سخن از مرد بزرگى است كه سرچشمه تحولات عظيمى شد؛ او در سال 1294 هجرى قمرى در نجف اشرف مهد علم و فضيلت چشم به دنيا گشود؛ نامش را «محمّد حسين» نهادند. شاعر معروف و زبردست نجف ، تاريخ ولادت او را در شعر زيباى خود چنين سرود:[1]
وَبَشَّرَ الشَّرْعُ مُذْ أَرَّخُوا «سَتُثْنى وَسائِدُهُ لِلْحُسَيْنِ»!
يعنى «هنگامى كه تاريخ او را مى گذاردند شرع اسلام بشارت داده شده كه به زودى و ساده آن براى حسين (كاشف الغطا) چيده خواهد شد».[2]
اين شعر هنگامى سروده شد كه كاشف الغطا هنوز در اوايل عمر بود و مدارج ترقى را طى نكرده بود، ولى اين پيشگويى بر زبان اين شاعر با صفا جارى شد و چيزى نگذشت كه از سرآمد زمان خود و از بزرگترين شخصيتهاى علمى و اجتماعى جهان اسلام گرديد؛ چه پيشگويى صادقى؟!.[3]
علامه کاشفالغطاء؛ عالمی از زمره خاندانهای عالمپرور شیعه
بی شک آیت الله شیخ محمد حسین کاشف الغطاء شايسته چنان مقامى است، چرا كه او قبل از هر چيز از خانواده اى برخاست كه همچون يك باغ پر ثمر شاخه هاى نيرومند و پر برگ خود را سالها بر سر مسلمين افكنده بود، خانواده بزرگى كه تاريخچه حيات آنان دوش به دوش، تاريخ پر افتخار نجف پيش مى رفت و بيش از يكصد وهشتاد سال يعنى از آن زمان كه جدّ اعلاى آنها «شيخ خضر بن يحيى » از شهر كوچك «جناجه» در جنوب «حله» به نجف اشرف آمد، زعامت و رهبرى يك جنبش عظيم دينى را به عهده داشتند.[4]
پس از او نوبت به فرزندش شيخ جعفر كبير، آن نابغه بزرگ، صاحب كتاب معروف كشف الغطا رسيد.[5]
در مقامات اخلاقی آن عالم ربانی همین بس که آورده اند روزى شيخ جعفر كاشف الغطاء مبلغى پول بين فقراى اصفهان تقسيم كرد، و پس از اتمام پول به نماز جماعت ايستاد، بين دو نماز كه مردم مشغول تعقيب نماز بودند، سيد فقير بى ادبى وارد شد و آمد تا مقابل امام جماعت رسيده گفت: اى شيخ مال جدّم (يعنى خمس) را به من بده! شيخ فرمود: قدرى دير آمدى، متأسفانه چيزى باقى نمانده است، سيد بى ادب، با كمال جسارت آب دهان خود را به ريش شيخ انداخت، آن حليم عالم نه تنها هيچ گونه عكس العمل خشونت آميز از خود نشان نداد، بلكه برخاسته و در حالى كه دامن خود را گرفته بود، در ميان صفوف نمازگزاران گردش كرد و گفت هر كس ريش شيخ را دوست دارد، به سيد كمك كند. مردم كه ناظر اين صحنه بودند، اطاعت نموده دامن شيخ را پر از پول كردند، سپس همه پولها را آورده و به آن سيد تقديم كرد و سپس به نماز عصر ايستاد.[6]،[7]
در ميان برادران و فرزندان و نوه هاى شيخ جعفر كاشف الغطاء ، دانشمندان و علماى بزرگ و ادباى نامى به وجود آمدند كه هر يك به سهم خود خدمات پرارزشى به عالم علم و دين كردند، تا اينكه نوبت به «شيخ محمّد حسين» رسيد.[8]
تحصیلات علامه کاشف الغطاء قدس سره
او «مقدمات» را در نجف اشرف به پايان رسانيد و سپس قدم در جلسات بحث دانشمندان بزرگ عصر خود گذارد. علم اصول را از محضر مرحوم «آخوند محمّد كاظم خراسانى» و فقه را از محضر مرحوم «حاج آقا رضا همدانى» و مرحوم «سيّد محمّد كاظم يزدى» كه هر كدام از نوابغ عصر خود بودند، فرا گرفت.[9]
در اخبار و حديث از محضر پر فيض مرحوم «ميرزا حسين نورى» استفاده نموده و به افتخار اجازه روايتى، از وى نايل گرديد.[10]
علم كلام و فلسفه را در محضر مرحوم شيخ احمد شيرازى و ميرزا محمد باقر اصطهباناتى و شيخ محمدرضا نجف آبادى آموخت.[11]
و از آنجا كه خدا بهره فوق العاده اى از هوش و ذكاوت و استعداد به او داده بود و در مدت كوتاهى در علوم مختلف پيشرفت نموده و در همان اوايل جوانى موقعيت علمى شايان توجهى پيدا كرد، تا آنجا كه او و برادرش شيخ احمد، محل اعتماد مخصوص علماى حوزه علميه نجف اشراف مخصوصاً مرجع بزرگ وقت مرحوم سيّد محمّد كاظم يزدى قرار گرفتند و پاسخ بسيارى از سؤالات علمى و استفتائات به آنها واگذار مى شد.[12]
مرجعیت و میراث آیتالله کاشف الغطاء
بعد از وفات مرجع عالى آیت الله سید محمد کاظم طباطبائی یزدی (صاحب عروه) ، عدّه كثيرى از مردم عراق در امر تقليد به كاشف الغطا رجوع كرده و روز به روز ستاره اقبال او درخشان تر و پر نورتر، و مردم عراق به او علاقه مندتر مى شدند و بالاخره مقام مرجعيت عامه در عراق براى او محرز و مسلّم گرديد. [13]
امتیازات درس علامه كاشف الغطا رحمت الله علیه
جلسات درس و بحث او در تمام دوران عمر برقرار بود، و هميشه عده زيادى از طلاب علوم دينى و جويندگان انواع معارف اسلامى پروانه وار اطراف شمع وجود او در گردش بودند و از سرچشمه صاف علم و دانش او سيراب مى شدند، تا آنجا كه دهها جلد كتاب از تقريرات دروس مختلف او به وسيله شاگردانش جمع آورى شد.[14]
كاشف الغطا علاوه بر مقدمات علمى بيان شيرين و مؤثر و شيوايى داشت، با منطق نيرومند و فصاحت كم نظيرى، سخن مى گفت؛ مجلس او به قدرى جذاب و شيرين بود كه گاهى چند ساعت بر شنوندگان مى گذشت و آنها بيش از چند دقيقه احساس نمى كردند![15]
مكرر اتّفاق مى افتاد كه به مناسبتهاى خاصى منبر مى رفت و افكار و قلوب مردم را چنان با بيان شيواى خود مجذوب مى ساخت كه مردم بى اختيار درهاى قلب خود را به روى او گشوده و در اختيار او مى گذاشتند، و او هم تا اعماق دلها نفوذ مى كرد.[16]
در سخنرانى هاى خود با مهارت عجيبى مقدمه چينى مى نمود و براى رسيدن به مقصد از روش هاى ابتكارى جالبى استفاده مى كرد، و با لطيفه هاى مخصوص، سخنرانى هايش را رنگين تر مى ساخت.[17]
دانشگاه ها و مراكز بزرگ علمى قاهره، قدس، بغداد، كراچى، تهران و نجف اشرف هنوز سخنرانى هاى طنين انداز او را فراموش نكرده اند؛ همان سخنان دل انگيز كه در دلها، قبل از گوش، اثر مى گذاشت.[18]
« أصل الشیعة و أصولها » در زمرۀ بهترین آثار کلامی و اعتقادی شیعه
مرحوم كاشف الغطا اين دانشمند و محقق بزرگ شيعه حقاً دين خود را به ساحت مقدس حضرت جعفربن محمد عليه السلام باانتشار كتاب « أصل الشیعة و أصولها » ادا نمود.[19]
او با قلم توانا و موشكاف و پرمغز خود توانست بسيارى از پرده هاى اوهام را پاره كند و عقايد شيعه را آنچنان كه هست به عموم مسلمانان معرفى نمايد، تا بدانند شيعه نه بت پرست است و نه خارج از دين، نه على عليه السلام را خدا مى داند و نه او را از پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله شايسته تر مى شناسد، نه در دين خدا بدعتى گذاشته و نه قرآن را ناقص و تحريف يافته مى داند.[20]
بلكه عقيده شيعه در اصول و فروع مستقيماً از قرآن مجيد و مكتب وحى و دودمان پيغمبر صلى الله عليه و آله كه نزديكتر از همه به «قرآن» و آشناتر از همه به «سنّت پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله» هستند، گرفته شده است. روى همين زمينه اين كتاب نفيس تا كنون چندين بار چاپ و نسخه هاى آن ناياب شده و در غالب كشورهاى اسلامى به زبانهاى مختلف منتشر شده است.[21]
مطالعۀ اين كتاب ارزشمند کلامی به عقيده نگارنده، بر هر فرد مسلمانى (اعم از شيعه و سنى) لازم است، زیرا براى همه كاملًا مفيد خواهد بود، به ویژه پيروان اهل بيت عليهم السلام که می توانند اصول صحيح عقايد خود را از آن فرا گيرند و ديگران نیز بتوانند شيعه را آنچنان كه هست بشناسند و در سايه اين شناسايى و حسن تفاهم، پيوندهاى دوستى و اتحاد و يگانگى را محكم ساخته و در برابر «دشمنان اسلام» صف واحدى تشكيل دهند؛ همان «صفى» كه قرآن مجيد درباره آن فرموده: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِى سَبِيلِهِ صَفّاً كَأَنَّهُمْ بُنيَانٌ مَّرْصُوصٌ[22]؛ خداوند كسانى را دوست مى دارد كه در يك صف راه او پيكار مى كنند گويى بنايى آهنين اند».[23]
درود خدا بر روان پاك مؤلف عاليقدر و تمام كسانى كه در راه نشر آن از طرق مختلف كوشيده و مى كوشند.[24]
فعالیتهای تبلیغی علامه شیخ محمدحسین کاشف الغطا(ره)
او براى نيل به هدف هاى عالى و مقدسى كه داشت از هيچ چيز مضايقه [25]نمى كرد، حتى مايل بود بر مركب «ستارگان آسمان» سوار شود و جهان پهناور بالا را گردش كند.[26]
او بر خلاف بسيارى از افراد كه تا پايان عمر لحظه اى از محيط و شهر كوچك خود قدم بيرون نمى گذارند و از اوضاع جهان بى خبرند، بسيار علاقه مند بود كه براى تحقق بخشيدن به افكار بزرگ و طرح هاى وسيع و دامنه دارى كه در سر داشت، در كشورهاى بزرگ اسلام وشهرهاى مختلف گردش كند، شايد گمشده هاى خود را در آنجا بيابد.[27]
و به اين وسيله جمعيّت هاى زيادى صداى رساى اين آزادمرد را شنيدند، صدايى كه هنوز در مراكز و محافل مختلف طنين افكن است.[28]
نخستين سفر كاشف الغطا در اوّل ماه شوال 1328 هجرى قمرى به سوى حجاز براى انجام فريضه حج بود، و پس از انجام اين مراسم به سوى «دمشق» و «بيروت» حركت نمود، و در حدود دو ماه در اين دو شهر رفت و آمد داشت؛ سپس چند ماهى در «صيدا» توقف نمود، و قابل توجه اينكه در تمام اين مدتى كه در شهرهاى مزبور اقامت داشت با نشاط و پشتكار مخصوصى، مشغول فعاليتهاى علمى بود.[29]
تعدادى از تأليفات خود را همان جا به چاپ رسانيد و بر چاپ بعضى ديگر از كتابهاى علمى و ادبى نظارت نمود و حواشى پرارزشى بر آنها افزود.[30]
سپس از «صيدا» به سوى «قاهره» شتافت و بيش از شش ماه در آنجا درنگ كرد، در اين مدت غالباً با علما و دانشمندان دانشگاه معروف الازهر رفت و آمد داشت؛ افكار و علوم خود را در اختيار آنها مى گذارد و آنها نيز افكار و معلومات خود را در اختيار وى مى گذاردند.[31]
جلسات درسى براى طلاب دانشگاه الازهر تشكيل داد و سخنرانى هاى جالبى در چند كليسا ايراد نمود و در ضمن آن اشتباهات مبلّغين مسيحى را روشن ساخت.[32]
آیت الله شیخ محمد حسین کاشف الغطاء و کنگره جهانی اسلام
در سال 1350 هجرى قمرى براى شركت در «مؤتمر اسلامى» كه در شهر «قدس» تشكيل يافت به فلسطين رفت. در مسجد اقصى از حضورش تقاضا كردند به ايراد خطابه اى بپردازد، و عموم نمايندگان كشورهاى اسلامى كه براى شركت در مؤتمر حضور پيدا كرده بودند پشت سرش نماز گزاردند.سپس از شهرهاى مختلف فلسطين مانند: «حيفا»، «نابلس» و «يافا» ديدن نمود.[33]
مسافرت به ایران
پس از دو سال براى نخستين بار عازم «ايران» گرديد و از شهرهاى همدان و كرمانشاه و تهران و مشهد و شيراز و كازرون و بوشهر و خرمشهر و آبادان ديدن نمود و در تمام اين شهرها اقامه جماعت مى فرمود و در اجتماعاتى كه به خاطر او تشكيل مى گرديد سخنرانى مى نمود.[34]
در سال 1366 هجرى قمرى براى دومين بار به ايران مسافرت نمود و مدتى در شهر «كرند» كه از شهرهاى ييلاقى غرب ايران است، توقف داشت.[35]
بالاخره سومين سفر او به ايران در سال 1367 هجرى قمرى به قصد زيارت ثامن الائمه عليه السلام بود و در همين سفر بود كه با عده زيادى از علماى بزرگ ايران و شخصيت هاى برجسته ديگر ملاقات فرمود.[36]
نفی اسلام سکولار در اندیشه سیاسی علامه محمدحسین کاشف الغطاء
اين پيشواى بزرگ دينى و اجتماعى معتقد بود يكى از مهم ترين و ابتدايى ترين واجبات هر فرد با صلاحيتى دخالت در امور سياسى و درك صحيح مسائل سياسى است.[37]
او معتقد بود منظور و مفهوم صحيح سياست، وعظ و ارشاد، نهى از فساد، نصيحت به زمامداران تمام كشورهاى اسلامى و بر حذر ساختن آنها از وقوع در دام استعمار و در هم شكستن زنجيرهاى اسارت و تأمين آزادى كامل براى تمام كشورها و تمام ملت هاست![38]
او درباره خودش مى گفت: «من تا فرق سر غرق در سياستم! و دخالت در سياست از وظايف حتمى من است، و اگر دخالت نكنم خود را در پيشگاه خدا و وجدان مسئول مى بينم!».[39]
او غالباً اين گفتار تاريخى على عليه السلام را تكرار مى كرد:«وَمَا أَخَذَ اللَّهُ على العُلَمَاءِ أنْ لا يَقارّوا على كِظَةِ ظَالِمٍ وَ لَاسَغَبِ مَظْلومٍ ؛ خدا از دانشمندان پيمان گرفته است كه در برابر شكم خوارگى ظالمان و گرسنگى مظلومان سكوت نكنند!».[40]
به همين دليل او در غالب جنبش هاى ملى عراق (خصوصاً)، و جنبش هاى ملى تمام كشورهاى اسلامى (عموماً) شركت نمود، و سهم مؤثرى در همكارى و راهنمايى اين نهضت ها داشت.[41]
اینچنین است که در سال 1371 هجرى قمرى طبق دعوت رسمى حكومت پاكستان ، در كنگره عظيم اسلامى در «كراچى» سخنرانى هاى تكان دهنده اى ايراد كرد، و براى اصلاح اوضاع سياسى و اجتماعى كشورهاى اسلامى با رجال آن كنگره همكارى صميمانه اى از خود نشان داد. و چون پاره اى از محافل ملى نسبت به عاقبت كار آن «كنگره» اظهار نگرانى و بدبينى مى كردند، او تصميم گرفت كه باهر دسيسه اى كه «استعمار» بخواهد در مقررات آن كنگره وارد كند شديداً مبارزه نمايد.[42]
هنگامى كه جنگ جهانى اوّل شروع شد او فوراً خود را به شهرستان «كوت» رسانيد تا در جهاد آزادى بخش ملت عراق در برابر نيروهاى اشغالگر انگليسى شركت جويد. همچنين در نبرد شجاعانه اهالى نجف اشرف بر ضد نيروهاى انگليسى و استعمار «غازى» شركت جست.[43]
او اين روش را هميشه در برابر متجاوزين و ستمگران تعقيب مى كرد و با استعمارگران و دست نشانده هاى آنها سرسختانه مى جنگيد، او با جسارت فوق العاده اى عقايد خود را ابراز مى كرد و براى رسوا ساختن استعمارگران انگليسى و خنثى كردن نقشه هاى شوم آنها از هر وسيله اى استفاده مى نمود.[44]
وحدت و انسجام اسلامی در سیره علمی و عملی علامه کاشف الغطاء(ره)
با این تفاسیر می توان دریافت علامه « كاشف الغطا» در تقویت وحدت امت اسلامی سهم بزرگى ایفا کرد و از همۀ راهکارها نظری و عملی بهره می گرفت. در این بین انتشار كتاب«اصل الشيعه» با آن لحن فوق العاده ملايم و دوستانه و محبّت آميز ، نشان از دغدغه مندی آن متفكر بزرگ اسلامی است که آثار بی بدیل در تقویت اتحاد امت اسلامی بر جای گذاشت،که استقبال فوق العاده اى در ميان دانشمندان اهل سنّت به همراه داشت.[45]
به عنوان نمونه دانشمند معروف احمد زكى پاشا شيخ العرب در نامه خود از «قاهره» به ناشر كتاب «اصل الشيعة و اصولها» سيّد عبدالرزاق حسنى چنين مى نويسد:«فوق العاده از هديه اى كه براى من فرستاديد (كتابى كه علّامه بزرگ كاشف الغطا تأليف فرموده است) متشكرم.»[46]
«به راستى كه با اسلوب زيبا و جالبى، اين كتاب نوشته شده است و مؤلف (علامه كاشف الغطا)قلم به دست گرفته پرده ها را از روى حقايق كنار زده و حقايقى را درباره شيعه با متانت هر چه بيشتر به پيروى از منطق «ادْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ[47]؛ بدی را با نیکی دفع کن » نگاشته و منتشر کرده است، بدون اينكه عواطف مذهبى ديگران را جريحه دار نمايد.[48]... من معتقدم انتشار اين كتاب بزرگترين فايده را در ايجاد وحدت عربى واسلامى كه عامل اساسى و مؤثر بقاى همه ماست دارد.[49] ما به اين استاد بزرگ كه اين مسئوليت مهم را به دوش گرفته آفرين مى گوييم. مسئوليتى كه انجام آن جز از امثال او و كسانى كه خدا آنها را براى مبارزه با كجرويها و اصلاح مفاسد و تجديد حيات و نشاط ديرين اين امّت انتخاب كرده، ساخته نيست. ما اميدواريم در سايه اين فعاليتها، ملت ما بتواند در پرتو آفتاب حقيقت دوش بدوش ملت هاى مترقى جهان پيش برود».[50]
هم چنین دانشمند و نويسنده معروف امير البيان «شكيب ارسلان» مترجم و شارح كتاب «حاضر العالم الاسلامى» ضمن نامه خود چنين مى نويسد:«...كتابهايى كه اهدا فرموده بوديد، رسيد و پيش از همه به مطالعه كتاب «اصل الشيعة و اصولها» مبادرت جستم و بسيار از آن استفاده كردم.به راستى تمام تأليفات شما سودمند و مفيد است، و براى مسلمانان در عصر ما جزء ضروريات محسوب مى شود، و از آنها مى توان دريافت كه شيعه و سنى، در چه چيزها تفاهم و در چه مسايلى اختلاف نظر دارند.[51]شما با كوششها و مجاهدتهاى خود فاصله ميان اين دو دسته را تا آنجا كه ممكن است كم مى كنيد».[52]
آیت الله محمد حسن کاشف الغطاء؛ اسوه مقابله با استکبار
علامه كاشف الغطا صراحت لهجه كم نظيرى داشت؛ لذا هنگامى كه «سفير انگلستان» از نجف اشرف ديدن نمود و در روز 20 جمادى الاولى 1373 به حضور كاشف الغطا رسيد، وى با صراحت كامل اعمال بى رويه دولت انگليس را در نقاط مختلف جهان به باد انتقاد گرفت؛ مخصوصاً با بيان مؤثر و نافذ خود در مورد از دست رفتن فلسطين و نقشى را كه دولت مزبور در اين زمينه داشت و غصب استعمار اراضى مقدس فلسطين و آواره ساختن صدها هزار مردم بى گناه، شديداً به او اعتراض نمود.[53]
همچنين در ملاقاتى كه «سفير امريكا» از وى به عمل آورد با همان صراحت، نسبت به همكارى ايالات متحده با «صهيونيسم» و تقويت آنها در اشغال سرزمين «فلسطين» اعتراض كرد. مخصوصاً به او چنين فرمود: «قلبهاى ما از دست شما آمريكايى ها مجروح است، شما ضربه ناجوانمردانه اى به ما زديد كه هرگز ما در برابر آن سكوت نخواهيم كرد!».[54]
سپس اضافه نمودند: «افكار ملت ما همه بر ضد شما بسيج شده اند و بخاطر ضربتى كه بر پشت ملت عرب زديد و پشت آنها را شكستيد از دلهاى آنها خون [55]مى چكد» (منظورش حادثه مصيبت بار غصب فلسطين بود).[56]
مخصوصاً در اواخر عمر با اقدامات برجسته ملى تاج افتخارى بر تارك تاريخ زندگى خود گذاشت. او دعوتى را كه براى شركت در كنگره «بحمدون»[57]، كه ايادى استعمار آمريكايى آن را خلق كرده بودند، از وى شده بود، صريحاً رد كرد.[58]نه تنها رد كرد بلكه كتاب «المثل العليا فى الاسلام لا فى بحمدون» را در پاسخ آنها منتشر نمود. اين كتاب نمونه زنده اى از شهامت ملى و دفاع او از مصالح عمومى و روشن ساختن افكار ابناى وطن و توجه دادن آنها به خطرات استکبار بود. اين كتاب در محافل مختلف مثل «بمب» صدا كرد و به شدت آن کتاب در میان مردم دست به دست مى شد.[59]
تأليفات و آثار
مرحوم كاشف الغطا (ره)على رغم كارهاى فراوانى كه به عهده داشت و با آن همه مراجعات مختلف دينى كه موقعيت حساس او و مقام مرجعيت فتوا ايجاب مى كرد، از نظر تأليف و تصنيف مرد موفق و پر بركتى بود؛ و به همين دليل آثار علمى فراوان و پرارزشى از خود به يادگار گذارد بديهى است اين كار از همه افراد ساخته نيست، مگر آنهايى كه داراى مزاياى روحى و فكرى و اخلاقى خاصى باشند.[60]
مؤلفاتى كه علامه کاشف الغطا از خود به يادگار گذاشت عبارتند از:[61]
وجيزة المسائل،حواشى عين الحياة در فقه ،مراجعات ريحانيه،انتقاد بر كتاب «ملوك العرب»،سؤال و جواب در فقه، زاد المقلدين در فقه و حاشيه عروة الوثقى و حاشيه تبصره علّامه ،حواشى بر سفينة النجاة، الآيات البينات،تحرير المجلّه،الارض و التربة الحسينيّه، الفردوس الأعلى،مختصر الاغانى،الأديان والاسلام، نبذة من السياسة الحسينيه،الميثاق العربى الوطنى،التوضيح فى بيان ما هو الانجيل ومن هو المسيح،گفتگوى او با سفير انگلستان و آمريكا،المثل العليا فى الاسلام لا فى بحمدون،اصل الشيعة واصولها.[62]
علامه كاشف الغطا علاوه بر كتابهاى فوق كتابهاى ديگرى نیز دارد كه هنوز به چاپ نرسيده است از جمله: شرح عروة الوثقى، نزهة السمر و نهزة السفر، جنة المأوى، الدين و الاسلام، تنقيح الكفاية، دايرة المعارف العليا، ديوان شعر.[63]
سخن آخر:( آیت اللّه کاشف الغطاء در وادی السلام آرام گرفت )
علامه كاشف الغطا با آن روح حساس ولطيفى كه داشت در آن شرايط خاص زندگى اجتماعى و وضع محيط، و با آن همه مشاغل علمى، خيلى زود شكسته شد، و بيماريهاى گوناگون به سرعت به سراغ وى آمد و در جسم و جان او اثر عميق گذاشت و در روز دوشنبه 18 ذى القعده 1373 ه ق براى هميشه چشم از اين جهان بر بست و روح او همراه فرشتگان آسمان به سوى بهشت جاويدان پرواز كرد.[64]
در بغداد غوغايى برپا شد و جمعيّت زيادى از آنجا تا به نجف اشرف جنازه او را تشييع نمودند و در آرامگاهى كه دو سال پيش در آخر «وادى السلام» خودش بنا كرده بود، در آرامش هميشگى غرق شد و به ابديت پيوست و در سايه پر مهر امير مؤمنان على عليه السلام آرميد.[65]
مجالس فاتحه و يادبود در همه جا براى او تشكيل گرديد و صدها مقاله و قصيده درباره شخصيت برجسته و خدمات جاويدان او در اين جلسات پر شور خوانده شد.[66] که نشان داد زحمات علمای گذشته نباید فراموش شود[67]بلکه تکریم و تجلیل از مفاخر، بزرگان، علما، فقها و اندیشمندان امری ضروری است؛ در این بین برگزاری همایش، نوعی قدرشناسی و قدردانی اززحمات بزرگان است، زیرا اگر از کنار زحمات بزرگانی هم چون آیت الله شیخ محمد حسین کاشف الغطاء بی اعتنا بگذریم ممکن است سبب شود که خداوند متعال در آینده این نعمت ها را کمتر به ما عنایت کند.[68] درود بر روان پاك او.[69]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] آيين ما (اصل الشيعة)، ص 29.
[2] همان.
[3] همان.
[4] همان؛ ص 30.
[5] همان.
[6] سيماى فرزانگان؛ ج 3؛ص 338 به نقل از« فوائد الرضوية»؛ ص 74. روک: عرفان اسلامى ؛ج 10 ؛ ص61- 260 .
[7] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 2 ؛ ص51.
[8] آيين ما (اصل الشيعة)، ص 30.
[9] همان.
[10] همان.
[11] همان.
[12] همان.
[13] همان.
[14] همان؛ ص 31.
[15] همان.
[16] همان.
[17] همان.
[18] همان.
[19] همان ؛ ص18.
[20] همان.
[21] همان؛ ص 19.
[22] سورۀ صف؛آیۀ4.
[23] آيين ما (اصل الشيعة)، ص 18.
[24] همان؛ ص 19.
[25] همان؛ص31.
[26] همان؛ ص 32.
[27] همان.
[28] همان.
[29] همان.
[30] همان.
[31] همان.
[32] همان.
[33] همان؛ ص 33.
[34] همان.
[35] همان.
[36] همان.
[37] همان؛ص34.
[38] همان.
[39] همان.
[40] شرح نهج البلاغه؛ محمد عبده؛ ج 1؛ ص 37، بحارالانوار؛ ج 29؛ ص 499.
[41] آيين ما (اصل الشيعة)، ص34.
[42] همان.
[43] همان؛ ص 35.
[44] همان.
[45] همان؛ص56.
[46] همان؛ص23.
[47] سورۀ فصلت؛ آیۀ34.
[48] آيين ما (اصل الشيعة)، ص23.
[49] همان؛ص24.
[50] همان.
[51] همان؛ص26.
[52] همان.
[53] همان؛ص35.
[54] همان.
[55] همان.
[56] همان؛ ص 36.
[57] « بحمدون»- به كسر« ب» و فتح« ح» يكى از شهرهاى ييلاقى لبنان است كه براى محل تشكيل كنگره فوق انتخاب شده بود.
[58] آيين ما (اصل الشيعة)، ص 36.
[59] همان.
[60] همان.
[61] همان؛ص37.
[62] همان؛ص38.
[63] همان؛ص39.
[64] همان؛ص40.
[65] همان.
[66] همان.
[67] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛16/5/1395.
[68] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛5/6/1391.
[69] ر. ك: احسن الوديعة؛ ج 2؛ ص 220، ريحانة الادب؛ ج 3؛ ص 434، شخصيت و انديشه هاى كاشف الغطا؛ به كوشش دكتر احمد بهشتى، علماى مجاهد؛ ص 384، گنجينه دانشمندان؛ ج 1؛ ص 251- 253، دايرةالمعارف بزرگ اسلامى؛ ج 2؛ ص 105، مجله نور علم؛ ش 3؛مرداد 1367؛ ص 110-125.