مروری بر مبارزات آیت الله العظمی مکارم شیرازی علیه رژیم پهلوی

مروری بر مبارزات آیت الله العظمی مکارم شیرازی علیه رژیم پهلوی


نشریۀ مکتب اسلام ؛ پیشرو در مبارزه مکتوب علیه رژیم پهلوی/ همگام با نهضت امام(ره)؛ از پانزده خرداد تا انقلاب اسلامی/ لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و نقش معظم له در روشنگري افكار عمومي/ جذب اجتماعی و سیاسی جوانان در مبارزات مردمی علیه رژیم پهلوی/ ماموریت از طرف امام خمینی رحمه الله علیه/ سخنرانی کوبنده علیه حکومت پهلوی در مسجد هدایت/ بازداشت توسط ساواک در شب پانزدهم خرداد/ آزادی از زندان و از سرگیری مبارزه علیه رژیم پهلوی/ اعتراض معظم له به تبعید امام خمینی(ره)‌

بی شک آیت الله العظمی مکارم شیرازی از جمله موثرترین روحا نیون و شخصیتهای مبارز علیه حکومت پهلوی به شمار می رود که  در به ثمر رسیدن مبارزات انقلابی مردم مسلمان ایران نقش کلیدی  ایفا کرد.

در این بین سالهای آغازین نهضت امام خمینی(ره)، بخش مهمی از مبارزات آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی را تشکیل می‌دهد؛انتشار مجله «درس‌هایی از مکتب اسلام»[1]، انتشار مقالات کوبنده علیه حکومت در روزنامه‌های کثیرالانتشار و ایراد سخنرانی‌ها و مصاحبه‌ها، از شاخص‌ترین فعالیت‌های ایشان علیه حکومت پهلوی بود.[2] که در ادامه به تفصیل مورد بررسی قرار می گیرد.

نشریۀ« مکتب اسلام»؛ پیشرو در  مبارزه مکتوب علیه رژیم پهلوی

گفتنی است آیت‌الله العظمی  مکارم شیرازی برای تغذیه فکری جوانان ، در سال 1337 شمسی به همراه گروهی از دانشمندان و فضلای حوزه علمیه قم ، ماهنامه علمی و دینی درسهایی از مکتب اسلام را منتشر نمود.[3]

معظم له نیز در مقاله‌ای در ماهنامۀ مکتب اسلام در آذر 1337، با عنوان «در اجتماع ما چه می‌گذرد؟ نوشت«...در حالی که در تهران بیش از بیست هزار مرکز عمومی (نظیر سینما، تماشاخانه، قهوه‌خانه، کافه و...) وجود دارد، در همین شهر فقط دو کتابخانه عمومی دایر است.» معظم له در ادامه از «دردهای جامعه ایران» می‌نویسد: «این مردمی که شما خود را مدافع حقوق آنان قلمداد می‌کنید هزار گونه درد و بدبختی و محرومیت دارند. بسیاری از آنها برای نان و آب معطل‌اند، در بعضی شهرهای جنوبی ایران افرادی هستند که از بیچارگی علف می‌خورند! ...حال  به جای اینکه بهترین صفحات خود را به عکس زنان لخت و نیمه‌لخت و داستانها و رمان‌های عشقی و شرح جنایات و حوادثی که اطلاع از آن هاکوچک‌ترین تاثیری در وضع مردم ندارد، اختصاص دهید، فکری برای این دردها بکنید.» [4]

مرجع عالیقدر جهان تشیع  درباره انتشار مکتب اسلام می‌گوید: «این مجله وقتى شروع به کار کرد که تاریک‌ترین دوران رژیم ستمشاهى بود. تقریباً هیچ مجله دینى قابل ملاحظه‌اى در سرتاسر مملکت پخش نمى‌شد. عده‌اى از دوستان فاضل و عالم و روشن دورِ هم جمع شدند و تصمیم بر این شد که یک مجله دینى را براى مبارزه با انحرافات عقیدتى و مفاسد اخلاقى منتشر کنند و با کمک جمعى از نیکوکاران و تجار تهران، که هزینه مالى آن را تامین مى‌کردند، و از آن جایى که مردم مسلمان، تشنه معارف دینى بودند و آن مجله نیز، مانند جرعه‌اى بود که در یک کویر سوزانى نمایان شود و یا مشعلى که در یک تاریکى مطلق بدرخشد، استقبال عظیمى از آن شد، استقبالى که ما هرگز انتظار آن را نداشتیم. تیراژ مجله از  دو هزار نسخه شروع و مرتباً افزایش یافت. کار به جایى رسید که تیراژ مجله از صد هزار هم گذشت و به تمام نقاط مملکت فرستاده مى‌شد؛ از مدارس و دانشگاه‌ها گرفته تا ادارات و بازار، و موج عظیمى ایجاد کرد.»[5]

مفسر بزرگ قرآن کریم، درباره بُعد انتقادى و سیاسى مجله مکتب اسلام و نقش آن در انقلاب می‌گوید: «ما که احساس کردیم زمینه محکم است کم‌کم به مقاله‌هاى انتقادى و اجتماعى و سیاسى پرداختیم. قبلاً همه مقالات، جنبه عقیدتى و تفسیرى و اخلاقى و روایى داشت، ولى حالا مى‌بایست به مفاسد اجتماعى نیز پرداخته و این مسائل به نقد کشیده شود. بحمداللّه این فصل، بسیار مؤثر شد و مجله با قدرت و نفوذ زیادى که داشت توانست کنترلى روى مطبوعات آن زمان درباره اسلام داشته باشد و تا حد زیادى جلو سخنان ناروا را گرفت.»[6]

همگام با نهضت امام(ره)؛ از پانزده خرداد تا انقلاب اسلامی

با شروع نهضت اسلامی در ابتدای دهه 1340 آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی به این نهضت پیوست؛  معظم له در همان ماه‌های آغازین دهه 1340 به این نهضت پیوستند.و مبارزات خود علیه رژیم پهلوی را آغاز کرده و در این راه متحمل زندان‌ها و تبعیدهای بسیاری شدند.[7]

معظم له در خرداد 1342 توسط حکومت شاه مدتی زندانی شد و پس از آزادی مبارزات خود را از سر گرفت. ایشان بعد از قیام نوزده دی 1356 قم نیز به اتهام «اقدام علیه امنیت و اخلال در نظم و آسایش عمومی» در 21 دی ماه همان سال به شهرهای چابهار و در ادامه به مهاباد و انارک نائین تبعید شد که  در مرداد ماه 1357 از تبعید رهایی یافت و با شدت گرفتن حوادث انقلاب به تهران آمد.[8]

لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و نقش معظم له در روشنگري افكار عمومي

در 14 مهر 1341 لایحه‌ای تحت عنوان «انجمن‌های ایالتی و ولایتی» در هیئت وزیران دولت اسدالله علم به تصویب رسید.[9] در این لایحه ، شرط مسلمان بودن از رای‌دهندگان و انتخاب شوندگان برداشته شده بود و همچنین شرط «سوگند نمایندگان به قرآن» تبدیل به «سوگند به یکی از کتب آسمانی» شده بود.[10]
تصویب این لایحه با مخالفت گسترده روحانیان مواجه شد و در قم، جلسات مختلفی بین علما بر پا شد و بسیاری از علما نیز در جمع مردم سخنرانی کردند. در یکی از این مجالس سخنرانی که در اعتراض به لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی از طرف همه مراجع در مسجد اعظم قم برگزار شد و خود مراجع هم در آن شرکت کردند، آیت‌الله العظمی  مکارم شیرازی به ایراد سخنرانی پرداختند.[11]
معظم له به نمایندگی از حوزه علمیه در میان قریب به پنجاه هزار نفر جمعیت متشکل به‌ ‌منبر رفتند. ایشان فرمودند:«چندی قبل دولت تصویبنامه‌ای راجع به انجمن‌های ایالتی و ولایتی و انتخاب آن گذرادند.. به ویژه آنکه این مطلب خیلی پرمعنی است که قید «اسلام» و اسم «قرآن مجید» را از مراسم قسم حذف کنند و فقط به جای آن «کتاب آسمانی» بگذارند. این یک اعلام خطر به عموم مسلمانان است».[12]

«.. این موضوع را که دولت به صورت تصویبنامه منتشر ساخته هم از نظر قانون خدا و هم از نظر قانون اساسی و هم از نظر افکار عمومی نادرست است؛ تشخیص این‌گونه مطالب به عهده آقایان مراجع و زعمای حوزه علمیه قم است، هر کسی حق دخالت در این امور ندارد. به راستی مملکت عجیبی شده! همه چیز متخصص می‌خواهد جز احکام پیچیده دین... در مملکت ما کسی غیر از طبیب حق ندارد حتی یک نسخه ساده برای سرماخوردگی بنویسد و این عمل جرم شناخته می‌شود، ولی در موضوعات شرعی همه به خود حق دخالت می‌دهنددر حالی که وعاظ باید وظایف خود را از مراجع تقلید بگیرند نه از دیگران...لذا پس از فتوای صریح مراجع نجف اشرف و قم اشکال این مسئله از نظر شرعی جای بحث نیست.» [13]

«...هم چنین باید گفت  این قانون اساسی خون‌بهای جمعی از مسلمانان است. آنها برای جنبه‌های مذهبی این قانون قربانیها دادند و مواد پرارزشی در این‌باره برای امروز ما ذخیره نمودند تا بتوانیم برای حفظ مقدمات اسلام و قرآن از آن استفاده کنیم».[14]

«. اما از نظر افکار عمومی نیز این صحیح نیست که عده‌ای بنشینند و برخلاف میل اکثریت قاطع مردم این مملکت چیزی را تصویب و بر آنها تحمیل کنند. این تصویبنامه اگر فرضاً پنج هزار یا ده هزار رای موافق داشته باشد، بیش از نوزده میلیون رای مخالف دارد. آیا این جمعیت عظیم که امروز به عنوان اعتراض در این خانه خدا اجتماع کرده‌اند مردم این کشور نیستند؟ مگر سیل تلگرافات و طومارها و نامه‌هایی که به مراجع می‌رسد افکار عمومی مردم نیست؟ چرا همه مقدسات را زیر پا می‌گذارید؟ می‌گویند الزامات یا التزامات بین‌المللی ایجاب می‌کند که قید «اسلام» و نام «قرآن مجید» و... را برداریم! ... مذهب و قانون اساسی یک مملکت را با این حرفها نمی‌توان عوض کرد. اگر کسانی رفته‌اند ازطرف ملت ایران اعلامیه‌ای برخلاف مواد قانون اساسی امضا کرده‌اند آنها مجرم‌اند و به جرم مخالفت با قانون اساسی باید مجازات شوند....اگر دولت نخواهد به قرآن مجید احترام بگذارد، به قانون اساسی احترام بگذارد، روحانیت را، که سنگر استقلال این مملکت است، در هم بکوبد، مسئولیت آن متوجه خود آنها خواهد بود... یکصد هزار زلزله‌زده‌ دارند می‌میرند؛ جوانها از زور بیکاری خودکشی می‌کنند. اگر دلتان سوخته، فکری برای این بدبختیها کنید»[15]
پنج روز پس از این مراسم و سخنرانی آیت‌الله العظمی  مکارم شیرازی، امام خمینی(ره) در 15 آبان 1341 در تلگرامی به اسدالله عَلَم نوشت:«اگر گمان کردید می‌شود با زور، چندروزه قرآن کریم را در عرض اوستای زرتشت، انجیل و بعض کتب ضاله قرار داد [...]، بسیار در اشتباه هستید.» [16]
و اینچنین در پی این روشنگریها، مردم نیز مخالفت خود را با تعطیلی بازار و گرد‌همایی در مساجد نشان دادند و سرانجام دولت اسدالله علم ، پس از مدتی مقاومت، مجبور شد در 10 آذر 1341 این لایحه را لغو کند.[17]

بی تردید انتشار ماهنامه درس‌هایی از «مکتب اسلام» در میان مردم، نقش مهمی در آگاهی عامه از اتفاقات نهضت، به ویژه مخالفت‌های حضرت امام خمینی(ره) با لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی داشت. جدا از این موضوع، معظم له در امور تبلیغی هم فعال بودند و برای سخنرانی به نقاط زیادی از کشور مسافرت کردند. آبادان، قم و تبریز از جمله این شهرها هستند. سخنرانی ایشان در اجتماع عظیم مردمی روز 10 آبان 1341 در مسجد اعظم قم در مخالفت با لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی، یکی از تاثیرگذارترین اقدامات جامعه روحانیت در مسیر لغو لایحه بود.[18]

جذب اجتماعی و سیاسی جوانان در مبارزات مردمی علیه رژیم پهلوی

آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی با جوانان و دانشجویان ارتباط خوبی داشت و در جمع آنان شرکت می‌کرد.که این امر موجبات تقویت مبارزات مردمی علیه حکومت پهلوی می شد، به عنوان نمونه  ایشان  در 22 دی 1341 در جلسه انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تبریز شرکت کرد. یکی از دانشجویان دانشگاه تبریز درباره دعوت از ایشان می‌گوید: «معظم له در آن برهه ، در مجله مکتب اسلام مقاله می‌نوشت و در سطح بالایی بود و از نظر علمی قبولشان داشتند. ایشان را دعوت کردیم تا در جمع دانشجویان سخنرانی کند.»[19]

طبق گزارش ساواک؛ معظم له در« روز 22 دی 1341 با سفر به تبریز و حضور در دانشگاه تبریز و مساجد حاج میرزا و جامع، سخنانی علیه مقامات دولتی ایراد کرد و ضمن سخنان خود افزود؛ عده‌ای به من مراجعه و از محدودیت‌ها و کارشکنی‌های مامورین دولت در مورد فعالیت‌های خود شکایت نموده‌اند...».[20]

ماموریت از طرف امام خمینی رحمه الله علیه

در 6 بهمن 1341 علی‌رغم مخالفت گسترده روحانیون، رفراندوم انقلاب سفید برگزار شد. در اسفند 1341 نیز امام خمینی نوروز 1342 را عزای عمومی اعلام کردند.[21]

به دنبال مخالفت روحانیون با برنامه‌های ضد اسلامی حکومت پهلوی، ماموران رژیم شاه برای انتقام از روحانیون در روز دوم فروردین 1342 هم‌زمان با سالروز شهادت امام صادق علیه السلام، با یورش به مدرسه فیضیه قم و مدرسه طالبیه تبریز، عده‌ای از طلاب را شهید و گروهی را مضروب کردند. پس از این کشتار، روحانیان مبارز بر فعالیت خود افزودند. در اردیبهشت 1342 آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی به منزل امام خمینی(ره) رفت و درباره محتوای سخنرانی‌های محرم با ایشان گفت‌وگو کرد. در اواخر همین ماه، امام خمینی(ره)، معظم له را برای سخنرانی به آبادان فرستادند. ساواک خوزستان نیز بلافاصله دستور داد او را در آبادان زیرنظر بگیرند.[22]

سخنرانی کوبنده علیه حکومت پهلوی در مسجد هدایت

با فرا رسیدن محرم در سال 1342، علی‌رغم تهدیدات ساواک، روحانیان بر مخالفت خود با رژیم شاه افزودند. در روز عاشورا [23]امام خمینی(ره) سخنرانی تاریخی خود را در قم ایراد کردند. در همان روز، آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی که در تهران منبر می‌رفت در اجتماع هفت هزار نفره در مسجد هدایت سخنرانی کرد وبه شدت به حکومت پهلوی اعتراض کرد و با اشاره به یورش ماموران شاه به مدرسه فیضیه در دوم فروردین 1342 تاکید کرد: «یزید نیز با همین سرنیزه‌هایی که ماموران حکومت پهلوی به فیضیه یورش بردند، مردم را مرعوب می‌کرد.» پس از پایان سخنرانی انقلابی معظم له، گروهی از افراد حاضر در مسجد در مسیر خیابانهای اسلامبول، چهارراه لاله زار، میدان سپه و ناصر خسرو به سمت سبزه‌میدان راه‌پیمایی کردند. آنان شعار می‌دادند «خمینی، خمینی، خدا نگهدار تو. بمیرد، بمیرد دشمن خونخوار تو» و «خمینی پیروز است.» راه‌پیمایان در حالی که شمارشان به بیش از دو هزار نفر رسیده بود، داخل میدان ارک شدند و خود را به مقابل کاخ گلستان رسانند. سپس به سمت مدرسه حاج ابوالفتح رفتند و در مجلس عزای روحانیون تهران و اعلام پشتیبانی از امام خمینی(ره)، شرکت کردند.[24]

بازداشت توسط ساواک در شب پانزدهم خرداد

اولین جریان دستگیری آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی هم به روز عاشورای مصادف با 13 خرداد 1342 است که ایشان همزمان با سخنرانی امام خمینی(ره) در قم، سخنرانی کوبنده‌ای در مسجد هدایت تهران انجام دادند و همین سخنرانی موجبات دستگیری ایشان توسط نیروهای ساواک در شب 15 خرداد را فراهم می‌کند.[25]

لذا سخنرانی‌های پرشور عاشورایی علما به ویژه حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، منجر به دستگیری گروهی از روحانیون مبارز شد. به گزارش ساواک، در شب 15 خرداد 1342 «بیست نفر از وعاظ که در چند روز اخیر ایام سوگواری در منابر مردم را تحریک بر علیه امنیت کشور کرده‌اند توسط مامورین شهربانی و ساواک بازداشت شدند؛ از جمله آقایان ناصر مکارم شیرازی، مرتضی مطهری، عباسعلی اسلامی، محمدتقی فلسفی، سیدعبدالکریم هاشمی نژاد و...» روز بعد نیز امام خمینی و عده دیگری از روحانیون دستگیر شدند.[26]

آزادی از زندان و از سرگیری مبارزه علیه رژیم پهلوی

سرانجام آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی پس از 45 روز زندانی کشیدن، به همراه آقایان فلسفی و اسلامی از زندان آزاد شد.[27]
آزادی معظم له از زندان چندان دوام نیافت. ایشان در این ‌باره می‌گوید: «پس از آزادی از زندان در تهران، جهت دیدن بستگان خود به شیراز رفتم. در آن موقع، در شیراز حکومت نظامی برقرار بود و هنگام رسیدن به دروازه شهر، اثاثیه مرا بازرسی کردند و چند اعلامیه انقلابی که خیلی هم تند و کوبنده بود و خودم آنها را نوشته، ولی امضا نکرده بودم، در وسایلم پیدا کردند؛ از این رو مرا در آنجا بازداشت و سپس به زندان شیراز و بعد به زندان معروف کریم‌خان فرستادند ...».[28]
ایشان پس از آزادی مجدد از زندان، به مبارزه خود علیه رژیم پهلوی در عرصه‌های مختلف ادامه داد و با امضای اعلامیه‌ها با نهضت امام خمینی همراهی کرد. معظم له در اسفند ماه 1342 به همراه گروهی از علمای قم در تلگرامی به حسنعلی منصور، نخست وزیر وقت، به «کشتارها و شکنجه‌های قرون وسطایی و سلب آزادی بیان و قلم» اعتراض کرد.یک ماه بعد در فروردین1343 امام خمینی(ره) از حصر آزاد شدند و به قم بازگشتند.[29]
هم چنین  معظم له در جلسات هفتگی فضلای شیرازی حوزه علمیه قم به طور مستقیم و غیرمستقیم درباره مبارزه سخنرانی می‌کردند.[30]
از سوی دیگر در اوایل محرم 1384 قمری (1343شمسی) با توجه به حساسیت آبادان، آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی با حضور در آن شهر، و در انتقاد از رژیم پهلوی و تجلیل از امام خمینی(ره) سخنرانی کردند.[31]

اعتراض معظم له به تبعید امام خمینی(ره)

در 3 مرداد 1343 لایحه کاپیتولاسیون در مجلس سنا به تصویب رسید. در 21 مهر 1343 نیز این لایحه در مجلس شورای ملی به تصویب رسید؛ اما امام خمینی در 4 آبان 1343 درباره کاپیتولاسیون سخنرانی کرد. این سخنرانی تاریخی با واکنش شدید رژیم شاه همراه بود؛ به طوری که در 13 آبان 1343 امام خمینی را شبانه بازداشت و با یک هواپیمای 130 ـC به ترکیه تبعید کردند .[32]
لیکن پس از تبعید امام خمینی(ره) به ترکیه، آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی در اسفند 1343 به همراه گروهی از فضلای شیرازی مقیم حوزه علمیه قم در نامه‌ای به نخست وزیر وقت، در اعتراض به تبعید امام خمینی(ره) نوشت: «حضرت آیت‌الله‌العظمی جناب آقای خمینی مرجع عالیقدر شیعیان بر خلاف نص صریح قانون اساسی در تبعید است و باید در اسرع وقت به کشور بازگردد.»[33]

هم چنین پس از تبعید امام خمینی(ره) به ترکیه تعدادی ازمدرسین حوزه علمیه قم از جمله آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی در نامه‌ای از مراجع پرسیدند: «از آنجایی که در ایام ماه مبارک رمضان که روحانیان برای ترویج وتبلیغ عازم سفر هستند، از ما در این باره سوال می‌کنند که چنانچه دولت تضییقاتی نسبت به مسایل روز و اهداف عالی روحانیت و تجلیل از مقام حضرت آیت‌الله‌العظمی آقای خمینی واقع شود، وظیفه چیست؟» که آیت‌الله میلانی در 9 دی 1343 پاسخ داد: «از درگاه خداوند صریحاً بازگشت آیت‌الله خمینی را مسالت نمایند و اهل علم و مبلغین، بلکه همه طبقات، نباید سکوت اختیار کنند.» آیت‌الله شهاب‌الدین مرعشی نجفی نیز در 11 دی 1343 پاسخ داد: «آقایان باید مردم را به وظایف دینی خود آشنا کنند و همه برای «استخلاص حضرت آیت‌الله خمینی دعا کنند.»[34]

معظم له یک سال بعد، به دنبال انتقال امام خمینی(ره) از ترکیه به نجف اشرف، در تلگرامی به امام خمینی(ره) نوشت: «گرچه انتقال به عراق مایه خوشوقتی است، اما ادامه محرومیت ملت ایران و حوزه علمیه قم از افاضات آن مرجع عظیم‌الشان موجب افسردگی شدید عموم است».
مرجع عالیقدر جهان تشیع در نامه دیگری خطاب به امام خمینی(ره) در مهرماه 1344 اینگونه می نویسد: «هرچند انتقال حضرت‌عالی از ترکیه به عتبات عالیات از جهتی مایه خرسندی است، ولی ادامه تبعید آن مرجع عالیقدر که به خاطر دفاع از قرآن و حقوق ملت اسلام و حمایت از استقلال و تمامیت ارضی کشور اسلامی ایران صورت گرفته است، بسی موجب تأثر و تنفر عموم ملت ایران است». و یا معظم له در آبان 1344 در نامه‌ای دیگر نوشت: «انتقال آن مرجع به جوار ائمه اطهار(ع) دلهای مشتاقان را تسکین موقتی بخشید. در انتظار بازگشت آن حضرت مستطاب عالیقدر دقیقه شماری می‌کنیم».[35]

سخن آخر

با نگاهی به حوادث انقلاب اسلامی مشخص می‌شود آیت‌الله  العظمی مکارم شیرازی مقاطع حساسی از تاریخ انقلاب و از جمله در سخنرانی در حضور مراجع تقلید و اجتماع قریب پنجاه هزار نفر در مسجد اعظم قم در مخالفت با لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی، بازداشت توسط ساواک در شب 15خرداد 1342، مخالفت با لایحه کاپیتولاسیون و تبعید امام خمینی(ره)، برگزاری مراسم چهلم آیت‌الله سیدمصطفی خمینی(ره)، قیام 19دی 1356، بازداشت و تبعید به چابهار، مهاباد و انارک، اوج‌گیری انقلاب و تحصن در مسجد دانشگاه تهران و استقبال از امام خمینی(ره) و پیروزی انقلاب اسلامی، حضور پررنگی در آنها داشته‌ است.[36]

لازم به ذکر است علاقمندان به تاریخ انقلاب اسلامی جهت مطالعه تفصیلی مبارزات سیاسی آیت الله العظمی مکارم شیرازی علیه رژیم منحوس پهلوی می توانند به کتاب ارزشمند  «از تبعید تا پیروزی»؛ اثر میرزا باقر علیان‌نژاد مراجعه نمایند.

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir


[1] اولین ماهنامه «مکتب اسلام» در آذر 1337 انتشار یافت. هدف این نشریه در شماره اول چنین اعلام شد:« ما می‌خواهیم با استمداد از پیشگاه خداوند متعال، به سهم خود، مسلمانان را به نکات حساس تعلیمات اسلام آشنا و دور افتادگان را نزدیک و بیگانگان از اسلام را راهنمایی و ذخائر علمی اسلام را تا آنجایی که وضع چنین نشریه‌ای اقتضا می‌کند معرفی و از اصول اسلام دفاع کنیم.».

[2] ر.ک: از تبعید تا پیروزی؛ص31-40.

[3] همان؛ص31.

[4] همان؛ص32.

[5] همان.

[6] همان؛ص33.

[7] ر.ک: از تبعید تا پیروزی؛ص31-40.

[8] http://oral-history.ir/show.php?page=post&id=2077 مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری.

[9] از تبعید تا پیروزی ؛ص35.

[10] همان.

[11] همان.

[12] همان؛ص38.

[13] همان؛ص39.

[14] همان.

[15] همان؛ص42.

[16] همان.

[17] همان.

[18] ر.ک: از تبعید تا پیروزی؛ص31-40.

[19] همان؛ص42.

[20] همان؛ص43.

[21] همان؛ص44.

[22] همان.

[23] 13/3/1342.

[24] از تبعید تا پیروزی؛ص44.

[25] همان؛ص44-45.

[26] همان؛ص45.

[27] همان؛ص58.

[28] همان؛ص59.

[29] همان.

[30] همان.

[31] همان؛ص60

[32] همان.

[33] همان؛ص61.

[34] همان؛ص62.

[35] همان؛ص63.

[36] http://oral-history.ir/show.php?page=post&id=2077 مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری.

captcha