وقتی سخن از «اخلاق» به ميان مى آيد بسيارى از مردم، حتى بعضى از اهل فضل و دانش، آن را يك امر مستحبى، و در حاشيه زندگى مى دانند، درحالى كه غالب مشكلات فردى و اجتماعى كه با آن دست به گريبان هستيم، دقيقاً و مسلماً ناشى از ضعفهاى اخلاقى است، مشكلات و گرفتاريها و بن بست هاى جهانى نيز درست از فقر اخلاقى جوامع سرچشمه مى گيرد؛ آرى اخلاق سرمايه اصلى اقوام و ملتها است. اخلاق كليد حل مشكلات مهم اجتماعى است. اخلاق خميرمايه تمدن و ستون فقرات يك زندگى اجتماعى سالم و بهترين وسيله انسان در سير الهى است.[1]
اینگونه است که ترویج تعالیم اخلاقى از جمله مهمترين هدف انبياى الهى را تشكيل مىدهد، زيرا بدون اخلاق نه دين براى مردم مفهومى دارد، و نه دنياى آنها سامان مىيابد[2] در این میان بعد از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله، امامان معصوم عليه السلام به گواهى روايات اخلاقى گسترده اى كه از آنان نقل شده، بزرگترين معلّمان اخلاق بودند؛ و در مكتب آنها مردان برجسته اى كه هر كدام از آنها را مى توان يكى از معلّمان عصر خود شمرد، پرورش يافتند.[3]
بنابراین زندگانى پيشوايان معصوم عليه السلام به ویژه امام هادی (ع) گواه روشنى بر موقعيّت اخلاقى و فضائل آنها است.[4] از این رو اگر به تعالیم نورانی آن حضرت مراجعه كنيم، مىبينيم كه امام هادی(ع)، در واقع يك دوره درس اخلاق و فضايل انسانى را شرح داده و جامعه را از رذايل اخلاقى كه سبب سقوط انسانها مىشود، بازداشته است.[5]
جاهل،اسیر زبان خویش است
بسيارى از علماى اخلاق گام نخستين در اصلاح اخلاق و تهذيب نفس و خودسازى را اصلاح زبان مىدانند؛ و در احاديث اسلامى به رابطه ميان جهل و نادانى با آلودگى زبان، اشاره شده است. از جمله در روایتی از امام دهم حضرت هادى عليه السلام مىخوانيم:[6]«الْجاهلُ اسيرُ لِسانِهِ؛جاهل اسير زبان خويش است!»[7]
در تبیین این روایت نورانی باید گفت بدیهی است زبان، سادهترين عضوى است كه در اختيار انسان است و به آسانى آن را به گردش در مىآورد؛ ولى گاه جهالت آن چنان بر انسان غلبه مىكند كه مهار زبان را از دست او مىگيرد؛ همچون مركب چموش و سركشى كه زمام اختيار از صاحبش گرفته و او را به سوى پرتگاه مىبرد.[8]
از این رو فرد جاهل آن چه بر زبانش جارى مىشود مىگويد؛ در حالى كه نمىداند كدام به سود اوست و كدام به زيان او ، لیکن وقتی مؤمن بخواهد سخنى بگويد نخست مىانديشد؛ اگر خير بود اظهار مىكند و اگر شرّ بود آن را پنهان مىسازد.[9]از این جهت سخنان عاقل حساب شده، موزون، مفيد و سنجيده است؛ ولى سخنان فرد نادان ناموزون و گاه خطرناك و بر زيان خود او.[10]
بی شگ هرگاه انسان از اسباب و ابزار شناخت و معرفت كه خدا در اختيارش قرار داده، استفاده نكند، چنان سقوط مىكند كه از تمام جنبندگان روى زمين پستتر مىشود، وبه اسْفَلُ السّافِلين سقوط مىكند.[11]
حال برای برون رفت از این نقیصه انسان باید هر سخنى که مىخواهد بگويد، اوّل در آن بينديشد؛ سپس بر زبان جارى كند؛ هرگاه به اين مسأله جامۀ عمل بپوشد به يقين از آفات زبان بر كنار خواهد بود.[12]
هشدار امام هادی(علیه السلام) به انسان های از خود راضی
یکی از حالاتی که برای انسان پیدا می شود حالت از خود راضی بودن است. رذیلتی اخلاقی که بر اثر حب ذات، وسوسه های شیطان، هوی پرستی، وجود افراد متملقی در پیرامون انسان شکل می گیرد،[13] البته حب ذات و علاقه به خويشتن، در حدود متعادل براى ادامه حيات لازم است، ولى اگر به حد افراط برسد سر از «خودخواهى» «تکبر» در مىآورد.[14]
از این رو افرادى كه از خود راضى هستند هرگز عيوب خود را نمىبينند، خود را وظيفه شناس، پاك، بدون عيب، جدى و فعال و دوست داشتنى و گل سر سبد اجتماع مىبينند، و به همين دليل توقع فراوان بىدليلى از مردم دارند، و همين موضوع سرچشمه سرازير شدن سيل خشم مردم به سوى آنان مىگردد.[15]
در این زمینه امام هادی(ع) با هشدار به انسان های از خود راضی می فرماید: «مَنْ رَضِيَ عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السَّاخِطُونَ عَلَيْهِ؛[16] هر کس از خود راضی باشد، غضب کنندگان بر او بسیار خواهند شد.».[17]
در تبیین کلام نورانی آن جضرت باید گفت، نداشتن ظرفیت کامل و جهل به نقائص خویش از جمله عوامل از خود راضی بودن است. لذا نه مردم از فرد خودراضی رضایت دارند و نه خداوند. خدا راضی نیست زیرا چنین کسی در مسیر اصلاح خویشتن بر نمی آید چرا که خود را کامل و بی نقص می داند. [18]
اما خلق خدا از او ناراضی نیستند زیرا چنین فردی توقع زیادی از مردم دارد و از آنها انتظار احترام، خضوع و تواضع دارد.[19] فرد از خود راضى انتظار دارد ديگران براى او احترام فراوان قائل شوند، همه به او سلام كنند، در مجالس، صدر مجلس را به او اختصاص دهند، روى حرف او سخنى نگويند و پيوسته زبان به مدح و ثنايش بگشايند.[20]
هنگامى كه اينگونه احترامات را نمىبيند و مردم او را در جايگاه اصلىاش مىشناسند نه آنچه خودش ادعا دارد؛ لذا نسبت به مردم بدبين مىشود و زبان به بدگويى مىگشايد و بىاعتنايى پيشه مىكند و همين امر مردم را به او خشمگين مىسازد. به ديگر سخن، اين صفت زشت هم او را نسبت به مردم خشمگين مىسازد كه به گمانش حق او را ادا نمىكنند و قدر او را نمىشناسند و هم مردم را نسبت به او.[21]که در نهایت این سیکل معیوب موجب می شود که هم مردم از او و هم او از مردم ناراضی شود که در نهایت فرد از خود راضی دچار انزوای اجتماعی خواهد شد.[22]
لیکن كسانى كه خود را در جايگاه نقد و انتقاد قرار مىدهند متواضعانه با مردم برخورد مىكنند، هرگز خود را طلبكار نمىدانند و پيوسته براى ديگران احترام قائلند ، اين امر دوستان فراوانى براى آنها جلب مىكند.[23]
به روزگار بد مگو
تأسف آور است كه برخی افراد به جاى بررسى عوامل شكست و پيروزى خود و ديگران و استفاده از اين تجربيات گرانبها در زندگى، گناه همه شكستها را به گردن شومى ايام مىاندازند، همانگونه كه رمز پيروزىها را در نيكى ايام جستجو مىكنند! اين يك نوع فرار از حقيقت، و افراط در مساله، و توضيح خرافى حوادث زندگى است كه بايد از آن به شدت پرهيز كرد، لذا در اين گونه مسائل نه باید گوش به شايعات ميان مردم داد و نه سخن منجمان و نه گفته فالگيران، لذا بى اعتنا به گفته اين و آن بايد خط زندگى را ادامه داد، و با تلاش و سعى و كوشش به پيش محكم[24]گام برداشت، و از توكل بر خدا يارى جست و از لطف او استعانت خواست.[25]
در این زمینه يكى از ياران امام دهم على بن محمد الهادى (ع) مىگويد: خدمت آن حضرت (ع) رسيدم در حالى كه در مسير راه انگشتم مجروح شده بود، و سوارى از كنارم گذشت و به شانه من صدمه زد، و در وسط جمعيت گرفتار شدم و لباسم را پاره كردند، گفتم: خدا مرا از شر تو اى روز حفظ كند، عجب روز شومى هستى! امام فرمود: با ما ارتباط دارى و چنين مىگويى؟! و روز را كه گناهى ندارد گناهكار مىشمرى؟ آن مرد عرض مىكند از شنيدن اين سخن به هوش آمدم و به خطاى خود پى بردم، عرض كردم اى مولاى من من استغفار مىكنم، و از خدا آمرزش مىطلبم، امام ع افزود:[26]«ما ذنب الايام حتى صرتم تتشامون بها اذا جوزيتم باعمالكم فيها؟؛ روزها چه گناهى دارد كه شما آنها را شوم مىشمريد هنگامى كه كيفر اعمال شما در اين روزها دامانتان را مىگيرد؟! راوى مىگويد:« عرض كردم من براى هميشه از خدا استغفار مىكنم و اين توبه من است اى پسر رسول خدا».[27]
امام (ع) فرمود:«ما ينفعكم و لكن اللَّه يعاقبكم بذمها على ما لا ذم عليها فيه، اما علمت ان اللَّه هو المثيب و المعاقب، و المجازى بالاعمال، عاجلا و آجلا،؟ قلت: بلى يا مولاى، قال لا تعد و لا تجعل للايام صنعا فى حكم اللَّه!؛ اين براى تو فايدهاى ندارد، خداوند شما را مجازات مىكند به مذمت كردن چيزى كه نكوهش ندارد، آيا تو نمىدانى كه خداوند ثواب و عقاب مىدهد، و جزاى اعمال را در اين سرا و سراى ديگر خواهد داد، سپس افزود:ديگر اين عمل را تكرار مكن و براى روزها در برابر حكم خداوند كار و تاثيرى[28]قرار مده»![29]،[30]
در فراز دیگر نیز امام هادى عليه السلام در پاسخ به يكى از يارانش در تفسیر کلام نورانی پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله مبنی بر :«لا تُعادُوا الْأيّامَ فَتُعاديكُم؛با روزها دشمنى نكنيد كه آنها نيز با شما دشمنى مىكنند». فرمود: آرى مراد از ايّام (روزها) ما هستيم مادامى كه آسمانها و زمين برپاست. پس شنبه نام رسول اللَّه صلى الله عليه و آله است، يكشنبه نام امير مؤمنان عليه السلام و دوشنبه نام حسن و حسين عليهما السلام و سهشنبه نام على بن الحسين و محمّد بن على و جعفر بن محمّد عليهم السلام و چهارشنبه نام موسى بن جعفر و على بن موسى و محمّد بن على و من (على بن محمّد عليهم السلام) و پنج شنبه نام فرزندم حسن عليه السلام و جمعه نام فرزند فرزندم (حجّة بن الحسن عليه السلام) است، كسى كه طرفداران حق، سرانجام گرد او جمع مىشوند. سپس فرمود: اين است معناى ايّام، پس با آنها در دنيا دشمنى مكنيد كه آنها در آخرت با شما دشمنى مىكنند، آنگاه فرمود: خداحافظى كن و از خانه خارج شو كه بر تو ايمن نيستم.[31]،[32]
تأمل در کلام نورانی امام هادی (ع) نشان می دهد كه اگر روزها هم تاثيرى داشته باشد به فرمان خدا است، هرگز نبايد براى آنها تاثير مستقلى قائل شد، و از لطف خداوند خود را بى نياز دانست، و آن گهى نبايد حوادثى را كه غالبا جنبه كفاره اعمال نادرست انسان دارد به تاثير ايام ارتباط داد، و خود را تبرئه كرد.[33]
عذرخواهی و پوزش پذیری ؛بهترین راه حفظ دوستان
مسأله عذرخواهى و پذيرش عذر هر دو از ارزشهاى اخلاقى و اسلامى است. بسيارند كسانى كه اعمال خلافى را مرتكب مىشوند، امّا گويى عارشان مىآيد كه عذر بخواهند و آن را عيب مىدانند،و اين عيب بسيار بزرگى است.[34]
به راستی چه اشكالى دارد اگر انسان خلافى را مرتكب شد، همانگونه كه پشيمان شده و در پيشگاه خداوند توبه و استغفار مىكند، در پيشگاه خلق هم عذر بخواهد. اگر مردم واقعاً سعه صدر، شجاعت و شهامت عذرخواهى را داشته باشند .[35] و در كارها منصف باشند و در چيزهايى جزئى از طرف مقابل، هر كه مىخواهد باشدعوام يا باسواد عذرخواهى كنند اين خود، كليد زندگى سالم است، و از جمله ارزشهاى اخلاقى است.[36]
از سوی دیگر باید دانست قبول عذر هم بزرگوارى و سعه صدر مىخواهد؛اگر كسى صادقانه عذر خواست حتماً بايد آن پذیرفت.[37] در این زمینه ایوب بن نوح از یاران امام هادی (ع) میگوید:آن حضرت طی نامه ای به یکی از یارانش که موجب ناراحتی شخصی شده بود، توصیه کرد که برو از فلانی عذر خواهی کن و بگو: «إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَیْرا إِذَا عُوتِبَ قَبِلَ؛[38]اگر خداوند خیر بنده ای را بخواهد، [او را حالتی عطا میکند که] هرگاه از او عذر خواسته شد، میپذیرد.» تو نیز عذر ما را بپذیر![39]
نکتۀ کلیدی در این روایت علاوه بر ضرورت عذر خواهی ، ناظر به جایگاه سلامت فکر و روح در فرد اهانت شده است برخوردار است زیرا در صورتى كه اهانت كننده معذرت نخواهد و بى اعتنا از وى جدا شود، چون شخص اهانت شده داراى سلامت فكر (و روح) است كينه و دشمنى در دل نمىگيرد، فكر انتقامجوئى در سر نمىپرورد اين خاطره تلخ را فراموش مىكند و با گذشت چند روز يا چند هفته زخم دلش بهبود مىيابد.[40]
لیکن اگر شخص مورد اهانت، بر اثر خلق و خوى ناپسند گرفتار بيمارى انديشه و فكر (و روان) باشد، زخم دلش نه خود به خود بهبود مىيابد و نه با مرهم معذرتخواهى درمان مىشود، او كينه اهانت كننده را در دل مىگيرد و به فكر انتقامجوئى مىافتد، اگر بتواند خيلى زود از خود عكس العمل نشان مىدهد و اگر نتواند به انتظار فرصت مىماند؛ تا موقع مناسبى به دست آورد و عمل موهن او را تلافى نمايد.[41]
کلام نورانی امام هادی (ع) نشان می دهد در مواجهه با عذر خواهی دیگران، نباید كينه جویی کرد، چرا كه كينه جويى افتخار نيست.[42] . به راستی اگر اين دستورات اسلامى را كه واقعيّت اسلام است عرضه كنيم همه به آن گرايش مىيابند.[43]
مسخره کردن، تفریح چه کسانی است؟
حقيقت اسلام تسليم است و سالم گذاردن ديگران نيز در مفهوم اسلام است. ازاينرو بايد مردم از دست و زبان انسان مسلمان آسوده باشند.[44]
لذا مؤمن كسى است كه دوستان و همسايگانش از دست او ايمن باشند؛هر كه زبانش چون مار و عقرب است و با زخم زبان، غيبت، تهمت، تحقير، تمسخر، هتك آبرو، فحش و جز آن ديگران را مىگزد، جزءِ مسلمانان نيست.[45]
برخى را شيطان بدينگونه مىفريبد كه در سخنان جدّى خود زبانشان را حفظ مىكنند، ولى در شوخىها آن كارهايى را كه در جدّى نمىتوانند بكنند انجام مىدهند. در قالب شوخى، برادر مسلمان خود را تحقير و ريشخند مىكنند و به اذيّت و آزار او مىپردازند، سپس مىگويند شوخى كردم و غرضى در كار نبود.[46]
حال آنکه مؤمن در اسلام بسيار محترم است لذا با مؤمن شوخى هم بهمعنايى كه گفته شد نمىتوان كرد و نمىشود آبروى او را ريخت. پناه بر خدا، اگر كسى به بهانه شوخى آبروى كسى را بريزد.[47]
اما به راستی منشأاین رذیلت اخلاقی چیست؟ در این زمینه امام هادی (ع)در تبیین منشأ این رذیلت اخلاقی فرمود:« الْهَزْلُ فكاهَهُ السُّفَهاءِ، وَ صَناعَهُ الْجُهّالِ؛ مسخره كردن و شوخى هاى بى مورد از بى خردى است و كار انسان هاى نادان مى باشد». لذا آن حضرت گوشههايى از حالات روانى و نقاط ضعف اخلاقى اين گونه افراد را تشريح کرده اند،و شوخى كردن با حقايق و مسخره نمودن مسائل سرنوشت ساز را ناشی از جهل و نادانى و غرور عنوان کرده اند.[48]
آری اين نهايت جهل و بيخبرى است كه انسان چيزى را مسخره كند كه اصلا نفهميده است[49] لذا استهزا نشانه جهل و نادانى است و دليل بر خود برتربينى و كبر و غرور است، اينگونه افراد براى تحقير ديگران آنها را مسخره مىكنند و مىدانيم تكبر و خود برتربينى نيز از جهل و نادانى سرچشمه مىگيرد حتى گاهى بسيارى از جاهلان، دانايان را به باد استهزا مىگيرند.[50]،[51]
بی نیازی در ترک آرزوهای طولانی است
اصل اميد و آرزو موتور محرّك وجود انسان است، يعنى انسان زنده داراى اميدها و آرزوها است، چرخ وجود انسان را اميدها به حركت درمىآورد، آرزوها ذاتاً بد نيست، بلكه طول امل و آرزوى دور و دراز ناپسند است.[52]
بنابراين اميد و آرزو لازم است، ولى اشكال در افراط و تفريط است. يعنى آرزو اشكال ندارد، بلكه اگر انسان تمام همّ و غمّش در آرزوهاى دور و دراز خلاصه شود چنين چيزى اشكال دارد، زيرا آرزوهاى طولانى مشكلات و دردسرهايى را براى انسان مىآفريند. گاه موجب مىشود كه انسان آخرت و جهان پس از مرگ را فراموش كند، براى اينكه لازمه آرزوهاى طولانى حبّ بقاست و لازمه حبّ بقا هم كراهت ملاقات با خداست. اينها لازم و ملزوم يكديگرند.[53]
در این زمینه امام هادى عليه السلام در روايتى فرمود:«الْغِنَى قِلَّةُ تَمَنِّيكَ وَالرِّضَا بِمَا يَكْفِيكَ وَالْفَقْرُ شِرَّةُ النَّفْسِ وَشِدَّةُ الْقُنُوط؛غنا و توانگرى آن است كه دامنه آرزو را كم كنى و به آنچه خدا به تو داده است خرسند باشى و فقر آن است كه نفس آدمى سيرى ناپذير و شديدا (از رسيدن به همه آرزوها) نوميد باشد».[54]،[55]
در تبیین کلام آن حضرت باید گفت بديهى است آرزوهای طولانی غنا و بىنيازى را از انسان سلب مىكند، زيرا از يك سو چون همه آنها به وسيله خود انسان دست نيافتنى است او را وادار به متوسل شدن به اين و آن مىكند و بايد در مقابل هر انسانى خواه شريف باشد يا وضيع، باارزش باشد يا بىارزش، دست حاجت دراز كند و اين با غنا و بىنيازى هرگز سازگار نيست.[56]
از سوى ديگر براى رسيدن به چنين آرزوهايى بايد در مصرف كردن ثروت خود بخل ورزد و همه آن را ذخيره كند و عملًا زندگى فقيرانهاى داشته باشد.از سوى سوم چنين كسى آرامش روح و فكر خود را بايد براى رسيدن به اين آرزوها هزينه كند.[57]
سخن آخر:( آثار و روایات امام هادی(علیه السلام) در جامعه ترویج شود)
در خاتمه باید گفت امام هادی(ع) بسیار مظلوم است؛ از مظلومیت حضرت این است که نسل جوان به خوبی با ایشان آشنا نیستند و درباره امام هادی(ع) نمی دانند؛ از این رو ما به سهم خود سعی کردیم که روایات حضرت را بیشتر شرح دهیم که ترویج بیشتری داده شود.[58]
حقیقت آن است که تأمل در کلام ائمه طاهرین(ع) و امام هادی(ع) نشان می دهد که حضرت در چه مقامی از علم، آگاهی و برنامه های سازنده قرار داشتند. از این رو آثار و روایات امام هادی(ع) باید در جامعه ترویج داده شود، باید سعی نمود تا با برگزاری همایش های متعدد علمی، آثار آن حضرت در جامعۀ اسلامی و دیگر جوامع بشری بسط و گسترش یابد تا از این رهگذر مردم از گوهر کلام ناب امام هادی(ع) بهره مند شوند.[59]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج1 ؛ ص7.
[2] اخلاق در قرآن ؛ ج1 ؛ ص17.
[3] همان؛ ص39.
[4] همان.
[5] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج3 ؛ ص266.
[6] اخلاق در قرآن ؛ ج1 ؛ ص183.
[7] بحار الانوار، جلد 75، صفحه 368.
[8] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج6 ؛ ص576.
[9] همان.
[10] همان ؛ ج12 ؛ ص269.
[11] پيام قرآن ؛ ج1 ؛ ص85.
[12] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج6 ؛ ص581.
[13] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛16/12/1391.
[14] يكصد و پنجاه درس زندگى (فارسى) ؛ ص103.
[15] همان.
[16] بحار الانوار؛ ج 75؛ ص 368.
[17] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛16/12/1391.
[18] همان.
[19] همان.
[20] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج12 ؛ ص63.
[21] همان.
[22] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛16/12/1391.
[23] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج12 ؛ ص63.
[24] تفسير نمونه ؛ ج23 ؛ ص44.
[25] همان؛ص 45.
[26] همان؛ ص46.
[27] همان.
[28] همان.
[29] بحار الانوار؛ ج 59؛ ص 2.
[30] تفسير نمونه، ج23، ص 47.
[31] جمال الاسبوع؛ ص 25.
[32] كليات مفاتيح نوين ؛ ص985.
[33] تفسير نمونه ؛ ج23 ؛ ص47.
[34] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص242.
[35] همان.
[36] همان.
[37] همان.
[38] مستدرک الوسائل؛ ج 8؛ ص 329.
[39] مشكات هدايت ؛ ص207.
[40] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج2 ؛ ص446.
[41] مشكات هدايت ؛ ص207.
[42] همان.
[43] همان.
[44] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص56.
[45] همان.
[46] همان.
[47] همان؛ص57.
[48] تفسير نمونه، ج9، ص 30.
[49] همان ؛ ج21 ؛ ص238.
[50] اميرمؤمنان عليه السلام فرمود:« الْعُلماءُ غُرباءٌ لِكِثره الْجهالَ بَينهم؛ دانشمندان غريبند چون جاهلان در ميان آنها فراوانند»( بحارالانوار؛ ج 78؛ ص 81).
[51] پيام قرآن ؛ ج1 ؛ ص98.
[52] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج2 ؛ ص329.
[53] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص487.
[54] بحارالانوار؛ ج 75؛ ص 368؛ح 3.
[55] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج12 ؛ ص232.
[56] همان ؛ ص231.
[57] همان.
[58] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار مسؤولان برگزاری کنگره امام هادی(ع)؛14/8/1396.
[59] همان.