وحدت اسلامی در سیرۀ امام  حسن مجتبی(علیه السلام) از منظر معظم له

وحدت اسلامی در سیرۀ امام حسن مجتبی(علیه السلام) از منظر معظم له


امامت؛ محور وحدت امت اسلامی/عنصر وحدت طلبی در صلح امام مجتبی(علیه السلام)/وحدت و دوری از تفرقه درس امام حسن مجتبی(علیه السلام) به جامعه اسلامی/وحدت گرایی بر مبنای تقویت کیان سیاسی اسلام در مقابل بیگانگان/مقابله با بدعتی ناروا؛ در پرتو صیانت از امنیت شیعیان و ارتقای وحدت عمومی‌

دين به خاطر ايجاد وحدت عقيده، انسان ها را از پراكندگى فكرى نجات داده، هدف هاى مادّى را تعديل مى كند و سرانجام، افراد يك جامعه را مانند اعضاى يك بدن، تحت فرمان يك روح، يك اراده و يك فكر قرار مى دهد.[1]لذا اسلام براى وحدت و يكپارچگى جامعه اسلامى و استحكام آن اهمّيّت فوق العاده اى قائل است و هر چيز به اين وحدت تحكيم بخشد مورد علاقه اسلام است و هر چيز آن را تضعيف كند منفور است.[2]اینگونه است که يكى از كارهاى مهم رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و امامان معصومین(علیهم السلام) ايجاد وحدت صفوف و تشكيل جامعه واحد اسلامى و زدودن كينه ها از سينه ها بود.[3]

در این میان امام حسن مجتبی(علیه السلام) نیز به مانند پدر بزرگوارشان که برای  وحدت و الفت امت و اصلاح مفاسد جامعه تلاش و كوشش نمود[4] برای  جذب دلها و وحدت صفوف و پيروزى و موفّقيّت جامعه همه تلاش خود را به کار گرفت.[5]

امامت؛ محور وحدت امت اسلامی

بدیهی است گفت وگو از جانشين پيامبر صلى الله عليه و آله مايه وحدت و انسجام است، آنچه مايه اختلاف و پراكندگى است جرّ و بحث هاى تعصب آميز و غير منطقى، و پرخاشگرى هاى كينه توزانه است. ولى بحث هاى منطقى و مستدل و دور از تعصّب و لجاجت و پرخاشگرى، در محيطى صميمانه و دوستانه، نه تنها تفرقه انگيز نيست، بلكه فاصله ها را كم مى كند، و نقاط مشترك را تقويت مى نمايد.[6]

ما معتقديم تبلور اسلام بيش از هر مذهبى در مذهب شيعه است، و در عين اين كه به تمام مذاهب اسلامى احترام مى گذاريم معتقديم مذهب شيعه بهتر مى تواند اسلام راستين را در تمام ابعادش معرفى كند، و مسائل مربوط به حكومت اسلامى را حل نمايد.[7]

ما يقين داريم قطعاً پيامبر جانشينى براى خود تعيين كرده،[8] یعنی  «امام» که به معنى پيشوا و رهبر مسلمانان است، در اصول عقايد شيعه «امام معصوم» به كسى گفته مى شود كه در همه چيز جانشين پيامبر است، با اين تفاوت كه پيامبر مؤسّس مكتب مى باشد، و امام حافظ و پاسدار مكتب است، بر پيامبر صلى الله عليه و آله وحى نازل مى گردد ولى بر امام نه، او تعليماتش را از پيامبر صلى الله عليه و آله مى گيرد، و داراى علم فوق العاده اى است.[9]

از نظر شيعه، امام معصوم تنها به معنى رهبر حكومت اسلامى نيست، بلكه رهبرىِ معنوى و مادى، ظاهرى و باطنى، و خلاصه رهبرى همه جانبه جامعه اسلامى را بر عهده دارد، او پاسدارى [10]عقايد و احكام اسلامى را بدون هيچ گونه اشتباه و انحراف بر عهده دارد و او بنده برگزيده خدا است.[11]

از سوی دیگر تكامل معنوى امت در كنار وجود رهبران الهى [12]همان چيزى است كه در كتب اعتقادى از آن به «قاعده لطف» تعبير مى كنند یعنی خداوند حكيم، تمام امورى را كه براى وصال انسان به هدف آفرينش لازم است، در اختيار او قرار مى دهد، از جمله بعثت پيامبران و نصب وجود امام معصوم و گرنه نقض غرض كرده است[13]

هم چنین رهبرى سياسى و اجتماعى امت نشان از  نظام صحيح امامت است که، استعدادهاى انسانى را شكوفا می­سازد، با كجى ها و انحرافات مبارزه می­كند، حقوق همه افراد را حفظ نمايد، و براى رسيدن به هدف هاى بزرگ برنامه ريزى و سازماندهى داشته باشد و انگيزه هاى حركت را در يك محيط آزاد در كل جامعه بسيج كند.[14]

لزوم اتمام حجّت برای همگان به نحوی که كسى نتواند ايراد كند كه اگر رهبرى الهى و آسمانى دست ما را گرفته بود و به سوى حق رهنمون گشته بود هرگز تخلّف نمى كرديم [15]و نیز نقش امام عليه السلام به عنوان واسطه فیض، از آن جهت که پيامبر و امام عليه السلام از خود چيزى ندارند كه به ديگران بدهند هر چه هست از ناحيه خداست، امّا همان گونه كه قلب واسطه فيض الهى براى بدن است، پيامبر و امام عليه السلام نيز واسطه هاى فيض خدا براى انسان ها از تمام قشرها و گروه ها هستند،همه و همه بیانگر نقش راهبردی امامت در وحدت و انسجام امت اسلامی است.[16]

البته در هر عصر و زمان بايد يك نماينده الهى، پيامبر يا امام معصومى در روى زمين باشد. تا آيين حق را پاسدارى كند، و حق طلبان را رهبرى نمايد، و اگر روزى به عللى از نظر مردم پنهان گردد، نمايندگانى از سوى او عهده دار تبليغ احكام و تشكيل حكومت مى گردند.[17]

این مسألۀ راهبردی در حالی است که دشمنان اسلام براى برهم زدن اساس وحدت مسلمين آن قدر دروغ و تهمت به شيعيان در نزد سنّيان، و آن قدر دروغ و تهمت به سنّيان در نزد شيعيان بسته اند، كه در پاره اى از كشورها به كلّى آنها را از هم دور ساخته اند.[18]در حالی که تبیین مسئله امامت بر مبنای  كتاب و سنّت و نقاطى  كه شيعه بر آن تأكيد دارد حاکی از آن است كه اين تبليغات دروغ بوده، و دشمنان مشترك ما دست به سمپاشى زده اند.[19]با این تفاسیر می توان دریافت بحث هاى مربوط به امامت به گونه اى كه بیان گردید وحدت جامعه اسلامى را تحكيم مى بخشد و به روشن شدن حقايق و كم شدن فاصله ها كمك مى كند.[20]

عنصر وحدت طلبی در صلح امام مجتبی(علیه السلام)

همانگونه که پيغمبر صلى الله عليه و آله صريحاً على عليه السلام را به جانشينى خود انتخاب فرمود[21]، على نيز فرزندش امام حسن را وصى خود معرفى نمود[22] او هم برادرش امام حسين را به عنوان جانشينى تعيين نمود و به همين ترتيب تا امام دوازدهم كه مهدى منتظر است.[23]اين موضوع تازگى ندارد و همه پيغمبران خدا از حضرت آدم تا خاتم اين برنامه را اجرا كرده اند و براى خود جانشين تعيين نموده اند.[24]،[25]

لذا در تاريخ زندگى امام حسن مجتبى عليه السلام آمده است كه بعد از شهادت پدرش على عليه السلام و مردم با آن حضرت بیعت کردند، لیکن معاويه براى بر هم زدن امر خلافت امام حسن مجتبى عليه السلام از هیچ توطئه ای مضايقه نکرد؛[26] از این رو آن حضرت نامه اى به معاويه مرقوم فرمود كه تو فتنه ها بر مى انگيزى گويا اراده جنگ دارى؛ اگر چنين است من نيز مهيّا هستم.[27]،[28]

بدین ترتیب امام حسن مجتبى عليه السلام در خطبه اى كه براى مردم كوفه خواند، چنين فرمود:«ايُّهَا النَّاسُ تَيَقَّظُوا مِنْ رَقْدَةِ الْغَفْلَةِ وَ مِن تَكَاشُفِ الظُّلْمَةِ، فَوَالَّذي خَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَءَ النَّسَمَةَ وَ تَرَدّى بِالْعَظَمَةِ، لَئِن قَامَ الىَّ مِنْكُم عُصْبَةٌ بِقُلوبٍ صَافِيَةٍ وَ نِيّاتٍ مُخلِصَةٍ، لا يَكُون فِيها شَوْبُ نِفاقٍ وَ لا نِيّةَ افْتِرَاقٍ لَاجاهِدنَّ السَّيفَ قَدَماً قَدَماً وَ لَا ضَيِّقَنَّ مِنَ السُّيُوف جَوَانِبَها وَ مِنَ الرِّماحِ اطرافَهَا وَمِنَ الْخَيْلِ سَنابِكَها فَتَكَلَّمُوا رَحِمَكُمُ اللّهُ؛ اى مردم! از خواب «غفلت» بيدار شويد و از تراكم ظلمت بى خبرى بپرهيزيد. سوگند! به كسى كه دانه را در زير خاك شكافته و بندگان را آفريده، و رداى عظمت پوشيده، هرگاه گروهى از شما با دل هاى پاك و نيّت هاى خالص كه در آن آلودگى به نفاق نباشد و قصد افتراق در آن راه نيابد، بپاخيزند (و مرا يارى كنند)، من با شمشير، گام به گام جهاد مى كنم و با ضربات شمشيرهاى خود، عرصه را بر آنها تنگ مى سازم و نوك سرنيزه ها را بر پيكرشان كُند مى كنم و سم اسبها را در اين راه، فرسوده مى سازم؛ پس سخن بگوييد، خدا رحمتتان كند (و از دشمن نترسيد)».[29]،[30]

امام مجتبى عليه السلام اين سخن را در حالى بيان داشتند كه خواب «غفلت» بر كوفيان غلبه كرده بود و آن حضرت هر چه آنان را دعوت به جهاد با غارتگران شام و لشكر معاويه مى فرمودند، آنها اجابت نمى كردند.[31]

لذا امام حسن مجتبى عليه السلام وقتى مى بيند كه جنگ در آن شرايط خاص نتيجه اى جز خون ريزى ندارد، و دشمن از يك سو سران قبايل را خريده و از سوى ديگر كيسه هاى زر چشم برخى از فرماندهان را كور كرده، و به معاويه نامه نوشته اند كه حاضريم امام حسن عليه السلام را دست بسته تحويل تو دهيم، چاره اى جز صلح نمى بيند.[32]آرى همان كسانى كه نسبت به على عليه السلام بى وفايى كردند، به امام حسن عليه السلام هم پشت كردند.[33]

وحدت و دوری از تفرقه درس امام حسن مجتبی(علیه السلام) به جامعه اسلامی

بايد در مقابل دشمنان اسلام متّحد و متّفق بود و مراقب بود كه دستهاى تفرقه افكنان در جامعۀ اسلامی تفرقه نيندازند؛ [34]لذا امام حسن عليه السّلام اين رهبر بزرگ انسانى و سياسى و نظامى، با تعبيراتى پر معنا بخش مهمى از عوامل صلح با معاویه را بازگو مى كند كه نخستين آنها جلوگیری از پراكندگى و تفرقه است است، همان مطلبى كه امروز در بعضى از كشورهاى اسلامى ديده مى شود كه شكاف و پراكندگى در ميان آنها سبب عمده شكست و ويرانى و نابسامانى شده است.[35]

مرحوم علّامه مجلسى رحمه الله علّت صلح را از زبان امام حسن عليه السلام چنين بيان مى كند:«فَتَرَكْتُهُ لِصَلاحِ الْامَّةِ وَحِقْنِ دِمائِها؛ صلح من با معاويه فقط به خاطر حفظ خون مسلمانان بود».[36]،[37]

گواه روشن اين مطلب اين است كه خود امام حسين عليه السلام بعد از برادرش امام حسن عليه السلام حدود ده سال در برابر معاويه صبر كرد و اقدام به مبارزه و جنگ ننمود، ولى به محض اين كه شنيد معاويه از دنيا رفته و فرزند وى يزيد به جاى او نشسته، مبارزه را شروع كرد و از آغاز با ردّ قطعى بيعت او، به وى اعلان جنگ داد و از پاى ننشست تا در صحنه جانبازى كربلا آخرين قطرات خون خود را در راه سربلندى و عظمت اسلام و كوتاه كردن دست هاى آلوده و جنايتكار بنى اميّه نثار كرد.[38]

ضمناً از بیان نورانی امام مجتبی (علیه السلام) می توان دریافت كه خاموش نشستن در برابر دستگاه معاويه كه ظواهر را تا حدودى رعايت مى كرد و پرده درى را از حد نگذرانده بود آن هم براى حفظ خون مسلمانان بى گناه، براى حضرت امام حسن و براى حضرت امام حسين عليهما السلام در ده سال از امامت ايشان ذلّتى نبود.[39]

گواه روشن اين مطلب اين است كه خود امام حسين عليه السلام بعد از برادرش امام حسن عليه السلام حدود ده سال در برابر معاويه صبر كرد و اقدام به مبارزه و جنگ ننمود، ولى به محض اين كه شنيد معاويه از دنيا رفته و فرزند وى يزيد به جاى او نشسته، مبارزه را شروع كرد و از آغاز با ردّ قطعى بيعت او، به وى اعلان جنگ داد و از پاى ننشست تا در صحنه جانبازى كربلا آخرين قطرات خون خود را در راه سربلندى و عظمت اسلام و كوتاه كردن دست هاى آلوده و جنايتكار بنى اميّه نثار كرد.[40]

ضمناً از بیان نورانی امام مجتبی (علیه السلام) می توان دریافت كه خاموش نشستن در برابر دستگاه معاويه كه ظواهر را تا حدودى رعايت مى كرد و پرده درى را از حد نگذرانده بود آن هم براى حفظ خون مسلمانان بى گناه، براى حضرت امام حسن و براى حضرت امام حسين عليهما السلام در ده سال از امامت ايشان ذلّتى نبود.[41]

هر چند پس از برقرارى صلح زخم زبانها به امام زدند، و حتّى نامردى مردمى كه امام را مجبور به صلح نمودند به اشكال مختلف به امام اعتراض مى كردند، و لذا امام مجتبى عليه السلام سالهاى دردناكى را پشت سر گذاشت، ولى صلح آن حضرت اثر عميقى در مردم گذاشت، و زمينه ساز نهضت عاشورا و قيامهاى پس از آن شد، و سرانجام منتهى به سقوط حكومت بنى اميّه گرديد.[42]

امام (علیه السلام) بخاطر جلوگيرى از محذور بزرگتر به محظور كوچكتر تن در داد[43] به خاطر اين كه مايه حفظ خون شيعيان راستين و رساندن دعوت مكتب اهل بيت به آيندگان شد.[44]

وحدت گرایی بر مبنای  تقویت کیان سیاسی اسلام در مقابل بیگانگان

مى دانيم كه ائمّه و پيشوايان دين به ما دستور داده اند تا آنجا كه قدرت داريم از حقّ خود دفاع كنيم و زير بار ظلم نرويم و آزادانه به زندگى خود ادامه دهيم،حال چگونه امام مجتبی(علیه السلام)  با وجود اين كه فرومايگى معاويه كمتر از يزيد نبود، در برابر اعمال او صبر كرد؟[45]

طبق گواهى تاريخ وضع سياست خارجى مسلمانان در زمان معاويه ايجاب چنان صلحى را مى نمود؛ زيرا امپراطور روم شرقى كه جنگ هاى داخلى مسلمانان را به دقّت تعقيب مى كرد، خود را آماده مى ساخت كه اگر جنگ ديگرى ميان امام حسن عليه السلام و معاويه در گيرد، بر مرزهاى كشورهاى اسلامى حمله كند و شكست هاى گذشته خود را جبران سازد و اگر چنين حادثه اى رخ مى داد، ممكن بود ضربه سختى بر پيكر اسلام و مسلمين وارد شود.[46]

چنين شرايطى ايجاب مى كرد كه امام مجتبى عليه السلام صلح كند[47] واز عزّت و شوكت اسلام و مسلمين صیانت کند[48]و دشمن را عملًا سرجاى خود بنشاند.[49]

مقابله با بدعتی ناروا؛ در پرتو صیانت از امنیت شیعیان و ارتقای وحدت عمومی

«معاويه » پيوسته اصرار داشت كه رواياتى در نكوهش مقام امام امير مؤمنان عليه السّلام جعل كند[50] معاويه خود مى گفت سبّ و لعن على عليه السّلام بايد آن قدر گسترش يابد تا كودكان با اين شعار بزرگ شده و جوانان با آن پير شوند و هيچ كس از او فضيلتى نقل نكند.[51]،[52]به هر حال اين مسأله به صورت سنّت سيّئه اى در ايّام بنى اميه رواج يافت [53] و اینگونه امنيّت به ناامنى، وحدت و اتّحاد  به اختلاف و پراكندگى، و دوستى و محبّت به عناد و دشمنى تبدیل کرد.[54]به نحوی که ظهور ناصبى ها به وسيله دارودسته معاويه در شام قوت گرفت و تا آن جا كه در تواريخ آمده است هفتاد سال بر منابر نعوذبالله سبّ و لعن على عليه السلام مى كردند.[55]

معاویه با این بدعت سنگ زيربناى تفرقه و جدايى در ميان مسلمانان را كه مايه جنگ هاى داخلى می­شد فراهم می کرد[56].

لیکن امام حسن عليه السلام به سبب شرايط دشوار، در پیمان صلحی که با معاويه تن داد، از وى براى امور زير پيمان گرفت:««در قنوت نمازها اميرمؤمنان عليه السلام را سبّ ننمايد! و متعرّض شيعيان نشود، امنيّت آنها را تأمين كند و حقوق هر صاحب حقّى را به وى بدهد».[57]

این راهبرد امام مجتبی (علیه السلام) بر مدار  تلاش براى اصلاح و ارتقای وحدت عمومی جامعه؛ ترویج مودت و محبّت اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله [58] وصیانت از امنیت شیعیان شکل گرفت.[59] البته معاويه بعد از تثبيت قدرت خويش و پس از مسموم ساختن امام مجتبى عليه السلام برخلاف مفاد صلح نامه [60] و بر خلاف تمام اصول انسانى و دينى به كشتار وسيع شيعيان اميرالمؤمنين على عليه السلام دست زد؛ تا با از ميان برداشتن مخالفان، راه را براى خودكامگى هايش هموارتر سازد.[61]

سخن آخر

آموزه های امام حسن مجتبی (علیه السلام)نشان مى دهد اسلام گروه گرا، و تفرقه طلب نيست، آواى اسلام آواى وحدت است؛[62] لذا هنگامى كه پيروان اهل بيت (عليهم السلام) به زيارت خانه خدا مشرّف مى شوند و براى حفظ وحدت ، طبق دستورى كه ائمّه اهل بيت (عليهم السلام) به آنها داده اند، در نماز جماعت برادران اهل سنّت شركت مى كنند و به فضيلت نماز در مسجد الحرام و مسجد النبى (صلى الله عليه و آله) نائل مى شوند؛[63] زیرا روح توحيد بر همه محتويات دعوت اسلام حكومت مى كند، و« وحدت دين وحدت جامعه انسانى، وحدت نژادها و كشورها را» در پرتو ايدئولوژى واحد اسلامى در بر مى گيرد.[64]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir


[1] آفريدگار جهان ؛ ص28.

[2] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص423.

[3] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 8 ؛ ص510.

[4] همان ؛ ج 11 ؛ ص442.

[5] اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص51.

[6] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان، ص 234.

[7] همان؛ ص 235.

[8] همان.

[9] همان؛ ص 237.

[10] همان.

[11] همان؛ ص 238.

[12] همان؛ ص 241.

[13] همان؛ص242.

[14] همان؛ص244.

[15] همان؛ ص 245.

[16] همان؛ ص 246.

[17] همان؛ ص 238.

[18] همان؛ص236.

[19] همان.

[20] همان؛ص237.

[21]  مجمع الزوائد؛ ج 8؛ ص 253 و 6659؛ ج 1؛ ص 113، تاريخ دمشق؛ ج 3؛ ص 5، الرياض النضرة؛ ج 2؛ ص 178،كنزالعمال؛ ح 1192.

[22] آيين ما (اصل الشيعة) ؛ ص157.

[23] همان.

[24]  اثبات الوصية؛ ص 5-/ 70؛ چاپ المطبعة الحيدرية نجف، تاريخ يعقوبى؛ ج 1؛ ص 46 و 343.

[25] آيين ما (اصل الشيعة) ؛ ص157.

[26] پيام قرآن ؛ ج 10 ؛ ص375.

[27]  بحار الانوار؛ ج 44؛ ص 45؛ ح 5 .

[28] پيام قرآن؛ ج 10؛ ص 376.

[29]  بحارالانوار؛ ج 4؛ ص 67.

[30] اخلاق در قرآن ؛ ج 2 ؛ ص350.

[31] همان.

[32] از تو سوال مى كنند(مجموعه سوالات قرآنى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله) ؛ ص94.

[33] همان.

[34] استفتاءات جديد ؛ ج 1 ؛ ص489.

[35] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 2 ؛ ص332.

[36] بحارالانوار؛ ج 44؛ ص 30.

[37] از تو سوال مى كنند(مجموعه سوالات قرآنى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله)، ص: 95.

[38] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص200.

[39] همان؛ ص 201.

[40] همان ؛ ص200.

[41] همان؛ ص 201.

[42] از تو سوال مى كنند(مجموعه سوالات قرآنى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله)، ص: 95.

[43] ترجمه گويا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه ؛ نص ج 2 ؛ ص590.

[44] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 2 ؛ ص644.

[45] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص199.

[46] همان؛ص 201.

[47] همان.

[48] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 8 ؛ ص65.

[49] پاسخ به پرسشهاى مذهبى، ص: 201.

[50] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 2 ؛ ص652.

[51]  شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد؛ ج 4؛ ص 57.

[52] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 3 ؛ ص251.

[53] همان ؛ ج 2 ؛ ص652.

[54] داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله) ؛ ص110.

[55] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 15 ؛ ص672.

[56] همان ؛ ج 11 ؛ ص293.

[57] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص162.

[58] آيات ولايت در قرآن ؛ ص190.

[59] كليات مفاتيح نوين ؛ ص522.

[60]  در يكى از بندهاى صلح نامه آمده بود:« وَ أَنْ يُؤَمَنَّ شِيعَتَهُ، وَلَا يَتَعَرَّضَ لِأَحَدٍ مِنْهُمْ؛ امنيّت شيعيان على عليه السلام را تضمين كند و متعرّض احدى از آنان نشود».( مناقب ابن شهر آشوب؛ ج 4؛ ص 38 ، ارشاد مفيد؛ ص 355).

[61] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص188.

[62] تفسير نمونه ؛ ج 16 ؛ ص300.

[63] شيعه پاسخ مى گويد ؛ ص211.

[64] اسلام در يك نگاه ؛ ص62.

برچسب ها :
captcha