شرح دعای روز پانزدهم ماه مبارک رمضان از منظر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

شرح دعای روز پانزدهم ماه مبارک رمضان از منظر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی


روزى تنها به معنى مواهب مادى نيست / معناشناسی خشوع در قرآن / صفات و نشانه های خاشعین در کلام وحی / حقیقت خشوع بندگی / مفهوم مخبتین / چهار صفت برای مخبتین واقعی / توبه، سعه صدر می خواهد‌

دعای روز پانزدهم ماه مبارک رمضان: «اللّهُمَّ ارْزُقْنى فیهِ طاعَةَ الْخاشِعینَ، وَاشْرَحْ فیهِ صَدْرى بِانابَةِ الْمُخْبِتینَ، بِامانِک یا امانَ  الْخآئِفین؛ خدایا در این ماه اطاعتى همانند فروتنان را روزیم کن، و با توبه خاضعانه سینه ام را گشاده دار، به ایمنیت اى ایمنى بخش ترسیدگان.[1]

روزى تنها به معنى مواهب مادى نیست

روزى معنى وسیعى دارد که روزی هاى معنوى را نیز در بر مى گیرد، بلکه روزى اصلى همین روزى معنوى است، در دعاها تعبیر به رزق در مورد روزیهاى معنوى بسیار به کار رفته است،به عنوان نمونه در مورد حج مى گوییم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی حَجَّ بَیتِک الْحَرَامِ؛ خدایا مرا روزى کن حج بیت الحرام را».[2]

اینگونه است که در فراز ابتدایی دعای روز پانزدهم ماه مبارک رمضان می خوانیم:« اللهُمَّ ارْزُقْنى فیهِ طاعَةَ الْخاشِعینَ؛ خدایا در این ماه اطاعتى همانند فروتنان را روزیم کن»[3]. و همچنین در مواهب معنوى دیگر.[4]

معناشناسی خشوع در قرآن

«خشوع» به معناى حالت تواضع و ادب جسمى و روحى است که در برابر شخص بزرگ یا حقیقت مهمى در انسان پیدا مى شود، و آثارش در بدن ظاهر مى گردد.[5]،[6]

خداوند در قرآن لفظ خشوع  را براى زمین هاى بى گیاه و خشک که فاقد حیات هستند، اطلاق کرده، یعنى انسان خاشع هم در برابر خداوند و عظمت او، مرده و فاقد تحرک است.[7]

به ویژه آنکه زنده شدن قبلهاى مرده با ذکر الهى و پیدا کردن حیات معنوى در پرتو خشوع  و خضوع در مقابل قرآن، شباهت زیادى به زنده شدن زمینهاى مرده به برکت قطرات حیاتبخش باران دارد.[8]

صفات و نشانه های خاشعین در کلام وحی

قرآن کریم براى این که انسان بتواند بر امیال و خواسته هاى دل پیروز گردد و حبّ جاه و مقام را از سر بیرون کند مى گوید: «از صبر و نماز یارى جویید[9]» و با استقامت و کنترل خویشتن بر هوسهاى درونى پیروز شوید؛سپس اضافه مى کند: «وَ إِنَّها لَکبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِینَ؛[10] این کار جز براى خاشعان سنگین و گران است»[11]

هم چنین خداوند در این آیه[12] خاشعان را چنین معرفى مى کند:«الَّذِینَ یظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَیهِ راجِعُونَ؛ همانها که مى دانند پروردگار خود را ملاقات[13] خواهند کرد و به سوى او باز مى گردند».[14]

و یا در فراز قرآنی دیگر می خوانیم:«خاشِعِینَ لِلَّهِ»[15]؛ آنها در برابر فرمان خدا تسلیم و خاضعند»،و همین خضوع آنهاست که انگیزه ایمان واقعى شده و میان آنها و تعصبهاى جاهلانه، جدایى افکنده است.[16]

هم چنین در کلام آسمانی آمده است:« وَ کانُوا لَنا خاشِعِینَ ؛و آنها همواره در برابر ما خشوع داشتند» خضوعى آمیخته با ادب و احترام و ترس آمیخته با احساس مسؤولیت  که نشان می دهد خاشعین به هنگام رسیدن به نعمت گرفتار غفلتها و غرورهایى که دامن افراد کم ظرفیت و ضعیف الایمان را به هنگام وصول به نعمت مى گیرد نمى شدند، آنها در همه حال نیازمندان- را فراموش نمى کردند، و در خیرات، سرعت داشتند، آنها در حال نیاز و بى نیازى، فقر و غنا، بیمارى و سلامت، همواره متوجه خدا بودند، و بالآخره آنها به خاطر اقبال نعمت گرفتار کبر و غرور نمى شدند، بلکه همواره خاشع و خاضع بودند.[17]

حقیقت خشوع بندگی

از صفات دیگر پرهیزگاران خشوع در عبادت است ؛خشوع عمدتاً براى تواضع درونى است گرچه براى برون هم اطلاق شده است.[18]

این صفت خشوع در عبادت و نماز را خداوند از صفات مؤمنین شمرده و فرموده است: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ- الَّذِینَ هُمْ فِى صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ؛ به تحقیق رستگار شدند مؤمنین، آن کسانى که در نمازشان خاشعند».[19] قرآن نفرمود مؤمنین نماز خوانها هستند که این رسم هر مسلمان اسمى است، بلکه فرمود در نماز خاشع هستند.[20]

لذا تعبیر امام علی علیه السلام در «و خشوعا فی عبادة»[21] اشاره به این است که عبادت  آنها سرسرى و بى روح نیست، بلکه حالت خضوع و خشوع  و حضور قلب که روح عبادات است در اعمال عبادى آنها موج مى زند و هرنمازى از آنها نردبانى است براى صعود به اوج قرب خدا؛ و به همین دلیل قرآن مجید در وصف مؤمنان رستگار مى فرماید: «الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ؛ همانان که در نمازشان فروتنند»[22]،[23]

البته نباید فراموش نمود از امراض بزرگ قلب و بدن نوعی از خشوع است که براى عوام فریبى جوارح را خاشع مى کند ولى قلب را نه، چه افرادى را دیدیم که براى رسیدن به مقاماتى در نزد مردم چنین کردند، و به خیال خود مردم را به خود جلب کردند، در حالى که دانایان آگاهند و فرد صالح و غیرصالح را از هم تشخیص مى دهند، مواظب باشید دچار چنین افرادى نشوید، و به دام آنها نیفتید، در حالى که باید خودمان نیز دچار این حالت نشویم.[24]

مفهوم مخبتین

در فراز دوم از این دعای نورانی می خوانیم:«وَاشْرَحْ فیهِ صَدْرى  بِانابَةِ الْمُخْبِتینَ؛ و با توبه خاضعانه سینه ام را گشاده دار»[25].

«مُخْبِتِین» از مادّه «اخبات» از ریشه «خبت» (بر وزن ثبت) گرفته شده که به معناى زمین صاف و وسیع است که انسان به راحتى در آن گام بر مى دارد، بعداً این ماده به معناى اطمینان و خضوع آمده؛ چرا که راه رفتن در چنین زمینى توأم با اطمینان است و زیر پاى راهروان خاضع و تسلیم!.[26]

لذا «مخبتین» به معناى متواضعان است که خداوند آنها را به عنوان کسانى که به هنگام یاد خدا، دل هایشان ترسان مى شود و در برابر مصائب، صابر و شکیبا و برپادارنده نماز، و انفاق کننده از همه مواهب هستند، تفسیر مى نماید.[27]،[28]

چهار صفت برای مخبتین واقعی

در قرآن کریم[29] صفات «مخبتین» (تواضع کنندگان) در چهار قسمت (دو قسم معنوى و روانى و دو قسمت جسمانى) مورد توجه قرار گرفته است.[30]

نخست خداوند می فرماید: «الَّذِینَ إِذا ذُکرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ؛[31] همانها که چون نام خدا برده مى شود دلهایشان پر از خوف (پروردگار) مى گردد»[32]

نه این که مخبتین از غضب او بى جهت بترسند، و یا در رحمت او شک و تردید داشته باشند، بلکه این ترس به خاطر مسؤولیتهایى است که بر دوش دارند و شاید در انجام آن کوتاهى کرده اند، این ترس به خاطر درک مقام با عظمت خداست.[33]

دیگر این که: «وَالصَّابِرِینَ عَلى ما أَصابَهُمْ[34]؛ آنها در برابر حوادث دردناکى که در زندگیشان رخ مى دهد صبر و شکیبایى پیش مى گیرند».[35] بلکه عظمت حادثه هر قدر زیاد و ناراحتى آن هر قدر سنگین باشد در برابر آن زانو نمى زنند لب به کفران نمى گشایند و خلاصه ایستادگى مى کنند و پیش مى روند و پیروز مى شوند.[36]

سوم و چهارم این که: «وَالْمُقِیمِی الصَّلاةِ وَمِمَّا رَزَقْناهُمْ ینْفِقُونَ[37]؛ آنها نماز را بر پا مى دارند و از آنچه به آنها روزى داده ایم انفاق مى کنند»؛[38] از یک سو ارتباطشان با خالق جهان محکم است و از سوى دیگر پیوندشان با خلق خدا مستحکم.[39]

توبه، سعه صدر می خواهد

بسیارند کسانى که اعمال خلافى را مرتکب مى شوند، امّا گویى عارشان مى آید که عذر بخواهند و آن را عیب مى دانند، بلکه گاهى به قول مردم: «دو قورت و نیم او هم باقى است» و طلبکار. این عیب بسیار بزرگى است. چه اشکالى دارد اگر انسان خلافى را مرتکب شد، همان گونه که پشیمان شده ، در پیشگاه خداوند توبه و استغفار مى کند، و حتی در پیشگاه خلق هم عذر بخواهد. اگر مردم واقعاً سعه  صدر، شجاعت و شهامت عذرخواهى را داشته باشند بسیارى از مشکلات در همان مراحل اوّلیه پایان مى پذیرد.[40]

کسى که حاضر نیست عذرخواهى کند آیا خودش را معصوم مى داند؟ مسلّماً نه، چون هر انسانى خطا مى کند. پس اگر خطایى از او سرزد، خود عذرخواهى دلیل بر بزرگوارى اوست، دلیل بر سعه  صدر انسان است. کسانى که تنگ حوصله اند و ضیق صدر دارند، گمان مى برند با عذرخواهى از شخصیتشان کم مى شود، در حالى که غافلند و نمى دانند عذرخواهى دلیل بر عظمت شخصیت و بزرگوارى است.[41] پیامبر در داستان «سواده» در مقابل کسى که معلوم نبود راست مى گوید یا اشتباه مى کند یا این کار مقدّمه اى براى برنامه هاى بعدى بود، بزرگوارى خود را نشان دادند.[42]

بنابراین اگر در کارها منصف باشیم و عذرخواهى کنیم این خود، کلید زندگى سالم است، پس اعتذار (پوزش طلبیدن) از ارزش هاى اخلاقى است.[43]

سخن آخر

در فراز پایانی دعای می خوانیم؛ «بِامانِک یا امانَ  الْخآئِفین؛ به ایمنیت اى ایمنى بخش ترسیدگان»،[44] که نشان می دهد خوف عامل بازدارنده در برابر طغیان ها و حرکات بى رویه است. همان گونه که وسیله نقلیه فاقد موتور، از حرکت باز مى ماند و فاقد ترمز در برابر پرتگاه ها و جاده هاى خطرناک ایمنى  ندارد، این مولفه در وجود هر انسانى باید به صورت متعادل باشند تا هم به سوى طاعات حرکت کند و هم از معاصى خوددارى نماید؛[45] اینگونه است که حضرت علی علیه السلام می فرماید: «کسى که (از خدا) بترسد ایمنى  مى یابد»[46]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
makarem.ir

 

[1] کلیات مفاتیح نوین، ص 815.

[2] تفسیر نمونه، ج 20، ص 374.

[3] کلیات مفاتیح نوین، ص 815.

[4] تفسیر نمونه، ج 20، ص 374.

[5] سورۀ مؤمنون، آیۀ 2؛ تفسیر نمونه، ج 14، ص 213.

[6] لغات در تفسیر نمونه، ص 204.

[7] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج 2، ص 178.

[8] برگزیده تفسیر نمونه، ج 5، ص 103.

[9] «وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ». سورۀ بقره، آیۀ 45.

[10] برگزیده تفسیر نمونه، ج 1، ص 70.

[11] همان.

[12] سورۀ بقره، آیۀ 46.

[13] بدیهى است منظور از «لقاء» و ملاقات خداوند ملاقات حسى، مانند ملاقات افراد بشر با یکدیگر نیست، چه این که خداوند نه جسم است و نه رنگ و مکان دارد که با چشم ظاهر دیده شود، بلکه منظور یا مشاهده آثار قدرت او در صحنه قیامت و پاداشها و کیفرها و نعمتها و عذابهاى او است یا به معنى یک نوع شهود باطنى و قلبى است، زیرا انسان گاه به جایى مى رسد که گویى خدا را با چشم دل در برابر خود مشاهده مى کند، بطورى که هیچ گونه شک و تردیدى براى او باقى نمى ماند. برگزیده تفسیر نمونه، ج 1، ص 70.

[14] برگزیده تفسیر نمونه، ج 1، ص 70.

[15] سورۀ آل عمران، آیۀ 199.

[16] برگزیده تفسیر نمونه، ج 1، ص 366.

[17] همان، ج 3، ص 187.

[18] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج 2، ص 175.

[19] سورۀ مؤمنون، آیات 1 و 2.

[20] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج 2، ص 175.

[21] نهج البلاغه، خطبۀ 193.

[22] سورۀ  مؤمنون، آیۀ 2.

[23] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 7، ص 568.

[24] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج 2، ص 177.

[25] کلیات مفاتیح نوین، ص 815.

[26] لغات در تفسیر نمونه، ص 512.

[27] سورۀ حجّ، آیات 34- 41؛ تفسیر نمونه، ج 14، ص 117 – 136.

[28] لغات در تفسیر نمونه، ص 512.

[29] سورۀ حج، آیۀ 35.

[30] برگزیده تفسیر نمونه، ج 3، ص 215.

[31] سورۀ حج، آیۀ 35.

[32] برگزیده تفسیر نمونه، ج 3، ص 215.

[33] همان.

[34] سورۀ حج؛ آیۀ 35.

[35] برگزیده تفسیر نمونه، ج 3، ص 215.

[36] همان.

[37] سورۀ حج؛ آیۀ 35.

[38] برگزیده تفسیر نمونه، ج 3، ص 216.

[39] همان.

[40] انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقى، ص 242.

[41] همان، ص 243.

[42] همان.

[43] همان.

[44] کلیات مفاتیح نوین، ص 815.

[45] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 9، ص 363.

[46] نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان، ترجمه، ص 785.

captcha