تاريخ بشر حوادث تلخ و شيرين بى شمارى را به ياد دارد و تاريخ سازان فراوانى را در دل خويش پرورش داده است، ولى كمتر حادثه اى را همانند حادثه عاشوراى سال 61 هجرى با پى آمدهاى گسترده اش به خود ديده و كمتر تاريخ سازانى همچون تاريخ سازان كربلا را به ياد مى آورد.[1]
لذا بيان اصل وقايع کربلا و تبیین روز شمار محرم الحرام از منابع معروف و معتبر، اصل ضروری است که به آثار گسترده و ثمرات مهمّ منتهی می شود؛ و عامل کلیدی است تا همه قشرها به ويژه نسل جوان فرهيخته، با عمق اين حادثه بزرگ تاريخ اسلام آشناتر شده،[2] و با يادآورى اين ايّام و تجديد خاطره هاى مهمّ تاريخى، از آنها بهره گيرند[3]و عظمت آن را با تمام وجود خود درك كنند.[4]
آغاز ایام حزن و اندوه اهل بیت(علیهم السلام)
اوّل محرّم آغاز سال هجرى قمرى است.[5]و اولین روز از ماه غم و اندوه اهل بيت عليهم السلام و شيعيان آنهاست؛ ماه شهادت و يادآورى دلاورى ها و شجاعت ها و ايثارهاى سيّدالشّهدا امام حسين عليه السلام و ياران باوفاى او در كربلاست.[6]
هم چنین اول محرم، روز آغاز تشكيل مجالس سوگوارى حضرت اباعبدالله علیه السلام است، لذا سزاوار است همه ارادتمندان اهل بيت عليهم السلام ، هرچه باشكوهتر در تعظيم اين شعائر بكوشند، و خطباى گرامى فلسفه شهادت آن بزرگواران و آثار مهمّ آن را براى بقاى اسلام و تشيّع، شرح دهند؛ مخصوصاً جوانان و نوجوانان خود را با اين مراسم آشنا كنند و در انجام اين مراسم از آنچه كه مايه وهن مذهب در نظر دوست و دشمن مى شود، جدّاً بپرهيزند، و توجّه داشته باشند كه عاشورا و مراسم حسينى است كه اسلام را زنده نگه داشته است، و هر سال خون تازه اى در عروق اسلام جارى مى سازد، و تا مراسم حسينى، پرشور و پرشكوه برپاست، آسيبى به اسلام نخواهد رسيد.[7]
محرم در کلام امام رضا (علیه السلام)
در حديثى از امام على بن موسى الرّضا عليهما السلام آمده است كه فرمود: «هنگامى كه ماه محرّم فرا مى رسيد، كسى پدرم را خندان نمى ديد و همواره محزون و غمگين بود، تا روز دهم يعنى روز عاشورا؛ آن روز روزِ مصيبت و حزن و اندوه و گريه پدرم بود و مى فرمود: امروز روزى است كه حسين عليه السلام شهيد شده است».[8]،[9]
اول محرم؛ توقف امام حسین(علیه السلام) در قصر بنی مقاتل
در روز اول محرم، امام حسین عليه السلام ، با سپاه خويش به منزل «قصر بنى مقاتل »[10] رسيد.[11]
طلب یاری امام علیه السّلام از عبیدالله بن حر
گفتنی است در «قصر بنى مقاتل»، يكى از منازل بين راه كربلا، امام حسین(علیه السلام) «عبيداللَّه بن حرّ جعفى » را دعوت به یاری نمودند ولى عبيداللَّه نپذيرفت.[12]،[13]بدین نحو که در آغاز امام عليه السلام «حجّاج بن مسروق جعفى» را به منظور همراهی و یاری نزد او فرستاد. لیکن«عبيداللَّه بن حرّ» گفت: من از كوفه بيرون نيامدم مگر آن كه بيم داشتم حسين بن على عليه السلام به كوفه قدم گذارد و من آنجا باشم و يارى اش نكنم، در كوفه هيچ ياورى نمانده مگر آن كه به دنيا رو كرده است.[14]
سخن امام حسین (علیه السلام) خطاب به عبید الله بن حر جعفی
سپس امام باتنى چند از ياران خود به نزد عبيداللَّه بن حرّ آمد. عبيداللَّه از امام عليه السلام استقبال گرمى به عمل آورد و امام نشست و پس از حمد و ثناى الهى فرمود:[15]«أَمَّا بَعْدُ، يَابْنَ الْحُرِّ! فَإِنَّ مِصْرَكُمْ هذِهِ كَتَبُوا إِلَىَّ وَ خَبَّرُوني أَنَّهُمْ مُجْتَمِعُونَ عَلى نُصْرَتي...؛«امّا بعد! اى پسر حرّ! همشهريان تو اين نامه ها را برايم نوشتند و خبر دادند كه همگى بر يارى من متّفق اند و در كنار من ايستاده و با دشمنانم پيكار خواهند كرد. و از من خواستند كه نزدشان بروم و من نيز آمدم. ولى گمان نمى كنم كه آنان بر عهدشان پايدار بمانند، زيرا آنان بر كشتن پسر عمويم مسلم بن عقيل رحمه الله و يارانش (با دشمنان) همكارى كردند، و همگى با پسر مرجانه عبيداللَّه بن زياد، كه از من مى خواهد با يزيد بيعت كنم، همراه شده اند. و تو اى پسر حرّ بدان! به يقين خداوند در برابر كارهايى كه انجام داده اى و گناهانى كه در ايّام گذشته مرتكب شده اى، از تو بازخواست خواهد كرد، و من در اين لحظه از تو مى خواهم كه با آب توبه گناهانت را شستشو دهى و تو را به يارى خاندان اهلبيت عليهم السلام فرا مى خوانم.»[16]
اگر حقّمان را به ما دادند خدا را بر آن شكر كرده و مى پذيريم و اگر آن را از ما بازداشتند و به ظلم و ستم بر ما چيره شدند تو در طلب حق، از ياوران من خواهى بود (و در هر دو صورت زيانى نخواهى ديد)».[17]
«ابن حر» ؛ در زمرۀ آنان که جا ماندند !
عبيداللَّه بن حرّ عرض كرد: به خدا سوگند! اى فرزند رسول اللَّه صلى الله عليه و آله اگر در كوفه كسانى بودند كه تو را يارى كرده و در ركابت پيكار مى نمودند، من مقاوم ترين آنان در برابر دشمنانت بودم. ولى من در كوفه شاهد بودم كه مدّعيان پيروى تو از ترس بنى اميّه و شمشيرهايشان به خانه هاى خود خزيدند. تو را به خدا سوگند كه اين خواهش را از من مكن. من هر چه بتوانم از كمك هاى مالى از تو دريغ نخواهم كرد اين اسب را از من بپذير كه در پى كسى با آن روان نشدم مگر آن كه بر او دست يافتم و با آن از مهلكه اى نگريختم جز آن كه نجات يافتم و اين شمشير را تقديم تو مى كنم كه به هر چه فرود آوردم آن را بريد.
امام عليه السلام فرمود:«يَابْنَ الْحُرِّ! ما جِئْناكَ لِفَرَسِكَ وَ سَيْفِكَ، إِنَّما أَتَيْناكَ لِنَسْأَلَكَ النُّصْرَةَ...؛ اى فرزند حرّ! ما به قصد اسب و شمشيرت نيامديم، ما آمديم تا از تو يارى بطلبيم. اگر از تقديم جانت در راه ما دريغ مى ورزى، هيچ نيازى به مالت نداريم ... من از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود: «هر كس فرياد استغاثه اهل بيت مرا بشنود و به ياريشان نشتابد خداوند وى را به رو در آتش دوزخ اندازد». آنگاه امام حسين عليه السلام برخاست و به نزد ياران خود برگشت.[18]،[19]
اتمام حجت امام حسین(علیه السلام) با همگان
رویکرد امام عليه السلام با اين سخنان پر معنى نشان مى دهد با اين كه اميدى به مردم كوفه ندارد و مى داند آنها بى وفاتر از آن هستند كه به پيمان و دعوت نامه هاى خود وفا كنند و به يارى او برخيزند، باز به راه خود ادامه مى دهد، زيرا رسالت او چيز ديگرى است و برنامه اى ديگر.[20]
در ضمن هر كس را ببيند با او اتمام حجّت مى كند، و صاحبان نفوس مطمئنّه و سعادتمندان پرافتخار و مؤمنان راستين را با خود همراه مى سازد، تا در آن كارزار تاريخى عاشورا شهد شهادت را بنوشند و با خون هاى پاك خود نهال اسلام را آبيارى كنند و پرده از چهره منافقان و دشمنان قسم خورده اسلام برافكنند.[21]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص29.
[2] همان ؛ ص27.
[3] كليات مفاتيح نوين ؛ ص598.
[4] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص27.
[5] كليات مفاتيح نوين ؛ ص599.
[6] همان ؛ ص600.
[7] همان.
[8] امالى صدوق؛ ص 128؛ ح 2.
[9] كليات مفاتيح نوين ؛ ص600.
[10] اين قصر موضعى است ميان عين التمر و قُطقُطانيّه( نزديك كوفه)، منسوب به مقاتل بن حسان بوده است، (عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص373)
[11] همان.
[12]ر.ک: مقتل الحسين مقرّم؛ ص 188.
[13] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص466.
[14] همان ؛ ص374.
[15] همان.
[16] همان؛ ص 375.
[17] همان.
[18] فتوح ابن اعثم؛ ج 5؛ ص 130- 132.
[19] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص376.
[20] همان.
[21] همان؛ ص 377.