مطابق بعضی از روایات، بیست و پنجم محرم، مصادف است با سالروز شهادت امام سجاد علیه السلام ، لذا باید برای مردم، علاوه بر ذکر مصائب، فضائل اهل بیت را نیز از کلمات خود ایشان انتخاب و بیان کرد.[1]
از این رو برای شناخت امام سجاد علیه السلام باید به سراغ صحیفه ی سجادیه رفت.[2] باید رسالة الحقوق امام سجاد زين العابدين على بن الحسين عليه السّلام را به دقت مطالعه كرد تا به گسترش حقوق متقابل مردم بر يكديگر كاملا آگاه شد.[3]،[4] به ویژه آنکه اين دعاها از روح بلند معصوم(علیهم السلام) سرچشمه گرفته و در يك سطح عالى است و با قرائت آگاهانه آن، انسان به اوج معرفت و كرامت انسانى نزديك مى شود،[5]و در حقیقت بهترين پیام اين تعالیم، حفظ كرامت انسانى است.[6]
کرامت انسانی از نگاه اسلام
اسلام كانون كرامت انسانى است و منادى عدل و مساوات و برابرى انسان ها و حريت و آزادگى و تقوا و مكارم اخلاق و آگاهى و آزاد انديشى است.[7] لذا افراط وتفريط را بر نمی تابد ، مثلًا بعضى حقيقت تواضع را در این می دانند که انسان خود را در برابر مردم خوار و بى مقدار كند، حال آنکه از دیدگاه اسلام نمی توان به نام تواضع، خود را تحقير كرد و در نظرها سبك و موهون ساخت و كرامت انسانى خويش را پايمال نمود،[8] مهم اين است كه در عين تواضع، شخصيّت اجتماعى انسان ضايع نشود و خوار و ذليل و بى مقدار نگردد. اگر تواضع به صورت صحيح انجام شود نه تنها چنين اثرى نخواهد داشت بلكه به عكس ارزش او در جامعه بالاتر مى رود. به همين دليل در روايات اسلامى از اميرمؤمنان على عليه السلام آمده:«بِالتَّوَاضُعِ تَكُونُ الرَّفْعَةُ؛ تواضع انسان را بالا مى برد!»[9]،[10]
هم چنین باید دانست رياكارى نیز شخصيّت انسان را در هم مى كوبد و آزادگى و حريّت و كرامت انسانى را از او مى گيرد.[11]لذا در بسيارى از موارد مى بينيم برخی چنان اسير مقامند كه براى حفظ آن همه كرامت انسانى خود را بر باد مى دهند[12] در حالی که از جمله اصول اخلاقى در اسلام، غناى نفسانى و عزّت و كرامت روحى به نحو شايسته است؛ انسانى كه به حضرت حق، معرفت شايسته پيدا كند و يقين داشته باشد كه زمام همه امور در دست خدا و وابسته به لطف و رحمت اوست و حول و قوّه و نفع و ضررى جز آنچه از طريق او به انسان مى رسد وجود ندارد و تنها او سبب ساز و سبب سوز است، خويشتن را بى نياز از همه چيز و هر كس، غير از او مى بيند و به غنا و كرامت نفسانى مى رسد كه بالاترين و بهترين بى نيازى است: «خير الغنى غنى النفس؛ بهترین توانگرى، استغناى نفس است ».[13]،[14]
شعاع اين عزّت و بى نيازى، باید همه شئون حيات انسان را فرا مى گيرد و مظاهر آن در همه شئون جامعه اسلامى مشاهده شود.[15] اینگونه است که سرچشمه بسيارى از نارضايى های جامعه را باید در عدم قناعت و توقعات بى حد و حساب و فقدان كرامت انسانى و ضعف در پاكى دامان از گناه جستجو کرد.[16]
استغنا و بی نیازی، حافظ کرامت آدمی
زندگى آبرومندانه و خالى از نياز به ديگران و فرو نشاندن آتش حرص و طمع آنچنان دارای اهمیت است[17]که در روايات از سؤال كردن و دست نياز به سوى مردم دراز نمودن، شديداً نهى [18] و به اغنيا توصيه شده قبل از تقاضاى نيازمندان، به آنان كمك كنند، تا به اين كار خو نگيرند و ذلت سؤال در صورت هاى آنان ديده نشود.[19] لذا يكى از بهترين سجاياى اخلاقى، روحيه استغنا شمرده شده است.[20]،[21]
هم چنین فقرى كه ما را وابسته به بيگانه مى كند ؛ وابستگى اقتصادى، سياسى و فرهنگى را در پى دارد كه نفوذ افكار، آداب و رسوم نادرست بیگانگان به جوامع اسلامى و نابودی کرامت انسانی را در پی دارد.[22]
اينكه جامعه اسلامى بايد جامعه اى برخوردار و ثروتمند باشد تا در مقابل جوامع ديگر، سربلندى و عزيز بودن خود را حفظ كند، از روش قرآن ؛ پيامبر(ص) و از كلمات ائمه(علیهم السلام) و از مذاق شرع نشأت می گیرد؛ قرآن مى فرمايد: «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِّنْ قُوَّة؛ هر نیرویی در قدرت دارید، برای مقابله با آنها [= دشمنان]، آماده سازید! ٍ»[23] لذا آمادگى همه جانبه مسلمانان در مقابل مشركان اقتضا مى كند مسلمانان از نظر مالى نيز در مقابل آنان عزيز باشند: «وَللَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ؛ در حالی که عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است».[24] فقر و نابسامانى هاى اقتصادى نه تنها عزت و كرامت انسان را زير سؤال مى برد كه احياناً موجب تكدى و خودفروشى و قرارگرفتن در زير چتر استعمارگران و مستكبران مى شود و اين منافات دارد با عزتى كه خداوند براى مؤمنان خواسته است.[25]
در این زمینه، امام على بن الحسين عليهما السلام مى فرمايد:«رَأَيْتُ الْخَيْرَ كُلَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ فِي قَطْعِ الطَّمَعِ عَمَّا فِي أَيْدِي النَّاسِ وَمَنْ لَمْ يَرْجُ النَّاسَ فِي شَيْ ءٍ وَرَدَّ أَمْرَهُ إِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فِي جَمِيعِ أُمُورِهِ اسْتَجَابَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ فِي كُلِّ شَيْ ءٍ؛[26]تمام نيكى ها را در طمع نورزيدن به آنچه در دست مردم است ديدم و كسى كه قطع اميد از مردم كند و كار خود را در جميع امور به خداى متعال واگذارد خدا خواسته او را در همه چيز برمى آورد».[27]،[28]
حفظ آبروی مومن؛ اصل وجودی کرامت انسانی ؛ شرط تحقق اخلاق متعالی
بی تردید خويشتن دارى در برابر گناه، و احساس مسؤوليت و تعهد در پيشگاه حق ، نخستين برنامه بندگان مؤمن خدا و معيار شخصيت و كرامت انسان در پيشگاه پروردگار به شمار می رود.[29]
در این میان اسلام براى حفظ آبرو و حيثيّت اجتماعى مؤمنان[30] وآبرو و عرض هر کسی است که دشمن خدا نیست[31] اهمیت ویژه ای قائل است.[32] و هتک آن مجازات شدیدی در اسلام دارد و در بعضی موارد حد قذف به دنبال دارد.[33]
با تأمل در روایات و احادیث می توان مدعی شد موقعیتی که فرد با ایمان و مسلمان در اسلام دارد در هیچ مکتب و مذهبی، مانند آن وجود ندارد ؛ چرا که اهانت به یک فرد با ایمان در حکم جنگ با خداست و این مطلب در احادیث مختلف بیان شده است.[34]
لیکن با نهايت تأسّف، تقواى زبان در زمان ما كم است. خصوصاً اگر كسى خطّش يا سليقه اش با ديگرى مخالف باشد به خود اجازه مى دهد كه هر نسبت و تهمتى را به او بدهد. البتّه اگر تقواى زبان كم شود، لطف خدا هم بر امّت كم مى شود. وقتى مردم حيثيّت همديگر را رعايت نكنند، خداوند هم آبروى آنها را حفظ نخواهد كرد و لطفش را از چنين جمعيّتى برمى دارد. ما در فقه مى گوييم: «حُرمَةُ مالِ المُؤمِنِ كَحُرمَةِ عِرضِهِ وَدَمِهِ ؛ احترام مال مؤمن مانند احترام آبرو و خونش است».[35]
اصولًا قرار گرفتن آبروى مؤمن در كنار مال و خون او دليل روشنى است بر اين كه تضييع آبرو جنبه حق الناس دارد.[36]و كشتن شخصيّت يك انسان از كشتن جسم او مهم تر است. برخى حاضرند بميرند ولى آبرويشان نرود. لذا حفظ آبروى ديگران بسيار مهم است.[37]
با همۀ این اوصاف، مع الاسف می بینیم که در محیط ما مسئله ی اهانت امر ساده ای شده است و در صفحه ی جراید... به راحتی آبروی کسی را می ریزند؛ در حالی که در دعای روزهای هفته، امام سجاد(علیه السلام)، مخصوصاً روی آبروی افراد انگشت گذاشته است و فرموده است خدایا اگر آبروی کسی را ریختم و احترام کسی را خدشه دار کردم و دستم نمی رسد که از او حلیت بطلبم خودت جوری جبران کن و او را از من راضی کن؛ لذا می خوانیم:« وَ اسْئَلُكَ فى مَظالِمِ عِبادِكَ عِنْدى [38]، فَايَّما عَبْدٍ مِنْ عَبيدِكَ ...، كانَتْ لَهُ قِبَلى مَظْلِمَةٌ ظَلَمْتُها ايَّاهُ فى نَفْسِهِ، اوْ فى عِرْضِهِ اوْ فى مالِهِ... ... وَضاقَ وُسْعى عَنْ رَدِّها الَيْهِ.. انْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَانْ تُرْضِيَهُ عَنّى بِما شِئْتَ...؛[39]و از تو مى خواهم در مورد ظلم هايى كه در حقّ بندگانت كرده ام، پس هر بنده اى از بندگانت كه از جانب من نسبت به او در مورد خود يا آبرو يا مالش يا خانواده و فرزندش ظلمى شده يا او را غيبتى نموده ام يا چيزى را از روى ميل يا هواى نفس يا تكبّر يا تعصّب يا ريا يا خشم، چه در پشت سر يا حضورش، و چه در حيات و چه در بعد از مردنش بر او تحميل نموده ام [40]و دستم كوتاه است و توانايى جبران آن و طلب حليّت از او را ندارم، پس اى برآورنده حاجات كه حاجت ها به خواست تو برآورده شده و با اراده ات سرعت پذيرد، از تو مى خواهم كه بر محمّد و خاندان پاكش درود فرستى و آن گونه كه خواهى او را از من راضى كنى، و از نزدت رحمتى به من ببخشى...».[41]
امام سجاد (علیه السلام) و حقوق همسایگان ؛ شکوه حقوق شهروندی و کرامت انسانی
كمترين حقى كه هر فرد نسبت به انسان دیگر دارد، اين است كه ضرر و زیان او مصون بماند ، از جمله همسايه كه بايد از ضرر و زيان همسايه ديگر مصون باشد.[42]
حق همسايه همچون حق ارحام و بستگان نزديك انسان است، زيرا هر همسايه حقى بيشتر از حق برادرى اسلامى كه همه مسلمانها دارند، دارد، كسى كه در حق او تقصير كند و به او ضرر و زيانى رساند گناهكار و تجاوز پيشه است.[43]
طبق پاره اى از روايات تا چهل خانه از چهار طرف همسايه محسوب مى شوند[44] كه در شهرهاى كوچك تقريباً تمام شهر را در برمى گيرد.[45] لذا حق جوار و همسايگى آنقدر در اسلام مورد تأكيد قرار گرفته كه نبى اكرم (صلى الله عليه و آله) مى فرمايند:«ما زال جبرئيل يوصينى بالجار حتّى ظَنَنْتُ انّه سَيُوَرّثه؛جبرئيل دائماً مرا سفارش به همسايه مى كرد به طورى كه گمان كردم او ارث مى برد».[46]،[47]
و اين بیان نورانی نشان دهنده نزديكى حق همسايه به حق نزديكان است، زيرا[48]نزديكان به حسب نزديكيشان ارث مى برند.[49]
آفرين باد بر چنين مكتبى كه اين گونه ارزشهاى انسانى را زنده مى كند، به راستی چه كسى توانسته مثل امام سجاد (عليه السلام) درباره رعايت حقوق همسايه سخن گويد؟![50]
آن حضرت در رساله حقوق خود كه پنجاه حق را براى هر انسانى مى شمارند، درباره حق همسايه چنين مى فرمايند: حق همسايه اين است كه در غياب (آبروى) او را حفظ كنى و در حضور احترامش را نگه دارى، و در هر حال يار و مددكارش باشى، در پى عيب جوئى او نباشى، براى پيدا كردن بديهايش كنجكاوى نكنى، اگر تصادفاً و بدون قصد و تعقيب، به عيبى در او برخوردى، بايد سينه ات دژى محكم و پرده اى مستحكم باشد كه با سر نيزه هم نتوان بدان راز دست يافت، اگر با كسى راز مى گويد، گوش مده، او را در سختيها وامگذار، در نعمت بر او رشك و حسد مبر، از خطايش بگذر، لغزشش را ناديده گير، اگر نادانى كرد تو بردبارى كن، مسالمت را از دست مده، زبان بدگويان را از او بگردان، دغل كارىِ نصيحتگو (ىِ منافق) را بر او فاش گردان و با وى خوشرفتار باش![51]،[52]
سعادت و کرامت انسانی در گرو خودشناسی و محاسبۀ نفس
بدیهی است انسان از طريق خود شناسى به كرامت نفس و عظمت اين خلقت بزرگ الهى و[53]اهمّيّت روح آدمى كه پرتوى از انوار الهى و نفحه اى از نفحات ربّانى است پى مى برد؛ آرى! درك مى كند كه اين گوهر گرانبها را نبايد به ثمن و بهاى ناچيز فروخت و به آسانى از دست داد![54]
هم چنین انسان با شناخت خويشتن به خطرات هواى نفس و انگيزه هاى شهوت و تضادّ آنها با سعادت او پى مى برد، و براى مقابله با آنها آماده مى شود.[55] از همه مهمتر اين كه خودشناسى بهترين راه براى خدا شناسى است، و قويترين عامل براى پرورش ملكات اخلاقى و كمالات انسانى و نجات از پستى و حضيض رذائل و[56]رسيدن به اوج قلّه فضائل است.[57]
در این زمینه امام سجاد(علیه السلام) می فرماید:«إبْنُ آدَم لَاتَزَالُ بِخَيرٍ مَا كَانَ لَكَ وَاعِظٌ مِنْ نَفْسِكَ وَ مَا كَانَتْ الْمُحَاسَبَةُ مِنْ هَمِّكَ وَ مَا كَانَ الخَوْفُ لَكَ شِعَاراً و الحُزْنُ لَكَ دِثَاراً ...؛.[58] اى بنى آدم خوشبخت خواهى بود، مادامى كه واعظ درونى و نفسانى داشته باشى و اعمالت را محاسبه كنى، خوفت نسبت به آينده مانند لباس رويين و اندوهت نسبت به گذشته مانند لباس زيرين باشد».[59]
امام سجّاد عليه السلام در اين حديث، کرامت و سعادت انسان را در سه اصل خلاصه فرموده است كه اگر هر قومى اين اصول سه گانه را به كار ببندد به يقين خوشبخت و با سعادت مى گردد.[60]
اولین وعظ، واعظ نفسانی است که مراد از آن وجدان بیدار است که وقتی کار بدی انجام می شود ناراحت شده فرد به عذاب وجدان مبتلا می شود و اگر اینکه فرد کار خوبی انجام دهد احساس شادی و فرح می کند. وای به حال انسان در روزی که این واعظ نفسانی از صفحه ی روح انسان حذف شود که دیگر آن فرد به خیر نمی باشد.[61]
دومین وعظ اینکه حساب و کتاب خود را برسد. انسان باید امروز به حساب خود برسد و الا فردا دیگران به حساب انسان می رسند که در روایت آمده است: حَاسِبُوهَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تُحَاسَبُوا؛[62] قبل از آن که شما را به پای حساب ببرند، حساب خود را برسید».[63]
سوم اینکه مادامی که ترس از مسئولیت ها شعار باشد. شعار به معنای لباس زیرین است و دثار لباس رویین می باشد. به لباس زیرین شعار می گویند زیرا به موهای بدن که شَعر نامیده می شود اتصال دارد. بنا بر این ترس از مسئولیت ها باید در درون انسان باشد و حزن و اندوه از کوتاهی ها لباس رویین انسان.این سه مورد اگر دست به دست هم دهند کرامت و سعادت آدمی شکوفا خواهد شد و انسان کاملی ساخته می شود.[64]
سخن آخر
در دنياى امروز اين معنى به صورت بسيار وسيعتر و گسترده تر دنبال مى شود، واژه هايى مانند آزادى و كرامت انسان، حقوق بشر...و مانند اينها كلمات حقّى است كه غالبا بر زبان قدرت های استکباری عصر ما جارى مى شود، ولى از آن اراده باطل مى كنند، و هر كدام مهارت بيشترى در تحريف حقايق و توجيهات شيطنت آميز داشته باشند در نيل به مقاصد نامشروعشان موفّق ترند.[65]
اينجاست كه وظيفه علماى الهى و دانشمندان با ايمان قوم و ملّت سنگين مى شود، آنها بايد با معارف غنی شیعی هم چون مکتب امام سجاد(علیه السلام)به مردم آگاهى لازم را بدهند و سطح فرهنگ عمومى و اسلامی را بالا برند.[66] زیرا هنگامی که انسان رساله حقوق امام سجّاد عليه السلام را مطالعه مى كند به گستره [67]حقوق در معارف اسلامى پى مى برد، حقیقت کرامت انسانی را دریافته و رحمت و عطوفت و مهربانى اسلام را لمس مى كند، و بر حال افراد كم اطّلاعى كه اين آيين سراسر رحمت را متّهم به خشونت مى كنند تأسّف مى خورد.[68]،[69]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظلّه) makarem.ir
[1] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛27/8/1393.
[2] همان.
[3] ر.ک: بحار الانوار؛ ج 71؛ ص 10 .
[4] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 8 ؛ ص236.
[5] همان ؛ ص464.
[6] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص114.
[7] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 6 ؛ ص57.
[8] اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص294.
[9] فهرست موضوعى غرر الحكم؛ ج 7؛ ص 405.
[10] اخلاق در قرآن ؛ ج 2 ؛ ص78.
[11] همان ؛ ج 1 ؛ ص294.
[12] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 7، ص 548.
[13] بحارالانوار؛ ج 72؛ ص 106؛ ح 5 ، اعجاز القرآن باقلانى؛ ص 147.
[14] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص110.
[15] همان.
[16] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 12 ؛ ص358.
[17] همان ؛ ج 3 ؛ ص320.
[18] وسائل الشيعه؛ ج 6؛ ص 305- 307.
[19] بحارالانوار؛ ج 75؛ ص 113، صحيفه سجاديه؛ دعای 26.
[20] ر. ك: كافى؛ ج 2؛ ص 148 – 149، كنز العمال؛ ج 3؛ ص 403.
[21] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص184.
[22] همان.
[23] سورۀ انفال؛ آيه 60.
[24] سورۀ منافقون؛ آيه 8.
[25] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص190.
[26] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 14 ؛ ص736.
[27] كافى؛ ج 2؛ ص 148؛ ح 3.
[28] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 14، ص 737.
[29] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 4 ؛ ص215.
[30] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص424.
[31] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛22/2/1389.
[32] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص424.
[33] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛22/2/1389.
[34]همان.
[35] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص531.
[36] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص121.
[37] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص531.
[38] بحارالانوار؛ حمل مظالم العباد عنّا.
[39] بحارالانوار؛ ج 87؛ ص 176؛ ح 21.
[40] كليات مفاتيح نوين، ص 955.
[41] همان.
[42] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 2 ؛ ص549.
[43] همان.
[44] بحار الانوار؛ ج 74؛ ص 151.
[45] همان.
[46] همان؛ ص 151وص 387؛ كنز العمال؛ خبر 24913.
[47] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج 2، ص 551.
[48] همان.
[49]همان؛ ص 552.
[50] همان؛ ص 554.
[51] تحف العقول؛ كلمات امام سجاد( عليه السلام).
[52] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 2 ؛ ص554.
[53] اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص322.
[54] همان؛ ص 323.
[55] همان.
[56] همان.
[57] همان؛ ص 324.
[58] سفينة البحار مادّه« وعظ» ، مستدرك سفينة البحار؛ ج 10؛ ص 386.
[59] مشكات هدايت ؛ ص118.
[60] همان.
[61] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛22/2/1395.
[62] نهج البلاغه، خطبه 90.
[63] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛22/2/1395.
[64]همان.
[65] همان.
[66] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 2 ؛ ص440.
[67] سوگندهاى پر بار قرآن ؛ ص547.
[68] ر.ک:« آيين رحمت» .
[69] سوگندهاى پر بار قرآن، ص 548.