حدود شناسی مقتضیات زمان و مکان در فقه از منظر معظم له

حدود شناسی مقتضیات زمان و مکان در فقه از منظر معظم له


همراهى و هم­خوانى اجتهاد با عنصر زمان و مكان هيچ گاه به اصول و مبانى اصيل كتاب و سنت و قواعد اجتهاد لطمه اى وارد نكرده است، زيرا فروع و احكام جزئى با ملاحظه زمان و مكان در پرتو كليات خطابات استخراج می گردد و اصول كلى خطابات شرع همواره پابرجاست. لذا احكام اسلام تغييرى نمى كند و آنچه در واقع تغيير مى پذيرد موضوعات احكام است؛ پس خدشه اى به جاودانگى احكام وارد نمى شود‌

علم فقه از جمله علوم اسلامى است  كه سير تكاملى خود را نزد شيعه كاملا طى كرده است، راستى، وسعت و نظم و دقت «فقه‏ شيعه» بى نظير است و انسان تا از نزديك اين موضوع را بررسى نكند باور نخواهد كرد، انواع مسائل مشكل و پيچيده حتى فروع نادر فقهى در كتاب هاى مبسوط فقه‏ شيعه مورد بحث و بررسى كامل قرار گرفته، حتى در فروع و مسائل مستحدثه (مسائلى كه در عصر ما مورد) ابتلا واقع شده از این رو كتاب هاى متعددى در این گونه مسائل تأليف يافته است.[1] بنابراین تلاش توان ‏فرساى فقها در مسير رشد و بالندگى فقه، و تأثير زمان‏ و مكان‏ و حوادث در فهم تازه فقيهان ما را از ريشه‏ هاى عميق اين علم آگاه مى‏سازد.[2]

تأملی در چیستی مفهوم فقه

فقه از نظر مفهوم لغوی به معنی‌»درک و فهم‌«است و «فقیه» از این نظر به کسی گفته‌ می‌شود‌ که دارای درک و فهم قابل ملاحظه‌ای است،[3] لذا «فقه»، هرگونه علم و فهمى نيست، بلكه از معلومات حاضر، پى به معلومات غائب بردن است.[4]،[5]

ولی در اصـطلاح علوم اسلامی‌ «فقه‌» به یک­نوع علم و درک خـاص اطـلاق‌ مـی‌شود و آن درک و استنباط احکام فرعیه از مدارک و منابع آن می باشد، به این ترتیب «فقیه‌» کسی‌ است‌ که‌ بتواند هر حکم اسلامی را با مراجعه به مدارک آن بـه‌ دسـت‌ آورد،و ایـن امر نیاز به آگاهی بر علوم مختلفی دارد کـه بـعضی آن را بالغ بر‌ دوازده‌ علم‌ می‌دانند،و حداقل شش علم است که بدون احاطه بر آن کسی فقیه‌ نخواهد‌ شد؛[6] ادبیات عرب،لغت،رجال و درایـه، تفسیر،اصول فـقه و فـقه استدلالی. البته در کنار این علوم علوم دیگری‌ نیز‌ هست‌ کـه در درجه دوم اهمیت قرار دارد،ویا علومی است که مانند«منطق»بیشتر جنبه وجدانی‌ و فطری دارد.[7]

به هر حال، گستردگی این علوم به حـدی اسـت کـه رسیدن یک‌ فرد‌ با‌ استعداد به مقام یک‌ «فقیه مطلق‌» نیاز به سـالیان دراز فـراگیری این علوم دارد و از‌ عمیق‌ترین‌ و پیچیده‌ترین رشته‌های علمی محسوب می‌شود که گاهی شانس رسیدن به این مقام‌ در‌ مـیان‌ یـکصد نـفر برای یکنفر بیش نیست.[8]

کسانی که بدون دستپاچگی، و به دور از وحشت و اضطراب از حجم‌ زیاد‌ مـسائل مـشکله، و حوادث واقعه، گفتند: مهم نیست زیرا «معادله‌ها» عوض شده نـه«راه حـل­ها»، بلکه باید بـا کار مستمر روی اصـول شـناخته شده کتاب و سنت و طـرق تـبیین شده در پرتو عقل و اجماع، مشکلات موجود‌ را‌ حل کرد.و من این راه را واقع بینانه تر مـی‌بینم، تجربۀ متجاوز از چندین دهه تـدریس خارج بـه‌ مـن‌ مـی‌گوید مسائل موجود و گشودن‌ عـقده‌های‌ اجتماعی کنونی با استفاده از«قواعد»و«اصول»و«منابع»و«مبانی»گستردۀ فقهی کاملا امکان پذیر است.[9]

تبیین چیستی مفهوم تأثیر زمان و مكان در احکام فقهی

حقيقت اين است كه زمان و مكان در هر علمى تعريفى مخصوص به خود داشته و بايد با تعريف آن علم لحاظ شود. در لغت، زمان به معناى «وقت» و مكان به معناى «موضع و محل» آمده است.[10] از ديد علمى زمان عبارت است از مقدار حركت وضعى و انتقالى زمين كه با نصف النهار سنجيده مى‏شود، و مكان (مكان هندسى) شكلى است كه جميع نقاطش داراى يك خاصيت مشخص و نقاط خارج از آن شكل فاقد اين خاصيت باشد. به بيان ديگر مجموع نقاطى را كه همه از يك خاصيت معلوم و مشخص بهره‏مند باشند، مكان هندسى مى‏ گويند.[11]،[12]

زمان و مكان به معناى رايج آن در ميان عرف، هر چند ممكن است در احكام و موضوعات و ملاكات آن اخذ شده باشد بدين صورت كه مثلا زمان، گاه شرط وجوب (حلول ماه رمضان براى وجوب صوم) و گاه شرط واجب (حلول ذى حجه براى وجوب حج) در نظر گرفته شده است؛ ولى اين معنا از زمان و مكان مورد بحث نيست، بلكه مراد از زمان و مكان، ويژگي­ هاى هر عصر و هر محيط است كه مى ‏تواند روى موضوعات احكام، اثر بگذارد يا به صورت قرينه حاليه بر مفاهيم نصوص تأثيرگذار باشد. [13]که تأثير زمان و مكان در استنباط، به سه نحو قابل تصوير است.[14]

الف) تأثير زمان و مكان نزول، يا صدور، يكى از قرائن عقليه متن شرعى:

براى استنباط از يك متن، لازم است همه قرائن لفظيه و عقليه، متصله و منفصله تبیین شود (فضاى نزول يك آيه و يا فضاى صدور يك روايت و شرايط زمانى و مكانى و جوّ حاكم در زمان نزول يا صدور).[15]

ب) تأثير زمان و مكان استنباط فقيه در شناخت موضوع حكم:

شكى نيست كه زمان يا مكانى كه فقيه در آن، به استنباط حكمى مى‏پردازد در تعيين و تشخيص موضوع، اثر دارد و مثلا سبب مى‏شود كه فقيه به اين نتيجه برسد كه بازى با شطرنج حرام نيست، زيرا در اين ظرف زمانى يا مكانى جزء مصاديق قمار كه موضوع دقيق حكم حرمت است، قرار نمى‏گيرد.[16]

ج) تأثير زمان و مكان در تأمّلات و دقّت­هاى فقيه در متون:

شرايط زمانى و مكانى ممكن است سبب شود كه فقيه با نگاه تازه‏اى به نصوص شرعيه بنگرد و مثلاً تشكيل حكومت دينى و قرار گرفتن فقيه بر كرسى قيادت و رهبرى و نيازهاى فراوانى كه در اين زمان خاص بوجود آمده، سبب مى‏ شود فقيه قائد با تأمل و دقت تازه‏اى به نصوصى كه بيانگر احكام مرتبط به حكومت و شئون آن است بنگرد و به نتايج جديدى، چه در عرصه موضوعات و چه در حوزه احكام برسد.[17] به نظر مى‏ رسد مقصود از زمان و مكان و تأثير آن در اين نگاشته بيشتر ناظر به قسم دوم و سوم است.[18]

تبیین حدود شناسی مقتضیات زمان و مکان بر فقه

گفتنی است تأثير زمان و مكان در استنباط با توجه به سه اصل تغييرناپذير «توحيد در تشريع»، «ابديت احكام» و «حكم داشتن تمام وقايع» قابل توجيه است.[19]

1. اصل «توحيد در تشريع» مبتنى بر آيه شريفه‏ «إن الحكم إلا لله»[20] است كه مراد از حكم هم قانون‏گذارى است. بنابراين، وضع حكم و تقنين در انحصار خداوند تبارك و تعالى است.[21]

2.اصل ابديت احكام نیز مبتنى بر اين جمله شريفه است كه‏«حلال محمد صلی الله علیه و آله و سلم حلال إلى يوم القيامة و حرامه حرام إلى يوم القيامة؛ حلال‏ محمد صلی الله علیه و آله و سلم حلال‏ است تا روز رستاخيز و حرام او حرام است تا روز رستاخيز»[22]،[23]طبق اين اصل هيچ حكمى با حفظ موضوعش تغيير نمى‏ كند.[24]

3. اصل عدم خلو واقعه از حكم هم به معنی عدم خلأ قانونى است.[25] يعنى تمام احكام مورد نياز انسان‏ ها تا دامنه قيامت در اسلام بيان شده، گاه به صورت خاص و گاه در ضمن يك حكم كلى و عام، و به همين دليل براى فقها حق قانونگذارى قائل نيستيم، بلكه آنها را موظف مى ‏دانيم كه احكام الهى را از منابع چهارگانه فوق استخراج كنند و در اختيار همگان بگذارند،[26] زیرا على رغم اصرار جمعى از متعصبان بر انسداد باب اجتهاد ،[27]لیکن باب اجتهاد در تمام مسائل شرع باز است.[28]

طبق سه اصل فوق، احكام را فقط خدا تشريع مى ‏كند، همه وقايع و حوادث مستحدث و غير مستحدث داراى حكم هستند و اين احكام جاويدان است.[29]

البته، چون احكام دائر مدار مصالح و مفاسد هستند و هر حكمى داراى ملاك و مناط ويژه‏اى است كه به طور عام، مصلحت يا مفسده نام دارد .[30]

بنابراين، تأثير زمان و مكان غالباً بر موضوعات است ، يك موضوع گاهى مصداق براى يك ملاك است و گاهى مصداق براى ملاك ديگر. به تعبير ديگر: زمان و مكان در يك نگاه دقيق نه مغير احكام است و نه مغير ملاك، بلكه مغير موضوع است به بيان ديگر: قلمرو حقيقى تأثير زمان و مكان، موضوعات هستند؛ ولى قلمرو ظاهرى آن، شامل احكام و ملاكات هم مى‏ شود.[31]

1.تأثیر زمان و مکان بر موضوعات

موضوع عبارت است از شخص يا شيئى كه فعليت يافتن حكم متوقف بر وجود آن است؛ مانند عنوان «مسكر» در حرمت شرب خمر و عنوان «مستطيع» در وجوب حج.[32]،[33]متعلق در احكام نیز به عقيده همه فقها همان افعال مكلفين و همان چيزى است كه از بنده طلب مى‏ شود.[34]،[35]

الف)تغییر مصداق

در تشریح  تغيير مصداق‏ می توان به تطبیق عنوان «فقیر» به عنوان یکی  از مصارف خمس و زكات اشاره نمود که مصداق آن با اختلاف زمان و مكان تغيير مى‏ كند، زيرا ممكن است در يك مكان به كسى با درآمد محدودى فقير اطلاق شود و در مكانى ديگر به كسى كه از درآمدى بالاترى نيز برخوردار است، زير خط فقر اطلاق شود.‏[36]

ب)تبديل موضوع با تغيير درونى آن‏

مانند آنچه در احكام مطهرات ذيل عنوان استحاله، انتقال و انقلاب ذكر شده است.[37] مراد از استحاله در اينجا استحاله موضوع پيشين و تبديل آن عرفا به موضوع ديگر است و دليل بر مطهريت استحاله اين است كه با استحاله، موضوع جديدى غير از آن موضوعى كه به نجاستش حكم شده بود، به وجود مى‏ آيد.[38]،[39]

ج) توسعه و تعميم مصداق‏

در تبیین نمونه ای از توسعه و تعميم مصداق باید گفت؛ از یک سو طبق منابع روايى، احتكار منحصر در چند نوع مواد غذايى خاص است؛ ولى برخى از فقها موارد احتكار را محدود به اين مواد غذايى نمى‏ دانند، چون ملاك و معيار تشريع آن نجات مردم از تنگناهاى اقتصادى به هنگام عسر و حرج است و موضوع واقعى حرمت احتكار كمبود اقتصادى است كه سبب عسر و حرج مى‏ شود.[40] در نتيجه مصاديق جديدى (با گذشت زمان و تغيير مكان) بر آنچه در روايت ذكر شده، اضافه مى‏ گردد.[41]

ه) پيدايش مصاديق جديد

لازم به ذکر است در بستر زمان و مكان و تأثير عوامل گوناگون، مصاديق جديدى براى موضوعات احكام پديدار مى‏ شود و مسائل جديدى را وارد فقه مى‏ كنند؛ که احكام مخصوص به خود را طلب مى‏كند.[42]

2. تأثير زمان و مكان در احكام‏

هم چنین مقصود از  تأثير زمان و مكان در احكام‏ تأثير در «كيفيت اجراى حكم»، «روش ­هاى اجراى احكام»، «جانشينى حكم اضطرارى ثانوى به جاى حكم اولى به شكل موقت» و يا «ترجيح يك حكم الهى بر حكم ديگر آن در مقام تزاحم» است.[43]

الف) تأثير زمان و مكان در كيفيت و روش اجراى احكام‏

در تبیین این مسأله می توان به نقش زمان و مكان در كيفيت اجراى مسأله «مالكيت به سبب احيا» اشاره نمود،. مثلا در زمان و مكان سبب مى‏ شود كه فقيه كشف كند موضوع واقعى و دقيق در معادن و اراضى موات، احيا يا استخراج غير مخل به نظام و يا حقوق مردم است و چون فقيه حاكم، ضامن اجراى دقيق احكام است و بايد از تعدى و ظلم جلوگیری نماید، تأثير زمان و مكان در مقام اجراى احكام نيز ظاهر مى‏ شود؛ به اين صورت كه مثلاً فقيه حاكم مى‏ گويد: در چنين زمانى كه شخص واحد با ابزار مكانيكى جديد در مدتى كوتاه مى‏ تواند هزاران هكتار زمين را احيا كند (به نحوى كه سبب به وجود آمدن فاصله زياد طبقاتى مى‏ شود) كسى حق ندارد در احياى موات، از چنين روشى استفاده كند و يا حق ندارد بيش از فلان مقدار، احيا نمايد!.[44]

ب) جانشينى حكم ثانوى به جاى حكم اولى در موارد اضطرار

در ادامه و در بیان نقش زمان و مکان در جانشينى حكم ثانوى[45] به جاى حكم اولى[46] در موارد اضطرار می توان به خوردن گوشت های حرام اشاره نمود که حکم اولی خوردن گوشت­ های حرام ، حرمت است، ولی در سال های قحطی به قدر ضرورت و رفع اضطرار، به وجوب حکم می گردد لیکن همين كه قحطى و كمبود پايان يافت مكلف به حكم اولى بازمى‏ گردد.[47]

ج) ترجيح بعضى از احكام بر بعضى ديگر (قاعده اهم و مهم)

ممكن است در زمان يا مكانى حكمى وجود داشته باشد؛ ولى با گذشت آن زمان يا تغيير آن مكان، عنوانى بر آن عارض شود كه سبب تغيير حكم گردد.[48]

لذا در مقولۀ ترجيح بعضى از احكام بر بعضى ديگر (قاعده اهم و مهم) می توان به  مثال معروف «تحريم تنباكو»اشاره نمود كه به وسيله فقيه بزرگ اسلامى، ميرزاى شيرازى انجام گرفت؛ بدین صورت که در شرايط عادى استفاده از تنباكو به نظر اين فقيه بزرگوار مجاز بود؛ ولى هنگامى كه انحصار آن به دست يك شركت انگليسى مى‏ افتد و آن را مقدمه‏ اى براى سلطه اقتصادى بر يك كشور اسلامى قرار مى‏ دهد، مجاز بودن تحت الشعاع وجوب حفظ استقلال اقتصادى كشورهاى اسلامى قرار مى‏ گيرد و حكم آن مبدل به تحريم مى‏ شود.[49] بر اثر استقبال عظيم مردم از حكم آن فقيه، شركت انگليسى و حكومت وقت مجبور مى‏ شوند آن را منحل سازند و در شرايط جديد، همان فقيه حكم به اباحه و جواز مى‏ دهد.[50]

همچنين در شرايط فعلى كه آمريكا با تمام قدرت به حمايت از اسرائيل و ضربه زدن به‏ كشورهاى اسلامى برخاسته، بسيارى از فقهاى اسلامى حكم به تحريم خريد و فروش مصنوعات آمريكايى داده ‏اند، زيرا هدف مهمترى، عنوان اولى جواز را تحت الشعاع قرار داده است و اگر روزى اوضاع برگردد ممكن است اين حكم نيز به تغيير شرايط، تغيير كند.[51]

3. تأثير زمان و مكان در مصالح و مفاسد احكام‏

 احكام بنابر اعتقاد محققان از اماميه و اهل سنت، تابع مصالح و مفاسد است. شراب از آن رو تحريم شده كه رجس و عمل شيطانى و موجب عداوت و كينه در ميان مردم و بازداشتن از نماز و ذكر الله مى‏شود، چون عقل را زايل مى‏كند و زوال عقل اين پيامدها را به دنبال دارد و همچنين است مسأله قمار با آلات مخصوص.[52]

حال اگر در بعضى از موارد موضوع حكم وجود داشته باشد اما مصلحت و مفسده به موجب زمان يا مكان تغيير يابد، طبيعى است كه حكم نيز دگرگون مى ‏شود، زيرا آن موضوع با وصف آن مصالح و مفاسد محل حكم بود و اگر اين وصف از بين برود ديگر محل آن حكم نخواهد بود.[53] مثلاً در زمان­ هاى گذشته همه فقها حكم به تحريم خريد و فروش خون انسان و حيوانات مى ‏كردند، زيرا هيچ مصلحتى در آن نبود، بلكه منبع انواع مفاسد معنوى و مادى محسوب مى‏شد؛ ولى امروز با گذشت زمان، خون انسان عامل نجات بسيارى از مردم (مجروحان و نيازمندان به عمل جراحى) از چنگال مرگ مى‏ شود، بنابراين خون، همان خون است؛ ولى مفسده، تبديل به مصلحت مهمى شده است. بديهى است در اين صورت خريد و فروش خون نمى ‏تواند حرام باشد؛ يعنى ملاك حكم تغيير يافته است.[54]

همچنين هرگاه در زمان يا مكان خاصى شطرنج به عنوان آلت قمار محسوب نشود و عامه مردم آن را ورزش فكرى بدانند، به يقين در چنين فرضى مفاسد قمار بر آن مترتب نيست و به تعبير ديگر: عنوان كلى قمار كه داراى مفاسدى است از آن برداشته شده است، بنابراين دليلى ندارد كه حرام باشد.[55]

4. تأثير زمان و مكان در فهم متون (تفسير عصرى)

گاهى يك متن و نص شرعى اعم از كتاب و سنت بر اثر تغيير زمان و مكان به گونه‏ اى نوتر و عميق‏تر فهميده مى‏ شود؛ البته «فهم بهتر» حاكى از جامعيت و كامل بودن متن‏ است كه براى هر نسلى پيام تازه‏اى دارد.[56]امام صادق عليه السلام درباره قرآن مى‏ فرمايد:« خداوند تبارك و تعالى قرآن را براى زمان و مردم خاص قرار نداده است، بنابراين، قرآن در هر زمان جديد است و نزد هر نسلى تازه است تا روز قيامت».[57]،[58]

وجود تفاسير گوناگون، شاهدى گويا بر تأثيرات زمان و مكان در فهم قرآن است، همين خصيصه در سنت هم كه تالى‏ تلو وحى است، وجود دارد.[59]

پيدايش سؤالات جديد، پديدارى نيازهاى نوين‏، پيدايش شرايط جديد و تنگناها در اجراى شريعت‏ وافزايش سطح علمى مفسر از جمله عوامل موثر در فهم تازه تر و بهتر از متن است.[60]

به عنوان نمونه بيع زمانى به معناى نقل اعيان يا تبادل مال با مال بود؛ ولى پديد آمدن شرايط جديد و پيدايش حقوق و مالكيت ­هاى معنوى سبب شده كه فهمى جديد از بيع پيدا شود كه بر معاوضه حقوق نيز صادق باشد؛ مانند بيع «حق سرقفلى»، يا فروش «حق نشر»، «حق اختراع»، «حق تأليف» و مانند آن.[61]

شرايط جديد و پيدايش حقوق جديد در مجتمع انسانى، فقيه را وادار به بازنگرى در حقيقت بيع‏ مى‏ كند و در نتيجه سبب تجويز بيع حقوق و امتيازات مى‏ شود.[62]،[63]

و یا پديد آمدن حكومت دينى و صبغه فقهى آن و حاكم شدن فقه و فقيه، مايه نگرش جديد به متون و نصوص دينى شده است، به گونه ‏اى كه سبب گرديده هم راه حلى در چارچوب احكام اسلامى براى مسائل مستحدثه‏ اى همانند بانكدارى، تورم، كاهش قدرت خريد پول، مسائل مربوط به راديو و تلويزيون، هنرمندى، فيلم و تئاتر، حضور زنان و غير ذلك، از متون دينى به دست آيد و هم در بعضى از فتواهاى قبلى تجديد نظر شود.[64]

هم چنین يكى از نمونه ‏هاى بارز اين فهم جديد، مربوط به پاك بودن اهل كتاب است؛ بسيارى از فقهاى معاصر به خلاف فقهاى دوران قبل از حكومت، فتواى به طهارت داده‏ اند، گرچه به شكل نادر، اين فتوا سابقه نيز داشته است. به نظر مى‏ رسد مشكلات زمانه و نياز به ارتباط وسيع و دقيق با اهل كتاب در ديدارهاى خارجى، مايه دقت بيشتر گرديده است به گونه‏ اى كه از همان متونى كه سابقاً نجاست كفار از آن استفاده مى ‏شد، طهارت به دست آمد. اين نيست مگر نيازها، تنگناها و فعاليت هاى حكومتى، بلكه غير حكومتى و ازدياد ارتباط با آنها؛ و البته نه به معناى تحميل حكم و تغيير حكم خداوند، بلكه به معناى كشف حكم واقعى، كه سابقا نياز چندانى به آن احساس نمى‏ شد.[65]

سخن آخر

در خاتمه باید گفت همراهى و هم­خوانى اجتهاد با عنصر زمان و مكان هيچ‏گاه به اصول و مبانى اصيل كتاب و سنت و قواعد اجتهاد لطمه ‏اى وارد نكرده است، زيرا فروع و احكام جزئى با ملاحظه زمان و مكان در پرتو كليات خطابات استخراج مى‏ گردد و اصول كلى خطابات شرع همواره پابرجاست.[66] لذا احكام اسلام تغييرى نمى‏ كند و آنچه در واقع تغيير مى‏ پذيرد موضوعات احكام است؛ پس خدشه ‏اى به جاودانگى احكام وارد نمى‏ شود.[67]

بدین ترتيب، ملاحظه مى‏ كنيم كه زمان و مكان مى‏ تواند عاملى براى تغيير مصالح و مفاسد موضوعات باشد و در سايه آن حكم دگرگون شود.[68] لذا نمونه‏ هايى كه راقم این سطور ذكر نمود نشان مى‏ دهد كه بن‏بستى در احكام اسلام وجود ندارد. بلکه شرايط جديد دقت نظر را الزامى مى ‏كند و احكام واقعى كشف‏ مى‏ شود و اين خود يكى از جلوه‏ هاى خاتميت و جامعيت اسلام است.[69]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظلّه) makarem.ir


[1] آيين ما (اصل الشيعة) ؛ ص248.

[2] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج‏1 ؛ ص93.

[3] درسهایی ازمکتب اسلام ؛ شماره 285 ؛ص13.

[4] سورۀ انعام؛ آيه 98؛ تفسیر نمونه؛ج 5؛ ص 458.

[5] لغات در تفسير نمونه ؛ ص424.

[6] درسهایی از مکتب اسلام ؛ شماره 285؛ص13.

[7] همان.

[8] همان.

[9] کیهان فرهنگی؛ شماره 59 ؛ص7.

[10]  لسان العرب، ج 6، ص 86، ماده« زمن».

[11]  لغت نامه دهخدا، ماده« مكان».

[12] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج‏1 ؛ ص268.

[13] همان ؛ ص269.

[14] همان.

[15] همان.

[16] همان.

[17] همان.

[18] همان.

[19] همان ؛ ص274.

[20]سورۀ يوسف؛ آيه 40.

[21] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج‏1 ؛ ص274.

[22] اصول كافى، ج 1؛ ص 58؛ ح 19.

[23] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج‏1 ؛ ص567.

[24] همان؛ ص274.

[25] همان.

[26] اعتقاد ما ؛ ص100.

[27] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج‏1 ؛ ص262.

[28] اعتقاد ما ؛ ص99.

[29] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج‏1 ؛ ص274.

[30] همان.

[31] همان.

[32]  دروس فى علم الاصول، الحلقة الاولى، ص 158.

[33] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج‏1 ؛ ص275.

[34]  فوائد الاصول، ج 1، ص 145.

[35]دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج‏1 ؛ ص275.

[36] همان.

[37]  التنقيح فى شرح العروة الوثقى، ج 3، ص 168.

[38] همان.

[39] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج‏1 ؛ ص275.

[40] همان؛276.

[41]  مفتاح الكرامة، ص 107؛ مصباح الفقاهة، ج 5، ص 497.

[42] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج‏1 ؛ ص276.

[43] همان؛ص: 277.

[44] همان.

[45] احكامى هستند كه به جهت عروض بعضى حالات خاص، وضع مى‏شوند مانند موارد عسر و حرج و ضرر ...که در اين گونه موارد، احكام ثانويه، احكام اوليه را تحت تأثير قرار مى ‏دهد و به حكم ديگرى مبدل مى‏ سازد.( دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج‏1 ؛ ص215).

[46] احكامى هستند كه بر موضوعات معينى قرار داده شده‏ اند قطع نظر از عوارض و حالات ثانوى كه بر آن موضوع، عارض مى‏ شود مانند وجوب نماز و روزه و حج يا طهارت آب كر و جارى و صحت بيع و بطلان معامله ربوى.( دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج‏1 ؛ ص215).

[47] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج‏1 ؛ ص278.

[48] همان.

[49] همان.

[50] همان.

[51] همان؛ ص 279.

[52] همان.

[53] همان.

[54] همان.

[55] همان.

[56] همان.

[57] بحار الأنوار، ج 17، ص 213.

[58] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج‏1 ؛ ص280.

[59] همان.

[60] همان.

[61] همان.

[62] طبقات الفقهاء، آية الله جعفر سبحانى، مقدمه، ص 324.

[63] دائرة المعارف فقه مقارن، ج‏1، ص: 281.

[64] همان.

[65] همان.

[66] همان؛ ص 270.

[67] همان ؛ ص290.

[68] همان؛ص279.

[69] همان؛ ص282.

برچسب ها :
captcha