واکاوی گزاره های اعتقادی در کلام امام حسن مجتبی علیه السلام از منظر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدّ ظلّه

واکاوی گزاره های اعتقادی در کلام امام حسن مجتبی علیه السلام از منظر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدّ ظلّه


حصول عزت انسانی در سایه ی اطاعت الهی / چرا در عبادت بی نشاطیم؟! / مرگ جاهلیت (ضرورت امام شناسی) / چرا از مرگ می ترسیم؟‌

روز هفتم ماه صفر، روز شهادت امام حسن مجتبى‏ عليه السلام است.[1] همان امامی که، در کنار حضرت «على»، «فاطمه» و «حسين» عليهم السلام دریافت کنندۀ نعمت‏ هاى دوازده‏ گانه‏ اى است كه در ضمن آيات چهارده‏ گانه سوره انسان ذکر شده، و مختص به «ابرار» و «نيكان» است.[2]

گفتنی است سيل ويرانگر تمدن غرب با همان رنگ ضد دينى و مظاهر فريبنده و تبليغات گسترده خود به كشورهاى اسلامى هجوم آورد. در اين برخورد بود كه نخست پايه ايمان و اعتقاد مذهبى مردم صدمه ديد.[3]

در حالى كه در نظام هاى دينى، اعتقادات‏ قلبى و تعهدات معنوى و ايمان به دادگاه بزرگ الهى در قيامت، و توجه به مراقبت پروردگار در دنيا، يكى از انگيزه‏ هاى مهم‏ و ضامن اجرائى قوى است.[4] بلکه مهم‏ آن است كه هر كدام از آحاد جامعه، دليلى قانع كننده در مسائل مربوط به اصول دين و اعتقادات‏ مذهبى داشته باشند.[5]

از سوی دیگر نیز روشن است که بدون داشتن اعتقاد به يك مبدأ ثابت و لايزال، رشد مهارت­ هاى علمى و صنعتى چيزى جز اضطراب و تيره روزى، توسعه انواع مفاسد اخلاقى و اجتماعى، هرج و مرج‏ هاى طبقاتى و سقوط و فساد تشكيلات سياسى و اقتصادى به دنبال خود نخواهد داشت.[6]

حصول عزت انسانی در سایه ی اطاعت الهی

بى‏ شك والاترين ويژگى مؤمنان، صفت زيباى عبوديت و بندگى‏ خداست، و روشن‏ترين دليل اين مدعى، آن كه مسلمانان از آغاز اسلام تا قيام قيامت، روزانه حد اقل ده بار قبل از شهادت بر رسالت پيامبر بزرگوار اسلام صلى الله عليه و آله، به عبوديت و بندگى ايشان شهادت مى‏ دهند (و اشهد أن محمدا عبده و رسوله)، يعنى‏ راز رسيدن به مقام شامخ و بى‏بديل رسالت را، بندگى و عبوديت كامل آن حضرت مى‏ دانند.[7]

بندگى‏ خدا يعنى‏ وابستگى مطلق به او، يعنى‏ در برابر اراده او از خود اراده‏ اى نداشتن، و در همه حال سر بر فرمان او نهادن.[8] بندگى خدا يعنى بى‏ نيازى از غير او، و بى‏ اعتنايى به ما سوى الله، و تنها چشم بر لطف او دوختن، اين همان اوج تكامل انسان و برترين شرف و افتخار او است.[9]

لذا مسأله عبوديت و بندگى‏ آن قدر مهم است كه در قبل از رسالت ذكر شده است، همان‏گونه كه مسلمانان در تشهد نيز قبل از شهادت به رسالت، شهادت به بندگى‏ آن حضرت مى‏ دهند!،[10] اینگونه است که امام حسن مجتبى عليه السلام به جنادة بن اميه فرمود: «اذا أردت عزا بلا عشيرة وهيبة بلا سلطان فاخرج من ذل معصية الله الى عز طاعة الله‏؛ اى‏ جناده‏، اگر مى‏ خواهى بى‏ خويشاوند عزيز باشى و هيبت داشته باشى، از خوارى گناه الهى به عزت اطاعت الهى درآى».[11]،[12]

بندگى كن تا كه سلطانت كنند     تن رها كن تا همه جانت كنند

خوى شيطانى سزاوار تو نيست‏     ترك اين خو كن كه انسانت كنند.[13]

چرا در عبادت بى‏ نشاطيم‏؟!

بى‏ نشاطى عوامل گوناگونى دارد، و عمده آن دو چيز باشد: 1-عدم ايمان به هدف و عدم اعتقاد به اعمالى كه انجام مى‏ دهيم.[14]

2- خستگى و عدم نشاط در كار و عبادت گاهى از خستگى و كوفتگى جسمى و روحى نشأت مى‏ گيرد، چنانكه بسيار در اعمال روزانه خصوصا نماز خواندن آزموده‏ ايم، وقتى از سر كار با خستگى آمده‏ ايم، نماز خواندن براى ما سنگينى كرده، و انجام آن سريع، و با كسالت همراه است، هر دو عامل يعنى بى‏ هدفى و خستگى را مى‏توان با تقويت ايمان و ترك عمل در حال خستگى درمان كرد، چنانكه در روايات است عبادات بدون نشاط و با خستگى انجام ندهيد كه موجب سرخوردگى انسان از عبادت مى‏ شود بلکه بايد در هر كارى نسبت به آن در خود شوق و علاقه ايجاد كنيم‏.[15]

عبادت نيز از این قاعده مستثنی نیست و  بايد توأم با نشاط باشد زیرا هدف از عبادت و بندگى،‏ صفاى نفس و قلب است، حال  اگر عبادات در حال كسالت و بى‏ نشاطى انجام گيرد موجب كدورت قلب مى‏ شود و بهتر است انجام نگيرد!.[16]

مرگ جاهلیت (ضرورت امام شناسی)

مهمترين چيزى كه «شيعه» را از ساير فرق مسلمين ممتاز مى‏ كند موضوع اعتقاد به امامت ائمه اثنى عشر (امامان‏ دوازده گانه) است؛[17] بدین صورت که در هر عصر و زمانى امام معصومى وجود دارد كه بايد او را شناخت، و عدم شناسائى او آنچنان زيانبار است كه انسان را در سرحد دوران كفر و جاهليت قرار مى‏ دهد.[18] در روايات فراوانی كه از طرق اهل بيت علیهم السلام رسيده ،ظالم لنفسه به كسانى كه معرفت و شناخت‏ امام‏ را ندارند اطلاق شده است. [19] از جملۀ آن حديث معروف امام حسن مجتبی علیه السلام است که فرمود: «من‏ مات‏ و لم‏ يعرف‏ امام زمانه‏ مات ميتة جاهلية؛ كسى‏ كه بميرد و امام زمان خود را نشناسند، مرگ او مرگ جاهليت است».[20]

حال آيا منظور از امام و پيشوا در اين مسأله همان كسانى است كه در رأس حكومت‏ ها قرار دارند؟ بدون شك جواب اين سؤال منفى است، چرا كه زمامداران غالباً افرادى نادرست و ظالم و گاه وابسته به شرق و غرب، و عامل سياست‏ هاى بيگانه بوده و هستند، و مسلماً شناسايى آنها و پذيرش امامتشان انسان را به «دارالبوار» و جهنم مى‏ فرستد.[21] هم چنین باید گفت چگونه ممكن است پيشواى ضعيفى كه تمام مقامات كشور اسلامى و بيت المال را در اختيار اقوام و بستگان فرصت طلب و هوا پرست خود گذاشته است و به همين جهت، مسلمانان قيام كردند و خون او را مباح شمردند و غالب صحابه نيز در برابر آن سكوت نمودند، مصداق «قوام الله على خلقه و عرفائه على عباده» باشد؟ و هر كس او را انكار كند وارد دوزخ شود و هر كس او را قبول كند وارد بهشت گردد؟[22]

بنابراین روشن مى‏شود كه در هر عصر و زمانى امامى معصوم است كه بايد او را پيدا كرد و رهبرى او را پذيرا شد.[23] البته اثبات امامت يكايك امامان علاوه بر طريق فوق از طريق نصوص و رواياتى كه از هر امام سابق نسبت به امام لاحق رسيده و همچنين از طريق اعجاز آنها نيز محقق است.[24]

هنگامى كه بپذيريم آن‏ها از طرف خدا تعيين شدند، كسى كه آن‏ها را به رسميت بشناسد و آنان اعمالش را صحيح بشناسند به يقين، اهل بهشتند و كسى كه آن‏ها را انكار كند، در واقع، فرمان خدا را انكار كرده، و چنين كسى سزاوار دوزخ است؛ همچنين كسى كه آن‏ها اعمالش را منكر بشمرند او نيز دوزخى است.[25]

بديهى است همه اين تعبيرات با مذهب شيعه سازگار است كه تعيين امام را از سوى خدا به وسيله پيغمبر يا امام پيشين مى‏ دانند و او را معيار تشخيص حق از باطل مى ‏شمرند و به يقين كسى كه مردم او را با فكر برگزينند و اى بسا خطا كار و ستمكار از آب در آيد داراى چنين مقاماتى نيست. [26]

چرا از مرگ می ترسیم؟

در وهلۀ نخست باید گفت ترس و وحشت، خود يكى از اسباب نزديك شدن مرگ است. مرگ قانونى است كه بر پيشانى تمام موجودات زنده نوشته شده است، چرا كه حيات جاودان جز براى خدا نيست. تمام ممكنات محدودند و سرانجام پايان مى‏ گيرند و فانى مى‏ شوند، آنچه باقى مى‏ماند، ذات پاك ازلى و ابدى خدا است كه هرگز گرد و غبار فنا بر دامان كبريايش نمى ‏نشيند.[27]بنا بر اين نه ترس و وحشت از مرگ چيزى را عوض مى‏كند و نه دست و پا زدن براى بقا موجب بقا و حيات جاودانه است.[28]

از سوی دیگر باید گفت  یکی از مهمترین علت ترس‏ از مرگ‏، دلبستگى بيش از حد به دنياست، زيرا مرگ ميان انسان و محبوبش جدايى مى‏ افكند و دل كندن از آن‏همه امكاناتى كه براى زندگى مرفه و پرعيش و نوش فراهم ساخته، براى او دشوار است.[29]

هم چنین آنها که مى‏ دانند سرنوشتشان دوزخ با آن عذاب‏ هاى مرگبار است و زندگى دنيا با همه مشكلاتش در برابر آن بسيار گواراست. به همين دليل از مرگ، بسيار مى‏ ترسند و از آينده خود بسيار در وحشتند، همان گونه كه قرآن مجيد درباره گروهى از دنياپرستان بنى‏اسرائيل مى‏ گويد: «و (آنان نه تنها آرزوى مرگ نمى‏ كنند، بلكه) آنها را حريص‏ترين مردم حتى حريص‏تر از مشركان  بر زندگى (اين دنيا، و اندوختن ثروت) خواهى يافت؛ (تا آنجا) كه هر يك از آنها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود، در حالى كه اين عمر طولانى، او را از كيفر (الهى) باز نخواهد داشت».[30]،[31]

به همين دليل در روايتى از امام حسن مجتبى‏ عليه السلام آمده است كه كسى از محضرش پرسيد: «ما بالنا نكره الموت و لا نحبه؟؛ چرا از مرگ بيزاريم و از آن خوشمان نمى‏ آيد؟». در پاسخ فرمود: «إنكم أخربتم آخرتكم و عمرتم دنياكم فأنتم تكرهون النقلة من العمران إلى الخراب؛ زيرا شما آخرت‏ خود را ويران ساخته‏ ايد و دنيايتان را آباد، از اين رو شما كراهت داريد كه از آبادى به سوى ويرانى رويد».[32]

بنا بر اين ترس‏ از مرگ‏ ترسى است بدون دليل، و انتظار حيات جاودان انتظارى است بى‏ معنا. آنچه مهم است اين است كه آماده مرگ باشيم و از حيات خود، به نحو احسن استفاده كنيم، و مرگ را نه به معناى فناى مطلق، بلكه به معناى انتقال از سراى‏[33] كوچك و محدودى به جهانى بسيار وسيع و مملو از نعمت‏ ها بدانيم، كه اگر عملمان پاك باشد نه مرگ به ما لطمه‏ اى مى ‏زند و نه انتقال از اين دنيا ترس و وحشتى دارد.آرى، مهم ايمان و عمل پاك است.[34]

سخن آخر

در خاتمه باید گفت بدون زير بناى اعتقادى‏ و[35]خودسازى و تقوى و تهذيب نفس ميسر نيست!».[36] بلکه رسانه ها به ویژه رسانه ملی باید عنایت خاصی به مسائل دینی و اعتقادی داشته باشد .[37]

بى ‏شك آسيب‏ هايى براى جوانان و نوجوانان در حوزه تربيت دينى وجود دارد، كه در دو شاخه خلاصه مى‏ شود: آسيب‏ هاى اعتقادى‏، و آسيب ‏هاى اخلاقى. كه اگر روى آن كار جدى انجام نگيرد، در آينده شاهد مشكلات مهم‏ دينى و اجتماعى و سياسى خواهيم بود.[38]

هم چنین دست هاى مرموز سياست مخرب دشمنان را نمی توان نادیده گرفت كه براى دور كردن جوانان از حوزه تربيت و اعتقادات دينى از طرق مختلف فعاليت مى ‏كند، و معتقد است مانع اصلى نفوذ در عرصه سياسى كشور ما، اعتقادات محكم مذهبى و پايبندى به اخلاق دينى است. و براستى اگر آنها در كار خود موفق شوند، مانع مهمى بر سر راه نفوذشان باقى نمى ‏ماند.[39]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir


[1] احكام عزادارى ؛ ص122.

[2] آيات ولايت در قرآن ؛ ص228.

[3] خدا را چگونه بشناسيم ؛ ص8.

[4] پيام قرآن ؛ ج‏10 ؛ ص168.

[5] عقيده يك مسلمان ؛ ص1.

[6] خدا را چگونه بشناسيم ؛ ص9.

[7] حيله هاى شرعى و چاره جويى هاى صحيح ؛ ص7.

[8] تفسير نمونه ؛ ج‏19 ؛ ص307.

[9] همان.

[10] آيات ولايت در قرآن ؛ ص311.

[11]  بحارالانوار، ج 44، ص 139.

[12] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص313.

[13] همان.

[14] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج‏2 ؛ ص215.

[15] همان.

[16] همان.

[17] آيين ما (اصل الشيعة) ؛ ص141.

[18] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان ؛ ص308.

[19] تفسير نمونه ؛ ج‏18 ؛ ص263.

[20]  اصول كافى، جلد 1، صفحه 371 و 378؛ بحار الأنوار، جلد 23، صفحه 92؛ مستدرك الوسائل، جلد 18، صفحه 187.

[21] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان ؛ ص308.

[22] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏6 ؛ ص56.

[23] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان ؛ ص308.

[24] همان.

[25] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏6 ؛ ص55.

[26] همان.

[27] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏2 ؛ ص412.

[28] همان.

[29] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص103.

[30]  «و لتجدنهم أحرص الناس على حياة و من الذين أشركوا يود أحدهم لو يعمر ألف سنة وما هو بمزحزحه من العذاب أن يعمر»؛ سورۀ بقره؛ آيه 96.

[31] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏9 ؛ ص559.

[32] معانى الاخبار، ص 390.

[33] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏2 ؛ ص413.

[34] همان؛ ص 414.

[35] مديريت و فرماندهى در اسلام ؛ ص11.

[36] همان؛ ص 12.

[37] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار قائم مقام سازمان صداوسیما و جمعی از مدیران رسانه ملی، 1392/04/11.

[38] استفتاءات جديد ؛ ج‏3 ؛ ص536.

[39] همان.

captcha