه به وسيله تو تبليغ شده، اخلاق برجسته و سرنوشت سازى است.[27]
و نیز خلق عظيم به معناى واجد صفات و ويژگيهاى زير بودن:استقامت ورزيدن، اهل بذل و بخشش بودن، و تدبير امور بر اساس اصول سه گانه عقل و رفق و مدارا، تحمّل كردن سختيهاى دعوت به سوى خدا، عفو و گذشت ازخطاهاى مردم، كوشش فراوان جهت يارى مؤمنان، ترك حسد و حرص و مانند آن.[28]
هم چنین خلق عظيم اشاره به صفات برجسته اى است كه در آيات اوليّه سوره مؤمنون آمده است: مؤمنان رستگار شدند؛ آنها كه در نمازشان خشوع دارند، و آنها كه از لغو و بيهودگى روى گردانند، و آنها كه زكات را انجام دهند، و آنها كه دامان خود را (از آلوده شدن به بى عفّتى) حفظ مى كنند؛ ... و آنها كه امانتها و عهدهاى خود را رعايت مى كنند، و آنها كه بر نمازهايشان مواظبت مى نمايند، (آرى!) آنها وارثانند. (وارثانى) كه بهشت برين را ارث مى برند وجاودانه در آن خواهند ماند».[29]بنابراين كسانى كه واجد صفات هفت گانه بالا باشند داراى خلق عظيم هستند.[30]
تمام آنچه در این فراز ذکر گردید از مصاديق خلق عظيم است؛ هر چند منحصر در آن نيست. بنابراين تفسير، خداوند به قلم و ابزار نوشتن سوگند ياد مى كند كه پيامبرش تمام اخلاق ويژگيهاى اخلاقى برجسته را دارد. اخلاق فردى، اخلاق اجتماعى، اخلاق ميدان جنگ، اخلاق به هنگام صلح، اخلاق خانه و خانواده، اخلاق جامعه، اخلاق در سفر، اخلاق در وطن و خلاصه اينكه آن حضرت واجد تمام صفات فضيلت اخلاقى هست و از همه رذيله هاى اخلاقى پاك و مبرّا مى باشد.[31]
بعضى از مفسران خلق عظيم پيامبر صلى الله عليه و آله را به صبر در راه حق، وسعت بذل و بخشش، تدبير امور، و رفق و مدارا و تحمّل سختى ها در راه دعوت به سوى خدا و عفو و گذشت و جهاد در راه پروردگار و ترك حرص و حسد تفسير كرده اند[32] و اين نشان مى دهد كه خلق عظيم را منحصر به خوش خويى و نرمش و مدارا ندانسته اند بلكه آن را مجموعه اى از صفات والاى انسانى شمرده اند، و به تعبير ديگر تقريباً همه اخلاق حسنه را در خلق عظيم به طور جمعى ديده اند.[33]
حديثى كه از امام صادق عليه السلام در اين زمينه نقل شده است نيز مؤيّد اين معنى است مى فرمايد: «انَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ادَّبَ نَبيَّهُ فَاحْسَنَ ادَبهُ فَلَمَّا اكْمَلَ لَهُ الْادَبَ قالَ انَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظيمٍ؛ خداوند پيامبرش را تربيت اخلاقى كرد، هنگامى كه تربيت او كامل شد به او فرمود: انَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظيمٍ».[34]،[35]
و اگر در بعضى از روايات خلق عظيم به اسلام يا آداب قرآنى تفسير شده به خاطر آن است كه اسلام و قرآن در بردارنده مجموع فضائل اخلاقى است.[36]
اين در حالى است كه در بعضى از روايات «حسن خلق» به خوش رويى، نرمش و خوبى گفتار تفسير شده، از جمله در حديثى كه در «نور الثقلين» در ذيل همين آيه نقل شده مى خوانيم: از امام صادق عليه السلام پرسيدند: حسن خلق چيست؟ فرمود: «تَلينُ جانِبَكَ وَ تُطَيِّبُ كَلامَكَ وَ تَلْقى اخاكَ بِبُشْرٍ حَسَنٍ؛ حسن خلق آن است كه رفتار خود را آميخته با نرمش، و كلام خود را پاكيزه و محبّت آميز كنى، و با چهره گشاده برادر مسلمانت را ملاقات نمايى».[37] و اين دو با هم منافاتى ندارند.[38]
لذا خلق عظیم اینگونه است كه عقل در آن حيران است، لطف و محبتى بى نظير، صفا و صميميتى بى مانند، صبر و استقامت و تحمل و حوصله اى توصيف ناپذير.[39]
اگر مردم را به بندگى خدا دعوت مى كنى تو خود بيش از همه عبادت مى نمايى، و اگر از كار بد بازمى دارى تو قبل از همه خوددارى مى كنى آزارت مى كنند و تو اندرز مى دهى، ناسزايت مى گويند و براى آنها دعا مى كنى، بر بدنت سنگ مى زنند و خاكستر داغ بر سرت مى ريزند و تو براى هدايت آنها[40]دست به درگاه خدا برمى دارى.آرى تو كانون محبت و عواطف و سرچشمه رحمتى.[41]
گذری بر خلق عظیم نبوی
پيروزى پيامبر صلى الله عليه و آله هرچند با تأييد و امداد الهى بود، ولى از نظر ظاهرى عوامل متعدّدى داشت كه يكى از مهم ترين آنها جاذبه اخلاقى آن حضرت بود. آن چنان صفات عالى انسانى و مكارم اخلاق در او جمع بود كه دشمنان سرسخت را تحت تأثيرقرار مى دادوبه تسليم وا مى داشت و دوستان را سخت مجذوب خود مى ساخت.[42]
حتّى اگر اين را معجزه اخلاقى پيامبر صلى الله عليه و آله بناميم اغراق نگفته ايم، چنانكه نمونه اى از اين معجزه اخلاقى در فتح مكّه نمايان گشت، هنگامى كه مشركان خونخوار و جنايت پيشه كه ساليان دراز هر چه در توان داشتند بر ضدّ اسلام و شخص پيامبر صلى الله عليه و آله به كار گرفتند در چنگال مسلمين گرفتار شدند، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله برخلاف تمام محاسبات دوستان و دشمنان، فرمان عفو عمومى صادر كرد و تمام جنايات آنان را به دست فراموشى سپرد و همين سبب شد كه به مصداق «يَدْخُلُونَ فِى دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا؛[43] فوج فوج به دین خدا درمی آیند. » مردم گروه گروه مسلمان شوند.[44]
درباره حسن خلق، عفو، مهربانى، ايثار، فداكارى و تقواى آن حضرت همين بس كه در حديثى از حسين بن على عليه السلام آمده است كه فرمود: از پدرم اميرمؤمنان على عليه السلام درباره ويژگى هاى زندگى پيامبر صلى الله عليه و آله و اخلاق او پرسيدم و پدرم مشروحاً اینگونه به من پاسخ فرمود:«پيامبر صلى الله عليه و آله با همنشينانش با خوشرويى و خنده برخورد مى كرد و نرمخو و ملايم بود. هرگز خشن، سنگدل، پرخاشگر، بدزبان، عيب جو و مديحه سرا نبود.هيچ كس از او مأيوس نمى شد و هر كه به در خانه او مى آمد نوميد بازنمى گشت.سه چيز را از خود دور كرده بود: مجادله در سخن، پرگويى، دخالت در كارى كه به او مربوط نبود. و دو چيز را در مورد مردم رها كرده بود: كسى را مذمّت نمى كرد، به جست وجوى لغزش ها و عيب هاى پنهانى مردم نمى پرداخت.[45]
فقط در مورد امورى كه ثواب الهى را اميد داشت سخن مى گفت. هنگام سخن گفتن به قدرى كلماتش در دل ها نفوذ داشت كه همه سكوت اختيار مى كردند و هنگامى كه ساكت مى شد آنها به سخن درمى آمدند، امّا نزد او هرگز نزاع و مجادله نمى كردند. هرگاه مرد غريب و ناآگاهى با خشونت سخن مى گفت و درخواستى مى كرد، تحمّل مى كرد و به يارانش مى فرمود: هرگاه كسى حاجتى دارد به او عطا كنيد. هرگز كلام كسى را قطع نمى كرد تا سخنش پايان گيرد».[46]
تکمیل فضائل اخلاقی؛ راز بعثت نبوی
در حديثى مى خوانيم كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «انَّما بُعِثتُ لِاتَمّمَ مَكارِمَ الأخلاقِ ؛ من براى اين مبعوث شده ام كه فضايل اخلاقى را تكميل كنم».به اين ترتيب، يكى از اهداف اصلى بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله همين تكميل اخلاق نيكوست.[47]
در تبیین این مهم باید گفت بخش مهمی از تعليمات اسلام، اخلاق است. حال منظور آن حضرت از فضايل و مکارم اخلاقى، صفاتى مانند: امانت دارى، درستكارى، شجاعت، راستگويى، وفادارى، پاى بندى به تعهدات، احترام به بزرگترها بخصوص پدر و مادر، رعايت عدالت و مانند آن است. زیرا اخلاق فردى و اجتماعى سبب نجات بشر از مشكلات و پيشرفت در همه كارها و صفا و صميميت همه گروهها و صلح و امنيت در جامعه بشرى است.[48]
مکارم اخلاقی در بعثت نبوی؛ به مثابۀ عدالت فردی و اجتماعی
به اتّفاق همه دانشمندان علم اخلاق ، رمز خوشبختى و سعادت حقيقى بشر در تعديل احساساتش نهفته است كه از آن به عدالت تعبير مى شود و آن به معناى واقعى كلمه در منطبق كردن مسير زندگى با راه خدا كه صراط مستقيم است خلاصه مى شود؛ زيرا روح آرامش و اطمينان آن جاست. [49]
لذا فضايل و سجايايى كه در اعماق روح ريشه دوانيده، و سراسر وجود انسان را در بر گرفته باشد. موجب می شود مسلمانان در منافع با يكديگر شريك باشند و اصول عدالت و انصاف را در حق يكديگر رعايت كنند.[50]
به عنوان نمونه عدالت در امور اجتماعى با بندگان خدا همين است كه با نرمى با آنها برخورد مى كنند مادامى كه حصار ارزشها را نشكنند، و به مرزهاى اخلاق تعدى نكنند، و گرنه دچار شدّت و حدّت متقين مى گردند.[51] و یا «تقوا» به عنوان نماد عدالت فردی باید در همه ابعاد و در مفهوم وسيعش، حتی در برابر مخالفان، و نیز در برابر دشمن تحقق یابد تا رعایت اصول اخلاق اسلامى ترسیم شود.[52]
چرا كه باغ پر بار جامعه انسانيّت، با گل ها و برگ هاى پر طراوت اخلاق و فضيلت زينت مى يابد و ميوه هاى آن عدالت و مروّت و محبّت است و آبى كه اين درختها را سرسبز و پربار مى سازد، ايمان و تقوا است و در عصر جاهليّت خبرى از هيچ يك از اين امور نبود. حتّى از نظر جهات مادّى، كسب و تجارت و دامدارى و زراعت، بر اثر ناامنى و جنگها، به كلّى ضعيف گشته بود و فقر شديدى بر تمام مردم جاهلى حاكم بود، به گونه اى كه فرزندان دلبندشان را از خوف فقر مى كشتند كه قرآن از آن نهى فرمود و گفت: «وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ؛ فرزندان خود را از ترس فقر نكشيد.»[53] و اين غير از كشتن دختران به خاطر احساس ننگ بود.[54]
اینگونه است که پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در مورد بعثت خويش مى فرمايد:«بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلاقِ ؛ براى كامل كردن اصول اخلاقى مبعوث شده ام».[55] و خداوند متعال نیز در مورد فلسفه بعثت انبيا در قرآن کریم مى فرمايد:«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ؛[56] ما پيامبران خود را با دلايل روشن فرستاديم، و با آنها كتاب آسمانى و ميزان (شناسايى حق از باطل و قوانين عادلانه) نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند».[57]
طبق اين آيه شريفه، يكى از اهداف بعثت انبيا عدالت اجتماعى است. [58]حال در آيه «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أتْقَاكُمْ ؛ گرامى ترين شما نزد خداوند باتقواترين شماست»[59] به معناى گرامى تر و بزرگوارتر است و «مكارم اخلاق » هم به معناى ارزش هاى اخلاقى و تحقق عدالت در ابعاد فردی و اجتماعی است.[60]
آری وقتى به تعليمات رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله)مى نگريم مجموعه اى از عقايد خالص توحيدى و احكام و قوانينى را می بینیم که ضامن عدالت اجتماعى است، و برنامه هايى كه خالى از خرافات است و اخلاق و ارزش هايى كه در قالب عدالت طلبی به حق متمم مكارم الاخلاق مى باشد.[61]
نفی سکولاریسم؛ شکوه پیوند اخلاق و سیاست در بعثت نبوی
در دنياى مادى هم چون كشورهاى بزرگ صنعتى ، احزابى تشكيل مى شود كه هر كدام حافظ منافع گروه معيّنى مى باشد، سپس از هر وسيله اى براى جلب آراء بيشتر و دستيابى به حكومت [62]بهره مى گيرند، و هنگامى كه به حكومت رسيدند افرادى را به كار مى گيرند، كه قدرت آنها را تحكيم كند و اصولى را به كار مى بندند كه منافع مادى گروهى آنها را تضمين نمايد.[63]
در برابر اين نوع حكومت، حكومت انبيا و اولياء اللّه است كه نه بر محور منافع فرد دور مى زند و نه منافع گروه معيّنى، بلكه اساس و پايه آن بر حفظ ارزشهاى والاى انسانى گذارده شده است.[64]
گروه اوّل با صراحت مى گويند كه اخلاق و سياست با يكديگر جمع نمى شود، بنا بر اين فرمانروايى كه خويشتن را ملزم به رعايت اصول اخلاقى مى داند، در حقيقت مغز سياسى ندارد، و هرگز حاكميتش دوام نخواهد يافت! هدف وسيله را توجيه مى كند و هر آنچه در راه نيل به هدف دستاويز قرار گيرد نيك شمرده مى شود! در حالى كه پيشواى گروه دوم مى گويد: انّما بعثت لاتمّم مكارم الاخلاق، من تنها براى تكميل ارزشهاى اخلاقى مبعوث شده ام.[65]
يكى از دانشمندان بزرگ تعليم و تربيت مى گويد:«كسانى كه سعى دارند اخلاق را از دين جدا كنند و به طور مستقل در تكميل آن بكوشند، دست به كار خطرناكى زده اند».[66] زیرا جدايى دين از سياست يعنى محو اسلام، تخريب عقايد و اخلاق .[67]
بعثت نبوی ؛ ترسیم عینی فضائل اخلاقی در مردم گرایی
بی شک نرمش و ملايمت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) سكوى پرش بزرگى براى دستيابى به اهدافى بلند و رمز موفقيت پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) در گرايش مردم به اسلام نبوی است، حال آنکه اگر با خشونت با مردم برخورد مى كرد، كسى به گرد او جمع نمى شد« وَلَوْ كُنْتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ؛اگر با غلظت و شدت بودى از گرد تو پراكنده مى شدند».[68]
انسان با نرمى مى تواند قدرت خود را مضاعف كند لذا در حديثى آمده است:«مَنْ لانَ عَودُه كَثُفَتْ اغصانُه؛كسى كه برگشتن او نرم و سريع باشد، شاخه هايش زياد مى شود»؛ يعنى اگر كسى زود منعطف به مردم شد و در برخوردها سريع از غضب و شدت خود برگشت، مردم هم به او متمايل شده، و همچون شاخه هائى قوى براى حفاظت و يارى او خواهند بود، اين كلام به صورت مثلى درآمده براى افراد متواضع كه با مردم الفت گرفته، و مردم نيز آنها را دوست دارند، و در نتيجه بوسيله مردم و با اجتماع آنها قدرت پيدا مى كنند.[69]
البته نه تنها پيامبر صلى الله عليه و آله كه امام عليه السلام و هر رهبر اجتماعى نيازمند به خُلق و خوى جذّابى است كه مردم را همچون مغناطيس به سوى خود جذب كند.[70]
بدون شك هر گونه خشونت و بدخلقى كه مايه پراكندگى و انزجار مردم است براى پيامبر صلى الله عليه و آله و امام عليه السلام عيب بزرگى است، و آنها از چنين عيبى منزهند.[71] لذا اين اخلاق پيامبر صلى الله عليه و آله بود كه باعث جذب مردم به آن حضرت و الفت مردم با يكديگر شد.[72]
سخن آخر:« ترویج اخلاق نبوی؛ مهمترین ضرورت دراصلاح اخلاقی جامعه»
در خاتمه باید گفت هدف از بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله تكميل فضايل اخلاقى در جامعه اسلامى است. براستى اگر اخلاق اسلامى تا اين درجه از اهميّت است، بايد براى پياده كردن آن در وجود خويش و جامعه تلاشى مضاعف انجام داد.[73] حال چه خوب است كه اين اخلاق اسلامى امروز زنده شود و در هر مسلمانى، پرتوى از اخلاق و خوى پيامبر صلى الله عليه و آله باشد.[74]
لذا باید به سمت« انک لعلی خلق العظیم» و اخلاق پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) برویم.[75] زیرا پیامبر(صلی الله علیه و آله) با سلاح اخلاق دلها را تسخیر کرد و با اخلاق اسلامی و خلق عظیم نبوی می توان جامعه را اصلاح کرد.[76]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] كنز العمّال؛ ح 52175، تفسیر نمونه؛ ج ؛ ص16.
[2] اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص22.
[3] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص21.
[4] اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص23.
[5] همان؛ ص 24.
[6] همان ؛ ص23.
[7] ر.ک: تَهْذيبُ الْاخْلاقِ وَتَطْهيرُ الْاعْراقِ.
[8] تهذيب الاخلاق؛ ص51.
[9] اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص24.
[10] حقائق؛ ص 54.
[11] اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص24.
[12] همان.
[13] همان؛ص25.
[14] احكام خانواده ؛ ص15.
[15] اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص39.
[16] همان ؛ ص19.
[17] همان.
[18] رهبران بزرگ ؛ ص24.
[19] همان؛ ص 25.
[20] همان.
[21] اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص20.
[22] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 7 ؛ ص496.
[23] همان؛ص500.
[24] سوگندهاى پر بار قرآن ؛ ص342.
[25] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 12 ؛ ص258.
[26] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص139.
[27] سوگندهاى پر بار قرآن ؛ ص358.
[28] همان؛ ص 359.
[29] سورۀ مومنون؛آیۀ1-11.
[30] سوگندهاى پر بار قرآن ؛ ص359.
[31] همان.
[32] مجمع البيان؛ ج 10؛ ص 331.
[33] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص139.
[34] نورالثقلين؛ ج 5؛ ص 389، اصول كافى؛ ج 1؛ ص 26؛ ح 4.
[35] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص139.
[36] همان.
[37] نورالثقلين؛ج 5؛ ص 391.
[38] اخلاق در قرآن، ج 3، ص 140.
[39] تفسير نمونه ؛ ج 24 ؛ ص371.
[40] همان.
[41] همان؛ ص 372.
[42] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص237.
[43] سورۀ نصر؛آیۀ2.
[44] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى، ص 238.
[45] همان.
[46] همان.
[47] همان ؛ ص239.
[48] رساله احكام جوانان (پسران) ؛ ص14.
[49] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص401.
[50] آيين ما (اصل الشيعة) ؛ ص48.
[51] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 2 ؛ ص144.
[52] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 2 ؛ ص614.
[53]سوره اسراء؛ آيه 31.
[54] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 3 ؛ ص621.
[55] بحارالانوار؛ ج 16؛ ص 210.
[56] سوره حديد؛آیۀ25.
[57] اهداف قيام حسينى ؛ ص15.
[58] همان.
[59] سوره حجرات؛ آيه 13.
[60] مشكات هدايت، ص 75.
[61] پيام قرآن ؛ ج 7 ؛ ص290.
[62] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 2، ص 455.
[63] همان.
[64] همان.
[65] كنز العمال؛ ج 3؛ ص 16؛ ح 5217.
[66] آفريدگار جهان ؛ ص25.
[67] مشكات هدايت ؛ ص13.
[68] سوره آل عمران؛ آيه 159.
[69] سفينة البحار؛ ج 2؛ ص 520.
[70] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان ؛ ص253.
[71] همان؛ ص 254.
[72] گفتار معصومين(علیهم السلام) ؛ ج 2 ؛ ص18.
[73] سوگندهاى پر بار قرآن ؛ ص360.
[74] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص239.
[75] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار رییس و مسوولین دانشگاه پیام نور؛5/2/1393.
[76] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار رئیس نیروی انتظامی استان قم؛10/12/1388.