دعای روز هفتم: اللهُمَّ اعِنّى فیهِ عَلى صِیامِهِ وَقِیامِهِ، وَجَنِّبْنى فیهِ مِنْ هَفَواتِهِ وَ اثامِهِ، وَارْزُقْنى فیهِ ذِکْرَکَ بِدَوامِهِ، بِتَوْفیقِکَ یا هادِىَ الْمُضِلّینَ؛ خدایا در این ماه مرا بر روزه و شب زندهدارى یارى کن، و از لغزش ها و گناهان دور بدار، و دوام یاد و ذکرت را روزیم کن، به توفیقت اى هدایت کننده گمراهان.[1]
صیام و قیام واقعی در گرو کسب توفیقات الهی
بی تردید انجام واجبات الهى؛ مانند نماز و روزه جز با توفیق الهى به طور کامل انجام نمی گیرد،[2] لذا به خداوند عرضه می داریم: «اللّهُمَّ اعِنّى فیهِ عَلى صِیامِهِ وَقِیامِهِ؛ خدایا در این ماه مرا بر روزه و شب زنده دارى یارى کن»[3]
از سوی دیگر آلودگى به گناه موجب سلب توفیق، بى نشاطى در عبادت، بى حالى در مناجات، و از بین رفتن صفاى دل در مناسک مذهبی می شود؛ امّا ترک گناه و معصیت، همنشینى با انسانهاى خوب، شرکت در مجالس مناسب، و مانند آن، زمینه ساز توفیق است.[4]
اگر بینش انسان در مورد ایمان و اطاعت خدا چنین باشد نه تنها خود را «طلبکار» نمى داند، بلکه همیشه «مدیون» خدا و پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم و غرق احسان او می شمرد.[5] لذا عبادات را عاشقانه انجام می دهد، و در راه اطاعت او نه با پا که با سر می دود. و اگر خدا براى او پاداش عمل قائل شده، این را نیز لطف دیگرى می داند، و گرنه انجام کارهاى نیک سودش به خود انسان باز می گردد و در حقیقت با این توفیق بر میزان بدهکاری هاى او به خداوند افزوده می گردد.[6]
با این تفاسیر می گوییم: هدایت او لطف است، و دعوت پیامبرش صلّی الله علیه وآله وسلّم لطفى دیگر، و توفیق اطاعت و فرمانبردارى لطفى مضاعف، و پاداش لطفى است ما فوق لطف!.[7]
اینجاست که انسان باید هر صبح و شام شکر نعمت ایمان را به جا آورد و بعد از هر نماز و هر عبادت سر به سجده بگذارد، و خدا را بر این همه توفیق سپاس گوید.[8]
حال که نشاط عبادت توفیق الهى است.[9] شایسته است نماز شب را در ماه رمضان و ماه هاى دیگر آن احیاء و اقامه نماییم. اگر نمى توانیم آن را به طور کامل انجام دهیم، بدون مستحبّات به جا آوریم. و اگر توفیق انجام این عبادت بزرگ را بصورت مستمر نداریم، لااقل هفته اى یک بار و در شب هاى جمعه که روز بعد را استراحت بیشترى داریم، در دل شب برخیزیم و به درگاه پروردگار مهربان برویم و براى لحظاتى با خداوند درد دل کنیم.[10]
در صورت فقدان نشاط عبادی نیز باید به خود بنگریم شاید مرتکب گناهانى شده ایم و روح و جانمان را آلوده به معاصى و محرّماتى کرده ایم و با آب توبه آن را شستشو نداده ایم، و بدین جهت خداوند از ما سلب توفیق کرده است. لذا باید به طور جدّى توبه کنیم و به سوى خدا باز گردیم و با اعمال صالح آینده، گذشته را جبران کرده و حقوق اللَّه و حقّ الناس را ادا کنیم تا نشاط عبادت بازگردد.[11]
ماه رمضان؛ فرصت بی بدیل در خودسازی و دوری از گناهان
روزه ماه رمضان سپرى است در برابر گناه و کیفرهاى الهى،[12] لذا در فراز دوم دعای روز هفتم می خوانیم: «وَجَنِّبْنى فیهِ مِنْ هَفَواتِهِ وَ اثامِهِ؛ و مرا در این ماه از لغزش ها و گناهان دور بدار».[13]
تأکید بر تقدم اجتناب از گناهان بر دیگر امور برای خود سازی به نحوی است که در قرآن کریم آمده است: «فاتقوا الله ما استطعتم و اسمعوا و اطیعوا و انفقوا خیرا لانفسکم[14]؛ پس تا می توانید تقواى الهى پیشه کنید و گوش دهید و اطاعت نمایید و انفاق کنید که براى شما بهتراست».[15]
لذا خداوند نخست دستور به اجتناب از گناهان می دهد چرا که تقوا بیشتر ناظر به پرهیز از گناه است و سپس دستور به اطاعت فرمان و شنیدنى که مقدمه این اطاعت است ..و سر انجام هم مى گوید: سود تمام اینها عائد خود شما می شود.[16]
حال بدیهی است ماه رمضان و برنامه تربیتى روزه به گونه ای است که جسم و جان آدمى را از آلودگى گناه شستشو دهد.[17]
از این رو قرآن کریم پس از تشریع روزه ماه مبارک رمضان می گوید: «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»؛ تا شاید شما تقوا پیشه کنید»[18] ؛به این ترتیب فلسفه آن را پرهیز از گناه ذکر می کند که در پرتو این ریاضت مخصوص اسلامى، تسلّط بر نفس و هوس هاى سرکش حاصل مى گردد.[19]
با این تفاسیر باید گفت فرق است بین قبولى و صحت عمل، چه بسا عملى صحیح باشد اما مورد قبول درگاه خداوند قرار نگیرد. صحیح بودن عمل یعنى تمام اجزا و شرایط آن را آورده است اما قبول بودن عمل یعنى این عبادت داراى روح است و روح عبادت حضور قلب است که نهى از فحشا و منکر مى کند اگر بعد از عبادت، گناه انجام دهد معلوم می شود عبادتش مقبول واقع نشده است؛ روح روزه، تقواست اگر بعد از ماه رمضان تقوا و خداترسى او بیشتر شد این روزه مورد قبول واقع شده و الا فقط تکلیف از گردنش ساقط شد.[20]
یاد خدا رزق الهی است
«ذکر» به یاد خدا بودن است در همه حال و این عامل مؤثرى براى جلب توجه الهى به خود است و این که در تمام احوال به یاد ما باشد، ما را از خطرات و لغزشگاه ها مصون دارد.[21]لذا در فراز دعای روز هفتم به خداوند عرضه می داریم: «وَارْزُقْنى فیهِ ذِکْرَکَ بِدَوامِهِ؛ در این ماه دوام یاد و ذکرت را روزیم کن».[22]
در روایتى از امام صادق علیه السلام آمده که «... قلب خود را با آب حزن بشوى و یاد کردن خودت اللّه را براى یاد کرن خداوند تو را، قرار ده، زیرا او یاد تو مى کند در حالى که بىنیاز از تو است و یاد کردن خداوند تو را برتر و عالى تر از ذکر کردن تو او را مى باشد ... کسى که می خواهد ذکر خدا کند، باید بداند که مادامى که خداوند عبد را به توفیق یاد خود موفق نکند (و به او توفیق ذکر گفتن ندهد)عبد قدرت بر ذکر او ندارد».[23]
فضیلت دوام ذکر الهی
بی تردید ذکرى نافع است که مداومت بر آن باشد[24]و این مهم حاصل نمی شود مگر با انس و محبت، و انس و محبت نیز به دست نمی آید، مگر با مداوت بر سختى ها در مدت طولانى تا این که تکلّف و سختى مداومت در ذکر الهی، طبیعتى براى انسان می شود و این بعید نیست.[25]
در فضل مداومت بر ذکر همین بس که خداوند اینگونه افراد را مدح کرده، و می فرماید: «الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللهَ قِیَاماً وَقُعُوداً وَعَلَى جُنُوبِهِمْ؛ کسانى که در حالایستاده و نشسته و بر پهلو خوابیده و یاد خدا هستند».[26] یعنى در تمامى احوال چنین هستند و نیز فرموده: «رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللهِ؛ مردانى که آنها را تجارت و نه معامله از یاد خدا باز نمی دارد».[27]،[28]
حقیقت ذکر چیست؟
بزرگان اخلاق گفته اند: «ذکر خدا» تنها این نیست که نام خدا را بر زبان بیاوریم و مکرّر تسبیح و تهلیل و تکبیر گوییم؛ بلکه منظور آن است که با تمام قلب، متوجّه او و عظمتش باشیم، و او را همه جا حاضر و ناظر بدانیم. بى شک چنین ذکرى سرچشمه حرکت به سوى نیکی ها و خوبی ها است، و می تواند میان انسان و گناه و رذائل اخلاقى سدّ محکمى ایجاد کند.[29]
لذا حقیقت ذکر این است که وقتى وارد بر عمل حرامى شود همانقدر از خدا بترسد و گناه را ترک کند.[30]
سخن آخر (پیوند ناگسستنی هدایت و جلب توفیق الهی)
باید دانست که رهایى از لغزش ها و دام هاى شیطانى، بى توفیق و هدایت الهى ممکن نیست، و دام بسیار سخت است، مگر یار شود لطف خدا، لذا «آن کس را که خدا هدایت کند و توفیق را رفیق راهش سازد، هدایت یافته واقعى او است؛ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِی[31]».[32]
از این جهت در فراز پایانی دعا می خوانیم:«بِتَوْفیقِکَ یا هادِىَ الْمُضِلّینَ؛ به توفیقت اى هدایت کننده گمراهان»، و هدایت را به خدا نسبت مى دهیم، چرا که اگر توفیق و امداد الهى نباشد کسى با نیروى خود نمى تواند به سر منزل مقصود برسد، ولى ضلالت به انسان ها بر می گردد چرا که اثر اعمال خودشان بوده است.[33]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] کلیات مفاتیح نوین؛ ص 813.
[2] پیام امام امیر المومنین علیه السلام؛ ج 7؛ ص 296.
[3] کلیات مفاتیح نوین؛ ص 813.
[4] قهرمان توحید، شرح و تفسیر آیات مربوط به حضرت ابراهیم علیه السلام؛ ص 77.
[5] تفسیر نمونه؛ ج 22؛ ص 218.
[6] همان.
[7] همان.
[8] برگزیده تفسیر نمونه؛ ج 4؛ ص 513.
[9] مشکات هدایت؛ ص 141.
[10] والاترین بندگان؛ ص 103.
[11] داستان یاران: مجموعه بحث هاى تفسیرى حضرت آیت الله العظمى مکارم شیرازى مدّ ظلّه؛ ص 46.
[12] برگزیده تفسیر نمونه؛ ج 1؛ ص 513.
[13] کلیات مفاتیح نوین؛ ص 813.
[14] سورۀ تغابن؛ آیۀ 16.
[15] برگزیده تفسیر نمونه؛ ج 5؛ ص 206
[16] همان؛ ص 207.
[17] همان؛ ج 1؛ ص 164.
[18] سوره بقره؛ آیه 179.
[19] پاسخ به پرسشهاى مذهبى؛ ص 268.
[20] گفتار معصومین علیهم السلام؛ ج 2؛ ص 123.
[21] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)؛ ج 2؛ ص 241.
[22] کلیات مفاتیح نوین؛ ص 813.
[23] مصباح الشریعة، باب 5، صفحه 136- مستدرک، جلد 1، کتاب الصلاة- ابواب الذکر، صفحه 401 و دو نسخه( مصباح و مستدرک) اختلاف کمى دارد.( به نقل از جامع ال سعادات، جلد 3، صفحه 361).
[24] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)؛ ج 2؛ ص 241.
[25] همان؛ ص 242.
[26]. سوره آل عمران؛ آیه 191.
[27] سوره نور؛ آیه 37.
[28] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)؛ ج 2؛ ص 243.
[29] اخلاق در قرآن؛ ج 1؛ ص 360.
[30] انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقى؛ ص 264.
[31] سورۀ اعراف؛ آیۀ 178.
[32] تفسیر نمونه؛ ج 7؛ ص 17.
[33] پیام قرآن؛ ج 3؛ ص 329.